لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
فلسفه هنر از دیدگاه اسلام
از دیدگاه اسلام هنر باید پیشرو باشد. به وجود آورندگان آثار هنری پیرو، آگاهانه یا ناآگاهانه وظیفه خود را در آن میبینید که بر اساس خواستههای مردم حرکت کنند و مردم را وادار مینمایند که از اثر هنری آنان لذت ببرند و کاری با این ندارند که بر آگاهی و شایستگی و بایستگی مردم افزوده شود ولی هنر پیشرو با یک اثر هنری کلاس درس برگزار میکند و با تصفیه واقعیات جاری و استخراج حقایق ناب از میان آنها، آثار هنری را در مسیر حیات معقول قرار میدهد.
دوشادوش جریان نگرشهای علمی محض در واقعیات طبیعی و انسان سه نوع بینش و آگاهی لازم نیز وجود دارد که نگرشهای علمی ما را از محدودیت و رکود جلوگیری مینماید. این سه نوع بینش عبارتند از: 1 ـ بینش نظری 2 ـ بینش فلسفی 3 ـ بینش مذهبی بنابراین، ما با چهار نوع نگرش و بینش وارد میدان معرفت گشته و ارتباطات خود را با جهان واقعیتها تنظیم مینماییم. 1 ـ نگرشهای علمی محض عبارتست از: تماس مستقیم با واقعیات به وسیله حواس و دستگاههایی که با کوشش و انتخاب خودمان برای توسعه و عمق بخشیدن به ارتباطات خود با واقعیات، ساخته و مورد بهرهبرداری قرار میدهیم. هر یکی از رشتههای علوم به وسیله قوانین و اصول مخصوص به خود، چهرههایی از واقعیات را برای استفاده در حیات انسانها نشان میدهند و راه ارتباط و تصرف در واقعیات را پیش پای ما میگسترانند. البته پیرامون تعریف مسئله علمی و شرایط آن، مباحث متعددی وجود دارد که در اینجا مورد بررسی ما نیستند. 2 ـ بینشهای نظری: هر یک از رشتههای علوم روشناییها دارد و تاریکیها و نیمه روشناییها. آن قسمت از مسائل علمی که در حال نیمه روشنایی است، مسائل نظری علوم را تشکیل میدهند، مانند اینکه آیا الکترونها موجند یا جرم؟ این مسئله در فیزیک امروز به حالت نظری وجود دارد، یعنی نه موج محض بودن الکترونها صد در صد روشن شده است و نه جرم محض بودن آنها، زیرا الکترونها هر دو خاصیت را از خود بروز میدهند. 3 ـ بینشهای فلسفی: بر سه نوع مهم تقسیم میشوند: قسم یکم: عبارتست از مقداری آگاهیهای کلی درباره محصولات و نتایج و مبادی اوّلیه علم. در حقیقت بینشهای نظری در میان نگرشهای علمی و این قسم مسائل فلسفی قرار گرفتهاند. برای پیشبرد و توسعه بینشهای فطری از این آگاهی فلسفی میتوان استمداد کرد و بهرهبرداری نمود. چنانکه بینشهای نظری، میتوانند برای روشن ساختن قسمت تاریک مسائل علمی کمک نموده، تکلیف آن را روشن بسازند. قسم دوم: آن مسائل است که از ارتباط ذهن آدمی با هستی بوجود میآیند، خواه به عنوان مبانی کلی علوم و یا نتایج مسائل علمی منظور بوده باشند و خواه رابطهای با آنها نداشته باشند. قسم سوم: عبارتست از مسائل ارزشی والا که اصول اساسی "باید"ها و "شاید"های انسان و واقعیت کل هستی را تشکیل میدهند. 4 ـ بینش مذهبی: عبارتست از شناخت و پذیرش واقعیات و عمل مطابق آن شناخت و پذیرش با در نظر داشتن اینکه آن شناخت و پذیرش و عمل جنبه تکلیفی در مسیر هدف اعلای حیات دارد. هدف اعلای حیات عبارتست از "آرمانهای زندگی گذران را با اصول "حیات معقول" اشباع نمودن و شخصیت انسانی را در تکاپو به سوی ابدیت که به فعلیت رساننده همه ابعاد روحی در جاذبه پیشگاه الهی است به ثمر رسانیدن" هدف اعلای حیات، زندگی انسان را با این خصوصیت مشخص میسازد: "تکاپوئی است آگاهانه، هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری میشود، اشتیاق و نیروی حرکت به مرحله بعدی را میافزاید و شخصیت انسانی رهبر این تکاپو است ـ آن شخصیت که لطف ازلی سرچشمه آن است، گردیدن در بینهایت گذرگاهش، ورود در جاذبه پیشگاه ربوبی کمال مطلوبش." اگر درست دقت شود خواهیم دید که این بینش مذهبی همه نگرشهای علمی و نظری و فلسفی را که تکاپو در مسیر "حیات معقول تکاملی" هستند، معنایی معقول میبخشد و همه آنها را نوعی از عبادت میداند که در تعریف هدف اعلای حیات، تکاپو برای ابدیت نامیده شده و از آیه قرآنی "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" "جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند." استفاده شده است. به عبارت دیگر بینش مذهبی عامل ارتباط معقول و مشهود میان نگرشهای علمی و بینشهای نظری و بینشهای فلسفی با جان هدفجوی آدمی است، جز بینش مذهبی هیچ یک از نگرشها و بینشها توانایی بلند کردن انسان را از دامان دایه طبیعت ندارد. با هر چه بنگریم جز این نیست که وسایل درک را از طبیعت گرفته و آن را مانند نورافکن به چهرههای گوناگون طبیعت روشن نمودهایم. در صورتیکه دین با این تعریف کاملاً سازنده که ذیلاً میآوریم، آگاهی از جان را متن خود قرار میدهد و جان که پل طبیعت و ماورای طبیعت است همه نگرشها و بینشها را در راه هدف اعلای حیات استخدام مینماید. چیست دین؟ برخاستن از روی خاک تا که آگه گردد از خود جان پاک بینشهای مذهبی در هنر عبارتست از شناخت هنر و بهرهبرداری از نبوغهای هنر در هدف معقول و تکاملی حیات که رو به ابدیت و ورود در پیشگاه آفریننده نبوغهای هنری و واقعیتها است. هنر نیز که یکی از نمودها و جلوههای بسیار شگفتانگیز و سازنده حیات بشری است، قابل بررسی از دیدگاه نگرشها و بینشهای چهارگانه میباشد: 1 ـ نگرش علمی محض که عبارتست از بررسیهای عینی نمود هنری از دیدگاه تحلیلی و ترکیبی و محتوای مستقیم و غیرمستقیم آن. 2 ـ بینشهای نظری که عبارتست از بررسیهای مربوط به تعیین دخالت احساس شخصی هنرمند در اثر هنری در برابر دخالت واقعیاتی که میدان کار هنرمند و نبوغ اوست. 3 ـ بینشهای فلسفی عبارتست از یک عده مسائل کلی که در عوامل زیربنایی و نتایج و شناخت هویت خود هنر و نبوغ بوجود آورنده آن، مطرح میگردند. 4 ـ بینشهای مذهبی در هنر عبارتست از شناخت هنر و بهرهبرداری از نبوغهای هنر در هدف معقول و تکاملی حیات که رو به ابدیت و ورود در پیشگاه آفریننده نبوغهای هنری و واقعیتها است، ما در این بحث دو بینش فلسفی و مذهبی هنر را مطرح میکنیم و امیدواریم این مبحث بتواند مقدمه مفیدی برای بررسیهای عالیتر درباره دو نوع بینش بوده باشد. بینش فلسفی درباره هنر این بینش را میتوان در چند مسئله مطرح نمود: مسئله یکم: به استثنای هنرمندان آگاه از هویت و عظمتهای هنر، اکثریت قریب به اتفاق مردم، آثار و نمودهای هنری را به عنوان یک پدیده ثانوی مینگرند که میتواند دقایق یا ساعتهایی آنها را به خود مشغول نماید و حس زیباجوئی آنان را هر چند بطور ابهامانگیز اشباع نماید، تا حدودی هم طرز تفکرات و آرمانها و برداشتهای هنرمند را از واقعیتهای محیط و جامعه خود نشان بدهد. اکثر تماشاگران نمودهای هنری چه در مغرب زمین و چه در مشرق زمین، از تماشای آن نمودها جز احساس شورش و تموّج حوض درون خود، بهرهای دیگر نمیبرند. کاری که اثر هنری در درون این بینندگان انجام میدهد، درست مانند این است که شما چوبی به دست گرفته، محتویات یک حوض پر از آب و اشیاء گوناگون را که در آن تهنشین شده است، به حرکت و تموّج در آورید، ناگهان یک کهنه پاره از کف حوض بالا میآید و لحظاتی روی موج حرکت میکند و سپس تهنشین میشود. تخته که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیروان
گزارش کارآموزی
اداره مخابرات شهرستان شیروان
استاد راهنما :
مهندس سهراب محمدی
تهیه کننده :
مهتاب احمدی
تابستان 88
/
مقدمه:
ارتباطات داری ان چنان جایگاه و ارزشی است که در اکثر ممالک جهان به عنوان پدید های کارساز و موثر در توسعه همه جانبه جوامع بشری به کار گرفته شده است و همواره با تغیر و تحولات گوناگون عدیده ای به اشکال در اختیار عموم قرار گرفته و می گیرد .
انسان امروزدر دورنی به سر می برد که در اطراف او انفجاری از اطلاعات و رویداد ها رخ می دهد و او به دوره تازهای از تاریخ زندگی روابط با انسان های دیگرگام می نهد.
دنیای کنونی که ان را دنیای ارتباطات لقب داده اند و شرایط کشور ضرورتها ی اجتناب ناپذیر را برای فعالان بخش ارتباطات ایجاد کرده اند تا با تجهیز به دانش روز و فنون پسشرفته سامان دهد.
بر کسی پوشیده نیست که در شرایط حاضر زیر ساختها و خدمات مخابراتی یکی از حساس ترین و موثرترین قلمرو هایی است که در صورت توجه به توسعه و گسترش ان در اقصا نقاط می تواند موجب پیشرفت پویایی اقتدار و سر بلندی و عزت میهن اسلامیمان باشد .
تقدیر وتشکر:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
معنا و مبنای سکولاریسم
اهتمام اسلام به امر سیاست و حکومت و جهاد و جعل قوانین برای حفظ مواریث معنوی، یعنی توحید، معارف روحی و اخلاقی، عدالت اجتماعی، مساوات و عواطف انسانی است.
محمد جواد نوذری
سکولاریسم اشاره به تحولاتی دارد که پس از از عصر نوزایی در مغرب زمین به وقوع پیوست و منجر به جدایی دیانت از سیاست شد. اهمیت بحث از سکولاریسم از آن رو است که در خلال آن تا حدودی با فرهنگ غرب آشنا می شویم. درک سیاست غرب، که در کشور ما نیز شیوع یافته و بدان دامن زده می شود، در گرو آشنایی با فلسفه فکری معاصر غرب است. بنابراین، بحث از سکولاریسم، علاوه بر آن که جنبه سلبی ارتباط دیانت با سیاست را می کاود، کلید فهم سیاست، در عصر جدید به شمار رفته و ما را در شناخت غرب و غرب زدگی مدد می رساند. با توجه به آن چه گفته شد، این بحث را با پرسش های ذیل پی می گیریم: مفهوم سکولاریسم چیست؟
ریشه ها و علل گرایش به سکولاریسم کدامند؟
مبانی و اصول سکولاریسم کدامند؟
مفهوم سکولاریسم
سکولاریسم ( Secularism ) واژه ای انگلیسی است و از ریشه لاتین « Seculum »، به معنای یک برهه زمانی معین، گرفته شده است. در فارسی به معنای ناسوتی، دنیوی گرایی، بشری، عرفی، زمینی و گیتیانه آمده است. در فارسی، اصطلاحی که مبین تمام حقیقت واژه سکولاریسم باشد، ارائه نشده است. از این رو، واژه انگلیسی آن در فارسی به کار برده می شود. معادل فرانسوی سکولاریسم، « Laicite » یا « Seculoise » است که در فارسی، از آن به لائیک تعبیر می شود. برای سکولاریسم، تعریف های متعددی ارائه شده است که برخی ناظر به بعد فکری است؛ نظیر آن که گفته شود: سکولاریسم نظام عام عقلانی است که در آن، روابط میان افراد، گروه ها و دولت بر مبنای عقل تنظیم می گردد.» این تعریف، چون تنها به یکی از اصول سکولاریسم اشاره دارد، تعریفی کامل نیست. برخی تعریف ها ناظر بر روند شکل گیری سکولاریسم است که در خلال آن، به تدریج، حقوق، وظایف و امتیازات کلیسا به نهادهای غیرمذهبی منتقل می شود. برخی تعاریف دیگر، سکولاریسم را به مثابه یک نظام منسجم فکری می انگارند که پس از رنسانس به صورت یک نگرش یا جهان بینی در آمده و با نگرشی که در قرون وسطی حاکم بود، تمایز ماهوی دارد و مبنای آن، انسان گرایی، تجربه گرایی و عقلانیت است. از آن چه گذشت، روشن شد که سکولاریسم اشاره به جدایی دین از سیاست دارد، به گونه ای که هیچ یک از آن دو، در حوزه دیگری دخالت نکند. در مقایسه بین سکولاریسم و لائیک، تلقی عمومی برآن است که سکولاریسم به معنای جدایی دین از سیاست و در نتیجه، پذیرش دین به عنوان یک رابطه صرفاً فردی میان فرد و خداوند است؛ اما لائیک به معنای ضدیت با دین و الحاد است؛ ولی برخی نویسندگان، آن را مترادف با سکولاریسم و در بردارنده مفهومی نسبی و تشکیکی می دانند که طیف وسیعی، از الحاد تا پذیرش دین به عنوان یک نهاد، را در بر می گیرد. زمینه های شکل گیری سکولاریسم نوزایی (رنسانس) به معنای تجدید حیات حاکی از احیای فرهنگی است که در یونان و روم باستان رایج بوده است. در تاریخ باستان، که تا قرن پنجم بعد از میلاد ادامه داشت، ادیان رایج، با غیب و ماورای طبیعت ارتباطی نداشتند، بلکه اساطیری و طبیعی بودند. خدایان، مظهر نیروهای طبیعت بودند و با نام های مختلفی خوانده می شدند. ادیان رومی و یونانی، هر دو فاقد جنبه های عرفانی و معنوی مظاهر شرقی بود. گرایش روم به مسیحیت و رسمیت یافتن آن، موجب رسوخ خرافاتی شد که ریشه در فرهنگ روم و یونان داشت. در این زمینه، پادشاهان نقش به سزایی داشتند. در قرون وسطی تعارض امپراتوران و کلیسا، منجر به حاکمیت کلیسا شد. کلیسا به نام دین، داعیه دفاع از دین را داشت؛ اما برخلاف جهت فطرت آدمی گامی برمی داشت. این امر، دیر یا زود، مردم را متوجه انحرافاتی می ساخت که به نام دین، از سوی کلیسا عرضه می شد و منجر به عصیان و شورش همگانی، یا در جهت بازگشت به ارزش ها، و حاکمیت دین واقعی، که در اسلام متجلی شده بود می کرد، و یا به انکار غیب و الوهیت و آن چه انتساب به کلیسا داشت، می شد. رنسانس در حقیقت، به معنای طرد کلیسا و فراموشی واقعیت الهی و دینی است که در قرن چهاردهم، نخست در ایتالیا و سپس در سراسر اروپا با احیای فرهنگ رومی-یونانی زمینه های آن مهیا شد. پیدایش سکولاریسم در غرب، بازتاب حوادثی بود که در قرون وسطی رخ داد. برخی از عوامل موثر در شکل گیری سکولاریسم عبارت بودند از:
الف) نارسایی تعالیم انجیل و مسیحیت
۱. بعضی از اصول مسیحیت چارچوبه هایی ارائه می کند که قابلیت دفاع عقلانی ندارند. راه رستگاری در آن، بر ایمان تقلیدی متوقف است که عقل در فهم آن راهی ندارد. مسیحیت معتقد است راه رستگاری، که انسان طالب آن است، در انجیل بیان شده و بشر به امر دیگری ورای آن نیاز ندارد. فقدان یک نظام منسجم عقلانی، قدرت دفاع از دین را از مسیحیان گرفت و با سستی کلیسا، آیین مسیحیت از عرصه اجتماع حذف شد. و چون فاقد شریعت متقن بود، آن گاه که علم بشری خلاءهای قانونی را مورد توجه قرار داد، کلیسا توان مقابله با آن را نیافت.
در مقابل، اسلام آیینی است که بر عقاید، احکام واخلاق استوار است. عقاید، که زیربنای اندیشه دینی به شمار می رود، تقلید بردار نیستند. هر انسانی باید بکوشد با تامل و استدلال، مجموعه باورهای دینی خود را استحکام بخشد. این امر، نشانگر اتقان و استحکام مبانی دین در اسلام است. اگر آیینی به اتقان پایه های فکری خود اعتماد نداشته باشد، به پیروان خویش اجازه تفکر نمی دهد؛ زیرا به بی پایگی آن پی خواهند برد. در حوزه احکام و اخلاق نیز چنین نیست که تنها طبقه و گروه خاصی حق کاوش و مطالعه داشته باشند، بلکه راه برای پویندگان حق و حقیقت باز است؛ اما ضرورت های جامعه، اقتضای نوعی تقسیم کار را کرده است. از سوی دیگر، اسلام آن چه را که همواره برای کمال و سعادت بشر لازم است، مستقیمأ بیان کرده و برای مقررات متغیر، و چارچوبه های کلی تعیین نموده است که فقها و دین شناسان می توانند با توجه به آن ها مقررات و احکام جزئی را استنباط کنند.
۲. کلیسا تفسیری موازی و دوگانه از دنیا و آخرت و تقسیم کار میان ارباب کلیسا و امپراتوران ارائه می داد که ریشه در انجیل تحریف شده دارد؛ زیرا براساس آن، چیزی که متعلق به قیصر بود، می بایست به قیصر و آن چه را متعلق به خدا بود، می بایست به کلیسا واگذار می کرد. دوگانگی در سنت کلیسا منجر به تعارض بین کلیسا و پادشاهان در اواخر قرون وسطی و طرد جنبه الهی پادشاهان شد که خود، زمینه زوال نفوذ و کلیسا و سلطه پادشاهان را مهیا ساخت.
در فرهنگ اسلامی، چنین نگرشی مطرود است. دنیا و آخرت در عرض یکدیگر قرار ندارند، بلکه دنیا به مثابه گذرگاهی است که به آخرت منتهی می شود و سعادت آخرت به زندگی این جهانی انسان منوط است. در فرهنگ اسلامی، روحانیت به عنوان کارشناس امور دینی، و نه به عنوان طبقه ویژه، مطرح است. چنان که میان امور معنوی و مادی دوگانگی نیست. از این رو، مدیریت کلان جامعه باید به افرادی واگذار شود که بیش تر با احکام و قوانین اجتماعی سیاسی، آشنایی دارند؛ از سویی، آراسته به اخلاق الهی و باتقوا یند و از سوی دیگر، قدرت مدیریت و آگاهی لازم را در میدان عمل دارا باشند.
۳. کلیسا در حالی دسترسی به حقایق را منحصر به خود می دانست که دنیای مسیحیت، فاقد متن و حیاتی مصون از تحریف بود. علاوه بر آن، خرافات بسیاری در دین وارد شده بود که در قرآن کریم نیز بدان اشاره شده است ( یحرفون الکلم عن مواضعه ). کلیسا خود را نماینده خدا و منبع تشریع احکام به طور مستقل می دانست: ( اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباأ من دون الله).
علم، شجره ممنوعه قلمداد می شد وتنها علومی مجال رشد می یافتند که مؤید فرضیه های انجیل باشند و حتی علوم تجربی نیز در تحت سیطره کلیسا بود. برخورد خشن کلیسا با صاحبان اندیشه و تفتیش عقاید، چهره ناخوشایندی را از کلیسا به نمایش گذاشت و به تعبیر شهید مطهری، دین که باید دلیل هدایت و پیام آور محبت باشد به صورتی در آمد که تصور هر کسی از دین و خداوند، خشونت و اختناق و استبداد بود. در فرهنگ اسلامی، همگان دسترسی به حقایق دارند. البته تفسیر دین، مانند اظهار نظر در هر رشته از علوم و معارف، صلاحیت ها و توانایی ها خاصی را می طلبند که بدون آن ها تفسیر انسان قابل اعتماد نیست. از سوی دیگر، قرآن کریم تنها کتاب آسمانی مصون از تحریف است و با استناد به آن می توان به حقایقی عمیق دست یافت که از قلمرو حس و تجربه خارج است. اسلام پیروان خود را به تعقل، تفکر و نوآوری علمی دعوت می کند.
ب) نهضت اصلاح دینی (رمفرمیسم)
نهضت اصلاح دینی، جریانی بود که طی آن، از نفوذ مذهب به تدریج کاسته شد. مارتین لوتر(۱۴۸۳- 1546م) از پیشگامان این حرکت، با هدف اصلاح و پیرایه زدایی از آیین مسیحیت و برقراری انضباط در آن، دیدگاه های جدیدی را عرضه کرد، اصل خود کشیشی را که مشوق فردگرایی بود، مورد تاکید قرار داد و با این هدف، انجیل را به زبان آلمانی ترجمه کرد. تفکیک دین از سیاست، از دیگر اصول مورد اشاره وی بود. لوتر اظهار داشت که پادشاهان قدرت خود را مستقیماً از خدا می گیرند و وظیفه کلیسا تنها پرداختن به امور معنوی و روحی است.
به هر حال، نهضت اصلاح دینی، در پیدایش طرز فکر جدید، نقشی اساسی داشت و باعث در هم شکستن حاکمیت کلیسا و ظهور فلسفه سیاسی جدید شد. از پیامدهای این حرکت، درگیری فرقه های مذهبی بود که موجب از بین رفتن قداست دین و زمینه سازی برای سکولاریسم شد.
ج) تماس با فرهنگ های ملل جهان
تماس غرب با فرهنگ جوامع دیگر، موجب تحول در نگرش آنان و جذب عناصر مفید و سازنده شد. به ویژه تماس اروپایی ها با مسلمانان، در خلال جنگ های صلیبی، موجب آشنایی آنان با فرهنگ اسلامی گشت. این امر، تاثیر شگرفی در نگرش آنان به دنیا داشت و زمینه ساز ظهور نویسندگان بزرگی در آن سامان شد. اکتشاف های جغرافیایی نیز موجب باز شدن درهای بسته جامعه اروپا به روی مناطق دیگر گردید که زمینه ساز تحولات جدید در عرصه فرهنگ شد.
بنیادهای فکری سکولاریسم
متولیان جامعه غرب، برای پایه گذاری تمدن خود، از سویی آیین مسیحیت را مورد بی مهری قرار دادند و از سوی دیگر، نظام فکری جدیدی را بر مبنای سکولاریسم پی ریزی کردند. اصول و عناصر قوام بخش سکولاریسم عبارتنداز:
الف) انسان مداری ( اومانیسم)
هویت فرهنگی عصر جدید غرب است. براساس این اصل، انسان، مدار و محور همه اشیاء و خالق ارزش ها و ملاک تشخیص خیر و شر است. در واقع، انسان جای خدا می نشیند و قادر است بدون در نظر قرار دادن دین و ارتباط با ماورای طبیعت، مشکلات زندگی و دنیای خود را حل و فصل کند. بنابراین اصل، انسان با دو اهرم عقل و علم، دیگر نیازی به دین ندارد. اومانیسم ملاک و تکیه گاه تشخیص ارزش ها را خود انسان می داند و مبدا ماورایی برای آن قائل نیست. در واقع، آن چه اصالت دارد، انسان است و خداوند صرفاً می تواند در جهت رفع آلام روحی و نیازهای بشر مورد پذیرش قرار گیرد و خود از اصالت برخوردار نیست. نظام سیاسی اومانیسم، مبنای مشروعیت خود را از مردم و به اصطلاح، «قرارداد اجتماعی» می گیرد، که امروزه در انتخابات و آرای مردمی تجلی می یابد
ب) عقل مداری(راسیونالیسم)
از دیگر مشخصه های سکولاریسم، عقل گرایی است؛ بدین معنا که انسان با استفاده از عقل قادر است همه مسائل را درک کند و به حل آن ها پردازد. داوری نهایی در حل منازعات، به عهده عقل است و عقل، مستقل از وحی و آموزش های الهی، توان اداره زندگی بشر را دارد. عقل مداری، در تاریخ اندیشه سیاسی غرب، به دکارت باز می گردد.
پیش از او، طی دو قرن، فلسفه مدرسی با حملات منتقدان و تشکیک در مبانی فکری آن سست شده بود و سپس دکارت، فلسفه مدرسی را از اعتبار انداخت و فلاسفه نوینی را جایگزین آن ساخت. از نتایج عقل مداری، طرد دین بود؛ زیرا عقلانیت به گونه ای تفسیر شد که دین را ضد عقل معرفی می کرد. از این رو، عقل معیار صحت و سقم قلمداد شد. محاسبه گرایی از پیامدهای عقل مداری است که در پی ریزی تمدن غرب، نقش اساسی را ایفا کرد.
در تفکر اسلامی، عقل ابزار شناخت عقاید اصلی و یکی از منابع استنباط احکام شرعی است و نه تنها با دین سر ستیز ندارد، بلکه در خدمت آن است. آیات و روایات فراوانی دعوت به تعقل و تفکر می کنند، به گونه ای که در برخی روایات، تفکر یک ساعت، معادل هفتاد سال عبادت شمرده شده است. ولی به هر حال، عقل به تنهایی نمی تواند همه نیازهای بشر را برطرف کند و در مواردی که کمیت عقل لنگ است باید از وحی کمک گرفت.
ج ) علم محوری
بنابراین مبنا، ایمان به علم، نقش مذهب را در حیات انسان ها ایفا می کند. به دیگر سخن، یافته های علمی، برای اداره جامعه کافی است. تجربه گرایی توسط فرانسیس بیکن پایه گذاری شد و پژوهش تجربی، جایگزین تفسیر نهادهای سنتی از جهان شد. به همین دلیل، تعارض بین علم و دین، از مسائلی است که پس از رنسانس و با ظهور موج تجربه گرایی رخ نمایاند. از دید اینان، علم بر دین مقدم است و رویکرد افراطی تجربه گرایی، این است که هر آن چه به محک تجربه در نیاید، طرد و انکار می شود. تقابل علم و دین از هنگامی آغاز شد که تئوری های جدیدی، در فضاشناسی و هیئت، به وسیله کوپرنیک، کپلر و گالیله مطرح شد که با پذیرفته ها و باورهای کلیسا و با ظواهر کتاب مقدس مسیحیان مخالفت داشت. از آن پس تعارض بین کلیسا و علم آغاز شد و به تدریج شدت گرفت. گرچه در ابتدا کلیسا مقاومت های بسیاری کرد، اما در نهایت، شکست خورد و عکس العمل های مختلفی را از خود نشان داد که از جملة آن ها جدایی دین از علم بود. گفته شد که دین زبانی مخصوص به خود دارد و علم نیز زبانی مخصوص به خود. نزد آنان روح دین، صرفاً راز و نیاز با خدا و حداکثر، توصیه های اخلاقی است. در تفکر اسلامی، همان گونه که بین عقل و دین تعارض نیست، بین علم و دین نیز تعارضی نیست. علم و عالم، از دیدگاه قرآن ارزشمندند: (قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون). در تفکر اسلامی، معرفت تجربی، تنها راه شناخت نیست، بلکه راه های دیگری نیز برای شناخت واقعیت وجود دارند. د) آزادی و تساهل(لیبرالیسم)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
سلاح های هسته ای
بمب هسته ای چگونه کار میکند؟
شما احتمالاً در کتابهای تاریخ خواندهاید که بمب هستهای در جنگ جهانی دوم توسط آمریکا علیه ژاپن بکار رفت و ممکن است فیلمهایی را دیده باشید که در آنها بمبهای هستهای منفجر میشوند. درحالیکه در اخبار میشنوید، برخی کشورها راجع به خلع سلاح اتمی با یکدیگر گفتگو میکنند، کشورهایی مثل هند و پاکستان سلاحهای اتمی خود را توسعه میدهند. ما دیدهایم که این وسایل چه نیروی مخرب خارقالعادهای دارند، ولی آنها واقعاً چگونه کار میکنند؟ در این بخش خواهید آموخت که بمب هستهای چگونه تولید میشود و پس از یک انفجار هستهای چه اتفاقی میافتد؟
فیزیک هستهای
انرژی هستهای به 2 روش تولید میشود:
1- شکافت هستهای: در این روش هسته یک اتم توسط یک نوترون به دو بخش کوچکتر تقسیم میشود. در این روش غالباً از عنصر اورانیوم استفاده میشود.
2- گداخت هستهای: در این روش که در سطح خورشید هم اجرا میشود، معمولاً هیدروژنها با برخورد به یکدیگر تبدیل به هلیوم میشوند و در این تبدیل، انرژی بسیار زیادی بصورت نور و گرما تولید میشود.
در شکل زیر نمونه ای از شکافت هسته اتم اورانیوم نمایش داده شده است:
و در شکل زیر گداخت هستهای اتمهای هیدروژن و تبدیل آنها به هلیوم 3 و الکترون آزاد نمایش داده شده است:
طراحی بمبهای هستهای:
برای تولید بمب هستهای، به یک سوخت شکافتپذیر یا گداختپذیر، یک وسیله راهانداز و روشی که اجازه دهد تا قبل از اینکه بمب خاموش شود، کل سوخت شکافته یا گداخته شود نیاز است.
بمبهای اولیه با روش شکافت هستهای و بمبهای قویتر بعدی با روش گداخت هستهای تولید شدند. ما در این بخش دو نمونه از بمب های ساخته شده را بررسی می کنیم:
بمب شکافت هستهای :
1- بمب هستهای (پسر کوچک) که روی شهر هیروشیما و در سال 1945 منفجر شد.
2- بمب هستهای (مرد چاق) که روی شهر ناکازاکی و در سال 1945 منفجر شد.
بمب گداخت هستهای : 1- بمب گداخت هستهای که در ایسلند بصورت آزمایشی در سال 1952 منفجر شد.
بمبهای شکافت هستهای:
بمبهای شکافت هستهای از یک عنصر شبیه اورانیوم 235 برای انفجار هستهای استفاده میکنند. این عنصر از معدود عناصری است که جهت ایجاد انرژی بمب هستهای استفاده میشود. این عنصر خاصیت جالبی دارد: هرگاه یک نوترون آزاد با هسته این عنصر برخورد کند ، هسته به سرعت نوترون را جذب میکند و اتم به سرعت متلاشی میشود. نوترونهای آزاد شده از متلاشی شدن اتم ، هستههای دیگر را متلاشی میکنند.
زمان برخورد و متلاشی شدن این هستهها بسیار کوتاه است (کمتر از میلیاردم ثانیه ! ) هنگامی که یک هسته متلاشی میشود، مقدار زیادی گرما و تشعشع گاما آزاد میکند.
مقدار انرژی موجود در یک پوند اورانیوم معادل یک میلیون گالن بنزین است!
در طراحی بمبهای شکافت هستهای، اغلب از دو شیوه استفاده میشود:
روش رها کردن گلوله:
در این روش یک گلوله حاوی اورانیوم 235 بالای یک گوی حاوی اورانیوم (حول دستگاه مولد نوترون) قرار دارد.
هنگامی که این بمب به زمین اصابت میکند، رویدادهای زیر اتفاق میافتد:
1- مواد منفجره پشت گلوله منفجر میشوند و گلوله به پائین میافتد.
2- گلوله به کره برخورد میکند و واکنش شکافت هستهای رخ میدهد.
3- بمب منفجر میشود.
در بمب هیروشیما از این روش استفاده شده بود. نحوه انفجار این بمب در شکل زیر نمایش داده شده است:
روش انفجار از داخل:
در این روش که انفجار در داخل گوی صورت میگیرد، پلونیم 239 قابل انفجار توسط یک گوی حاوی اورانیوم 238 احاطه شده است.
هنگامی که مواد منفجره داخلی آتش گرفت رویدادهای زیر اتفاق میافتد:
1- مواد منفجره روشن میشوند و یک موج ضربهای ایجاد میکنند.
2- موج ضربهای، پلوتونیم را به داخل کره میفرستد.
3- هسته مرکزی منفجر میشود و واکنش شکافت هستهای رخ میدهد.
4- بمب منفجر میشود.
بمبی که در ناکازاکی منفجر شد، از این شیوه استفاده کرده بود. نحوه انفجار این بمب، در شکل زیر نمایش داده شده است.
بمب گداخت هستهای: بمبهای شکافت هستهای، چندان قوی نبودند!
بمبهای گداخت هستهای ، بمب های حرارتی هم نامیده میشوند و در ضمن بازدهی و قدرت تخریب بیشتری هم دارند. دوتریوم و تریتیوم که سوخت این نوع بمب به شمار میروند، هردو به شکل گاز هستند و بنابراین امکان ذخیرهسازی آنها مشکل است. این عناصر باید در دمای بالا، تحت فشار زیاد قرار گیرند تا عمل همجوشی هستهای در آنها صورت بگیرد. در این شیوه ایجاد یک انفجار شکافت هستهای در داخل، حرارت و فشار زیادی تولید میکند و انفجار گداخت هستهای شکل میگیرد.در طراحی بمبی که در ایسلند بصورت آزمایشی منفجر شد، از این شیوه استفاده شده بود. در شکل زیر نحوه انفجار نمایش داده شده است.
اثر بمبهای هستهای:
انفجار یک بمب هستهای روی یک شهر پرجمعیت خسارات وسیعی به بار می آورد. درجه خسارت به فاصله از مرکز انفجار بمب که کانون انفجار نامیده میشود بستگی دارد.
زیانهای ناشی از انفجار بمب هستهای عبارتند از :
- موج شدید گرما که همه چیز را میسوزاند.
- فشار موج ضربهای که ساختمانها و تاسیسات را کاملاً تخریب میکند.
- تشعشعات رادیواکتیویته که باعث سرطان میشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دستبافته های قشقایی
دانشگاه:
به طور کلی بافته های قشقایی را میتوان به دو دسته کلی پرزدار(قالی ، گبه ) و بدون پرز(گلیم ، سوزنی ، پلاس و ...) و بافته های کاربردی( جل ، خورجین ، نمکدان و ...)تقسیم بندی نمود .
بافته های قشقایی :
به طور کلی بافته های قشقایی را میتوان به دو دسته کلی پرزدار(قالی ، گبه ) و بدون پرز(گلیم ، سوزنی ، پلاس و ...) و بافته های کاربردی( جل ، خورجین ، نمکدان و ...)تقسیم بندی نمود . (44)
بعد از اسلام بر اساس مستندات تاریخی فرشبافی در خطه فارس چنان رواج داشته که نمیتوان بدون پشتوانه قرنها تجربه بدان رسیده باشد ، این هنر دیرین و این ارزش وزین فرهنگی قدمتش در این خطه از 2500 سال فراتر خواهد رفت .
چرا که زادگاه تمدن پارس و فخر ایران کورش کبیر بوده است . بر اساس مطالعاتی که سیروس پرهام در اینباره داشته است وی مناطق فرشبافی فارس را به سه دسته تقسیم نموده ناحیه اول مناطق بارونقتر ، که شهرهای بزرگ و توانگر تر را شامل میشده و ایشان از دارابگرد یا داراب امروزی ، فسا و جهرم نام برده است .
ناحیه دوم کوره بیشابور که تا حاشیه ارجان و سرزمین لر نشین کهکیلویه امتداد داشته و شاپور ، کازرون ، توج (توز ) و شهر گمشده نهنجان شهرهای عمده آن بوده که این هر دو ناحیه از آباد ترین و پر رونقترین مراکز تمدن ساسانی بوده است .
ناحیه سوم بوانات و قونقری ( از کوره استخر ) که دژ خمره حصار آن بوده است .(45)
اولین سند تاریخی که درباره فرشبافی این خطه به دست آمده از خراج و مالیات این سرزمین در قرن دوم هجری به خلیفه زمان بوده و در کتاب آل بویه و زمان ایشان از چند هزار تخته فرش دابجرد (داراب) در خزانه انبار یاد میکند.(46)
در کتاب حدود العالم من الشرق الی الغرب آمده است که از پارس ، بساطها و فرشها ، گلیمها و زیلوهای باقیمت خیزد (47)
این سخن وجه تمامی بافته های پرز دار و بدون پرز را در نام نیز روشن میسازد و بکاربردن مولف از بساط و فرش در کنار گلیمها و زیلوها حکایت از این امر دارد . (48)
و نیرز آمده است که :
" در جهرم جامه های منقش عالی میبافتند ، اما گلیم و جاجیم دراز و سجاده نماز و زلالی (49) جهرم که در دنیا جهرمی معروف است نظیر ندارد و در همین کتاب آمده است که : در غندجان (50) گلیم و پرده ... و در داربجرد فرشهای خوب مانند طبری به عمل می آمد .(51)
و مقدسی بشاری سیاح عرب گفته که در سرزمین فارس فرشهای خوب بافته میشود و نیز آورده که از این منطقه انواع فرش به سایر بلاد ارسال میشود (52)
پوپPope)) در کتاب Ackerman A Survey of Persian آ ورده است : در زمان ایل خانیان که تبریز یکی از مراکز فرشبافی بوده است ، غازان خان کاخهای خود را به بافندگان فارس سفارش میداد (53)
سیروس پرهام با دلیلی دیگر فارس را صاحب فرشبافی کهن میداند و وجود قبایل بافنده ای مثل عربها که مهجران حجازی مقیم در فارس هستند را فاقد فرشبافی کهن دانسته و فراگیری این فن را از اقوام پارسی و در این سرزمین میداند . (54)
و اما در سده نهم و دهم هجری با گام نهادن طلایه داران مردم ترک زبان قشقایی به فارس هنر و صنعت فرشبافی این خطه رونق تازه یافت و این صنعت بیش از پیش در مناطق ایل نشین تمرکز یافت .(55)
اما این اقوام تازه کوچ که مسکنت دائم هم نداشتند برای مورخان و سیاحان چنان نا آشنا بودند ، که صنعت دستشان به نام دیگران به ثبت رسیده است . و شاید این دلیلی باشد بر این سخن که در متون کهن از فرشبافی ایلیاتی یاد نشده است .
اما این ومضوع نمی تواند ما را بدان راه منحرف سازد که فرشبافی فارس را در مناطق شهری جستجو کنیم . طوایف و تیره های بافنده در میان قشقایی ها :
پرهام از طایفه کشکولی ، طایفه شش بلوکی ، طایفه عمله ، تیره صفی خانی ، تیره ایگدر ، تیره چنگی و طایفه دره شوری را به عنوان طایفه و تیره های بافنده فارس نام برده است (56)
اما در برسی های انجام شده طایفه فارسی مدان را نیز باید به این طوایف افزود (57)
برای آشنایی بیشتر با طوایف قشقایی به بخش مردم شناسی ایل مراجعه نمایید.
نگاهی به قالیبافی قشقایی از دید سیسل ادواردز:
سیسل ادواردز قالی فارس را به چهار دسته زیر تقسیم میکند :
نام
چادرنشین یا تخت قاپو
زبان
درصد تخمینی قالیچه های فارس
(1) قشقایی
تقریباً همه چادرنشین اند
ترکی
15
(2) خمسه
چادرنشین و تخت قاپو
عربی وترکی
40
(3) ممسنی و هلاکو
اغاب تخت قاپو
لری
1
(4) روستای
ایرانی
تخت پاپو
فارسی
44
-
100
قشقایی ها که قبیله ای ترک نژاد هستند مهمترین ، پیشرفته ترین و کامیلترین ایلات فارس محسوب می شوند. مهمترین قالیبافان را نیز بین افراد این ایل می توان یافت. (58)
این موضوع که چه وقت و تحت چه شرایطی قشقاییها وارد فارس شدند معلوم نیست. ولی چنین استباط می شود که قبایلی ترک نژاد ( شاید از ترکان سلجوقی) هستند که در زمینة تاخت وتاز مغولها به قسمت جنوب رانده شده اند و تا زمان کریمخان زند که درسال 1779 درگذشت، پیوستگی نیافتند.
کریم خان زند ریاست ایل شاهیلو را به عنوان نخستین ایلخانی قشقایی پذیرفت . این لقب از آن زمان تاکنون در خانواده موروثی شده است. (59)
در قرن نوزدهم قشقائیها تحت حکومت ایلخانی پرقدرت خود به تدریج نقش مهمی در سیاست فارس عهده دار شدند. در جنگ جهانی اول به پشتیبانی آلمانیها برخاستند، ولی توسط قوای مشترک هندوستان و سربازان انگلیس تحت فرماندهی سرپرسی سایکس مغلوب گردیدند.
سیاست اسکان و استقرار قبایل و درصوت لزوم باتوسل به زور که ( درسالها 1930 تا 1934 برای ایل قشقایی مصیبت و بدبختی به همراه داشت ) جاده هایی که افراد این ایل هنگام کوچ کردن از آنها عبور می کردند قطع گردید، و بعضی از این ایلات مجبور شدند در نقاط کوهستانی، که درآنها هیچ گونه سوخت یافت نمی شد وسرمای زمستان بسیار شدید بود مستقر شوند، و برخی دیگر تابستان را نیز در نقاط قشلاقی باقی ماندند درحالی که شدّت گرما در این نقاط به حدّی می رسد که علف را خشک می کند. هزاران رأس از احشام آنها از بین رفت.
استعفای رضاشاه در سال 1941 در قوای نظامی ایران ایجاد تفرقه کرد. قشقاییها فوراً از این فرصت استفاده کردند وافراد ارتش را مجبور ساختند از زمینهای آنها خارج شوند. خوانین تبعید شدة آنها از تهران فرار کردند و به پیروان خود پیوستند و بلافاصله قدرت و نفوذ خود را از نو به دست آوردند. ایلات به زندگی چادرنشینی خود بازگشتند و باردیگر به پرورش گلّه و رمة خود، که تعداد زیادی از آنها از بین رفته بود ،پرداختند. درحال حاضر(1948) در وضع آنها بهبود قابل توجهّی پدیدامده و همچنان درحال پیشرفت هستند.
سیسیلس ادوارز براین عقیده است که قشقاییها از لحاظ جسمی جذّابترین ایلات فارس به شمار می رود. افرادی بلند قد با استخوان بندی محکم و خوش قیافه هستند. چهرة آنها قدری متمایل به لاغری است به طوری که استخوان گونه شان بالا امده و بینی عقابی دارند. جامه هایی بلند در بر می کنند که رنگ آنها روشن و اغلب خاکستری است و آستین جامه ها عموماً چاک دار است. درکمر خود حمایل بزرگی می بندند که تفنگداران آنها بر روی آن سینة خود را مثل زره با قطار فشنگ می پوشانند. کلاههای آنها جالب توجّه است. کلاه نمدی خاکستری رنگی برسر می گذارند که قسمت بالای آن مدورّ است با دولبه که رو به بالا رفته است که با صورت های استخوانی و مطبوع آنها هم آهنگی دارد. زبان آنها نوعی ترکی شبیه ترکی آذربایجانی است. هرکس به زبان ترکی اسلامبولی آشنا باشد به سهولت می تواند باآنها گفتگو کند.
قشقاییها مسلمان شیعه هستند، ولی با وجود ایمان واخلاص ، تعصّب مذهبی ندارند
تیره های اصلی ایل قشقائی
کشکولی
شش بلوکی
دره شوری
فارسی مدان
گلّه زن
رحیمی
اقدار
صفی خانی(60)
این موضوع در ایران به صورت قانون کلّی درآمده که در بین ایلات قالیباف طایفه ای هستند که از دیگران نظیف تر و منظّمتر و مرفّه تر است بهترین نوع قالیچه را نیز تهیه می کند. در واقع هنگامی که شخص قدم به کلبة روستایی می گذارد بایک نظر می تواند دریابد که بانوی خانه بافندة خوبی است یا خیر.
به این ترتیب قشقاییها که پیشرفته ترین ایلات فارس به شمار می روند بهترین ایل قالیباف را در این استان نیز تشکیل می دهند. هم اینها هستند که قالیچه های معروف به ترک شیراز را ( که بعضی اوقات درکشورهای مغرب زمین، بدون هیچ گونه دلیل خاص، آنها را مکة شیراز می نامند) تهیه می کنند و مثل تمام قالیبافان فارس، خواه ایل چادرنشین باشد یا افرادی که در شهرها و روستاها مستقر شده اند، ( قالیچه های خود را برروی دارهای افقی که چند اینچ از زمین فاصله دارد( هنگامی که با گله و رمة خود ازنقطه ای به نقطة دیگر حرکت می کنند دار را باخود برمی دارند و درمنزلگاه بعدی آن رااز نو برپا می کنند.)
قالیچه بافی نزد قشقاییها برخلاف ایل خمسه جنبة تجاری ندارد. زنان آنها از قالیچه هایی که تهیه می نمایند درخود احساس غرور می کنند. در کلیة مراحل کار یعنی شستن و رشتن و رنگ کردن پشم و انتخاب رنگهای شفاف و نشاط آور دقت فراوان به خرج می دهند، چه فرآورده های آنان مانند قالیچه های خمسه تیره رنگ نیست.
رنگ مایه ای که درتهیة آن شهرت دارند زرد طلایی است. روش تهیه آن را با احتیاط و محافظه کاری نزد افراد دیگر فاش می سازند و معتقدند که در این زمینه اسرار نهایی در اختیار دارند که داری ارزش زیاد است، در حالی که رمز و ابهامی در آن وجود ندارد.( مادة رنگی که ازآن بهره می گیرند اسپرک است که آن را (( کاوشک)) می نامند که به طور وحشی درکوههای می روید. مقدار کمی روناس نیز به آن می افزایند تامایة پررنگتری به دست آورند. و برای این که رنگ کلافها ثابت بماند طبق معمول از زاج سفید استفاده می کنند . لواردوزی یا سردوزی قالیچه های آنان بسیار جالب توجه است، چه با سرریشه هایی مرکب از چندین رنگ آن را زینت می دهند واین کار بسیار خوب و بادقت انجام می گیرد.
نظربه این که قشقائیها ترک نژاد هستد در بافته های خود از گرة ترکی بهره می گیرند. ولی کارگاه قالیچه هائی مشاهده می شود که با گرة فارسی بافته شده است و این کار نتیجة ازدواج یکی از مردان ایل قشقائی با زنی ایرانی یا عرب است(61).
قالیچه های قشقائی مانند کلیة فرآورده های ایلاتی یا روستائی فارس، دارای تاروپود پشمین است، ولی از ویژگی ای برخورد است که آن را از دیگر قالیچه های فارس متمایز می سازد و آن دو پوده بودن آن است.
طرحی که به کار می برند، مانند ایلات و عشایر ایران، ازنوع شکسته است. دو نگاره مشخص و متمایز ، مکرر در این نوع قالیچه ها ظاهرمی شود که افراد ایل خمسه و همچنین قالیبافان روستائی نیز آن را تقلیدمی کنند .طرح نخست یک طرح کاملاً هندسی است ودومین طرح قدری بیش از آن است. احتمالاً از تخته پوست گستردة گوسفند و یا لاک پشت و یاخرچنگ و یانوعی حیوان خزنده الهام گرفته شده که طبق آئین و رسوم در آورده اند. ولی این اشکال با تکرار مداوم تغییر یافته است، به طوری که آنهائی که این نگاره ها را پدید می آورند از معنی و مفهوم آن آگاه نیستند.
متاسفانه میزان فرآورده های ایل قشقایی از میزان محصول رقبای آننها در ایل خمسه کمتر است. برآورد 15 درصد کل میزان فرآورده های فارس که درجدول صفحة 316 به آنها نسبت داده شده شامل فرآوردة بعضی از ایلات کوچک تخت قاپوست . میزان محصول این ایلات قابل توجه است. ولی جنس قالیچه ها مرغوب نیست. میزان فرآوردة ایل قشقایی به تنهایی شاید 6 یا 7 درصد کل میزان فرآوردة استان باشد.
در زمان سیسل ادواردز به قول خود او گه میگوید " اینها یا خیلی کوچک اند یا در زمینة قالیبافی در بازار شیراز ناشناخته اند."(62)
این مطلب از کتاب قالی ایران گرفته شده است (63)
آشنایی با دار و ابزار بافت در قالی قشقایی :
الف) دار مورد استفاده در قالی قشقایی :
دار مورد استفاده در میان این ایل دار افقی کماندار است .(64)
این دار را که میتوان از اولین ابداعات بشر برای بافت منسوجات پرز دار و بدون پرز نامید(65) در میان ایل قشقایی کاربرد دارد .(66)
سیسیل ادواردز در اینباره میگوید تمام قالی بافان فارس خواه چادر نشین باشند و یا افرادی که به شهر آمده اند از دارهای افقی استفاده میکنند (67)
دو بخش اصلی این دارها سردار و زیر دار است که چله ها به دور آنها تابیده میشود (68)
در گذشته و تا حدودی اکنون این دارها فاقد راست رو و چپ رو بود ولی اکنون در بیشتر موارد مشاهده شد که راست رو و چپ رو خاصه برای تولیدات سفارشی به دارها اضافه شده است (69)
البته تورج ژوله دارهایی را که دارای راست رو و چپ رو میباشند جز دارهای عمودی میداند (70)
فواید راست رو و چپ رو در دارهای زمینی :
1)باعث ایجاد تعادل و استحکام در دارها میشود
2)باعث کمتر شدن ایراد کجی در فرش میشود (71)
عناصر فرعی این دارها عبارتند از :
1)میخهای مهار :که در زمین قرار میگیرند و وظیفه آن نگهداری دار قالی است
2)چوب هاف: جابجا شدن تارهای زیر و رو را در قالی به عهده دارد
3)چوب کوجی وظیفه اش جدایی تارهای زیر و رو از یکدیگر است
4)سه پایه : که نگهداری چوب کوجی را به عهده دارد
5)تخته: که در زیر قسمت بافته شده قرار میگیرد تا بر اثر نشستن بافنده بر روی قسمت بافته شده فرش فرش ضربه نبیند .
6)شاخ : که چوب هاف را جا بجا میکند و طی یک سنت قدیمی از آن استفاده میشود .(72)
ب)ابزار مورد استفاده در قالی قشقایی
قالی بافی قشقایی نیز بسان قالی هر منطقه دیگر دارای ابزاری برای بافت میباشد این ابزار مانند تمامی نقاط کشور دارای ویژگی و نامی خاص هستند .(کرکیت و کارد و قاشن و شاخ در بافندگی این سرزمین رواج دارند ای ن ابزار را کولی ها یا غربتها میسازند در مجله فرهنگ و مردم آمده است : تیره ای از قشقائیها که «غُربتی» نام دارند کارشان ساختن وسائل مورد نیاز مردم ایل مانند چکش، بیل، کلنگ، داس، تیشه، اره و جز آن است برای این کار از کوره های زمینی و دمهای پوستی استفاده میکنند. قشقائیها غربتیها را پستترین طبقة جامعة خود میشمارند. بدین جهت همیشه با دیدة حقارت به آنان مینگرند تا جائی که با این طایفة زحمتکش ازدواج نمیکنند.(73)
با این مقدمه نگاهی اجمالی به ابزار بافت در میان قشقایی ها میپردازیم :