واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درباره دیدگاه علما درباره شیطان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

دیدگاه علما درباره شیطان

 

امام علی علیه السلام در خطبه پنجاهم نهج البلاغه می فرمایند:

آغاز پیدایش فتنه ها پیروی از هوا و هوسها و بدعتهایی است که با کتاب خدا مخالفت دارد و گروهی (چشم و گوش بسته یا هواپرست آگاه) به پیروی از آنان برمی خیزند و برخلاف دین خدا از انان حمایت می کنند اگر باطل از آمیختن با حق جدا می گردید بر کسانی که طالب حقند پوشیده نمی ماند و اگر حق از آمیزه باطل پاک و خالص می شود زبان دشمنان و معاندان از ان قطع می گشت ولی بخشی از این گرفته می شود وبخشی از آن و این دو را بهم می آمیزند و اینجاست که شیطان بر دوستان و پیروان خود مسلط می شود. و تنها کسانی که مشمول رحمت خدا بودند از آن نجات می یابند.

 آری مستضعفین فکری و ساده لوحان ممکن است در این میان ناآگاهانه در دام شیطان بییفتند در حالی که آنها نیز اگر رهبر و راهنمایی برای خود انتخاب می کردند گرفتار چنین سرنوشتی نمی شدند.

 به این ترتیب مردم در برابر آمیزش حق و باطل به سه گروه تقسیم می شوند:

گروه اول: همان «الذین سبقت لهم من الله الحسنی» که در آیه 101 سوره انبیاء به آن اشاره شده است می باشند و به تعبیر دیگر همان حق طلبان آگاه و مخلصند که به لطف پروردگار از توطئه های شوم فتنه جویان درامانند.

گروه دوم: هوی پرستان بهانه جو هستند که می خواهند به بهانه حق در راه باطل گام بگذارند و در واقع نیمه آگاهند و با پای خود در دام شیطان می روند.

گروه سوم: افراد ساده لوحی هستند که تشخیص حق از باطل در این آمیزه خطرناک برای آنها مشکل است و ناآگاهانه گرفتار دام شیطان می شوند مگر اینکه در پناه رهبر آگاه و فرزانه ای جای گیرند. شبیه همین معنی را امام در خطبه 38 نیز می فرمایند آنجا که حضرت شبهه را تفسیر می فرماید و راه نجات از آن را نشان می دهد و می گوید: شبهه را از این رو شبهه نام نهاده اند که شباهت به حق دارد اما اولیاء الله گرفتارآن نمی شوند، چراکه نور یقین در اینجا راهنمای آنها است. ولی دشمنان خدا بر اثر گمراهی در دام شبهات گرفتار می شوند.

 وظیفه ما هنگام مواجهه با وسوسه های شیطانی

با صرف نظر از آیاتی که به انسان هشدار می دهند تا مبادا از شیطان پیروی کند: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم» و آیاتی که نشانه های کارهای شیطانی را بیان می کنند. و همه آیات هشدار دهنده در رابطه با شیطان، قرآن به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور می دهد که هنگام مواجهه با وسوسه های شیاطین به خدا پناه ببر.

 «و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم» این روش متقین است؛ آنها هنگامی که بعضی از شیاطین در اطراف قلبشان شروع به گشت زنی می کنند تا در آنها ایجاد وسوسه کنند، متذکر گشته، ناگهان بینا می شوند و حجاب غفلت از آنها برطرف می شود. «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون»3

 البته استعاذه و پناه بردن به خدا هم خود نوعی ذکر و (متوجه شدن به خداست) چراکه معنای استعاذه این است که فقط خدای سبحان است که می تواند این دشمن مهاجم را به همه نیرویی که دارد، دفع نماید و همین طور استعاذه، خود نوعی توکل به خدا است.

 و در جای دیگر می فرماید:

«و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه هو السمیع العلیم»

 و نیز می فرماید:

«و قل رب اعوذبک من همزات الشیاطین و اعوذ بک رب ان یحضرون» به پیامبر دستور می دهد که بگو پروردگار من از وسوسه های شیطان ها به تو پناه می برم و (باز ) به تو پناه می برم از اینکه نزد من حاضر شوند. (مؤمنون، 98-97)5

 بعضی از نشانه های کارهای شیطانی

بعضی از آیات نشانه هایی را برای کارهای شیطانی ذکر می کنند بدین معنا که هشدار می دهند که شیطان دستور چنین کارهایی را می دهد.

 این مسأله کمال لطف و عنایت الهی را نسبت به بندگانش می رساند که آنها را به نحو احسن هدایت می کند تا مبادا دستخوش وساوس و حیله های شیطانی قرار گیرند به هر حال بعضی از علائم کارهای شیطانی عبارتند از:

1- وعده فقر: انسان را از انفاق و ادای زکات و خمس بازداشته تا مبتلا  به فقر نشود. (الشیطان یعدکم الفقر)6

2- امر به فحشا: (... و یامرکم بالفحشاء)7

3- امر به منکر: (فانه یأمر بالفحشاء و المنکر)8

4- ترساندن دوستان خود (تا مبادا جهاد کرده با کفار مواجه شوند) «انما ذلکم الشیطان یخوف اولیاء فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین.»9

5- ایجاد دشمنی بین مسلمانان از طریق شرب خمر و قماربازی: «انما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر»10

6- بازداشتن انسان از یاد خدا: «و اما ینسینک الشیطان بعد الذکری لا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین»11، «استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکر الله»12

7- در آرزو قرار دادن: «یعهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غروراً»13

8- جدال در مورد خدا: «و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لیتبع کل شیطان مرید.» (سوره حج، آیه 3)14



خرید و دانلود مقاله درباره دیدگاه علما درباره شیطان


تحقیق درباره حضرت مهدی از دیدگاه فرقه های مختلف

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

سخن گردآورنده :

هر یک در آتشی من و پروانه سوختیم

او را وصال شمع و مرا هجر یار سوخت

بارالها

به تو شکایت می کنیم از :

فقدان پیامبرمان ؟

غیبت امامان ؟

بسیاری دشمنانمان ،

کمی تعدادمان ،

سختی بلایا و فتنه ها بر ما ،

و ناسازگاری زمانه با ما ،

پیشگفتار

در سپیده دم نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و پنج هجری در شهر سامرا پایتخت خلافت عباسی یگانه فرزند امام یازدهم (ع )دیده به جهان گشود که وی را محمد نامیدند و میلادش را از توده مردم بویژه جاسوسان دستگاه جبار بنی عباس پنهان داشتند زیرا که حکومت وقت از این کودک نامور که مژده قیام جهانگستر وی را پیامبر اسلام در گذشته داده ،سخت هراس داشت و سعی می نمود از ولادت چنین مولودی جلوگیری کند غافل از آنکه وعده خدا حتمی و قطعی بود.

در دوران امامت پدر،فقط شیعیان خالص امام توفیق زیارت حضرتش را می یافتند و چون در سال دویست شصت هجری امام عسکری (ع )به شهادت رسید و فرزند پنجساله اش حضرت مهدی (ع )بر او نماز گذارد پیگیری شدیدی برای یافتن و کشتن حضرتش به دستور معتمد عباسی آغاز گشت که سبب گردید تا حجت خدا غیبت اختیار نمود و به فرمان الهی از انظار پنهان گشت .

دوران غیبت حضرت مهدی (عج )به دو غیبت صغری و کبری تقسیم می شود .در غیبت صغری که شصت ونه سال به طول انجامید ،چهار نفر از پرهیزکاران و افراد مورد وثوق به مقام وکالت و نیابت از طرف حضرتش منصوب شدند و سوالات و مشکلات شیعیان را جمع آوری نموده و خدمت امام عرضه می نمودند و مکتوبات حضرت را در پاسخ در خواستهای مردم که توقیعات نامیده شده به مردم می رساندند و بدین ترتیب شیعیان در این مدت ارتباطی پنهانی از طریق پیامهای و نوشتارهای حضرتش بواسطه آن نایبان به امام داشتند تا آنکه در سال سیصد و بیست نه هجری غیبت کبری آغاز شد و باب نیابت خاصه مسدود اعلام گردید و از آن زمان به بعد دیگر کسی از مکان و مسکن امام آگاهی نداشته و نمی تواند به دلخواه خویش به حضور حضرتش راه یابد اگر چه آن امام مهربان خود گهگاهی از روی لطف و محبت در مورد برخی از شیعیان نجلیاتی داشته و نامه ای را برایشان رقم زده است.

دوران غیبت امام زمان (عج) که مفهومی جز عدم حضور امام در صحنه ظاهری اجتماع را ندارد در روایات اسلامی به پنهانی خورشید درپس ابرهای تیره تشبیه گردیده است . بهمانگونه که خورشید آنزمان که در پشت ابر از دیده ها مخفی می گردد موجودات از تمام اشعه نور و گرمای مستقیمش برخوردار نشده و در بهره گیری از آن محرومیت هایی را متحمل می شوند بهمان ترتیب تمامی خلقت و به ویژه جامعه انسانی در عین آنکه از فیوضات لازمه برخوردار می گردند اما از دیدار مستقیم و بهره وری از تمامی فیوضات آن وجود پربرکت محرومند.

گذشتگان که امام زمانشان را در صحنه اجتماع حاضر می دیدند به خدمتش می شتافتند محضر پر فیضش را غنیمت دانسته و از معارف الهیش سیراب گشته مسیر هدایت را جسته وظیفه خویش را شناخته و تمامی مشکلات خود را به یمن وجود آن امام حل می نمودند . اما متاسفانه آنانکه از فیض دیدار امام زمانشان محرومند و نمی دانند که در کجا عزیز گم کرده خود را بیابند درگیر هجرانی جانسوز ودردی جانکاهند زیرا نه به خدمتش می رسند نه آنچنان که باید از علوم الهی و معارف ربانیش بهره می برند و هم در برابر مشکلات و بدبختی های آخرالزمان و دوران غیبت اسیر و بیچاره می شوند.

در این مجموعه تحقیقی سعی شده تا با شواهد و قرائت اصل مهدویت اثبات گردد چرا که اصل مهدویت ریشه دار بوده و در صدر اسلام امر واقعی بوده است. هر چند با توجه به براهین عقلی باز هم نادانان نتوانستند آن را درک کنند و بنابراین تصمیم به جمع آوری این مطالب نموده تا مهدی های غیرواقعی روشن شوند .

امیدوارم که تمامی مسلمان جهان دست به دعا برداریم و برای ظهور فرجش دعا کنیم .

بیان مسئله

آنچه در این پروژه تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است وجود حضرت مهدی (عج) از دیدگاه فرقه های مختلف می باشد. و عقاید و نظرات ادیان و فرقه ها مورد بررسی قرارگرفته است.

گرچه هر کدام از این فرقه های مهدی غیر واقعی را معرفی نموده اند.

بنابراین بدین وسیله خواستم شناختی از این فرقه ها به افراد جامعه بدهم و ذهنهای مردم را روشن کرده تا افراد مراقب و هوشیار باشند و همواره پیرو خاندان نبوت و امامت باشند و برای ظهور فرجش (مهدی موعود) دعا نمایند.

اهداف پژوهش

اهداف تحقیق به شرح زیر می باشد:

شناسایی فرقه و ادیان مختلف

تعیین نقش و تاثیر مهدویت در ظهور آقا امام زمان (عج)



خرید و دانلود تحقیق درباره  حضرت مهدی از دیدگاه فرقه های مختلف


مقاله درباره دیدگاه امام خمینی جواان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

دیدگاه امام خمینی ( ره) در مورد جوانان

جوانی؛ فصلی پر طراوت

رونق عهد شباب است دگر بستان را

می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی

خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

حافظ

جوانی، آغازی پرجوش و خروش در گذر زندگانی است. جوانی، بهاری لبریز از زیبایی، هیجان و نشاط است که پس از نوروز «نوجوانی» فرا می رسد. جوانی، آغاز فراز و نشیب های روحی، جسمی، اجتماعی و فرهنگی است. جوانی، فصلی پر شکوه، با طراوت و همراه با امید، شادمانی و پرسشگری است.

از دیدگاه امام «جوان» چون به فطرت توحیدی و الهی اش نزدیک و به تعبیر معظم له به ملکوت ، قرب بیشتری دارد راحت تر می تواند به تهذیب نفس بپردازد، لذا نوشته اند: «در جوانی تهذیب نفس ، بسیار اسهل است از ایام پیری و ضعف که قدرت از دست می رود و ریشه اخلاق فاسده که اصلش از حب دنیا و نفس است ، استحکام پیدا می کند و تصفیه و تهذیب بسیار مشکل می شود...». (1)

یا می نویسد: «...تا جوانی در دست تو است کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حجب که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیک ترند موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود قید و بندها و اقفال شیطانی اگر در جوانی غفلت از آنها شود، هر روز که از عمر بگذرد، ریشه دارتر و قوی تر می شوند».

لذا امام خمینی (ره) در چند توصیه مهم به جوانان می فرماید:

1- معاشران و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات انتخاب کنید. (2)

2- از قدرت جوانی استفاده کرده و در ملکوت پرواز کنید. (3)

3- استفاده از نشاط جوانی و قدرت آن. (4)

4- پرهیز از غرور جوانی.(5)

5- جدی گرفتن جوانی و غنیمت شمردن آن. (6)

امام ره در وصیت به فرزندشان مرحوم احمد آقاره نوشته اند: «پسرم ! هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا - اگر چه حلال او باشد - مباش ، که حب دنیا - اگر چه حلال باشد - راس همه خطاهاست ، چه خود، حجاب بزرگی است و انسان را ناچار به دنیای حرام میکشد»

امام در وصیت خویش به مرحوم احمد آقا نوشته اند: «پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می کنم باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است. روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است در جوانان نیست. جوان می تواند به آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تاثیر واقع می شوند. پیران نمی شوند جوانان متوجه باشند و گول وسوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند... پسرم ! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن...».

جوانان و دام منافقان

تفسیرهای شیطانی و تحمیل خواسته های خود بر مفاهیم نورانی مانند قرآن و نهج البلاغه، یکی از شیوه های گمراه سازیِ منافقان بوده و هست. بر این اساس حضرت امام خمینی رحمه الله پس از پیروزی انقلاب، به تمامی جوانان هشدار دادند: «جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران و سردمداران گروه ها که می خواهند به اسم اسلام پایه های آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند، و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط، نمی شود اسلام شناس شد. در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه، برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایه های کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند. ای جوانان عزیز! هوشیار باشید [و] با تفکر و تعقل، فعالیت این منافقینِ بلندگوی غرب و منحرفین... را بررسی نمایید».

وظیفه جوانان مسلمان

راهزنی فرهنگی و انحراف فکری انسان ها، جنایتی بزرگ و جبران ناپذیر است. این عمل ناجوانمردانه، با هجوم اندیشه های شوم و هجوم سپاه نامرئی دشمن، به صورت ویروس های فکری و شبهه های ویرانگر عقیدتی پدید می آید؛ شبیخونی که تنها راه رهایی از آن، فراگیری دانش های دینی و قوی ساختن بنیان های اعتقادی است. حضرت امام رحمه الله در این باره فرموده است: «توجه نسل جوان به شناسایی و شناساندن چهره واقعی اسلام، موجب تقدیر است. ما امروز قبل از هر چیز وظیفه داریم تبلیغات اجانب و عمال استعمار را خنثی کنیم. شما نسل جوان موظف هستید غرب زده ها را از خواب بیدار کنید و فجایع حکومت های ضد انسانی آن ها و عمال آن ها را برملا نمایید». ایشان در جای دیگری می فرماید: «در شناسایی اسلام بیشتر جدیت کنید. تعالیم مقدسه قرآن را بیاموزید و به کار بندید. با کمال اخلاص در نشر و تبلیغ و معرفی اسلام به ملل دیگر و پیشبرد آرمان های بزرگ اسلام بکوشید».

جوانان و خطر اندیشه های وارداتی

هدف دشمنان اسلام و استقلال ما آن است که افق نگاه جوانان را به سوی خواسته های شیطانی خویش تنظیم کنند و با عناوین فریبنده، جوانان را منحرف سازند. حضرت امام خمینی رحمه الله با اشاره به این نکته مهم فرموده است: «عوامل و ایادی استعمار که می دانند با آشنایی ملت ها، به خصوص نسل جوان تحصیلکرده به اصول مقدسه اسلامی، سقوط و نابودی استعمارگران وقطع دست آنان از منافع ملت ها و کشورهای استعمار شده قطعی خواهد بود، به کارشکنی پرداخته و می کوشند که با سمپاشی و آلوده ساختن اذهان و افکار جوانان، از جلوه گر شدن چهره تابناک اسلام جلوگیری نمایند و با عناوین فریبنده و مکتب های رنگارنگ، جوانان ما را منحرف سازند».

جوانان؛ نقطه امید

جوانان متعهد و دین باور ایران اسلامی، نقشی اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی و حفظ استقلال و آزادی ملت رشید ایران داشته، در صحنه های مختلف از کیان اسلام و انقلاب دفاع و پاسداری کرده اند. بر همین اساس، امام خمینی رحمه الله جوانان را نقطه امید و پاسدار مکتب معرفی کرده، چنین فرموده است: «این جانب در این نفس های آخر عمرم، امیدم به طبقه جوان، عموما دانشجویان خارج و داخل، اعم از روحانی و غیره می باشد. امید است دانشمندان و متفکران روشن ضمیر، مزایای مکتب نجات



خرید و دانلود مقاله درباره دیدگاه امام خمینی جواان


مقاله درباره دیدگاه اسلام راجع به حق زندگی انسان ها

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

دیدگاه اسلام راجع به حق زندگی انسان ها

حق و تکلیف)، بیانگر نوعی رابطه است که به رابطه انسان با همنوع خود و عالم و مبدا عالم نظر دارد. بر اساس حق و تکلیف، موضع گیری های فردی و جمعی نوع بشر در حیات خود طراحی و ترسیم می شود و او می تواند مرز تصرفات مختلف خود را بیابد.

مسئله حق و تکلیف و نیز سایر مسائل حقوقی و فقهی، تا زمانی که به صورت ریشه ای تجزیه و تحلیل نشود، راهگشای بهینه و پیشبرد روابطاجتماعی انسان نخواهد بود.

پیش فرض ها و مبانی حق و تکلیف

به نظر می رسد مبحث حق و تکلیف پیوند عمیق و تنگاتنگی با مبانی خداشناسانه، هستی شناسانه و انسان شناسانه دارد. در ذیل، مبانی مزبوررا به اجمال بررسی می کنیم:

الف. مبانی خداشناسانه

درباره خداشناسی و نسبتی که پروردگار عالم با هستی برقرار می کند، دو رویکرد کلی وجود دارد: رویکرد اول دئیسم (1) است که در غرب رواج دارد. بر پایه این رویکرد، خداوند سر منشا جهان هستی است؛ اما اوجهان را مبتنی بر قوانین ثابت و همیشگی به کار انداخته و پس ازخلقت، هرگز در جریان امور آن دخالت نمی کند؛ در نتیجه، حوادث ووقایع عالم به گونه خودکار راه می پیماید و شرایط مطلوب را پدیدمی آورد. دئیسم به مفهوم اعتقاد به معمار بازنشسته و بی عمل، واستقلال انسان و جهان و بی نیازی آنها از آموزه های وحیانی و ولایت الهی است. غالب ایسم های غربی بعد و بازتابی از همین رویکرد الحادی هستند.

رویکرد دوم، توحید و خدامحوری است که بر اساس آن، خدای متعال، آفریننده و هستی بخش هر چیزی - جز خودش - است؛ یعنی اولا، هرموجودی هستی خود را لحظه به لحظه از او دریافت می کند؛ ثانیا، هموکمال بخش همه مخلوقات است و هر موجودی کمالات شایسته خود رانیز از وی می یابد. (2) بر این اساس، همه نعمت ها و مواهبی که انسان می تواند در راه رسیدن به سعادت ابدی و کمالات حقیقی خویش از آنهابهره گیرد، همگی از خداوند است. بنابراین، احکام و قوانین حاکم بر همه ساحت های زندگی بشر تنها باید از جانب خدا یا اولیای منصوب وی جعل و وضع شود تا سرمشق حرکت و موضع گیری انسان واقع گردد. (3)

روشن است که این دو رویکرد در تحلیل و تفسیر (حق و تکلیف)، تاثیر مهمی دارد، زیرا کسی که خالقیت و ربوبیت خدا را نسبت به انسان پذیرفت، وضع حقوق و تکالیف را نیز به همان خدا باز می گرداند؛ اماکسی که خالقیت خداوند را پذیرفته و سپس او را بازنشسته تلقی می کند؛ در واقع، وضع حقوق و تکالیف را به امیال انسان و تصمیمات فردی یاجمعی خود ارجاع می دهد. (4)

ب. مبانی هستی شناسانه

نقش آفرینی و اثرگذاری مبانی هستی شناختی و فلسفی درنظریه های (حق و تکلیف) چندان بررسی نشده است، اما حضورمستقیم یا غیرمستقیم اصول پذیرفته شده فلسفی ما در این حوزه انکارناشدنی است و از همین جاست که حقوق باید در قامت (فلسفه حقوق)به عنوان یکی از فلسفه های مضاف، قلمداد گردد.

تحلیل ها و توضیح های نظری و جهان نگری و جهان فهمی فلسفی نخست چرایی شی ء و روابط گوناگون آن را تفسیر استدلالی و عقلی می کند. این نگاه همه جانبه به امور هستی و مبنای وحدت، کثرت، زمان و حرکت آنها، در حقیقت تفسیرگر روابط انسان ها با یکدیگر و با عالم ومبدا عالم نیز هست، و می تواند پایگاه بنیادین نظریه حقوقی ما راطراحی و فراهم سازد؛ برای مثال، اگر نظریه اصالت ماهیت را بپذیریم ـهمان گونه که در نزاع میان اصالت وجود و اصالت ماهیت تاکید شده است - از توانایی توجیه وحدت امور هستی و بالتبع از تشریح رابطه انسان با هستی و مبدا هستی عاجز بوده و صاحب تکیه گاه محکم فلسفی برای دانش حقوقی خود که بیانگر رابطه میان انسان، جهان وخداست نخواهیم بود.

از سوی دیگر، تفکر انضمامی که در اندیشه برخی فلاسفه غربی همچون هگل مقبول است، در نظریه حقوقی دخالت می کند و به نظریه جامع حقوقی بر محور دنیا و ماده منتهی می گردد. در تفکر انضمامی، هستی یک کل همبسته و به هم پیوسته است که در درون آن، (جزء) دررابطه با (کل) فهمیده می شود و انسان هنگامی می تواند نسبت به یک شی ء، شناخت کامل پیدا کند که رابطه آن را با همه اشیای دیگربفهمد. (5)

بر اساس این نظریه، ناگزیر همه ابعاد وجودی انسان و جامعه، بایدهمسان و هماهنگ ملاحظه شوند و مبنای واحدی به تعریف روابطحقوقی آنها بپردازد. به نظر می رسد، نظام حقوقی غرب در سازمان ملل متحد که به سمت حذف همه جانبه مناسک دینی و الهی از روابطاجتماعی و فردی انسان ها حرکت می کند، جوشیده و برآمده از همین نگاه سیستمی و مجموعه نگر، در تحلیل همه هستی و از جمله انسان است.

ج. مبانی انسان شناسانه

انسان سه بعد روحی، عقلی و تجربی دارد. نوع برداشت فکری ما از هریک از این سه حوزه و نحوه تعامل آنها با یکدیگر و نیز رابطه مقوله جبر واختیار با این سه حوزه، در پایه ریزی هر نظریه حقوقی تاثیر می گذارد.

برای مثال، اگر در مبانی انسان شناختی ما، عقل از توانمندی قهری ذاتی یا خدادادی در درک بخشی از حقایق نفس الامر برخوردار باشد، طبیعی است که دانش حقوق در این عرصه نمی تواند، جولان دهد و به ارائه روابط حقوقی بپردازد. از زاویه دیگر، اساسا اگر معیار و ملاک درک ومعرفت صحیح را در سرمایه های درونی انسان خلاصه نکنیم و ازمعارف وحیانی که عالی ترین درجه معرفت هستند، سخن بگوییم، دراین صورت، باید معترف بود که انسان نمی تواند، حقوق بشر را تعیین کندو به وضع قانون بپردازد، بلکه باید به مبدا فاعلی خود (خداوند) روی آورد. (6)

مسئله دیگر در این باره، موضوع مالکیت انسان است. تردیدی نیست که انسان ها صاحب عقل، اراده و تصمیم گیری بوده و قادر به انجام اعمال خود هستند؛ اما پرسش مهم این است که آیا انسان بر حیات وزندگی خویش مالکیت مستقل دارد یا اینکه هستی انسان و هویت شخصیت وی، امانت الهی است و او امانتدار خداست و نمی تواند درسرنوشت خود، به هر نحوی که خواست، دخالت کرده، آن را رقم بزند؟روشن است که با دو مبنای اعتقادی و دو نگاه نظری به موضوع مالکیت انسان، می توان دو گونه نظم حقوقی تدوین و پیشنهادهای متفاوتی دراین خصوص ارائه کرد. (7)

تاثیر مبحث انسان شناسی در نظریه حقوقی را می توان فراتر از آنچه گفته شد، نگریست و در مقام جامعه شناسی و تاریخ شناسی به مطالعه آن پرداخت؛ به این معنا که اگر در مبنای جامعه شناختی خود، ترکیب وهماهنگی انسان ها دارای اصالت و حقیقت باشد و جامعه انسانی، امری ورای تک تک انسان ها دانسته شود، این امر بر رهیافت های حقوقی نیزسایه می اندازد و موجب می گردد، جامعه به مثابه یک (کل)، از حقوقی فراتر از حقوق تک تک افراد آن بهره مند باشد؛ اما در صورت اعتباری بودن جامعه، چنین باوری باطل خواهد بود. از سوی دیگر، نگاه تاریخ شناسانه ما که انسان را در گستره ای به موازات تاریخ مشاهده می کند و به جهت و مراحل سیر او می پردازد، دانش حقوقی ما را متاثر ومقید می سازد؛ برای نمونه، به نظر می رسد، به دلیل آنکه لیبرال دموکراسی در پندار اغلب نظریه پردازان غربی به عنوان آخرین منزل کاروان بشری و معقول ترین و تواناترین نظریه بشری است؛ از این رو، نظریه های حقوقی که در سطح توسعه، تنظیم و ابلاغ می گردد و بررفتارهای فردی و ملی و جهانی انسان ها حکومت می کند، همگی برمحور لیبرال دموکراسی و گسترش آن در جامعه جهانی شکل گرفته اند. (8)

بر پایه مبانی پیش گفته که پیش فرض ها و پیش انگاره های نظریه های حقوقی به شمار می روند، می توان با نگاهی دقیق تر در این عرصه، دیدگاه های موجود پیرامون مفهوم (حق) و (تکلیف) راجست وجو و دسته بندی کرد. در این باره، سه دسته نظریه وجود دارد:

دسته نخست نظریاتی هستند که با اتکا و بهره مندی از معارف الهی وآموزه های اسلامی ارائه می شوند و در آنها انگیزه و تلاش اصلی این است که از اصول حقانی، حکیمانه و سعادت بخش اسلامی عدول نشود.

دسته دوم، دیدگاه هایی هستند که در درجات مختلف، محصول ترکیب و التقاط باورهای غربی و خودبنیاد با اندیشه های دینی اند.

دسته سوم، همان نظریه ای است که در مجامع بین المللی و با تکیه بر مبانی الحادی و اومانیستی مورد پذیرش قرار گرفته و به نحو همه جانبه، در میان برخی نویسندگان جامعه ما نیز طرفدار دارد.

بحثی که در این نوشته بدان می پردازیم، تبیین (حق) و (تکلیف) دررویکردهای اسلامی است.

چنان که اشاره شد، در این دیدگاه ها تلاش اصلی برای ارائه نظریه، مبتنی بر معارف الهی و اسلامی است؛ اگرچه تفاوت ها و اختلاف برداشت هایی نیز در این میان وجود دارد. این دیدگاه ها از سوی سه نظریه پرداز برجسته شیعی، ارائه گشته اند که در ادامه به طرح آنهامی پردازیم.

دیدگاه آیت الله عبدالله جوادی آملی

دیدگاه استاد جوادی آملی پیرامون (حق و تکلیف) را در دو محور کلی می توان تبیین کرد: اول، حق بشر چیست ؟ دوم، دیدگاه اسلام در این باره کدام است ؟ پس باید به توضیح (چیستی حق و کیستی انسان) از یک سو، و (رابطه دین و حق انسان) از سوی دیگر پرداخت.



خرید و دانلود مقاله درباره دیدگاه اسلام راجع به حق زندگی انسان ها


مقاله درباره دیدگاه امام در مورد قوه قضائیه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

دیدگاه امام در مورد قوه قضائیه

به حکم عقل و ضرورت ادیان هدف بعثت و کار انبیا(ع ) تنها مسئله گویی و بیان احکام نیست . اینطور نیست که مثلا مسائل و احکام از طریق وحی به رسول اکرم (ص ) رسیده باشد و آن حضرت و حضرت امیرالمومنین و سایر ائمه (ع ) مسئله گوهایی باشند که خداوند آنان را تعیین فرموده تا مسائل و احکام را بدون خیانت برای مردم نقل کنند و آنان نیز این امانت را به فقها واگذار کرده باشندتا مسائلی را که از انبیا گرفته اند بدون خیانت به مردم برسانند و معنای « الفقها امنا الرسل » این باشد که فقها در مسئله گفتن امین باشند. در حقیقت مهمترین وظیفه انبیا(ع ) برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد. چنانکه این معنی از آیه شریفه بوضوح پیداست : « ولقد ارسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط ... » هدف بعثتها به طور کلی این است که مردمان براساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده قد آدمیت راست گردانند و این با تشکیل حکومت و اجرای احکام امکان پذیر است خواه نبی خود موفق به تشکیل حکومت شود مانند رسول اکرم (ص ) و خواه پیروانش پس از وی توفیق تشکیل حکومت و برقراری نظام عادلانه اجتماعی را پیدا کنند. خداوند متعال که در باب خمس می فرماید : « واعلموا انما غنمتم من شی فان لله خمسه وللرسول ولذی القربی ... » یا درباره زکات می فرماید : « خذ من اموالهم صدقه ... » یا درباره خراجات دستوراتی صادر می فرماید در حقیقت رسول اکرم (ص ) را نه برای فقط بیان این احکام برای مردم بلکه برای اجرای آنها موظف می کند همانطور که باید اینها را میان مردم نشر دهد مامور است که اجرا کند. مالیاتهایی نظیر خمس و زکات و خراج را بگیرد و صرف مصالح مسلمین کند عدالت را بین ملتها و افراد مردم گسترش دهد اجرای حدود و حفظ مرز و استقلال کشور کند و نگذارد کسی مالیات دولت اسلامی را حیف و میل نماید.

این که خداوند رسول اکرم (ص ) را رئیس قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است : « اطیعواالله واطیعواالرسول واولی الامر منکم ... » مراد این نبوده که اگر پیغمبر اکرم (ص ) مساله گفت قبول کنیم و عمل نماییم . عمل کردن به احکام اطاعت خداست . همه کارهای عبادی و غیرعبادی که مربوط به احکام است اطاعت خدا می باشد.

متابعت از رسول اکرم (ص ) عمل کردن به احکام نیست مطلب دیگری است . البته اطاعت رسول اکرم (ص ) به یک معنی اطاعت خداست چون خدا دستور داده از پیغمبرش اطاعت کنیم . اگر رسول اکرم (ص ) که رئیس و رهبر جامعه اسلامی است امر کند و بگوید همه باید با سپاه « اسامه » به جنگ بروند کسی حق تخلف ندارد. این امر خدا نیست بلکه امر رسول است . خداوند حکومت و فرماندهی را به آن حضرت واگذار کرده است و حضرت هم بنا بر مصالح به تدارک و بسیج سپاه می پردازد والی و حاکم و قاضی تعیین می کند یا برکنار می سازد.

آنچه گفته شده و می شود که انبیا علیهم السلام به معنویات کار دارند و حکومت و سررشته داری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم اشتباه تاسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است . زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نموده اند جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه وآله و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادت است ; چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است .

آن کسی که جهات معنوی خودش را تقویت کرد آن کس در جهات طبیعی هم قوی می شود. مثل مثل انبیاست و اولیا با همه آن معنویات با همه آن معارف الهیه کشورداری هم می کردند حکومت هم تاسیس می کردند حدود را هم جاری می کردند کسانی هم که مضر به جامعه بودند از دم شمشیر می گذراندند در عین حالی که در آن پایه از معارف بودند.

زندگی همه انبیای عالم همه انبیا از اول از آدم تا حالا همه شان این معنا بوده است که در مقابل جور حکومت عدل را می خواستند درست کنند. و مع الاسف به قدری به گوش ما خواندند به قدری به گوش ملت ما خواندند به گوش ملتهای ضعیف خواندند که حکومت به شما چکار دارد شما برو نمازت را بخوان شما مسجدت را برو همین ! البته ما اگر فقط مسجد برویم و دعا بکنیم و بعد هم دعا به ـ عرض بکنم که ـ آن بزرگان چه بکنیم همه با ما خوب می شوند! اما وظیفه این است که ما برویم مسجد بنشینیم دعا بخوانیم یا وظیفه این است که ما باید قیام بکنیم وظیفه این است که ما همه باید همه چیز خودمان را در راه اسلام فدا بکنیم چنانچه اولیای ما این کار را کردند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام عبادی سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده . پیغمبر اسلام (ص ) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابی طالب علیه السلام نیز با همان انگیزه به طور وسیعتر و گسترده تر از واضحات تاریخ است و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم صلی الله علیه وآله بسیارند.

سنت و رویه رسول اکرم (ص )

سنت و رویه پیغمبر اکرم (ص ) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است . زیرا اولا خود تشکیل حکومت داد و تاریخ گواهی می دهد که تشکیل حکومت داده و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام پرداخته و به اداره جامعه برخاسته است والی به اطراف می فرستاده به قضاوت می نشسته و قاضی نصب می فرموده سفرایی به خارج و نزد روسای قبایل و پادشاهان روانه می کرده معاهده و پیمان می بسته جنگ را فرماندهی می کرده و خلاصه احکام حکومتی را به جریان می انداخته است . ثانیا برای پس از خود به فرمان خدا تعیین حاکم کرده است . وقتی خداوند متعال برای جامعه پس از پیامبر اکرم (ص ) تعیین حاکم می کند به این معنی است که حکومت پس از رحلت رسول اکرم (ص ) نیز لازم است و چون رسول اکرم (ص ) با وصیت خویش فرمان الهی را ابلاغ می نماید ضرورت تشکیل حکومت را نیز می رساند. ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر اکرم (ص ) باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است . آیا تعیین خلیفه برای بیان احکام است بیان احکام خلیفه نمی خواهد. خود آن حضرت بیان احکام می کرد همه احکام را در کتابی می نوشتند و دست مردم می دادند تا عمل کنند. اینکه عقلا لازم است خلیفه تعیین کند برای حکومت است . ما خلیفه می خواهیم تا اجرای قوانین کند. قانون مجری لازم دارد. در همه کشورهای دنیا این طور است که جعل قانون به تنهایی فایده ندارد و سعادت بشر را تامین نمی کند. پس از تشریع قانون باید قوه مجریه ای به وجود آید. در یک تشریع یا در یک حکومت اگر قوه مجریه نباشد نقص وارد است .

به همین جهت اسلام همان طور که جعل قوانین کرده قوه مجریه هم قرار داده است . ولی امر متصدی قوه مجریه قوانین هم هست . اگر پیغمبر اکرم (ص ) خلیفه تعیین نکند « ما بلغ رسالته » رسالت خویش را به پایان نرسانده است . ضرورت اجرای احکام و ضرورت قوه مجریه و اهمیت آن در تحقق رسالت و ایجاد نظام عادلانه ای که مایه خوشبختی بشر است سبب شده که تعیین جانشین مرادف



خرید و دانلود مقاله درباره دیدگاه امام در مورد قوه قضائیه