لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)
عدالت و نقش آن درنظام سیاسی
ظلم و عقب ماندگی
عواملی که باعث پیشرفت یا عدم پیشرفت می گردد .
مهمترین موانع رشد و توسعه
روحیه تملق و چاپلوسی و ستایش
مردم و توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)
نخبگان و توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)1
عدالت و نقش آن درنظام سیاسی 1
حضرت علی (ع) عدل را « رستگاری و کرامت » ، « برترین فضایل » ، « بهترین خصلت » و «بالاترین موهبت الهی » می دانند و آن را «مأنوس خلایق » و رعایت آن را موجب «افزایش برکات » ذکر می فرمایند . به نظر علی (ع) جوهره و هسته اصلی ایمان ، عدالت است و تمام نیکویی ها ازآن سرچشمه می گیرند . به اعتقاد حضرت علی (ع) ملاک حکمرانی ، عدل است . و عدالت محکمترین اساس و بنیانی است که درنظام اجتماعی وجود دارد . خداوند تعالی عدالت را سبب قوام امور زندگانی مردم قرار داده تا از ظلم ، نابسامانی و گناه درامان بمانند . و احکام و قوانین به وسیله عدالت احیا و اجرا گردند .
رعایت عدالت از سوی رهبران و نخبگان سیاسی درسطوح مختلف سیستم سیاسی و جامعه ، آثار و نتایج فراوانی به دنبال دارد .
درمورد تأثیرات عدالت برتداوم قدرت و حکومت ، امام علی (ع) معتقدند که ؛ « هیچ چیزی همانند عدالت دولتها را محافظت نمی کند . » و عدل چنان سپر محکمی است که رعایت آن موجب تداوم قدرت و اقتدار نظام سیاسی می گردد . امام مهمترین و فراگیرترین اثر عدالت در سازندگی و اصلاح جامعه متبلور می شود چرا که « عدل سبب انتظام امور مردم و جامعه می باشد و« هیچ چیز به اندازه عدالت نمی تواند مردم را اصلاح » نماید . اجرای عدالت ؛ « مخالفتها را از بین می برد و دوستی و محبت ایجاد می نماید . » و درعمران و آبادانی ، توسعه اقتصادی و صنعتی تأثیر بسزایی دارد . اگر عدالت درجامعه اجرا نشود ظلم و ستم جای آن را خواهد گرفت و ظلم جز آوراگی و بدبختی و درنهایت خشونت چیزی ، به دنبال نخواهد داشت .
ظلم و عقب ماندگی
به عقیده حضرت علی (ع) ، مهمترین عامل عقب ماندگی ، تشتّت و انحطاط کشورها ظلم است . چون تمام امور از مسیر اصلی و واقعی خود خارج شده اند . امام علی (ع) بدترین نظام سیاسی را نظامی می داند که درآن ظلم وجود دارد و تنها را ه حلی که برای جوامع عقب مانده ارائه می دهد ، برگشتن به راه عدالت است . با قبول این دو مقدمه از دیدگاه علی (ع) ، برای رفع عقب ماندگی و رسیدن به مراحل رشد ، کمال و توسعه ، باید نظام سیاسی به عدالت بازگشته و تمام اجزای آن و هرکس و هرچیز درجای واقعی خود قرار گیرد . به عقیدة حضرت علی (ع) با وجود ظلم در سطح سیاسی ، نه تنها جامعه را ه به سوی رشد و توسعه نخواهد برد ، بلکه تمام امور دین و دنیای مردم آشفته گردیده و نظام جامعه از مسیر خود منحرف می شود .
بنا براین ، نخبگانی که ظالم و گمراه باشند جامعه را به دنبال خود می کشاند و تأثیر ظلم و اشتباهات آنها درعقب ماندگی کشور صد چندان است ، پس دردرجة اول رهبران باید از ظلم پرهیز نموده و با از بین بردن ظلم و بی عدالتی درسطح سیستم ، عدالت را حاکم سازند .
اصل شایستگی و لیاقت درنظام سیاسی
حضرت علی (ع) براین اعتقاد است که دردرجة اول رهبری جامعه و بعد به ترتیب تمام پست های مدیریت جامعه و نظام سیاسی ، کارهای تخصصی هستند که هرکدام افراد خاص خود را می طلبند ، و هر پستی به تناسب ، نیاز به توان ، خلاقیت ، شایستگی و تخصص خاصی دارد و جایز نیست ، افراد هرکدام به جای دیگری نشینند . درغیر این صورت جامعه مسیر اصلی رشد ، توسعه و کمال را نخواهد پیمود ، حضرت علی (ع) مدیریت جامعه و ادارة آن را ، به سنگ آسیا و محور آن تشبیه کرده و معتقد است که همچنان که سنگ آسیا فقط حول محور خود به چرخش در می آید و درصورت بزرگتر بودن سنگ یا کج و معوج بودن محور ، سنگ نمی چرخد و درصورت ضعیف بودن می شکند . مدیران جامعه و نخبگان سیاسی نیز محورهای جامعه هستند که باید هرکدام برای آن کار مناسب بوده ، و از توان ، خلاقیت و شایستگی لازم برخوردار باشند . درغیر این حال ضعف ، نارسایی ، بی عدالتی ، بی قانونی و پوسیدگی درونی ، جامعه و تشکیلات ادارة آن را فرا گرفته و افراد لایق کنج عزلت اختیار می کنند . طبیعی است که درچنین جامعه ای از رشد ، توسعه و کمال خبری نخواهد بود .
عواملی که ممکن است باعث پیشرفت یا عدم پیشرفت گردد .
اصل عدم وجود ظلم : ظلم بدین معنی که اجزاء و عناصر سیستم سیاسی درجای خود قرار نگرفته و درنتیجه با پایین آمدن کارایی سیستم ، روند رشد ، توسعه و کمال کند شده یا حتی ممکن است راه انحطاط و عقب پیگرد بپیماید . برای جلوگیری ازاین آفت ، باید هرگونه ظلمی را در هر جزئی از مجموعه از بین برد .
اصل لیاقت و شایستگی (تخصص گرایی کارکردی ): به این معنی که درتمام اجزای نظام سیاسی مناسب ترین و کارایی ترین افراد هرکدام در جای واقعی خود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
نقش اخلاق و عرفان در نظام سیاسى اسلام
مقدمه
بدون تردید، تبیین و تحلیل دیدگاههاى استاد شهید مطهرى در مورد «نقش اخلاق و عرفان در سیاست» یا «ارائه تصویر و تفسیرى روشن از حکمت عملى در دو ظرفیت»؛ یعنى «اخلاق» که انسان را به تکامل روحى و درونى مىرساند، و «سیاست مُدُن» یا مدیریت و حکومت بر جامعه، که به «تکامل اجتماعى» و اداره جامعه انسانى برمىگردد و پیوند آن دو ظرفیت به «حکمت نظرى»، که از «هست»ها و «است»ها سخن مىگوید و آن دیگرى از «باید»ها و «شاید» و «نشاید»ها بحث مىکند [2]، هم کارى است سترگ و البته شدنى و هم نیاز به نگرش همهجانبه به اندیشهها و بینشهاى استاد شهید مطهرى دارد و اگر حکمت و حکومت را در تعامل و ارتباط با یکدیگر مورد شناخت و سنجش قرار دهیم و آنها را با عرفان و حکمت حضورى و شهودى یا معرفت ذوقى و باطنى گره بزنیم، در عین شیرینى و دلنشینى، کار را دشوارتر مىنماید که چگونه «اخلاق» که عمدتاً یک مقوله فردى و نوعى تزکیه نفس و ارتباط با خداست و درونگرایى در آن متجلّى است یا حداقل تفسیر و برداشت اولیه ما از آن چنین است و «عرفان» که اساساً سیر و سلوک باطنى و تهذیب، ریاضت و دنیاگریزى، جامعهگریزى و انقطاع از برون و اتصال به درون و رهایى از خلق و وصل به خالق است و یا دست کم چنین برداشت و تحلیلى از آن در ذهنها وجود دارد، با «حکومت»، «سیاست» و مدیریت جامعه که همانا پرداخت به امور مردم در همه ابعاد مىباشد در هم تنیده و به هم پیوسته باشند و اساساً چگونه است که در دل حکومت و حکمت سیاسى، حکمت عملىِ «اخلاق» و حکمت شهودى و ذوقىِ «عرفان» نقشآفرین باشد؟ آیا درونگرایى با برونگرایى با هم قابل اجتماعهستند؟
آیا حکومت و تدبیر جامعه که نوعى دنیازدگى و گرایش به امور طبیعى و مادیت است با اخلاق که مقولهاى است فردى و تهذیبى و عرفان که امرى است باطنمحور، درونگرا و سلوکى که به نوعى دنیازدگى، خلقگریزى، تفرد، تزهّد و تجرد و تجرید براى تعالى نفس و تکامل منتهى مىشود، با هم سازگار و مرتبطاند؟ به خصوص اگر به کارکردهاى اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و واقعیت تلخ شکاف و فاصله اخلاق و عرفان با حکومت، آن هم در جامعه و جهان کنونى بنگریم و دیوار فرهنگى، روانى و حتى عملى و عینى که میان هر کدام از آنها وجود دارد، اندک توجهى بیفکنیم، خواهیم دید که مسأله با پیچیدگى و ابهام بیشترى مواجه است و سؤال عمیقتر وشبهه بیشتر و پیچیدهتر مىشود و این همان مقولهاى است که در این مقاله به دنبال حلّ و فصل آن، بر محور و مدار اندیشههاى استاد مطهرى بر آمدیم و در صدد برتابیدن اخلاق و عرفان با حکومت و سیاست و حکمت سیاسى بر مدار بینش ناب اسلامى آن استاد شهید هستیم؛ لذا در چند محور به پاسخ چنین سؤالها، شبهات و تحلیل وتبیینهایى مىپردازیم:
الف. اخلاق و عرفان در افق اندیشه استاد مطهرى.
ب. سیاست و حکومت از منظر استاد مطهرى.
ج. تعامل اخلاق و عرفان (حکمت اخلاقى و سلوکى) با حکومت و سیاست (حکمت سیاسى و حکومتى).
چیستى اخلاق
استاد شهید مطهرى، اخلاق را مبنایى مىداند براى «چگونه زیستن» [3] و بر این باور است که اخلاق پاسخى است بر چگونگى زندگى نیک و براى انسان و «چگونگى عمل»، افعال اخلاقى یا افعالى که داراى تعالى و ارزش باشند. البته استاد «چگونه باید زیست» را در کنار «براى اینکه با ارزش و مقدس و متعالى زیست کرده باشیم» قرار مىدهد [4] و لذا همه نظامها و روشهاى اخلاقى را که مدعى نظاممندى اخلاقى هستند، داراى نظام اخلاقى نمىداند و به نقد آنها مىپردازد. به هر حال، استاد شهید نگرشى جامع و بنیادین با تئورى تبیین شده و کامل براى اخلاق، علم اخلاق و فلسفه اخلاق دارند که دقیقاً با تعاملات اجتماعى و تأملات حکومتى و سیاسى سازگار است؛ یعنى استاد معتقدند سرّ ناسازگارى اخلاق و سیاست یا حکمت اخلاقى و حکمت حکومتى، در طراز تلقى و تفسیر و نگرش ما از این دو مقوله است و اگر به بازسازى اندیشههاى آسیب دیده خویش پیرامون هر کدام از اخلاق و سیاست بپردازیم و آنها را در خانواده «حکمت عملى» ببینیم بسیارى از پرسشها و شبهات براى مامطرح نخواهد بود چه اینکه تعالى و تکامل فردى و درونى لاجرم با تعالى و توسعه اجتماعى در هم تنیدهاند و انسان بریده از جامعه نیست و جامعه محتاج حاکمیت اخلاق و ارزشهاى اخلاقى است و اگر از غایات مهم بعثت پیامبر اکرم(ره) تتمیم و تکمیل خلقهاى فاضل و صفات اخلاقى بوده است، در حقیقت سرحلقه و ریشه همه تحولات اجتماعى و نظامهاى حکومتى دینى در اداره جامعه بشرى را شکل مىداد [5] یعنى «ارتباط با خدا، با ارتباط با اجتماع» در حوزه اخلاق دینى کاملاً مطرح و تحقّقپذیر است و لذا باید به آفتشناسى و آفتستیزى در تفکر دینى جامعه اسلامى و احیاء و اصلاح فکر دینى پرداخت و استاد به شدت به بازشناسى و بازسازى «مفاهیم اخلاقى» و دینى در حوزه اندیشه و سپس عمل اسلامى مسلمین اعتقاد داشتهاند و به همین دلیل خطرات جموداندیشى و تحجّرگرایى از جبهه درون و التقاطاندیشى وزمانزدگى و تجددگرایى از جبهه برون را آسیبهاى معرفتى در حوزههاى اندیشه و بینش اسلامى مىدانستند. به هر حال استاد مطهرى نظام اخلاقى را به طور کلى بر سه قسم مىداند:
1. اخلاق فلسفى، که ریشه در اندیشههاى سقراط و افلاطون و ارسطو دارد.
2. اخلاق عرفانى، که ریشهاش در سیر و سلوک عرفانى است.
3. اخلاق دینى یا مذهبى که سرچشمههایش آیات و احادیث و آموزههاى مستقیم دین و معارف وحیانى است. [6]
و در فرازى دیگر، نظامهاى اخلاقى را به طور کلّى بر دو بخش قابل تقسیم مىدانند:
الف. نظامهاى اخلاقى مبتنى بر خودخواهى، خودپرستى، منافع شخصى یا نظامهاىخودمحور.
ب. نظامهایى که فراتر از خود شخص و منافع شخصى بوده و یا نظامهاى غیر خودمحورهستند. [7]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 71
باسمه تعالى
»السلام علیکم یا اهل بین النبوه«
مقدمه:
حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که اهل بیت )ع( را وسیله نجات انسان از گرداب حیوانیت به جایگاه والاى خویش قرار داده و محبت اهل بیت )ع( را شرط قبولى طاعات و عبادات قرار داده است.
در وضعیت اسف بار کنونى که انسانیت انسان، مورد تجاور و تهاجم آفتهاى گوناگون قرار گرفته است، یگانه کشتى نجات انسان ، همانا این چهارده نور مقدس اند که با خوشه چینى در مکتب این بزرگواران مىتوان به نجات از این ورطه امیدار بود.
مکتب اسلام از انقلابىترین مکاتب اجتماعى و سیاسى تاریخ بشریت است که امر هدایت انسان را براساس آموزش و ارائه الگو بر عهده دارد. هدف این مکتب مقدس خوشبختى و سعادت بشر به معنى عام و سازندگى در همه ابعاد وجودى اوست.
بررسى تاریخ حیات اسلام و مشى و سیره اولیاى آن به خصوص اشرف مخلوقات و سرور کائنات حضرت محمد مصطفى )ص) نشان دهنده این امر است که خداوند فیض و عنایت خود را از طریق این مذهب بر مردم تمام کرده و نعمت خود را بر بشریت اتمام نموده است، این که خداوند راضى شده است اسلام دین همه مردم و همه عصرها باشد و بشریت در همه امور تابعیت آن را بپذیرند، خود حاکى از جامعیت این مکتب و وجود و عمق و دامنه لایتناهى آن است. تحلیل و بررسى آنچه را که در این مکتب الهى وجود دارد، کارى است بس عظیم و امرى است فوق العاده مهم. نیروى عظیم و اجتماعى خبره لازم است، تا بتوانند همه جوانب و ابعاد آن را مورد بررسى قرار دهند. صاحبنظرانى آگاه و تحلیل گر لازم است تا بتوانند همه جوانب و ابعاد آن را مورد بررسى قرار دهند. صاحبنظرانى آگاه و تحلیل گر لازم است تا بتوانند همه مشىها، رفتارها، تعلیمات، القاآت، روابط و برخوردها، تصمیمگیرىها و عملکردهاى اسلام و رهبران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و بر اساس آن راه و رسم اسلام و نوع موضعگیرىها را در برابر مسائل و حوادث اعلام دارند. بدیهى است بحث و سیره نبوى بحثى بسیار گسترده است و اگر کسى بخواهد کتابى در این باب بنگارد چند مجلّد قطور خواهد شد، چنانکه فیلسوف و اندیشمند معاصر استاد شهید مرتضى مطهرى در کتاب سیرى در سیره نبوى مىفرمایند: چند سال پیش به این فکر افتادم که در زمینه سیره حضرت رسول اللَّه(ص) کتابى بنویسم، کار خود را با فراهم نمودن مقدار زیادى یادداشت آغاز کردم، هر چه جلوتر رفتم، دیدم مثل این است که دارم وارد دریایی مىشوم که به تدریج عمیقتر و وسیعتر مىشود، البته صرف نظر نکردم و مىدانم که من نمىتوانم ادعا کنم که مىتوانم سیره پیغمبر الهى را بنویسم ولى (( ما لا یدرک طه لا یترک کله )) بالاخره تصمیم گرفتم به حول و قوه الهى روزى چیزى در این زمینه بنویسم تا بعد آیندگان بیایند بهتر و کاملترش را بنویسند، به همین جهت بهتر آن دیدم که نام این کتاب را سیرى در سیره نبوى بگذارم. یکى از منابع ارزشمند شناخت از نظر اسلام مشى و سیره اولیاء و پیشوایان اسلام از شخص نبى اکرم (ص) تا ائمه اطهار (ع) و به عبادت دیگر سیره معصومین است. گفتهها، خطبهها و کلامشان به جاى خود، شخصیت وجودى شان، یعنى سیره و روش شان و متد عملکرد آنان منبع اى است براى شناخت آنها، سیره پیغمبر براى ما یک منبع الهام است. با سیره ائمه معصومین هیچ فرق نمىکند. اینکه سیره پیغمبر یعنى چه و به چه شکل براى ما یک منبع شناخت است. توضیح خواهیم داد. گفتیم یکى از منابع غنى شناخت که یک نفر مسلمان باید دید و بینش خود را از ان راه اصلاح و تکمیل بکند، سیره وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) است. اما قبل از هر چیز لازم و ضرورى است که معنى ((سیره)) و ((سنت)) را بدانیم. سنت کلام و نقلى است با اسناد شامل قول یا فعل یا تقریر معصوم، یا حقیقت وجودى و زندگانى پر ثمر و ((سیره)) ، در زبان عربى از ماده ((سِیْر)) است. ((سیر)) یعنى حرکت و راه رفتن. ((سیره)) یعنى نوع راه رفتن. سیره بر وزن فِعْلَهَ است و فعلة در زبان عربى دلالت بر نوع مىکند. مثلاً جَلْسَه یعنى نشستن، جِلْسَه یعنى سبک و نوع نشستن و این نکته دقیقى است. سیر یعنى رفتن، رفتار ولى سیره یعنى نوع و سبک رفتار. آنچه مسلم است شناخت سبک رفتار پیغمبر است. آنها که سیره نوشتهاند، رفتار پیغمبر را نوشتهاند. در حالى که سبک پیغمبر در رفتار، اسلوب رفتار پیغمبر و متد و روش عملکرد پیغمبر مد نظر ماست.
سیره پیغمبر یعنى سبک پیغمبرى، متدى که پیغمبر در عمل و در روش براى مقاصد خودش به کار مىبرد. مىدانیم در فقه شیعى مبناى فقهى یعنى ادلهاى که از آنها احکام دین را استنباط مىکنیم که این چهار دلیل عبارتند از: قرآن، سنت، اجماع، عقل . بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست. بحث ما در سبک پیغمبر است، در روشى که پیغمبر براى هدف و مقصد خودش به کار مىبرد است. مثلاً پیغمبر تبلیغ مىکرد، روش تبلیعى و شگرد آن چه روشى بوده است؟ سبک تبلیغى پیغمبر چه سبکى بود، پیغمبر در همان حال که مبلغ بود و اسلام را تبلیغ مىکرد، یک رهبر سیاسى براى جامعه خودش بود. از وقتى که آمد به مدینه، جامعه تشکیل داد، حکومت تشکیل داد و خودش رهبر جامعه بود. سبک و متد رهبرى و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متدى بود؟ پیغمبر در همان حال قاضى بود و میان مردم قضاوت مىکرد. سبک قضاوتش چه سبکى بود؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگى خانوادگى و اجتماعى داشت، زنان و فرزندان متعدد داشت. سبک پیامبر در زن دارى، زندگى زناشویى، برخورد با کودکان چگونه بوده است؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب چگونه بوده است؟ سبک پیغمبر و روش آن حضرت در رفتار با دشمنان چه بوده؟ سبک رفتار پیامبر در نماز، اخلاق، سیاست و دهها سبک دیگر که هر کدام از این سبکها مىتواند روشنگر راه و هدایت جامعه بشرى باشند چه بوده است؟
امسال از سوى رهبر فرزانه انقلاب، سال پیامبر اعظم (ص) نام گرفت. پیامبرى که پیام آور مهربانى، رحمت، وحدت، عزت، کرامت اخلاقى و پیشرفت براى آدمیان بود. پیامبرى که به علم و دانش اهتمام مىورزید.
پیامبرى که از حق زیستن برابر براى دختران و برد گان سخن گفت. به قانون و وفاى به عهد پایبند بود، حق بشر را براى همه ادیان محترم مىشمرد. هیچ جنگى را آغاز نکرد و همواره بر زیستن مسالمتآمیز تأکید مىکرد. پیامبرى که نخستین منشور الهى و قانون اساسى مبتنى بر احکام الهى را در حکومت خویش تدوین نمود.
پیامبرى که بزرگترین نگرانى اش بخشش و عفو الهى براى امتش بود. او آخرین حلقه و کامل کننده همه مبشران یکتا پرستى در جهان هستى است.
اخلاق خوش و روى گشاده مهمترین ویژگى رفتار اجتماعى او بود. پیامبرى که میل به پیشرفت، نشاط، خلاقیت، تولید فکر و توجه به علم را همواره در زندگى فردى و اجتماعى نشان داد.
پیامبر (ص) به انسانها آموخت که به جاى جنگ افروزى و رفتارهاى جاهلانه، منطق و تدبیر را پیشه کنند. او براى اولین بار از حق کودکان و زنان سخن گفت.
پیامبر عظیم الشأن (ص) در سال گذشته مورد بی احترامى و ظلم ابوجهلهاى زمان قرار گرفت، و به صاحب مقدس و جمال نورانى آن بزرگ مرد تاریخ بشریت کم محبتی و توهین گردید.
اما همین رفتار غیر خردمندانه موجب شد که رهبرمان سال 85 را سال گرامیداشت پیامبر اسلام (ص) نامگذارى کنند. پس عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. و اکنون خدا مىخواهد که ما دوباره رفتار و منش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
آثار و اندیشه های سیاسی شهید مطهری
اشاره :
شهید مطهری از معدود فلاسفه ی بزرگ اسلامی است که به گونه ای نظام مند در باب اندیشه و ابعاد مختلف فلسفی ، اجتماعی ، متدولوژیک (روش شناخت) دینی ، فرهنگی و سیاسی آن کار کرده و بنیانی را گذاشته است که در آینده هم چنان راه گشای دوست داران مباحث فلسفی – اندیشه ای جهان اسلام خواهد بود .
شهید مطهری پس از روشن کردن بنای متدولوژیک بحث خود به ایجاد بنیادهای فلسفی بحث پرداخته و سپس وارد حوزه ی اجتماع و فرهنگ شده و در نهایت به نتیجه ی سیاسی می رسد . بنابراین در بحث اندیشه های سیاسی ایشان نیز باید این روال را مد نظر قرار داد . بدون شک تکمیل بحث در قالب مقاله ی کوتاه وافی به مقصود نخواهد بود اما امیدواریم این مقاله به عنوان مدخلی بر کارهای بیش تر در زمینه ی افکار و آثار آن شهید بزرگوار مثمر ثمر باشد ؛
روش شناسی
شهید مطهری در زمینه روش شناسی یک مشرب منعطف را دنبال کرده است . نه خود را به قیاس محدود می کند و نه این که اسیر استقرا و اسلوب تجربی می شود . او معتقد است انسان باید جایگاهش را بشناسد و بداند در کجا از اسلوب تجربی استفاده کند و کجا به قیاس بپردازد . این شیوه ی غیر تعصب آمیز روش شناختی ، بنیادی بر اندیشه های شهید مطهری می گذارد که سیر تفکرات فلسفی تا اندیشه های سیاسی ایشان را به گونه ای دل نشین قابل فهم و پذیرش می کند .
شهید در ارتباط عقل و دین نیز تلاش می کند تا عقل را در راه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
بهرهگیرى از ابعاد سیاسى حج
حج در اسلام، ذخیرهاى ارزشمند، بلند پایه و جاوید و چشمهاى همیشه جوشان با جویبارهاى گوارا، زلال و یک مکتب سازنده و بالنده است و همواره تشنگان را به سوى خود مىطلبد تا به آنها حیات و نشاط ببخشد.
با کمال تأسف، بیشتر حاجیان، از حج تنها به پوستهاى از آن قناعت کرده و مغز آن را به دور افکندهاند، و یا این که حج را وسیله تفریح و سیر و سیاحت و یا تظاهر و تهیه وسائل مادى و شخصى خود قرار دادهاند، و هرگز به روح آن توجه نمىکنند. روشن است که چنین حجى، حج ابراهیمى و حج محمدى(ص) نخواهد بود.
حج، تنها یک عبادت محض و خودسازى بدون توجه به اجتماع نیست؛ بلکه حج:
در عین آن که خودسازى است، وسیله جامعهسازى است.
و در عین آن که موجب ارتقاء فضائل اخلاقى است، وسیلهاى براى سامان بخشیدن سیاست اسلامى است.
و در عین آن که گناهزدائى است، وسیلهاى براى امام شناسى، و حرکت در مسیر جهتگیرى امام بر حق است.
با کمال تأسف، بیشتر حاجیان، از حج تنها به پوستهاى از آن قناعت کرده و مغز آن را به دور افکندهاند، و یا این که حج را وسیله تفریح و سیر و سیاحت و یا تظاهر و تهیه وسائل مادى و شخصى خود قرار دادهاند، و هرگز به روح آن توجه نمىکنند. روشن است که چنین حجى، حج ابراهیمى و حج محمدى(ص) نخواهد بود.
حج در اسلام در عین این که پاکترین و عمیقترین عبادت براى تطهیر و شستشوى روح و روان از هر گونه آلودگى است، مؤثرترین وسیله براى تبیین و پیشبرد اهداف سیاسى است، و اصولاً نمىتوان حج را از دو خصیصه «عبادت» و «سیاست» جدا کرد، که این دو تار و پود حج را تشکیل مىدهند، چرا که روح عبادت، توجه به خدا است، و روح سیاست توجه به خلق خدا، و این دو در مراسم حج آنچنان به هم آمیختهاند که جدا کردن هر یک، مساوى با نابودى اصل حج است، به عبارت روشنتر امور سیاسى در سطح عالى و کامل، آنچنان در یکایک دستورهاى حج، جریان دارد، که خون در پیکر انسان جارى و سارى است، و آنان که منهاى توجه به جنبههاى سیاسى حج، به انجام مراسم حج مىپردازند، و تنها به پوستهاى از ظواهر عبادى حج قناعت مىکنند، قطعاً بدانند که حج را از محتوایش خارج کرده، و هیچ گونه بهره صحیح از آن نخواهند برد، براى دریافت این مطلب به روایت زیر توجه کنید:
امام باقر علیه السلام همراه یکى از روشندلان به نام ابوبصیر، در مراسم حج شرکت نمود، ابوبصیر، ناله و فریاد و صداى گریه بسیار شنیده گفت: «ما اَکْثَرَ الْحَجیجُ وَ اَعْظَمَ الضَّجِیجُ»؛ «چقدر حاجى زیاد است، و گریه مردم، عظیم و گسترده مىباشد.»
عصر امام باقر علیه السلام بود، طاغوتیان بنىامیه بر سراسر نقاط اسلامى حکومت مىکردند، اکثر مردم دنباله رو آنها بودند، و از اسلام جز پوستى دیده نمىشد، حج آنها نیز همان حج طاغوتى بود، در ظاهر طواف کعبه مىکردند و