لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پیامبر اعظم (ص) و قدرت مدیریت در اسلام
در دنیای کنونی که شاهد بی عدالتی های اداری در کل جهان هستیم و مدیریت به فن پیچیده و تکنیکی بدل شده لازم است فقه پویای اسلامی ، مدیریت سالم و کانالیزه اسلامی را ارائه نماید. چون همانطوریکه همه ما معتقدیم اسلام در هیچ موردی بدون ارائه طریق نیست و هدایتهای لازم رو هم ارائه داده است. در این میان هم شخص پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم شیوه مدیریت کامل و عادلانه ای رو هم در تئوری و هم در عمل نشان دادند. مدیریتی که در دنیا اعمال می شود و جهان سوم هم زیر چتر آن است و جمهوری اسلامی ایران را هم به نوعی تحت تاثیر قرار داده است، آمیخته با اسراف و تبذیر است . در حالیکه اسلام مدیریتی را که ارائه میدهد باید خالی از اسراف و تبذیر باشد و در فرهنگ مسلمانان هر عصر هم قابل اجرا باشد. پس اصلاح اداری و اصلاح ساختاری اولین اصل مدیریت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بوده که بایستی در انتخاب شیوه های مدیریتی مدنظر قرار گیرد.
تولید و توزیع ، دو محور اقتصادی است که مدیریت صحیح می تواند با افزایش کیفیت این دو ، کالای تولید شده داخلی را به موقع و به جا تو زیع نماید و با توزیع صحیح می تواند مصرف کننده را راضی نگه دارد. در صورت رضایت مصرف کننده ، ثبات و دوام حکومت را تضمین نماید و از نارضایتیهای اجتماعی بکاهد. مدیریت صحیح ، زمینه ساز تربیت اسلامی و ارتقای سطح فرهنگی جامعه و افزایش آگاهی و رشد اجتماعی مردم است و در نتیجه سبب رشد تکنولوژی و صنعت می گردد و مملکت را به آبادانی و عمران می رساند. مردم به پیروی از مدیران کاردان و لایق و متفکر و خیرخواه خود در مسیر رشد و پویایی و فعالیتهای خلاقانه قرار می گیرند. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم می فرماید: " الناس علی دین ملوکهم " " مردم پیرو دین حکمرانان خود هستند." و در جایی دیگر فرمودند: " الناس بامرائهم اشبه من آبائهم " " مردم در آداب و شیوه زندگی به مدیران شباهت بیشتری دارند تا والدین خود." پس مدیریت دارای فلسفه عمیقی است که همه زیبایهای یک جامعه به ان بستگی دارد. مدیرانی سیاستمدار، نظامی و دینی همچون پیامبر جامعه را به قلل سعادت و افتخار می رسانند.
مدیریت ، تکلیف است :
از دیدگاه اسلام ، مدیریت تکلیف است نه حق . مدیران پرورش یافته در مکتب آسمانی اسلام ، خدمت در منصب مدیریت را تکلیف شرعی خود میدانند و معتقدند که مدیریت ، وظیفه است نه سودجویی .
اندیشمندان بزرگ اسلامی و حقوقدانان مسلمان ، هر کدام پیرامون حق و تکلیف از جنبههای مختلف بحثهای مبسوط و مفیدی نمودهاند.
ما در اینجا جهت روشن شدن مطلب، تنها به شرایط حق و تکلیف اشاره مینماییم تا مشخص شود که چرا مدیریت، تکلیف است .
الف ) شرایط حق :
1- حق امری ثابت و پابرجاست ( چه صاحب حق قدرت بر احقاق آن داشته باشد و چه نداشته باشد ) .
2- بالغ و نابالغ ، بزرگ و کوچک ندارد .
3- عاقل و مجنون ندارد .
4- علم و آگاهی نیز نمیتواند در حق تأثیر بگذارد .
5- اختیار و آزادی و یا اجبار و اکراه در حق مؤثر نیست .
ب ) شرایط تکلیف :
1- بلوغ : رشد لازم جسمی
2- عقل : رشد لازم عقلی
3- علم : آگاهی به موضوع و موارد تکلیف
4- قدرت : داشتن توانایی بر انجام تکلیف
5- اختیار : زمینه مناسب و آزادی لازم برای انجام تکلیف[1]]
با توجه به شرایط مذکور ، به خوبی روشن میگردد که مدیریت ، تکلیف است نه حق و آنان که در مناصب اجتماعی ، پست و مقام را وسیله سودجوییهای خویش قرار میدهند و در واقع مدیریت را حق خویش میدانند از این حقیقت آشکار غافلند .
همچنین این که در روایات از مدیریت به عنوان امانت یاد شده است و خداوند نیز در قران فرمان داده که « امانتها را به صاحبانش برگردانید ». [2]]نیز به خوبی بیانگر این است که مدیریت ، تکلیف است زیرا اگر حق بود ، برگرداندن آن به صاحبانش معنایی نداشت !
امام علی ( ع ) وقتی مسئولیت اداره سرزمین پهناور مصر را به مالک اشتر نخعی میسپارد او را متوجه تکلیف بودن مدیریتش مینماید و به او توصیه میکند : « مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار داده و با همه ، دوست و مهربان باش . مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی ، زیرا مردم دو دستهاند : دستهای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند [3]]
از بیان امام به خوبی برمیآید که مدیر هرگز حق ندارد که با زیردستانش هر گونه که میخواهد و دوست دارد ، رفتار نماید و مکلف است با آنان رفتاری انسانی ، دوستانه و صمیمی داشته باشد . چنانچه در نامه دیگری که به یکی دیگر از فرماندارانش به نام « اشعث بن قیس » نیز مینویسد این نکته را صریحاً خاطر نشان ساخته ، میفرماید : « مدیریت و حکمرانی برای تو طعمه نیست ، آن مسئولیتی است بر گردن تو و کسی که از تو بالاتر است ، از تو خواسته که نگهبان آن باشی و وظیفه نداری که در کار مردم به میل و خواسته شخصی خود عمل کنی و یا بدون ملاک معتبر و فرمان قانونی ، به کار بزرگی دست بزنی » .[4]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فرهنگ کار در اسلام
کار چه جایگاهی در مبانی دینی و اعتقادی مادارد؟ آیا فرهنگ موجود کار در جامعه ما بافرهنگ دینی و ملیمان هماهنگ و همخواناست؟ آیا دین اسلام ما را به کار و کوشش و تلاشدعوت کرده است یا به تنپروری؟
کار چه جایگاهی در مبانی دینی و اعتقادی مادارد؟ آیا فرهنگ موجود کار در جامعه ما بافرهنگ دینی و ملیمان هماهنگ و همخواناست؟ آیا دین اسلام ما را به کار و کوشش و تلاشدعوت کرده است یا به تنپروری؟ حقیقت ایناست که هم فرهنگ دینی ما و هم فرهنگ ملی مامشوق کار و کوشش است و فرهنگ کار فعلی ما باباورهای دینی و ملی متضاد است. پیامبرعظیمالشان اسلام حضرت محمد مصطفی (ص)دست کارگر را میبوسید و از افراد بیکار و تنبلخشنود و راضی نبود و همواره در کارکردن ازدیگران پیش میگرفت، اما وضعیت امروز جامعهما به جایی رسیده است که کار کردن عیب است وبچههای کارگران و کشاورزان ترجیح میدهند کهعنوان کار پدر خود را جایی اعلام نکنند.
این درشرایطی است که سایر ملتها به خصوصملتهای اروپایی و مردم غیرمسلمان جهان بهشدت برای کار ارزش قائل هستند و در کار وکوشش و عمل به دستورات و توصیههای قرآنمجید و روایات پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) درزمینه کار از ما پیشی گرفتهاند.
● جایگاه فرهنگ کار در اسلام
یکی از موضوعهایی که همیشه مورد تاکیددین اسلام قرار گرفته، بحث کار و کوشش و پرهیزاز بطالت و مبنا قرار دادن کار برای شکوفاییاستعدادهای انسان و تربیت اوست و این امر همدر قرآن و هم در سنت قابل مشاهده است.مرحوم استاد مرتضی مطهری در کتاب تعلیم وتربیت در اسلام، یکی از بهترین راههای تربیتافراد را کار میداند و حدیث شریفی از نبی اکرم(ص) نقل میکند که(النفس ان لم تشغله شغلک)یعنی اگر تو خودت را متوجه کاری نکنی، نفس تورا مشغول به خودش میکند.
بنابراین از نظرمبنایی، ما آموزههای گرانبهایی درباره کار داریمکه متاسفانه مانند بسیاری از آموزههای دیگر دینیما در کتابخانهها مضبوط و کمتر در میدان عمل بهآن توجه شده است. در قرآن مجید، آیاتزیادی درباره ارزش کار و تاکید بر عمل صالحوجود دارد. قرآن به شدت انسان را از حرفزدنهای بیعمل منع و همواره تاکید میکند کهفضل خدا نصیب کسانی خواهد شد که اهل جهد وکوشش و تلاش باشند. در آیات ۳۹ تا ۴۱ سورهنجم آمده است: و این که برای انسان بهرهای جزسعی و کوشش او نیست و سعی او به زودی دیدهمیشود و سپس به او جزای کافی داده خواهدشد. در یکی دیگر از آیات آمده است: آن کسیکه سرای آخرت را بطلبد و سعی و کوشش خود رابرای آن انجام دهد، در حالی که ایمان داشتهباشد، سعی و تلاش او پاداش داده خواهد شد.
(سوره اسراء، آیه ۱۹)
براساس یکی دیگر از آیات قرآن، هر کسیمسئول کاری است، که انجام داده و بایدعکسالعمل آن را چه خوب و چه بد پذیرا باشد.در آیه ۳۸ سوره مدثر به صراحت این موضوعمطرح شده است که هر کسی در گرو اعمالخویش است. آیه ۹۷ سوره نحل بیانگر اینمطلب است که هر کس عمل صالح کند، خواه مردباشد، خواه زن، به او حیات پاکیزه میبخشیم وپاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادهاند، خواهیم داد.
● ارزش کار در سنت
در روایات است وقتی که پیغمبر اکرم (ص) ازجنگ تبوک برمیگشتند،(سعد) یکی از انصار بهاستقبال ایشان آمد و با وی مصافحه کرد. حضرتدیدند که دستهای او زبر و خشن شده و پینهبسته است، از وی سوال فرمودند چه کار کردی کهدستهایت این قدر خشن شده است؟ سعدعرض کرد یا رسولا... زیاد بیل زدهام. چونمجبور بودم برای نان زن و بچهام کار کنم.حضرت دستهای سعد را گرفتند و بوسیدند وفرمودند: این دستی است که در آتش نخواهدسوخت. نظیر این مطالب در زندگی پیامبر و ائمهاطهار زیاد است. این نشان میدهد که کار وکارگری در نزد اولیا خدا چقدر ارزش و عظمتدارد.
▪ حضرت رسول اکرم (ص) :
کسی که برایتامین زندگی خانوادهاش زحمت میکشد،همچون کسی است که در راه خدا جهاد میکند -بر امت خویش، بیش از هر چیز از شکم پرستی وپرخوابی و بیکاری بیمناکم - از رحمت خدا دوراست هر کس که بار زندگی خویش را به رویدوش مردم افکند - خداوند متعال دوست داردهنگامی که یکی از شما مسلمانان کاری را انجاممیدهد با دقت لازم کارش را ارائه دهد - آنکس که از زحمت و تلاش و دسترنج خویشخورد، در روز قیامت مثل برق از پل صراطمیگذرد.
▪ حضرت علی (ع):
برترین کار آن است کهرضای خدا در آن خواسته شود - انسان مومنهمیشه اوقات مشغول کار است - کسی که کار کند،نیرویش افزون گردد. روزیها دارای وسیعه وسببی هستند، بنابراین در به دست آوردن روزی،به روش خوب و پسندیده عمل کنید و نیکویی رابکار برید - خداوند انسان دارای شغل و حرفه کهامانتدار باشد را دوست میدارد - بر شما باد کهدست از کار و تلاش برندارید چه در حال نشاط وچه در حال کسالت - به وسیله کار و کوشش، ثوابو پاداش بدست میآید نه با کسالت و تنبلی - بهوسیله کارهای شایسته و نیک، درجات وارزشهای انسانها بالا میرود - عمل و کارمعرف انسان مومن است - هیچ کس از شما در راهخدا شب را به صبح نرسانید که با ارزشتر از کسی کهبرای رفع نیازهای خود و خانودهاش تلاشمیکند - هر کسی به استقبال کارها رود، دارایبصیرت میشود - از تاخیر در کارها بپرهیزید،همچنین از دست دادن فرصت انجام کارهایخوب، زیرا آن موجب پشیمانی خواهد بود -کسالت و تنبلی آخرت را نابود میکند.
▪ امام جعفرصادق (ع):
ملعون است کسی که بار زندگی خودرا بر دوش دیگران افکنده باشد. در طلب روزیخود سستی نورزید، زیرا پدران شما زحمتمیکشیدند و تلاش میکردند تا آن را به دستآورند. با اعمال خود دعوت کننده مردم باشید ونه با زبانتان.
▪ امام باقر (ع):
هرگز به آن چه نزد خداوندمتعال است دست پیدا نمیکنید مگر به وسیلهعمل.
● ارزش کار در فرهنگ ملی ما
کار در فرهنگ ملی ما نیز جایگاه بسیار باارزشیدارد. ادبیات ما مملو از مطالبی است که مشوق وموید پرکار بودن انسان است. تعلیم و تربیت،اخلاق و فرهنگ ایرانی نیز همواره بر این نکتهتاکید داشته است که کار سرمایه جاودانی
انساناست. تا همین چند سال پیش اکثر خانوادههاوقتی بچههایشان به سن و سال نوجوانیمیرسیدند، آنها را با کار و کارگری آشنا میکردندو اکثر دانشآموزان و حتی دانشجویان تا دو دههپیش در ضمن تحصیل کار میکردند و این یکافتخار بزرگ برای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
در حدود نود و هشت درصد از ما مردم ایران مسلمانیم. ما مسلمانان ایرانی به اسلام به حکم اینکه مذهب ماست ایمان و اعتقاد داریم و به ایران به حکم اینکه میهن ماست مهر می ورزیم. از اینرو سخت علاقه مندیم که مسائلی را که از یک طرف با آنچه به آن ایمان و اعتقاد داریم و از طرف دیگر با آنچه به آن مهر می ورزیم پیوند دارد روشن درک کنیم و تکلیف خود را در آن مسائل بدانیم. عمده این مسائل در سه پرسش ذیل خلاصه می شود:
1- ما هم احساسات مذهبی اسلامی داریم و هم احساسات میهنی ایرانی، آیا دارای دو نوع احساس متضاد می باشیم، یا هیچگونه تضاد و تناقضی میان احساسات مذهبی ما و احساسات ملی ما وجود ندارد؟
2- دین ما اسلام آنگاه که در چهارده قرن پیش به میهن ما ایران وارد شد چه تحولات و دگرگونیها در میهن ما به وجود آورد؟ آن دگرگونیها در چه جهتی بود؟ از ایران چه گرفت و به ایران چه داد؟ آیا ورود اسلام به ایران برای ایران موهبت بود یا فاجعه؟
3- ملل بسیاری به اسلام گرویدند و در خدمت این دین درآمدند و در راه نشر و بسط تعالیم آن کوشیدند و با تشریک مساعی با یکدیگر تمدنی عظیم و باشکوه به نام تمدن اسلامی به وجود آوردند. سهم ما ایرانیان در این خدمات چه بوده است؟ ایران چه مقامی از این جهت دارد؟ آیا مقام اول را حیازت کرده است یا خیر؟ بعلاوه انگیزه ایرانی در این خدمات بالا چه بوده است؟
از نظر ما سه پرسش بالا عمده ترین پرسشها در باب مسائل مشترک اسلام و ایران است.
نظر به اینکه غالبا کسانی که در مسائل مشترک اسلام و ایران قلمفرسایی کرده اند یا اطلاع کافی نداشته اند یا انگیزه ای غیر از تحقیق محرک آنها بوده است، این مسائل با همه ی زمینه ی روشنی که دارد درست طرح نشده است. ما هرچه بیشتر در این زمینه مطالعه کردیم بیشتر به این نکته برخوردیم که مسائل مشترک اسلام و ایران هم برای اسلام افتخارآمیز است، هم برای ایران. برای اسلام به عنوان یک دین که به حکم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته ی خویش ساخته است و برای ایران به عنوان یک ملت که بحکم روح حقیقت خواه و بی تعصب فرهنگ دوست خود بیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است.
ما و اسلام
به طوری که تاریخ شهادت می دهد، ما ایرانیان در طول زندگانی چندین هزارساله ی خود با اقوام و ملل گوناگون عالم، به اقتضای عوامل تاریخی، گاهی روابط دوستانه و گاهی روابط خصمانه داشته ایم. یک سلسله افکار و عقاید در اثر این روابط از دیگران به ما رسیده است، همچنانکه ما نیز به نوبه ی خود در افکار و عقاید دیگران تأثیر کرده ایم. هرجا که پای قومیت و ملیت دیگران به میان آمده مقاومت کرده و در ملیت دیگران هضم نشده ایم، و در عین اینکه به ملیت خود علاقه مند بوده ایم این علاقه مندی زیاد تعصب آمیز و کورکورانه نبوده و سبب کورباطنی ما نگشته است تا ما را از حقیقت دور نگاه دارد و قوه ی تمیز را از ما بگیرد و در ما عناد و دشمنی نسبت به حقایق به وجود آورد.
از ابتدای دوره ی هخامنشی که تمام ایران کنونی به اضافه ی قسمتهایی از کشورهای همسایه، تحت یک فرمان درآمد تقریباً دوهزار و پانصدسال می گذرد. از این بیست و پنج قرن، نزدیک چهارده قرن آن را، ما با اسلام به سر برده ایم و این دین در متن زندگی ما وارد و جزء زندگی ما بوده است، با آداب این دین کام اطفال خود را برداشته ایم، با آداب این دین زندگی کرده ایم، با آداب این دین خدای یگانه را پرستیده ایم، با آداب این دین مرده های خود را به خاک سپرده ایم. تاریخ ما، ادبیات ما، سیاست ما، قضاوت و دادگستری ما، فرهنگ و تمدن ما، شؤون اجتماعی ما، و بالاخره همه چیز ما با این دین توأم بوده است نیز به اعتراف همه ی مطلعین، ما در این مدت، خدمات ارزنده و فوق العاده و غیرقابل توصیفی به تمدن اسلامی نموده ایم و در ترقی و تعالی این دین و نشر آن در میان سایر مردم جهان از سایر ملل مسلمان –حتی خود اعراب- بیشتر کوشیده ایم. هیچ ملتی به اندازة ما در نشر و اشاعه و ترویج و تبلیغ این دین فعالیت نداشته است.
آغاز اسلام ایرانیان
طبق گواهی تاریخ، پیغمبر اکرم در زمان حیات خودشان پس از چند سالی که از هجرت گذشت نامه هایی به سران کشورهای جهان نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنها را بدین اسلام دعوت کردند. یکی از آن نامه ها نامه ای بود که به خسرو پرویز پادشاه ایران نوشتند و او را به اسلام دعوت کردند، ولی چنانکه همه شنیده ایم خسرو پرویز تنها کسی بود که نسبت به نامه ی آن حضرت اهانت کرد و آنرا درید.
این خود نشانه ی فسادی بود که در اخلاق دستگاه حکومتی ایران راه یافته بود، هیچ شخصیت دیگر از پادشاهان و حکام و امپراطوران چنین کاری نکرد، بعضی از آنان جواب نامه را با احترام و توأم با هدایایی فرستادند.
خسرو به پادشاه یمن که دست نشانده ی حکومت ایران بود دستور داد که درباره ی این مرد مدعی پیغمبری که به خود جرئت داده که به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنویسد تحقیق کند و عنداللزوم او را نزد خسرو بفرستد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 67
دکتر سید محمد حسینی
عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
چکیده : (سیاست جنایی ) در مفهوم موسع و حقوقی - اجتماعی خود(در مقابل مفهوم مضیق و معادل (سیاست کیفری ) )در دهه های اخیر مطرح و کم و بیش در کشورهای اروپای قاره ای به عنوان یک دیسیپلین (رشته آموزشی - پژوهشی ) نوین مورد قرار گرفته است. از جمله مطالعاتی که در این قلمرو به عمل آمده عبارت است از این که ،این مقوله ، با بذل توجه به (عناصر نامتغیر) موجود درهر سیاست جنایی (جرم -انحراف وپاسخ دولتی - پاسخ اجتماعی )و (روابط) اساسی و فرعی موجود بین این عناصر، (تحلیل ساختاری ) و (مدل بندی ) شده است. در این روش بررسی ، (جرم ) به عنوان نقض هنجارهای لازم الاتباع غالبا" حقوقی (نرماتیویته - باید بودن ) و (انحراف ) بعنوان نقض هنجارهای غالب اجتماعی یا حالت عدم تطابق با میانگین رفتاری (نرمالیته - وضعیت غالب موجود رفتاری ) تعریف شده است. با توجه به فراگیر بودن هنجارهای حقوقی (احکام خمسه تکلیفیه ) در اسلام ، برای مطالعه سیاست جنایی اسلام تقسیم رفتارهای ناقض هنجار به (جرم ) و (انحراف ) - در مفاهیم یادشده چندان عملی نمی باشد. با این وجود، در نظام هنجاری اسلام رفتارهای کنترل شده از رفتارهای آزاد متمایز می باشند.
از اینرو، نگارند این مقاله ، در راستای بررسی (سیاست جنایی اسلامی ) براساس روش تحلیل ساختاری ، تقسیم بندی رفتارها را بر پایه تفکیک (منطقه کنترل شده رفتاری ) و (منطقه آزاد رفتاری ) در سیاست جنایی اسلام مناسب و عملی تشخیص داده و در صدد ارائه یک الگو و کادر مطالعاتی برای بررسی دو عنصر نخستین از عناصر سیاست جنایی اسلام برآمده است. از آنجا که مقصود از (مقصود کنترل شده رفتاری ) منطقه ای است که نقض هنجار در آن توسط فرد حائز شرایط مسئولیت کیفری با ضمانت اجرای - اصولا"- کیفری مواجه می شود، در این کنکاش ، منطقه کنترل شده رفتاری در اجتماع سه منطقه (الزام ) و (مسئولیت ) و (کیفر) دیده شده است. دراین راستا، در این نوشته به عناصر،ارکان و نیز مسائل و موضوعات مربوط به هر یک از مناطق سه گانه تشکیل دهنده منطقه کنترل شده رفتاری در سیاست جنایی اسلام که باید در آموزش و پژوهش این بخش از سیاست جنایی اسلام بدانها پرداخته شوداشاره شده است ، با این مقصود که این کنکاش چهارچوب و الگویی برای آموزش و پژوهش تفصیلی موضوع و زوایای مختلف آن فراهم آورد.
واژگان کلیدی :
الزم ، مسئولیت ، کیفر، کیفرزدایی ، اختلاف آراء، تغییر، تنوع ، انعطاف پذیری .
بسترسخن
دینایی غرب در طول تاریخ ناهمگون خود دو نظام هنجاری متضاد و دو دیدگاه کاملا" متغایر به خود دیده است : توتالیتاریسم جاهلی پایی و شاهی که تا دو قرن پیش حاکم بود و هرکس (حتی صغار و مجانین واحیانا" حیوانات ) را انجام هر کاری ناخوشایند حاکمان ، بدون تعریف و تحدید قانونی ، سرمی کوفت ، و انارشیسم وبی هنجاری ، یا در شکل ظاهر فریب آن ، (الغاگرایی ) مطلق که در دهه های پایان قرن بیستم میلادی از جایگزینی واژه های جرم ، مجرم ومجرمیت با تعابیری چون (عمل قابل تاسف ) ، (رفتارهای نامطلوب ) ، (اشخاص درگیر)و (موقعیت های مسئله دار) و نیز از حذف جزا و حتی قضا سخن گفت .
با توجه به بیگانگی اینگونه تئوری های نافی هنجاروهنجارمندی حقوقی یا ردکننده مطلق جرم انگاری و کیفررسانی پاره ای ازهنجار شکنی ها از واقعیت های اجتماعی ، چنین نظریه هایی بیشتر به هذیان گویی های منقطع از واقعیت های عینی به نظر می رسد که بیشتر عکس العمل تفریطی نامعقول در مقابل افراط های جاهلی قرون گذشته اروپاییان به شمار می آید. چرا که وجود هنجارهای لازم الاتباع و وجود نقض این هنجارها توسط بخشی از افراد جامعه ، چنانکه ضرورت وجودی پاسخ کیفری جامعه به پاره ای از این هنجارشکنی ها(به عبارت دیگر، وجود جرم و مجازات ) لازمه حیات اجتماعی بشر بوده و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه :
این مطلب احتیاج به بحث زیاد ندارد که نوع انسان ، نوعی است اجتماعی زیرا اجتماعی بودن ، فطری هر فرد انسانی است .
بطوری که تاریخ نشان می دهد و آثاری که تازگی پیدا شده ، نیز دلالت دارد انسان پیوسته در حال اجتماع زندگی می کرده است . این آثار حکایت از قدیمی ترین عصری دارد که انسان در آن زندگی می کرده است قرآن در آیات زیادی ، به بهترین وجه ، از این مطلب خبر داده است
انسان و رشد اجتماعی آن :
اجتماع انسانی ، از نخستین روزی که پدید آمده بطور تام و کامل پیدا نشده که قابل ازدیاد و رشد نباشد ، نه تنها انسانی ، بلکه همة خواص روحی و هر چه ارتباط با انسان دارد چنین است .
اجتماع انسانی مثل سایر امور روحی ادراکی انسانی ، پیوسته همگام با کمالات مادی و معنوی او بسوی کمال میرود .
در حقیقت ، نباید این خاصیت ( اجتماعی بودن انسان ) را از بین همة خواص انسانی او استثنا کنیم و بگوئیم این خاصیت در اول پیدایش بکاملترین صورت پیدا شده است ، بلکه خاصة مزبور مثل همة خواص دیگر انسانی که ارتباط به دونیروی : علم – اراده دارند ، بتدریج در انسان بحد کمال می رسند .
ار تأمل در حال نوع انسانی می فهمیم که اولین اجتماعیکه در بین بشر پدید آمده « اجتماع خانوادگی » بوده که بر اثر ازدواج پیدا شده است .
دلیل مطلب آنست که جهاز تناسل ، که عامل طبیعی ازدواج است : قوی ترین عوامل اجتماع میباشد ، زیرا تناسل ، ممکن نیست بوسیله یک فرد صورت گیرد ، بلکه حتماً بیش از یک فرد لازم دارد ، ( در حالیکه غذا خوردن و کارهای مشابه آن ، تنها بوسیلة یک فرد صورت میگیرد . )
از همینجا « استخدام » بوجود می آید . یعنی آدمی دیگری را بمنظور رفع حوائج خویش واسطه قرار می دهد . بر آن دگری تسلط پیدا کرده و اراده اش را بر او تحمیل میکند .
همین « استخدام » کم کم بوجود می آید . یعنی آدمی دیگری را بمنظور رفع حوائج خویش واسطه قرار می دهد . بر آن دگری تسلط پیدا کرده و ارده اش را بر او تحمیل می کند .
همین « استخدام » کم کم بصورت ریاست در می آید ، بدین ترتیب رئیس منزل ، رئیس خویشاوندان ، رئیس قبیله ، رئیس ملت ...
طبعاً ، اول بار در بین یک عده کسی مقدم می شد که از همه قویتر و شجاع تر بود ، بعد کسانیکه شجاع تر بوده و از نظر ثروت و فرزند ، از دیگران جلوتر بودند و همینطور ... تا بالاخره ریاست یکسانی میرسد که بفنون حکومت و سیاست بیش از دیگران آشنا بودند .
اجتماعی بودن ، هیچوقت از انسان جدا نشده الاینکه اوائل بطور تفصیل آدمی توجه به آن نداشت ، بلکه بحکم پیروی از خواص دیگر خویش مانند استخدام ، دفاع و غیره زندگی و رشد می کرد .
قرآن می گوید : اولین کسیکه بطور تفصیل ، آدمیان را به « اجتماع » آگاه ساخت و بطور استقلال توجه بحفظ اجتماع کرد ، پیغمبران بودند .
قرآن می گوید : آدمیان ، در قدیمترین ایام گذشته ، بطور ساده زندگی می کردند و هیچگونه اختلافی بینشان نبود ، تا اینکه اختلافات پدید آمده و مشاجرات در گرفت ، خداوند پیغمبران را مبعوث کرد و برای آنها کتاب فرستاد ، تا اختلافات را از میان بردارند و مردم را بوحدت اجتماعی که با قوانین انبیاء محفوظ خواهد بود ، بر گردانند .
قرآن میگوید : رفع اختلاف از بین مردم و ایجاد اتحاد کلمه بصورت دعوت بدین داری و پراکنده نبودن در دین ب.ده است .
پس : دین ضامن اجتماع صالح بشری بوده است .
آیه ی سوره شوری می گوید : دعوت اتحاد و اجتماع ، برای اولین مرتبه از نرخ (ع) که قدیمترین پیغمبری بوده که کتاب و شریعت داشته است ، شروع شده ، بعد ، ابراهیم (ع) بعد از آن موسی (ع) و پس از آن عیسی (ع) عهده دار این دعوت بوده اند ، در شریعت نوح (ع) و ابراهیم (ع) احکام بسیار ناچیزی بوده ، دامنه دارترین این چهار شریعت ، شریعت موسی (ع) و بعد شریعت عیسی (ع) است ، قرآن اینطور میگوید ، ظاهر گفته اناجیل نیز چنین است .
بطوریکه گفته اند : در شریعت موسی (ع) ، بیش از ششصد حکم وجود نداشته است .
نتیجه گرفتیم که : دعوت باجتماع بصورت مستقل و صریح جز از ناحیة نبوت و در قالب دین از جای دیگر شروع نشده است . قرآن به این مطلب تصریح دارد ، و بطوریکه خواهد آمد تاریخ هم این معنی را تصدیق می کند .
توجه خاص اسلام باجتماع :
بدون شک اسلام تنها دینی است که با صراحت پایة بنای دعوت خو در اروی اجتماع گذشته و در هیچ یک از شعون خود امر اجتماع را به اهمال واگذار نکرده است .
شما ، خاننده ارجمن ، اگر خواسته باشید در این سخن بصرت بیشتری پیدا کنی ، بدامن وسیع اعمال انسانی که فکر ، نمی تواند آنها را بشمارد ، نظری بیافکندی ، و همچنین به شعبه های گوناگون جنس های مختلف ، انواع و اسناف بی شمار این اعمال ، نگاهی کنید و بعد ببینید که این شریعت الهی همه اینها را شماره