لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
مقاله:
ارتباط رهبری و سازمان
فهرست:
مقــدمــه
موقعیتهای رهــبــری درکجایافت می شود؟
مقــایســه مــدیــریــت بــارهــبــری
مــدیــران عالــی چه انــدازه زمــان برای رهــبــری اختصاص می دهند؟
مهــارت مــدیــریــت:پیش نیازبرای رهبری
گام های رهبری سازمان
مقــدمــه
بـه نظرمی رسـدبـسیاری ازمدیرانی که د رمسئولیتهای مختلف انجام وظیفه می کنندبه این حقیقت رسیده اندکه حتـی ارائه صحیح اصـول مـدیریت نـیزمی تواندتــسهیلاتی رابرای اثربـخشی وارتقاءآنهافراهم نمـایدوحتی اگرچنین کند آنهابه خیل مدیرانی می پیوندند که به اندازه ای تــرقی کرده اندکه متهم به بی کفایتی شــوند.ازطرفی اصول رهبری تلفیقی بسیارمناسب ازمهارتهائی است که به مدیران محترم امکان رهبری رامی دهدوآنهاراازمدیریت صرف به سوی مدیریت ورهبری سوق میدهد. نویسنده به رهبران توصیه می کند تابرای موفقیت ،پایه ای رهبری خود رابراصول مدیریت استوارنمایند تا بتوانند با اطمینان ازجریا ن مستمرفعالیتهادربسترسازمان -قله هارافتح نمایند.بطورکلی بایدتوجه داشت که اگرمدیریت درقالب مهارت دربرنامه ریزی وسازماندهی وکنترل رابه عنوان اولین گام درپیشبردسازمان به سوی اهداف تعیین شده بدانیم ودستاوردهای حاصله ازتحقیقات رهبری راکه عامل شناخت ویژگیهای رهبری ورفتاررهبری وتئوری های اقتضائی ویاموقعیتی رهبری میشود گام دوم –می توان شناسائی اصول رهبری رادراین روند گام سوم دانست.تاءکیدبراصول رهبری ازآن جهت حائزاهمیت است که روندمذکورباپیوندعناصرحاصله ازتحقیقات رهبری واستفاده ازدستاوردهای علـوم دیگرازجمله روانشناسی ورفتارسازمـانی دستمایه نسبتاءکامـلی راکه هــرمدیربرای رهبری مجموعه ای نیازدارد.فراهم می کند.
پایبندی به تبدیل زیردستان به پیروان ایجاد واشاعه بینش ورسالت درقالب تدوین استراتژیهای بلندمدت استفاده ازتــوشه قدرت منـاسب روشهای اتخاذ تصـمیم و رفتارها ی مربوطه ودرنهایت ایجادنگرش مثبت درسازمان وبه جریان درآوردن آن به صورت نیروی مثبت می تواندبسیارکارسازباشد.
آیاشرایط لازم برای مدیریت رادارید؟
برای رهبری لازم نیست تلفیقی خاص ازویژگیهای شخصیت راداشت.زیرا روانشناسان ومتخصصین علم مدیریتی نتوانسته اند تئوری خاصی ارائه دهند که گویای این مسئله باشد ورهبـری راحاصل تلفیق درست ازویژگیهای شخصی بدانند.دراین رابطه البتــه متخـصصین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
ارتباط حشرات با زندگی انسان
مقدمه :
در گذشتههای دور تا کنون حشرات به شکلهای مختلف با زندگی انسان ارتباط داشتهاند و براساس این ارتباط حشرات را به دو گروه تقسیم میکنیم:
1- حشرات مفید؛
2- حشرات مضر.
آیا تغذیه زنبورها از گلها باعث خسارت به آنها می شود؟
تحقیقات نشان داده است که زنبور عسل به ازای هر یک ریال عسلی که تولید می کند 4 برابر آن در افزایش کمی و کیفی محصولات کشاورزی از طریق گرده افشانی نقش دارد؛ و لذا این نظریه به هیچ وجه درست نیست. گروه دیگر از حشرات مفید، حشرات حشرهخوار هستند و به دو گروه شکارگرها و پارازیتوئیدها تقسیم میشوند. حشرات شکارگر، حشراتی هستند که از طریق تغذیه حشرات آفت را مورد استفاده قرار میدهند و جمعیت آنها را در طبیعت کنترل میکنند مانند کفشدوزکهای خانواده ککسی نلیده ( Coccinellidea ) که حشرات کامل که لاروهای آنها از شته تغذیه میکنند یا بال توریهای خانوادهی کرایزوپیده ( Chrysopidae ) که آنها هم شکارگر شته هستند.
گروه دیگر از حشرات مفید پارازیتوئیدها هستند که تخم خود را بر روی بدن میزبان یا در داخل بدن میزبان قرار میدهند و بعد از اینکه لاروشان از داخل تخم خارج شد محتویات بدن میزبانشان را مورد تغذیه قرار میدهند و بعد از کامل شدن، و از بدن میزبان خارج میشوند و میزبان هم از بین خواهد رفت.
چه حشراتی در بعضی از شرایط مفید و در بعضی از شرایط دیگر مضر میباشند؟
از سال 1900 تا 1920 چندین گونه از کاکتوسها وارد استرالیا شدند. کاکتوسها فاقد دشمن طبیعی بودند و هیچ موجود زندهای از این گیاهان تغذیه نمی کرد. به همین دلیل به آفت بسیار مهمی تبدیل شدند و میلیونها هکتار از مزارع استرالیا را تحت پوشش قرار دادند. بعدها محققین استرالیایی پروانهایی بنام ( Cactoblastis cactorum ) را وارد استرالیا کردند و کاکتوسها را بطور کامل تحت کنترل در آوردند در حالیکه همین حشره ممکن است در شرایط دیگر بعنوان یک آفت مطرح شود.
گروه دیگر از حشرات مفید، حشرات پاکسازی کننده محیط هستند و به دو گروه اصلی تقسیم میشوند:
الف) حشرات مدفوعخوار؛ مانند سوسکهای خانواده اسکارابیده ( Scarabaeidae )که از مدفوع جانوران در اکوسیستمها تغذیه میکنند، و به این طریق محیط را هم از فضولات حیوانات پاک میکنند، و هم از افزایش جمعیت مگسهای مضر جلوگیری میکنند.
ب) حشرات لاشهخوار؛ مانند مگسهای خانواده کالیفوریده ( Calliphoridea ) و سوسکهای خانواده درمستیده ( Dermestidae ) ، که لاشه جاندارانی را که در طبیعت از بین میروند مورد تغذیه قرار میدهند و بدین ترتیب محیط را پاکسازی میکند.
گروه دیگر از حشرات مفید، حشرات خاکزی هستند بسیاری از حشرات یک بخش یا کل دوره زندگی خودشان را در داخل خاک سپری میکنند و از این طریق میتوانند در بهبود خصوصیات فیزیکی خاک نقش داشته باشند.
گروه بعدی از حشرات مفید، حشراتی هستند که بعنوان غذای سایر جانداران و یا حشرات با ارزش غذایی مطرح هستند. حشرات توسط گروههای مختلفی از موجودات مورد تغذیه قرار میگیرند، بعنوان مثال دوزیستان مانند قورباغهها، مارمولکها، بعضی از موشها و بعضی از گونههای پرندگان به ویژه بعضی از آنها که مختصراً از حشرات تغذیه میکنند. این پرندگان ارزش زیبایی شناختی دارند و چنانچه این حشرات در محیط نباشند این پرندگان هم که در واقع بصورت تخصصی از حشرات تغذیه می کنند از بین میروند.
انواع حشرات
1- حشرات مفید
1- حشرات گرده افشان
2- حشرات تولید کننده فرآوردههای تجاری و غذایی
3- حشرات حشرهخوار
الف- شکارگرها
ب- پارازیتوئیدها
2-حشرات مضر
4- حشرات پاکسازی کننده محیط
الف- مدفوعخوار
ب- لاشهخوار
5- حشرات خاکزی
6- حشراتی با ارزش غذایی
7- حشراتی با ارزش هنری
گروه دیگر از حشرات مفید حشراتی هستند که ارزش هنری دارند مانند پروانهها، حتی در شعر بسیاری از شعرای ما از پروانه استفاده شده است.
حشرات مضر
حشرات مضر بطور کلی به سه گروه اصلی تقسیم می شوند:
۱- حشراتی که از گیاهان تغذیه میکنند؛
۲- حشراتی که از فرآوردههای انباری تغذیه میکنند؛
۳- حشراتی که انسان و سایر جانوران را مورد حمله قرار میدهند.
حال به شرح هر یک از این سه گروه میپردازیم.
1- حشراتی که از گیاهان تغذیه میکنند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
ارتباط با امام زمان(عج)
مقدمه:
بر اساسِ آنچه در منابعِ دین ذکر شده، اعتقاد راسخ شیعه بر آن است که تمام برکات هستی و ادامة حیات عالَم و آدم و سایر موجودات در سایه وجود مقدّس و با برکت ولی و خلیفة خدا بر روی زمین می باشد و اگر آن وجود گرامی نباشد تمام هستی نابود گشته و از بین خواهد رفت. «لَوبَقَیتِ الاَرضُ بغیرِ امامٍ لَساخَت» «اگر امام بر روی زمین نباشد، اهلش را فرو خواهد برد.» «امام صادق(ع)» [1]
و مصداق ولی خدا در زمان ما حضرت ولی الله الاعظم، حجة بن الحسن المهدی (عج) می باشد، کسی که ذخیرة پروردگار برای اقامة حکومت حقّ در عالم است. «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ لَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»[2] «و اراده کرده ایم بر مستعضعفین زمین منّت نهاده و آنها را امام بر روی زمین و وارث گذشتگان بگردانیم». به برکتِ وجودِ ایشان رزق نازل گردیده و فیضِ مادی و معنوی خداوند بر بشر جاری است و تنها و با تَمسّک و تَوسل به آن بزرگوار است که وصول به درجات بالای کمال و قرب حضرت حق میّسر می گردد. [3] امام صادق (ع) فرمودند: «اوصیاء پیغمبر در های توجه مردم به سوی خداوند می باشند.» [4]
در زمان غیبت کبری، اگر چه آن وجود مقدّس به ظاهر در میان مردم نیستند امّا طبق فرمایش پیامبر اکرم(ص) مردم همچون خورشید پشت ابر از وجودشان بهره مند می گردد.[5]
و خود آن بزرگوار نیز در توقیع به شیخ مفید (ره) فرمودند: «ما هرگز شمارا به حال خود وا نمیگذاریم و فراموشتان نمیکنیم و اگر اینچنین نبود بلاها بر شما نازل می گشت و دشمنان بر شما مسلط میشدند.»[6]
از همین رو شیعیان و ارادتمندان آن حضرت و به خصوص عالمان دین ـ که به فرمودة آن حضرت نائب ایشان در میان مردم هستند [7] پیوسته در مشکلات خویش متوسّل به وجود مقدّس آن حضرت شده و هر لحظه خود را در محضر آن حضرت حاضر می دانند و مورد توجّه و عنایات خاصّ آن وجود مقدّس قرار داشته اند . شبستانهای مسا جد سهله، کوفه و جمکران با صدای ناله های این عاشقان اُنس گرفته و حکایاتی از ارتباط نزدیک عشّاق با معشوق خویش دارد. سؤالی که در این میان مطرح است اینکه، آیا ملاقات با آن وجود نازنین در زمان غیبت کبری میسّر است، در حالی که در توقیع مبارک حضرت به «علی بن محمد سمری» نائب چهارم از نوّاب اربعه آمده است: «وسیأتی لشیعتی من یدّعی المشاهدة قبلَ خروج السفیانی و الصیحة فهو کذّابٌ مفتر»[8] «قبل از خروج سفیانی و صیحة آسمانی برخی از شیعیان ادعای مشاهدة امامشان را دارند و آنها دروغگویند.»
در پاسخ به این سوال باید گفت که: اولاً: با توجّه به اتمام نیابت خاصّه، مراد از ادعای مشاهده، همراه با ادعای نیابت است و اینکه هر وقت بخواهد می تواند امام را زیارت کند و چنین شخصی کذّاب است. ثانیاً: مراد کسانی هستند که ادعا دارند حضرت را دیده و شناخته اند بدون اینکه حضرت خود را معرّفی نماید.ثالثاً: بهترین دلیل برامکان چیزی وقوع آن است و در حالی که بسیاری از بزرگان که در وثاقت آنها شک نیست به محضرشان شرفیاب شده اند پس راه ملاقات با حضرت مفتوح است. علاوه بر اینکه یک جهت این بیان مبارک برای این است که راه سؤاستفاده برای افراد فرصت طلب مسدود شود و ادعای هر کسی به راحتی پذیرفته نشود.[9]
در هر حال راه ارتباط با ولیعصر (عج) ـ بر فرض که راه ملاقات هم بسته باشد ـ به هیچ وجه مسدود نیست و با توجه به اشراف حضرت به اعمال شیعیان[10] و عنایت به آنها، می توان برای محکم تر نمودن این ارتباط در جهت رضایت آن وجود مقدّس تلاش نمود.
ارتباط با امام زمان در کلام بزرگان :
حضرت امام خمینی (ره): «همان طوری که رسول اکرم(ص) به حسب واقع حاکم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی همان طور حاکم بر جمیع موجودات است، آن خاتم رسل است و این خاتم ولایت...» [11]«ببینید که تحت مراقبت هستید، نامة اعمال ما می رود پیش امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هفته ای دو دفعه (به حسب روایت) نکند که خدای نخواسته از من و شما و سایر دوستان امام زمان ـ سلام الله علیه ـ یک وقت چیزی صادر بشود که موجب افسردگی امام زمان سلام الله علیه ـ باشد.» [12] «رهبر همة شما و همة ما وجود مبارک بقیة الله است و باید ماها و شماها طوری رفتار کنیم که رضایت آن بزرگوار را که رضایت خداست بدست آوریم.»[13] «خداوند... ما را موفّق کند که به لقای جمال مبارک امام زمان ـ سلام الله علیه ـ موفق بشویم.»[14] « بحمدالله این کشور الآن در تحت عنایت حق تعالی و در تحت حمایت ولی عصرسلام الله علیه به مقامی رسیده که می تواند راه خودش را طی کند.»[15]
حضرت آیت الله العظمی بهجت(حفظه الله): «کجا رفتند کسانی که با صاحب الزمان ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده ایم که قطع ارتباط نموده ایم و گویا هیچ نداریم. آیا آن ها از ما فقیرتر بودند؟ اگر بفرمائید به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرّمات ملتزم نیستید، و او به همین از ما راضی است زیرا پرهیزگارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد. ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.»[16]
سیرة عملی بزرگان در ارتباط و انس با امام زمان (عج):
علّامه سید مهدی بحرالعلوم(ره): این بزرگوار یکی از مشتاقان و ارادتمندان حقیقی حضرت ولی عصر(ع) بوده اند، که پیوسته متوسّل به آن حضرت می شدند.ایشان در زمان تحصیل با میرزای قمی (ره) همدرس بودند و مرحوم میرزا می گوید: چون استعدادش زیاد نبود من غالباً درس هارا برای ایشان تقریر می کردم. بعد از اینکه من به ایران آمدم و چندسالی گذشت بار دیگر به زیارت عتبات عالیات موفّق شدم. در این زمان سید بحرالعلوم اشتهار علمی زیادی پیدا کرده بود و وقتی با ایشان ملاقات کردم، ایشان را دریای موّاجی از علم دیدم. وقتی سّر قضیه را از ایشان جویا شدم، در خلوت اینگونه برایم تعریف کردند:
«شبی به مسجد کوفه رفته بودم،دیدم آقایم حضرت ولی عصر (ع) مشغول عبادت است ایستادم و سلام کردم. جوابم را مرحمت فرمودند و دستور دادند پیش بروم. من کمی جلو رفتم ولی ادب کردم و جلو تر نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا، پس چند قدمی جلوتر رفتم باز هم فرمودند: جلوتر بیا. ومن نزدیک شدم تا آنکه او آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سینة مبارکش چسبانید. در آن هنگام آنچه را خداوند متعال می خواست که به قلب و سینة من سرازیر شود، سرازیر شد.»[17]
البته در موارد دیگری نیز عنایات حضرت (ع) شامل حال ایشان گردیده و موفق به زیارت حضرت شده اند، که ما به ذکر همین مورد اکتفاء می کنیم.[18]
شیخ صدوق(ره): شیخ طوسی و دیگران روایت کرده اند که: علی بن بابویه (ره) که پدر شیخ صدوق (ره) و از علماء بود، عریضه ای خدمت حضرت ولی عصر (عج) نوشت و در آن از حضرت خواهش کرده بود که دعا کنند خداوند فرزندی به ایشان عطا نماید. و این عریضه را توسط حسین بن روح (ره) ـ نائب خاص حضرت ـ خدمت آن وجود مقدس فرستاد. جواب آن را حضرت اینگونه مرقوم فرمودند: «برای تو دعا کردیم و خداوند به زودی دو فرزند نیکو کرامت فرماید». خداوند دو فرزند به نامهای «محمّد و حسین» به ایشان عنایت کرد که«محمّد» معروف به شیخ صدوق و صاحب کتابهای بسیاری از جمله «من لا یحضره الفقیه» است. و «حسین» نیز بسیاری از فضلاء و محدثین از نسل ایشان بوجود آمده اند. و شیخ صدوق پیوسته افتخار می کرد که من به دعای حضرت مهدی (ع) متولد شده ام.[19] مرحوم مقدس اردبیلی(ره): سید میر علّام تفرشی از شاگردان ایشان می گوید: شبی در تاریکی استادم را دیدم که به سمت حرم امیرمؤمنان (ع) آمدند در به روی ایشان باز شد، داخل رفتند و صدای مکالمه ای را می شنیدم. بعد دوباره در باز شد بیرون آمدند و به سمت مسجد کوفه رفتند. من نیز ایشان را دنبال کردم.در آنجا نیز وارد محراب امیرالمومنین(ع) شدند و من صدای مکالمة مبهمی را شنیدم. در برگشت به سمت نجف ایشان متوجه من شدند. من ایشان را به امیرمؤمنان(ع) قسم دادم که قضیة امشب چه بود. ایشان بعد از اینکه از من قول گرفت: این قضیه را تا آخر عمرشان برای کسی نگویم، فرمودند: بعضی مسائل مشکل برایم پیش آمده بود که در حّل آنها متحیّر بودم. از این رو متوسّل به امیر مؤمنان شدم، ایشان مرا به فرزندشان حضرت مهدی (ع) که امام زمان ماست ارجاع دادند و فرمودند: ایشان در مسجد کوفه اند. به آنجا آمدم سؤال هارا جواب گرفتم و اکنون به نجف بر می گردم.[20] آیة الله میرزای شیرازی (ره): در زمانی که استعمار انگلیس امتیاز انحصاری کشت و فروش توتون و تنباکو را در ایران بدست گرفت و قصد نفوذ و استعمار کشور را داشت، علماء در صدد مقابله بر آمدند. آیة الله سید محمد فشارکی نزد استادشان میرزای شیرازی بزرگ آمده و طی صحبت صریحی از ایشان می خواهند، بر علیه استعمار انگلیس قیام کرده و موضع شدیدی اتّخاذ نماید. حضرت آیة الله العظمی میرزای شیرازی نظری به ایشان افکنده می فرماید: «مدّتهاست که در فکر آن بودم ودر این مدّت، جهات مختلف این فتوی را بررسی کردم تا اینکه دیروز به نتیجة نهائی رسیدم و امروز به سرداب مقدّس رفتم تا از مولایم امام زمان (ع) اجازة حکم بگیرم و آقا نیز اجازه فرمودند و قبل از آمدن شما حکم را نوشتم». و اینگونه بود که ایشان حکم الهی خود را به این مضمون صادر کردند.«الیوم استعمال توتون و تنباکو بأیّ نحوکان، در حکم محاربة با امام زمان ـ سلام الله علیه ـ است.»وطومار استعمار را در کشور ایران با عنایت حضرت ولی عصر (عج) در آن زمان در هم پیچیدند.[21] آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره): آیة الله بهجت (حفظه الله) فرمودند: «آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره) برای یکی از علماء سنّی مجلس فاتحه اقامه کرد. شخصی به ایشان اعتراض میکند که چرا از سهم امام (ع) اینگونه مجالس را برگذار می کنید. ایشان به شخص معترض ورقة سبزی را نشان داده بود که بنابر نقل، به خطّ و امضای حضرت غایب ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بود و ایشان هم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
اراده الهی از دیدگاه امام خمینی
●نگاهی به برهان صدیقین
پیرامون صفات حق تعالی مباحث گستردهای صورت گرفته و از ابعاد و زوایای گوناگونی مورد بحث قرار گرفته که قسمت عمدهای از علوم اسلامی را به خود اختصاص داده است: متکلمین و فلاسفه و عرفا در این نکته که حضرت حق مستجمع جمیع صفات کمال و جمال است و هر صفت کمالی را خداوند به نحو اتم و اکمل دارا است، متفقالقولند. و هر کدام به زبان خود و در قالب مفاهیم خود به این مهم پرداختهاند. از بین این مکاتب، فلاسفه بحث صفات را برهانی کرده و در اثبات آن براهین متقنی اقامه کردهاند و حتی معتقدند گرایش ما سواءالله به او به خاطر کمالاتش است. حضرت امام این فیلسوف عارف ومحقق مدقق نیز از طرفداران این نظریه است و مطالبی که در برخی آثار میبینیم بر این گفته صحه میگذارد. هرچند که برخی براهین حضرت در واقع تقریری از براهین حکماء پیشین میباشد اما غور در آنها حاکی از عمق نگرش ایشان است. ایشان از واجبالوجود با عنوان کمال مطلق تعبیر می کند و معتقد است که: «کمال مطلق همه کمالات است و الا مطلق نیست و هیچ کمالی و جمالی و جمیلی ممکن نیست در غیر حق ظهور کند که این غیریت عین شرک است و اگر نگوییم الحاد است.»[۱] میبینیم که حضرت امام ـ اعلی الله مقامه ـ در این چند جمله کوتاه به قاعدهٔ بسیط الحققیه اشاره فرمودهاند ولی در اینجا چون بحث ما بر روی صفت اراده است، درصدد اثبات صفات کمال بر ذات اقدس الله نیستیم بلکه آن را اصلی مسلم گرفته و از این مباحث تنها به عنوان مقدمهای برای ورود به بحث اصلی استفاده کرده و بدون اطاله کلام از آن میگذریم.
●تقسیم صفات : مطلب دیگری که برای شروع بحث ناگزیر از بیان آن هستیم، اشارهای به اقسام صفات است. کمالات و صفات واجب تعالی تقسیمات گوناگونی دارد که یکی از آن، تقسیم به صفات ذاتی و فعلی است. صفات ذاتی یعنی صفاتی که فرض ذات به تنهایی برای انتزاع آن کفایت میکند و صفات فعل یعنی صفاتی که فرض آن، منوط به فرض غیر است و غیر از واجب تبارک و تعالی هر چه هست، فعل اوست. پس صفات فعلی، صفاتی خواهد بود که از مقام فعل واجب یعنی ماسواء الله انتزاع میشود. البته این دیدگاهی است که مورد قبول فلاسفه و متکلمین امامیه است و اختلافنظر بسیار زیادی در این زمینه به ویژه بین امامی با اشاعره و معتزله وجود دارد؛ زیرا اشاعره صفاتی را که بعنوان صفات ذاتی بیان کردیم از لوازم ذات میدانند و معتزله ذات مقدس را نائب مناب صفات او میدانند اما از این اختلافات که بگذریم حضرت امام نیز در اسماء و صفات الهی قائل به دو مقام هستند:
۱ـ مقام اسماء و صفات ذاتیه: در این مقام ذات مقدس واجب تعالی به حیثیت واحده و جهت بسیطهٔ محضه، کل کمالات و جمیع اسماء و صفات را داراست و تمام کمالات به حیثیت بسیطهٔ وجودیه رجوع میکند. چون ذات مقدسش صرف وجود و وجود صرف است، صرف کمال و کمال صرف نیز است.
۲ـ مقام اسماء و صفات فعلیه: این مقام، مقام ظهور و تجلی اسماء و صفات ذاتیه است که مقام معیت قیومیه است و آیهٔ شریفهٔ «هو معکم این ما کنتم» بدان اشاره دارد.
ایشان آیهٔ شریفهٔ «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» را جامع این دو مقام میدانند. حضرت امام در باب صفات حق ـ سبحانه ـ بسیار دقیق بحث کردهاند. وقتی نظرات حکماء را که در اینباره بررسی میکنیم گفتهاند، صفات حق یا صفت ذاتند و یا صفت فعل، به عبارت دیگر آنان یک دسته از صفات را صفات ذاتی و صفات دیگر را صفات فعلی میدانند اما نظر مبارک حضرت امام این تفاوت را با نظر حکماء دیگر دارد که ایشان میفرمایند که صفاتی که در یک مرتبه صفات ذات هستند، همان صفات در مرتبهٔ دیگر (مرتبه فعل) صفت فعل به شمار میروند و این تفاوت در مورد صفت اراده کاملاً مشهود است؛ مثلاً حضرت امام، اراده را هم صفت ذات و هم صفت فعل میدانند و حال آنکه عمده بحث فلاسفهای چون علامه طباطبائی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در این است که آیا اراده، صفت ذات است یا صفت فعل[۲]؟ و جالب توجه این است که بر اینکه اراده صفت ذات نیست، برهان اقامه میکنند اما از نظر حضرت امام جمیع اسماء و صفات حق تعالی در دو مرتبه و در دو مقام است: یکی مقام اسماء و صفات ذاتیه، که این مقام در حضرت واحدیت ثابت است، مثل علم ذاتی حق و قدرت ذاتی حق و اراده ذاتی که از شؤون و تجلیات ذاتیه حق تبارک و تعالی است. دیگری مقام اسماء و صفات فعلیه است که به تجلی و به فیض مقدس برای حقتعالی ثابت است.[۳]
●عینیت صفات با ذات
مسئله دیگری که در باب صفات مطرح است، عینیت و غیریت صفات ذاتی با ذات حق است و علیرغم اختلاف آرایی که در این زمینه وجود دارد، قول حضرت امام ـ و برخی حکمای دیگر ـ معتبرترین اقوال است. ایشان معتقد به عینیت و اتحاد صفات با ذات هستند؛ به این دلیل که صرف وجود، صرف کمال و جمال است و هیچ حیثیت کمالی، نمیتواند خود را از صرف وجود کنار بکشد؛ چون هرچه کمال است، به حقیقت وجود برمیگردد و اگر غیر از این باشد اشکالات عدیدهای پیش میآید:
۱ ـ در عالم وجود دو اصل بلکه چندین اصل بوده باشد و حال آنکه در عالم واقع تنها وجود اصیل است.
۲ ـ ذات حق تبارک و تعالی مرکب باشد که لازمهاش نیازمندی و نقص است.
۳ ـ راه یافتن جهات امکانی در ذات حق است و اشکالات دیگری که بیانشان به طول میانجامد.[۴] حضرت امام قائل به قول عینیت صفات با ذات، در موارد زیادی از آن سخن گفتهاند و آن را برهانی کردهاند و اصحاب اقوال دیگر را مورد نقد قرار دادهاند.[۵]
●اختلاف اقوال در اراده الهی
از این بحثهای مقدماتی که بگذریم، اراده یکی از صفات کمال است که همهٔ الهیون آن را پذیرفته اما در حقیقت اراده با یک سری پرسشهایی مواجه شدهاند.
▪ آیا اراده صفات ذات است یا فعل؟
▪ آیا اراده حادث است یا قدیم؟
▪ آیا اراده مطلق است یا مقید؟
و بسیاری از سؤالات دیگر که در این مقال به این امور میپردازیم. برای روشن شدن منشأ اختلافاتی که به آن اشاره خواهیم کرد، ذکر چند مقدمه ضروری است: مقدمه اول؛ تفاوت اراده در انسان و خداست. اراده در انسان به معنای شوقی است که پس از داعی ایجاد میشود.[۶] اما اراده به این معنا نمیتواند در ذات مقدس راه داشته باشد هرچند که از محدثان اهل سنت، اراده را در خدا و انسان به یک معنا دانستهاند که واضحالبطلان است؛ زیرا لازمه چنین صفتی، این است که صاحب آن موجودی مادی و دارای جهات امکانی باشد و ساحت حق اجل از آن است که متصف به چنین صفتی شود. تفاوت معنای اراده در انسان و خدا منشأ یک سری اختلافات شده است؛ زیرا اغلب گمان کردهاند که اگر بگوییم اراده صفات ذاتی حق است، لازمهٔ آن راه یافتن جهات امکانی در حق است. برخی از فلاسفه بخصوص اصحاب حکمت متعالیه ارادهٔ حق تعالی را علم او به نظام احسن تعریف کردهاند که این علم عین ذات حق و داعی او بر ایجاد موجودات است و علاوه بر این داعی دیگری ندارد؛و فیه عین الداع عین علمه نظام خیر و هو عین ذاته[۷] مقدمه دوم؛ نکته دیگر که ذکر آن برای تکمیل و تنویر بحث لازم است, بررسی اراده خداوند در روایات است. در برخی احادیث میبینیم که معصومین علیهمالسلام فرمودهاند «و ارادته فعله» یعنی ارادهٔ حضرت حق عین فعل اوست. در اصول کافی بخشی تحت عنوان «اراده انها عن صفات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
توماس آلوا ادیسون
این دانشمند بزرگ در 11 فوریة سال 1847 بدنیا آمد و در طی دوران زندگی خود اختراعات زیادی را به ثبت رساند تا آنکه در سن 24 سالگی با دختر دلخواهش مری ستیل ول ازدواج کرد و ثمرة آن دو فرزند به نامهای ماریون و توماس بود .
در سال 1877 بعد از موفقیت موقتی که اول بار نصیب فونوگراف شد ادیسون تصمیم گرفت که نخستین دفعه از کارهای خود مرخصی بگیرد .
پروفسور بارکر او را با خود به شهر آشونیای کونکتیکت برد تا اولین دستگاه دیناموی برق زغالی را که توسط ویلیام والیس صنعتکار آمریکایی ساخته شده بود به وی نشان دهد .
سپس ادیسون رو به همسفرش پروفسور بارکر کرد و گفت :
امیدوارم بتوانم بهتر ازاین چیزی بسازم .
روزی بیاید که قوة بخار را تبدیل به نیروی برق سازیم و با چند کارخانة تولید برق شهر و خانه و خیابان و کارخانه های خود را روشن کنیم .
فکر تازه و مفید ادیسون این بود که حباب شیشه ای را به توسط تلمبه تخلیه ، از هوا خالی کند تا ماده ای که می بایست به قوه برق درون آن به درخشش در آید، در اکسیژن هوا نسوزد . مسئله مهم و مشکل پیدا کردن مادة مناسبی بود که در لامپ برق با دوام کافی بسوزد و و اجد کلیة شرایط لازم دیگر نیز باشد . اکنون یک سال تمام از وعدة صریح وی می گذشت . چشم درد شدیدی شروع به آزارش کرد که شرح عذاب جهنمی آن را در دفتر خاطراتش نگاشته است .
شبی در ماه اکتبر سال 1879 کنار میزش نشسته سربه گریبان تفکر فرو برده و سیگار برگش را می جوید . بدون آنکه توجهی داشته باشد ، انگشتانش با یکی از دگمه های لباسش بازی می کردند . ناگهان دگمه کنده شد و با قطعة نخی که به آن آویزان مانده بود بر کف دستش افتاد . ادیسون لحظه ای به نخ دگمه خیره شد سپس دفعتاً از جا برجست و به آزمایشگاه رفت و تکة نخ را جلو همکارانش انداخته فریاد زد : « آیا تا کنون این را امتحان کرده ایم ؟ فوراً چند رشته نخ را کاربونیزه کرده درون لامپ مورد آزمایش قرار دهید .» بالأخره یک رشته را درون لامپ تخلیه شده از هوا نصب کرده جریان برق را وصل کردند .
نور ملایم زرد رنگی درخشیدن گرفت . ادیسون و صنعتگرانش با حالتی سحر زده بر آن خیره شدند . اولین سؤالی که در چشم های مبهوت ایشان خوانده می شد این بود : « یک دقیقه؟ یک ساعت ؟ » لامپ نخی مدت چهل ساعت متداوماً روشن ماند . این بزرگترین واقعة زندگی ادیسون محسوب می شد .
به این ترتیب عصر الکتریسیته آغاز شد و ادیسون به عنوان بزرگترین نابغه امریکا معروف گردید .
این جملة معروف را از خود به یادگار گذاشته است :« نبوغ عبارت از نود و نه درصد عرق بدن و یک درصد الهام روح است .»
چنان که ذکر شد ، ادیسون مرد معجزة دورة علم و صنعت شناخته شد و در طول حیات علمی خود به دریافت 2500 امتیاز اختراع ثبت شده – چه در آمریکا و چه از ممالک دیگر- نایل آمد . ادیسون تا آخرین روز حیاتش ، یعنی 18 اکتبر سال 1931 ، دست از کار و جستجو برنداشت .
حال با توجه به این مقدمه و زندگی نامه و علاقه ای که نسبت به این شغل دارم دوست دارم با یک سیم کش ساختمان که در ارتباط با برق کار می کند تحقیق کنم تا ببینم واقعاً این شغل همان کاری هست که من فکرش را می کردم یا نه . پس با یکی از شاغلین این حرفه آقای حسن کاویانی که یکی از دوستان نزدیک ما است سؤال و جواب می کنم .
شغل شما چیست ؟ این شغل با چه مشاغل دیگری در ارتباط است ؟
سیم کش ساختمان و این شغل با مشاغلی از قبیل بسازفروش ها – مغازه های لوازم الکترونیک و کالاهای برق و ابزار فروشها و …. در ارتباط است .
2 – رشته تحصیلی شما چیست آیا در همان زمینه کار می کنید و نوع کار شما چیست؟
رشته تحصیلی من الکترونیک است و در رشته تحصیلی خودم فعالیت می کنم و نوع کارم خدماتی است .
3ـ در روز چند ساعت کار می کنید و چه مدت است که به این کار اشتغال دارید؟
معمولاً 8 ساعت ولی اگر کارم طول بکشد تا 12 ساعت هم کار می کنم و مدت 20 سال است که به این شغل اشتغال دارم .
4ـ آیا به کارتان علاقه دارید از چه مواردی از کارتان بدتان و چه مواردی را دوست دارید؟
بله ، از مرحله قوطی گذاری که با آب و گچ سرو کار دارم بدم می آید و از مرحلة سیم کشی و روشن کردن برق خوشم می آید .
5ـ یک شاغل در شغل شما چه خصوصیاتی باید داشته باشد ؟
باید با انصاف و فقط برخورد خوبی با مردم داشته باشد .
6ـ در مدت روز وظایف و مسئولیتهای شما چه هستند ؟
کار بخصوصی انجام نمی دهیم جز اینکه کار صاحبکار را سریع تمام کنیم .