واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

شعر فارسى، به عنوان یکى از برجسته‏ترین و گسترده‏ترین آثار فرهنگِ بشرى، همواره موردِ ستایش آشنایانِ این وادى بوده است. این شعر، همان‏گونه که در حوزه مفاهیم و معانى ویژگیهایى دارد که آن را از شعر دیگر ملل امتیاز مى‏بخشد، در قلمرو ساخت و صورت هم از بعضى خصایص برخوردار است که در ادبیّات جهان، یا بى‏همانند است یا مواردِ مشابه بسیار کم دارد. مثلاً ردیف ـ با وُسعتى که در شعر فارسى دارد و با نقشِ خلاّقى که در تاریخِ شعرِ فارسى داشته است ـ در ادبیّات جهانى بى‏سابقه است. بعضى دیگر از خصایص شعر فارسى نیز مشابه اگر داشته باشد، بسیار اندک است.

درین یادداشت به یکى دیگر از ویژگیهاى شعر فارسى مى‏پردازیم و آن مسأله «تخلّص» است که به این وسعت و شمول، که در شعرِ فارسى دیده مى‏شود، در شعرِ هیچ ملّتِ دیگرى ظاهراً دیده نشده است و اگر هم مصادیقى بتوان یافت در شعرِ زبانهائى است که تحتِ تأثیر شعرِ فارسى و آیینهاى آن قرار داشته‏اند و در حقیقت از درونِ این فرهنگ و این ادبیّات نشأت یافته‏اند مانندِ شعرِ ترکى و ازبکى و ترکمنى و اردو پشتو و دیگرِ شعرهاى آسیائى و همسایه. درین یادداشت، غرضِ ما، بحث درباره زمینه‏هاى روانشناسىِ تخلّص‏هاى شعر فارسى است اما مقدمةً یادآورى بعضى نکات عام را درین باره بى‏سود نمى‏دانیم، زیرا تاکنون گویا کسى به بحث درین باره نپرداخته است.

با ظهورِ نیمایوشیج و بالیدنِ شعرِ جدید پارسى، شاعرانِ "نوپیشه" modern از بسیارى رسوم و آدابِ سنّتىِ شعر فارسى روى‏گردان شدند و یکى ازین سُنَّت‏ها همین مسأله تخلّص بود. در ذهنتان مجسم کنید اگر قرار بود براى اینهمه "شاعر"ى که این روزها در مطبوعات "شعر" چاپ مى‏کنند، تخلّصِ غیر مکرّر، انتخاب شود، بر سرِ تخلّصهایى از نوعِ "کفگیر" و "خربزه" هم دعوا راه مى‏افتاد تا چه رسد به تخلّصهاى شاعرانه و خوشاهنگى از نوعِ "امید" و "بهار" که البتّه همه مکرّرند. ازین بابت هم باید سپاسگزارِ نیمایوشیج بود که شاعران را از قید تخلّص، مثل بسیارى قیدهاى دیگر، گیرم این نامها، نامهایى دراز و طولانى و غیرشاعرانه باشد مثل مهدى اخوان ثالث یا محمدرضا شفیعى کدکنى یا پرویز ناتل خانلرى.

امّا گرفتارىِ تخلّص اگر براى شاعران نوپیشه حل شده است براى تذکره‏نویسان و مورخانِ ادبیات ما هنوز حل نگردیده است، به همین دلیل شما باز هم مهدى اخوان ثالث را باید در امید خراسانى بجویید و از گرفتاریهاى این مورّخان و تذکره‏نویسان یکى هم این غالباً حاضر نیستند که در برابرِ نام اصلى این‏گونه افراد، اقلاً ارجاعى بدهند به آن تخلّص شعرى که "امیدِ خراسانى" است تا خواننده اگر جویاى احوال و آثار اخوان ثالث است در امید خراسانى آن را بیابد. از کجا معلوم که همه خوانندگان از تخلّص شاعران، بویژه نوپردازان، اطلاع دارند و بر فرضِ اطلاع، در همه احوال نسبت به آن استشعار دارند. من خودم غالباً ازین نکته غافلم که روزگارى در جوانى با چنان تخلّصى (سرشک) چند تا غزل چاپ کرده‏ام. بگذریم غرض، بحث ازین گونه مسائل نبود.

اغلب کسانى که با شعرِ فارسى سر و کار داشته‏اند و در زبانهاى دیگر خواسته‏اند چیزى در بابِ شعرِ فارسى بنویسند به مسأله تخلّص به عنوان یکى از ویژگیهاى شعرِ فارسى اشارت کرده‏اند، مثلاً محمد خلیل مُرادى مؤلف سِلک الدُرَر (1173 ـ 1206) در شرح حالِ بسیارى از شعراى عربى‏زبان یا ترک‏زبان ـ که در قرون یازدهم و دوازدهم تحتِ تأثیر شعراى فارسى‏زبان تخلّص براى خود اختیار کرده‏اند ـ مى‏گوید: «الملقّب بـ [ ] على طریقة شعراء الفُرس والروم» و منظورش این است که این شاعر، "لقبِ شعرى" یا تخلّصى دارد به فلان نام و این گونه اختیارِ لقبِ شعرى و تخلّص از ویژگیهاى شعراى ایرانى و رومى (منظور عثمانى) است. مثلاً در شرحِ حالِ "وِفقى" مى‏گوید: «احمد بن رمضان الملقّب بـ"وِفْقی" على طریقة شُعراء الفُرس والروم» یا در شرح حال بیرم حلبى متخلّص به "عیدى" مى‏گوید: «بیرم الحَلَبى المعروف بـ "عیدی" و شعره بالترکی و "مخلصه" عیدی على طریقة شُعراء الفُرس والروم» و این نشان مى‏دهد که در عربى حتى در قرن دوازدهم نیز شعراى عرب از مفهوم تخلُّص، اطلاع نداشته‏اند که مُرادى پیوسته این نکته را یادآورى مى‏کند که این گونه "مخلص" یا لقبِ شعرى، سنتى است در میان شعراىِ ایرانى و رومى (ترک عثمانى) این توضیح را او، پیوسته، تکرار مى‏کند و یک جا هم در بابِ "الفِ" آخرِ بعضى ازین تخلّصها از قبیل "صائبا" و "نظیما" نکته‏اى مى‏آورد که نقلِ آن بى‏فایده‏اى نیست. در شرحِ حالِ رحمت‏اللّه نقشبندى ملقب به "نظیما" مى‏گوید: انتخابِ این لقب به عادت شاعرانِ ایرانى و رومى است و بعد مى‏گوید: "و نظیما" اصله "نظیم" فأُدْخِلَ عَلَیهِ "حرف النداء" بالفارسیّة و هو "الالِف" فصارَ "نظیما" اى: یا نظیم! والاصل فیه ذکره ضمن ابیات لعلّةٍ اَوجَبَت حرفَ‏النداء. ولکثرة استعمالِ ذالک صارَ عَلَماً و یقع کثیراً فى القابِ الرومییّن و سیجى‏ءُ فى محلّه و مَرّ فى‏البعض. فیقولون فى نسیب و کلیم نسیبا و کلیما و یغلب حرف النداء و یشتهر لقب‏الشاعر مع حرفِ النداء ولایحذفه الاّالمعارف الخبیر. فافهم" یعنى: "ونظیما، در اصل، نظیم بوده است و حرفِ نداى فارسى که عبارت است از الف، بر آخرِ آن افزوده شده است و نظیما شده است، یعنى این نظیم! و اصلِ این کار، یادْ کردِ این نام است، در ضمن ابیاتى، به دلایلى خاص، که در آنجا حرفِ ندا لازم بوده است و به دلیل کثرتِ استعمال، تبدیل به "عَلَم" (= اسم خاص) گردیده و این کار [آوردنِ لقب با الفِ ندا] در لقبهاى رومیان فراوان دیده مى‏شود و در جاى خود

[درین کتاب‏] پس ازین خواهد آمد و مواردى هم پیش ازین گذشت. و بدین گونه "نسیب" و "کلیم" را "نسیبا" و "کلیما" مى‏گویند و حرفِ ندا در آخرِ آنها به صورتِ غالب تکرار مى‏شود و لقبِ شاعر، با حرفِ ندا، اشتهار مى‏یابد و عامه مردم آن را حذف نمى‏کنند، تنها آگاهان و خُبرگان ممکن است آن را حذف کنند، پس آگاه باش."

در باب این الفِ آخر لقبهاى شعر فارسى عصرِ صفوى، در کنار نظر مؤلف سلک الدُرر، آراء دیگرى هم هست که مثلاً بعضى این الف آخر کلیما و نسیبا و صائبا را الفِ تکریم و تعظیم و احترام خوانده‏اند امّا سخنِ صاحب سلک الدُرر که خود معاصرِ وقوع این شکلِ کاربُرد است، معقول‏تر مى‏نماید. هنوز هم بسیارى از نامهاى خانوادگى در ایران، بویژه در حوالىِ اصفهان که از مراکز رواجِ سبک هندى بوده است، به صورتهاى "عظیما" و "رفیعا" و "وحید" از بقایاى همین رسم و آیین است.

بعضى از خاورشناسان، این ویژگىِ شعر فارسى یعنى مسأله تخلّص را با سُنَّتِ شعر ایرانى ماقبل اسلام مرتبط دانسته‏اند و با اینکه درین باره دلیلى اقامه



خرید و دانلود تحقیق دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی


مقاله درمورد... خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب

زندگانی خصوصی رضاشاه به قدری نظم داشت که حتی آب خوردن و سیگار کشیدن وی از روی ساعت و دقیقه بود. مثلاً هر وقت به ساعت خود نگاه می‌کرد، پیشخدمت می‌فهمید که در این دقیقه گیلاس آبخوری یا فنجان مخصوص چای را باید بیاورد.او چهار ساعت بعد از نصف‌ شب بیدار شده و لباس پوشیده آماده می‌شد قبل از سلطنت به وسیله اسب یا درشکه و بعد از سلطنت (که قدری پیر و شکسته شده بود) سوار اتومبیل شده و هر روز به یکی از سربازخانه‌ها و مؤسسات ارتش سرکشی می‌کرد و آخرین مؤسسه‌ای را که بازدید می‌نمود دانشکده افسری بود.بعضی از اوقات سرزده وارد طویله‌های ارتش شده و با دستمال خود به پشت اسبها کشیده اگر خوب تیمار و شستشو نشده بودند مهترها را با دست خود شلاق می‌زد.وقتی از بازبینی‌های نظامی فراغت حاصل می‌کرد ساعت پنج و نیم بعد از نصف شب بود آن وقت سینی ناشتائی و یک منقل پر از آتش در جلو او حاضر و پس از صرف صبحانه همانطور با لباس ساعتی استراحت می‌نمود.ساعت هفت صبح رئیس شهربانی را می‌پذیرفت و در همین ساعت بود که پایه‌‌های دیکتاتوری خود را قدری مستحکم‌ تر می‌نمود.گزارشهای جنایتکارانه در همین ساعت به عرض می‌رسید و اوامر سهمگین که احیاناً متضمن نابود ساختن عائله‌ها و افراد بیگناه بود در همین ساعت صادر می‌گردید.من می‌گویم که منشاء آن اعمال خونین از همان گزارش‌ها سرچشمه می‌گرفت دیگران می‌گویند که آن اعمال خود ناشی از (اوامری) بود که در همین ساعت صادر می‌گردید.من می‌گویم گناهکار شهربانی بود مردم می‌گویند رضا شاه ـ ولی آینده نزدیک که تاریخ قضاوت عادلانه خود را آشکار خواهد ساخت گناهکار حقیقی به چنگ خواهد آمد.ساعت هشت، آن ساعت شوم و سبعیت را پشت سر گذاشته، شاه در پشت میز خود قرار می‌گرفت در این ساعت رئیس ستادو سران لشگر بار می‌یافتند. در این ساعت یک سرباز خشک با زیردستان خود تماس یافته و هر روز یک دستور جدیدی برای تکمیل قدرت نظامی ایران صادر می‌شد…ساعت نه یا هیئت‌وزرا و یا یکی دو نفر وزیر در دفتر شاه حضور می‌‌یافتند بیشتر از همه، وزیر دارائی و راه و پیشه و هنر و کشاورزی احضار و کمتر روزی می‌گذشت که یکی از این وزرا مورد عتاب و فحش‌کاری قرار نگیرند.چه فرقی می‌کند… ‌آن روز این وزراء کار نمی‌کردند و از شاه فحش می‌خوردند ولی امروز نیز کار نمی‌کنند و از ملت «جرائد» فحش تحویل می‌گیرند.ساعت ده رئیس د فتر مخصوص شرفیاب و گزارشات و عریضه‌های واصله را به عرض می‌رسانید.رئیس‌دفتر مخصوص نیز می‌دانست که از «یاسا» و قواعد مخصوصی که شاه برای جمیع امور وضع کرده است نباید تجاوز نماید.او می‌دانست کدام یک از عریضه‌های واصله را باید تماماً به عرض رسانیده وکدام یک را به طور خلاصه گزارش داده و به مراجع مربوطه به امضاء‌خودش ارسال دارد.بعضی از این مراسلات مایه خوش‌بختی یک خانواده شده و برخی از آنها دودمان یک عائله را به باد می‌داد ‌ولی برای رئیس دفتر مخصوص تفاوتی نداشت او مثل یک ماشین بی‌روح وظیفه خود را با نهایت درستی و بی‌نظری انجام می‌داد.ساعت ۱۱ شاه به دفتر حسابداری املاک و اموال شخصی خود می‌رفت… وای به حال این دفتر اگر یک روز چکهائی به مبلغ کلان به عرض نرسانیده و در حساب مخصوص نمی‌گذاشت و وای به حال آن دفتر که اگر یک روزی کمتر از روز قبل چک تحویل می‌داد!هیچ دفتر حسابداری بدین نظم و ترتیب و سادگی و کم‌خرجی در ایران وجود نداشت!درآمد این دفتر کمتر از نصف مالیات ایران نبوده ولی عده اعضای آن تقریباً یک هزارم اعضا وزارت دارائی بود!سرساعت دوازده که شاه به ساعت خود نگاه می‌کرد، سفره ناهار او که از هر فرد عادی‌ ساده‌تر بود حاضر و شاه بلادرنگ در سر میز خود نشسته و تنها ناهار صرف کرده و پس از مختصر تفریح بعد از غذا و دو ساعت استراحت دوباره ساعت چهار بعد از ظهر در باغ قصر سلطنتی قدم زده و مشغول رتق و فتق امور کشور می‌گردید.ساعت شش بعد از ظهر سه دست تخته نرد با سرلشکر نقدی بازی می‌کرد و به او متلک می‌گفت ساعت هشت شام می‌خورد و ساعت ۹ می‌خوابید.در تمام دوره بیست ساله خداوندگاری رضاشاه زندگانی خصوصی وی بدون ذره‌ای تغییر و تبدیل بدین منوال گذشت.گویا از یگانه چیزی که این مرد تاریخی لذت می‌برد کار و ثروت بود و بس.

سیاست کشف حجاب

کشف حجاب ـ که یک تهاجم بنیادی به فرهنگ اسلامی محسوب می‏شود ـ طرحی استعماری بود که رضاخان مجری آن بود. استعمار در پی یافتن راه‏های تهاجم به فرهنگ غنی و انسان ساز اسلام و مقابله با گسترش تعالیم مقدس این آیین الهی, سیاست شیطانی «اسلام زدایی» را در سه کشور افغانستان، ترکیه و ایران به مورد اجرا گذاشت و مبارزه ای جدی و پی گیر را با مظاهر اسلام و هرچه که رنگ و صبغه دین و دین باوری داشت, آغاز کرد!! امان الله خان در افغانستان مأموریت یافت با فرهنگ اسلامی مبارزه و راه را برای ترویج و گسترش جلوه‏های مبتذل فرهنگ غرب هموار کند. در ترکیه این ماموریت استعماری به مصطفی کمال پاشا ـ معروف به آتاتورک ـ سپرده شد و او با عزمی جزم ضمن مقابله مستقیم با اسلام, کشورش را براساس الگوهای از قبل تعیین شدة غربی اصلاح کرد و فساد هرزگی و لاقیدی را به بدترین وجه گسترش داد.

رضاخان نیز در ایران مأمور اسلام زدایی و آماده سازی زمینه‏ها و شرایط ترویج و رونق فرهنگ مبتذل غرب شده. به دنبال طرح های از قبل پیش بینی شده, آتاتورک رئیس جمهور ترکیه رسما از رضاخان دعوت به عمل آورد و رضاخان با مسافرت به ترکیه بیش از پیش شیفته و فریفته فرهنگ و مظاهر غربی گردید و اقدامات آتاتورک به شدت در روح او تأثیر نهاد و در همان جا تصمیم گرفت که پس از بازگشت به ایران، با شدّت هرچه تمام تر به تغییر و تحول در آداب و رسوم و لباس مردم ایران بپردازد و کشور را سرتاسر همه غربی



خرید و دانلود مقاله درمورد... خشونت و استبداد رضا خان و ستیز با مذهب


مقاله درمورد... امام رضا (ع) و بنی عباس 33 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 33

 

امام رضا (ع) و بنی عباس :

تاکنون اجمالاً با نحوه پیدایش ساسله ای بنام بنی العباس آشنا شدیم و دانستیم که اینان انسانهای جاه طلب و دنیا پرستی بودند که منافقانه قدرت را بدست گرفته و برای حفظ آن از هیچ جنایت و خیانتی خودداری نکرده و علیرغم اینکه خود را پسر عم رسول اکرمو ائمه می دانستند،اما همانند امویان دست به خون پاکترین و شریفترین انسانها همچون ائمه (ع)یا یزید و هزاران بیت المال مسلمانان ،حقوق جامعه را در راه عیش و نوشهای خود و اطرافیان ضایع نمودند.حال باید وارد موضوع اصلی این نوشتار یعنی مسئله ولایتعهد حضرت رضا(ع)شویم و ببینیم چگونه از میان سلاله ی خون ریز و سفاکی ،فردی همچون مأمون حاضر می شود خلافت و یا ولایتعهد را در اختیار دشمن و رقیب سرسخت خود قرار دهد.برای تبیین بهتر و جامع تر این موضوع لازم است به روند پیشامدهائی که منجر به قدرت رسیدن مأمون شد،بپردازیم.

امام رضا (ع)در زمان هارون:

هارون فرزند مهدی و پنجمین خلیفه ی عباسی بود که در سال 170 بعد از برادرش هادی بخلافت رسید.قبلاً با رفتار او با امام کاظم (ع) آشنا شدیم.امام رضا (ع) بعد از شهادت امام کاظم آشکارا امامت خود را اعلام نمود و ترس و ملاحظه ای از هارون نداشت ،بطوریکه یاران امام درباره جان ایشان نگران بودند.اما ایشان می فرمدو:هارون هر چه می خواهد تلاش کند او راهی بر من ندارد.

همینطور هم شد،هارون تا آخر نتوانست آسیبی به امام (ع) وارد کند.حتی روزی یحیی بن خالد برمکی به هارون گفت:این فرزند موسی بن جعفر است که نشسته و به تبلیغ خلافت و امامت خود مشغول است .هارون گفت:آیا آنچه با پدرش کردیم برای ما کافی نیست؟آیا می خواهی همه آنان را بکشم؟(1)

از جمله حوادث مهمی که امام رضا (ع)در این دوره با آن مواجه گشت ،جریان اغراض واقضیه بود.اینها عده ای از یاران امام کاظم بودند که عقیده داشتند امامت به موسی بن جعفر (ع)ختم می شود و می گفتند او نمرده بلکه زنده است و دوباره بر می گردد و قائم آل محمد است لذا امامت علی بن موسی را قبول نداشتند.

انگیزه اصلی این انحراف سردمداران اصلی این از علی بن حمزه بطائنی ،زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی .آنان مقادیر زیادی پول وجوهات از امام کاظم در اختیارشان بود اما برای اینکه اینها را نزد خود نگه دارند و تحویل علی بن موسی(ع)ندهند،امامت حضرت را مکر شدند ،امام کاظم برای جلوگیری از این انحراف تلاش زیادی انجام داده بود.بارها همین افراد را حاضر کرد و جانشین خود را مشخص نمود و از آنها برای حضرت رضا(ع) بیعت گرفت.با اینحال چنین اغراض رخ داد و امام رضا نیز سخت با آنها مقابله می کرد.

حادثه مهم دیگر حمله نیروهای هارون به مدینه است.محمد بن جعفر در مدینه بر ضد حکومت عباسیان قیام کرد.هارون سپاهی بفرماندهی جلودی برای سرکوبی او به مدینه روان کرد و به او دستور داد اگر بر محمد بن جعفر دست یافت او را گردن بزند و بر خانه های علویان یورش برده و دارائی و لباس و زیور زنان را غارت کرده و حتی یک جامه برایشان باقی نگذارد .جلودی با سپاهش به خانه امام هشتم هجوم آورد.وقتی امام او را دید فرمود همه زنان در یک خانه جمع شدند و خود بر در خانه ایستاد.جلودی گفت من به دستور هارون باید وارد خانه شوم و لباس زنان را با جواهراتشان در آوردم.امام قول داد این کار را خودم می کنم و پیوسته سوگند می خورد و از او می خواست وارد خانه نشود.جلودی بالاخره آرام شد و موافقت کرد.امام بدرون خانه رفته و دارایی ،اموال و لباس و زیور زنان را جمع کرد و به او داد.

این نمونه ای از رفتار خصومت بار هارون با امام هشتم و علویان می باشد.

جریان جانشینی هارون و سرانجام او:

هارون همواره برای تعیین جانشینی خود متحیر و پریشان بود.او همانند دیگر خلفا دارای زنان و کنیزان متعدد بود و فرزندان زیادی از آنان داشت.برجسته ترین آنان ،مأمون ،امین و مؤتمن بودند.مأمون مقداری از امین بزرگتر بود و علیرغم اینکه فرد باهوش تری بود اما هارون نتوانست او را جانشین خود قرار دهد،زیرا مأمون مادرش ایرانی بود و درباریان و اطرافیان هارون میل نداشتند او بر امین که مادرش عرب بود ترجیح داده شود.بهر حال تعصبات قومی و نژادی هارون را واداشت تا امین را درسال 175

در ولایتعهد شرکت داد تا بعد از این خلیفه باشد و برای آنان در سال 186 در مراسم حج از زعما و برجستگان قوم و مردم بیعت گرفت.و بالاخره در سال 189 نیز برای فرزندش موتمن بیعت گرفت.

عاقبت هارون عازم سفری بدون حج گشت شد.همانطور که قبلاً آوردیم سرزمین خراسان در سقراط امویان و بقدرت رسیدن عباسیان نقش عمده ای داشت.لذا مورد توجه خاص بنی عباس بود و اشخاص برجسته ای بعنوان حاکم آنجا تعیین می شدند.

هارون ابتدا فضل بن یحیی برمکی را که از مقربانش بود حاکم آنجا قرار داده بود.بعد از دو سال علی بن عیسی بن ماهان را ب جای او منصوب کرد.علی خراسان ،سیستان،ماوراءالنهر ،اصفهان و تمام شرق ایران را تحت فرمان داشت.او نسبت به مردم ظلم و جور فراوانی اعمال کرد و با وضع مالیاتهای سنگین و جنایات دیگر به نارضایتی مردم از دستگاه خلافت دامن زد تا اینکه باعث شورشهایی در این مناطق شد.

منجمله طغیان رافع بن لیث بود که از طرف علی بن عیسی حاکم ماوراءالنهر بود.او خلافت هارون را رد کرد و در جنگ با علی او را مکرراً شکست داد.در سال 191 هرثمه بن اعین از طرف هارون بجای علی منصوب شد.هرثمه او را دستگیر و اموال غصبی مردم را به آنها برگرداند اما از مقابله با فتنه ی رافع بن لیث عاجز ماند و از هارون درخواست کمک کرد .آشوبهای دیگری همانند آشوب حمزه بن عبداله در سیستان و آشوب المقنع روی داد که مرتباً به مواضع حاکم منصوب از طرف هارون حمله می کردند و حاکمیت هارون را تهدید می کردند.

هارون بناچار شخصاً برای دفع این شورشها به خراسان عزیمت کرد.امین را بعنوان جانشینی در بغداد گذاشت و مأمون را بهمراه خود برد و دو سیاستمدار معروف یعنی فضل بن ربیع و فضل بن سهل نیز همراه او بودند.بعضی می گویند علت همراهی مأمون در این سفر تدبیر فضل بن سهل بود.

چون فکر می کرد اگر در این سفر هارون بمیرد ،امین قدرت را بدست می گیرد و مأمون را از ولایتعهد خلع می کند.لذا بهتر است مأمون از بغداد دور باشد تا دست امین در آن لحظه به او نرسد.

هارون در گرگان بشدت بیمار شد .او قبل از مرگش مأمون را برای انجام مأموریتی روانه مرو کرد و به فضل بن ربیع گفت :اگر من مردم لشکر خزائنی را که همراه من است به مأمون بده تا در نبرد با دشمنان در مرو موفق شود.ولی فضل بن ربیع همه آنها را با خود به بغداد باز گرداند.

سرانجام هارون الرشید بعد از 23 سال حکومت جابرانه در سال 193 در 45 یا 49 سالگی در سناباد طوس بهلاکت رسید و همانجا مدفون شد.

اختلاف امین و مأمون:



خرید و دانلود مقاله درمورد... امام رضا (ع) و بنی عباس 33 ص


دانلود گزارش از کارخانه رضا نخ مشهد .

دانلود گزارش از کارخانه رضا نخ مشهد  .

 

 

 

گزارش از کارخانه رضا نخ مشهد

فرمت فایل:ورد

تعداد صفحات:136

 

 

 

 

 

« فهرست مطالب »

تاریخچه  4

فرآیند تولید محصولات . 5

نمای شماتیک ماشین آلات  8

مواد اولیه 9

مفاهیم علمی (1) نخ های هایبالک. 13

تبدیل تو به تاپس به روش برش  14

دستگاه توبریکر . 21

کاتالوگ ماشین توبریکر 23

مفاهیم علمی (2) (کشش) .26

حدریسندگی 29

تمرینات 31

محاسبات ماشین توبریکر 31

دستگاه ری بریکر (برش مجدد) 38

چراغها و کلیدهای ری بریکر .39 

تمرینات . 40

کاتالوگ دستگاه ری بریکر .41 

محاسبات ماشین ری بریکر.41

مفاهیم علمی 3 .43

ماشین پاساژ (گیل باکس) 47

پوشش شانه های گیل باکس .49

سیستمهای اتولولر.54

محاسبات پاساژها .56

دستگاه فینیشرfinisher 59

روشهای کشش در فینیشر61

کیفیت نیمچه نخ .64

کاتالوگ ماشین فینیشر66

تمرینات .68

جداول مربوط به ریسندگی 71

 

ماشین رینگ .75

روشهای کشش در ماشین رینگ 79

کشش منطقه ای و کشش کل 83

تاب نخ .86

قسمتهای تشکیل دهنده مکانیزم تاب نخ در ماشین رینگ88

آنالیز مکانیکی تاب دادن و پیچیدن نخ در ماشین رینگ.96

ساختمان بوبین نخ .102

تنظیم کننده سرعت رینگ 109

کار بادامک ها در رینگ .112

مراحل تولید ریسندگی فا ستونی .115

محاسبات ماشین رینگ  118

تمرینات .119

روش ریسندگی و تابیدن 121

کیفیت نخ، درجه بندی آن و ضایعات ریسندگی .128

نتیجه گیری ، انتقادات و پیشنهادات .132



خرید و دانلود دانلود گزارش از کارخانه رضا نخ مشهد  .


رابطه قصد و رضا در اعمال حقوقى با تاکید بر دیدگاه امام خمینى 35

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 47

 

رابطه قصد و رضا در اعمال حقوقى با تاکید بر دیدگاه امام خمینى(ره)

مقدمه

به طور کلى، در تمام نظامهاى حقوقى، اراده اشخاص در تحقق اعمال حقوقى نقش اصلى و اساسى را ایفا مى‏کند و عقود و ایقاعات به اراده افراد نسبت داده مى‏شود. در فقه اسلامى نیز اراده اشخاص در ایجاد تعهدات از موقعیت مهم و اساسى برخوردار است. فقیهان در روند شکل‏گیرى اعمال حقوقى (عقود و ایقاعات) نقش اراده را بیش از هر عامل دیگرى دانسته و الفاظ و افعال و سایر وسایل اعلام اراده را به تنهایى و بدون کاشفیت‏یا سببیت‏یا مبرزیت آنها نسبت‏به اراده متعاقدان، موجد هیچ تکلیف و تعهدى نمى‏دانند. مفاد قاعده «العقود تابعة للقصود» نیز مؤید چنین دیدگاهى است. بر اساس قاعده مزبور فقدان انشاى مدلول عقد، مانع تحقق آثار حقوقى است و عمل بدون قصد و اراده طرف عقد تهى و بى‏اعتبار است.

بنابراین، عقود و ایقاعات اگرچه با اعتبار و جعل عقلا و شارع از اسباب ایجاد تعهد به شمار مى‏آیند، ولى موضوع اعتبار عقلاء و شارع زمانى محقق مى‏شود که شرایط اساسى و ضرورى آنها موجود باشد و از جمله شرایط اساسى، قصد و رضاى طرفین عقد و به تعبیرى اراده آنهاست. حتى مى‏توان گفت: اراده وقصد از شرایط درستى عقد نیستند بلکه از شرایط تحقق و تکوین آن مى‏باشند. امام خمینى در کتاب البیع در این زمینه مى‏گوید: اراده و قصد از شرایط درستى عقد و شرایط طرفین آن نیست; زیرا شرط هر چیزى بعد از عناصر مؤثر در حقیقت و ماهیت آن ملاحظه مى‏شود و با توجه به اینکه حقیقت عقد از شرایط عقد و شرایط طرفین نیست و اراده و قصد نیز در تحقق ماهیت عقد دخیل است وجود قصد و اراده شرط عقد و شرط دو طرف آن نخواهد بود بلکه در تحقق و تکوین اصل ماهیت عقد مؤثر است. (1) بنابراین، نقش اراده (قصد و رضا) در تحقق اعمال حقوقى امرى روشن است. در این مقاله حقیقت اراده، عناصر و مراحل شکل‏گیرى آن را بررسى خواهیم کرد.

ماهیت اراده

اراده در لغت تازى از ماده «رود» به معناى خواستن، طلب، قصد و برگزیدن (2) به کار رفته است. در اصطلاح علوم مختلف نیز تعاریفى در مورد اراده ابراز شده است. در علم کلام گفته مى‏شود: اراده صفتى است که رجحان یکى از دو امر مقدور بر دیگرى را اقتضا مى‏کند. (3) برخى حکیمان اراده را حالتى مى‏دانند که به دنبال شوق مى‏آید، ولى بیشتر فلاسفه برآنند که اراده از مقوله کیف نفسانى و عزم راسخ یا شوق مؤکدى از ادراک امر ملائم و سازگار با طبع در انسان پدید مى‏آید. این شوق مؤکد یا عزم راسخ در پى تصدیق و پذیرش سودى که در انجام یا ترک کارى نهفته است‏یا در پى تشخیص و قبول نیک بودن کارى یا ترک کارى در نفس انسان پدید مى‏آید و حصول آن موجب مى‏شود تا فعل یا ترک مرجحى یابد و به مرحله ضرورت برسد. حکیم سبزوارى مى‏گوید:

عقیب داع درکنا الملائما شوقا مؤکدا ارادة سما (4)

در اصطلاح حقوق‏دانان نیز به پیروى از متکلمان و فلاسفه، اراده حرکت نفس به طرف کارى معین پس از تصور و تصدیق منفعت و اشتیاق به آن است. این حقیقت را در بررسى مراحل چهارگانه عمل ارادى تبیین مى‏کنیم.

تحلیل روانى اراده

اعمال حقوقى، فعل ارادى انسان است و مانند سایر اعمال ارادى مراحل مختلفى را که در نفس آدمى گذرانده مى‏شود، طى مى‏کند. در تبیین این مراحل تمایز بین قصد و رضا نیز روشن مى‏شود. این مراحل را در قالب مثالى بررسى مى‏کنیم، شخصى تصمیم به فروش خانه خود مى‏گیرد. از زمانى که چنین اندیشه‏اى براى او پیدا مى‏شود تا زمان انعقاد عقد بیع چه فعالیتهایى در روان او و خریدار انجام مى‏شود؟

دانشمندان علم کلام و فلسفه و حقوق مراحل چهارگانه‏اى را براى تحقق عمل ارادى به شرح زیر مطرح مى‏کنند:

1- مرحله تصور: بدیهى است که انجام عمل ارادى بدون تصور موضوع آن ممکن نیست. چگونه مى‏توان از آنچه که آگاهى نداریم، اراده‏اى داشته باشیم. بنابراین،درعمل حقوقى فروش خانه، نخست موضوع فروش یعنى خانه و معامله آن در ذهن فروشنده نقش مى‏بندد. این مرحله به طور قهرى و بدون اراده و اختیار در ذهن معامله‏کننده ایجاد مى‏شود; زیرا لازمه ارادى بودن این مرحله تسلسل باطل خواهد بود.



خرید و دانلود  رابطه قصد و رضا در اعمال حقوقى با تاکید بر دیدگاه امام خمینى     35