لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .docx :
اسراف و تاثیر آن بر جامعه
اسراف
تعریف لغوی: اسراف از ریشه سرف یعنی تجاوز کردن و از حدّ گذشتن در هر کاری که انسان انجام میدهد.[1]
تعریف اصطلاحی: کلمه اسراف به معنای خارج شدن از حدّ اعتدال و تجاوز از حدّ در هر عملی است که انسان انجام میدهد. هر چند که به گفته راغب غالباٌ در مورد پول خرج کر دن استعمال میشود.[2]
کلمه اسراف کلمه بسیار جامعی است که هر گونه زیاده روی در کمیّت و کیفیّت و بیهوده گرایی و اتلاف و مانند آن را شامل میشود.[3]
مقدمه
دین مقدس اسلام بهرهبردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زیباییهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زیادهروى را حرام و ناروا مىداند و این بدان جهت است که مسلمان به تناسب امکانات و توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسؤولیت دارد. در این صورت فرد اسرافکار قهرا از اجراى مسؤولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمىماند و از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مىزند.
قرآن مجید این حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهایى زیبا بیان مىکند و با هشدار به پیروان خود مىفرماید: (و انفقوا فى سبیل الله ولاتلقوا بایدیکم الى التهلکة) (۱) یعنى در راه خدا انفاق کنید و با دستهاى خود، خود را به هلاکت و نابودى نیفکنید. از این آیه شریفه چنین استفاده مىشود که اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نیازمندیهاى مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملتبه هلاکت و سقوط مىانجامد.
صرفنظر از اهمیتخوددارى از اسراف و تبذیر در دین از نظر موقعیتخاص کشور اسلامى که در محاصره حکومتهاى سلطهگر قرار گرفته اگر ما بتوانیم تجملات زندگى را حذف کنیم و رعایت اقتصاد و میانهروى را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهیم، به استقلال کشور کمک کردهایم و به پیروزى نهایى نزدیکتر شدهایم. در نتیجه این شعار را در اقصى نقاط عالم و دنیاى اسلام و بالاخص ایران اسلامى اعلام کردهایم که ما از تنگناهاى اقتصادى نمىهراسیم و قدرت آن را داریم که روى پاى خود بایستیم و به هیچ قدرتى جز خداوند متعال متکى نیستیم.
مفهوم اسراف
راغب اصفهانى مىگوید: «السرف تجاوز الحد فى کل فعل یفعله الانسان» (۲) اسراف به معنى تجاوز از حد و معیار در هر کارى است که از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زیادهروى در انفاق مال بیشتر است و گاهى به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانى هم به چگونگى بذل مال و مورد آن اطلاق مىشود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنى «کل فعل» و بر پایه شواهد فراوان در قرآن و حدیث، اسراف به هر گونه تجاوزکارى و زیادهروى گفته مىشود و در هر حال اسراف عملى است ممنوع و محکوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
خداوند در سوره اعراف مىفرماید: «کلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین» (۳) بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
آثار سوء اسراف
الف) زیانهاى فردى
اسرافکار، علاوه بر زیانهاى اقتصادى که بر جامعه و ملت تحمیل مىکند، براى خود نیز زیانهاى جبرانناپذیرى به بار مىآورد:
۱ - خشم الهى; اسرافکار چون تعادل و توازن اقتصادى جامعه را برهم مىزند، از رحمتخدا بدور و گرفتار خشم خدا مىشود، همانگونه که در قرآن مجید آمده است: «انه لایحب المسرفین» (۴۶) خداوند اسرافکاران را دوست نمىدارد، و امام صادق(ع) فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله» (۴۷) اسراف مورد غضب خداست.
۲ - محرومیت از هدایت; خداى متعال که همواره درهاى رحمتش بر بندگان گشوده استخود را «غافر الذنب و قابل التوب» (۴۸) معرفى کرده است لکن نسبتبه اسرافکاران مىفرماید: «ان الله لا یهدى من هو مسرف کذاب» (۴۹) همانا خداوند کسى را که اسرافکار و دروغگوست هدایت نمىکند.
۳ - فقر; روشنترین اثر اقتصادى اسراف، فقر است، زیرا که اسرافکار در اثر مصرف نارواى خود هم جامعه را به ورطه فقر مىکشاند و هم خود دچار فقر مىشود. لذا یکى از راههاى مبارزه اسلام با فقر و محرومیت ایجاد هماهنگى اقتصادى و ریشهکن ساختن اسراف است. حضرت على(ع) مىفرمایند: «القصد مثراة و السرف متواة» (۵۰) اقتصاد و میانهروى باعث توانگرى و اسراف و ولخرجى مایه فقر و تنگدستى است. و نیز فرمود: «سبب الفقر اسراف» (۵۱) ولخرجى عامل فقر است.
۴ - هلاکت; اسراف از هر نوعى که باشد انسان را به نابودى مىکشد. قرآن مجید این حقیقت را چنین بیان مىفرماید: «ما به وعدههایى که به انبیاء و اولیا دادیم وفا کردیم و سپس آنها را با هر که اراده کردیم نجات دادیم، اما مسرفان و ستمگران را هلاک کردیم» (۵۲) و نیز حضرت على(ع) مىفرماید: «کثرة السرف تدمر» (۵۳) اسرافکارى زیاد انسان را به هلاکت مىکشاند.
۵ - کیفر اخروى; کیفر کسانى که از حدود الهى تجاوز کرده و اوامر و نواهى خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستى در دنیا نیستبلکه عذاب اخروى نیز در انتظار آنان است. قرآن مجید در اینباره مىفرماید: «و کذلک نجزى من اسرف و لم یؤمن بآیات ربه ولعذاب الآخرة اشد و ابقى» این چنین جزا مىدهیم کسى را که اسراف کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد، عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است، و در جاى دیگر مىفرماید: «و ان المسرفین هم اصحاب النار» براستى که مسرفان اهل دوزخند. به این ترتیب معلوم است که وضع افرادى که در مسیر باطل و هرزگیها دچار اسراف مىشوند چه خواهد بود!
ب) زیانهاى اجتماعى اسراف
البته از نظر اسلام، هر کس مالک حاصل کار و دسترنجخود - با رعایتحدود شرعى - مىباشد ولى انسان نمىتواند به بهانه این که مالک مالى است هر طور که بخواهد آن را صرف و خرج کند بلکه دو شرط اساسى دارد: یکى بهرهگیرى براى خود و دیگرى بهرهدادن به دیگران و تعطیل اینها دو صورت مىتواند داشته باشد:
۱ - ثروتاندوزى و تکاثر که نه خود از آن بهرهمند شود و نه دیگران.
۲ - صرف مال در راه هوا و هوس و اسرافکارى، که هر دو ممنوع و داراى پیامدهایى به شرح زیر مىباشند:
۱) حقناشناسى، وجدان هر انسانى این مطلب را پذیراست که در برابر هر احسانى باید تشکر کرد و اخلاق اجتماعى نیز حکم مىکند که در مقابل هر نیکى باید حقشناس و سپاسگزار باشیم، از احسان و نیکى پدر و مادر، استاد و معلم تا خالق مهربان.
«لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید» (۵۴) اگر شکر نعمت را بجا آورید، فزونى دهیم و اگر کفران نعمت کنید مجازاتم شدید است.
۲ - تزلزل و سستى، انسانهاى معتدل در فراز و نشیبهاى زندگى هرگز نمىلغزند ولى افراد اسرافکار که ولخرجى و مصرفزدگى تمام ابعاد زندگیشان را فراگرفته چون روحیه مقاومت ندارند، شکستخورده و متزلزل خواهند بود.
۳ - کاهش تولید، جامعه مصرفى رفتهرفته قدرت تولید را از دست مىدهد و براى تامین مایحتاج خود به بیگانه روى مىآورد. این مطلبى است که در دوران حکومت طاغوت براى همه ثابتشده و نیاز به توضیح ندارد.
۴ - سقوط اخلاقى، ولخرجى و ریختوپاشهاى نابجا و بىمورد، انسان را از مسیر صحیح بیرون آورده و به ورطه هولناک فساد و تباهى مىکشاند، انسان اسرافکار گاهى به مرحلهاى مىرسد که به هر پستى تن مىدهد; رشوه مىگیرد، دروغ مىگوید، ربا مىخورد، به عناوین مختلف، عفت و شخصیتخود را از دست داده و سرانجام کارش به رسوایى مىکشد.
کیفر کسانى که از حدود الهى تجاوز کرده و اوامر و نواهى خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستى در دنیا یستبلکه عذاب اخروى نیز در انتظار آنان است.
۵ - ضعف ایمان، اسرافکارى آدمى را از راه اعتدال خارج مىکند و به سستى ایمان و ضعف عقیده مىکشاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
نقش تغذیه در سلامت فرد و جامعه
تأمین یا تهدید سلامت جامعه
گفتگو با دکتر سید ضیاءالدین مظهری- متخصص تغذیه و مدیر گروهتغذیه واحد علوم و تحقیقات
تغذیه، از نیازهای اساسی و اولیه بشر تلقی میشود؛ چرا که از آغازین لحظه شکلگیری حیات، شروع و در تمامی مسیر زندگی ادامه داشته و در هر برههای از مقاطع زندگی و بالندگی جسم و جان بستگی به نوع، کیفیت، تنوع و تعادل خود، اثرات متفاوتی را اعمال مینماید که این میتواند بسیار سازنده و یا برعکس بسیار مخرب و بیماریزا باشد. لذا تغذیه سالم، باعث حفظ سلامتی جسمی انسان شده و در نهایت انسانی که از دیدگاه کالبدی، سالم است، قطعاً میتواند روح و روانی سالم داشته باشد.»
این بخشی از سخنان رییس سابق انجمن تغذیه ایران است که در خصوص یکی از بدیهیترین نیازهای فطری انسان بیان شده است. اما از سوی دیگر با توسعه فنآوری و ارتقاء مهارت انسان در فرآوری متنوع در محصولات غذایی، طیف وسیعی از تولیداتی را در پیش روی آحاد بشر قرار داده که او را مکلف به «انتخاب» نموده است.
در عصر کنونی، غذا دیگر به معنای «قوت لایموت» منظور نظر نیست، بلکه محملی است که به واسطه آن، بشر به غریزه تنوع طلبی خویش توجه کرده و در پی ارضا این حس خداداد است.
در این میان، در صورتی که انسان بتواند از بین محصولات متنوع غذایی که در پیش رو دارد، مناسبترین را گزینش نماید؛ سلامتی خود را تأمین کرده، در غیراین صورت به دست خود، زمینه سقوط به ورطه انواع مخاطرات را فراهم کرده است. از این رو ارتقاء میزان آگاهیهای مصرفکنندگان از کیفیت و آثار تبعی مواد غذایی، بیشک موجب حفظ سلامتی افراد و درنهایت جامعه خواهد شد.
دکتر سید ضیاءالدین مظهری، متخصص تغذیه، استاد دانشگاه و مدیر گروه تغذیه واحد علوم و تحقیقات تهران برای تشریح این مفهوم با «فرهنگرسانه» به گفتگو نشسته است که در ادامه از نظرتان میگذرد:
منبع: فصلنامه تحلیلی و پژوهشی فرهنگ رسانه/شماره3/تابستان1387
•چه معیارهائی در مورد سلامت غذا باید وجود داشته باشد تا روی سلامت جامعه مؤثر واقع شود؟
«همانطور که بارها از طرف متخصصین، مدرسین و محققین دانش تغذیه مطرح و تأکید گردیده، میباید با آموزشهای منظم و اقدامهای تأثیرگذار، تغییر رفتاری در جامعه به صورت بنیادین و ماندگار پدیدار گردد که تغذیه نه از بعد رفع گرسنگیهای ظاهری و لذت بردن از طعم و رنگ و عطر غذاها مورد ارزیابی و پسند و انتخاب افراد واقع شوند، بلکه مفهوم واقعی تغذیه متناسب، متعادل و متنوع در سطح زیستی، محلی، خانوار و فردی، مورد شناخت، قبول و تکرار قرار داده شود.
غذا میتواند سلامتی را تأمین یا تهدید کند، غذا تحت تأثیر مؤلفههای مختلفی قرار دارد که مهمترین آن تناسب تأمین نیاز غذایی با اشتغال، درآمد و نوع معیشت است. طبیعتاً بخشی از درآمد خانوارها، اختصاص به تأمین غذاهای مناسب داده میشود. افزایش میزان درآمد، امکان ایجاد تنوع در بهرهگیری از مواد متنوع غذایی را فراهم می کند. اما در صورتی که خانواده از دانش و آگاهی لازم در خصوص مفهوم تغذیه سالم برخوردار نباشد، این امکان وجود دارد که انتخاب اصلح محقق نشود. از سوی دیگر درآمد کم به خودی خود نیز توانایی خانواده را برای گزینش غذای سالم، محدود خواهد کرد. لذا در اینجاست که ارتقاء فرهنگ تغذیه و نشر دانش و آموزههای مربوطه باید به طور جدی در دستورکار نهادهای مسئول قرارگیرد. این آموزش میباید از دوران کودکی و حتی در مهدهای کودک آغاز شود و در تمام مقاطع تحصیلی استمرار یابد. در راستای ایجاد فرهنگ و دانش تغذیهای است که وقتی شخصی پولی در دست دارد، بهترین سرمایهگذاری را برای تأمین یک غذای متناسب، متعادل و متنوع انجام میدهد و دست به انتخاب اصلح میزند.»
•این انتخاب قطعاً دارای ویژگیهای است. به نظر شما انتخاب اصلح تحت تأثیر چه عواملی است؟
«این مسئله به دو ویژگی مهم مربوط است. یکی از آنها مرتبط است به مفهوم دانش تغذیه، یعنی آن که فرد بداند چه چیزی را نیاز دارد و باید انتخاب کند. این مسئله به آموزشهای عمومی و ارتقاء آگاهی در باب علوم تغذیه برمیگردد که اساساً مسئولیت آن برعهده تمامی نهادهای فرهنگی، آموزشی و رسانههای ارتباط جمعی است.
ویژگی دیگر در این راستا، نحوه دستیابی به مواد غذای مورد نیاز است که مسئله قیمت در آن نقش تعیینکنندهای دارد. اگر قیمت تأمین مواد غذایی تحت کنترل باشد، لذا تمامی گروههای اجتماعی، با هر میزان درآمد میتوانند مواد غذایی مورد نظر خود را کسب نمایند. قطعاً مسئله تثبیت و کنترل قیمت مواد غذایی برعهده دولت است و اگر سلامت اجتماعی اهمیت دارد که به حتم یقین دارد، باید مورد توجه قرار داده شود.»
•در این میان مسئله امنیت غذایی چه جایگاهی مییابد؟
«در شرایطی که آموزشهای عمومی توسعه یافته و آحاد جامعه براین اساس توانستند شناخت لازم را به دست بیاورند و از سوی دیگر با کنترل و تثبیت قیمتها، امکان خرید و انتخاب اصلح نیز فراهم گشت؛ مسئله امنیت غذائی است که خود را نمایان میکند. این بدان معنا است که مردم در هر زمانی که احتیاج دارند، بتوانند غذاهای مورد علاقه و آن چیزی را که آموختند، بدست آورند. چرا که فرآیند آموزش، اشتیاق را در آنها ایجاد کرده است. اما نکته حائز اهمیت این است که امنیت بدون ایمنی فایدهای ندارد. چرا که مواد غذایی در تمامی مراحل کاشت، داشت و برداشت، فرآوری، تولید و نگهداری، حمل و نقل و توزیع، همواره در معرض خطر آلودگیهای مختلف شیمیائی، بیولوژیکی و میکروارگانیسمها قرار دارد. لذا ایمنی مواد غذائی که در دسترس مردم قرار میگیرند، باید به طور مستمر مورد توجه قرار گیرند. هرچند که مسئولین نهادهای مرتبط با سلامتی، نسبت به کنترل کیفی مواد غذائی عرضه شده، اقداماتی را انجام میدهند، لیکن بعد دیگری از آموزشهای مرتبط با تغذیه نیز خود را نمایان میسازد و آن ایجاد شناخت در باب ایمنی مواد غذایی همانند نحوه نگهداری مواد غذائی است. متأسفانه اغلب خانوادهها از دانش کافی درخصوص نحوه تهیه و نگهداری مواد خام و پخته برخوردار نیستند و جدای زیانهای جانی، خسارت هنگفت مالی را نیز باعث میشوند. برفرض مثال اگر میزان ضایعات غذایی که به دلیل عدم آگاهی مصرفکنندگان از نحوه طبخ، نگهداری و مصرف، بوجود میآید را در سطح کشور جمعآوری کنیم، قطعاً با میلیاردها ریال مواد غذائی تلف شده مواجهه خواهیم شد.».
• با این مسئله چگونه میتوان برخورد کرد؟
«برخورد با این مسئله، میتواند بعد دیگری از آموزش باشد. چه بسا غذاهائی که با قیمت گزاف و مشکلات عدیده تهیه میشوند، ولی به علت عدم آگاهی از نحوه پخت و استفاده از منابعی که به جهت تهیه غذاها باید با هم تلفیق شوند، مواد عالی و پر از نعمت و برکت دچار تغییراتی شده و سمومی در آنها ایجاد شود که مسئله سلامتی فرد را مورد تهاجم قرار دهد.لذا ضروری است در کنار آموزشهای مرتبط با خواص مواد غذایی، روند فرآوری، تهیه، پخت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 43 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
بسم الله الرحمن الرحیم
جامعه ایمن
جامعه ایمن
جامعه ایمن
جامعه ایمن
جامعه ای است که با مشارکت مردم و نهادهای مختلف جامعه و دخالت مسئولین محلی و همکاری های بین بخشی تلاش می شود تا رخداد سوانح و حوادث در آن به حداقل یا به صفر برسد.
جامعه ایمن طوری طراحی می شود که یک تیم متشکل از نمایندگان تمامی مسئولان در سطح یک منطقه، شهرستان، استان یا کشور، با همفکری و همکاری نزدیک و با جلب مشارکت مردم و با ریاست مقام ارشد دولتی آن منطقه، مسئول تامین و حفظ ایمنی جمعیت تحت پوشش خود باشند.
جامعه ایمن
۱- بخشهای مختلف یک جامعه در قالب یک نظام و مدیریت یکپارچه و هماهنگ با مسئولیتهای مشخص و شفاف عمل نمایند.
۲- مردم توانمند و آگاه در کنار بخشهای دولتی ، مشارکت فعال داشته باشند.
۳- برنامه های مستمر ودراز مدت ارتقا ایمنی برای کلیه اقشار،جنسیتها ،سنین و در کلیه محیط های اجتماعی جاری باشند.
۴- نظام شفاف ثبت مستند سازی و گزارش دهی کلیه موارد حادثه، آسیبها و علل آنها برقرار باشد.
۵- نظام ارزشیابی برنامه ها و فعالیتها و بهبود مستمر،همواره جاری باشد.
6- انتقال تجربیات موفق خود در قالب تحقیق و پژوهش به سایر اعضای شبکه جهانی جوامع ایمن انجام شود .
ویژگی های یک جامعه ایمن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 188 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
بسم الله الرّحمن الرّحیم
دانشگاه پیام نور
نام کتاب: جامعه شناسی سیاسی
رشته علوم اجتماعی-2 واحد
مؤلف: دکتر سید بیوک محمدی
انتشارات دانشگاه پیام نور
تهیه کننده پاورپوینت: احمد بخارایی
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور مرکز گرمسار
زمستان 1385
قابل توجه دانشجویان:
این CD که شامل پاور پـوینت (Power Point) درس جامعه شناسی سیاسی است شما دانــشجویان را حدود 50% با محتوای درس آشنا می ســـازد و به معنای بی نیاز شدن شما از مطالعه دقیق تر متـن کتاب درسی نمی باشد. برای آمادگی بیشتر متن کتاب را به دقت مطــالعه فرمایید.
1. طرح درس جامعه شناسی سیاسی
2. اهداف کلی جامعه شناسی سیاسی
3. فصل اول : زمینه جامعه شناسی سیاسی
4. فصل دوم : دولت، حکومت
5. فصل سوم : بازشناخت دولت و حکومت از جامعه
6. فصل چهارم : حکومت اسلامی
7. فصل پنجم : حکومت و جامعه
8. فصل ششم : مشروعیت
9. فصل هفتم : وظایف و کار کرد های دولت
توجه: 1. برای ورود به هر عنوان روی آیکون مربوطه کلیک کنید.
فهرست مطالب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
حقوق زن و مرد در جامعه
اما آنان نخواسته و یا نتوانسته اند همهء رقیبان را بالکل از میدان به در کنند چرا با از میان رفتن یک رقیب ، دیگری ای جایگزین می شود و قد علم می کند. پس چاره در قانون گزاری طبیعت است با میل و ارادهء خویش. قوانینی که نوع برتر را تعریف کند و سایرین را مستثنی سازد. این قوانین گاه می تواند بی رحمانه تر از قوانین جنگل معصوم به غلط ظالم خوانده شده باشد؛ هر که سفید تر، برتر؛ هر که قوی تر؛ بهتر؛ ...
در این میان قانونی وجود دارد که شاید از همه کودکانه تر باشد: فرد هم رنگ ، هم نژاد ، هم دین ، هم وطن و هم خون ، ولی پست تر! و آن عضو مفلوک جامعه کسی نیست جز همشهری دست دوم، زن. اینجا دیگر برتری نه نسبی که مطلق است – برتری از آن نوع که انسان بر تمام دیگر موجودات دارد. مرد اشرف مخلوقات است ، نه زن. مرد است که روح خداوند در او دمیده شده است و او تصویر خداوند در بهشت است. زن عضوی ناقص است که به واسطهء مرد خلق شده است و کاری جز این نکرده که مرد معصوم و متعالی را تشویق به خیانت به پدر روحانی اش نموده و باعث اخراج او از خانهء امن و ابدیش گردیده است. زن حیوانی است مکار ، عامل بیچارگی دنیا.
این فرضیه در جوامع ابتدایی هم به نوعی دیگرموثق و معتبر بود. انسان اولیه می بایست قوی باشد تا بتواند مبارزه کند و در مبارزه با طبیعت پیروز شود. انسان ضعیف دوام نمی آورد مگر به حمایت قوی ترها. اما انسان های ضعیف اغلب زنان بودند و ادامهء زندگی شان منوط به حمایت مردان. پس برتری مرد مجدد ثابت می شد.
با انتقال جامعه به مرحلهء کشاورزی، هنوز قدرت بدنی حرف اول را می زد. در جنگ و دفاع از املاک هم زنان جز آن که به اسیری برده شوند و ایجاد دردسر نمایند، کمکی نمی کردند پس آنان مایهء ننگ بودند. در این دوران نیز همچنان الگوی انسان طبیعت بود و این امر برتری را بدون چون و چرابه مردان داده بود. بودند جوامعی که خشم طبیعت چندان گریبانگیرشان نبود و پیش رو زمین های بارور کشاورزی داشتند، مانند جامعهء مصرباستان که رود نیل ، کشتزارهای حاصل خیز را برایشان به ارمغان می آورد. در این جوامع – باز به پیروی از طبیعت – ارزش و برتری به گروهی داده می شد که بیشتر شبیه محیط بودند. این جا زنانی که مصداق باروری بودند؛ یعنی مادران، برتری داشتند. باز هم آن چه مطرح بود باروری زن بود و نه خود او. هنوز هم در جوامع ابتدایی افریقا با شرایطی مشابه می توان نمونه های مادر سالاری را یافت.
اگر رشد جامعهء انسانی را به مراحل رشد بدن انسان تشبیه کنیم، گذار از مرحلهء کشاورزی و ورود جوامع به دوران صنعتی ، پایان طفولیت و ورود به دوران نوجوانی و سرکشی بود. در این دوران ملاک دیگر زور بازو و قدرت نبود چرا که نه تنها زنان، که کودکان شش- هفت ساله نیز می توانستند پای دستگاه ها در کارخانه ها بایستند و کار کنند. حال می بایست دربارهء تمامی ملاک های برتری تجدید نظر به عمل آید و همان زمان بود که تاریخ شاهد جنبش های انسان دوستانه از جمله لغو برده داری، حق آزادی و رای برای زنان و .... گردید.
از آن پس اگر چه عده ای سعی کردند این تحولات را انکار کنند و حقوق را نادیده بگیرند، دیگر توان آن را نداشتند چرا که جامعهء انسانی به شکلی اجتناب ناپذیر مسیر خود را می پیمود.
اما در عصر صنعتی نیز گاه جنبش های مخالف مردسالاری، که به مرور منجر به ایجاد حرکت های فمینیستی – به طور خاص موج اول - گردید ، مشکل را حل نکرد. راه حل های ارایه شده در ابتدا صرفا ترک یک سوی میدان نبرد و الحاق به دیگر سو بود و چون نتیجه نبخشید، کار به انکار کل موضوع مخالفت انجامید. فمینیست های موج سوم بالکل منکر وجود چیزی به نام جنسیت و تفاوت زن و مرد شدند. [1]
زمانی که صحبت از تساوی حقوق زن و مرد می شود،خود این عبارت به معنی یکی ندانستن این دو است. یعنی ما دو پدیده به نام های زن و مرد داریم و قصد آن می کنیم که به آن ها حقوق برابر بدهیم. مشکل اساسی افرادی که امروزه به این مهم می پردازند این است که می خواهند زن و مرد را کاملا یکی بشمارند و از این طریق به اثبات تساوی حقوق بپردازند. مقایسه هایی فیزیکی که گاه انجام می پذیرد حاکی از این غفلت است ؛ مثلا مقایساتی بر روی وزن مغز زنان و مردان. اینان قصد اثبات تساوی زن و مرد- و نه تساوی حقوق زن و مرد - را دارند.
با وجود همهء تلاش ها برای انکار، زن و مرد از نظر جسمانی با یکدیگر متفاوت اند. [2] اما تلاش برای برقراری تساوی حقوق زن و مرد است؛ یعنی آن چه که با توجه به لیاقت و شایستگی یک انسان باید به او داد. در اعطای حق، دیگر مسالهء زن یا مرد بودن مطرح نیست چون دیگر به جسم فرد ربطی ندارد. مساله یک انسان است؛ انسانی دارای روح که می تواند زن یا مرد، سفید یا سیاه ، پیر یا جوان ، قوی یا ضعیف باشد. هیچ یک از تفاوت های ظاهری نمی تواند عامل محرومیت فرد انسانی از حقوق او باشد.
اما حق یک انسان چیست که زن و مرد باید به شکل مساوی از آن بهره برند؟ مسلما این امر تنها به این معنی نیست که زن ترک خانه کند و در اجتماع حاضر باشد. حقوق برابر در اموری بسیار متعالی تر است: حق تفکر، حق آموزش، حق انسان بودن ، حق رشد و تعالی عقلانی و روحانی. زن و مرد باید به طور مساوی امکان ترقی و تکامل داشته باشند و بتوانند قابلیات و استعدادات خود را بروز دهند. نکتهء مهم این جاست که زن و مرد هر دو به تنهایی انسان هایی کامل و مستقل هستند که هر یک به منزلهء یک واحد انسانی می توانند زندگی و ترقی کنند. زمانی می توان انتظار حقوقی برابر را برای آنان داشت که چنان باوری ملکهء جامعه گردد.
اما مگر حالا که چنین نیست ، چه مشکلاتی وجود دارد؟ اگر این ارزش محقق شود چه خواهد شد؟
نادیده گرفتن زنان در هر جامعه به ضرر کل آن جامعه است. تعلیم و تربیت کل جامعه ، به علت عدم آگاهی و توانایی مربیان اول فرزندان – مادران – به تاخیر خواهد افتاد و این حرکت ورشد جامعه را کند می کند. در اصل باور به برتری هر جنس تناقضی در خود نهفته دارد؛ چگونه ممکن است انسان هایی پست و ذلیل – مادران یا زنان – بتوانند از دامان خود متعالیانی – مردان – بار آورند یا مادرانی والا و عالی افرادی پست؟
ازسوی دیگر تحقیقات نشان داده است که در جوامع مردسالار گرایش به نظام دیکتاتوری بیشتر است. مصداق آن را نیز آلمان در دوران نازیسم می دانند که تاکید بر خانه نشینی زنان داشت. بالعکس، حکومات دموکراسی اغلب با حضور زنان در جامعه همراه بوده است. در ضمن هر کجا که موازنهء بین دو جنس برقرار باشد، سطح زندگی ارتقا می یابد.[3] و شاید همین اصل مؤید آن باشد که حضور زنان در جامعه و تصمیم گیری ها منجر به برقراری