واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق: شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی

شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهاب‌الدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول (۵۴۹ - ۵۸۷ ق / ۱۱۵۴ - ۱۱۹۱ م) فیلسوف نامدار ایرانی بوده‌است.

زندگی

قابل اعتمادترین منبع برای مطالعه زندگی‌نامه سهروردی کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح است که تاریخ‌ فلسفه‌ای است و به دستِ یکی از مهم‌ترین شارحان آثار سهروردی، شمس‌الدین شهروزی نوشته شده‌است. اصل عربی این کتاب هنوز در ایران منتشر نشده است.

شهاب‌الدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری/۱۱۵۵ میلادی در دهکده سهرورد از قیدار زنجان واقع در ایران زاده شد. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود در نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.[۱] سهروردی بعد از آن به اصفهان، که در آن زمان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارش‌ها معروف است که یکی از هم‌درسان وی، فخر‌الدین رازی، که از بزرگ‌ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه‌ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.

سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد.در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان‌چه از گزارش‌ها برمی‌آید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی (سردار معروف مسلمانان در جنگ‌های صلیبی ) دیدار کرد.ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند.در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.

اما سخن گفتن‌های بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصا از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.

وفات

عاقبت به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می‌گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن‌ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند.

صلاح‌الدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیون بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.

به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در سال ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت. علت مستقیم وفات وی معلوم نیست.(البته مشهور آن است که سهروردی به دلیل گرسنگی از دنیا رفت.)[۲]

فلسفه اشراق

سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد.[۳] سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب داده‌اند. او خود فلسفه اش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora consurgens نام نهاده اند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است.[۴]

مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمی‌داند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه ترین مرحله شناخت می‌شناسد.[۵] او به سختی بر ابن سینا می تازد و از کلیات و مثل افلاطون دفاع می‌کند. بر وجودشناسی ابن سینا ایراد می‌گیرد که چرا اظهار داشته که در هر شئ موجود، وجود امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری، و برای تحقق محتاج وجود است. در حالی که طبق حکمت اشراق، ماهیت امری حقیقی است و وجود امری اعتباری.[۶]

خلاصه حکمت اشراق

سهروردی در ضمن تحصیل چنین استنباط کرد که موجودات دنیا از نور به وجود آمده و انوار به یکدیگر می‌تابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین جهت لقب شیخ الاشراق را یافت.

نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هر چه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید نور می‌باشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است.

او معتقد بود که نور یکی بر دیگری می‌تابد و لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد. بعضی از نورها ضعیف اند وبعضی رقیق و برخی تراکم دارد . همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد. انسان که از موجودات جهان است از نور می‌باشد و به دیگران می‌تابد همانگونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. بمناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.

سهروردی می‌گفت که حکمت بر دو نوع است: حکمت لدنی و حکمت العتیقه. حکمت العتیقه یعنی حکمت قدیم همواره بوده و در قدیم هندیها و ایرانیها و بابلیها و مصریها و بعد از آن یونانیها برخوردار بوده اند. اما حکمت لدنی خاصان از آن برخوردار می‌شوند. اما در آغاز این دو حکمت از یک مبدا سرچشمه می‌گرفته و آن ادریس بوده که نام دیگر آن هرمس است.بعد از اینکه مردم حکمت از ادریس آموختند به عقیده او به دو شاخه شد که یکی به سمت ایران ودیگری به‌طرف مصر و بعد این دو شاخه وارد اسلام گردید.[۱]

منابع حکمت اشراق

عرفان و تصوف

یکی از وجوه اساسی تمایز حکمت اشراق از حکمت مشاء رابطه ماهوی آن با نور و مسایل و حقایق عرفانی است . ذوالنون مصری، سهل بن عبد الله تستری, ابو یزید بسطامی, حسین بن منصور حلاج و ابوسعید ابی الخیر از جمله عارفانی هستند که سهروردی از آنها تأثیر پذیرفته‌است.

قرآن و حدیث

در رسایل سهروردی، عقل در مقابل وحی نیست بلکه درطول وحی است. حملات غزالی بر فلسفه مشاء در کتابهای ((تهافت الفلاسفه)) و ((المنقذ من الضلال)) ضرباتی کاری بر پیکره جریان فلسفی در جهان اسلام وارد کرد.یکی از



خرید و دانلود تحقیق: شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی


مقاله درباره: شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی

شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهاب‌الدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول (۵۴۹ - ۵۸۷ ق / ۱۱۵۴ - ۱۱۹۱ م) فیلسوف نامدار ایرانی بوده‌است.

زندگی

قابل اعتمادترین منبع برای مطالعه زندگی‌نامه سهروردی کتاب نزهه الارواح و روضه الافراح است که تاریخ‌ فلسفه‌ای است و به دستِ یکی از مهم‌ترین شارحان آثار سهروردی، شمس‌الدین شهروزی نوشته شده‌است. اصل عربی این کتاب هنوز در ایران منتشر نشده است.

شهاب‌الدین سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری/۱۱۵۵ میلادی در دهکده سهرورد از قیدار زنجان واقع در ایران زاده شد. وی تحصیلات مقدماتی را که شامل حکمت، منطق و اصول فقه بود در نزد مجدالدین جیلی استادِ فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت.[۱] سهروردی بعد از آن به اصفهان، که در آن زمان مهم‌ترین مرکز علمی و فکری در سرتاسر ایران بود، رفت و تحصیلات صوری خود را در محضر ظهیرالدین قاری به نهایت رسانید. در گزارش‌ها معروف است که یکی از هم‌درسان وی، فخر‌الدین رازی، که از بزرگ‌ترین مخالفان فلسفه بود، چون چندی بعد از آن زمان، و بعد از مرگ سهروردی، نسخه‌ای از کتاب تلویحات وی را به او دادند آن را بوسید و به یادِ همدرس قدیمش در مراغه اشک ریخت.

سهروردی پس از پایان تحصیلات رسمی، به سفر در داخل ایران پرداخت، و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد.در واقع، در همین دوره بود که سهروردی شیفته راه تصوف گشت و دوره‌های درازی را به اعتکاف و عبادت و تفکر گذراند. او همچنین سفرهایش را گسترش داد و به آناتولی و شامات رسید، و چنان‌چه از گزارش‌ها برمی‌آید، مناظر شام در سوریه کنونی او را بسیار مجذوب خود نمود. در یکی از سفرها از دمشق به حلب رفت و در آنجا با ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی (سردار معروف مسلمانان در جنگ‌های صلیبی ) دیدار کرد.ملک ظاهر که محبت شدیدی نسبت به صوفیان و دانشمندان داشت، مجذوب این حکیم جوان شد و از وی خواست که در دربار وی در حلب ماندگار شود. سهروردی نیز که عشق شدیدی نسبت به مناظر آن دیار داشت، شادمانه پیشنهاد ملک ظاهر را پذیرفت و در دربار او ماند.در همین شهر حلب بود که وی کار بزرگ خویش، یعنی، حکمةالاشراق را به پایان برد.

اما سخن گفتن‌های بی پرده و بی احتیاط بودن وی در بیان معتقدات باطنی در برابر همگان، و زیرکی و هوشمندی فراوان وی که سبب آن می‌شد که با هر کس بحث کند، بر وی پیروز شود، و نیز استادی وی در فلسفه و تصوف، از عواملی بود که دشمنان فراوانی مخصوصا از میان علمای قشری برای سهروردی فراهم آورد.

وفات

عاقبت به دستاویز آن که وی سخنانی برخلاف اصول دین می‌گوید، از ملک ظاهر خواستند که او را به قتل برساند، و چون وی از اجابت خواسته آن‌ها خودداری کرد، به صلاح الدین ایوبی شکایت بردند. متعصبان او را به الحاد متهم کردند و علمای حلب خون او را مباح شمردند.

صلاح‌الدین که به تازگی سوریه را از دست صلیبیون بیرون آورده بود و برای حفظ اعتبار خود به تایید علمای دین احتیاج داشت، ناچار در برابر درخواست ایشان تسلیم شد.

به همین دلیل، پسرش ملک ظاهر تحت فشار قرار گرفت و ناگزیر سهروردی را در سال ۵ رجب ۵۸۷ هجری قمری به زندان افکند و شیخ همان جا از دنیا رفت. وی در هنگام مرگ، ۳۸ سال داشت. علت مستقیم وفات وی معلوم نیست.(البته مشهور آن است که سهروردی به دلیل گرسنگی از دنیا رفت.)[۲]

فلسفه اشراق

سهروردی کسی است که مکتب فلسفی اشراق را بوجود آورد که بعد از مرگش وسعت یافت. او نظریه خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم ارائه کرد.[۳] سهروردی را رهبر افلاطونیان جهان اسلام لقب داده‌اند. او خود فلسفه اش را حکمت اشراق نامیده بود که به معنای درخشندگی و برآمدن آفتاب است و اقوام لاتین آن را aurora consurgens نام نهاده اند. اما این تفکر فلسفه خاص افلاطونی نیست و در آن آرای افلاطون و ارسطو و نوافلاطونیان و زرتشت و هرمس و اسطوره تحوت و آرای نخستین صوفیان مسلمان در هم آمیخته است.[۴]

مکتب سهروردی هم فلسفه هست و هم نیست. فلسفه است از این جهت که به عقل اعتقاد دارد، اما عقل را تنها مرجع شناخت نمی‌داند. عرفان است از این نظر که کشف و شهود و اشراق را شریف ترین و بلندمرتبه ترین مرحله شناخت می‌شناسد.[۵] او به سختی بر ابن سینا می تازد و از کلیات و مثل افلاطون دفاع می‌کند. بر وجودشناسی ابن سینا ایراد می‌گیرد که چرا اظهار داشته که در هر شئ موجود، وجود امری حقیقی است و ماهیت امری اعتباری، و برای تحقق محتاج وجود است. در حالی که طبق حکمت اشراق، ماهیت امری حقیقی است و وجود امری اعتباری.[۶]

خلاصه حکمت اشراق

سهروردی در ضمن تحصیل چنین استنباط کرد که موجودات دنیا از نور به وجود آمده و انوار به یکدیگر می‌تابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین جهت لقب شیخ الاشراق را یافت.

نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هر چه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید نور می‌باشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است.

او معتقد بود که نور یکی بر دیگری می‌تابد و لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد. بعضی از نورها ضعیف اند وبعضی رقیق و برخی تراکم دارد . همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد. انسان که از موجودات جهان است از نور می‌باشد و به دیگران می‌تابد همانگونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. بمناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.

سهروردی می‌گفت که حکمت بر دو نوع است: حکمت لدنی و حکمت العتیقه. حکمت العتیقه یعنی حکمت قدیم همواره بوده و در قدیم هندیها و ایرانیها و بابلیها و مصریها و بعد از آن یونانیها برخوردار بوده اند. اما حکمت لدنی خاصان از آن برخوردار می‌شوند. اما در آغاز این دو حکمت از یک مبدا سرچشمه می‌گرفته و آن ادریس بوده که نام دیگر آن هرمس است.بعد از اینکه مردم حکمت از ادریس آموختند به عقیده او به دو شاخه شد که یکی به سمت ایران ودیگری به‌طرف مصر و بعد این دو شاخه وارد اسلام گردید.[۱]

منابع حکمت اشراق

عرفان و تصوف

یکی از وجوه اساسی تمایز حکمت اشراق از حکمت مشاء رابطه ماهوی آن با نور و مسایل و حقایق عرفانی است . ذوالنون مصری، سهل بن عبد الله تستری, ابو یزید بسطامی, حسین بن منصور حلاج و ابوسعید ابی الخیر از جمله عارفانی هستند که سهروردی از آنها تأثیر پذیرفته‌است.

قرآن و حدیث

در رسایل سهروردی، عقل در مقابل وحی نیست بلکه درطول وحی است. حملات غزالی بر فلسفه مشاء در کتابهای ((تهافت الفلاسفه)) و ((المنقذ من الضلال)) ضرباتی کاری بر پیکره جریان فلسفی در جهان اسلام وارد کرد.یکی از



خرید و دانلود مقاله درباره: شهاب الدین یحیی ابن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی


تحقیق درباره حضرت یحیی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

عنایت از خداوند جهان حال از یحیی برگویم داستان

خواست چون آن زکریا از خدا نزد محراب و مناجات و دعا

تا خدای عزیز و دادگر بخشد او را از کرامت یک پسر

کرد یزدان هم دعایش مستجاب داد فرزندی همه خیر و صواب

نام او را هم خدا یحیی نهاد اهل زهد و اهل ایمان و سداد

حضرت یحیی(علیه‌السلام) یکی از پیامبران بنی اسرائیل است، که نام مبارکش پنج بار در قرآن مجید آمده است.

وی پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج سال بعد از هبوط آدم(علیه‌السلام) متولد شد. نام پدرش «زکریا بن برخیا» و نام مادرش «اشیاع» از نوادگان حضرت یعقوب(علیه‌السلام) می‌باشد. چنانکه قبلا ذکر شد او در اثر دعای پدرش، که از خدا فرزند خواست، متولد گردید. ولادتش خارق عادت بود، زیرا زکریا(علیه‌السلام) در آن موقع پیر وناتوان و زنش فرتوت و نازا بود. در اینکه چرا یحیی(علیه‌السلام) را بدین نام خوانده‌اند؟ اختلاف نظر وجود دارد، بعضی می‌گویند، چون خداوند نازایی مادرش را به وسیله تولد او شفا بخشید او را یحیی نامیدند.عده‌ای می‌گویند: خداوند قلب او را به وسیله ایمان زنده کرد و گروهی دیگر معتقدند: چون خداوند قلب او را به وسیله نبوت زنده و شاداب فرمود.

حیی(علیه‌السلام) اولین کسی است که به این اسم نامیده شد و احدی قبل از او، بدین اسم نامیده نشده است. سرانجام پس از سی سال زندگانی شهید شد، و در مسجد جامع آموی دمشق دفن شد.

پیامبری یحیی(علیه‌السلام) و ویژگی‌های وی

ضرت یحیی(علیه‌السلام) در کودکی به مقام نبوت رسید و این از امتیازات اوست،‌چون اولین کسی بود که در سنین کودکی به پیامبری رسید. پروردگار عالم به او دستور داد:که با قوت و قدرت، احکام تورات را در میان مردم اجرا کند. لذا وی پس از پدر بزرگوارش زمام رسالت را به عهده گرفته و در تعمیم و گسترش آیینش از هیچ تلاشی مضایقه نکرد.

او مروج آیین موسی(علیه‌السلام)بود، وقتی که عیسی، به مقام نبوت رسید به او ایمان آورد و مروج آیین حضرت مسیح(علیه‌السلام) گردید.

یحیی(علیه‌السلام) بر اثر پاکزیستی و رابطه تنگاتنگ با خدا، مقامش به جایی رسید که خداوند او را به داشتن شش خصلت برجسته ستوده و سپس بر او سلام می‌کند.

او در همان کودکی از پارسایان و شایستگان و صلحا بود، و هرگز دلبستگی به دنیا نداشت، او در عصر پدرش زکریا(علیه‌السلام) به مسجد بیت المقدس وارد شد و احبار و رهبانان (علمای یهود) بیت المقدس را در لباس‌ها و شب کلاه‌های بلند پشمینه مشاهد کرد، که با وضع دلخراشی خود را به دیوار مسجد بسته‌اند و مشغول عبادت هستند.

یحیی(علیه‌السلام) با دیدن آن منظره نزد مادرش آمده و از او خواست تا برای او نیز جامه‌ای همانند آنان تهیه نماید تا به بیت المقدس درآمده و همراه علمای عابد بنی اسرائیل به عبادت و ریاضت مشغول باشد.

ابتدا پدرش زکریا(علیه‌السلام) با خواست او مخالفت ورزید چرا که عقیده داشت، او هنوز بسیار خردسال است، اما یحیی(علیه‌السلام) از پدرش پرسید: آیا کسانی کوچکتر از من، دیده از این جهان فرو نبسته‌اند؟‌

حضرت زکریا(علیه‌السلام) که شوق فرزندش را دید از همسرش خواست، تا برای او لباسی همانند رهبانان تهیه نماید، مدتی از عبادت یحیی(علیه‌السلام) در بیت‌المقدس گذشت، تا آنکه از شدت عبادت و شب زنده‌داری به استخوان پاره‌ای تبدیل گشت... .

یحیی(علیه‌السلام) شهید راه امر به معروف و نهی از منکر

قرآن مجید درباره شهادت یحیی(علیه‌السلام) چیزی نگفته است، ولی روایات مختلفی در این زمینه وارد شده.

از جمله نوشته‌اند: هیرودیس حاکم و پادشاه فلسطین(بیت المقدس) عاشق «هیرودیا» دختر برادرش شد و تصمیم گرفت با وی ازدواج کنند. اقوام و خویشان او به این کار راضی بودند.این خبر به یحیی(علیه‌السلام) رسید، وی اعلام کرد که: «این کار حرام و باطل و بر خلاف دستور تورات است.» و شروع به مبارزه کرد. فتوای او دهان به دهان به همه رسید، هیرودیا پس از شنیدن این مطلب، طوری دل هیرودیس را ربود، که او را وادار به قتل یحیی(علیه‌السلام) کرد، به دستور شاه حضرت یحیی (علیه‌السلام) را سر بریدند و سرش را پیش «هیرودیس» و معشوقه‌اش «هیرودیا» آوردند. وقتی که سر مقدس یحیی(علیه‌السلام) را از بدن جدا نمودند، قطره‌ای از خونش به زمین ریخت و هر چه خاک بر روی آن ریختند، خون در حال جوشش از میان خاک بیرون می‌آمد و تلی از خاک به وجود آمد، ولی خون از جوشش نیفتاد و تلی سرخ دیده می‌شد. طولی نکشید که «بخت النصر»قیام کرد و بر بنی اسرائیل مسلط شد از سبب جوشیدن خون پرسید؟

هیچ کس ندانست، گفتند: مردی پیر هست او می‌داند. چون او را طلبید و از او پرسید، او از پدر و جد خود قصه حضرت یحیی(علیه‌السلام) را نقل کرد و گفت: مدتی قبل، پادشاه این منطقه حضرت یحیی (علیه‌السلام) را کشت و سرش را از بدن جدا کرد، خون او به زمین چکیده و همچنان آن خون می‌جوشد. بخت النصر گفت: آنقدر از مردم اینجا بکشم تا خون از جوشیدن باز ایستد.دستور داد هفتاد هزار نفر را بر روی آن خون کشتند، تا خون از جوشیدن ایستاد..محل دفن حضرت یحیی(علیه‌السلام)

اکنون سر مبارک حضرت یحیی(علیه‌السلام) در داخل شبستان مسجد اموی شام (مسجد جامع دمشق) در نیمه شرقی آن قرار گرفته و مقام شریف به صورت مربع و بر بالای مقام، گنبدی سبز رنگ نصب گردیده است.در حالی که بدن مبارکش در حوالی دمشق در محلی به نام «زبدانی» در مسجد «دلم» مدفون می‌باشد. در آثار این مصیبت بزرگ آمده است: که زمین و آسمان و ملائکه بر شهادت یحیی (علیه السلام) چهل شبانه روز گریان شد، و خورشید نیز به مدت چهل روز در هاله‌ای از سرخی خون، طلوع و افول می‌کرد، همانطوری که در شهادت امام حسین (علیه‌السلام) چنین بود.



خرید و دانلود تحقیق درباره  حضرت یحیی