لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
شرایط و ویژگی های مدیر از دیدگاه اسلام
اکثر پژوهشگران و نویسندگان معتقدند ،جهان بینیها ،اعتقادات ،بینشها و نگرشهای حاکم بر یک جامعه هستند که معیارها و ملاکهای شایستگی وموفقیت افراد را تعیین می کنند ،مکتب حیات بخش اسلام نیز که در جز جزء زندگی اجتماعی ،سیاسی و اداری افراد نظر و حضور داشته ،داشتن ویژگی هایی را برای موفقیت مدیر لازم و ضروری می داند که برخی از ویژگی های عمده آن اشاره می کنیم :
ایمان به هدف و علاقه مندی به کار
اولین ویژگی و معیار برای موفقیت یک مدیر بطور طبیعی ایمان به هدف و یا علاقه مندی به کار و یا باور باطنی به آنچه که به عنوان وظیفه می نگرد هست یکی از دانشمندان در تبیین این ویژگی می نویسد.
«کشش درونی و علاقه باطنی به هر کاری که انسان انجام آن را به عهده می گیرد از عوامل بزرگ موفقیت اوست ،زیرا عشق و علاقه به کار (هدف ) مانع از آن می شود که غبار خستگی بر روان انسان بنشیند ،نه تنها احساس خستگی نمی کند بلکه دوری از کار در او ایجاد خستگی می کند ،عشق و علاقه به کار ،روح ابتکار و نوآوری را در انسان زند می سازد و در پرتو کشش درونی مشکلات برطرف می شود در حالی کهع کار از روی بی میلی (تردید ) و بی رغبتی نه تنها پیش نمی رود بلکه درجا هم می زند».
وقتی هدف ،روشن و قابل دسترسی و واقع بینانه باشد علاقه به نیل آن چند برابر می شود و مدیری که هدف و وظیفه برای او قابل درک و قابل دسترسی و روشن باشد شدیدا به تحقق آن علاقه مند و برای پیشبرد آن نهایت تلاش را خواهد نمود.
پیامبر (ص) به عنوان شایسته ترین فردی که اقدام به تشکیل حکومت از طریق ایجاد سیستم مدیریت اسلامی نمود دارای چنین ویژگی بودند که از عوامل عمده موفقیت او محسوب می شود و بر این اساس خداوند دربارزه او می فرمایند:«پیامبر به آنچه (فرمانها و دستورهای خداوند) از سوی خداوند بر او نازل شده ایمان و باور قلبی داشتند.
ایمان و علاقه رسول خدا به ماموریت و وظیفه اش از تمام تلاشها م کوششها و از تمام زوایای زندگانیش پیدا بود ایستادگی پیامبر در جنگ احد نمونه بارز این ویژگی است که خداوند خطاب به او می فرمایند :
«ما انزلنا علیک القران لتشقی »
«ما قرآن را (فرمان و ماموریتها) بر تو نازل نکردیم که اینگونه خود را به زحمت افکنی »
همین ایمان عمیق به هدف بود که به دعوت او جاذبه خاصی داده بود.
انبیا و فرستادگان خداوند ،مدیران عمومی جامعه خویش بودند که از طریق هدایت افراد کار و ماموریت خود را شروع نمودند و در سخت ترین شرایط بدون امکانات کافی موفقیتهای بزرگی به دست آوردند بنابر این نخستین و مهمترین ویژگی برای موفقیت مدیر ایمان به هدف و علاقه مندی به کار می باشد.
علم و آگاهی و تخصصو مهارت لازم
از جمله ویژگی های مدیر که شرط موفقیت او نیز محسوب می شود علم و تخصص و مهارت مربوطه است دانش و آگاهی لازم از گذشته های قبل نیز ضروری بوده و به آن تاکید شده است بر همین اساس خداوند افراد را به اهل علم و دانش ارجاع داده و می فرمایند:
« همیشه از اهل علم و دانش بپرسید و به آنها مراجعه کنید»
و نیز در گزینش طالوت و در پاسخ ایرادات قوم بنی اسرائیل به این انتصاب فدو ویژگی برجسته او را یاد آور شده و فرموده :
«خداوند او را برای شما برگزید و به او توانایی (قدرت ) و دانش (تخصصی ) لازم را بخشید.»
از این آیه استفاده می شود که «کار را باید به کاردان سپرد» و یا حضرت یوسف ویژگی خود را برای پذیرش مسئولیت علیم بودن و کاردانی و دانش خود یاد آور می شود و فرماید:
«مسئولیت خزانه داری را به من بسپارید ،زیرا من امانتدار و به کار (وظیفه ) آگاهی دارم »
علم و دانش و به اصطلاح تخصص راه را روشن می سازد و مشکلات را برطرف می کند مقصود از دانایی دانش مربوط به موضوعی است که مدیریت آن را بر عهده گرفته است . و از دیدگاه اسلام علاوه بر ایمان و اعتقاد به ارزشهای مکتبی دانش اداره و انجام وظیفه و آگاهی لازم نسبت به آنچه که باید انجام دهد ضروری است با تاکید بر این ویژگی پیامبر (ص) می فرمایند:
« هر گاه حاکم فردی را به عنوان مدیر و کارگزار انتخاب نماید در حالی که می داند در جامعه اسلامی شایسته تر و آگاه تر از او به کتاب (قران ) و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
به نام خدا
دیدگاههای امام خمینی (ره)
(1
نقش زن از دیدگاه امام خمینی:
یکی از مهمترین الگوهای دینشناختی حضرت امام در حوزه مسایل زنان که در واقع وجهی اساسی در تمایز میان اندیشه و نگاه ایشان و بسیاری از بزرگان دیگری که از زبان دین سخن میگفتند و میگویند، به شمار میرود، اصل و محور فراگیر و گستردهای است که در اینجا با عنوان مسؤولیت و دخالت در سرنوشت از آن نام میبریم.این مهم با توجه به سرفصلها و موضوعات متعددی که در مصداقیابی آن از منظر اندیشه امام وجود دارد و میتواند با تعابیر دیگر و یا در چند بخش مجزا مطرح شود.مجال اندک مقاله چارهای جز شرح اجمالی و پرداختن فهرست گونه به بخشی از عناوینی که زیر مجموعه این اصل قرار میگیرند، باقی نمیگذارد. آنچه در این بخش مورد نظر است عمدتا از وجهه نظر مسؤولیت عملی زن در دو حوزه فرد و جامعه است و نگاهی به بعد کلامی و مباحث انسان شناختی ندارد.در آن زمینه به همان شرحی که در محور «خوشبختی، کالای مشترک» ، آمد بسنده میکنیم. تردیدی نیست و کسی نیز نمیتواند تردید کند که زن نیز یکسان با مرد، در سرنوشتخود دخیل است و پاسخگوی عمل خود میباشد.مدار تکلیف و مسؤولیت، عبارت است از اراده و اختیار و آزادی عمل از یک سو، و خرد و آگاهی از سوی دیگر.و هر انسانی، زن یا مرد، در گرو دستاوردها و اکتسابات خود است، چه خوب و چه بد:
کل نفس بما کسبت رهینة
و:
لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت.
در اینها تردیدی نیست و کسی نیز تردید نکرده است و نیازی به شرح و بسط آن نمیباشد.آنچه در این مختصر از منظر دینشناسی امام به آن اشاره میکنیم، همسانی زن و مرد و مسؤولیت مشترک آنان در حوزه عمل بانوان بویژه در زمینههای حضور اجتماعی میباشد.مظاهر حضور اجتماعی اعم از تلاشهای فرهنگی، آموزشی، سیاسی و هنری، تحصیل، اشتغال، و تولیدات صنعتی، کشاورزی و دامی و دیگر فعالیتهای اجتماعی با «حفظ جهات شرعی» اختصاص به قشری یا جنسی خاص ندارد و زنان نیز نه تنهاحق پرداختن به آنها را دارند بلکه در بسیاری موارد تکلیف دینی و اجتماعی آنان به شمار میرود و تلاش حضرت امام نیز طی سالهای مبارزه و پس از آن، از جایگاه مرجعی بزرگ و رهبری که فقط و فقط از موضع احکام دین و تکالیف اسلامی سخن میگوید، مصروف این شد که بانوان را به صحنه آورد و از قید و بندهای خرافهای و محرومیتهای خودساختهای که بر تلاش اجتماعی و نقشآفرینی آنان با توطئه دشمنان و ناآگاهی توسط برخی دوستان بسته شده بود بگشاید و آنان را به مرحلهای از رشد و بالندگی برساند که در ردیف یکی از افتخارات خود و جامعه اسلامی در آغاز وصیتنامه سیاسی الهی خویش اعلان کند:
ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان، در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند...و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بیاطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نمودند .
اصل همسانی زن و مرد در جایگاه اجتماعی و حضور سازنده و فعال در صحنههای مختلف جامعه به عنوان یک انسان مستقل، امری نیست که آشنایان به اسلام بیآلایش و رها از داوریهای پیشساخته و تکلفهای خودساخته، به آن اذعان نداشته باشند.مفسر عالیقدر، علامه طباطبایی در شرح جایگاه اجتماعی زن در بیانی کلی مینویسد:
و اما وزنها الاجتماعی: فان الاسلام ساوی بینها و بین الرجل من حیث تدبیر شؤون الحیاة بالارادة و العمل فانهما متساویان من حیث تعلق الارادة بما تحتاج الیه البنیة الانسانیة فی الاکل و الشرب و غیرها من لوازم البقاء، و قد قال تعالی:
«بعضکم من بعض» ، فلها ان تستقل بالارادة و لها ان تستقل بالعمل و تمتلک نتاجها کما للرجل ذلک من غیر فرق،
«لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت»
محصول این بخش سخن علامه این است که زن در برآوردن نیازهای انسانی و اجتماعی خویش با مرد یکسان است و میتواند مستقلا تصمیم بگیرد و مستقلا عمل کند و مالک دستاوردهای خود است.در نگاه ایشان تنها دو ویژگی در زن است که طبعا و به مقتضای آن دو، مسؤولیتهای خاصی را متوجه او میسازد:
احدیهما: انها بمنزلة الحرث فی تکون النوع و نمائه فعلیها یعتمد النوع فی بقائه فتختص من الاحکام بمثل ما یختص به الحرث، و تمتاز بذلک من الرجل.و الثانیة: ان وجودها مبنی علی لطافة البنیة و رقة الشعور، و لذلک ایضا تاثیر فی احوالها و الوظائف الاجتماعیة المحولة الیها.
«آن دو ویژگی، یکی جایگاه و مسؤولیت زن در چرخه شکلگیری وجود آدمی و رشد آن است که بقای نسل متکی بر این جایگاه است و طبعا در «تشریع» و تنظیم مناسبات اجتماعی به مقتضای آن و نه بیشتر، احکام و مسؤولیتهایی را متوجه او میسازد، و دوم، ساختار لطافتآمیز و ظرافتهای ادراکی وی است که به گونهای در مسؤلیتهای محوله به او تاثیرگذار میباشد» و شرح آن در بخش دیگری از همین نوشته با عنوان «عاطفه زن، نقطه عطف زندگی» آمده است.
حضرت امام به مقتضای شناخت همه جانبه و عمیقی که از آموزههای دینی دارند - به شرحی که در مقدمه گذشت - رسالتخود و انقلاب اسلامی را دستیابی زنان به مقام والای انسانی میدانند، به گونهای که بتواند در سرنوشتخود دخالت کند:
ما میخواهیم زن به مقام والای انسانیتبرسد.زن باید در سرنوشتخودش دخالت داشته باشد.
اگر قرآن کریم سرنوشت جوامع را به دستخود آنان میداند و پیشرفت و تحولات نیک آن را در سایه تلاشهای آحاد جامعه معرفی و انحطاط اخلاق و فرهنگ و زوال نعمتها و شکست تمدنها را نیز ناشی از عملکرد خود مردم میشمارد این «مردم» اختصاص به گروهی خاص ندارد.جلوهای از این اصل قرآنی همان است که در سخنان امام بارها بر آن تاکید شده است; از جمله اینکه:
اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون، همان طوری که مرد در همه شؤون دخالت دارد، دخالت میدهد.
حضرت امام چنان که اشاره شد، دخالت در سرنوشتخود و شؤون اجتماعی را نه تنها حق بانوان بلکه تکلیف شرعی و به عنوان عمل به وظیفه دینی و اجابت دعوت الهی میشمارند و این، آن الگویی است که ما را در شناختبیشتر دین یاری میدهد و یک عامل اساسی در برتری اسلام در تکریم شخصیت زنان و حمایت از حقوق اجتماعی و سیاسی آنان و تاکید بر مشارکت و حضور آنان در عرصههای مختلف اجتماعی در مقایسه بادیگر مکاتب و نظامها است.
این بانوان را کی بسیج کرده که در همه شؤون کشور دخالت میکنند و دخالتبجایی همه میکنند؟ اینها را کی، اینها را خدا دعوت کرده است.اینها لبیک برای خدا دارند میگویند.
پیامبر اکرم (ص) دعوت خویش را از روز نخست متوجه همه اقشار اجتماعی میدانست.دومین فردی که به او ایمان آورد یک زن بود که تا آخر نیز به پای ایمان خویش ایستاد و آنهمه فداکاری کرد و نام خویش را به عنوان یکی از چهار زن برگزیده جهان توحید ثبت نمود.زنان در همه صحنهها حضور داشتند، حضوری مسؤولانه و از سر ادای وظیفه دینی و رسالت ایمانی خود.حضوری که در پاسخ به ندای پیامبر (ص) بود.در نخستین بیعتی که با پیامبر (ص) پیش از هجرت در عقبه، از جانب چند نفر از مردم یثرب که هنوز نام «مدینه» را نیز به خود نگرفته بود، صورت گرفت، از زنی به نام هفراء دختر عبید بن ثعلبه نام برده شده است و در همیتحضور وی همان بس که برخی علت نامگذاری آن بیعتبه «بیعة النساء» را همین میدانند.در بیعت دوم سال بعد نیز حداقل دو زن حضور داشتند.در بیعت عمومی مردم مکه هنگام فتح آن نیز همه شرکت جستند.قرآن کریم نیز به مساله استقبال زنان از بیعت پرداخته و پیامبر (ص) را موظف بهپذیرش آن کرده است. در جریان هجرت نیز که یک امر حیاتی برای مسلمانان بود، چه در هجرت مخفیانه به حبشه که از جمع حدود یکصد نفر مهاجران، نزدیک 20 نفر زن شرکت داشت، و چه در هجرت به مدینه، پیش از هجرت پیامبر (ص) و پس از آن که مسلمانان اموال خویش را در مکه نهاده و به دنبال پیامبر (ص) روانه مدینه میشدند و حدود 500 کیلومتر راه را با دشواری بسیار طی میکردند.
حضرت امام در باب ضرورت مشارکتبانوان در آنچه که به سرنوشت جامعه اسلامی مربوط میشود، در حوزههای مختلف اجتماعی، بیانات بسیاری دارند که پرداختن به همه نکات و آموزههای آن از مجال بحثبیرون است.آنچه در این مختصر بازگو میشود تنها اشاراتی بس کوتاه، آن هم به بخشی از محورها و عناوین است، افزون بر آنچه در سایر بخشهای مقاله آمده است.
مشارکت سیاسی:
یکی از محورهایی که در حضور اجتماعی بانوان، سخت مورد تاکید حضرت امام است، مساله مشارکتسیاسی آنان میباشد:
زن باید در سرنوشتخودش دخالت داشته باشد.زنها در جمهوری اسلامرای باید بدهند.همان طوری که مردان حق رای دارند، زنها حق رای دارند.
همان طوری که مردها باید در امور سیاسی دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند، زنها هم باید دخالت کنند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
وراثت از دیدگاه قرآن
وراثت و ارث برى را کتابهاى آسمانى بالاتفاق تائید کرده و از آن سخن بسیار به میان آمده است قرآن از زبان حضرت نوح پیامبر اولوالعزم ، فرمود:
رب لا تذر على الارض من الکافرین دیارا انک ان تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا الا فاجرا کفارا.(22)پروردگارا این مردم کافر و گمراه را از صفحه زمین برانداز، چه اگر آنها را به حال خود واگذارى از طرفى مایه گمراهى دگران مى شوند، و از طرف دیگر فرزندانى که مى آورند جز آلوده و پلید نخواهند بود.بنابراین گمراهى و تباهى فکر و عقیده و اوصاف و اخلاق زشت را فرزندان از پدران کفار خود به ارث مى برند و این خواسته حضرت نوح پیامبر است که از خداوند مى خواهد که دیارى از کفار را باقى نگذارد، چرا که آنان باعث گمراهى نسلهاى پاک و موجب زاد و ولد نسلهاى کافر و فاجر و فاسق مى گردند.سلام خدا بر مولود پاکسلام و درود بر مریم عذرى ، سلام بر عیسى مسیح ، سلام بر فرزندى که پاکى و طهارت را از مادر به ارث برده است . خداوند از زبان عیسى بن مریم علیه السلام چنین مى گوید:والسلام على یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا.(23)و سلام و درود خدا بر من روزیکه زاده شدم و روزى که میمیرم و روزیکه برانگیخته گردم و زنده شوم و چون یحیى علیه السلام به این مقام نرسیده بود ساکت شد تا خدا بر او سلام فرستاد و فرمود:والسلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یببعث حیا (24)سلام بر یحیى روزى که متولد شد و روزیکه مى میرد و روزیکه زنده گردد.
بر این مادر پاک درود و سلام باد که طهارت و پاکیزگى را به فرزندش عیسى علیه السلام به وراثت سپر.
براى همه زنان مؤ منه و پاکدامن عالم الگو و اسوه شد دقت نمائید: که پاکیها و تهذیب نفس و اخلاق و تربیت صحیح را قرآن و روایات غالبا به ما در نسبت مى دهند.درخواست ذریه طیبهقرآن در خواست ذریه طیبه را از خدا توسط حضرت ذکریا تصریح نمود و مى فرماید:هنالک دعا زکریا ربه قال رب هب لى من لدنک ذریة طیبة(25)زکریا ((آنهمه فضیلت و کرامت از مریم دید)) دست به دعا برداشته گفت : پروردگارا مرااز ناحیه خود فرزندى و نسلى پاک ببخش .))علامه طباطبائى در تفسیرش مى فرماید: ذریة طیبه آن فرزند صالحى است که مثلا صفات و افعالش با آرزوئى که پدر از فرزند داشت مطابق باشد.))(26)خداوند هم آرزوى حضرت زکریا را بر آورد، و یحیى علیه السلام را به او مرحمت فرمود: الحال نقش وراثت فرزندى چون حضرت یحیى از پدرى مثل حضرت زکریا علیه السلام به ثبوت مى رسد، یعنى یحیى بهترین و برترین وارث اوصاف و اخلاق پدر شد و به مقام والاى نبوت نایل آمد و بنابراین هر فرزندى امیدوار است که وارث اوصاف خوب پدرى شایسته و برجسته باشد و سجایاى اخلاقى پدر را به ارث برد و لذا زنان منحرف و آلوده و سیئات و بدیهاى اخلاقى و صفات ناپسند، زمینه هاى نامطلوبى در کودکان خود به وجود مى آورند و نتائج و واکنش زشت اعمالشان به زودى در کودکانشان به ظهور مى رسد روانشناسان اشخاصى که رفتاشان منشاء ارثى دارد چنین تبیین مى نمایند.((فرزند یک دزد یا یک آدم کش کمتر از پسر یک دیوانه ، قابلیت اداره صحیح خود را دارد. افرادى که عیوب و رفتارشان منشاءارثى دارد در تمام طبقات اجتماع وجود دارند، و....ابلهان اخلاقى که با عیوب عاطفى خود مشخصند، بالاخرهه چنانچه مى دانیم فراوانند، کسانى که سن روانى آنان هیچگاه از 10 یا 12 سال نمى گذرد. بلاشک این نقص تا حدودى منشاء ارثى دارد و.... معهذا باید مطمئن بود که تیپهاى افراطى ضعف عقل و اختلال روانى و گنگى و شرارت معروف عیوب ارثى جسم و جان است .(27)با این عیوبات که در میان زن و مرد جامعه وجود دارد، تو اى انسان متعهد و مسئول ، همسرى از این جامعه برگزین که صد در صد این معایب و بدیها در او نباشد تا فرزندانى سالم و بى نقص ، بلکه داراى امتیازات برجسته اى شما را نصیب گردد.ژنها عاملانتقال وراثتژنهاى عامل وراثت بطور نصف در هسته سلول زن و مرد موجود است و گاهى به طور اتفاق ممکن است سلول مرد بر زن یا بالعکس هسته سلول زن بر مرد غلبه پیدا کند، در نتیجه فرزند از نظر اخلاق و یا اوصاف یکى از پدر یا مادر را به ارث برد.که در این باره پیامبر بزرگ اسلام فرمود:ولم یاءتک الا من عرق منک او عرق منها.((این فرزند غیر مشابه یا از عرق و ویژگیهاى تو که پدر او هستى پدید آمده است یا از عرق همسرت که مادر کودک است . یعنى از اوصاف و اخلاق ویژگیهاى آباء و امهات یکى از پدر یا مادر به به وراثت کسب نموده است .))چرا بعضى کودکان به پدر و مادر شباهت ندارند؟!امر مهم ازدواج اگر از یک زوج سالم داراى اوصاف حمیده و اخلاق شایسته صورت پذیرد و کارهاى زندگى مشترک آنان صحیح بر مبناى اسلامى انجام گیرد و مسئله مضاجعت و لقاح به طور طبیعى ، بدون دلهره و اضطراب واقع شود، فرزند صحیح و سالم و از شباهت کامل به والدین نیز برخوردار خواهد شد.حضرت مجتبى علیه السلام فرمود:ان الجل اذا اتى اهله بقلب ساکن و عروق هادئة و بدن غیر مضطرب استکنت تلک النطفة فى الرحم فخرج الرجل یشبه اباه و امه .(28)اگر موقع آمیزش و انعقاد نطفه با آرامش دل و دوران طبیعى قلب و بدو اضطراب و دلهره انجام پذیرد کودک به پدر و مادر شباهت تمام خواهد داشت . طبیعى است که اگر با دلهره و اضطراب امر مضاجعت صورت گیرد، ژنها وراثت اوصاف و شباهت به پدر و مادر را از دست خواهند داد.))آیا وراثت در والدین محدود مى گردد؟صاحبنظران تربیتى محدودیتى در تربیت آدمى معتقد نیستند، دکتر آلکسیس کارلمى گوید:((آدمى از حدود بدن خود تجاوز مى کند و مرز زمانى او نیز مانند مرز مکانیش نامشخص و نامحدود است و بى آنکه موجود باشد، به گذشته و آینده بستگى دارد، مى دانیم که شخصیت ما از لحظه بارورى تخمک به وسیله سلول نر در زهدان مادر تکون مى یابد، ولى عناصر سازنده این سلولها در بافتهاى پدر و پدر بزرگ و نیاکان دور دست ما وجود داشته اند، مواد سلولهاى پدر و مادر در ساختمان ما سهیمند و ما را بدون انقطاع از راه جسمى با گذشته مربوط مى کنند، چون قطعات بیشمارى از عوامل ارثى نیاکان را با خود داریم ، صفات ما نیز از صفات ایشان مشتق شده است .(29)))قانون وراثت از قوانین مسلم و تغییر ناپذیرى است که خداوند حکیم براى حفظ نظام بشریت وضع و مقرر فرموده و آن را جزء لاینفک انسان قرار داده است ولو صفات انسان تا 99 پشت از آباء به ابتاء منتقل گردد. و اینکه قضاوت صریح حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم در مورد فرزند رنگین پوست که از یک پدر و مادر انصارى سفید پوست تولد یافته بود، و نظریه ((آلکسیس کارل )) و دهها دلائل و شواهد دیگر معلوم مى شود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 69
مقدمه :
معنای غدیر
تلاشهایى که انسانها مىکنند، بعضى مربوط به مسائل شخصى آنهاست که بخش کوچکترى از فعّالیتهاى انسانى راشامل مىشود - مثل معیشت و معنویّت و عواطف و ارتباطات شخصى آنها با این و آن - اما بخش بزرگتر فعّالیتهاى انسانى، فعّالیتهایى است که در صحنه جامعه با تلاش جمعى صورت مىگیرد، که به آن «سیاست» مىگویند؛ سیاستهاى اقتصادى، سیاستهاى اجتماعى، سیاستهاى نظامى، سیاستهاى فرهنگى، سیاستهاى مدنى، سیاستهاى بینالمللى. اینها بخش عمده تلاش انسانها در زندگى خود است. چرا عمده است؟ چون این سیاستها در واقع افراد را در فعّالیتهاى شخصى خود به سمت و سوى خاصّى مىکشاند. عمده تلاش انسان، تلاش کلانى است که جهتگیریهاى کلّى فعّالیتهاى شخصى و ریز و کوچک را هم جهت مىدهد. دین، به هر دو صحنه مربوط مىشود؛ هم صحنه تلاشهاى فردىِ انسان، هم صحنه سیاست که صحنه بسیار گسترده و وسیعى براى زندگى انسان است. دو آفت، هم دیندارى را تهدید مىکند و هم سیاست را. یکى از آفتهاى دیندارى این است که دیندارىِ یک جامعه یا یک شخص، با انحراف یا بىمبالاتى یا تحجّر و جمود یا فراموش کردن نقش عقل یا التقاط و از این چیزها همراه شود. آفت دیگر دیندارى این است که دین به زندگى شخصى محدود شود؛ عرصه وسیع زندگى جمعى انسانها و جامعه را فراموش یا درباره آن سکوت کند و از آن کناره بگیرد.دو خطر هم سیاست را تهدید مىکند: یکى این است که سیاست از اخلاق فاصله بگیرد و از معنویّت و فضیلت خالى شود؛ یعنى شیطنتها بر سیاست غلبه پیدا کند؛ هواهاى نفسانى اشخاص، سیاست را قبضه کند؛ منافع طبقات زورگو و زرسالاران جوامع، سیاست را به دست گیرد و به این سمت و آن سمت بکشاند. اگر این آفت به سیاست خورد، آنگاه همه صحنه اجتماعى انسانها دچار عیب و آفت مىشود. آفت دیگرِ سیاست این است که انسانهاى کوتهبین، کودکمنش و ضعیف، سیاست را در دست گیرند و زمام سیاست از دستهاى پُرقدرت خارج شود و به دست انسانهاى بىکفایت بیفتد.راهِ کار چیست؟ بهترین شکل و راهِ کار این است که در رأس سیاست و اداره امور جوامع، کسانى قرار گیرند که دیندارى و سیاستگذارى آنها این دو آفت را نداشته باشد؛ یعنى کسانى اداره امور جوامع را بر عهده گیرند که دیندار و داراى معنویّت باشند؛ فکر دینى آنها بلند باشد؛ از انحراف و خطا و التقاط و کجبینى در دین مصون باشند؛ از تحجّر و جمود و متوقّف ماندن در فهم دین برکنار باشند؛ دین را ملعبه دست زندگى خود نکنند؛ از لحاظ سیاست، انسانهاى باکفایت و باتدبیر و شجاعى باشند و سیاست را از معنویّت و اخلاق و فضیلت جدا نکنند. چنین کسانى اگر زمام امور یک جامعه را به دست گرفتند، آنگاه جامعه از بیشترین خطراتى که ممکن است براى آن پیش آید، محفوظ خواهد ماند. اوج چنین وضعیّتى کجاست؟آنجاست که یک انسان معصوم از خطا و اشتباه در رأس قدرت سیاسى و دینى قرار گیرد. امام یعنى این.امامِ معصوم، انسان والایى است که از لحاظ دینى، قلب او آیینه تابناک انوار هدایت الهى است؛ روح او به سرچشمه حى متّصل است؛ هدایت او، هدایت خالص است؛ از لحاظ اخلاق انسانى، رفتار و اخلاق او صددرصد همراه با فضیلت است؛ هواى نفس در او راهى ندارد؛ گناه بر او چیره نمىشود؛ شهوت و تمایلات انسانى، او را مغلوب خود نمىکند؛ خشم و غضب، او را از راه خدا دور نمىکند؛ از لحاظ سیاسى، بینش وسیع او آنچنان است که آرامترین حرکات و ریزترین حوادث را در صحنهى زندگى جامعه، با چشم تیزبین خود مىبیند -که امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام فرمود: «واللَّه لا اکون کالضبع تنام على طول اللدم»؛ یعنى من کسى نیستم که بشود با لالایى او را خواب کرد - در مواجهه با حوادث زندگى و وقایع کمرشکن، از خود شجاعت و اقتدار روحى و معنوى نشان مىدهد؛ جانش براى او ارزشى ندارد، اما براى جان انسانها، حتّى مردم دور دست، حتّى زنانى که جزو پیروان دین و نیستند، ارزش قائل است و مىگوید اگر کسى از غصّه دق کند، حق دارد.امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام در مقابله با خطرها آنچنان شجاعانه عمل مىکند که مىگوید کسى نمىتوانست با فتنهاى که من چشم آن را درآوردم - منظور، فتنه خوارج است - یا فتنه ناکثین درافتد. آن معنویّت و دین و اخلاق و فضیلت از یک طرف، آن بینش عمیق و شجاعت و فداکارى و عواطف رقیق انسانى در کنار صلابت و استحکام معنوى و روحى از طرف دیگر؛ همه اینها ناشى از عصمت است؛ چون خداى متعال او را به مقام عصمت برگزیده است و گناه و اشتباه در کار او وجود ندارد. اگر چنین کسى در رأس جامعه باشد، اوج مطلوب همه رسالتهاست. این معناى غدیر است. در غدیر، چنین کارى اتّفاق افتاد.
( واقعه غدیر و اهمیت آن
سرتاسر حیات طیبه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و لحظه به لحظه آن در نزد مسلمانان دارای اهمیتی بس شگرف و والاست؛ چرا که نه تنها کلام رسول اکرم به نص صریح آیات قرآن، عاری از هرگونه هوا و هوس و متصل به سرچشمه وحی است، بلکه عمل و فعل آن بزرگوار نیز بر تک تک مسلمانان حجت است و صراط مستقیم را به عالمیان مینمایاند اما در این میان، مقاطعی خاص از زندگی آن بزرگوار، به جهات گوناگون از اهمیتی ویژه برخوردار میباشد که یکی از بارزترین آنها، واقعه غدیر خم است. واقعه غدیر از ابعاد مختلف و از جهات متفاوت، دارای درخشندگی و تلألؤ خاصی در تاریخ اسلام است. کمتر مقطع تاریخی را میتوان در جهان اسلام یافت که از لحاظ سند، اطمینان از اصل وقوع، کثرت راویان و اعتماد بزرگان و علمای مسلمین، قوت و استحکامی نظیر این رویداد مهم داشته باشد.
هنگامی که به راویان حدیث غدیر مینگریم، در مرتبه نخست نام اهل بیت گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یعنی امام علی (علیه السلام)، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، امام حسن (علیه السلام) و امامحسین (علیه السلام) دیده میشود و در مرتبه بعدی نام حدود 110 تن از صحابه پیامبر اسلام به چشم میخورد که در این میان، نام افرادی شاخص از میان صحابه همچون:
1- ابوبکر بن ابیقحافه
2- عمر بن الخطاب
3- عثمان بن عفان
4- عایشه بنت ابیبکر
5- سلمان فارسی
6- ابوذر غفاری
7- عمار یاسر
8- زبیر بن عوام
9- عباس بن عبدالمطلب
10- ام سلمه
11- زید بن ارقم
12- جابر بن عبدالله انصاری
13- ابوهریره
14- عبدالله بن عمر بن الخطاب
و ... توجه آدمی را به خود جلب میکند که تمامی آنان در محل غدیر حاضر بودهاند و حدیث غدیر را بدون واسطه نقل نمودهاند. سپس در میان تابعین، حدیث غدیر از 83 تن از تابعین نقل شده است که از جمله آنان میتوان به:
1- اصبغ بن نباته
2- سالم بن عبدالله بن عمر بن الخطاب
3- سعید بن جبیر
4- سلیم بن قیس
5- عمر بن عبدالعزیز(خلیفه اموی)
و ... اشاره نمود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
غدیر از دیدگاه اهل سنت
فهرست :
عنوان صفحه
پیش گفتار
فصل اول : داستان غدیر
عید
غدیر
غدیر خم
گزارشى از حجة الوداع
مراسم تبریک و تهنیت
نصب على به خلافت , در روز غدیر
فصل دوم : خلافت و وصایت
خلیفه بر حق
1ـ حکومت ظاهرى
2ـ حکومت معنوى
دلایل صریح بر خلافت على (ع )
1ـ حدیث یوم الدار
2ـ حدیث منزلت
وصى
وارث
فصل سوم : معیارها
1ـ محبت
عنوان صفحه
2ـ آزار على , آزار رسول (ص )
3ـ سب على , سب رسول (ص )
4ـ جدایى از على , جدایى از رسول
5ـ جنگ با على , جنگ با پیامبر
6ـ پرچم هدایت
7ـ على و حق
8ـ حق و على
9ـ على , حق و قرآن
10ـ على و قرآن
11ـ على (ع ) به منزله کعبه
12ـ على (ع ) باب آمرزش
13ـ میزان ایمان
14ـ جدا کننده حق از باطل
15ـ نشانه ایمان
فصل چهارم : یک آسمان فضیلت
1ـ اشتراک گوهرى با رسول مکرم اسلام (ص )
2ـ تربیت على (ع )
3ـ سابقه در اسلام
4ـ علم و آگاهى
فصل پنجم : آداب و سنن غدیرى
سابقه عید غدیر در میان مسلمانان
آداب و اعمال عید غدیر
عنوان صفحه
آداب عید غدیر در چند محور کلى عمل صالح
عبادت
روزه
جشن و سرور
محور دعاهاى غدیر
عقد اخوت
عقد اخوت در روز غدیر
آثار عقد اخوت
عقد اخوت بین زنان
کتابنامه
منبع وماخذ
پیش گفتار
بـدون شـک شخصیت على بن ابى طالب (ع ) پس از رسول گرامى اسلام (ص ) ارزنده ترین وجودى است که پا به عرصه وجود نهاده و عالم امکان را با حضور خویش آراسته است .شـخـصـیـت تابناک آن حضرت چنان در بلنداى انسانیت مى درخشد, که عقول بشرى را در طول تاریخ , مبهوت وحیران خود کرده است ره یافتن به ساحت قدس آن شخصیت عظیم الهى , هر چند ذائقـه طـبـع را تحریک و واهمه عقل را تشویق مى کند, ولى راهى است که جز به قدم عشق نتوان پیمود.آنـچـه تا کنون بر قلم و زبان اهل ذوق و فضل , در شرح آن جمال نورانى گذشت , در حقیقت قدر معرفت ماست , نه حد شخصیت او ما با اعتراف و اذعان به بى کرانگى آن روح پاک , برآنیم که از طور حدیث نبوى , قبساتى برگرفته راه تقربى به ساحتش یابیم .هـر چـنـد هدف اصلى در این نوشتار, اثبات عید بودن غدیر و بیان بخشى از آداب این روز مبارک است , به مناسبت فراتر رفته فصلى در شرح شخصیت آن جناب گشوده ایم و در آینه سخنان رسول مکرم اسلام , به تماشاى جمال پرفروغ على بن ابى طالب (ع ) مى نشینیم امید آنکه ما و خوانندگان را از این سیر معنوى بهره اى وافر باشد.در پـایـان تـذکـر چند نکته ضرورى است بیشتر مطالب این تحقیق , از کتب معتبر اهل سنت است محل نقل
هرحدیث یا واقعه در کتابهاى مورد استناد, با ذکر مجلد هر صفحه تعیین , و در کتابنامه مشخصات هر کتاب از قبیل مؤلف , مترجم , ناشر, و تاریخ و محل نشر آمده است .در مـواردى انـدک که کتب اهل سنت از ذکر مطلبى غفلت کرده اند, به کتب معتبر شیعه مراجعه شده و آنها نیز همانندکتب اهل سنت به طور دقیق معرفى شدند در مواردى که در ذیل یک حدیث بـه ذکـر یـک یـا چـنـد آدرس بـسنده شده , به این معنا نیست که آن حدیث در مراجع دیگر یافت نمى شود, بلکه تنگى مجال باعث شده است که به همین مقداراکتفا کنیم .متن احادیث را بدون تغییر آورده ایم و در موارد لازم , توضیح و بیانى در ذیل حدیث افزوده ایم .از آنـجـا کـه تالیف به زبان فارسى است , بیشتر به ترجمه احادیث اهتمام ورزیدم , و در مواردى که عبارت عربى راضرورى مى دانستم , از ذکر متن اصلى دریغ نشده است .فصول پنجگانه این نوشتار عبارتند از:.فصل اول : داستان غدیر.فصل دوم : خلافت و وصایت .فصل سوم : معیارها.فصل چهارم : یک آسمان فضیلت .فصل پنجم : آداب و سنن غدیرى .امید داریم این تحقیق کوتاه , قطره اى از فیض اقیانوس غدیر را در خود جاى داده باشد.
فصل اول : داستان غدیر
عید
اهل لغت ((عید)) را از مشتقات ماده ((عود)) مى دانند, و عود به معناى بازگشت است بنابراین هر عید به پاس رجعتى برگزار مى شود. مـاه مـبـارک رمـضـان مـوقـعـیـتـى اسـت که سالک روزه دار توفیق مى یابد با مقاومت در مقابل بادهاى سرکش تعلقات , آتش عشق الهى را که در یخبندان مادیت , خموده شده دوباره روشن کند و مـراقـبـت نماید تا زبانه کشیده تمام هستى اش را گرم , و ناخالصى هاى وجودش را ذوب کند, تا عبودیت ناب تجلى کند و غایت آفرینش محقق شود آنگاه عید ((فطر)) است .حـج نـیـز فـرصـتى دیگر است که حاجى پس از طى مراحل متعددى توفیق مى یابد غیر دوست را درمـسـلـخ منى به تیغ کشد, و جان در بند کشیده خویش را آزاد کرده پا به قوس صعودى حرکت انسانى گذارد, و به
درجه بلند عبودیت بار یابد, آنگاه عید ((قربان )) است .از هـمـین جا فرق عید با جشن باز شناخته مى شود: جشن بهانه اى است براى شادمانى , و عیدپاس داشـتـن حـیـات دوبـاره انسان است و هم به این دلیل است که برخلاف جشن , عید تشریعى است واعیاد اسلامى در اصل دین تشریع شده اند.بنابراین , حقیقت عید اسلامى باز یافتن حیات دوباره است و تعیین آن به عهده شرع اقدس است .