لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
لباس محلی یزد
آثار باستانی به دست آمده در سراسر استان یزد سوابق زندگی در این منطقه را به سالهای بسیار دور میرساند. این آثار خود به عنوان بهترین راهنمای ما برای شناخت چگونگی زندگی اسلاف در این آب و خاک است. پوشاک یزدیان در گذشتههای دور نیز بر این شناخت میافزاید.پوشاک مردان یزدی موارد زیر را شامل می شده است. پیراهن مردان از جنس چلوار یا مکمل بود یک نوع پارچه نازک سفید با آستین گشاد که مچ نداشت با یقه زبانهدار که از روی شانه بسته می شد.تنبون: شلوار مردانهای که جنس آن از چلوار سفید، کرباس رنگ سره، متقال بود که به جای کمربند و زیپ و دکمه داخل بند گاهش بند میکشیدند.شال: مردان به جای کلاه امروزی شال میبستند که انواع مختلف داشت شال هراتی حاشیهدار، شال شیر و شکری. عرقچین: عرقچین از پارچه چلوار بود که دور آن را با قلم نقش و نگار میکشیدند و دستدوزی میکردند. بهترین نوع عرقچین فلفل نمکی بود.قبا: قبا لباس تابستانی بود که از پارچه چلوار آبی یا شکری رنگ دوخته میشد.ارخالق: لباسی از جنس نخی یا ابریشمی بود که معمولاً زیر قبا میپوشیدند.ردا یا عبا: معمولاً مردان روی قبا به تن میکردند که هم نازک و هم کلفت بود.لباده: فراخ و بلند بود و مردان که در برخی از اوقات به تن میکردند.شال کمر: مردان معمولاً روی لباس شال کمر میبستند که از جنسهای مختلف از جمله شال ترمه، شال چلوار، شال سفید مکمل، شال سبز جنس رفس، دبیت. کفشهایی که مردان قدیم در یزد میپوشیدند شامل گیوه ملکی سفید رنگ، گیوه چینی، نعلین که از چرم خوب زرد یا سفید، نخودی رنگ بود.پوشاک زنان یزدی نیز شامل موارد زیر می شده است. پیراهن بانوان در دورههای گذشته کوتاه بود و تا روی زانو میآمد. جنس آن بیش تر از چیت و آستین این پیراهن گشاد بود، دور بقیه آن یا بند میکشیدند و یا با قیطون به جای دکمه گره میزدند و زیر آن شلوا پا میکردند که جنس این شلوارها شلر مشکی، پارچه می و گاندی یزدی بود.شلیته: یک نوع دامن پرچین که معمولاً از پارچه چیت گلدار بود.چارقد: زنان یزدی از روسری استفاده نمیکردند بلکه به جای آن چارقد میبستند که معمولاً مثلثی بود و انواع متعددی داشت از جمله تور مروارید، تور اشرفی، تور خیابانی یا عالیم پسند و چارقد چیتدار گلدار.چاقچور: چاقچور شبیه دامن شلواری است که دو تا پاچه دارد که دور مچ پاچین میخورد که با کفی و روپایی بسته میشد که معمولاً از پارچه مشکی یا آبی بود.چادر: در گذشته چادر زنان از پارچه پشمی بود که در زمستان و از پارچههای فاق یا مسی، تافته مشکی یزدی در ایام دیگر استفاده میکردند. کفش هایی که زنان قدیم میپوشیدند میتوان، نعلین، ساغری، پاشنهدار، ارسی، پاشنه صناری، ترا،گالش، گالش نو سرج، راسی و گیوه را نام برد.روبند: روبند معمولاً پارچه چلوار سفید دراز و باریک بود که تا حدود کمر میرسید که از روی چادر با قلاب به روسری بسته میشد.پیچه: پیچه از موی اسب مشکی بافته میشد که کوتاه به اندازه صورت بود.پوشاک مردان زرتشتی شامل پنج تکه است و عبارت اند از: سربند، پیراهن زیر، پیراهن رو، شلوار و کفش.سربند: به طور کلی سربند مردان زرتشتی به چادر شب معروف است و طبق رنگ و نوع بافت، هر کدام اسم خاصی را به خود گرفته است. مانند: چادرشب خرده نباتی، چادر شب وزیری که معمولاً با نخهای پنبهای بافته میشود و زمینه آن چهارخانه و ترکیبی از رنگهای حنایی، سفید، قرمز، عنابی و مشکی است.پیراهن زیر: این پیراهن از پارچه سفید کتانی با آستین کوتاه و قد کوتاه تهیه میشود و یقه آن در جلو نیمدایره و چاکی دارد. لباس زیر به سده هم معروف است.پیراهن رو: پیراهنی یک دست سفید از پارچه کتانی است. یقه پیراهن گرد و چاکی در وسط،جلو یا در کنار گردن دارد که با دکمه بسته میشود. قد پیراهن تا بالای زانو بوده و در دو طرف جیب دارد و شالی دور کمر روی آن بسته میشود.شلوار: شلوار مردان زرتشتی به غیر از رنگ که سفید بود،تفاوت دیگری با شلوار مسلمانان نداشت.کفش: کفش مردان زرتشتی شکل خاصی نداشت و معمولاً از نوع کفشهای موجود در بازار بود.پوشاکی که زنان زرتشتی از آن استفاده میکنند؛ عبارت اند از: کلاهک، سدره (پیراهن زیر)، پیراهن مولی، روسری، شلوار و کفش.کلاهک: کلاهک زنان زرتشتی از پارچههای الوان و زری تهیه میشود و از لحاظ ترکیب و تزیینات شبیه کلاههای زنان بندری است.سدره: پیراهنی است گشاد با آستین کوتاه و بدون یقه که از پارچه سفید دوخته شده و زرتشتیان آن را زیر لباسهای دیگر میپوشند. جلو سدره از گریبان تا سینه چاک دارد و در زیر چاک کیسه کوچکی به نام «کیسه کرفه». به معنی ثواب و کار نیک قرار دارد. واژههایی که در اوستا برای سدره آمده، «هومنو» و «ستره» است. به معنی لباس نیکاندیشی. سدره جامه ستایش و بندگی اهورامزدا و به منزله زره و جوشنی است که پوشنده را از شر تمایلات نفسانی و صفات نادرست حفظ میکند.پیراهن مولی: پیراهنی یقه گرد با آستینهای راسته و سرآستین حاشیهدار است که معمولاً در پشت و جلو چاکی کوتاه دارد. دامن این پیراهن فراخ است و معمولاً پایین و دور تا دور آن را حاشیه میدهند. این پیراهن از زیر سینه تا پایین با تکههای مختلف ترکیب میشود.روسری: پارچهای رنگین با نقش و نگار و به طول سه متر و نیم و عرض یک متر است. آن را روی کلاهک میگذارند و برای ثابت ماندن بر سر، روی آن را با دستمال کلاغی میبندند.شلوار: پاچههای شلوار را از تکههای باریک پارچههای الوان و نقش و نگاردار میدوزند و بدین ترتیب جلوه خاصی به شلوار میدهند. دم پای شلوار را نیز به وسیله بند و به دور ساق و مچپا جمع میکنند و کمر آن لیفی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 60 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
معرفی استان یزد
آنچه در کویر می روید ، درختان صبور و قهرمانی است که بی نیاز از آب و خاک وبی چشم داشت نوازشی و ستایشی از سینـۀ خشـــک و ســوختــۀ کــویــر سر می کشند و می ایستند و می مانند .
یزد اولین شهر خشت خام و دومین شهر تاریخی جهان است ، شهری است که با قناعت بنا شده است و مردمی سخت کوش و با هوش دارد که گل را ورز دادند و بادگیر ساختند ؛ مردمی که سینۀ کویر را شکافتند و از دل سوختۀ آن آب زلال جاری ساختند ؛ مردمی که باغ ها بر پا کردند و میراثی از خود بر جای گذاشتندکه جهانیان خیره ماندند . در پیش این مردم ، کویر خشن سر تعظیم فرود آورد و شیر کوه عظیم ، انگشت به دهان گرفت .
وجه تسمیۀ یزد
یزد واژه ای باستانی است که در «یشت yast» یا «یزت yazt» و «یسن yasn» به معنای ستایش ، نیایش ، پرستش ، ایزد و ... ریشه دارد . در پاره ای از متون قدیمی ، یزد را «دارالعباد» یا «دارالعباده» نیز گفته اند . یزد به «شهر بادگیرها» و «شهر دوچرخه ها» نیز معروف است .
نگاهی به تاریخ کهن یزد پیش از اسلام
استان یزد از سرزمین های کهن و تاریخی ایران زمین است. در بعضی از منابع، بنای اولیه برخی از شهرهای این استان چون "میبد" را به سلیمان پیغمبر، "یزد" را به ضحاک و اسکندر مقدونی و "ابرکوه" را به ابراهیم پیامبر نسبت داده اند.
این بیانگر قدمت و دیرینگی پیشینه تاریخی و فرهنگی مردم این دیار است. مجموعه آثار باستانی پراکنده موجود در این استان نیز، به سهم خود مبین این پیشینه تاریخی است.
باغ دولت آباد در سال 1160 هجری قمری ساخته شد
آثاری چون دست افزارهای سنگی بدست آمده در دره های شیرکوه، نگاره های روی تخته سنگ کوه ارنان، تکه سفال های منقوش نارین قلعه میبد - متعلق به دوره ایلامی، غارهای استان و آثار معماری و شهر سازی باستانی و ... نشان می دهد مدنیت یزد، در چهار کانون باستانی "مهریز و فهرج" ، "یزد" ، "رستاق و میبد" و "اردکان" متمرکز بوده است
پژوهشگران این منطقه را که در مسیر شاه راهای باستانی "ری - کرمان" و "پارس - خراسان" قرار داشت، جزو سرزمین های دور دست ماده ها شمرده اند.
این منطقه در نیمه هزاره نخست پیش از میلاد، در سرنوشت سیاسی اتحادیه های قبایل ماد سهم به سزایی داشت. در آن موقع یزد در یک چهار راه منطقه ای قرار داشت و نقش مرزبانی ایالت ها و نگهبانی راه های بسیاری که به چهار سوی ایران می رفت را ایفا می کرد.
بی گمان منطقه یزد در دوران هخامنشی دارای راه های بزرگ ونیز تاسیسات راهداری و مراکز پستی و چاپاری بوده، زیرا علاوه بر راه های شناخته شده باستانی، راه های دیگری را از روی مدارک پیشین باز یافته اند که در آن روزگار، به مراکز اقتصادی و فرهنگی ایران باستان می پیوست. منطقه یزد در دوره ساسانی به ویژه در روزگار "قباد انوشیروان" و "یزدگرد اول" از جایگاه اجتماعی و اقتصادی ویژه ای برخوردار و به عمران و آبادی آن توجه بسیار شده بود.
آب انبار با شش بادگیر
علاوه بر این، وجود پاره ای از یادمانهای کهن دینی در این منطقه، نشان می دهد که پیش از فراگیر شدن آئین "نوزرتشتی" ساسانی، ادیان باستانی ایرانی دیگری در این سرزمین رواج داشته اند. از این میان می توان به آیین های "مهرپرستی" و "نیایش آناهیتا" اشاره کرد. همچنین برخی دیگر از نمادهای باستانی به ویژه چند نیایشگاه کهن "الهه آناهیتا" مانند "پارس بانو"، "پیر سبز" ، "پیر نارکی" و ... که از دیر باز در این مناطق پایدار بوده، نشانگر این مطلب است.
از نشانه های گویا و مبین تاریخ دیرین یزد، "سرو پنج هزار ساله" ابرکوه، کشف آثار تمدن ماقب تاریخ در "غربالبیز" مهریز و کشف سکه های مربوط به زمان "پوراندخت ساسانی" است که در میبد ضرب شده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
نخل گردانی در یزد
نخلگردانی از ویژگیهای منحصربهفرد مراسم محرم و عزاداری در یزد محسوب میشود و در بیشتر نقاط استان یزد در روز دهم محرم بعد از بجاآوردن نماز ظهر عاشورا هیاتهای مختلف به زیر نخل رفته و با صدای یاحسین یاحسین، سه بار نخل را به دور کلک حسینیه میگردانند.
در خصوص پیدایش نخل و وجه تسمیه آن تحلیلها و تفسیرهای مختلفی وجود دارد:1ـ نخل، برگرفته از خیمه مجمع حضرت موسی(ع) با اقتباس از تابوت عهد است. (صندوقی که خداوند بر مادر موسی (ع) فرستاد تا او را در آن قرار دهد، بعدها این تابوت بهدست قوم او افتاد. از آن نگهداری کرده و از آن تبرک میجستند.) 2ـ نخل به قیام حضرت امام حسین(ع) اشاره دارد و میخواهد خاطره خیمههای حرم آن امام را در کربلا مجسم کند. 3ـ نخل یادآور گهواره دو گوشواره عرش مجید، یعنی حضرت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است. 4ـ چون بدن مطهر و مقدس سالار شهیدان کربلا، حضرت امام حسین را بدون تشییع به خاک سپردهاند، شیعیان همه ساله به جبران، این رسم را تکرار میکنند و حجیم بودن نخل بیانگر عظمت و بزرگواری آن حضرت است. بهطور کلی بزرگی و سنگینی این نخلها گاهی چنان است که چند صدنفر مرد قوی باید آن را از زمین بردارند و بردوش گیرند و حمل کنند. در روزهای قبل از عاشورا اعضای هیاتها به تزئین نخل میپردازند. به این صورت که یک طرف از بدنه آنرا با آینههایی کوچک و بزرگ آذین میبندند که نمایانگر نور افشانی پیکر حضرت امام حسین(ع) در آن است. طرف دیگر نخل روکش پارچه سیاهی دارد که شمایلی از درخت سرو به رنگ سبز در وسط قسمت سیاه پوش نصب شده است. در سراسر آن سر تیز دشنهها یا شمشیرهایی فرو رفته که نمادی است از تیرها و زخمهایی که بر پیکر سرو مانند اما حسین وارد شد.در دو طرف دیگر بهصورت قرینه، پرده سیاهی آویخته میشود که روی آن شکل شیر و بدن بیسرِ آغشته به خون نقاشی یا تکهدوزی شده است. درحالیکه شیر بادهان خود بر آن بدن بوسه میزند و یا باقیمانده نوک دشنهها و نیزهها را از بدن مطهر خارج میکند. هنگام نخل گردانی یکی از سادات بر بلندای نخل قرار میگیرد و با صدای ضربات سنج و یاحسین نخل گردانان را هدایت میکند. گفتنی است در بیشتر محلههای شهر یزد (شاه ابوالقاسم، بعثت، خیرآباد و...) نخلها را آذین میبندند و در عصر عاشورا بعضی از آنان را در مسافت طولانی به حرکت در میآورند.
حسینیه تاریخی شاه ولی مراسم سنتی ویژه خود را در ماه محرم آغاز می کند. سال هاست که مراسم نخل برداری، از ویژگی های منحصر به فرد مراسم محرم و عزاداری در یزد محسوب می شود و در اکثر نقاط استان یزد در روز دهم محرم، بعد از به جا آوردن نماز ظهر عاشورا هیات های مختلف به زیر نخل رفته و با صدای حسین حسین سه بار نخل را به دور کلک حسینیه می گردانند دو نخل قدیمی واقع در میدان امیر چخماق و بعثت یزد و دو نخل در محله گرمسیری و شاه ولی شهرستان تفت قرار دارند که این 4 نخل در ظهر عاشورا آذین بندی می شوندنخل حسینیه شاه ولی شهرستان تفت قدیمی ترین نخل شناخته شده استان است که جزیی از مجموعه شاه ولی شامل مسجد، بقعه، بازار، آب انبار، مدرسه و نخل است. این مجموعه در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده و متعلق به قرن نهم هجری است. در منابع تاریخی نیز به پارچه سیاه پوشی اشاره شده که توسط علی اصغر گرجی در سال 1229 هجری قمری وقف شده است. وزن این نخل تقریبا 2500 کیلوگرم و بلندی آن 9 متر است که اخیرا توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان یزد مورد مرمت قرار گرفته است. برخی معتقدند نخل اقتباس از خیمه حضرت موسی (ع) است یا به تابوت عهد ، صندوقی که خداوند بر مادر موسی (ع) نازل کرد تا حضرت موسی (ع) را در آن قرار دهد، انتساب دارد. بعدها این تابوت به دست قوم وی افتاد که از آن نگهداری و بدان تبرک می جستند. برخی دیگر عقیده دارند نخل به قیام حضرت امام حسین(ع) اشاره دارد و می خواهد خاطره خیمه های حرم آن امام را در کربلا مجسم کند با تشکر از آقای اردوان روزبه این مطلب از وبلاگ ایشان اخذ شده است.
به دلیل مناسبت محرم مجددا مطلب مربوط به حسینیه شاه ولی روی وبلاگ قرار میگیرد.
مباحث تاریخى و فرهنگى عاشورا
● منبع: خبرگزاری - فارس
نمایشهاى غمانگیز
فردریک ریچاردز در شمار سیاحانى است که با داشتن مهارت فراوان در فن نقاشى و ذوق نویسندگى و شاعرى مشاهدات خود را با بیانى لطیف و دقیق در کتابى تحت عنوان یک مسافر ایرانى شرح مىدهد، او مىنویسد در ماه محرم، عزادارى در یزد با چنان شور و حرارتى برگزار مىشود که بعضى اوقات به یک اضطراب و التهاب مذهبى مبدّل مىگردد، در میدان یزد که مقابل مدخل اصلى بازار واقع شده، چوب بست بزرگى تعبیه گردیده که نماینده یک نوع تابوتى است به نام نخل که هر سال آن را با شال و آینه مىپوشانند، این دستگاه عجیب و غریب به وسیله صدها تن مرد، دور میدان حمل مىشود، این مردان در زیر نخل اجتماع مىکنند تا ثواب حرکت دادن آن نصیبشان شود. در طى مراسم محرم در ایران، سلسلهاى از نمایشهاى غمانگیز در کوچه و خیابان به اجرا در مىآید که همه آنها با خاطره مصیبت بزرگى که در دهم محرم یا عاشورا اتفاق افتاده، پایان مىپذیرد. در روز عاشورا صحنههاى زیادى به معرض نمایش گذاشته مىشود حرکت کاروان کوچک از مکّه و ورود آنها به کربلاو جنگیدن آنها و سرانجام شهادت و اسارت زنها و کودکان امام حسین(ع) توسط هنرپیشگان در نهایت اخلاص نشان داده مىشود، قبل از این مراسم نوحه مىخوانند و عدّهاى به زنجیر زدن و سینه زنى مشغولند. البته در شهر یزد کمتر تعزیه برگزار مىشود اما احساسات مذهبى مردمان این دیار جدىتر از اغلب شهرهاى ایران است. مجالس وعظ و روضه خوانى احساسات مذهبى مردم را تحریک مىکند و موجب مىشود که آنها در حالت هیجان و از خودبیخود شدن زنجیر بزنند.(1)
اوژن اوبن که در در سال 1285 هجرى به ایران آمده است در سفر نامهاش مىنویسد: عاشورا بزرگترین روز ماتم و عزادارى است، از صبح زود دستهها در چهارگوشه شهر تشکیل شده و به سوى بازار سرازیر مىشوند پیش از تجمع در سبزه میدان، ابتدا همه آنها طبق سنت مرسوم به امامزاده زید تهران سرى مىزنند، انبوه جمعیت، سراسر میدان، پشت بامها و بالاى دیوارهاى خانههاى مجاور را از سپیده صبح اشغال کردهاند، دستهها از راستهها و راهروهاى مختلف بازار به این میدان روى مىآورند هر دسته با علامت مخصوص در حرکت است. پنجه حضرت عباس، پرچمهاى سبز و سیاهى که به هم گره خوردهاند یا علمها و کتلهایى که بر بالاى آنها پرهها و تیغههاى فلزى نصب کردهاند احتمالاً نهادهاى تشیع به شمار مىروند، اسبان سیاه پوش نشانهاى از اسبان حسین، فرزندان و برادرانش و اسبى خون آلود با کبوترى بر پشت آن که یادآور صحنهاى از شهادت امام سوم است، سینه زنها با آهنگى موزون بر سینه مىزنند به طورى که جاى ضربان سرخ مىشود، عدهاى زنجیر مىزنند و گروهى بر سرهاى خود گل مالیدهاند. شعارها همراه با نوحه خوان تکرار مىگردد. شیعیان تنها به شنیدن مرثیه قانع نیستند و علاقه شدیدى دارند تا با اجراى نمایشهاى صحنه هایى از مصائب رهبران مذهبى را مجسّم و خوب درک و لمس کنند.(2)
نوحههاى سوزناک
دکتر ویلز که در زمان ناصرالدین شاه قاجار در شیراز بسر مىبرده خاطرنشان مىنماید: در سراسر محرم اغلب شیعیان به احترام امام حسین(ع) در تمامى برنامههاى عزادارى و سینه زنى شرکت مىکردند و لباس اکثریت آنان سیاه بود، غالب مردم حتى چند روز از آغاز محرم ملبس به این جامه مىگردند و تا هفتهها بعد از خاتمه محرم همچنان سیاهپوش هستند، قبل از شروع تعزیه فردى روحانى بالاى منبرى که در کنار صحنه رو به جمعیت قرار داده شده بود رفت و شروع به موعظه و شرح مصیبت حسینى و دلیل مقاومت امام مسلمین و قیام او بر علیه ستمگر زمان نمود. صدایش کاملاً رسا و جملاتش مؤثر، قاطع و گرم و اثر گذار بود، به محض ذکر نام حسین، ناگهان فریاد حاضران بلند شد و سینه زنان، ماتم سرایى مىکردند. صداى «حسین جان حسین جان» صادقانه و توأم با ناله و اشک آنان ولوله شگفتى ایجاد کرد. در این میان نوحهخوانى با تجربه که صداى گیرایى داشت به بالاى چهارپایهاى رفت و شروع به مرثیه سرایى نمود، سینه زنان عاشق حسین(ع) هم ضمن حلقه زدن به دورش، هم آهنگ و همراه با تکان دادن دست راست او، شروع به نواختن ضربه هایى محکم بر سینه هاى عریان خود کردند، با وجود سرخ شدن سینهها ذوق زده همچنان مشغول عزادارى بودند.صحنه آن چنان منقلب کننده و هیجانانگیز گشت که حتى اروپائیان حاضر در مجلس هم عنان اختیار از دست دادند و تحت تأثیر این همه خلوص و آشفتگى، افسرده خاطر شدند پس از آن تعزیه آغاز شد، همه صحنهها مهیّج و منعکس کننده ظلمى بىنظیر از سوى ظالم و مقاومتى تحسین برانگیز از طرف امام مظلوم بود.(3)
صحنههاى سوگوارى چنان در این ایام تأثیر دارد که وقتى سون هدین هلندى براى تحقیق در کویرهاى مرکزى ایران، به این سرزمین مىآید و متوجه مىشود در طبس عزادارى است، مشتاق مشاهده آن مىگردد، و گزارشى از این مراسم در کتاب خود، کویرهاى ایران، مىآورد:
دو روز جلوتر از بزرگترین روز مذهبى شیعیان یعنى ماه محرم وارد طبس شدم، دهه اول این ماه به امام حسین اختصاص دارد، هیچ روزى از سال همچو عاشورا احساسات شیعیان را به این اندازه تحریک نمىکند. یاد حسین در تمام شهرهاى ایران با نوحهها و نالههاى بلند و اشکهاى گرم زنده مىشود و مردم به خاطر مرگ شهید بزرگ و شکست ظاهرى خاندان على گریه مىکنند. دلاورىهاى حسین مورد تقدیر قرار مىگیرد و از دشمنش یزید به نفرت و به بدى یاد مىشود. تمام ماجراى این بخش از تاریخ شیعیان با شبیه خوانى، روى صحنه مىآید.(4)
عزادارى چنان با حیات معنوى و اجتماعى مردم آمیخته است که هرگونه حادثهاى نمىتواند مانع برگزارى آن شود، در سال 1310 ه.ق که مرض وبا در ایران و تهران تعداد زیادى از مردم را تلف نمود به رغم بروز این بیمارى مهلک مردم تهران که در شهر مانده و به شمیرانات رفته بودند، و حتى کسانى که به مناطق خارج از تهران گریخته بودند با وجود از دست دادن عزیزان و بستگان خود و بیم ابتلاء به وبا، در ایام محرم به سوگوارى پرداختند. عین السلطنه مىنویسد: همه چیز گران است، هیچ چیز پیدا نمىشود و اگر هم پیدا شود خیلى گران مىباشد، روضه خوانى و خیرات به حدى در تهران و شمیرانات زیاد شده که چه نویسم، آش زین العابدین در تمام کوچهها و گذرها طبخ مىشود دستجات سینه زن متصل درگردشند این در حالى است که در تبریز 8000 نفر و در تهران 20000 نفر بر اثر بیمارى وبا جان باخته بودند و در آن زمان جمعیت تهران زیاد نبود و این میزان درصد مهمى از سکنه آن را تشکیل مىداد. در سال بعد با وجود خطر وبا، مجالس عزادارى با شکوه هرچه تمامتر برگزار گردید و به علاوه فرنگى مآبى بیمارى دیگرى بود که موریانه وار مىخواست در ایمان و باورهاى مردم رسوخ کند و آنها را از سنتهاى مذهبى جدا کند.(5) اعتماد السلطنه ذیل وقایع محرم 1312 ه.ق به رواج فرنگى بازى و تأثیر سوء آن بر عزادارى محرم اشاره مىکند: مجالس روضه خوانى را کم دیدم، تکایایى بسته بودند بى رونق و بى اسباب و جمعیت در کوچهها کم دیده مىشدند. روى هم رفته فرنگى بازى عقاید را سست کرده و نمىدانم این از براى ملت و دولت ایران خوب است یا بد. با وجود تلاش غرب گرایان در محرم 1312 ه.ق نیز مراسم محرم با شکوه و توأم با هیجان مردم برگزار شد. جمعه دوم محرم 1312ه.ق مسجد شیخ عبدالحسین که چند سال تجار ترک آنجا مفصلاً روضه خوانى مىکنند باز به همان تفصیل برپا بود. امسال با این گرما روضه خوانى از سال گذشته بیشتر است.(6) در دوران حکومت مظفرالدین شاه نیز عزادارى محرم با همان هیجان قبلى برگزار مىگردید و در سال 1316 ه. ق مجالس روضه خوانى بیشتر شده بود: از هر کوچه بگذرى اقلاً چهار پنج چادر زدهاند در گذرها و سقاخانهها و مسجد که الى ماشاءاللّه، دسته امسال زیاد است امّا حکم شده از محله خود به جاى دیگر نروند، تمام دستههاى سینه زن امسال در حال حرکت بود.(7) در این سال افرادى روشنفکرنما و متمایل به غرب و نیز فرقههاى ضاله به شدت مشغول فعالیتهاى تبلیغى بودند تا مردم را از شعائر مذهبى و خصوص عزادارى عاشورا جدا کنند امّا در صفر سال 1320 ه.ق با آن که نان در خراسان و تهران کمیاب شد و تهیه آن بسیار گران بود، عزادارى برپا شد، محرم سال 1321 ه.ق نیز به همین منوال گذشت. محرم سال 1323 ه.ق مصادف با نوروز بود. در این سال مردم عید نگرفتند ومراسم عزادارى باشکوه ویژهاى برگزار شد.(8)
نفرت عزاداران از ستمگران معاصر خود
این گونه نبود که تظاهرات عزادارى در فعالیتهاى سیاسى و قیامهاى مردم بر علیه استبداد کارآیى نداشته باشد، در ماجراى قیام تنباکو وقتى تصمیم مىگیرند میرزاى آشتیانى را تبعید کنند، در منزل این فقیه مبارز عدهاى از مردم اجتماع نمودند، بامداد روز دوشنبه 14 دى 1270 ه.ش بود، در بیت مزبور مراسم روضهخوانى و سوگوارى برپا بود، جمعیت بیشترى به سوى خانه میرزاى آشتیانى در حال حرکت بودند در حالى که عدهاى از آنان پارچه سفیدى را از وسط پاره کرده و به عنوان کفن به گردن انداخته و نگرانى خود را از تصمیم ناصرالدین شاه مبنى بر تبعید مجتهدى مسلّم اعلام مىکردند.
حوالى ظهر وقتى جمعیت رو به کثرت رفت، زنها جلو و مردان دنبال آنان به سوى قصر سلطنتى چون سیلى خروشان روان شدند، بانوان با روبنده سفید و پیچه و چاقچور اغلب روى سر خود لجن مالیده و شیون مىکردند و ذکر یا حسین را با صداى بلند فریاد مىکردند، مردان نیز در فواصل در حالى که زنان سکوت مىنمودند فریاد مىکشیدند یا على یا حسین و بى اختیار اشک مىریختند و گریه مىکردند فریاد اعتراضآمیز مردم که با ذکر یا حسین معطر مىگردید به همراه ناله و شیون تظاهر کنندگان، کامران میرزا نایب السلطنه را در موجى از هراس و نگرانى فرو برد، چهرهاش به زردى گرائید و با صداى گرفته و لرزان خطاب به معترضین گفت: هیچ یک از علما را اجازه نمىدهیم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد، این همه فریاد و فغان نکنید ولى چون مشاهده کرد کسى به گفتارش ترتیب اثر نمىدهد و بیم ضرب و شتم مىرود به داخل ارک سلطنتى گریخت، جمعیت به راهپیمایى خود ادامه داده و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده مىگردید و بدون استثناء همگى از زن و مرد فریاد مىزدند «یا على»، «یا حسین»، «واشریعتا وااسلاما» خروش و خشم مردم که ذکر یا حسین بر آن قداست مىبخشید کاخ سلطنتى را به تزلزل درآورد، برخى از افراد وابسته به دربار از شدت خوف غش نموده و بیهوش شدند کامران میرزا دستور داد توپهاى ته پر کروپ را بیرون آورده، در اطراف عمارات سلطنتى نصب نمایند، در کاخ گلستان شاه بدون آن که سخنى بگوید، آشفته و عصبانى به نظر مىرسید. اگرچه در این ماجرا، دستور شلیک اسلحه به سوى مردم داده شده و عدّهاى را به خاک و خون کشیدند ولى مقاومت مردم با تأثیرپذیرى از فرهنگ عاشورا به رهبرى علماء به پیروزى رسید و امتیاز تنباکو لغو گردید.(9)
سوگوارى و قیام مشروطه
نهضت مشروطیت نیز متأثر از عزادارىهاى محرم مىباشد، قیام مزبور، به رهبرى علماى دینى و به منظور مبارزه با استبداد و اجراى قوانین اسلام، صورت گرفت. البته به دلیل نفوذ عناصر بیگانه و برخى شیفتگان فرهنگ غربى این حرکت از مسیر اصلى خود جدا گشت امّا نمىتوان این واقعیت را انکار کرد که اوج قیام مشروطه از مساجد، مجالس روضه خوانى، و هیأتهاى عزادارى آغاز گردید. در روز سوم محرم سال 1323 ه.ق در منزل آیة اللّه بهبهانى روضه خوانى برپا بود، در عاشوراى همین سال عوامل حکومتى راه اندازى دستههاى سوگوارى را منع کردند امّا مؤثر واقع نشد و مردم ترتیب اثر ندادند. در محرم سال 1324 ه.ق علما در صحن بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنى تحصن کردند و از شاه خواستار برقرارى حکومت قانون گشتند که با موافقت وى روبرو گردید. در هفدهم محرم در تکیه خونگاه، در مجلس روضه سید محمد طباطبایى، شریف الواعظین قمى از غربت اسلام و تلاش علما براى نصرت دین سخن گفت، سال بعد نیز در حالى آغاز گردید که مردم مشغول عزادارى بودند و مسایل مشروطه هم به نحوى جدّىتر مطرح گشت، عدّهاى از خطباى معروف در مجالس روضه خوانى درباره ترغیب مردم به اجراى عدالت و حفظ قانون سخنرانى کردند، در آغاز محرم همین سال (1325 ه.ق) در تبریز در دستههاى سینه زنى هیجانى بوجود آمد و طى آن بر اثر تیراندازى کارگزاران حکومتى پنج نفر کشته شدند شدت تأثیرگذارى روضهها بر قیام مردم بدان حد رسید که در پنجم محرم این سال اعضاى انجمن مخفى مأمور گردیدند به مجالس روضه خوانى بروند و سخنان مخالفین را گوش کرده، گزارش آن را به انجمن مزبور ارائه کنند. روز هشتم محرم ادارات به دلیل انجام مراسم عزادارى تعطیل گردید. در سال 1326 ه.ق حرکت دستههاى عزادارى قابل توجه بود، عینالسلطنه گزارش نموده است. پنج شنبه ده محرم 1326 ه.ق در مسجد شیخ عبدالحسین جا نبود، تمام بازار انبوه از زن و مرد بود، دستههاى سینه زن متصل مىآمدند. در 27 جمادى الثانى 1327 ه.ق تهران به دست مشروطه خواهان تسخیر شد و محرم سال 1328 ه.ق موقعى فرا رسید که این شهر در اختیار مشروطه خواهان بود، بنا به گزارش مورخان، در این ایام برخى افراد به ظاهر ملّى گرا در صدد بودند از ابهت و شکوه مجالس عزادارى بکاهند اما موفق نشدند و در شنبه دهم محرم 1328 ه.ق در مجلس شوراى ملى روضه خوانى برقرار شد، دستجات سینه زن و عزادار نیز در حال ح
رکت بودند، عزیزالسلطان درباره روز بعد، نوشته است: عصرى یک ساعت به غروب مانده پیاده به مجلس رفتم، روضه بود امّا جمعیت موج مىزد، راه بند بود، دسته سینه زن هم مىآمد و مىرفت و توى عمارت و گالرى از جمعیت مملو گشته بود و در بالاخانه در اغلب اتاقها روضه مىخوانند، در محرم سال 1329 ه.ق در منزل سید احمد و سید محمد طباطبایى و مجلس شوراى ملى مراسم ماتم دارى برپا بود، در سال 1330 ه.ق نیز این مراسم با شکوه خاصى منعقد مىشد اما در عاشوراى این سال در تبریز قواى متجاوز روس ثقةالاسلام تبریزى و چند نفر دیگر از مبارزان را به شهادت رسانیدند.(10) گزارشهاى متعددى از رونق مراسم عزادارى در سالهاى 1331 تا 1338 ه.ق
حکایت دارند، احمد کسروى با وجود نفرت از آداب و رسوم شیعیان از مراسم روضه خوانى تبریز سخن گفته است: ذیحجه سال 1337 ه.ق به دلیل انعقاد قرار داد وثوق الدوله نخست وزیر وقت با انگلستان علما از مردم خواستند که مساجد را سیاهپوش کنند و عموم مردم را علیه این حرکت استعمارى ترغیب کنند.
جمعى از وعاظ نیز در مجالس روضه خوانى علیه قرارداد ننگین مزبور سخنرانى کردند، بنابراین عزادارىهاى محرم در روند انقلاب مشروطه، پیروزى مردم بر استبداد و تداوم این نهضت نقش اساسى و محورى داشته است.(11)
مبارزه علما با خرافات و آفات عزادارى
رسوخ فرهنگ پادشاهان به عزادارىها و متون نوحهها و نمایشهاى مذهبى تعزیه و نیز آمیخته شدن خرافات و برخى مطالب وهن آلود موجب گردید تا علماى شیعه ضمن حمایت از سوگوارى سنتى و نقش آن در استحکام ارزشهاى شیعه در قلوب مؤمنان، به انتقاد از برخى از آداب و رسوم عزادارى بپردازند میرزا حسین نورى معروف به محدث نورى(1320 - 1254 ه.ق) براى مبارزه با برخى از این عوام زدگىها و آفتهاى ناگوار کتاب پر ارج لؤلؤ و مرجان را
در سال 1319 ه.ق تألیف کرد و چون رودى با صفا و اخلاص خروشید و فریاد زد و برآشفت و در برابر تحریفگران ایستاد و خاطرنشان ساخت نباید براى گریانیدن مردم به دایره عصیان و امور ناروا پاگذارد و در روضهها و نوحهها مطالبى غیر واقع و کذب مطرح کرد، اخلاص و صدق شرط اصلى کسى است که مىخواهد مردم را از مصایب اباعبداللّه و سایر ائمه باخبر سازد و اشک آنان را جارى نماید.(12)
شخصیت دیگرى که در این عصر از وجود خرافات و مطالب وهن آلود در عزادارى ناراحت بود، مرحوم میرزا محمد حسین نائینى (1350 - 1277 ه.ش) مىباشد. او که مبارزه با استبداد را در مکتب امام حسین(ع) آموخته بود، در کنار آخوند خراسانى براى برپایى و اجراى قوانین الهى، پاسدارى از سنتهاى الهى و رعایت حرمت مردم به حمایت از مشروطه برخاست و هنگامى که اشغالگران بخش وسیعى از خاک عراق را تصرف کرده بودند، وارد صحنه گردید و علیه استعمارگران حکم جهاد داد و حتى دولت دست نشانده انگلیس در عراق را نپذیرفت.(13)
آیة اللّه نائینى در پاسخ استفتایى راجع به عزادارى، چنین نوشته است: بدیهى است که بیرون آوردن هیأت عزا و سوگوارى براى اباعبداللّه الحسین(ع) در دهه عاشورا و غیر آن در راهها و خیابانها به نحوى که معمول است از آشکارترین مصادیق عزاى سالار شهیدان مظلوم کربلاست که رجحان آن بر هر مسلمانى روشن است و آسانترین راه براى تبلیغ هدف بزرگ امام حسین(ع) (ترویج قرآن و دین مبین اسلام) براى هر دور و نزدیکى است لکن باید این شعائر بزرگ از هرگونه محرمات مانند آوازه خوانى و استعمال آلات لهو و لعب و نزاع براى جلو و عقب رفتن بین دو هیأت عزا یا دو محله، خالى باشد. باید در هیآت عزا محرمات شرعى رعایت گردد.(14) بنابراین دلیل مخالفت علماء با عزادارى این بوده است که مبادا در این مراسم، از فرهنگ عاشورا فاصله گرفته شود و سوگوارىها با امور خلاف شرع و عقل مخلوط نگردد تا درسى از مبارزه و فداکارى و نمونهاى درست براى امر به معروف و نهى از منکر باشد.
رضاخان و ماتم دارىهاى محرم
هنگامى که رضاخان به قدرت سیاسى نرسیده بود، خود را مسلمان متعصب معرفى مىکرد چون مىدانست مذهب در فرهنگ ایرانیان، ریشهاى عمیق و گسترده دارد و اگر برخلاف آن گام بردارد موفق نخواهد بود بنابراین براى جلب توجه مردم و روحانیون به زیارت عتبات مىرفت و در دستههاى عزادارى محرم شرکت مىکرد و مجالس روضه خوانى ترتیب مىداد. او طى سالهاى 1299 تا 1304 ه.ش که دوران انتقال قدرت بود، چهرهاى مذهبى به خود گرفت و حتى در محل استقرار نیروهاى قزاق مراسم عزادارى به راه مىانداخت.(15) سلیمان بهبودى که سالیان متمادى در دربار پهلوى خدمت کرده و از چاکران مورد اعتماد رضاخان بوده است مىنویسد: دسته که راه مىافتاد معمولاً افراد رسته پیاده در جلو به طور دسته جمعى در حرکت بودند حضرت اشرف (رضاخان) و سایر درجهداران جلوى دسته قزاقان بودند. و شخص معینى که در دامن خود کاه داشت به طور پراکنده بر سر دیگران مىپاشید و موزیک عزا هم بود در یکى از روزها سینه زنهاى قزاق این نوحه را مىخواندند.
اگر در کربلا قزاق بودى
حسین بىیاور و تنها نبودى
در بین تماشاچیان گروهى از اهالى رشت بودند که در زمان قیام کوچک خان در زد و خورد قزاقها با قواى وى، مورد چپاول و غارت قرار گرفتند که در جواب نوحه خوانى قزاقها این نوحه را ساختند و گفتند:
اگر در کربلا قزاق بودى
چادر از سر زینب مىربودى(16)
حسن اعظام قدسى که خود شاهد شرکت رضاخان در مراسم سوگوارى بوده است، مىنویسد: سردار سپه روز دهم محرم، عاشورا را به همراه دسته قزاق با یک هیأت از صاحب منصبان در جلو و افراد با بیرق و کتل با نظم و تشکیلات مخصوص از قزاقخانه حرکت مىداد، این دسته از میدان توپخانه و خیابان ناصریه به بازار مىآمد. صاحب منصبان در جلو و در جلوى آنها سردار سپه با یقه باز و روى سرش کاه بود و حرکت مىکرد، غالب آنها بر سر خود گل مالیده بودند.(17)
عین السلطنه سالور مىنویسد: یک دسته نظامى با صاحب منصب زیاد که جلو آنها سردار سپه حرکت مىکرد، سرو پاى برهنه در بازار دیده مىشد.(18)
امام خمینى مىفرماید: «من از همان زمان از کودتاى رضاخان تا امروز شاهد همه مسایل بودهام، رضاخان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار دیانت و سینه زدن و روضه به پا کردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرم مردم را اغفال کرد.»(19) امام در جاى دیگر متذکر مىگردند «...از باب این که قضیه سیدالشهدا سلام اللّه علیه خیلى اهمیت دارد روى آن نقطه خیلى پافشارى کرد، خودش روضه مىگرفت و در تکایایى که روضهها بودند پاى برهنه مىگفتند مىرود آنجاها، تکایا مىرود و مردم را گول مىزد به همین حربه که مردم به آن توجه داشتند که این را مىخواستند لکن او بر ضد مردم مىخواست درست کند.»(20) و در دیدار با دانشجویان مىفرمایند: «رضاخان بعد از این که کودتا کرد و آمد تهران را گرفت، به صورت یک آدم مقدّس اسلامى خدمتگزار ملت درآمد. حتى در جلسه هایى که در محرم انجام مىگرفت در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 132
مقدمه
اهمیت موضوع
تحولات گوناگون در تاریخ هر مرز و بومی جدای از همه عوامل درونی و بیرونی اش یک واقعیت غیر قابل انکار بوده است. عرصه های گوناگون اجتماعی، تاریخی، فرهنگی و ... شاهد این دگرگونی با درجات مختلف بوده اند.
یک روز در جامعه ای ورود صنعت و ماشین منشا این تحولات بوده و روزگاری شرایط خاص منطقه ای چنین نقشی را ایفا کره است. شهرها و روستاهای مختلف سرزمین عزیزمان ایران، سرد و گرم بسیار چشیده اند و تغییرات بسیاری را تجربه کرده اند. با پیشرفت علم، فن آوری ارتباطات و ... روز به روز تحولات، گسترده تر شده اند و آثار آنها گریز ناپذیر تر نموده اند. چنین تحولات، علتها، چگونگی و تبعات آن بخشی است که شاید راهکارهای مناسبی برای دستیابی به یک هدف مشخص در هر زمینه فعالیتی باشد.
ساختار معماری هر منطقه ای هم روند فوق الذکر را داشته است و کما بیش تحولات و دگرگونی هایش منطبق بر مدعای اخیر است. با یک نگاه گذرا اما پر دقت می توان دریافت که بافتهای شهری و اجتماعی شهرهای ایران و به خصوص منطقه فوق ، دستخوش بسیاری از اتفاقات به طور خواسته و یا ناخواسته و مثبت یا منفی گشته اند. سنت، مردم، اعتقادات، اقلیم، امکانات و ... در طول دورانهای مختلف گذشته چهره یک شهر یکدست، متمرکز را تصویر کرده است. که در سایه تمامی همان عوامل بر شمرده شده پاسخگوی تمام جوانب یا لااقل بخش عمده ای از نیازهای زمان خود بوده است.
به عنوان مثال سلسله مراتب دسترسی بر اساس مرکزیت اماکن عمومی مثل بازار،مسجد جامع، حسینیه ها و حمام و ... شکل گرفته بود و در نهایت به کوچه ها و در بندها و هشتی و حیاط و اتاقها منتهی می شد، راهکاری بود برای پاسخگویی به تمامی نیازهای فوق.
اقلیم سرد بواسطه سازوکارهای اندیشیده شده توسط معماران و استفاده از مصالح بوم آور، رام گشته بود. مسائل اعتقادی و فرهنگی نیز چه در مقیاس بزرگ شهری (مساجد و ...) و چه در مقیاس مسکن شخصی (اندرونی و بیرونی و ...) به شکل مطلوبی پاسخ داده شده بود برای هر پرسش، پاسخ برازنده تراشیده شده بود در هر زمان برای هر سوالی، جوابی در خور (یا لا اقل قابل قبول) اندیشیده می شد که خود پیوستگی دورانها و تحولات آن مورد را رقم می زد. این راهکارها و تفکرات پاسخگو را شاید بتوان در زمره پیشرو ترین های آن دوران قلمداد کرد. اما بنا به دلائل مختلف (انقلاب صنعتی و پس از آن عدم کفایت حکام زمان و ...) دوران شکوفایی در تمام عرصه ها به نوعی از دست این قوم گسیخته شد و به تبع آن مانند مسابقه دوئی که همیشه چشم دیگران به ما که در جلو بودیم دوخته شده بود. حالا چشم به ساق پیشرو سبقت گرفته داریم.
به این ترتیب ابتکار عمل و اندیشه به لحاظ عقب افتادگی ناخواسته از دستمان خارج شده و روز به روز شاهد تغییرات تحولاتی بودیم که به علت وجود اندیشه ها و کارهای نوی دیگران ما را نیز تحت تاثیر قرار می داد. اما از آنجا که تحولات پی در پی و رشد پویای همه جانبه افکار، اندیشه ها، فن اوری و ... یکی از اصول همیشگی دورانها بوده است، بی تردید هر مملکت و قومی که به هر علتی نتواند رشد قابل توجه در زمینه ای مختلف داشته باشد نمی تواند تعیین کننده و تاثیر گذار باشد. به عبارتی همزمان باافول تدریجی همه جانبه تواناییها در سرزمین ما و رشد و توسعه جوامع دیگر به خصوص مغرب زمین، تمام فعالیتها و روابط به طور اعم و فرهنگ و هنر به طور اخص تحت تاثیر این موج ایجاد شده قرار گرفت. به طوری که با گذشت هرروز، ماه و سال، شاهد کمرنگ شدن اصالتهاو هویتهای خویش بودیم. علت نیز کاملا مشخص است، وقتی توان و مایه اصلی به هر علت و دلیلی وجود نداشته باشد توانایی مقابله با مایه ها و حرفها و توانهای شاید بد، اما اندیشیده شده نیز نخواهد بود. مانند بسیاری از ورزشها ما نیز در این شرایط حالت دفاع آن هم از نوع بدش را داشتیم، دفاع بازی که هر بار بازتر و بازتر می شد.
بعضا هم اگر مقابله ای می کردیم که یا شاید قدرتمان کمتر بوده و شاید چون اندیشه خاصی نداشتیم بزودی زود از صحنه خارج شدیم به این شکل در بسیاری از زمینه ها ما مصرف کننده تولیدات و ابتکارات دیگران شدیم. تجربه و تحقیق نشان داده است که در طی این روند خواسته یا ناخواسته ملتهایی از نوع و درجه ملت ما هر جا که اندیشه ها و فکر برتر و طبیعتا عمل مناسب تر در آستین داشته اند موفق بوده اند. یعنی هر جا که صرفا مصرف کننده بدون تفکر نبوده ایم و در همان زمینه وارداتی اندیشه را نیز بکار گرفته ایم، نسبتا موفق بوده ایم چنین جریانی در باب فرهنگ و معنی به ویژه در چند سال اخیر بعد از انقلاب اسلامی در کشور خودمان به شکل زاینده ای دیده می شود. برای مثال درست است که سینما و فیلم یک مقوله کاملا بیگانه با فرهنگ ماست و ما مبتکر آن نبوده ایم اما با مختصری اندیشه و کار عاقلانه توانسته ایم در سالهای گذشته (صرف نظر از سالهای قبل از انقلاب که خود بافته بودیم) حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشیم و سینمایی را تحت عنوان «سینمای ایران» در دنیا مطرح کنیم. باشد که در کلیه زمینه های فرهنگ ، هنر و .. به جایگاه واقعی خود دست یابیم .
فرهنگسرا Cultural Center
فرهنگ معماری مدرن به طور سیستماتیک، فضاهای شهری سنتی مانند خیابان و میدان را از شهرها حذف کرد و با تفکیک کار بریها بر اساس عملکرد آنها برای هر یک ، یک مجموعه یا ساختمانهای اختصاصی در نظر گرفت. بدین ترتیب، فروشگاههای کنار خیابانها به فروشگاههای بزرگ و مراکز خرید، دفاتر قدیمی به مجموعه های اداری، تماشاخانه ها و گالریها به مجموعه های عظیم فرهنگی نقل مکان کردند. این نگرش یک بعدی به پاسخگویی به نیازها موجب شد ابنیه مدرن به محفظه هایی برای تعدادی کاربری مشخص از قبیل کتابخانه ، سینما، تئاتر، موزه، گالری و ... تبدیل شوند.
اما در سه دهه پایانی قرن بیستم توجه جهانیان به این واقعیت معطوف شد که ارتباطات اجتماعی پیچیده ای که به طور ضمنی در بهره وری از کاربریهای شهری شکل می گیرند و موجب جاری و تپیده شدن زندگی شهری می شوند. به مراتب مهم تر از پاسخگویی صرف به نیازی مشخص به صورت مستقیم و صریح است. تحقیقات بسیار دهه های 70 و 80 نشان دادند که کاربریهای مهم فرهنگی اعم از سینما، تئاتر، موزه، اپرا و ... همه درگیر بحران اند و نمی توانند مخارج خود را تامین کنند. و علت اصلی این بحران بی روح بودن و تخصصی بودن بیش از حد این فضاهاست. این تحقیقات نشان دادند که ایجاد امکانات پیشرفته علمی و تکنولوژی برای پاسخگویی به نیاز مردم کافی نیست.
تئوریهای جدید موزه سازی، که به ایجاد تغییرات در موزه های مهمی چون لوور انجامید، حاصل تجدید نظر در نگرشهای رایج نسبت به این نوع فضاها بودند و در عمل اثبات کردند که تلفیق کاربریهای تخصصی با کاربریهای جذاب عادی می تواند در موفقیت یک موزه نقش مهمی ایفا کند.
هم اینک دیگر موزه های جدید خواه علمی ، خواه هنری دیگر مکانهایی نیستند که فقط افراد علاقه مند با اهداف مشخصی به آنها رجوع می کنند. بلکه فضاهایی برای گذران اوقات فراغت که در عین حال آشنایی با اهداف مشخصی به آنها رجوع میکنند. بلکه فضاهایی برای گذران اوقات فراغت اند که در عین حال آشنایی مردم را با مضامین حدی و اصلی نیز امکان پذیر می کنند. درواقع، امروزه تمایل پذیرفته شده در هم آمیختن فعالیتهای فرهنگی و علمی با تفریح، سرگرمی و برخوردهای اجتماعی است. موزه های علمی گالریهای نقاشی، نمایشگاهها و لابراتوارها، بیش از آنکه به ارائه نمونه های اصل و آزمایشهای علمی دقیق مورد توجه متخصصان بپردازند. به طور عمده به برنامه های آموزشی ـ تفریحی، شبیه سازیهای بازی گونه، به نمایش گذاردن ماکتها و نمونه های بدلی فراوان، متنوع و سرگرم کننده، اختصاص یافته اند از معروفترین این نوع مراکز فرهنگی، مرکز ژرژپمپیدو و مجموعه فرهنگی دلاویلت است.
چنین بینشی با شرایط جدید پیشرفت علم و تکنولوژی و تنوع و تغییرات سریع در زمینه های هنری مطابقت دارد. چرا که معلومات عمومی علمی یک فرد تحصیلکرده ـ حتی اروپایی ـ عمدتا مربوط به کشفیات و اختراعات قرن نوزده است و کمتر کسی از آخرین پیشرفتهای علم نجوم، فیزیک، ریاضیات و ... خبر دارد. فرهنگسراها از اولین نمونه های فضاهای فرهنگی هوشمند برای پاسخگویی به این شرایط جدید به شمار می روند.
فرهنگسرا به عبارتی فضای واقعی محصور شهری است که در درون آن کاربریهای بسیار متنوع و غیر همجنس تجاری، فرهنگی، آموزشی، نمایشی و ... در کنار هم قرار می گیرند؛ محل گذران اوقات فراغت و محل برخوردهای اجتماعی و معاشرتهاست، مکانی است برای شرکت مردم در تولید فرهنگ، و سرانجام جایی است که در آن بین شهر و شهروند رابطه ای متقابل و پویا ایجاد می شود.
و به همین دلیل بر دیگر کاربریهای تک منظوره و کمابیش منفعل مانند موزه و گالری سنتی برتری دارد. استقبال وسیع ایران به صورت مختص تهران از فرهنگسراها، که با تاخیر زیاد نسبت به دیگر کشورها ولی با سرعت چشمگیر ساخته شده اند، حاکی از موفقیت آنها در پاسخگویی به نیازی عینی است. ظاهرا آنها اگر چه از نمونه های غربی اقتباس شده اند.