واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

دانلود تحقیق امامت و امامان دوازده گانه 77 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 78

 

یادداشت مترجمان

چـنان که پوشیده نیست اعتقاد به امامت و امامان دوازده گانه : از ارکان باورداشت شیعیان است کـه بـدون ایـن ویژگى دیگر نتوان کسى را شیعى خواند,چنان که با داشتن این اعتقاد نمى توان مـسـلـمـانى را غیرشیعى دانست و لذابسیار طبیعى است که دانشمندان عرصه تشیع جد و جهد فراوان به کار بندندتا حقانیت این اصل آسمانى را به کرسى صحت نشانند و اظهار دارند که اعتقاد بـه امـامـت نـه باورى است طایفه اى و مقطعى که اصلى است در ژرفناى دل پیروان اهل بیت که رسـتـنـگـاهى جز استدلال و حجت و برهان ندارد و درهمین راستاست که شهید مهدى سماوى ((1)) با نگاهى عمیق و دیدى دقیق این مقوله را به بحث گرفته و بر آن است تا این اصل را با بیان مـوضـع قـرآن و سـنـت نسبت بدان روشن سازد و با سیر در آیات کریم قرآنى و احادیث پیامبر9 , این مفهوم خدشه ناپذیر الهى را در سویداى دل موحدان بنشاند و بر وجدان انسانى نهیب زند که هر کس از امامت روى برتابد به تشنه اى ماند که از چشمه گواراى هدایت و رهیابى روى برتافته است و دیگر نخواهد توانست جگر تفتیده خودرا با خنکاى کوثر سیراب سازد.اگـر چـه شـایـد شـهـیـد سـمـاوى خود از جرگه کسانى باشد که دلباخته این آیین است و پاى استدلالیان را چوبین مى داند ولى به هر حال از آن جا که قلم برداشته ناگزیر راه استدلال و اقناع اذهان را در پیش گرفته تا حقانیت این آیین را به پیروان اندیشه و برهان نیز ثابت کند و این پیام را فـراپـیـش نـهـد کـه امـامـت نـه تـنـهـا جـان و دل پیروان اهل بیت را تسخیر کرده که اندیشه و استدلال استدلالیان را نیز در گرو خود دارد و به هر روى کسى که به این عرصه درآیدخواه با دل خواه با برهان جذب این آیین مى شود.چکیده سخن این که خواندن کتاب حاضر را براى پیروان اهل بیت : و دیگران توصیه مى کنیم , چه , پـیـروان اهـل بـیـت بـا مـطـالعه دقیق آن بر راه خویش استوارتر خواهند گشت و دیگران نیز به بـاورداران امـامـت در ایـن بـاور که دارندحق خواهند داد و این اصل را به عنوان اصلى استوار بر مـنطق و استدلال و به دور از نقش آفرینى احساس و عاطفه خواهند شناخت تا همین گامى باشد درمـسـیـر آشـنـایى هر چه افزونتر با اصول و مبانى یکدیگر و مقدمه اى گردد برهمدلى و درک متقابل که ما را به سوى وحدت مطلوب پیش مى برد.والسلام على من اتبع الهدى30 /7/1373

طرح بحث

مـسـؤولـیت سخن پژوهشگر را در رها بودن در گفتار محدود مى کند, پس او اگر چه دراندیشه خود آزاد است , ولى در تعبیر و بیان خویش آزاد نیست .به همین سبب شخص دیندار از خداى خود مـى هـراسـد, خدایى که در دین خود حق را تشریع فرموده و وى را ازعدم رعایت محرمات و عدم الـتـزام در نقل و مدح و سرزنش ـ در حدود صداقت وعدالت ـ و عدم توقف بهنگام ظهور شبهات بازداشته است .اسـلام بـه گونه اى خاص روابط را شگفت آورتر از هر مذهب دیگر مشخص کرده است وصداقت و عـدالـت را در بحرانى ترین حالات خشم مورد تشویق قرار داده است و دستورداده به حق اعتراف شـود, اگر چه به زیان فرد باشد یا بر او گران آید .اسلام اجازه نمى دهد به گونه اى داد سخن داد کـه اهل حق را ناخوش آید یا به ارزشهاى آنها تجاوزشود: لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول الا من ظلم وکان اللّه سمیعاعلیما. ((2)) اسـلام غـیـبـت و بهتان را حرام کرده است و سخن چینى , ستم , دروغ , نسبت ناروا دادن ودشنام بناحق را ممنوع ساخته است و اجازه نداده سخنانى را به خدا ببندیم که اطلاعى از آن نداریم .از جمله تعالیم اسلام در این زمینه این است : (یـا ایـها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسى ان یکونوا خیرا منهم ولانساء من نساءعسى ان یکن خـیـرا مـنهن ولا تلمزوا انفسکم ولا تنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئک هم الظلمون , ((3)) یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرامن الظن ان بعض الظن اثم ولاتجسسوا ولایـغـتـب بـعـضـکـم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه واتقواللّه ان اللّه تواب رحیم .((4)) بـه عـلاوه تـوصیه هاى حکیمانه دیگر .اسلام بویژه از وارد آوردن شکاف به اخوت اسلامى و درهم ریـخـتـن وحـدت و ایـجـاد فروپاشى موکدا نهى کرده است و این در حالى است که با قاطعیت از مـسـلـمـان مـى خـواهد که سخن حق را بگوید و هنگام یارى رساندن به حق و سرکوب باطل در گـرفـتـن مـوضعى مثبت و ثمربخش کوتاهى نورزد .کسى که درابراز حق سکوت کند شیطانى گنگ است و امر به معروف و نهى از منکر و دعوت به سوى خدا از بزرگترین و مهمترین واجبات در شـریـعـت اسـلامـى اسـت : و مـن احـسـن قولاممن دعا الى اللّه و عمل صالحا و قال اننى من الـمـسلمین .((5)) موضع یک مسلمان درهر آنچه مى گیرد و یا پس مى زند باید موضعى همراه با هشیارى و پرهیز باشد: و مایلفظمن قول الا لدیه رقیب عتید. ((6)) دارنـده یک روح بزرگ حتى اگر متدین هم نباشد, راضى نخواهد شد سخن خود را آن قدر پایین آورد و بـه مـراتـب پـسـت نزول دهد که شرافت را مخدوش کند و کرامت و آبرو رااز میان ببرد و جوانمردى را نابود سازد .این در صورتى است که مسؤولیتى اخلاقى یاعرف اجتماعى نافذى وجود نداشته باشد که این امور را ارزیابى کند و دروغگو را موردانتقاد قرار دهد تا در نتیجه چنین کسى در نظر دیگران شخصیتى متزلزل یابد و مقامش در جامعه خرد شود.بـا الـهام از چنین مسؤولیتى است که سخن پیرامون موضع پیامبر اکرم (ص ) نسبت به خلافت در دیـن یک مسلمان اهمیتى بسزا مى یابد, ولى کندوکاو مسلمانان درباره این مساله به گونه اى که بى هیچ انسجام و پیوند مطلوبى در همیارى و ارتباط میان ایشان همداستانى آنها را مخدوش سازد و بـه دوسـتـى مـحـتـوم آنـها آسیب رساند همان چیزى است که اسلام با آن مبارزه مى کند و به شدیدترین شکل آن را ممنوع مى دارد.در سخن گفتن پیرامون خلافت , اگر سخن پاک باشد و بیان , نیکو و عبارت , راستین و نقل قول , صحیح دیگر جاى هیچ گونه خدشه اى نخواهد بود .مادامى که منبع مسلمانان یعنى کتاب و سنت مورد تقدیس همه مسلمانان است , بازگشت و التزام به آن دو با مقتضیات قولى و عملى آنها همان حقى خواهد بود که نمى توان از آن کناره گرفت و سیراب شدن از این دو



خرید و دانلود دانلود تحقیق امامت و امامان دوازده گانه 77 ص


امامت و امامان دوازده گانه 77 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 78

 

یادداشت مترجمان

چـنان که پوشیده نیست اعتقاد به امامت و امامان دوازده گانه : از ارکان باورداشت شیعیان است کـه بـدون ایـن ویژگى دیگر نتوان کسى را شیعى خواند,چنان که با داشتن این اعتقاد نمى توان مـسـلـمـانى را غیرشیعى دانست و لذابسیار طبیعى است که دانشمندان عرصه تشیع جد و جهد فراوان به کار بندندتا حقانیت این اصل آسمانى را به کرسى صحت نشانند و اظهار دارند که اعتقاد بـه امـامـت نـه باورى است طایفه اى و مقطعى که اصلى است در ژرفناى دل پیروان اهل بیت که رسـتـنـگـاهى جز استدلال و حجت و برهان ندارد و درهمین راستاست که شهید مهدى سماوى ((1)) با نگاهى عمیق و دیدى دقیق این مقوله را به بحث گرفته و بر آن است تا این اصل را با بیان مـوضـع قـرآن و سـنـت نسبت بدان روشن سازد و با سیر در آیات کریم قرآنى و احادیث پیامبر9 , این مفهوم خدشه ناپذیر الهى را در سویداى دل موحدان بنشاند و بر وجدان انسانى نهیب زند که هر کس از امامت روى برتابد به تشنه اى ماند که از چشمه گواراى هدایت و رهیابى روى برتافته است و دیگر نخواهد توانست جگر تفتیده خودرا با خنکاى کوثر سیراب سازد.اگـر چـه شـایـد شـهـیـد سـمـاوى خود از جرگه کسانى باشد که دلباخته این آیین است و پاى استدلالیان را چوبین مى داند ولى به هر حال از آن جا که قلم برداشته ناگزیر راه استدلال و اقناع اذهان را در پیش گرفته تا حقانیت این آیین را به پیروان اندیشه و برهان نیز ثابت کند و این پیام را فـراپـیـش نـهـد کـه امـامـت نـه تـنـهـا جـان و دل پیروان اهل بیت را تسخیر کرده که اندیشه و استدلال استدلالیان را نیز در گرو خود دارد و به هر روى کسى که به این عرصه درآیدخواه با دل خواه با برهان جذب این آیین مى شود.چکیده سخن این که خواندن کتاب حاضر را براى پیروان اهل بیت : و دیگران توصیه مى کنیم , چه , پـیـروان اهـل بـیـت بـا مـطـالعه دقیق آن بر راه خویش استوارتر خواهند گشت و دیگران نیز به بـاورداران امـامـت در ایـن بـاور که دارندحق خواهند داد و این اصل را به عنوان اصلى استوار بر مـنطق و استدلال و به دور از نقش آفرینى احساس و عاطفه خواهند شناخت تا همین گامى باشد درمـسـیـر آشـنـایى هر چه افزونتر با اصول و مبانى یکدیگر و مقدمه اى گردد برهمدلى و درک متقابل که ما را به سوى وحدت مطلوب پیش مى برد.والسلام على من اتبع الهدى30 /7/1373

طرح بحث

مـسـؤولـیت سخن پژوهشگر را در رها بودن در گفتار محدود مى کند, پس او اگر چه دراندیشه خود آزاد است , ولى در تعبیر و بیان خویش آزاد نیست .به همین سبب شخص دیندار از خداى خود مـى هـراسـد, خدایى که در دین خود حق را تشریع فرموده و وى را ازعدم رعایت محرمات و عدم الـتـزام در نقل و مدح و سرزنش ـ در حدود صداقت وعدالت ـ و عدم توقف بهنگام ظهور شبهات بازداشته است .اسـلام بـه گونه اى خاص روابط را شگفت آورتر از هر مذهب دیگر مشخص کرده است وصداقت و عـدالـت را در بحرانى ترین حالات خشم مورد تشویق قرار داده است و دستورداده به حق اعتراف شـود, اگر چه به زیان فرد باشد یا بر او گران آید .اسلام اجازه نمى دهد به گونه اى داد سخن داد کـه اهل حق را ناخوش آید یا به ارزشهاى آنها تجاوزشود: لایحب اللّه الجهر بالسوء من القول الا من ظلم وکان اللّه سمیعاعلیما. ((2)) اسـلام غـیـبـت و بهتان را حرام کرده است و سخن چینى , ستم , دروغ , نسبت ناروا دادن ودشنام بناحق را ممنوع ساخته است و اجازه نداده سخنانى را به خدا ببندیم که اطلاعى از آن نداریم .از جمله تعالیم اسلام در این زمینه این است : (یـا ایـها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسى ان یکونوا خیرا منهم ولانساء من نساءعسى ان یکن خـیـرا مـنهن ولا تلمزوا انفسکم ولا تنابزوا بالالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئک هم الظلمون , ((3)) یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرامن الظن ان بعض الظن اثم ولاتجسسوا ولایـغـتـب بـعـضـکـم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه واتقواللّه ان اللّه تواب رحیم .((4)) بـه عـلاوه تـوصیه هاى حکیمانه دیگر .اسلام بویژه از وارد آوردن شکاف به اخوت اسلامى و درهم ریـخـتـن وحـدت و ایـجـاد فروپاشى موکدا نهى کرده است و این در حالى است که با قاطعیت از مـسـلـمـان مـى خـواهد که سخن حق را بگوید و هنگام یارى رساندن به حق و سرکوب باطل در گـرفـتـن مـوضعى مثبت و ثمربخش کوتاهى نورزد .کسى که درابراز حق سکوت کند شیطانى گنگ است و امر به معروف و نهى از منکر و دعوت به سوى خدا از بزرگترین و مهمترین واجبات در شـریـعـت اسـلامـى اسـت : و مـن احـسـن قولاممن دعا الى اللّه و عمل صالحا و قال اننى من الـمـسلمین .((5)) موضع یک مسلمان درهر آنچه مى گیرد و یا پس مى زند باید موضعى همراه با هشیارى و پرهیز باشد: و مایلفظمن قول الا لدیه رقیب عتید. ((6)) دارنـده یک روح بزرگ حتى اگر متدین هم نباشد, راضى نخواهد شد سخن خود را آن قدر پایین آورد و بـه مـراتـب پـسـت نزول دهد که شرافت را مخدوش کند و کرامت و آبرو رااز میان ببرد و جوانمردى را نابود سازد .این در صورتى است که مسؤولیتى اخلاقى یاعرف اجتماعى نافذى وجود نداشته باشد که این امور را ارزیابى کند و دروغگو را موردانتقاد قرار دهد تا در نتیجه چنین کسى در نظر دیگران شخصیتى متزلزل یابد و مقامش در جامعه خرد شود.بـا الـهام از چنین مسؤولیتى است که سخن پیرامون موضع پیامبر اکرم (ص ) نسبت به خلافت در دیـن یک مسلمان اهمیتى بسزا مى یابد, ولى کندوکاو مسلمانان درباره این مساله به گونه اى که بى هیچ انسجام و پیوند مطلوبى در همیارى و ارتباط میان ایشان همداستانى آنها را مخدوش سازد و بـه دوسـتـى مـحـتـوم آنـها آسیب رساند همان چیزى است که اسلام با آن مبارزه مى کند و به شدیدترین شکل آن را ممنوع مى دارد.در سخن گفتن پیرامون خلافت , اگر سخن پاک باشد و بیان , نیکو و عبارت , راستین و نقل قول , صحیح دیگر جاى هیچ گونه خدشه اى نخواهد بود .مادامى که منبع مسلمانان یعنى کتاب و سنت مورد تقدیس همه مسلمانان است , بازگشت و التزام به آن دو با مقتضیات قولى و عملى آنها همان حقى خواهد بود که نمى توان از آن کناره گرفت و سیراب شدن از این دو



خرید و دانلود  امامت و امامان دوازده گانه 77 ص


تحقیق درباره ده شبهه دینی 30 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

نام امامان در قرآن

 

1-سؤال: اصل امامت از اصول عقاید و به تعبیر بعضی از روایات، اساس اسلام است؛ پس چرا خداوند نام ائمه معصومین علیهم السلام را در قرآن ذکر نکرده تا موجب رفع اختلاف بین مؤمنان و شبهه در اذهان گردد؟

 

شیوه قرآن مجید در رابطه با امامان معصوم -به ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندان آن حضرت- این است که عمدتاً به معرفی «شخصیت» ممتاز و برجستگی های آنان بپردازد؛ نه معرفی «شخص» ایشان. این شیوه حکمت های متفاوتی دارد که به بعضی از آنها اشاره خواهد شد. در اینجا دو زمینه برای گفت و گو وجود دارد:

 

یک: چگونگی معرفی شخصیت

قرآن مجید در موارد متعددی، پرده از امتیازات و ویژگی های شخصیتی و روانی ائمه هدی علیهم السلام به ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام برداشته است؛ از جمله:

1-1. «ویُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسکِیناً و یَتِیماً و اَسِیراً»؛ «و بر دوستی خدا به فقیر و یتیم و اسیر طعام می دهند». مفسران بزرگ شیعه و سنی آورده اند: این آیه در شأن علی ابن ابیطالب علیه السلام و اهل بیت ایشان است و مسئله روزه داری حضرت علی علیه السلام و اعضای خانواده آن حضرت و نیز افطار دادن خود به مسکین، یتیم و اسیر در سه شب متوالی به طور متواتر نقل شده است.

1-2. «اِنَّمَا یُرِیدُ الله لِیُذهِبَ عَنکُمَ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ و یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً»؛ «همانا خداوند می خواهد که هر رجس و آلایشی را از شما [خانواده نبوت] دور سازد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».

در خصوص این آیه مقالات و کتاب های متعددی نگاشته شده و در اینکه شامل حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام است، نزد شیعه و سنی اختلافی نیست. تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پیامبر صلی الله عیله و آله است که با ادله متعددی علمای شیعه و برخی از اهل سنت (مانند امام شافعی)، شمول آن را نسبت به همسران پیامبر صلی الله علیه واله رد کرده اند.

3-1. «اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ الله و رَسُولُهُ والَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ و یُؤتُونَ الزَّکاةَ و هُم رَاکِعَونَ»؛ «همانا ولی و سرپرست شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز به پا داشته و در حال رکوع صدقه می دهند».

شأن نزول این آیه نیز در تفاسیر معتبر شیعه و سنی، در رابطه با حضرت علی علیه السلام است.

البته آیات دیگری نیز وجود دارد که در اینجا به همین سه مورد اکتفا می کنیم. در آیه اول اوج ایثار در شدت نیاز، در آیه دوم طهارت مطلق از هر کژی و کاستی و عیب و گناه (عصمت) و در آیه سوم تلفیق دو عبادت بزرگ با یکدیگر، همراه با اوج اخلاص و خدادوستی نمایان شده است.

 دو. حکمت روش قرآن در معرفی اهل بیت علیهم السلام

شیوه ذکر شده حکمت های متعددی دارد؛ از جمله:

2-1. انگشت گذاشتن روی اشخاص در مواردی، چندان نقشی در روشنگری ندارد؛ بلکه در نهایت به نوعی پیروی کورکورانه می کشاند. البته این مانع نیست که در موارد بایسته، افراد بایسته نیز معرفی شوند؛ ولی اساساً معرفی شخصیت، معرفی الگوها است و در نتیجه جامعه را به جای گرایش های تعصب آمیز جاهلانه، به سمت تعقّل، ژرف اندیشی و توجه به ملاک ها، فضایل و امتیازات واقعی سوق می دهد.

2-2. معرفی شخصیت، زمینه ساز پذیرش معقول است؛ در حالی که معرفی شخص، در برخی از موارد موجب دافعه می شود. این روش، در شرایطی که شخص از جهاتی تحت تبلیغات سوء قرار گرفته و یا جامعه به هر دلیلی آمادگی پذیرش وی را ندارد، بهترین روش است. این مسئله دقیقاً در مورد امیرمؤمنان علیه السلام وجود داشته است.

برای شناخت درست این موضوع باید شرایط و ویژگی های جامعه اسلامی زمان نزول قرآن را در نظر گرفت تا در پرتو جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی خاص آن جامعه، بتوان به درک صحیحی از مسئله نایل آمد. البته بررسی دقیق این مسئله از گنجایش این نوشتار خارج است؛ لیکن به اختصار می توان گفت به استثنای اندکی از مؤمنان برجسته، اکثریت جامعه صدر اسلام به اهل بیت علیهم السلام -به ویژه حضرت علی علیه السلام- پذیرش نداشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در مقاطع مختلف، با دشواری های زیادی، آن حضرت را مطرح می ساخت و در هر مورد، با نوعی واکنش منفی و مقاومت روبرو می شد. دلایل این امر متعدد است؛ از جمله:

الف. بسیاری از مخالفان، کسانی بودند که تا مدتی پیش، در صف معارضان اسلام قرار داشتند و رویاروی خود، شمشیر امام علی علیه السلام را دیده و از همان زمان کینه وی را به دل گرفته بودند. حضرت زهرا سلام الله علیها نیز یکی از علل روی گردانی از آن حضرت را  همین نکته بیان فرموده است.

ب. تفکرات و سنت های غلط جاهلی، هن.ز بر اندیشه مردم حاکم بود و آنان اموری مانند گرایش های قبیله ای، مسئله سنّ و... را در امور سیاسی دخیل می دانستند. لذا مثلاً به بهانه جوان بودن حضرت علی علیه السلام، وی را چندان شایسته برای رهبری جامعه نمی دانستند.



خرید و دانلود تحقیق درباره ده شبهه دینی 30 ص


تحقیق در مورد فلسفه غیبت و امامان غایب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

فلسفه غایب بودن امامان

بحث غیبت امام عصر یکی از نکته هائی است که مخالفین عقاید شیعه آنرا محفلی علیه عقاید شیعه قرار دادند. شناخت موقعیت و شرایطی که اکنون در آن به سر می بریم مستلزم شناخت غیبت است . برداشتهای نادرست سهواَ یا عمداَ سبب حملات مختلفی به عقاید شیعه شده است . عقیده به دوازدهمین امام به تعبیر یکی از نویسندگان مغرض سنی گریزگاهی بوده برای شیعه که قول دوازده امام را داده است .

و چون امام عسگری فرزندی نداشته مسئله غیبت را بیان کرده اند ؛ که این نویسنده این مسئله را بدون پایگاهی در قرآن و اسلام دانسته یا نویسنده دیگری می نویسد عقیده شما عقیده کاملاَخرافاتی است و او می گوید که شیعیان می گویند امام دوازدهم در چاه سرداب منزل پدرشان رفته اند و غیبت دارند و می گوید :

کی چاه فرزندی بنام انسان بدنیا می آورد و شما بعد از سیمرغ و غول بیابانی موجود خیالی سومی را بوجود آورده اید .

البته درک درست مسئله غیبت اینگونه هجمه ها را پاسخ می دهد و اما ببینیم این سخنان درست است ؟

به هیچ وجه داستان اینگونه نیست و اگر نویسنده عینک غرض ورزی را بر میداشت و در مکتب خود ( اهل سنت )  مطالعه میکرد به نادرستی مطالبش پی می برد .

در دومین سوره قرآن آنجا که خدا نقش هدایتگر را از خصائص اهل تقوی می داند ” الذی یومنون بالغیب . . . ” اهل سنی و شیعه مقصود از لاریب را امام عصر می دانند و در آیات قرآن و احادیث زیادی از رسول الله این موارد ذکر شده است . شعرای بزرگ شیعی در دوران قبل امام عسگری اشعاری را دارند که به صراحت مسئلة غیبت در آنها ذکر شده و آنقدر این مسئلة غیبت مهم بوده که حتی در ادبیات شیعی وارد شده و موضوع غیبت آنقدر شناخته شده  که صحابه ائمه در این زمینه کتابها نوشتند . سه تا از صحابه امام کاظم در این زمینه کتاب مستقلی نوشته اند .

 پس مسئلة غیبت مسئله ای نبوده که بعد از امام عسگری مطرح شود که برای گریز از بچه دار نشدن ایشان باشد .مسئله غیبت آنقدر به عنوان یکی از اصول شیعه جا افتاده بود که دشمنان شیعه بخاطر عقب نیفتادن از شیعه یکی از رهبران خود را بعنوان امام غائب مطرح کردند . مثلاَ فرقة کیسانیه که طرفداران کفارند و در عصر امام سجاد برای شهادت امام حسین قیام کردند معتقدند محمد بن حنفیه غیبت اختیار کرده بوده . فرقة زیدیه معتقدند که زید بن علی بن حسین غیبت اختیار کرده .

از فرمایش امام صادق علیه السلام چنین بر می‌آید که خضر را خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتاب‌های او دعوت می‌کرد. از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرم می‌گشت و دلیل نامش، خضر(سبز) نیز همین است. نام اصلی خضر «تالیا بن ملکان بن عامر بن أرفخشید بن سام بن نوح علیه السلام» است.

او همان عالم الاهی بود که موسی به دیدارش رفت و در قرآن بدون ذکر نام با عبارتی درخشان ستوده شده است:«عبداً من عبادنا اّتیناه رحمة من عندنا و علمنا من لدنا علماً.» (او یکی از بندگان ما بود که رحمت خویش را به سویش فروفرستادیم و از نزد خویش به او علم آموختیم.) در قرآن کریم درباره‌ی حضرت خضر غیر از توصیف مذکور و داستان همراهی حضرت موسی با او چیز دیگری ذکر نشده است.

از امام صادق (ع)آورده اند که...اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانید و نه به خاطرکتابى که بدو نازل کند و نه به خاطر این که به وسیله او و شریعت او، شریعت پیامبران پیش از او را نسخ کند ونه به خاطر امامتى که بندگانش بدو اقتدا نمایند و نه به خاطر طاعتى که خدا بر او واجب ساخته بود، بلکه خداى جهان آفرین، بدان دلیل که اراده فرموده بود عمرگرامى قائم (ع) را در دوران غیبت او بسیار طولانى سازد ومى دانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد واشکال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش خضررا طولانى ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان تشبیه گردد و بدین وسیله اشکال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد.

بدون تردید او زنده است وهم اکنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش مى گذرد.

زندگى حضرت خضر ورفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حیات خود داستان مفضلى است که درکتب تاریخى وحدیثى به تفصیل از آن بحث شده است.

شرکت حضرت خضر در مراسم عید غدیر در سرزمین غدیر خم ودر مراسم سوگوارى رسول اکرم (ص) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على (ع) به هنگام شهادت آن حضرت درکتاب هاى حدیثى مشروحا آمده است .



خرید و دانلود تحقیق در مورد فلسفه غیبت و امامان غایب


تحقیق در مورد فلسفه غیبت و امامان غایب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

فلسفه غایب بودن امامان

بحث غیبت امام عصر یکی از نکته هائی است که مخالفین عقاید شیعه آنرا محفلی علیه عقاید شیعه قرار دادند. شناخت موقعیت و شرایطی که اکنون در آن به سر می بریم مستلزم شناخت غیبت است . برداشتهای نادرست سهواَ یا عمداَ سبب حملات مختلفی به عقاید شیعه شده است . عقیده به دوازدهمین امام به تعبیر یکی از نویسندگان مغرض سنی گریزگاهی بوده برای شیعه که قول دوازده امام را داده است .

و چون امام عسگری فرزندی نداشته مسئله غیبت را بیان کرده اند ؛ که این نویسنده این مسئله را بدون پایگاهی در قرآن و اسلام دانسته یا نویسنده دیگری می نویسد عقیده شما عقیده کاملاَخرافاتی است و او می گوید که شیعیان می گویند امام دوازدهم در چاه سرداب منزل پدرشان رفته اند و غیبت دارند و می گوید :

کی چاه فرزندی بنام انسان بدنیا می آورد و شما بعد از سیمرغ و غول بیابانی موجود خیالی سومی را بوجود آورده اید .

البته درک درست مسئله غیبت اینگونه هجمه ها را پاسخ می دهد و اما ببینیم این سخنان درست است ؟

به هیچ وجه داستان اینگونه نیست و اگر نویسنده عینک غرض ورزی را بر میداشت و در مکتب خود ( اهل سنت )  مطالعه میکرد به نادرستی مطالبش پی می برد .

در دومین سوره قرآن آنجا که خدا نقش هدایتگر را از خصائص اهل تقوی می داند ” الذی یومنون بالغیب . . . ” اهل سنی و شیعه مقصود از لاریب را امام عصر می دانند و در آیات قرآن و احادیث زیادی از رسول الله این موارد ذکر شده است . شعرای بزرگ شیعی در دوران قبل امام عسگری اشعاری را دارند که به صراحت مسئلة غیبت در آنها ذکر شده و آنقدر این مسئلة غیبت مهم بوده که حتی در ادبیات شیعی وارد شده و موضوع غیبت آنقدر شناخته شده  که صحابه ائمه در این زمینه کتابها نوشتند . سه تا از صحابه امام کاظم در این زمینه کتاب مستقلی نوشته اند .

 پس مسئلة غیبت مسئله ای نبوده که بعد از امام عسگری مطرح شود که برای گریز از بچه دار نشدن ایشان باشد .مسئله غیبت آنقدر به عنوان یکی از اصول شیعه جا افتاده بود که دشمنان شیعه بخاطر عقب نیفتادن از شیعه یکی از رهبران خود را بعنوان امام غائب مطرح کردند . مثلاَ فرقة کیسانیه که طرفداران کفارند و در عصر امام سجاد برای شهادت امام حسین قیام کردند معتقدند محمد بن حنفیه غیبت اختیار کرده بوده . فرقة زیدیه معتقدند که زید بن علی بن حسین غیبت اختیار کرده .

از فرمایش امام صادق علیه السلام چنین بر می‌آید که خضر را خدا به سوی قومش مبعوث فرموده بود و او مردم را به سوی توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و کتاب‌های او دعوت می‌کرد. از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی می‌نشست، زمین سبز و خرم می‌گشت و دلیل نامش، خضر(سبز) نیز همین است. نام اصلی خضر «تالیا بن ملکان بن عامر بن أرفخشید بن سام بن نوح علیه السلام» است.

او همان عالم الاهی بود که موسی به دیدارش رفت و در قرآن بدون ذکر نام با عبارتی درخشان ستوده شده است:«عبداً من عبادنا اّتیناه رحمة من عندنا و علمنا من لدنا علماً.» (او یکی از بندگان ما بود که رحمت خویش را به سویش فروفرستادیم و از نزد خویش به او علم آموختیم.) در قرآن کریم درباره‌ی حضرت خضر غیر از توصیف مذکور و داستان همراهی حضرت موسی با او چیز دیگری ذکر نشده است.

از امام صادق (ع)آورده اند که...اما آن بنده صالح خدا خضر، خداوند عمر او را نه به خاطر رسالتش طولانى گردانید و نه به خاطرکتابى که بدو نازل کند و نه به خاطر این که به وسیله او و شریعت او، شریعت پیامبران پیش از او را نسخ کند ونه به خاطر امامتى که بندگانش بدو اقتدا نمایند و نه به خاطر طاعتى که خدا بر او واجب ساخته بود، بلکه خداى جهان آفرین، بدان دلیل که اراده فرموده بود عمرگرامى قائم (ع) را در دوران غیبت او بسیار طولانى سازد ومى دانست که بندگانش بر طول عمر او ایراد واشکال خواهند نمود، به همین جهت عمر این بنده صالح خویش خضررا طولانى ساخت که بدان استدلال شود و عمر قائم (ع) بدان تشبیه گردد و بدین وسیله اشکال و ایراد دشمنان و بداندیشان باطل گردد.

بدون تردید او زنده است وهم اکنون بیش از شش هزار سال از عمر شریفش مى گذرد.

زندگى حضرت خضر ورفتنش به بحر ظلمات وخوردنش از آب حیات خود داستان مفضلى است که درکتب تاریخى وحدیثى به تفصیل از آن بحث شده است.

شرکت حضرت خضر در مراسم عید غدیر در سرزمین غدیر خم ودر مراسم سوگوارى رسول اکرم (ص) به هنگام رحلت آن حضرت ودر سوگ حضرت على (ع) به هنگام شهادت آن حضرت درکتاب هاى حدیثى مشروحا آمده است .



خرید و دانلود تحقیق در مورد فلسفه غیبت و امامان غایب