واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

پاور پوینت در مورد قالب های شعر فارسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل :  .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید : 49 اسلاید

 قسمتی از متن .ppt : 

 

قالب های شعر فارسی

بیت ، مصراع و قافیه

بیت : به هر سطر از یک شعر بیت می گویند .     ( نکته : کوچکترین واحد شعر یک بیت است .  )

مصراع ( مصرَع ) : هر بیت از دو قسمت تشکیل شده است که هر قسمت یک مصراع نام دارد .  ( نکته : کمترین مقدار سخن آهنگین را مصراع می نامند . )

مثال :          بشنو این نی چون شکایت می کند        از جــدایی ها حــکایـت مـی کند

قافیه : به کلمات غیر تکراری گفته می شود که در پایان بیت ها و مصراع ها می آیند ، بطوری که یک یا چند حرف آخر آنها با هم مشترک است .

نکته (1) : حرف یا حروفی که در کلمات قافیه مشترک می آیند « حروف قافیه » نام دارند .

مثال (1) :     آتـش عشـق است کانـدر نی فتــاد            جـوشش عشـق است کانـدر مـی فتـاد

مثال (2) :      سرآن ندارد امـشب که برآید آفتابی         چه خیالها گـذر کـرد و گذر نکرد خوابی

                به چه دیرماندی ای صبح که جان مابرآمد           بـزه کــردی و نکـردند مـوذنـان صـوابـی

نکته (2) : اگر دو کلمه قافیه در تلفظ یکسان ، ولی در معنی متفاوت باشند قافیه درست است .

مثال :         آتش است این بانگ نای ونیست باد           هـر کـه این آتـش نـدارد نیـست بـاد   

توضیح : این بیت دارای دو قافیه است که هر دو کلمه قافیه، از نظر شکل ظاهری با هم یکسان هستند امّا از جهت معنی با هم فرق دارند . بطوری که نیست در مصراع اول فعل و در مصراع دوم اسم می باشد

و کلمه باد در مصراع اوّل اسم ، امّا در مصراع دوم فعل دعا است .

قافیه میانی ، بیت مقفّی و بیت مُصرّع

قافیه میانی : گاهی برای غنی تر کردن موسیقی شعر علاوه بر قافیه پایانی ، قافیه ای در میان مصراع می آید که به آن قافیه میانی گویند .

مثال :   ملکا ذکر تو گویم که تـو پـاکی و خـدایی     نروم جز به همـان ره که تـوام راه نمـایی

       همه در گاه تو جویم همه از فضل تو پویم        همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

بیت مُقفّی : ابیاتی که مصراع های دوم آنها هم قافیه باشند .

مثال: نه چـنان گناهـکارم که به دشمـــنم سپاری     تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی

   دل همچوسنگت ای دوست به آب چشم سعدی     عجب است اگر نگـردد که بگـردد آسیـابی

بیت مُصرّع : به بیتی گفته می شود که در هر دو مصراع آن قافیه رعایت شده باشد .

مثال : زمیـن گشـت روشـن تـر از آسمـان   جهـانـی خـروشـان و آتــش دمــان

ردیف ،تخلّص، توضیح و نکات مورد توّجه

ردیف : کلمات یا کلماتی است که بعد از قافیه در پایان مصراع ها و ابیات می آیند و عیناً از نظر لفظ و معنی یکسان می باشند .

مثال :            برق با شوقم شـراری بیش نیـست          شعله ، طفل نی سـواری بیش نیست

                  آرزوهــای  دو  عــالــم   دستــگـاه           از کــف خـاکـم غبـاری بیش نیست 

تذکّر : بیت اوّل این شعر مصرّع و دو بیت با هم مقفّی هستند .

یاد آوری : اگر دو کلمه پایان مصراع ها یا ابیات در تلفظ یکسان امّا در معنی متفاوت باشند ، ردیف به حساب نمی آیند بلکه قافیه هستند .

 مثال :            خــرامـان بشـــد ســـوی آب روان          چنـان چـون شـده ، بـاز جـوید روان

توضیح : دو کلمه « روان» بیت بالا قافیه اند زیرا کلمه « روان » در مصراع اول به معنی روح و جان آمده است .

نکته (1) : بیت یا شعری که دارای ردیف باشد ، مردّف نامیده می شود .

نکته (2) : آوردن ردیف در شعر اجباری نیست امّا اگر شاعر بخواهد از ردیف استفاده کند بلافاصله آن را بعد از قافیه می آورد .

نکته (3) : آوردن قافیه در شعر سنتی اجباری است ولی در شعر نو (نیمایی) جایگاه خاصی ندارد .

وزن شعر فارسی : آهنگی که ازشنیدن مصراع های یک شعر در گوش ، احساس می شود وزن نام دارد .

تخلّص : نام شعری شاعر است که در ابیات پایانی شعر خود می آورد .

نکته : تخلّص بیشتر در قالب شعری غزل و قصیده کاربرد دارد .

مثال (1) :       درشمار ار چه نیاورد کـسی حافظ را           شکر کان محنت بی حد وشمار آخرشد

مثال (2) :       امـروز رو نکـرد به در گاه حق سنـا          فـردا به سـوی در گـه او با چه رو رود ؟   



خرید و دانلود پاور پوینت در مورد قالب های شعر فارسی


تحقیق.. زمینه پیدایش شعر نو در ایران

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 54

 

زمینه پیدایش شعر نو در ایران

در عصر قاجار، تلگراف، چاپ، روزنامه، مدرسه علمی، راه آهن و ... ده ها پدیده ی نوین دیگر از خارج وارد ایران شد و از آن جا که جایشان در کشورمان کاملاً خالی بود، بدون هیچگونه مقاومتی با آغوش باز پذیرفته شد ولی در کشوری که بیش از هزار سال تنها هنرش شعر بود و نظم و نظام مقدسش تابووار برازهان سیطره داشت چگونه ممکن بود خیال بندی عجیب و غریب ناشناخته و درهمی به نام شعر از زبان فرنگی ترجمه شود و در مقابل شعر مقدس فارسی قد علم کند. مترجمین دوره ی ناصر الدین شاه در برخورد با رمان و نمایش نامه، با نوعی نوشته ی کاملاً شگفت انگیز سرگرم کننده و قابل فهم مواجه بودند و می دانستند که ترجمه اش به شدت مورد توجه روشنفکران قدار می گیرد. هیچکس در ایران اطلاعی از رمان و نمایش نامه نداشت اما همه ی مردم ایران، هر یک به نوعی با شعر ریشه دار فارسی سر و کار داشتند شعری که زیبا شناسی و نظامش ملکه ی ذهن همگان بود و متولیان به شدت متعصبی داشت و چنان ازلی ـ ابدی و تغییر ناپذیر پنداشته می شد که حتی در روزهایی که ایران از بنیاد در حال دگرگونی بود امکان دستکاری به ساختش به مخیله کسی خطور نمی کرد و شاعران رسمی کشور خود را مسئول به بازسازی زبان شعر انوری و عنصری و فردوسی و سعدی می دانستند و انجمن های بازگشت را بنیاد می گذاشتند به دلیل همین عدم هماهنگی و همگانی شعر رسمی با تحولات و عقب ماندن آن از قافله ی پیشرفت بود که تصنیف و ترانه و صورت های دیگر غیر رسمی شعر رواج یافته و جای شعر رسمی را می گرفت. ولی شاعران رسمی پیش از انقلاب مشروطیت حتی روشن بین ترین و خوش فکر ترین شان که یغمای خبدقی و میرزا ابوالقاسم فراهانی و شیبانی بودند دست کم به 2 علت قادر به درهم ریخت نظام سنتی و بنیان نهادن نظام شعر جدید نبودند: 1ـ به سبب حرمت نظام ازلی ـ ابدی شعر فارسی که با نوعی استعاری و کنایه و تشبیه و ایهام معهود، ملکه ای اذهان شاعران شده بود.

2ـ به علت عدم تحرک اجتماعی یک قدبه و فلج شدن اندیشه و خیال شعر دوستان و شاعران که در صورت تخریب شعر سنتی، قادر به تأسیس نظام جدید شعر نبودند. اما هیچ چیز برای همیشه بر یک قدار نمی ماند. شعر رسمی ایران نیز با تمام جزمیت و تقدس می باید در برابر تحولات اجتناب ناپذیر جامعه ایران دگرگون شده و با نیازهای تازه جامعه هماهنگ گردد.

شور مشروطه خواهی که جامعه ی ایران را فدا گرفت شاعران رسمی (حکومتی و غیر حکومتی) دو دسته شدند: عده ای در قبال دگرگونی سیاسی و اجتماعی ـ اقتصادی مقاومت کردند و در محافل گرم اشرافی ماندند و عده ی دیگر چون ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا و... دربار را ترک کردند و وارد معرکه شدند و به انقلاب پیوستند. اگر چه همه ی این ها یک برداشت از انقلاب و نتیجه ی آن نداشتند ولی همه این ها در یک مورد موضع مشترکی داشتند و آن هم روی آوردن به زبان مردم بود اینها در جریان عمل فهمیده بودند که اگر قرار باشد مردم را با خود همراه کنند باید به زبان مردم حرف بزنند پس به شعر کوچه و بازار یا به قولی به حراره ها روی آوردند و این گرایش به مرور سبک نوینی در شعر بوجود آورد که ترکیبی از زیباشناسی عوام و استیک شعر سنتی بود همان که بعدها به شعر مشروطیت شهرت یافت و با شعر سنتی فرق داشت. از نظر شاعر سنتی، شعر کلامی مخیل، آکنده از صناعات ادبی و فنون بلاغت و قالب ادبی بود. لفظ و قالب هویت شاعر سنتی بود و این دو عنصر بود که امکان فضل فروشی را برای شاعر سنتی فراهم می آورد اما سرچشمه ی شعر شاعران مشروطه خواه زبان و فرهنگ و شعر مردم درگیر در انقلاب بود. انشقاقی در شعر سنتی پیدا شد: شعری فهیم و آکنده از صناعات و بدایع ولی خالی از وقایع اتفاقیه و شور مردم شورشی و شعری پر شور و واقعگرا و مردم پسند ولی خالی از بدایع و ضاعات رسمی پذیرفته شد. شکاف روز به روز عمیق تر شد اما اوضاع به نفع شاعران غیر رسمی انقلابی پیش می رفت و پس بر طرفداران شعر عوام افزوده شد و هر زمان لایه هایی از شاعران رسمی به جریان شعر نوین پیوستند تا آن جا که پس از مدتی مهمترین شاعران زمانه، شعرشان تلفیقی از هر دو گونه شعر شد و برجستگانی چون عارف، امرج، عشقی، بهاز، لاهوتی به ظهور رسیدند.

اما منبع شاعران مشروطه برای دست یابی به سبک نوین، فقط اشعار کوچه بازاری و بخشی از اشعار سنتی و رسمی نبود منبع دیگرانیان اشعار ترکی بود: زمینه ی بالقوه جامعه ی ترکیبی عثمانی، روشنفکران آن جا را متوجه 2 منبع سرشار برای تغییر شعرشان کرده بود: 1ـ شعر عوام 2ـ شعر فرانسه.

پیشگامان شعر نو

تقی رفعت نخستین شاعر نوپرداز در شعر فارسی نبود او نخستین تئوریسین و نخستین منادی شعر نو بود.

نخستین شعر نو را در ایران ابوالقاسم لاهوتی در سال 1288 هـ . ش سروده بود.

شمس کسمائی در سال 1262 هـ .ش متولد شده و به زبان فارسی دروسی تسلط داشت.

جعفر خامنه ای در سال 1266 هـ .ش متولد شده و به زبان فرانسوی تسلط داشته.



خرید و دانلود تحقیق.. زمینه پیدایش شعر نو در ایران


تحقیق. شعر چیست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

شعر چیست ؟

« شعر چیزی جز به موسیقی رسیدن کلام نیست »1 شعر زیبای آفرینی با زبان است2 زبان شعر زبان خبر نیست زبان برای شاعر هدف است نه وسیله و شاعر به یاری آن احساسات خود را – که معمولاً احساسات همه انسانها نیز هست نسبت به واقعیات مسائل حیات زیبا نشان می دهد و زبان زیبای شعر که تجسم بخش عواطف سرشار شاعر درلحظات شور و جذبه و ناخود آگاهی است در خواننده و شنونده همان شور و حال شاعر را بر می انگیزد و در عواطف او نفوذ می کند.

شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است در زبان . ساختار گرایان شعریت شعر را در خود ساخت زبان جستجو می کنند و معتقدند زبان شعر زبانی است نا متعارف و غریب همان که « آشنایی زدای » اصلاح شده است .

کار اصلی ادبیات آشنایی زدایی در زبان یا به قولی تهاجم سازمان یافته ، هنرمندانه و محصول خلاقیّت شاعر و ادیب علیه زبان خبر و بدیع و شگفت انگیز ساختن زبان است . با آشنایی زدایی واژه ها و قواعد زبان جانی تازه میگیرند.

بدیهی است که زیبایی زبان هم در شعر است و هم در نثر اما ترفندهای ادبی در شعر بیشتر از نثر بکار می روند و همین ترفندها و آرایه های ادبی است که زبان را به شعر تبدیل می کنند . این آرایه ها ابتدا همه بدیع نامیده می شوند بعدها بخشی از آنها که به بررسی شیوه های خیال انگیز (تشبیه ، استعاره ، مجاز ، کنایه ) می پرداخت از بدیع جدا شد و در علم دیگری به نام بیان جای گرفت .

بخشی دیگر که در سخن گفتن به مقتضای حال برای دخالت در نفوس و عقول از آنها استفاده می شد در علم معانی مورد بررسی قرار گرفت و دیگر فنون شاعری منحصر به علم بدیع گردید.

واژه بدیع در لغت به ((معنی نو آیین))، ((نو پدید)) و ((نو آورده)) است 1 و در زبان سخندانان دانش آرایه های سخن است . و معتقدند که زیبایی علم بدیع آرایشی و عرضی است . جناب دکتر وحیدیان معتقدند این نظر درست نیست زیرا همه آرایه های بدیعی جنبه آرایشی ندارند و ارزشهای آنها یکسان نیست و آنها را به چند دسته طبقه بندی نموده اند .

1- آنها که زیبایی ذاتی دارند مثل تضاد ، غلو و …

2- آنها که زیبایی آرایشی دارند مثل جناس و سجع و عکس و …

3- آنها که بدون آرایه ها و ترفند های زیبایی آفرین ، زیبا نیستند مثل سوال و جواب ، حسن مطلع ، حسن مقطع و …

4- بعضی از ترفند ها که گرچه زیبایی دارند زیبایی آنها مشخص نمی شوند مگر تصادفی مثل ذو بحرین

« در میان مباحثی که در تمدن اسلامی نام علوم بلاغت به خود گرفته است . شامل سه علم معانی ، بیان و بدیع است علم اخیر یعنی بدیع بیشتر از آن دو شاخه دیگر همواره دستخوش تحّول بوده است و از نخستین ادوار شکل گیری این فن در میان مسلمانان تا روزگار ما ، شماره نامهایی که برای صنایع بدیعی عرضه شده از 12-10 شروع می شود و به حدود 220 صفت می رسد »‌

به هر حال در کتب بدیع از گذشته تا حال در زمینه علم بدیع همه ، کوشیده از تعریفی ظاهری از هر صنعت بیاورند ، همراه با چند مثال . که البته برخی از این صنعتها و آرایه های بدیعی بر مبنای زیبایی آفرینی و اصول زیبایی شناسی تعریف نشده اند و بیشتر از جنبه علمی به آنها نگریسته شده است . اساس شعر و هر هنر دیگری زیبایی است و کار ترفندها ( صنعتها ) ی بدیعی این است که زبان را زیبا می سازند لذا طبقه بندی آنها باید بر پایه اصول زیبا شناختی استوار باشد و هر ترفند ، باید مورد بررسی قرا گرفته ، تحلیل شود و میزان کاربرد و بدیعی بودن ( نو بودن ) که باعث ارزشمند شدن آن می گردد ، بحث شود .

در این رساله همانگونه که در بخش اول ذکر شده ، اساس کار بر پایه کتاب (( کتاب بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی )) دکتر تقی وحیدیان کامیار است که آن را بر پایه اصول زیبا شناختی تدوین نموده اند و طبقه بندی صرفاً‌ بر اساس زیبایی شناختی است و هر صنعت ( ترفند ) در طبقه مناسب خود منظور شده است و در نهایت همه ترفندهای ادبی بر اساس شش عامل زیبایی آفرین « تکرار ، تناسب ، غیر متنظره بودن ، بزرگ نمایی ، چند بعدی بودن ، استدلال » طبقه بندی شده اند.

و ما هم به تبع از روش این کتاب همین شیوه تقسیم را برگزیدیم و شعر فخر الدین عراقی مانند دیگر شعرا از صنعت پردازی بدور است و بافت سخن عروی ساختگی و قرار دادی نیست بلکه لطیف و پیرایه است و اگر زیبایی هم هست در زبان فصیح و ساده و عاری از ابهام و تعقید اوست که صنایع لفظی و معنوی در شعر آن ، شده باعث قوام و جلای بیشتر شعرش است ولی این صنایع ( ترفندها ) ، آن قدر طبیعی و بی تکلّف در سخن او جا افتاده که ایجاد تقعید نمی کند ، بلکه بر شیوایی سخنش می افزاید به همین جهت در این رساله و بر اساس طبقه بندی کتاب بدیع دکتر وحیدیان ناچار شدیم که برخی از این ترفندها و آرایه های بدیعی را چشم بپوشیم چون نمونه های آن را در دیوان عراقی نیافتیم.

فصل اول :

تکرار :

«روشی است در بدیع لفظی که موسیقی کلام را بوجود می آورد یا افزون می کند » 1 تکرار که یکی از شگردهای زیبایی آفرین در کلام است و از ارکان بنیادی در شعر بودن شعر به شمار می آید گونه های بسیار دارد ولی به طور کلی به دو نوع است : 2



خرید و دانلود تحقیق. شعر چیست


تحقیق. شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم

شعر فارسی در قرن هفتم و هشتمشعر فارسی در این دوره با شدتی بیش از پیش از بدبینی و ناخشنودی از اوضاع روزگار و ناپایداری جهان و دعوت خلق به ترک دنیا و زهد و نظایر این افکار مشحونست. علت آن هم آشکار می‏باشد و آن وضع سخت و دشواریست که با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و بی‏ثباتی اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعی ایران را با دشوارترین شرایطی مقرون ساخته بود. همین وضع مورث توجه شدید غالب شعرا به مسائل دینی و خیالات تند صوفیانه و درویشانه و گوشه‏گیری و در نتیجه تصورات باریک و دقیق نیز شده است. در عصر مغول بر اثر انتشار بسیاری از مفاسد اخلاقی انتقادات اجتماعی به شدت رواج یافت. البته پیش از این تاریخ از این قبیل انتقادات در اشعار شعرا خاصه در شعرای قرن ششم که بر اثر تسلط ترکان و رواج بعضی مفاسد از اوضاع ناراضی بودند، نیز مشاهده می‏شود ولی در عهد مغول به همان نسبت که مفاسد اجتماعی رواج بیشتری یافت به همان درجه هم این انتقادات شدیدتر و سخت تر شد. از این انتقادات سخت در آثار سعدی خاصه گلستان و در هزلیات او و در جام جم اوحدی و د رغزلهای حافظ و آثار شعرای دیگر بسیار دیده می‏شود و از همه آنها مهمتر آثار شاعر و نویسنده خوش ذوق هوشیار «عبید ذاکانی قزوینی» است که آثار او نظماً و نثراً حاوی مسائل انتقادی تندیست که با لهجه ادبی بسیار دلچسب و شیرین بیان کرده و در این باب گوی سبقت از همه شاعران و نویسندگان فارسی زبان بوده است. حقاً هم هیچ دوره‏یی از ادوار مقدم بر او در ایران به نحوی که او می‏خواسته مانند عهد زندگی وی نمی‏توانست مضامینی بدان شیرینی و خوبی برای انتقادات اجتماعی او فراهم سازد. در شعر قرن هفتم و هشتم قصیده به تدریج متروک می‏شد و به همان نسبت غزلهای عاشقانه لطیف جای آنرا می‏گرفت. منظومهای داستانی نو عرفانی زیاد سروده شد و همچنین منظومهایی که حاوی افکار اجتماعی و حکایات و قصص کوتاه باشد(مانند بوستان سعدی) در این دوره معمول گردید. داستانهای منظوم قرن هفتم و هشتم معمولاً به تقلید از نظامی شاعر مشهور پایان قرن ششم ساخته می‏شد و از بزرگترین مقلدان نظامی در این دوره امیر خسرو دهلوی و خواجوی کرمانی را می‏توان ذکر کرد. سبک شعر در قرن هفتم و هشتم دنباله سبک نیمه دوم قرن ششم است که اکنون اصطلاحاً سبک عراقی نامیده می‏شود. علت توجه شاعران این قرن به سبک مذکور آنست که مرکز شعر در این دو قرن نواحی مرکزی و جنوبی ایران است که لهجه عمومی استادان این نواحی با سبک سابق الذکر سازگارتر است. با این حال در میان شعرای این دوره کسانی مانند مجد همگر شیرازی و ابن یمین فریومدی و مولوی بلخی بودند که به سبک خراسانی بیشتر اظهار تمایل می‏کردند و علی الخصوص سبک مولوی در غزلها و قصائدش نزدیکی تام بروش شاعران خراسان دراوایل قرن ششم داشت. شعر فارسی دوره مغول با دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی شروع می‏شود که هر دو پیش از



خرید و دانلود تحقیق. شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم


تحقیق. شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ

یان غزل هاى سعدى و حافظ تفاوت هاى فراوان به چشم مى خورد. این تفاوت ها یا ریشه در معنا و مضمون آن ها دارند، یا در نظر گاه آن ها، یا در طرز تلقى، یا ساخت و پرداخت ادبى و یا زبان و شیوه برخورد با آن. طرح و تحلیل هر یک از این تفاوت ها در جا و مجال خود، بى شک، از جمله کارهاى ضرورى است که، اگر هنوز به درستى انجام نشده است، باید روزى صورت گیرد. در اینجا، من فقط به یک تفاوت از آن میان مى پردازم و مى کوشم علت وجود همان یک تفاوت را تا مى توانم پیدا کنم و اهمیت آن را آشکار سازم.

تفاوت مزبور در فاصله اى است که میان صورت ظاهر غزل هاى این دو شاعر از یک طرف و معنا و پیام آن ها از طرف دیگر مشاهده مى شود. توجه به این اختلاف در فاصله صورت و محتوى از آن رو مهم است که مستقیماً به درک و التذاذ هنرى، از جمله از آثار سعدى و حافظ، مربوط مى شود: تا ما از صورت غزل هاى این دو شاعر به محتوى و پیام آن ها نرسیم، نمى توانیم به درک و التذاذ هنرى از آن ها بدان گونه که باید دست یابیم.

واقعیت این است که فاصله صورت و محتوى در غزل هاى سعدى عموماً بسیار کوتاه تر از آن است که در غزل هاى حافظ دیده مى شود. در نتیجه، درک و التذاذ هنرى از غزل هاى سعدى بسیار زودتر نصیب ما مى شود تا از غزل هاى حافظ. بگذارید بحث را با یک مثال دنبال کنیم تا نکته هر چه روشن تر شود. در این مثال یک پاره از غزل سعدى را با یک پاره از غزل حافظ مى سنجیم1:

1) خوش مى روى به تنها تن ها فداى جانت *** مدهوش مى گذارى یاران مهربانت

آئینه اى طلب کن تا روى خود ببینى *** و ز حسن خود بماند انگشت در دهانت

قصد شکار دارى یا اتفاق بستان *** عزمى در سرت باید تا مى کشد عنانت...

رخت سراى عقلم تاراج شوق کردى *** اى دزد آشکارا مى بینم از نهانت...

من فتنه زمانم و آن دوستان که دارى *** بى شک نگاه دارند از فتنه زمانت...

2) به جان پیر خرابات و حق نعمت او *** که نیست در دل من جز هواى خدمت او

بهشت اگر چه نه جاى گناهکاران است *** بیار باده که مستظهرم به همت او

چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد *** که زد به خرمن ما آتش محبت او

بر آستانه میخانه گر سرى بینى *** مزن به پاى که معلوم نیست نیست او...

بیار باده که دوشم سروش عام غیب *** نوید داد که عام است فیض رحمت او...

در پاره (1) که نمونه اى از غزل سعدى است، ما با عبور از دو سطح معنائى مى توانیم از سطح صورت غزل به چیزى در مایه پیام واقعى آن برسیم. سطح نخست همان سطح معناى زبانى است که، به تأیید معناشناسان2، از سر جمع معانى لغاتِ غزل و روابط دستورى آن حاصل مى شود. در این سطح، ما از رهگذر نظام معناشناسى3 زبان به ساختى از معناى متن مى رسیم که، طبق قواعد معنایى4 همان نظام، خلاف قاعده5 قلمداد مى شود. مثلا، معنائى که در سطح نخست براى بیت چهارم از پاره غزل سعدى به دست مى آوریم، چیزى در مایه معناى خلاف قاعده (3) در زیر است:

3) سبب شدى که شوق همه اسباب و اساس خانه عقل مرا تاراج کند. من تو را که دزدِ آشکارى هستى از نهان مى بینم.

آنگاه همین ساختِ معنائى خلاف قاعده را به سطح دوم مى بریم که سطح معناى ادبى است و در آنجا، غرابت ها یا، به اصطلاح، هنجارگریزى هاى6 سطح نخست را به کمک قواعد معنائى ادبى که به نظام ادبیات تعلق دارند از میان برمى داریم تا به ساختى از معنا برسیم که با معناى زبانىِ آشکار و لفظ به لفظ غزل فرق دارد. مثلا معنائى که در سطح دوم براى همان بیت چهارم به کمک قواعدِ ادبى به دست مى آوریم مى تواند چیزى در مایه معناى (4) در زیر باشد:

4) شور عشق تو عقل مرا به کلى مقهور کرده است. مثل کسى شده ام که نهانى به تماشاى دزدى ایستاده است که روز روشن دارد مال او را مى برد.

درست، در همین سطح دوم و از دل همین نوع معناى ادبى است که مى توانیم به چیزى در مایه پیام پاره غزل (1) سعدى دست یابیم پیامى حاوى نکات (5) در زیر:

5) ستایش خرام معشوق در تنهائیش که با تمام عالم سودا نمى توان کرد لذت تماشاى او که هوش از سر مى برد و همه را حیرت زده مى کند شوق خدمت به او عمق شیدائى عاشق و، سرانجام، وقوف عاشق به ناکامى نهائیش.

پیدا است که هر درک و التذاذ هنرى هم که از این غزل نصیبمان مى شود حاصل همین مایه از پیام و کشف آن است. و این در مورد غزل هاى دیگر سعدى نیز غالباً صادق است.

در پاره (2) که نمونه اى از غزل حافظ است، امکان ندارد تنها با عبور از دو سطح معنائى یاد شده به چیزى در مایه پیام واقعى غزل حافظ برسیم. در اینجا، ما ناگزیریم فاصله بسیار بیشترى را طى کنیم تا به کشف پیام واقعى غزل و درک و التذاذ هنرى راه یابیم. با این تفصیل که ما پس از گذار از دو سطح معناى زبانى و معناى ادبى غزل حافظ، به گونه اى که در مورد غزل سعدى دیدیم، تازه به معنائى مى رسیم در مایه معناى (6) در زیر:

6) تمناى خدمت به پیر خرابات به پاس حق نعمت او امید رفتن به بهشت در عین ادامه باده خوارى آرزوى تداوم واقعه اى که آتش به حاصل عمر شخص زده است دعوت به مدارا بامیخواره چون نمى دانیم چه در سر دارد و، سرانجام، اصرار به میخوارى به دلیل عام بودن فیض رحمت، او، که در غزل معلوم نیست چه کسى است.

پر پیدا است که این مایه از معنى، که حاصل گذار از دو سطح معناى زبانى و معناى ادبى است، نه خود پیام واقعى پاره غزل حافظ است نه نیز مى توان چنان پیامى را مستقیماً و بدون گذشتن از سطوح دیگر از دل آن بیرون آورد. چرا که این معنى نه با امور جهان واقع جور در مى آى د، نه با معانى و روابط معنائى در نظام زبان که صحّت آن ها در گرو مراتب صدقشان با مصادیق جهان واقع است، نه نیز با آن معانى متعالى که قرار است هر اثر ادبى به کمک صورتگرى ها و معنى پردازى هاى متداول در نظام ادبیات نصیب خواننده کند.

پس براى کشف پیام واقعى پاره غزل حافظ و نیل به درک و التذاذ هنرى از آن، باید از سطح معناى ادبى هم فراتر رفت و در آنجا به کمک امکانات موجود در نظام ها و شیوه هاى تحلیل دیگر که، چنان که خواهیم دید، نه به سطوح زبان و ادبیات، بلکه به سطوح و ساحات متعالى ترى تعلق دارند، به جستجوى معنائى پرداخت که بتواند هم با امور جهان واقع دمساز باشد، هم با نظام معنائى زبان، هم، بالآخره با نظام معنائى ادبیات. چنان معنائى مى تواند در مایه پیام (7) در زیر باشد:

7) تمناى خدمت به کسى به پاس حق نعمتى امید بخشایش از او براى شخص گناهکارى آرزوى تداوم عشقى با همه جانکاه بودنش امید عنایت به نیت خیرى که در پس گناهى ظاهرى نهفته است و، در نهایت، مژده برخوردارى از رحمت عامى.



خرید و دانلود تحقیق. شعر زبان سعدى و زبان شعر حافظ