لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .docx :
اسلام و دموکراسی
رابطه بین اسلام و دموکراسی در جهان معاصر پیچیده و بغرنج است. جهان اسلام از حیث ایدئولوژیکی یکپارچه نیست. چشماندازهای وسیعی در این جهان وجود دارد، از اندیشههای افراطی کسانی که وجود هرگونه ارتباط بین اسلام و دموکراسی را نفی میکنند گرفته تا کسانی که معتقدند اسلام خود به نظام دموکراتیک فرمان میدهد. در میان اندیشههای افراطی، در شماری از کشورهایی که اکثریت جمعیت آنها مسلمان هستند، بسیاری از مسلمانان بر این باورند که اسلام حامی و پشتیبان دموکراسی است، اگر چه نظام سیاسی خاص آنها مشخصا تحت عنوان نظام اسلامی شناخته میشود.
در قرن بیستم در سرتاسر جهان اسلام، بسیاری از گروههایی که خود را مشخصا اسلامگرا معرفی کرده و سعی داشتند به عنوان سازمانهایی سیاسی مستقیما در فرآیندهای دموکراتیک مشارکت داشته باشند، در اروپای شرقی، آفریقا و نقاط دیگر جهان سرنگون شدند. در ایران این گروهها توانستند قدرت را به دست گرفته و نظامی تشکیل دهند. در جاهای دیگر، گروههای مشخصا اسلامی در نظامهایی مشارکت داشتند که از حیث ساختاری بیشتر سکولار بودند. مشارکت گروههایی که خود را دارای جهتگیریهایی اسلامی معرفی میکردند در انتخابات و به طور کلی در فرآیندهای دموکراتیک، مناقشات قابل توجهی را برانگیخت. آنهایی که معتقدند رویکردهای سکولار و جدایی مذهب از سیاست جوهره دموکراسی است، استدلال میکنند که گروههای اسلامی از دموکراسی تنها به عنوان ابزاری برای کسب قدرت سیاسی حمایت میکنند. آنها میگویند گروههای اسلامی از ایده «یک مرد، یک رای، یک بار» حمایت میکنند. در الجزایر و ترکیه، به دنبال پیروزی انتخاباتی احزاب سیاسی اسلامی، که از حیث مذهبی برای رژیمهای سیاسی موجود تهدید پنداشته میشدند این احزاب از نظر قانونی محدود و یا سرکوب شدند. بحث رابطه بین اسلام و دموکراسی قویا در میان کسانی که خیزش اسلامی را در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم تداعی میکنند، در جریان است. برخی از این اسلامگرایان بر این باورند که «دموکراسی» مفهومی بیگانه است که توسط غربگرایان و اصلاحطلبان سکولار به جوامع اسلامی تحمیل شده است. آنها همواره استدلال میکنند که مفهوم حاکمیت مردم، تاکید بنیادی اسلام بر حاکمیت خدا را انکار میکند و لذا نوعی بتپرستی است. آنهایی که چنین دیدگاهی دارند به احتمال بسیار کمی در انتخابات شرکت میکنند. بسیاری از اینها از شرکت در مباحث و گفتگوهای فکری و روشنگرانه در رسانهها پرهیز میکنند. برخی دیگر نسبت به فعل و انفعالات سیاسی جوامعشان بیاعتنا هستند و امید دارند که اجتماع مجرا و منزوی آنها به نحوی الهامبخش جامعه اسلامی وسیعتری خواهد شد. اما بسیاری از گروههای فکری برجسته اسلامی استدلال میکنند که اسلام و دموکراسی با یکدیگر سازگارند. برخی پیشتر میروند و تاکید میکنند که در شرایط کنونی جهان معاصر، دموکراسی را میتوان نیاز ضروری اسلام تلقی کرد. در این مباحثات، متفکران مسلمان مفاهیم تاریخی پراهمیتی را از درون سنت اسلامی بیرون کشیده و با مفاهیم پایهای دموکراسی آن طور که در جهان مدرن فهمیده میشود، تلفیق میدهند. این فرآیند در جهان اسلام مشابه همان فرآیندهایی است که در دیگر سنتهای مذهبی بزرگ رخ داده است. تمام سنتهای مذهبی بزرگ جهان، دستگاههای کلانی از ایدهها، بینشها و مفاهیمی که برای فهم حیات و فرجام نوع بشر اساسی هستند، عرضه میدارند. بسیاری از این مفاهیم با اهمیت به شیوههای مختلف در دوران مختلف به کار برده شدهاند. برای مثال سنت مسیحی در دوران پیشمدرن شالودهای نظری برای پادشاهی دارای مشروعیت الهی فراهم میکرد، در حالی که در دوران معاصر این مفهوم را ترویج و تبلیغ میکند که مسیحیت و دموکراسی کاملا با یکدیگر سازگارند. در تمامی سنتها، منابع فکری و ایدئولوژیکیای وجود دارند که میتوانند توجیهکننده پادشاهی مطلقه و یا دموکراسی باشند. مناقشه زمانی سر بر میآورد که توجه داشته باشیم به اینکه این مفاهیم بنیادی چگونه باید به فهم درآمده و به کار آیند. یک نقطه نظر آغازینِ نسبتا بیطرفانه درباره مسلمانان در سال 1992 توسط راشدالغنوشی، رهبر اسلامگرای تونسی و تبعیدی سیاسی در مصاحبه با «لندن آبزرور» ارائه شده است: «اگر مقصود از دموکراسی عبارت است از مدل لیبرالی حکومت که در غرب رایج است، یعنی نظامی که مردم آزادانه نمایندگان و رهبران خود را بر میگزینند، و در آن جابجایی قدرت و همچنین تمام آزادیها و حقوق بشر برای عموم مردم وجود دارد، در آن صورت مسلمانان مطلب یا سخنی در مذهب خود نمییابند که با دموکراسی مغایرت داشته باشد، و به نفعشان نیز نیست که چنین کاری را بکنند». بسیاری از مسلمانان از جمله خود غنوشی پیشتر رفته و دموکراسی را شیوهای مناسب برای تحقق الزامات خاص دین اسلام در جهان معاصر میدانند. سنت اسلامی حاوی شماری از مفاهیم کلیدی است که مسلمانان آنها را به عنوان رهگشای «دموکراسی اسلامی» مطرح میکنند. اکثرا موافق این نکته خواهند بود که برای مسلمانان مهم است که صرفا و به سادگی دست به کپی آنچه که غیر مسلمانان در باب ایجاد نظامهای دموکراتیک کردهاند، نزنند، با تاکید بر این که قالبهای مختلفی برای تحقق یک دموکراسی مشروع قابل تصور است. محمد خاتمی رئیس جمهوری ایران در مصاحبهای تلویزیونی قبل از انتخابات ریاست جمهوری این کشور خاطر نشان میکند که «دموکراسیهای موجود ضرورتا از یک فرمول یا منظر خاص تبعیت نمیکنند. اینکه یک دموکراسی به نظام لیبرال منجر شود امکانپذیر است. این هم امکان دارد که دموکراسی احتمالا به نظامی سوسیالیستی منجر شود. همچنین میتوان دموکراسیای برخوردار از هنجارهای مذهبی در باب حکومت داشت. ما این نوع سوم را اختیار کردهایم». خاتمی دیدگاهی را عرضه میدارد که در میان هواداران دموکراسی اسلامی مشترک است و آن اینکه «دموکراسیهای امروز جهان از خلاء بسیار بزرگی رنج میبرند که عبارت است از خلاء معنویت»، و اسلام میتواند آن چهارچوب لازم را برای تلفیق دموکراسی و معنویت و حکومت مذهبی فراهم نماید. سنتز معنویت و حکومت از تصریح بنیادینی که در روح اسلام است ناشی میشود: اینکه «هیچ معبودی جز خداوند نیست» و تاکید بر اینکه او «یکتا»ست. این اندیشه، که توحید خوانده میشود، مبنای لازم را برای این ایده که هیچ کس نمیتواند جنبههای مختلف حیات را به مقولاتی مجزا از یکدیگر منفک کند، فراهم میآورد. علی شریعتی، شخصیتی که سهم عمدهای در تحول ایدئولوژیکی انقلاب اسلامی در ایران ایفا کرد، در کتاب «جامعهشناسی اسلام» مینویسد که توحید «به معنی یکانگی و یکتایی خداوند البته مورد پذیرش تمامی یکتاپرستان است. اما توحید به عنوان یک جهانبینی … بدین معنی است که کل هستی را به جای تقسیم آن به این جهان و جهان باقی… روح و بدن، به مثابه یک کل واحد بنگریم». در این جهانبینی، جداسازی مذهب از سیاست، موجب خلاء معنوی در حوزه عمومی میشود و راه را برای استقرار نظامهای سیاسیای که هیچ درک و احساسی نسبت به ارزشهای اخلاقی ندارند، باز میکند. از چنین منظری، یک دولت سکولار راه را برای سوء استفاده از قدرت باز میگذارد. تجربه کشورهای مسلمان دارای رژیمهای نظامی که از حیث ایدئولوژیکی سکولار هستند، نظیر رژیم بعثی، عربی و سوسیالیستی صدام حسین در عراق، بیاعتمادی نسبت به جدایی ارزشهای دینی از سیاست را تقویت میکند. طرفداران دموکراسی اسلامی استدلال میکنند که یکتایی و یگانگی خداوند مستلزم نظام دموکراتیک است. محافظهکاران به این نکته معترضند که ایده حاکمیت مردم با ایده حاکمیت خداوند در تعارض است، در این صورت در اغلب موارد آلترناتیو، نوعی نظام پادشاهی خواهد بود. پاسخ این مطلب با تاکید بر توحید داده میشود، همانطور که متفکر سودانی عبدالوهاب الافندی اظهار میدارد: «هیچ مسلمانی مساله حاکمیت خداوند یا حکومت بر مبنای شریعت را مورد تردید قرار نمیدهد، با این وجود بیشتر مسلمانان نسبت به هرگونه ادعایی در باب حاکمیت یک فرد سوءظن داشته و بدگمانند. حاکمیت یک فرد مغایر با حاکمیت خداوند است، چه اینکه همه افراد نزد خداوند برابرند. … اطاعت کورکورانه از حکومت یک فرد بر خلاف اسلام است». بدین ترتیب استدلال میشود که اصل توحید عملا مستلزم نظامی دموکراتیک است زیرا انسانها برابر آفریده شده و هر نظامی که این برابری را منکر شود اسلامی نخواهد بود. مفاهیم مشخص زیادی وجود دارند که مسلمانان هنگامی که به تبیین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اسلام
اسلام دینی یکتاپرستانه و یکی از ادیان ابراهیمی جهان است.[۱] پیروان این دین را مسلمان میگویند. مسلمانان بر این باورند که خدا مستقیماً بر بسیاری از پیامبران وحی فرستاده و محمد آخرین آنها است.[۲] اکنون، اسلام از نظر شمار رسمی پیروان در مکان دوم (پس از دین مسیحیت) جای دارد.
ریشهٔ واژه
اسلام در زبان عربی از ریشه (س-ل-م) که به معنای «تسلیم صلحآمیز؛ تسلیمشدن؛ اطاعت؛ صلح» است مشتق شدهاست. از دیگر مشتقات سه حرف (س-ل-م) میتوان موارد زیر را نام برد:
سلام به معنای «صلح»[۳] که همچنین به عنوان درود هم است.
السلام (آرامش و سلامت) یکی از ۹۹ نام خدا در قرآن. [۴]
مسلمان، کسی که از اسلام تبعیت میکند؛ کسی خود را به خداوند تسلیم میکند.[۵]
اسلام، اسلام یعنی سلامت نفس، پس مسلمان در درجه اول سلامت نفس باید داشته باشد.[۶]
باورها
اسلام برای هر فردی با ذکر شهادتین آغاز میشود. شهادتین به زبان آوردن دو جملهٔ «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله»، و در مذهب شیعه به اضافه «علی ولی الله» است؛اگر چه در تشیع ذکرشهادت سومی جزء ضروری اسلام آوردن محسوب نمی شود.این جملات به ترتیب به معنای «هیچ خدایی جز الله وجود ندارد» و «محمد پیامبر الله است» و «علی جانشین و رهبر و منتخب پیامبر بر تمامی امت اسلام» هستند. فردی که تصمیم به ایمان آوردن به اسلام را دارد باید این سه جمله را بر زبان آورده و آنها را باور کند.
مسلمانان بر این باورند که خدا پیام خود را از راه وحی بر محمد و پیامبران دیگر از قبیل آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی فرو فرستاد. همه مسلمانان بر این باورند که محمد، آخرین پیامبر خدا و مکمل همهٔ آنها است؛ در نتیجه، سخنان او و کتابش تا روز قیامت برای بشریت وجود دارند. مسلمانان بر این باورند که بخشهایی از کتابهای تورات و انجیل فراموش شدهاند، اشتباه تفسیر یا نوشته شدهاند یا توسط دنبالهروان آنها تحریف گشتهاند، در نتیجه پیام اصلی آنها از بین رفته است. آنها با باور به این مساله، معتقدند که قرآن به عنوان آخرین کتاب وحی شده به انسانها برای تصحیح آن کتابها نازل شدهاست.[۷]
باور مسلمانان بر آن است که دین خدا در اصل از آدم تا محمد یکی بوده و این اصول در قرآن گردآمدهاند. متون اسلامی این طور بیان میکنند که یهودیت و مسیحیت مشتقاتی از تعالیم ابراهیم بوده و در نتیجه جزو دینهای ابراهیمی به شمار میآیند. قرآن، از یهودیان و مسیحیان (و گاهی اوقات دیگر معتقدان) به صورت «اهل کتاب» یاد میکند.[۸]
باورهای بنیادین در دین اسلام
توحید، معاد، نبوت از اصولی است که بین همهٔ مسلمانان مشترک است. بعضی از زیرشاخههای اسلام به خصوص شیعیان به جز این سه اصل، دو اصل عدل و امامت را نیز جزء اصول میدانند. البته به این دو اصل اصول مذهب گفته میشود. همچنین از مهمترین باورهای بنیادی و اساسی دین اسلام ظهور منجی جهانی در آخرالزمان است.
نام خدا
الله نام ویژه خدای یکتا در قرآن و نوشتارهای عربی-اسلامی است. با این حال فارسیزبانان معمولاً از واژه خدا استفاده میکنند. واژه الله پیش از ظهور اسلام نیز در عربستان وجود داشتهاست و نام خدای بزرگ و آفریدگار جهان بوده که بتها به عنوان رابط و واسطهٔ او در ادارهٔ جهان به وی کمک میکردهاند. اعراب پیش از اسلام ازاینرو جهت نزدیکی و ارتباط با الله به عبادت بتها میپرداختند و آنها را در اداره جهان میانجی فیض میدانستند.
مذهبها و زیرشاخه ها
مسلمانان به دو مذهب عمده شیعه و سنی تقسیم میشوند. هر یک از این دو فرقه دارای انشعاباتی هستند. به عنوان مثال صوفی گری در میان شیعه و سنی وجود دارد.
کتاب مقدس
قرآن، کتاب مقدس و آسمانی مسلمان است و به زبان عربی نوشته شدهاست، که طبق مندرجات آن و باور مسلمانان توسط وحی الهی به محمد فروفرستاده شد.
به اعتقاد مسمانان «قرآن وحی نامه اعجازآمیز الهی است، که به زبان عربی واژه به واژه توسط فرشته وحی، جبرئیل، از جانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالا یکباره و هم کم کم در طول بیست و سه سال نازل شده.»[۹]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .docx :
استراتژی وحدت جهان اسلام
در اندیشه امام خمینی (قدس سره)
چکیده
وحدت و اتحاد سیاسی مسلمانان از جمله دغدغههای مصلحان بزرگ تاریخ و از جمله، حضرت امام خمینی قدسسره بوده است. به راستی اتحاد سیاسی مسلمانان چگونه محقق میشود؟ معنا و مفهوم آن چیست؟ وحدت، رویکردی تاکتیکی است و یا استراتژیکی؟ آثار، نتایج و پیامدهای اتحاد سیاسی جهان اسلام چیست؟ چگونه و با چه شگردهایی میتوان به این مهم دست یافت؟ در جهان امروز چه موانعی را میتوان برای وحدت در نظر داشت؟ و متقابلاً راههای تقویت وحدت کدامند؟
به نظر میرسد، امام خمینی قدسسره طرح راهبردی تحقق «وحدت سیاسی جهان اسلام»، را در قالب یک نظریه سیاسی و تلقّی «وحدت» به عنوان امری راهبردی و استراتژیک، طی یک فرایند چهار مرحلهای به تصویر میکشد که شامل ایجاد بستر و شرایط مناسب برای تحقق وحدت، فعال شدن نخبگان سیاسی و مذهبی به عنوان مجریان وحدت، به کارگیری ابزارهای لازم برای حرکت در مسیر اتحاد سیاسی مسلمانان، و در نهایت، تشکیل «دولت بزرگ اسلامی» میشود.
کلیدواژه ها: وحدت، مسلمانان، امام خمینی، استراتژی وحدت، وحدت راهبردی.
مقدّمه
سال 1384 از سوی رهبر فرزانه انقلاب به نام سال «همبستگی ملّی و مشارکت عمومی»، و سال 1386 نیز به نام «اتحاد ملّی و انسجام اسلامی» نامگذاری گردید. کالبدشکافی اینگونه شعارهای ملّی و نیز ندای وحدت جهان اسلام، و بیان شاخصها، محورها، ملاکها، آثار و پیامدهای آن، منظومه فکری هدفمندی را، که از سوی رهبر کبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی و نیر خلف صالح ایشان بر آن تأکید شده و میشود، آشکار خواهد نمود. دو مقوله «همبستگی، اتحاد ملّی» و نیز «وحدت جهان اسلام»، از جمله مفاهیم کلیدی و برجسته در مطالعات اجتماعی و جامعهشناختی است. علاوه بر این، این دست مقولات کاربرد اساسی در مباحث مربوط به توسعه سیاسی و اقتصادی هر کشوری ایفا میکند.
از بُعد سیاسی همبستگی، اتحاد، وحدت ملّی و فراملّی جهان اسلام، نقش بسزایی در تثبیت هر نظام سیاسی، و وحدت جهان اسلام دارد. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، «همبستگی و اتحاد ملّت، اعتصام به ایمان الهی مهمترین سلاحهای ملت ایران برای خنثیسازی توطئهها و تمهیدات دشمن هستند.» 2
از اینرو، میتوان گفت: به هر میزان وحدت و انسجام اجتماعی، سیاسی، وحدت و همبستگی ملّی درونی و نیز اتحاد جهان اسلام در برابر دشمنان بیشتر باشد، جهان اسلام با داشتن آرمان و اهداف مشترک، در مسیری واحد به سوی اهداف موردنظر حرکت خواهند کرد. ملّتی که دارای همبستگی ملّی است و از وحدت، یکدلی و یکرنگی بهره میبرد، به راحتی به اهداف متعالی نظام سیاسی خویش دست خواهد یازید.
روشن است ملتی واحد، منسجم و یکپارچه، که با همبستگی ملّی و وحدت و اتحاد خویش، در تحقق اهداف و آرمانهای ملّی خویش در تلاشند، توطئهها و تبلیغات روانی دشمنان و معاندان حاکمیت ملّی و نظام سیاسی خویش را در ناکارامد جلوه دادن نظام سیاسی خویش ناکام خواهند گذارد.
هدف اصلی این مقال، بررسی پاسخ این سؤال است که وحدت جهان اسلام، چه جایگاهی در چارچوب اندیشه سیاسی امام خمینی قدسسره دارد. با مطالعه اندیشه امام قدسسره، راهکار عملی وحدت سیاسی جهان اسلام را به بحث خواهیم گذاشت. در این زمینه، امام با استراتژیک و راهبردی تلقّی کردن وحدت، راهبردهای عملی تحقق عینی وحدت را در دو مرحله «راهبرد فرهنگی و عقیده» و «راهبرد سیاسی، عملی» طرح میکند. هر یک از این دو قسمت دارای زیرمجموعههای متعددی است که شیوههای عملی دو حرکت نامبرده را مشخص میسازند. امید است با بررسی این دو محور، بتوان راهکار مورد نظر امام را تا حدودی ترسیم نمود.
ضرورت و اهمیت بحث
همواره اندیشه «وحدت جهان اسلام» از جمله دغدغههای فکری و دیرینه رهبران و مصلحان دینی، به ویژه حضرت امام قدسسرهبود. این موضوع، در طول دوران فعالیت اجتماعی سیاسی امام، چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن، مورد تأکید ایشان بوده و لحظهای از آن غفلت نورزیدند. وفاداری صادقانه امام به «وحدت» نه تنها او را به برجستهترین شخصیت انقلابی جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه او توانست در میان نحلهها و فرقههای اسلامی مختلف نیز جایگاه بس رفیعیکسب نماید. امام در طرح اندیشه «وحدت»، هیچگاه دچار تزلزل، کلیگویی و سطحینگری نگردید، بلکه این ایده را به عنوان یک استراتژی و به گونه بسیار عالمانه و دقیق با بررسی ابعاد گوناگون آن تبیین نمود.
یکی از ابعاد اساسی «وحدت»، که قابل بحث و بررسی میباشد، بعد راهبردی و راهکاری آن است؛ به این معنا که چگونه میتوان در جهان بحرانزده و پر تشتت و تنش اسلام، که تقریبا زمینهای برای همیاری بالفعل در آن وجود ندارد، به این پدیده آرمانی دست یافت؟ بررسی پاسخ این سؤال در چارچوب اندیشه سیاسی امام خمینی قدسسره، هدف اصلی این مقاله را تشکیل میدهد. با مطالعه در اندیشه امام، راهکار عملی وحدت در سطح جهان اسلام را به بحث خواهیم گذاشت.
علاوه بر این، با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام، سیره نبوی و تحلیل رویدادها و حوادث ویژه تاریخ اسلام و بازشناسی موضعگیریهای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهدر برابر حوادث گوناگون زمان، مسئله «وحدت» و نقش مؤثر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در ایجاد و گسترش وحدت در جهان اسلام و لزوم تأسی به آن حضرت در همین زمینه قابل توجه است.
طرح این مهم، امروز و در فضای موجود جهان اسلام، نیز اهمیت دو چندان دارد؛ چراکه جهان اسلام امروز همچنان پرالتهاب و تنشزاست و مطمحنظر استکبار جهانی و مورد خشم او قرار دارد.
امروزه و پس از انقلاب اسلامی، طرح ایده وحدت برای همدلی مسلمانان، وحدت و یکپارچگی آنان، از ضروریات جهان اسلام و مهمترین استراتژی برای مقابله با توطئههای استکبار جهانی است. انقلاب اسلامی که شدیدا استکبار جهانی و سکولاریسم را به چالش کشانده، برای حفظ هویت خویش نیازمند، فاصله گرفتن از آن و تثبیت موقعیت و تحقق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پیامبر اعظم (ص) و قدرت مدیریت در اسلام
در دنیای کنونی که شاهد بی عدالتی های اداری در کل جهان هستیم و مدیریت به فن پیچیده و تکنیکی بدل شده لازم است فقه پویای اسلامی ، مدیریت سالم و کانالیزه اسلامی را ارائه نماید. چون همانطوریکه همه ما معتقدیم اسلام در هیچ موردی بدون ارائه طریق نیست و هدایتهای لازم رو هم ارائه داده است. در این میان هم شخص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم شیوه مدیریت کامل و عادلانه ای رو هم در تئوری و هم در عمل نشان دادند. مدیریتی که در دنیا اعمال می شود و جهان سوم هم زیر چتر آن است و جمهوری اسلامی ایران را هم به نوعی تحت تاثیر قرار داده است، آمیخته با اسراف و تبذیر است . در حالیکه اسلام مدیریتی را که ارائه میدهد باید خالی از اسراف و تبذیر باشد و در فرهنگ مسلمانان هر عصر هم قابل اجرا باشد. پس اصلاح اداری و اصلاح ساختاری اولین اصل مدیریت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بوده که بایستی در انتخاب شیوه های مدیریتی مدنظر قرار گیرد.
تولید و توزیع ، دو محور اقتصادی است که مدیریت صحیح می تواند با افزایش کیفیت این دو ، کالای تولید شده داخلی را به موقع و به جا تو زیع نماید و با توزیع صحیح می تواند مصرف کننده را راضی نگه دارد. در صورت رضایت مصرف کننده ، ثبات و دوام حکومت را تضمین نماید و از نارضایتیهای اجتماعی بکاهد. مدیریت صحیح ، زمینه ساز تربیت اسلامی و ارتقای سطح فرهنگی جامعه و افزایش آگاهی و رشد اجتماعی مردم است و در نتیجه سبب رشد تکنولوژی و صنعت می گردد و مملکت را به آبادانی و عمران می رساند. مردم به پیروی از مدیران کاردان و لایق و متفکر و خیرخواه خود در مسیر رشد و پویایی و فعالیتهای خلاقانه قرار می گیرند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم می فرماید: " الناس علی دین ملوکهم " " مردم پیرو دین حکمرانان خود هستند." و در جایی دیگر فرمودند: " الناس بامرائهم اشبه من آبائهم " " مردم در آداب و شیوه زندگی به مدیران شباهت بیشتری دارند تا والدین خود." پس مدیریت دارای فلسفه عمیقی است که همه زیبایهای یک جامعه به ان بستگی دارد. مدیرانی سیاستمدار، نظامی و دینی همچون پیامبر جامعه را به قلل سعادت و افتخار می رسانند.
مدیریت ، تکلیف است :
از دیدگاه اسلام ، مدیریت تکلیف است نه حق . مدیران پرورش یافته در مکتب آسمانی اسلام ، خدمت در منصب مدیریت را تکلیف شرعی خود میدانند و معتقدند که مدیریت ، وظیفه است نه سودجویی .
اندیشمندان بزرگ اسلامی و حقوقدانان مسلمان ، هر کدام پیرامون حق و تکلیف از جنبههای مختلف بحثهای مبسوط و مفیدی نمودهاند.
ما در اینجا جهت روشن شدن مطلب، تنها به شرایط حق و تکلیف اشاره مینماییم تا مشخص شود که چرا مدیریت، تکلیف است .
الف ) شرایط حق :
1- حق امری ثابت و پابرجاست ( چه صاحب حق قدرت بر احقاق آن داشته باشد و چه نداشته باشد ) .
2- بالغ و نابالغ ، بزرگ و کوچک ندارد .
3- عاقل و مجنون ندارد .
4- علم و آگاهی نیز نمیتواند در حق تأثیر بگذارد .
5- اختیار و آزادی و یا اجبار و اکراه در حق مؤثر نیست .
ب ) شرایط تکلیف :
1- بلوغ : رشد لازم جسمی
2- عقل : رشد لازم عقلی
3- علم : آگاهی به موضوع و موارد تکلیف
4- قدرت : داشتن توانایی بر انجام تکلیف
5- اختیار : زمینه مناسب و آزادی لازم برای انجام تکلیف[1]]
با توجه به شرایط مذکور ، به خوبی روشن میگردد که مدیریت ، تکلیف است نه حق و آنان که در مناصب اجتماعی ، پست و مقام را وسیله سودجوییهای خویش قرار میدهند و در واقع مدیریت را حق خویش میدانند از این حقیقت آشکار غافلند .
همچنین این که در روایات از مدیریت به عنوان امانت یاد شده است و خداوند نیز در قران فرمان داده که « امانتها را به صاحبانش برگردانید ». [2]]نیز به خوبی بیانگر این است که مدیریت ، تکلیف است زیرا اگر حق بود ، برگرداندن آن به صاحبانش معنایی نداشت !
امام علی ( ع ) وقتی مسئولیت اداره سرزمین پهناور مصر را به مالک اشتر نخعی میسپارد او را متوجه تکلیف بودن مدیریتش مینماید و به او توصیه میکند : « مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار داده و با همه ، دوست و مهربان باش . مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی ، زیرا مردم دو دستهاند : دستهای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند [3]]
از بیان امام به خوبی برمیآید که مدیر هرگز حق ندارد که با زیردستانش هر گونه که میخواهد و دوست دارد ، رفتار نماید و مکلف است با آنان رفتاری انسانی ، دوستانه و صمیمی داشته باشد . چنانچه در نامه دیگری که به یکی دیگر از فرماندارانش به نام « اشعث بن قیس » نیز مینویسد این نکته را صریحاً خاطر نشان ساخته ، میفرماید : « مدیریت و حکمرانی برای تو طعمه نیست ، آن مسئولیتی است بر گردن تو و کسی که از تو بالاتر است ، از تو خواسته که نگهبان آن باشی و وظیفه نداری که در کار مردم به میل و خواسته شخصی خود عمل کنی و یا بدون ملاک معتبر و فرمان قانونی ، به کار بزرگی دست بزنی » .[4]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
تربیت از دیدگاه اسلام
همان طور که می دانید انقلاب شکوهمند اسلامی ما یک هدف اساسی داشت و آن این بود، که اسلام، تعالیم اسلامی، احکام اسلامی، اصول و دستورالعمل های اسلامی، حاکم بر اعمال و رفتار ما باشد و اگر بخواهیم این مطلب را به صورت آموزشی مطرح کنیم، باید بگوییم که هدف، اشاعه تربیت اسلامی در جامعه بود. یعنی از آنچه قبل از انقلاب در جامعه، تا حدی جاری و متداول بود، ما را تحت تاثیر آداب و رسوم خاص و هدفهای تربیتی خاص از دیدگاه خود، سوق می دهند. هدف امام امت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این بود، که به تدریج مسو ولان آموزشی اعم از مراجع محترم تقلید، متکلمان، فیلسوفان اسلامی، مبلغان، آنهایی که در آموزش معارف اسلامی و در مراکز آموزشی هستند اقدام کنند و همچنین تشکیل حکومت اسلامی و تشکیل نهادهای آموزشی و نهادهای تربیتی همه یک هدف اساسی را دنبال می کردند و آن پیاده کردن تعلیم و تربیت اسلامی می باشد. شاید برای بعضی افراد مفهوم تربیت روشن نباشد و تربیت را باآموزش مهارتهای خواندن و نوشتن یکسان تلقی کنند این امر آن طور که باید و شاید مهم تلقی نشود. ولی این مساله درست نیست. آموزش الفبا، حساب، نوشتن و خواندن، حتی آموزش علوم، همه اینها با امر تربیت اختلاف دارند، به عبارت دیگر ممکن است کسی آموزش ببیند و در رشته ای اطلاعات لازم را هم کسب کند و این اطلاعات را حفظ کرده باشد ولی درک درستی از آنها نداشته باشد، یا این که این اطلاعات توام با درک و تا اندازه ای فهم باشد، این اطلاعات خودبه خود همراه با تربیت نیستند، یعنی ممکن است آدمی در یک رشته ای مطلع باشد حتی در سطح عالی علمی مطالبی را درذهن داشته باشد اما از تربیت برخوردار نباشد. بسیاری از دانشمندان و مطلعین، افرادی که در رشته های علمی کار کردند، از لحاظ فکری، اخلاقی و اجتماعی در سطح پایین قرار دارند. و تنها درس خواندن و بالا بردن سطح اطلاعات و معلومات موجب پرورش قوه استدلال نمی شود و فقط سطح محفوظات را بالا می برند، این محفوظات یا به صورت بهتر معلومات، خود به خود فرد را تربیت نمی کند و امر تربیت جدا از این امر آموزش است و باید توجه بیشتری به امر تربیت کرد. بعضی افراد می پرسند تربیت چیست؟ وقتی به عنوان معلم به شاگرد می گویند: من می خواهم تو را تربیت کنم، اگر شاگرد بپرسد جناب معلم یا جناب استاد چه کار می خواهید در مورد من انجام دهید؟ می ببینید که استاد یا معلم جواب روشنی ندارد، همان طوری که پدر و مادر ناآگاه از تربیت هم، جواب روشنی برای فرزندان خود ندارند. می خواهیم بدانیم تربیت چیست؟ که این همه مورد علاقه ماست. همه ما می خواهیم که هم خودمان تربیت شده باشیم و هم فرزندانمان تربیت شده باشند، هم در جامعه، مسو ولان جامعه علاقه مند هستند که افراد جامعه تربیت شده باشند، اگر فرض کنید اشخاص از کشورهای خارج به ایران آمدند و مدتی در این جا توقف کردند و به ادارات، رستورانها، مجامع عمومی، محافل علمی و حتی درجلسات سخنرانی شرکت کردند، سپس مشاهدات خود را برای دیگران نقل کنند و اگر کسی ازاینها بپرسد، شما تربیت مردم ایران را چگونه دیده اید؟ درمی یابیم، آنچه را اسلام در زمینه های مختلف برای ما مطرح ساخته، متاسفانه بر اعمال و رفتار ما حاکم نیست.
باید دید که این شخص ناظر، توصیه هایی که اسلام کرده، تعلیماتی را که پیامبر اکرم (ص)و دستورالعملهایی که امامان معصوم(س) به ما داده اند، آیا در مناسبات و در موقعیتهای مختلف، این دستورالعملها و پیامها را مردم ما رعایت می کنند؟ متاسفانه باید گفت: اگر افراد به عنوان قاضی بی طرف، اعمال خود را ارزیابی کنند و رفتار خود را در همین محافل و موقعیتهای مختلف تحت نظر قرار دهند، باید اعتراف کرد که خیر، این اعمال تابع عادات و آنچه از گذشته به ما رسیده، تابع رویه هایی می باشد که در طول زندگی اتخاذ شده است و گاهی تابع تلقیناتی است که به ما شده و گاهی به صورت تقلید از دیگران کارهایی انجام می شود; آیا به واقع آنچه که انجام می دهیم با موازین اسلامی سازگار است و وفق دارد، خواهیم دید که متاسفانه این گونه نیست، به دلیل این که :
1- درصدد روشن کردن ماهیت تربیت نبوده ایم،
2- توجه به تربیت اسلامی نکرده ایم
3- در مراکز آموزشی، که باید مراکز رسمی تربیت باشند، کار معلمان و استادان در مراکز آموزشی انتقال چهار مطلب علمی از ذهن خود به ذهن شاگرد است، شاگرد، باید این نکات را حفظ و سپس در امتحان، محفوظات خود را ارائه دهد تا مورد ارزیابی قرا رگیرد و ارتقا پیدا کند.
اگر این مراکز آموزشی رسالت تربیتی بر عهده دارند، با توجه به آنچه که در کلاس درس می گذرد، معلمی از طریق سخنرانی چهار نکته به ذهن شاگرد منتقل می کند، شاگرد هم گاهی خسته می شود و گاهی گوش می کند و گاهی هم ممکن است سو الی در ضمن شنیدن سخنان معلم، مطرح سازد، سپس مطلب بیان شده را به خاطر بسپارد، درموقع سو ال کردن معلم، محفوظات را ارائه کند. عبارت عربی، عبارت بسیار عالی و ارزنده ای است و نکته های دقیقی به ما می آموزد. در این عبارت آمده است: "من لم یود به الابوان یود به الزمان" کسی که پدر و مادر او را تربیت نکرده باشند، زمان او را تربیت می کند. اگر دقت شود متوجه می شوید که "تربیت زمان" یعنی چه ؟ "تربیت پدر و مادر" یعنی چه؟ اگر پدرو مادر به مسائل تربیتی آشنا باشند آگاهانه فرزندان خود را از لحاظ عقلانی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی، عاطفی و از لحاظ بدنی، می توانند آموزش بدهند و تربیت کنند. این فرزندان در زمینه های مختلف به صورت خاص عمل خواهند کرد. اما اگر چنین چیزهایی مطرح نباشد یعنی پدر و مادر هم آشنا به جنبه های مختلف تربیت نباشند، مسائل داخلی