لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث
1. مقام استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن کریم :
استاد از لسان وسایط فیض الهی ، در ملکوت عظیم آسمانها ، عظیم خوانده می شود و او را به عظیم ندا می کنند .
استاد از نظر قرآن کریم شأن و منزلت والایی دارد و باید شأن و منزلت خود را بشناسد که خود را ارزان نفروشد و اگر خود را شناخت احساس مسئولیت می کند . برای اینکه هر چه منزلت بالاتر برود مسئولیت سنگین تر می شود .
از نظر قرآن یا پروردگار عالم کار استاد ، کار خداست ، نقش او در جامعه ، نقش انبیاء است . قرآن کریم در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ بسم الله الرحمن الرحیم
اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اِقرأ و ربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان مالم یعلم . . . . ›› 1
مراد ما در این آیات بیشتر آیات سه ، چهار ، پنج است . خداوند می فرماید :
‹‹ بخوان قرآن را و ( بدان که ) پروردگار تو که بهترین ، کریمان عالمست (3) آن
خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت (4) و به آدم آنچه را که نمی دانست بالهام خود تعلیم داد (5) ›› 2
این آیاتی است که طبق قول مشهور در همان وهلة اول بر پیامبر اکرم نازل شد و در این آیات پروردگار عالم خود را یک معلم قلمداد می کند .
در جایی دیگر قرآن کریم هدف از بعثت رسول اکرم (ص) را و فرستادن همة کتاب های آسمانی را ، آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ›› 3 .
آسمانی را آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
با توجه به این آیه و آیات دیگر 2 ، کار یک معلم آموزش و پرورش است که هر ردیف با کار پیامبران بر شمرده شده است .
مطلبی دیگر که از این آیات می توان فهمید این است که شاید هدف بعثت یکی تهذیب نفوس ( تربیت ) و دیگری بالا بردن سطح معلومات انسان ( آموزش ) است و اینها همه حاکی از نقش والای معلم و استاد است و کسی نباید آن را سبک بشمارد .
در جایی دیگر قرآن کریم درجه و مقامی به استاد و معلم می دهد که اگر شبانه روز هم به آن افتخار کند باز هم کم است ، قرآن کریم در این باره می فرماید :
‹‹ . . . وَمن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ›› 3
‹‹ . . . کسی که دیگری را احیاء کند ، گویی همه مردم را احیاء کرده است ›› .
تفسیری که از این آیه شده است در مجمع البیان به نقل از مجاهد و زجاج و مختار بن انباری و مروی از امام باقر (ع) بیان شده است : ‹‹ اما کسی که انسانی را از غرق یا سوختن یا آوار یا هر عامل کشنده ای نجات دهد یا او را از سرگشتگی حفظ کند ، مثل این است که همة انسانها را زنده کرده است و خداوند اجر احیاء کنندة همة انسانها را به او می دهد ، زیرا وی به خاطر اینکه برادر مؤمنشان را حفظ کرده ، گویا همة آنها را حفظ کرده است . امام در دنباله بیان خودش فرمود :
از آن بهتر این است که انسانی را از گمراهی حفظ و او را به راه راست هدایت کند 4 ›› قرآن کریم در آیه دیگر دربارة مقام استادان چنین می فرماید :
‹‹ یرفعُ اللهُ الذین آمنوا منکمٌ و الذین اوٌتٌو العلمَ درجاتِ ›› 5
خدا به آنان که در جمع شما جامعة بشری ، به حق ایمان آوردند . نیز به آنانکه از علم و دانش بهره مند هستند ، رفعت مقام اعطا می کند { تا در ظل چنین مقام رفیعی از سایر مردم ، ممتاز باشند } . ابن عباس گوید : خداوند بلند نموده کسانی را که با ایشان علم داده از مؤمنین بر کسانی که علم نداده درجه ها و مرتبه هایی . 1
به نقل از شهید ثانی ( ره ) ، در قرآن کریم علما و دانشمندان با پنج امتیاز برجسته از سایر گروه ها ممتازند . 2
1 . ایمان ، قرآن در این باره می فرماید :
‹‹ و الراسخونَ فِی العلم یقولٌونَ آمَنا ›› 3
آنانکه گام های راسخ و نافذی را در پهنة علم برداشتند و به درون فضا و محیط علمی راه یافتند می گویند ما سرا پای قرآن را باور می داریم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
تاریخچه حجاب
اطلاع من از جنبه تاریخی کامل نیست . اطلاع تاریخی ما آنگاه کامل است که بتوانیم درباره همه مللی که قبل از اسلام بودهاند اظهار نظر کنیم . قدر مسلم اینست که قبل از اسلام در میان عضی ملل حجاب وجود داشته است . تا آنجا که من در کتابهای مربوطه خواندهام در ایران استان و در میان قوم یهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است . اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در عرب پیدا شده است . ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 " تاریخ تمدن " ( ترجمه فارسی ) راجع به قوم یهود و قانون تلمود مینویسد : . " اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم میرفت و یا در شارع عام نخ میرشت یا با هر سنخی از مردان درد دل میکرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش تکلم مینمود همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند ، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد " .
علیهذا حجابی که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی چنانکه بعدا شرح خواهیم داد بسی سختتر و مشکلتر بوده است . در جلد اول " تاریخ تمدن " صفحه 552 راجع به ایرانیان قدیم میگوید : " در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند ، با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد میکردند . . . " . آنگاه چنین میگوید : " پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد . زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند ولی در مورد زنان دیگر ، گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت ، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود . زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دارد از خانه بیرون بیایند ، و هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند . زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر با برادرشان باشد ببینند . در نقشهائی که از ایران باستان بر جای مانده هیچ صورت زن دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد . . . " چنانکه ملاحظه میفرمائید حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده ، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده میشدهاند . به عقیده ویل دورانت مقررات شدیدی که طبق رسوم و آئین کهن مجوسی درباره زن حائض اجرا میشده که در اتاقی محبوس بوده ، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری میجستهاند و از معاشرت با او پرهیز داشتهاند سبب اصلی پیدا شدن حجاب در ایران باستان بوده است . در میان یهودیان نیز چنین مقرراتی درباره زن حائض اجرا میشده است . اما اینکه میگوید : " و این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار میرود " منظورش چیست ؟ . آیا مقصود اینست که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات خشنی است که درباره زن حائض اجرا میشود ؟ ! همه میدانیم که در اسلام چنین مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد . زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظیر نماز و روزه معاف است ، و همخوابگی با او نیز در مدت عادت زنانگی جایز نیست ، ولی زن حائض از نظر معاشرت با دیگران هیچگونه ممنوعیتی ندارد که عملا مجبور به گوشهنشینی شود و اگر مقصود اینست که حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد ، باز هم سخن نادرستی است . زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است . از سخنان دیگر ویل دورانت هر دو مطلب فهمیده میشود یعنی هم مدعی است که حجاب به وسیله ایرانیان پس از مسلمان شدنشان در میان مسلمانان رواج یافت و هم مدعی است که ترک همخوابگی با زن حائض ، در حجاب زنان مسلمان و لااقل در گوشهگیری آنان مؤثر بوده است در جلد 11 صفحه 112 ( ترجمه فارسی ) میگوید : . " ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام بود . عربان از دلفریبی زن بیم داشتند و پیوسته دلباخته آن بودند و نفوذ طبیعی وی را با تردید معمولی مردان درباره عفاف و فضیلت زن تلافی میکردند . عمر به قوم خود میگفت : با زنان مشورت کنند و خلاف رأی ایشان رفتار کنند . ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نکرده بودند ، مردان و زنان با یکدیگر ملاقات میکردند و در کوچهها پهلو به پهلوی میرفتند و در مسجد با هم نماز میکردند . حجاب و خواجهداری در ایام ولید دوم ( 126 - 127 هجری ) معمول شد . گوشه گیری زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند " . در صفحه 111 میگوید : . " پیمبر از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بود ، اما بعضی عربان این دستور را ندیده میگرفتند . همه طبقات زیورهائی داشتند . زنان پیکر خود را به نیم تنه و کمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ میآراستند ، موی خود را به زیبائی دسته میکردند یا به دو طرف سر میریختند ، یا به دستهها بافته به پشت سر میآویختند و گاهی اوقات با رشتههای سیاه ابریشم نمایش آنرا بیشتر میکردند . غالبا خود را به جواهر و گل میآراستند . پس از سال 97 هجری چهره خویش را از زیر چشم به نقاب میپوشیدند . از آن پس این عادت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث
1. مقام استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن کریم :
استاد از لسان وسایط فیض الهی ، در ملکوت عظیم آسمانها ، عظیم خوانده می شود و او را به عظیم ندا می کنند .
استاد از نظر قرآن کریم شأن و منزلت والایی دارد و باید شأن و منزلت خود را بشناسد که خود را ارزان نفروشد و اگر خود را شناخت احساس مسئولیت می کند . برای اینکه هر چه منزلت بالاتر برود مسئولیت سنگین تر می شود .
از نظر قرآن یا پروردگار عالم کار استاد ، کار خداست ، نقش او در جامعه ، نقش انبیاء است . قرآن کریم در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ بسم الله الرحمن الرحیم
اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اِقرأ و ربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان مالم یعلم . . . . ›› 1
مراد ما در این آیات بیشتر آیات سه ، چهار ، پنج است . خداوند می فرماید :
‹‹ بخوان قرآن را و ( بدان که ) پروردگار تو که بهترین ، کریمان عالمست (3) آن
خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت (4) و به آدم آنچه را که نمی دانست بالهام خود تعلیم داد (5) ›› 2
این آیاتی است که طبق قول مشهور در همان وهلة اول بر پیامبر اکرم نازل شد و در این آیات پروردگار عالم خود را یک معلم قلمداد می کند .
در جایی دیگر قرآن کریم هدف از بعثت رسول اکرم (ص) را و فرستادن همة کتاب های آسمانی را ، آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ›› 3 .
آسمانی را آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
با توجه به این آیه و آیات دیگر 2 ، کار یک معلم آموزش و پرورش است که هر ردیف با کار پیامبران بر شمرده شده است .
مطلبی دیگر که از این آیات می توان فهمید این است که شاید هدف بعثت یکی تهذیب نفوس ( تربیت ) و دیگری بالا بردن سطح معلومات انسان ( آموزش ) است و اینها همه حاکی از نقش والای معلم و استاد است و کسی نباید آن را سبک بشمارد .
در جایی دیگر قرآن کریم درجه و مقامی به استاد و معلم می دهد که اگر شبانه روز هم به آن افتخار کند باز هم کم است ، قرآن کریم در این باره می فرماید :
‹‹ . . . وَمن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ›› 3
‹‹ . . . کسی که دیگری را احیاء کند ، گویی همه مردم را احیاء کرده است ›› .
تفسیری که از این آیه شده است در مجمع البیان به نقل از مجاهد و زجاج و مختار بن انباری و مروی از امام باقر (ع) بیان شده است : ‹‹ اما کسی که انسانی را از غرق یا سوختن یا آوار یا هر عامل کشنده ای نجات دهد یا او را از سرگشتگی حفظ کند ، مثل این است که همة انسانها را زنده کرده است و خداوند اجر احیاء کنندة همة انسانها را به او می دهد ، زیرا وی به خاطر اینکه برادر مؤمنشان را حفظ کرده ، گویا همة آنها را حفظ کرده است . امام در دنباله بیان خودش فرمود :
از آن بهتر این است که انسانی را از گمراهی حفظ و او را به راه راست هدایت کند 4 ›› قرآن کریم در آیه دیگر دربارة مقام استادان چنین می فرماید :
‹‹ یرفعُ اللهُ الذین آمنوا منکمٌ و الذین اوٌتٌو العلمَ درجاتِ ›› 5
خدا به آنان که در جمع شما جامعة بشری ، به حق ایمان آوردند . نیز به آنانکه از علم و دانش بهره مند هستند ، رفعت مقام اعطا می کند { تا در ظل چنین مقام رفیعی از سایر مردم ، ممتاز باشند } . ابن عباس گوید : خداوند بلند نموده کسانی را که با ایشان علم داده از مؤمنین بر کسانی که علم نداده درجه ها و مرتبه هایی . 1
به نقل از شهید ثانی ( ره ) ، در قرآن کریم علما و دانشمندان با پنج امتیاز برجسته از سایر گروه ها ممتازند . 2
1 . ایمان ، قرآن در این باره می فرماید :
‹‹ و الراسخونَ فِی العلم یقولٌونَ آمَنا ›› 3
آنانکه گام های راسخ و نافذی را در پهنة علم برداشتند و به درون فضا و محیط علمی راه یافتند می گویند ما سرا پای قرآن را باور می داریم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث
1. مقام استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن کریم :
استاد از لسان وسایط فیض الهی ، در ملکوت عظیم آسمانها ، عظیم خوانده می شود و او را به عظیم ندا می کنند .
استاد از نظر قرآن کریم شأن و منزلت والایی دارد و باید شأن و منزلت خود را بشناسد که خود را ارزان نفروشد و اگر خود را شناخت احساس مسئولیت می کند . برای اینکه هر چه منزلت بالاتر برود مسئولیت سنگین تر می شود .
از نظر قرآن یا پروردگار عالم کار استاد ، کار خداست ، نقش او در جامعه ، نقش انبیاء است . قرآن کریم در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ بسم الله الرحمن الرحیم
اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اِقرأ و ربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان مالم یعلم . . . . ›› 1
مراد ما در این آیات بیشتر آیات سه ، چهار ، پنج است . خداوند می فرماید :
‹‹ بخوان قرآن را و ( بدان که ) پروردگار تو که بهترین ، کریمان عالمست (3) آن
خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت (4) و به آدم آنچه را که نمی دانست بالهام خود تعلیم داد (5) ›› 2
این آیاتی است که طبق قول مشهور در همان وهلة اول بر پیامبر اکرم نازل شد و در این آیات پروردگار عالم خود را یک معلم قلمداد می کند .
در جایی دیگر قرآن کریم هدف از بعثت رسول اکرم (ص) را و فرستادن همة کتاب های آسمانی را ، آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ›› 3 .
آسمانی را آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
با توجه به این آیه و آیات دیگر 2 ، کار یک معلم آموزش و پرورش است که هر ردیف با کار پیامبران بر شمرده شده است .
مطلبی دیگر که از این آیات می توان فهمید این است که شاید هدف بعثت یکی تهذیب نفوس ( تربیت ) و دیگری بالا بردن سطح معلومات انسان ( آموزش ) است و اینها همه حاکی از نقش والای معلم و استاد است و کسی نباید آن را سبک بشمارد .
در جایی دیگر قرآن کریم درجه و مقامی به استاد و معلم می دهد که اگر شبانه روز هم به آن افتخار کند باز هم کم است ، قرآن کریم در این باره می فرماید :
‹‹ . . . وَمن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ›› 3
‹‹ . . . کسی که دیگری را احیاء کند ، گویی همه مردم را احیاء کرده است ›› .
تفسیری که از این آیه شده است در مجمع البیان به نقل از مجاهد و زجاج و مختار بن انباری و مروی از امام باقر (ع) بیان شده است : ‹‹ اما کسی که انسانی را از غرق یا سوختن یا آوار یا هر عامل کشنده ای نجات دهد یا او را از سرگشتگی حفظ کند ، مثل این است که همة انسانها را زنده کرده است و خداوند اجر احیاء کنندة همة انسانها را به او می دهد ، زیرا وی به خاطر اینکه برادر مؤمنشان را حفظ کرده ، گویا همة آنها را حفظ کرده است . امام در دنباله بیان خودش فرمود :
از آن بهتر این است که انسانی را از گمراهی حفظ و او را به راه راست هدایت کند 4 ›› قرآن کریم در آیه دیگر دربارة مقام استادان چنین می فرماید :
‹‹ یرفعُ اللهُ الذین آمنوا منکمٌ و الذین اوٌتٌو العلمَ درجاتِ ›› 5
خدا به آنان که در جمع شما جامعة بشری ، به حق ایمان آوردند . نیز به آنانکه از علم و دانش بهره مند هستند ، رفعت مقام اعطا می کند { تا در ظل چنین مقام رفیعی از سایر مردم ، ممتاز باشند } . ابن عباس گوید : خداوند بلند نموده کسانی را که با ایشان علم داده از مؤمنین بر کسانی که علم نداده درجه ها و مرتبه هایی . 1
به نقل از شهید ثانی ( ره ) ، در قرآن کریم علما و دانشمندان با پنج امتیاز برجسته از سایر گروه ها ممتازند . 2
1 . ایمان ، قرآن در این باره می فرماید :
‹‹ و الراسخونَ فِی العلم یقولٌونَ آمَنا ›› 3
آنانکه گام های راسخ و نافذی را در پهنة علم برداشتند و به درون فضا و محیط علمی راه یافتند می گویند ما سرا پای قرآن را باور می داریم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
استاد مرتضی مطهری
َ زاد، زادگاه و زندگی99
-1-13 در 13 بهمن ماه سال 1298 هجری شمسی در شهر فریمان از توابع مشهد در خانوادهای از اهل علم و تقوا کودکی دیده به جهان گشود؛ خانهای که انوار علم و ایمان، تقوا و پاکی، راستی و درستی در آن پرتوافکنده بود و نام شایستهی «مطهری» بهترین معرف این بیت پاک و مطهر بود. آری این بزرگترین نعمتی بود که از جانب پروردگار به شیخ محمدحسین مطهری (مردی که عمری را در طریق حق پیموده و تقوا و پاکی و اخلاص در وجودش تجسم عینی یافته بود) داده شد، چرا که شایسته نبود نور علم و تقوا در این خانواده به خاموشی گراید بلکه باید فرزندی در این خانواده متولد گردد که مشعل فروزان اسلام را در دست گیرد و به اقصی نقاط این جامعهی اسلامی نور بیفشاند و با کردار و گفتار خویش بشارت از غلبهی حق بر باطل و ایمان بر کفر دهد. آری، تقدیر خدای تعالی چنین بود که بر این جامعهی اسلامی منت نهاده کوکب هدایتی ارزانی دارد که در شب یلدای جهل و ظلمت دلیل و رهنمای حقیقت جویان و حق پرستان باشد و در تاریکترین دورانی که اسلام عزیز از اطراف و جوانب مورد حمله قرار میگیرد با پاسداری از آن برخیزد و دین خدا را یاری دهد. سرانجام این ستارهی درخشان هدایت در خانوادهی شیخ محمدحسین مطهری طلوع نمود.
خانوادگیاش حکایت از این جنبههای بارز شخصیت او یعنی طهارت و پاکی روحش میکرد ولی باید نامی که برای او انتخاب میشد نشان دهندهی جنبهی دیگری از شخصیت او باشد و لذا نام «مرتضی» بر او نهادند تا حکایت از روش پسندیده و شیوه مرضی او در زندگی بنماید، و بدین ترتیب بود که زندگی «استاد مرتضی مطهری» آغاز شد.
هر چند از حالات و خاطرات دوران کودکیاش هنوز اطلاعی در دست نداریم ولی فرازهای حساسی که در طول زندگی او سراغ داریم و تقوا و پاکی و صدق و صفایی که در سراسر زندگی او به چشم دیدیم و نیز نشو و نمای او در چنین خانوادهای پاک و مطهر همه حاکی از آن است که در آن سنین خردسالی نیز بسان دوران کودکی پیامبر اکرم از کژی و ناپاکی به دور بوده و از امدادهای غیبی و تأییدات الهی برخوردار.
پس از دوران کودکی به مکتبخانه رفته و به فراگیری قرآن و دیگر تعلیمات ابتدائی میپردازد.
در سنین حدود ده دوازده سالگی شور و عشق و علاقهی او به اسلام و علوم دینی که در سراسر زندگی درخشان او متجلی بود در وجودش مشتعل میگردد و هر دم این شعله را از اعماق وجود او زبانه میکشد. بالاخره راز دل را آشکار و تصمیم خویش را مبنی بر تحصیل علوم دینی برملا میسازد؛ و این درست هنگامی است که ظلم و فشار حکومت استبدادی رضاخان روزگار را بر علما و روحانیون تنگ کرده و چهرهی ضد اسلامی او را آشکار نموده است. تصمیم استاد مطهری همگان را به حیرت فرو برده بود که شگفتا! در چنین هنگامی که اوضاع سخت و ناگواری را که بر علما و روحانیون میرود به رأیالعین مشاهده مینماید چگونه این جوانک روزها و شبها را در این اندیشه به سر میبرد. ناصحان و خیرخواهان به پند و اندرز پرداختند تا بلکه او را از این اندیشه منصرف سازند ولی غافل از آنکه دست دیگری در کار است و راه دیگری در پیش. هر حیلهای که میاندیشند سودی نمیبخشد و آتشی که در وجود این جوانک پاک سرشت نهفته است نه تنها خاموش نگشته بلکه افروختهتر میگردد. آخرالامر پافشاری و اصرار استاد مطهری در تصمیم خویش بر رأی آنان فائق گشته به طوری که بر تصمیم او گردن نهاده و به تحصیل او در رشته علوم دینی رضایت میدهند؛ و اینچنین است که خدا دین خود را یاری میدهد.
به سن دوازده سالگی - یعنی در سال 1311 شمسی - به حوزهی علمیهی مشهد عزیمت نموده و تحصیل علوم دینی را آغاز میکند. در این دوران باز یکی دیگر از فرازهای حساس زندگی استاد مطهری که نقش بسیار تعیین کننده در حیات علمی و معنوی او و نیز نقشی مؤثر در حیات ایدئولوژی اسلامی داشته است نمایان میگردد. اندیشههای مربوط به خداشناسی سخت او را به خود مشغول میدارد به طوری که خواب و استراحت را از او باز میگیرد، روز را در این اندیشه به شام و شام را به صبح میرساند. روزها و شبها سپری میشود، هفتهها و ماهها و سالها میگذرد و استاد مطهری در این دغدغههای روحی به سر میبرد، شک و حیرت وجود او را فرا میگیرد؛ به اصالت و اهمیت این افکار و دغدغههای روحی پی میبرد که اگر این مسائل برای او حل نگردد و از این وادی حیرت به سرزمین یقین و ایمان پای ننهد در هر موضوع دیگر اندیشه کردن جز اتلاف وقت نخواهد بود؛ و لذا مقدمات عربی، فقهی، اصولی و منطقی را تنها از آن جهت میآموخت که بتوانند او را آمادهی بررسی سخن فیلسوفان بزرگ بنمایند و لذا از همان دوران، فیلسوفان و عارفان و متکلمان تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان صحنه این اندیشهها میدانست در نظرش بزرگ مینمودند؛ و لذا مرحوم آقا میرزامهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفهی الهی حوزهی مشهد در میان آن همه علما و مدرسین حوزه، تنها کسی است که استاد مطهری را شیفتهی خود کرده و دل از دست او ربوده است؛ و شاید جاذبهی معنوی و آرزوی حاضر شدن در درس او بزرگترین مشوق و محرک استاد مطهری در طی هر چه سریعترِ علوم مقدماتی بوده است.
بالاخره استاد مطهری پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزهی علمیهی مشهد، در حدود سال 1316 شمسی عازم حوزهی علمیهی قم میگردد و این، باز فرازی دیگر از زندگی پر فراز و نشیب اوست که در تکوین شخصیت علمی و روحی او نقشی بسیار مؤثر ایفا نموده است. در طی پانزده سال اقامت در حوزهی علمیهی قم و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ، بر اندوختهی علمی و معنوی خود افزوده و تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلفهی اسلامی ارتقأ میبخشد. یکی از فرازهای حساس این دوران که در شخصیت روحی استاد مطهری تأثیر به سزایی بخشیده است آشنایی با مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی قُدٍّسَ سرُّه بوده است که در سال 1320 در اصفهان رخ میدهد.
َ مطهری در تهران
-2-15 استاد مطهری در سال 1331 به تهران مهاجرت نموده، فصل پر فراز و نشیب دیگری از زندگی خود را آغاز مینماید. فعالیت علمی استاد مطهری از همین سال آغاز میگردد. مقدمه و پاورقی بر جلد اول اصول فلسفه را در سال 1332 با پایان رسانده و شرح جلد دوم آن را نیز در سال بعد به انجام میرساند. با اینکه بیش از سی و هفت سال از تألیف این کتاب میگذرد، گردش ایام از طراوت بیان و استحکام منطقی آن چیزی نکاسته است. استاد مطهری از سال 1332 به بعد مبارزات سیاسی خود را شروع نموده و تا آخرین روزهای حیاتش آن را ادامه میدهد، گرچه در طول تحصیل در حوزهی علمیهی قم نیز با «فداییان اسلام» مرتبط بوده است. از سال 1334 فعالیت علمی خود را در دانشکدهی الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم و تدریس را در آنجا به مدت بیست سال ادامه میدهد. ضمناً حوزهی درسی ایشان در مدرسه مروی در زمینهی تدریس علوم مختلف اسلامی، خصوصاً فلسفهی اسلامی، از همان سالهای اول مهاجرت به تهران تشکیل گردیده و تا سه سال قبل از شهادت ایشان ادامه داشته است.
دوران اقامت استاد مطهری در تهران از پربارترین دورههای حیات ایشان است و در این دوره است که تمامی خدمات ارزندهی ایشان از تحقیق و تدریس و تألیف گرفته تا خطابه و وعظ و تبلیغ و کوشش در حل مشکلات و نابسامانیهای اجتماعی صورت میگیرد.
موضوعی را طی چند بخش ارائه میدهیم.
َ استاد مطهری و فرهنگ اسلامی
-3-15 از مشخصات بارز و مزایای ارزندهی استاد مطهری و احاطهی وسیع او بر فرهنگ اسلامی و جمیع فنون مختلف آن از قبیل فقه و ادبیات و اصول و تفسیر و حدیث و فلسفه و اخلاق و عرفان و سیر و سلوک و تاریخ بود.100
در اینجا لازم است که چگونگی نگرش استاد مطهری به فرهنگ و معارف اسلامی را روشن سازیم:
استاد مطهری که با فرهنگ اسلامی و فنون مختلف آن، آشنایی کامل داشت و خصوصاً به انگیزهی پیدایش و سیر تاریخی آنها واقف و نیز با قرآن و نهجالبلاغه و دیگر متون اصیل اسلامی مأنوس بود، با دیدی واقع بینانه به فرهنگ اسلامی نظر میانداخت و این معارف را از آن لحاظ که از اسلام و قرآن نشأت گرفتهاند و فرزندان عزیز اسلام با عشق و اخلاص وافر برای شناخت اسلام آن را بنا به مقتضیات زمان و مسائل مستحدثه در هر عصر گسترش دادهاند، مورد توجه قرار میدهد. اصولاً آیاتی از قرآن که راجع به احکام اسلام و دربارهی عبادات و معاملات و حدود و دیات و...است انگیزهی تکوین رشتهای از فرهنگ اسلامی به نام «فقه» را فراهم میکند، و آیاتی که راجع به اصول عقاید و معارف مبداً و معاد است زمینهی پیدایش کلام و فلسفهی اسلامی را به وجود میآورد، و نیز تعلیمات اخلاقی اسلامی، علمای علم اخلاق را به خود مشغول میدارد و قِس علی هذا.
البته استاد مطهری مسائل را به دور از تعصب مینگریست، منکر این واقعیت نبود که برخی اندیشههای بیگانه در طول هزار و چهارصد سال از طریق دشمنان و به قصد خیانت یا از طریق دوستان و به قصد خدمت در فرهنگ اسلامی نفوذ کردهاند؛ و حتی استاد مطهری به این نکته واقف بود که در همین زمان که نهضت اسلامی اوج گرفته است باز اندیشههای بیگانه از سوی این دو گروه با مارک اسلامی عرضه میشود، راه دفاع این است که فرهنگ اصیل اسلام را به زبان روز عرضه کرد و در مقابل اندیشههای بیگانه به پاسداری از ایدئولوژی اسلام پرداخت؛ با استفاده از فقه اسلامی «اقتصاد اسلامی» و «حقوق اسلامی» و «فلسفهی سیاسی اسلامی» و با استفاده از فلسفه و حکمت و عرفان اسلامی «مسئله شناخت و جهان بینی اسلام» را عرضه نمود و با استفاده از معارف قرآنی به نظر قران دربارهی فلسفهی تاریخ پرداخت؛ و استاد مطهری خود از کسانی بود که در این راه خدمات ارزندهای به جامعهی ما عرضه کرد.
َ استاد مطهری و ادبیات عربی و فارسی
-4-15 استاد مطهری به ادبیات عرب و رشتههای مختلف آن از قبیل صرف و نحو، و بیان و بدیع که به عنوان مقدمهای بر دیگر علوم اسلامی محسوب میشود وقوف و آشنایی کامل داشته و در این موارد در دوران اقامت در قم تدریس نیز میفرمودهاند که از آن جمله حوزهی درسی مطول ایشان را میتوان نام برد. آشنایی و اطلاع وسیع استاد مطهری از ادبیات فارسی نیز شایان کمال توجه است. در اثر همین آشنایی دو جانبه با اسلام و ادبیات فارسی بود که استاد به نقش بسیار مؤثر اسلام در ادبیات فارسی پی بردند و در غالب کتب ایشان اشعار زیبایی از مولوی و حافظ و سعدی و دیگران میبینیم که به مناسبت مطلب آورده شده است. احاطهی استاد مطهری بر شرح اشعار عرفانی و فلسفی، خصوصاً مثنوی مولوی و دیوان حافظ، شایان کمال توجه است.
شاید آشنایی استاد مطهری با ادبیات بسیار غنی فارسی موجب شده است تا کتب و مقالات ایشان از شیوایی کلام و شیرینی بیان برخوردار باشد. کلمات سنگین و دشوار در کتب ایشان معمولاً بسیار کمیاب است و البته چنین شیوهی نگارش خصوصاً از ایشان که همانند دیگر علما و فضلا زمانی بسیار طولانی از زندگی خود را با کلمات و اصطلاحات فنی و لغات عربی میگذرانند بسیار مورد تحسین است و به تعبیر آیت الله جوادی آملی نوعی فداکاری است.
َ استاد مطهری و فقه و اصول
-5-15 استاد مطهری بر فقه اسلامی تسلط کامل داشتند - تا آنجا که حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه)از ایشان با تعبیر «فقیه عالی مقام» یاد کردند - و در این رشته از محضر اساتیدی همچون آیت الله العظمی بروجردی و آیت الله سید محمد محقق (داماد) بهرهمند شده بودند. خود ایشان نیز در مدرسهی مروی تهران و جاهای دیگر به تدریس فقه اشتغال داشتهاند. استاد مطهری با احاطهی کاملی که به فقه اسلامی داشتند به حل بسیاری از مشکلات روز در مسائل اسلامی نائل گردیدند که از آن جمله مسائل مربوط به حجاب و حقوق زن در اسلام قابل ذکر است. کتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام از جمله کتابهای بسیار ارزشمند استاد مطهری است که در پاسداری از فقه اسلامی به نگارش درآمده است.
ذهن وقاد استاد مطهری در تحلیل مسائل و احاطهی کامل به جهان بینی اسلامی به انضمام تسلط ایشان بر فقه اسلامی باعث شده است که مسائل مربوط به زن، از نظر اسلامی اینچنین محققانه بررسی گردد.
استاد مطهری به ویژه مباحثی از فقه اسلامی را که مورد حمله قرار میگرفت مورد بحث و تجزیه و تحلیل همه جانبه قرار میداد. تحقیقات ایشان راجع به «مسئله بردگی» که در انجمن اسلامی پزشکان ایراد شده و نیز مباحث مربوط به «اسلام و مقتضیات زمان» از این جملهاند.
استاد مطهری علم اصول فقه را در محضر اساتیدی بزرگوار همچون حضرت آیت الله العظمی بروجردی و حضرت آیت الله العظمی امام خمینی آموختند و به واسطهی وقوف به اندیشههای اصولیین توانستند ریشهی برخی مباحث فلسفهی اسلامی را در کلمات علمای علم اصول یافته و نقش علمای علم اصول در فلسفهی اسلامی را آشکار سازند.
استاد مطهری خود درسهای متعددی در زمینهی اصول فقه داشتهاند که از آن جمله باید از حوزهی درس رسائل نام برد. به علاوه ایشان جزوهی مختصری در زمینهی اصول فقه به عنوان جزوهی درسی برای دانشجویان دانشکدهی الهیات نوشتهاند.
َ استاد مطهری و علم کلام و فلسفهی اسلامی