لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
ارزشیابی عملکرد افراد
چکیده :
این مقاله روش انجام ارزیابی عملکرد کارکنان را شرح میدهد. معیارهای ارزیابی عملکرد، ارتباط بین ارزیابی عملکرد با ارزشیابی مشاغل و حقوق و مزایا، فنون مختلف ارزیابی عملکرد، اهداف، مکان و زمان ارزیابی عملکرد، خصوصیات شخصیتی ارزیاب و سایر نکات و جزئیات انجام ارزیابی عملکرد از جمله مباحث این مقاله هستند.
- مقدمه
همه افراد حق دارند و علاقمند هستند که از نتایج عملکرد روزانه خود آگاه باشند. این مسأله در مورد افراد وجه دیگری هم پیدا میکند و آن اینست که افراد علاقه دارند از نظرات سازمان در مورد خود مطلع گردند و از سوی دیگر سازمان نیز محق است نظرات خود را در مورد منابع انسانی سازمان که از اصلیترین سرمایههای سازمان بشمار میروند ابراز داشته و به اطلاع ایشان برساند. از طرف دیگر از کارکنانی که از انتظارات سازمان در مورد خویش بیاطلاع هستند چگونه میتوان انتظار داشت که در جهت رفع و جبران کاستیهای گذشته اقدام نمایند؟ در همین راستا باید متذکر شد که در اغلب موارد کارکنان، سازمان یا دستکم مدیر مستقیم خود را مسئول و مسبب افت یا ضعف عملکرد خود میدانند. دلایل اصلی نیاز سازمانها به انجام ارزیابی عملکرد افراد عبارتند از:
تشویق عملکردهای مطلوب و نهی از عملکردهای نامطلوب کارکنان
پاسخ به این نیاز افراد که «حق دارند از نظرات کارفرما در مورد عملکرد خود مطلع باشند».
شناسایی افرادی که قابلیت ارتقاء دارند و یا مستحق افزایش دستمزد و مزایای جانبی هستند.
نیاز سنجی آموزشی کارکنانی که جهت ارتقاء یا جبران کاستیها نیاز به آموزش دارند.
امکان بازنگری مشاغل و پستهای سازمانی.
2- دلایل مخالفت اغلب سازمانها با ارزیابی عملکرد
اغلب سازمانها با انجام ارزیابی عملکرد افراد مخالف هستند و عمده نگرانی سازمانها نیز اینست که مبادا افراد در اثر اطلاع از قضاوت کارفرما نسبت به عملکرد خود، رنجیده خاطر شده و این مسأله منجر به کاهش بازدهی، سرخوردگی و نهایتاً افت بازدهی سازمان گردد. لیکن چنانچه ارزیابی عملکرد بجای آنکه بر مبنای احساسات آنی ارزیاب باشد، بر مبنای حقایق انجام گردد، و از سوی دیگر افراد نیز با دید مثبت و واقع نگر به آن نگاه کنند و سعی در جبران کاستیها ی گذشته در جهت افزایش عملکرد خود نمایند، این نگرانی بیجا و بیمورد است.
افراد چنانچه از هدف اصلی کارفرما از ارزیابی عملکرد خود، در جهت تغییر روشهای غیر استاندارد به روشهای مطلوب (که موجب افزایش بازدهی افراد نیز میگردد) آگاه گردند قاعدتاً نه تنها در مقابل ارزیابی و نتیجه آن جبههگیری نخواهند کرد، بلکه علیالاصول افراد علاقه دارند که از جایگاه واقعی خود در سازمان مطلع شوند (حتی اگر بر خلاف نظرایشان باشد). البته این اظهارات بدین معنی نیست که قطعاً جلسه ارزیابی، بدون تنش برگزار خواهد شد و افراد با انتقاد صرف از عملکرد خود براحتی و سادگی برخورد مینمایند، اما استفاده از روشهای علمی ارزیابی اولاً موجب کاهش تنش جلسات شده و ثانیاً باعث ایجاد نیرویی در افراد در جهت تغییر و بهبود روشهای غیر استاندارد گذشته خواهد شد. قاعدتاً افراد در ابتدا، در مواجهه با این موضوع تصور خواهند کرد که این روش نیز یکی از ابزارهای کنترلی سازمان است و در مقابل آن جبههگیری خواهند کرد.
3- میانگین زمانی ارزیابی عملکرد
میانگین زمانی ارزیابی عملکرد کارکنان، بطور متوسط یک یا حداکثر دو بار در سال توصیه میگردد. اگر فاصله زمانی بین دو ارزیابی زیاد باشد ممکن است خیلی از مواردی که میتوانند در ارزیابی موثر واقع شوند فراموش گردند و از طرف دیگر چنانچه فاصله زمانی بین ارزیابیها بیش از حد بهم نزدیک باشند ممکن است بیش از حد دچار روزمرگی گردد. بهترین حالت زمانی جهت ارزیابی عملکرد افراد اینست که ارزیابیهای غیر رسمی بصورت متوالی در سطح سازمان انجام شده و نتایج آن ثبت گردد تا از ذهن خارج نشود و از طرف دیگر در ارزیابی نهایی و رسمی بتوان با جمعبندی نتایج ارزیابیهای غیر رسمی قبلی به نتیجه مطلوب نائل شد.
در اینصورت در زمان انجام ارزیابی رسمی میتوان جمعبندی جامع و کاملی از عملکرد افراد را در طی دوره گذشته داشت و تقریباً هیچ نکتهای در طی جلسه ارزیابی ناگفته باقی نخواهد ماند.از سوی دیگر چنانچه در بین دورههای ارزیابی ششماهه هرگونه قصور یا خطایی از هر یک از افراد تازه استخدام (که با رویه ارزیابی عملکرد در سازمان آشنایی ندارند) مشاهده گردد باید بلافاصله پس از تعیین علت قصور یا خطا، جلسه ارزیابی را زودتر از موعد سازمانی انجام داد و وی را ارشاد نمود با این تفاوت که در مورد افراد تازه استخدام باید مقدار بیشتری جدیت بخرج داد تا از زمان آغاز بکار از عملکرد نامطلوب ایشان جلوگیری کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
ارزشـیابی تحصـیلی
تحصیل و آموزش برای برآوردن اهداف مشخصی صورت میپذیرد. اهداف تحصیلی و آموزشی زمانی تحقق مییابد که ابزارهای آن به درستی پیشبینی شده باشند و به درستی به کار گرفته شوند. ارزشیابی ابزاری مناسب و اثربخش برای فعلیت بخشیدن به اهداف آموزشی تلقی میشود که با به کارگیری آن میتوان میزان کارآیی برنامهها و تحقق اهداف را سنجید و بر اساس آن برنامه را تقویت یا ترمیم نمود و یا احیاناً تغییر داد. اما ارزشیابی چیست؟ چه جایگاهی دارد؟ تقسیمات آن کدام است؟ با چه موانعی رو به رو است؟ و چگونه میتوان مدلی از ارزشیابی را ارائه نمود که کارآمد و مؤثر باشد و بتواند برآورنده اهداف آموزشی و برآوردکننده میزان پیشرفت باشد؟
درباره مفهوم ارزشیابی اتفاق رأی وجود ندارد، چنانکه در بسیاری از مقولات علوم انسانی این عدم اتفاق، پدیدهای است که به پیچیده شدن مباحث و دشواریابی آن یا مجادلات دامنهدار وکمفایده دامن زده است. در هر صورت برخی از تعاریف عرضه شده را که مشهورترند برمیشمریم: اما قبلاً گفتن این نکته ضرورت دارد که برخی از تعاریف ارایه شده، ارزشیابی به معنای عام را بیان میدارد (تعاریف1و2) و برخی دیگر به صورت ضمنی یا صریح، ارزشیابی تحصیلی را مورد توجه قرار میدهد (تعاریف3و4). اما تعاریف ارائه شده:
1. در کلیترین سطح، ارزشیابی را به "سنجش شایستگی" تعریف کردهاند.
اما این تعریف کمک زیادی در فهم دقیق معنای ارزشیابی به دست نمیدهد؛ زیرا دریافت و تعیین معنای دقیق دو واژه سنجش و شایستگی به فهم خواننده واگذار شده است.
2. بر اساس تعریف دیگر "فرآیند استفاده از اندازهگیری در تصمیمسازی را ارزشیابی" گویند؛ یعنی ارزشیابی بر دو پایه استوار است؛ اندازهگیری و تصمیمسازی، در واقع زمانی فرآیند آموزشی به انجام میرسد که از یک سو مبتنی بر دادهها و مشاهدات قابل اندازهگیری باشد و از سوی دیگر تصمیم آموزشی بر آن مبتنی گردد.
3. ارزشیابی عبارت است از "فرآیند تعیین میزان تغییرات در رفتارهایی که واقعاً صورت گرفته است" این تعریف بر دو مسأله اساسی تأکید دارد.
اول آنکه ارزشیابی باید رفتارهای فراگیر را اندازهگیری نماید؛ زیرا ایجاد تغییر در رفتارها مقصود هدفهای آموزشی است.
دیگر آنکه ارزشیابی باید بیش از یکبار صورت گیرد؛ زیرا تغییر رفتارها در طول زمان میسر است و برای اندازهگیری آن به ارزشیابی مستمر نیاز است.
4. ارزشیابی پیشرفت تحصیلی عبارت است از: "فرآیندی منظم برای تعیین و تشخیص میزان پیشرفت یادگیرندگان در رسیدن به هدفهای آموزشی".
منظور از فرآیند منظم آن است که ارزشیابی باید طبق برنامه و روال منظم انجام گیرد از این رو مشاهدات بینظم و ترتیب از رفتار فراگیران را نمیتوان ارزشیابی نامید.
مقصود از گنجاندن "هدفهای آموزشی" در تعریف، آن است که در ارزشیابی، هدفهای آموزشی حتماً باید از پیش تعیین شده باشند و ارزشیابی بر آن هدفها مبتنی گردد.
به نظر میرسد که تعریف اخیر معطوف به ارزشیابی تحصیلی و کاربردی است! زیرا اولاً با آوردن قید منظم، فرآیند ارزشیابی قاعدهمند، قانونپذیر و منضبط نشان داده شده است و ثانیاً با یادآوری هدفهای آموزشی مشخص شده است که ارزشیابی باید پیگیر میزان پیشرفت هدفیابی باشد که در آموزش گنجانده شده است و امر آموزش برای تحقق آن هدفها صورت میپذیرد.
ضرورت ارزشیابی
آموزش بدون ارزشیابی و بازخورد، امری عقیم و ناکامیاب است. معلمی که به جایگاه ارزشیابی، اعتقادی ندارد درس را برای آموختن فراگیران ارائه و بیان نمیکند، بلکه چون وظیفهای بردوش او نهاده شده است، آن را انجام میدهد و به پیامدهای آن چندان نمیاندیشد. اما ارزشیابی، جانمایه و مرکز هرگونه تصمیمگیری آموزشی است؛ یعنی اطمینان از معنادار بودن یادگیری و برانگیختن فراگیران و انجام درست تدریس جز با ارزشیابی امکانپذیر نخواهد بود: از این رو تایلر معتقد است ارزشیابی مؤثرترین وسیله یادگیری است.
برخی ضرورت ارزشیابی را از منظر دیگری مورد توجه قرار دادهاند:
الف- ارزشیابی برای استادان ضرورت دارد، زیرا استادان در برنامهریزی تدریس و تصمیمگیری در جریان فعالیتهای آموزشی به داشتن اطلاعات فراوان در زمینه آمادگی و پیشرفت تحصیلی فراگیران نیازمندند و ارزشیابی میتواند چنین اطلاعاتی را در اختیار آنان قرار دهد.
ب- ارزشیابی برای فراگیران نیز ضرورت دارد؛ زیرا در بهبود یادگیری آنان تأثیر مستقیم دارد. بنابراین اگر ارزشیابی به نحو مطلوب صورت پذیرد:
1. برای یادگیری مؤثر دانشجویان ایجاد انگیزه مینماید.
2. نارسایی یادگیری دانشجویان و جنبههای مثبت و منفی آن را نشان میدهد.
3. اگر مستمر باشد، باعث مرور دائمی آموختهها خواهد شد.
تقسیمات ارزشیابی تحصیلی
ارزشیابی در یک تقسیمبندی کلی دو صورت دارد: مستمر و مقطعی.
1. ارزشیابی مستمر بر آن نوع ارزشیابی اطلاق میشود که معلم و استاد به طور مستمر در کلاس انجام میدهد.
2. ارزشیابی مقطعی عکس آن است و به هنگام امتحانات نهایی (پایانی) و کنکور انجام میگیرد.10
ارزشیابی مستمر خود دارای تقسیماتی است که عبارتند از:
الف- ارزشیابی تشخیصی: این نوع ارزشیابی در جریان تدریس به کار میرود و برای تشخیص مشکل صورت میپذیرد. یعنی برای تشخیص این نکته که چرا فراگیران در یادگیری مشکل دارند.
ب- ارزشیابی مرحلهای: این نوع ارزشیابی نیز در جریان تدریس اتفاق میافتد و بدین منظور طراحی شده است که استاد تدریس خود را تنظیم و فراگیران را برای رسیدن به اهداف آموزشی کمک نماید. به عنوان نمونه تکلیف شبانه در مقاطع ابتدایی ابزاری برای ارزشیابی مرحلهای است.
ارزشیابی مستمرکه در طول سال تحصیلی انجام میگیرد، با نام ارزشیابی تکوینی نیز شناخته شده است.
ارزشیابی مقطعی نیز دو صورت مشخص دارد.
1. ارزشیابی تعینی
این نوع ارزشیابی پیش از شروع تدریس انجام میشود، هدف از ارزشیابی تعیینی تطبیق فراگیران با آموزش ثمربخش است. تصمیم درباره اینکه آیا فراگیر زودتر وارد مقطعی خاص از تحصیل شده است یا نه، نمونهای از ارزشیابی تعیینی است. برگزاری آزمون قبل از تعیین رشته دانشگاهی یا رشته تحصیلی- در دبیرستان- نوعی ارزشیابی تعیینی است که یافتهها و دانستههای قبلی فراگیر و میزان آن را تعیین میکند و مشخص میسازد که دانشآموز یا دانشجو در چه رشتهای میتواند تحصیل کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
ارزش گذشت
گذشت و ایثار دو واژه مقدس در ادبیات ماست . همیشه و هر زمان در طول تاریخ بشریت " از خود گذشتگی " جایگاهی بسی ژرف در ارزش های انسانی داشته است و از جمله خصوصیات اخلاقی والا به شمار می رفته است .
ذشت و ایثار دو واژه مقدس در ادبیات ماست . همیشه و هر زمان در طول تاریخ بشریت " از خود گذشتگی " جایگاهی بسی ژرف در ارزش های انسانی داشته است و از جمله خصوصیات اخلاقی والا به شمار می رفته است .هر جامعه ای بسیاری از پیشرفت های خود را مرهون و مدیون افرادی بوده است که در راه ایجاد آبادی و ترقی سرزمین خود از خواسته ها و امیال خود گذشتند و رفاه و آسایش و امنیت مردم را بر رفاه و آسایش و امنیت خود ترجیح دادند.
چنین اشخاصی تاثیرگذارترین افراد هر جامعه ای هستند. چه در میان بزرگان و اندیشمندان هر سرزمین مانند امیرکبیر که بزرگترین نقش را در زمان خود در پیشرفت و ترقی ایران داشت و در نهایت جان خود را در این راه فدا نمود و چه در واحدهای کوچکتر مانند خانواده که ممکن است که یکی از اعضاء آن مانند پدر،مادر یا برادر زندگی هر یک از دیگر اعضاء خانواده را دگرگون نماید. اینکه انسان تنها خود را نبیند و فقط به خواسته های خود فکر نکند، برای دیگران ارزش قایل شود و به خواسته های آنها بهاء دهد بزرگواری است و آنجا که به خاطر دیگری تمایلات خود را زیر پا بگذارد ، گذشت و فداکاری است . برای گذشت و ایثار باید خیلی بزرگوار بود و برای بزرگوار بودن باید خیلی انسان بود.اما برای انسان های واقعی این گذشت و بزرگواری آنچنان دلپذیر و لذت بخش است که هرگز آن را با خودخواهی های دیگران عوض نمی کنند و احساس رضایت حاصل از این ایثار را بر حس خودخواهی ترجیح می دهند.فداکاران از فداکاری خود خشنودند اما هرگز ظالمان از ظلم خود لذت نمی برند مگر آنکه شخصیتی بیمارگونه داشته باشند.هرآنچه که انسان را به انسان بودنش نزدیک می کند و او را در مسیر تکاملی خود پیش می برد احساس والایی از هستی به او می بخشد و هر آنچه که او را در مسیر حیوانی پیش می برد احساس پستی و رذالت را در او زنده می کند و بسوی درجات پایینی از انسان بودن سوق می دهد.
دکتر فرانکل پزشک روان شناسی بود که در سال های جنگ جهانی به جرم یهودی بودن سالها در اردوگاههای آلمان اسیر بود .همه افراد خانواده او به دست نازی ها در کوره های آدم سوزی کشته شدند. او که در بیمارستان و دانشگاه اتریش برای خود موقعیتی داشت و پزشک و محقق موفقی به شمار می رفت زمانی که به دست نازی ها اسیر شد،هرگز با او رفتاری انسانی نکردند.دکتر فرانکل پس از آزادی تمامی خاطرات دوران اسارت خود را در کتابی به نام "انسان در جستجوی معنی " به رشته تحریر درآورد.او در تحقیقات و نتیجه گیری های خود برای هستی و زندگی و بودن مفهومی انسانی پیدا کرد و هر کس که در این درجه از درک مفهوم زندگی و انسان عاجز می ماند، یا در ناامیدی می مرد و یا با خشم و نفرت زندگی می کرد. او در تمام سال های سخت اسارت هرگز ارزش های اخلاقی و انسانی را زیر پا نگذاشت و حتی از سربازان آلمانی یاد کرده که در موقعیت های سخت بدون اطلاع مافوق های خود به اسرای بیمار کمک می کردند و این کار در آن شرایط برای یک سرباز که می دانست در صورت اطلاع مافوقش چه مجازاتی در انتظار اوست گذشت و فداکاری است .در میان اسراء نیز کسانی بودند که حاضر می شدند از قرص نان خود کمتر بخورند و قسمتی از آن را به دوست بیمارشان بدهند.
در شرایط سخت و بحرانی است که خوبی کردن مفهوم واقعی خود را می یابد و به قولی روزگار سخت است که خمیره و ذات انسان ها را می نمایاند . چراکه در روز خوشی گذشت و نیکی کردن چندان زحمت و انرژی نمی برد . شما اگر ده میلیون تومان پول داشته باشید صد هزار تومان آن را می توانید به کسی که به سختی به آن محتاج است ببخشید اما اگر همین صد هزارتومان را داشته باشید چه ؟ مسلما پاسخ این پرسش به منش و دیدگاههای افراد بستگی دارد. دکتر فرانکل در کتاب خود به این نکته اشاره کرده که آنهایی که بهترین بودند هرگز بازنگشتند و در حقیقت آنقدر از خود برای دیگران مایه گذاشتند که دیگر از خودشان چیزی باقی نمانده .آیا می ارزد به خاطر چند سالی یا چند صباحی بیشتر عمر کردن انسانیت را بفروشیم.آیا در این معامله سود می کنیم.پایمال کردن حق دیگران به خاطر کمی بیشتر خوردن یا پوشیدن یا داشتن.آیا این داشتنها ارزش این همه فرومایگی را دارد.
سعی کنید در زندگی گاهی خود را به جای دیگران بگذارید.فقط از زاویه دید خود به مسائل نگاه نکنید. فقط خود را نبینید.در این جهان میلیون ها انسان زندگی می کنند. حس بشردوستانه احساس تنهایی و انزوا را می زداید.اگر ذره ای به خدا ایمان دارید بدانید که پاداش و ثمره گذشت شما هرگز بی پاسخ نخواهد ماند. آنچه را که از خود برای دیگران خالی می کنید خداوند برای شما پرخواهد کرد. شما اگر راه لذت بردن از زندگی را بیابید از یک دسته گل به اندازه یک گلستان رایحه استنشاق خواهید کرد و اگر فقط حرص و طمع داشتن را داشته باشید نه تنها از آنچه که دارید لذت نخواهید برد بلکه فقط بیش از پیش انباشته کرده و در طمع بازهم بیشتر داشتن خواهید سوخت . به ملاحظه ارزش های اخلاقی مطمئن باشید هرگز پشیمان نخواهید شد از این که در حق دوست ، خانواده یا همسایه خوبی کرده باشید. این یک سخن قدیمی است که می گویند از انسان یکی خوبی می ماند و یکی بدی . مسلما شما خود این را تجربه کرده اید .اگر در شرایط سختی بسر برده اید و دوستی دست شما را گرفته و نجاتتان داده ، هرگز فراموش نمی کنید و دور از انصاف است که فراموش کنید و اگر کسی دلتان را شکسته یا نمکی روی زخمتان ریخته بازهم فراموش نمی کنید و حتی دیدن آن شخص شما را به یاد زخم زبانهای او می اندازد حتی اگر شما بزرگی کرده و او را بخشیده باشید.معمولا آینده غیر قابل پیش بینی است .هر شرایطی ممکن است برای انسان پیش آید .اگر شما صاحب یک زندگی معمولی باشید و اتفاقی برای یکی از نزدیکان شما رخ دهد چقدر احساس مسوولیت می کنید؟ برادر یا خواهری به همراه همسرش در تصادفی کشته شوند و تنها کودک خردسالی از این واقعه تلخ برجای بماند که به جز شما کسی را ندارد.او را چقدر به آغوش می فشارید.در خانواده خود می پذیرید؟ با او مانند فرزندانتان رفتار می کنید؟یا فقط متاسف می شوید و فکر می کنید در قبال این حادثه شما مسوول نیستید.اگر وضع مالی خوبی دارید و برادری دارید که از لحاظ مالی در مضیقه به سر می برد حاضرید سهم الارث خود را به برادرتان ببخشید یا فکر می کنید وضع نامناسب او ربطی به شما ندارد و ارث پدری حق شماست .
آیا گذشتن از اندکی پول لذتبخش تر از داشتن کمی پول اضافی نیست ؟ در رفع مشکلات اعضای خانواده ، خواهر ،برادر ،فرزند یا دوست چقدر نقش دارید.حاضرید کمتر سیگار بکشید و یک بسته مداد رنگی به فرزندتان بخرید. حاضرید از وقت استراحت خود بزنید و به دیدن خاله یا عمه ای بروید که به کمک فکری یا درد دل با شما نیاز دارد. حاضرید چند روزی به جای همکار بیمارتان بیشتر کار کنید. در غم و شادی با دیگران شریک باشید زیرا در گروهها غمها تقسیم می شوند و شادیها ضرب می شوند.نترسید که نیکی کنید و فراموش شود من هرگز محبت دیگران را فراموش نکردم.دیگران هم هرگز محبت شما را فراموش نمی کنند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
ارزش گویش نیشابوری
گویند که عمرولیث صفار چون نیشابور را به زیر نگین درآورد، گفت:
«شهری را گرفته ام که گل آن خوردنی، بوته ی آن ریواس و سنگ های آن فیروزه است»
امروز اگر آن دلاور سیستانی بر نیشابور دست می یافت جای آن بود که نخست از گرفتن شهری بر خویشتن ببالد که گنجور و گوهرستان واژه های ناب پارسی است.
گویش های محلی فارسی، چه در جای جای ایران کنونی رایج باشد، چه بیرون از مرزهای سیاسی، در حکم ذخایر ارزنده ای است که انبوهی از واژه ها، اصطلاحات، امثال، افسانه ها، اشعار و تصنیف های فارسی را نگاه داشته و گردآوری، ضبط، تحقیق و نشر اهم آنها ضرورتی انکار ناپذیر است.
نیشابور با آن گذشته درخشان تاریخی و فرهنگی، تاریخ هنوز از عهده شمارش بزرگان و دانشوران این سرزمین برنیامده، یکی از ارزشمند ترین گونه های گویش فارسی را تا امروز پاس داشته است. حفظ تلفظ های درست و کهن، همچون مراعات دقیق واو یا یای معلوم و مجهول، حفظ بسیاری از کنایات، استعارات و امثال برخی از وجوه زندگی گویش نیشابوری است که در این نوشته بدانها اشارتی هست.
عناصر دستوری
در گویش نیشابوری بسیاری عناصر دستوری ارزنده بر جای مانده که برخی امروز متروک و ناشناخته است و شناسایی آنها بس سودمند تواند بود، از آن میان به ذکر چند پسوند بسنده می کنم.
الف) «وک» (واو مجعول + کاف تازی)؛ این پسوند که پس از اسامی کوتاه و گاه اصوات می آید و معمولا صفت نسبی می سازد، کاربرد بسیار دارد و هنوز زنده و تقریبا فعال است. همانند:
بادوک {badok}: خودپسند و پر افاده
ترسنوک {tersunok}: ترسو. گویا با وساطت نون وقایه
گیلوک {gilok}: گل آلود
ب) «له» (لام مفتوح + های غیر ملفوظ)؛ این پسوند که معنای نسبت می دهد، پس از اسامی قرار می گیرد و اسمی دیگر می سازد و موارد استعمال آن بسیار است. همچون:
آوله {ahvla} و اوله {avla}: آبله و تاول. منسوب به «آو» (=آب)
چله {chala}: چاله، گویا منسوب به «چه» (=چاه)
چیکله {chikela}: قطره، منسوب به «چیک» (صدای افتادن قطره)
ج) «یخ» (مصوت معلوم یاء + خای معجمه)؛ این پسوند پس از اسامی معنای شباهت دارد و صفت می سازد. مانند:
پتیخ {pettikh}: آشفته. ماننده به «پت» (pat) که در نیشابور نخ در هم پیچیده و مانند آن را گویند
تریخ {terikh}: راست ایستاده. گویا ماننده به «تیر»
زرنیخ {zernikh}: بیمارگونه و زردروی. گویا ماننده به «زر» با وساطت نون وقایه
د) «او» (مصوت الف + واو صامت)؛ این پسوند معنای شباهت دارد و پس از صفاتی می آید که بر عیب و نقصان دلالت می کند و صفتی دیگر می سازد. مانند:
شلاو {shallav}: شل گونه
کراو {karrav}: کر گونه
لنگاو {langav}: لنگ کونه
ه) «نا» (نون + مصوت الف)؛ این پسوند، پس از صفات می آید و اسم می سازد. مانند:
تنگنا {tangna}: جای تنگ
سوزنا {suzuna & sevzuna}: سبزه عید
خزانه واژگان
شناسای واژه های ناشناخته متون پارسی کهن و بازیافت واژه های فنا شده فارسی از میان گویش های موجود یکی از نیازهای بنیادین زبان و ادب فارسی است که گردآوری، ضبط و تحیق در گویش نیشابوری، بخش چشمگیری از این نیاز را برآورده می سازد.
گویش کنونی نیشابور از واژه های دخیل ترکی، عربی و زبان های دیگر تهی نیست، اما راه یافتن این واژه های بیگانه جای واژه های بومی را تنگ نکرده، بلکه لختی بر غنای آن افزوده است. حیات هزاران واژه ناب فارسی در گویش مردم این سامان شاهد این مدعاست. بسیاری از واژه های نیشابوری در فرهنگ ها و متون کهن پارسی بکار رفته و ریشه بسیاری را در زبان های ایرانی کهن توان جست که از اصالت تردید ناپذیر این گویش حکایت دارد، اما می خواهم بگویم که ارزش آن روی دیگر سکه بسی افزون تر است؛ یعنی واژه های نابی گه در فرهنگ ها و متون نیامده و آنها را نیشابوری ها می شناسند.
منتخبی اندک از واژه های جالب توجه نیشابوری:
آغشگه {aghushga}: پنجره و دریچه کوچک.جزء اول آن «آغش»(=آغوش) است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
ارزش شهادت و شهید در اجتماع
قبلا گفتیم که هر شهادت نورانیتی در اجتماع به وجود می آورد و تشبیه کردیم آن را به نورانیتی که برخی اعمال خیر و از خودگذشتگی ها در قلب فرد ایجاد می کند. قلب که صفا و جلا پیدا کرد وهدایت یافت تاریکیها زایل می شود، راه نمودارتر می گردد. این مطلب سوژه ای عالی است برای بحث درباره ارزش شهادت وشهدا، و مخصوصا از نظر آثار قیام حسینی در جهان اسلام و از نظر اینکه امام اگر به قصد شهادت هم حرکت کرده باشد منطقی صحیح دارد.
جمله : ان الله شاء ان یراک قتیلا اگر سند صحیح داشته باشد، از لحاظ مطلب و معنی سخن درستی است.
هدف مقدس و حس تعالی و تقدس
کلمه شهید و شهادت از کلمات رائج معمولی است که فقط در مورد بعضی افراد استعمال می کنیم. هر کشته یا مرده ای شهید نیست . روزی صدها نفر کشته می شوند و هزارها نفر می میرند و به آنها شهید نمی گوئیم.
اطراف کلمه شهید را هاله ای از قدس و تعالی احاطه کرده است. به کسی شهید گفته می شود که در یک راه مقدس و برای هدفی مقدس جان خود را از دست بدهد.
شهید سه خصوصیت دارد: یکی اینکه در راه هدف مقدس کشته می شود، دیگر اینکه جاودانگی می یابد ، سوم آن چیزی که قبلا گفتیم که آنها محیط پاک می دهند. گفتم مقدس و نگفتم بزرگ. ممکن است مقصد، بزرگ و با اهمیت باشد ولی مقدس نباشد. اسکندر که آرزوی جهانگیری را تعقیب می کرد هدف به اصطلاح بزرگ داشت ولی مقدس نبود و بلکه عالی هم نبود. کسی که در این راه کشته بشود در چشم بشر احترام و تقدس ندارد.
او دائره خودپرستی خود را توسعه داه بود . همچو شخصی اگر همه کرات آسمانی را هم تسخیر کند عملش جنبه تقدس و احترام پیدا نمیکند. عمل آنوقت مقدس است که هدفی بیرون از خودپرستی داشته باشد، فقط به خاطر تکلیف و وظیفه انجام شود، خصوصا تکالیفی که بشر در برابر نوع و اجتماع دارد.(( المقتول دون عیاله و ماله )) شهید است چون به خاطر وظیفه و شرافت و تکلیف وجدان و دیانت انجام می گیرد نه به خاطر جلب منفعت مادی. حالا اگر انسان ، المقتول دون العدل و الحریه ، دون التوحید و الایمان باشد قداست و قدیسیش به درجاتی بالاتر است.
حس تعالی و تقدس حسی است اصیل در بشر و از صمیم روح بشر سرچشمه می گیرد مثل حس حقیقت خواهی (علم) ، نیکی خواهی (اخلاق) ، زیبائی خواهی (جمال) و این خود یکی از معماهای وجود بشر است که در برابر اموری ماوراء منافع محسوس و ملموس خود یک نوع تعظیم و تکریمی دارد و سر تعظیم فرود می آورد.
البته هر میل و طلبی از وجود یک احتیاج عینی حکایت می کند منتهای ام رمبدا این احتیاج عینی جهازات بدن نیست، همان مرتبیه مستقل روح انسان است.
سرسلسله مقدسات بشر ذات احدیت است. خداوند قدوس است ، منزه از جمیع نقصانات است علی الاطلاق . هو الله الذی لا اله الا هوالملک القدوس . . و لهذا مقدس ترین اعمال بشر مبارزه با شرک و بت پرستی است.
قیامهای مقدس
قیامهای مقدس و نهضتهای مقدس از انبیاء عظام شروع شده. در قرآن کریم در سوره الشعراء جهاد مقدس انبیاء را خلاصه کرده است؛ داستان موسی و ابراهیم و نوح و هود و لوط و صالح و شعیب و خاتم الانبیاء را ذکر می کند که در راه مبارزه با بت پرستی و ظلم و بیدادگری و جهل و تعصب و تقلید و اسراف و تبذیر و افساد در ارض و فحشاء و امتیازات موهوم اجتماعی مبارزه کرده اند. مقدسات بشر هم از اینها تجاوز نمی کند.
امام حسین همان راهی را رفت که آن انبیاء رفتند و البته برای امام حسین وضعی پیش آمد که برای دیگران پیش نیامد . اعتراض به اینکه امام حسین چرا فداکاری کرد و تسلیم نشد و حفظ جان نکرد، اعتراض به همه انبیاء و اولیاء ا ست. اساساً دین برای گذشت و فداکاری است، منطق دین ایثار است: و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم.
علاقه به جان و به پدر و فرزند و همسر و خویش و تبار و سرمایه و شغل و حرفه و مسکن، طبیعی هر انسان است و بسیاری از اینها طبیعی هر حیوانی است. دین آمده است برای اینکه انسان را علاقمند و شیفته اموری عالیتر کند و درسی عالیتر بیاموزد: