واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره زندگی و شهادت سیدالشهداء امام حسین (ع) 16 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

زندگی و شهادت سیدالشهداء امام حسین (ع)

مشهور آنست که ولادت آن حضرت در مدینه در سیم ماه شعبان بود.

شیخ طوسی ره و دیگران به سند معتبر از حضرت امام رضا (ع) نقل کرده اند که چون حضرت امام حسین (ع) متولد شد، حضرت رسول اکرم (ص) اسماء بنت عمیس را فرمود که بیاور فرزند مرا ای اسماء، اسماء گفت آن حضرت را در جامه سفیدی پیچیده به خدمت حضرت رسالت (ص) بردم، حضرت او را گرفت و در دامن گذاشت و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامت گفت، پس جبرئیل نازل شد و گفت: حقتعالی تو را سلام می رساند و می فرماید که چون علی (ع) نسبت به تو به منزله هارون است نسبت به موسی (ع) پس او را به اسم پسر کوچک هارون نام کن که شبیر است و چون لغت تو عربی است او را حسن نام کن، پس حضرت رسول خدا (ص) او را بوسید و گریست و فرمود که تو را مصیبتی عظیم در پیش است خداوند لعنت کن کشنده او را پس فرمود که ای اسماء این خبر را به فاطمه مگو.

و شیخ طوسی به سند صحیح روایت کرده است که حضرت امام حسین (ع) دیر به سخن آمد روزی حضرت رسول (ص) آن حضرت را به مسجد برد در پهلوی خویش بازداشت و تکبیر نماز گفت امام حسین (ع) خواست موافقت نماید درست نگفت حضرت از برای او بار دیگر تکبیر گفت و او نتوانست باز حضرت مکرر کرد تا آنکه در مرتبه هفتم درست گفت به این سبب هفت تکبیر در افتتاح نماز سنت شد.

از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت کرده است که چون حضرت امام حسین (ع) در کودکی به نزد حضرت رسول (ص) می آمد آن حضرت امیرالمومنین (ع) را می فرمود که یا علی او برای من نگاه دار پس او را می گرفت و زیر گلوی او را می بوسید و می گریست روزی آن امام مظلوم گفت ای پدر چرا گریه می کنی حضرت فرمود ای فرزند گرامی چون نگریم که موضع شمشیر دشمنان را می بوسم حضرت امام حسین (ع) گفت که ای پدر من کشته خواهم شد؟ فرمود بلی وا... تو و برادر تو و پدر تو همه کشته خواهید شد. امام حسین (ع) گفت پس قبرهای ما از یکدیگر دور خواهد بود حضرت فرمود بلی ای فرزند، امام حسین (ع) گفت پس که زیارت ما خواهد کرد از امت تو؟ پس حضرت فرمود که زیارت نمی کنند مرا و پدر تو را و برادر تو را مگر صدیقان از امت من.

چون حضرت سیدالشهداء (ع) در سیم ماه شعبان سال شصتم از هجرت از بیم آسیب مخالفان مکه معظمه را به نور قدوم خود منور گردانیده در بقیه آن ماه و رمضان و شوال و ذی القعده در آن بلده محترمه به عبادت حقتعالی قیام داشت و در آن مدت جمعی از شیعیان از اهل حجاز و بصره نزد آن حضرت جمع شدند، و چون ماه ذی الحجه درآمد حضرت احرام به حج بستد و چون روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجه شد عسرو بن سعید بن العاص با جماعت بسیاری به بهانه حج به مکه آمدند، و از جانب یزید مأمور بودند که آن حضرت را گرفته به نزد او برند یا آن جناب را به قتل رسانند. حضرت چون بر مکتون ضمیر ایشان مطلع بود احرام حج به عمره عدول نموده و طواف خانه و سعی مابین صفا و مروه بجا آورده و محل شد و در همان روز متوجه عراق گردید.

در شبی که حضرت سیدالشهداء (ع) عازم بود که صباح آن از مکه بیرون رود محمدبن حنفیه به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد ای برادر همانا اهل کوفه کسانی هستند که دانسته چگونه با پدر و برادر تو غدر کردند و مکر نمودند من می ترسم که با شما نیز چنین کنند. پس اگر رای شریفت قرار گیرد که در مکه بمانی که حرم خدا است عزیز و مکرم خواهی بود و کسی متعرض جناب تو نخواهد شد، حضرت فرمود ای برادر من می ترسم که یزید مرا در مکه ناگهان شهید گرداند و به این سبب حرمت این خانه محترم ضایع گردد. محمد گفت اگر چنین است پس به جانب یمن برو یا متوجه



خرید و دانلود تحقیق درباره  زندگی و شهادت سیدالشهداء امام حسین (ع) 16 ص


تحقیق درباره زندگی امام علی از تولد تا شهادت 34 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

از تولد تا شهادت صفحه 9 سیری در زندگانی امام علی (ع)

محدثان و مورخان شیعه و دانشمندان علم انساب در کتا بهای خو ولادت حضرت امیر (ع)را در کعبه نقل کرده اند که در این میان کثیری از دانشمندان اهل سنت نیز به این حقیقت تصریح کرده اند و آن را یک فضیلت بی نظیر خوانده اند .

ای بزرگی از اول خلقت تا آخر هستی فقط اختصاص به مولای پاکان علی است که حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال صعصعه بن صوحان در شب شهادت خود نیز به این امتیاز برجسته اشاره می نماید .

وقتی صعصعه از امام سوال می کند که شما بهتر و برترید یا حضرت عیسی (ع)؟

امام می فرمایند :من چرا که مادر عیسی در حین زایمان طبق فرمان خدا از مسجد الاقصی خارج شد اما مادر من بیرون کعبه بود که به داخل آن دعوت شد .

رسول خدا (ص) حضرت علی (ع)را یعسوب مومنین نامید و یعسوب منافقین را مال وثروت دانسته است مال و ثروت را در مقابل حضرت علی (ع) سرور و زمامدار منافقین معرفی فرموده است .

نویسنده کتاب ینابع المودة که خود از مذهب اهل سنت می باشددرباره امیر المومنین علی (ع) می نویسد :

من در باره مردی که اهل ذمه (یهود و نصاری ) درحین اینکه پیغمبری محمد (ص) را قبول ندارد ولی به علی (ع) احترام می گذارند چه بگویم ؟...

درباره شخصیتی که پادشاهان فرنگ و روم صورتش را در عبادتگاه خود نقاشی کرده...... و عکس او را بر شمشیرهای خود نیز نقاشی کرده بودند چه بگویم ؟

من درباره کسی که عکس وی در شمشیر عضد الدولة بی بویه و فرزندش رکن الدوله و آلپ ارسلان و فرزندش ملکشاه دیده می شد چه بگویم ؟

درباره کسی که پادشاهان ترک و دیلم به شمشیری که عکس آن حضرت را داشت تبرک مجستند و آن را وسیله پیروزی و فتح خود میدانستند چه بگویم ؟....

درخشیدن امام علی (ع) در ماحرای انذر عشیرتک الاقربین و لیلة المبیت (خوابیدن در رختخواب پیامبر (ص))از نورانی ترین بخش زندگی آن حضرت می باشد که علمای اهل سنت نیزبه آن اشاره کرده اند .

برای شناخت امام علی (ع) می توان به خطبه 197نهج البلاغه مراجعه کرد اگر چه در این خطبه تنها 5 خصلت نورانی امام آمده ولی مرحوم علامه خوئی در منهاج به ذکر روایتی که مشتمل بر70خصیصه از آن حضرت می باشد پرداخته است .

متفکر شهید استاد مطهری درباره زهد علی (ع)چنین می نویسد :

((......در شخص علی این دو ،یعنی زهد و احساس مسئولیت یک جا جمع بود علی اول زاهد جهانی بود و در عین حال حساسترین قلبها رانسبت به مسئولیت های اجتماعی در سینه داشت )).

امام از طرفی به دنیا و لذت ناپایدار دنیا پشت کرده بود ولی زهد او را به انزوا و گوشه گیری نسبت به سرنوشت جامعه و بی عدالتی بی توجه نکرده بود.

چنانچه برای یک بی عدالتی کوچک شب خوابش نمی برد امام مثل زاهدان بی درد و بی عاری که در گوشه ای خزیده اند و به سرنوشت جامعه کاری ندارند نبود او در متن جامعه احساس مسئولیت می نمود شما دراین کتاب به دانستانها که از زندگی بی پیرایه امام علی (ع) آورده شده دقت کنید آنگاه متوان دید که اوست یکه تاز میدان زهدد در عالم .

نویسند کتاب تذکره الخواص که خود از نویسندگان حنفی اهل سنت است می نویسد :

((مردی از ابن عباس پرسید راستی که چقدر فضائل علی (ع)زیاد است فکر می کنم به سه هزار فضیلت رسیده باشد ؟))

ابن عباس در جواب گفت :

((فضائل علی (ع) به سی هزار نزدیکتر است تا به سه هزار .

سپس در ادامه گفت :اگر درختها قلم گردند و در یاها مرکب و جن و انس نویسنده و حسابگر آن شوند نمی توانند فضائل علی (ع) راشمارش کنند ))

طبری نیز در ذخایر العقبی پس از ذکر 9 آیه درباره علی (ع) می نویسد ))درآیات قرآن هر کجا کلمه ((آمنو )) باشد ،علی (ع)رهبر پرچمدار و بزرگترین نمونه آن است .))

ولادت صفحه 13سیری در زندگانی امام علی (ع)

جمعه سیزدهم رجب ،سی ام عام الفیل (23سال پیش از هجرت )

چهار روز بانوی بزرگ فاطمه بنت اسد در درون کعبه بود آن بانو وقتی از خانه خدا بیرون آمد کودکی را در آغوش داشت .....او گفت :

پیامی از غیب شنیدم که گفت نامش را علی بگذار

علی (ع)می فرمایند :نام من در انجیل به الیا و در تورات به (بری ) و در زبور (اری )آمده است .....مادرم مرا (حیدر ه)نامید و پدرم به (ظهیر)نام نهاد ....

نامهای دیگر امام عبارت است صفدر –عین الله – اسد الله –و القاب آن حضرت مرتضی –امیرالمومنین – اخ الرسول – زوج البتول و کنیه حضرت ابا الحسن می باشد مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب المراقبات ص 104اسم و لقب و صفت آورده است که 23 مورد از این السماء با رسول خدا (ص) مشترک می باشد .

عمران فرزند عبدالمطلب پدر حضرت علی (ع) بود که کنیه وی ابوطالب بود .

فاطمه بعد از خروج از کعبه رهسپار خانه ی خود شد او در اولین لحظه فرزند خود را که تا آن هنگام چشمانش را باز نکرده بود در بغل پیامبر (ص) گذاشت ،

علی چشمانش را باز کرد و به چهره نورانی محمد (ص) نگریست !!

پیامبر (ص) دهان علی (ع) را بوسید آنگاه در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه .



خرید و دانلود تحقیق درباره  زندگی امام علی از تولد تا شهادت   34 ص


تحقیق درباره روایتى از انقلاب عاشورا و شهادت امام حسین(ع)از دیدگاه اهل سن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

روایتى از انقلاب عاشورا و شهادت امام حسین (ع) از دیدگاه اهل سنت

حادثه کربلا از وقایع مهم اسلام است که مقاصد و مفاهیم والا و پر ارزشی در بر دارد. عمق این تراژدی بقدری بزرگ اســـت که بـا گذشت چندین قرن، با فرا رسیدن روز عاشورا، خاطره اندوه بار شهادت مظلومانه حسین رضی الله عنه و یاران باوفایـــش در اذهـان میلیونها انسان مومن وآزاده تداعی می شود و موج عواطف واحساسات انسانی وایمانی در سینه هایشان به تلاطم می افتد از ایـن رو، نباید داستان حادثه کربلا وشهادت حضرت حسین رضی الله عنه را مساله ساده ای تصور کرد و به سادگی از کنار آن گذشت زیرا داستان کربلا است که برای خدا قیام می کند و انسانیت را به نهضتی فـرا می خوانـد که اساس آن آزادی، عدالــت و نهضت فرزند رسول الله صلی الله علیه وسلم او می خواهـد تا مردم از ظلم وجور حاکمان زمان «رهایی یابند وعدل وقسط وبرادری وبرابری در همه جـا گسترش یابـد شرافت وبرای تحقق این آرمان والا والهی «باعشق ایمان وباکمال شجاعت وشهامت قدم بر می دارد. ودر نهایت با شهادت وجود با ارزش خویش به همگان درس آزادگی و عزت می آموزد. لذا بجاست که در سا ل عزت و ا فتخار حسینی و به مناسبت سالروز شهادت آن بزرگ مرد تاریخ، این حرکت انقلابی و تاریخی مورد مطالعه خوانندگان گرامی قرار گیرد.

نام و نسب

ایشان ابو عبدالله، حسین بن علی بن ابی طالب، فرزند دوم علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا بنت رسول الله است.

حضرت حسین لقبهای متعددی دارند که برخی عبارتند از: سید، فی، ولی، مبارک، سبط، شهید کربلا (1) برخی حسین را سیدالشهداء نیز لقب داده اند‍‍‍‍؛ و این لقب برای حضرت حسین کاملا بجاست زیرا رسول اکــرم «سیدالشهدا حمزه بن عبدالمطلب، و رجل قام الی امام جائر فامره ونهاه فقتله»(2) سرور شهیدان حمزه بن عبدالمطلب است و مردی که در مقابل حاکم ظالم قیام می کند واو را امر به معروف ونهی از منکر کند و به دست او کشته شود.

ولادت

روز ولادت حسین رضی الله عنه در پنجم شعبان سال چهارم هجری در مدینه منوره به دنیا آمد، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بی نهایت خوشحال گردید و شادمانه به دیدار فرزند زاده خود شتافت، کام او را با آب دهان خویش متبرک ساخته و در حق وی دعای خیر نمود آنگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: پسرم را چه نام نهادهاید؟ علی رضی الله عنه در جواب پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: او را «حرب» جـنـگـاور نامـیـده ام؛ پیامبر تبسم زد و فرمود: نام او« حسین »است (3) در روز هفتم ولادت حضرت حسین رضی الله عنه گوسندی عقیقه کرد وفرمود: موی سرش را بچینند و هم وزن آن نقره صدقه دهند.(4)

حضرت حسن وحسین در دوران کودکی خود، همواره مورد عنایت ولطف بیش از حد پیامبر صلی الله علیه وسلم و آن دو را فرزندان خود نامیدند وهرگاه نز د دخترشان فاطمه (رضی الله عنها) می آمدند، می فرمودند : فرزندانم رابه نزد من بیـاوریـد؛ گـاهی اوقــات آن حـضرت می فرمود: «هما ریحانتای من الدنیا»(5) ؛ آن دو، دوگل خوشبوی من در دنیا هستند.« الحسن والحسین سیداشباب اهـل الجنه»(6) حسن وحسین، سید و سرور جوانان بهشتی اند. یعلی بن مره می گویند: روزی حسین رضی الله عنه در کوچه بـازی مـی کـرد، رسـول اکرم صلی الله علیه وسلم دستهای مبارکش را دراز کرد. حسین رضی الله عنه به این سو وآن سو می رفت، پیامبر صلی الله علیه وسلم او راخندانـد وبـغـل گرفت، یک دست را زیر ذقن و دست دیگرشان را بالای سر حسین قرار دادند و فرمودند :((حسین منی وانا من حسین ، احب الله من احب حسینا)) حسین از من است ومن از حسین ام ، خداوند دوست بدارد کسی را که حسین را دوست می دارد.

جابر بن عبدالله روایت می کندکه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند:(( من سره أن ینظر إلی رجل من أهل الجنه فلینظر إلی الحسین بن علی))(7)

هر کس دوست دارد به مردی از اهل بهشت بنگرد، به حسین بن علی نگاه کند.

در روایات متعددی آمده است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم حسین را بر دوش خود سوار می کرد و او را به سینه خود می چسـپاند و دهان وگلوی وی را می بوسید که همه این روایات، دلالت بر این فضائل و مناقب والای ایشان دارد؛ علامه محدث بزرگوار، شـاه عبدالحق دهلوی رحمه الله می فرماید: ((به حسب شرف ذات وطهارت طینت وپاکی جوهر ، هیچ کس به فاطمه، حسن وحسین ودیگر اهل بیت نرسد)). (8)

بزرگداشت حضرت حسین رضی الله عنه در میان صحابه پیامبر*

خلفای راشدین صحابه گرامی پیامبر صلی الله علیه وسلم حسن وحسین رضی الله عنهما را بی نهایت دوست می داشتند وهمواره آنان رامـــورد بزرگداشت و احترام قرار میدادند :حضرت ابوبکررضی الله عنه در مورد بزرگداشت واحترام به اهل بیت می فرماید :«ارقـــبوامحمدا فی اهـــــــل بیت»(9)؛ حرمت پیامبرصلی الله علیه وسلم را در مورد احترام به اهل بیت ایشان، مراعات کنید. عقبه بن حارث می گوید : روزی ابوبـــــــکر را دیدم که حضرت حسن را بلند کرده ومی گوید: به جان پدرم به پیامبر شبیه است نه به علی؛ در حالیکه حضرت عـلـــــی می خندید(10)گرچه این روایت درمورد حضرت حسن رضی الله عنه روایت شده است اما بیانگر اظهار دوستی وعلاقه حضرت ابوبکر نســــبت به فرزندان علی است؛ بااین حال علامه ابن کثیر دمشقی درباره احترام حضرت ابوبکررضی الله عنه به حضرت حسین رضی الله عنه می گوید :

((کان الصدیق، یکرمه ویعظمه))؛ ابوبکر صدیق رضی الله عنه حسین رضی الله عنه را مورد اکرام و بزرگداشت قرار می داد. عمرفاروق رضی الله عنه نیز نسبت به فرزندان علی رضی الله عنه فوق العاده اظهار محبت می کرد؛ تا آنجا که حسن وحسین رضی الله عنهما را از شرکت کنندگان غزوه بدر بشمار می آورد وآنان را از مزایا وحقوق بالای اصحاب بدر، بهره مند می ساخت وبرای هریک ازآن بزرگواران، ماهیانه پنج هزار درهم، حقوق مقرر کرد. ( 11) حضرت باقر رضی الله عنه روایت می کند: چون دختر یزدگرد را برای عمر آوردند، دوشیزه های مدینه به تماشای او آمدند، او را به مسجد آوردند وعمر رضی الله عنه به توصیه امیر المومنین علی او را آزاد گذاشت که هر که را می خواهد انتخاب کند، وحسین بن علی را انتخاب نمود.

این ماجرا، حکایت از تقدیر و برگداشت عمر به اهل بیت پیامبر * دارد و مقام والای حسین رضی الله عنه را نزد عمر فاروق رضی الله عنه به اثبات می رساند. ابو نعیم می گوید: در صحنه ای که من حضور داشتم، مردی از عبدالله بن عمر رضی الله عنه درباره حکم خون پشه سوال کرد، ابن عمر پرسید اهل کجایی؟ مرد گفت: از اهل عراق ام، ابن عمر پرسید :اهل کجایی؟مردگفت :از اهل عراقم. ابن عمر گفت:این مرد را میبینید از من درباره حکم خون پشه می پرسد در حالیکه آنان فرزندان پیامبر* کشتند و پروایی هم نداشتند؛من شخصا ازرسول اکرم * شنیدم که می فرمود :((حسن وحسین دوگل خوشبوی من دردنیا هستند)) (12)

ویژگیهاى اخلاقى حسین رضی الله عنه

سیره نویسان عقیده دارند که حضرت حسین رضی الله عنه شبیه ترین مردم به پیامبر اسلام * از جهت قامت واندام بود، و در عین حال از ویژگیها و سجایای اخلاقی بسیار والایی بر خوردار بود که او را به جد بزرگوارش از هر حیث مشابه تر میساخت. هرگز در جایی ذکر نشده است که آن حضرت در مقام بر خورد با مردم، کسی را تخطئه کرده باشد. بلکه همواره در آموزش و ایجاد بینش عمیق دین، سعی می کرد.

وفات وشجاعت

حضرت حسین رضی الله عنه در اوج بخشندگی وگذشت از دو صفت ممتاز و شایسته انسانی، یعنی: وفا و شجاعت که خاندان او را سزد، بر خوردار بود؛ یکی از موارد وفای به عهد او آن است که پس از وفات برادرش حسن علیه معاویه قیام نکرد، زیرا برادر بزرگوارش با او صلح کرده و پیمانی برقرار ساخته بود و چون یاران، او را ترغیب کردند با معاویه به مبارزه برخیزد و خلافت را از او باز ستاند، به آنان گوشزد کردکه معاویه با برادرش پیمانی دارد که تا موعدش فرا نرسیده، نقض آن روا نیست. شجاعتی را که تاریخ از حسین رضی الله عنه روایت میکند، چندان از مردی همچو او شگفت نیست، چنانکه در نبردهای آفریقای شمالی، طبرستان و قسطنطنیه شرکت داشت، و در تمامی نبردهای پدر بزگوارش، از ((جمل)) تا ((صفین)) در رکاب وی حاضر بود و در تاریخ بشر نمی توان در شجاعت وپر دلی، نمونه ای یافت که به پای رشادتی برسد که حسین رضی الله عنه در کربلا از خود نشان داد.(13)

ایثار و همدردى

حسین رضی الله عنه بسیار عاطفی ومهربان و فروتن و بخشنده بود، ودر راه فراهم آوردن نیازمندیهای مردم، کوشا بود وهمه تلاش و کوشش خویش را در جهت بر طرف کردن ناراحتی ها و اندوه های مردم به کار می برد.

گویند: روزی گذرش بر گروهی از بینوایان افتاد که خوراک خوردند وآنان طبق عادت عرب،آن حضرت را به خوردن خوراک دعوت کردند، حسین رضی الله عنه پیاده شد وبا آنان خوراک خورد وفرمود: (( من دعوت شما را پذیرفتم، شما نیز باید دعوت مرا بپذیرید)) آنگاه از آنان برای یک یک مهمانی در خانه خویش دعوت به عمل آورد.(14)

عبادت ونیایش

حسین رضی الله عنه افزون بر نمازهای پنجگانه ، بسیار به نمازهای سنت و نافله علاقه داشت، روزها را روزه می گرفت وشبها در نیایش الله سبحانه و تعالی سپری می ساخت. مصعب می گوید : حسین رضی الله عنه بیست وپنج بار با پای پیاده حج خانه کعبه را انجام داد.(15)

دگرگونى در زندگى حضرت حسین

ماجرای دگرگونی در زندگانی حضرت حسین از زمانی آغاز شد که معاویه رضی الله عنه اعلام کرد که امر خلافت را پس از خود به فرزندش یزید واگذار می نماید؛ علت اعلام چنین مساله ای از جانب معاویه رضی الله عنه بخاطر بیم از ایجاد اغتشاش و جلوگیری از گسترش قتل وفساد در میان مسلمانان بود زیرا بیم آن می رفت که پس از وفات معاویه گروههای متنازع بر تعیین خلیفه، با یکدیگر درگیر شوند و بار دیگر آتش تفرقه و پراکندگی جامعه مسلمانان را فراگیرد؛ به همین خاطر معاویه رضی الله عنه به کارگزاران و حکام خویش دستور داد تا از مردم برای فرزندش یزید، بیعت بگیرند؛ اما کار گزاران و فرستادگان معاویه به وی خبر دادند که مردم شام، عراق، کوفه و بصره با بیعت یزید اتفاق کرده اند؛ اما در سرزمین حجاز ، حسین رضی الله عنه ،عبدالله بن زبیر رضی الله عنه ،عبدالله بن عمر رضی الله عنه ،عبدالله بن عباس رضی الله عنه وعبدالرحمن بن ابی بکر رضی الله عنه بیعت با یزید رانمی پزیرند .(16) سر انجام معاویه رضی الله عنه در سال 56هــ برای ادای حج راهی مکه مکرمه شد ودر راه بازگشت به مدینه منوره آمد؛ به مسجد النبی رفت و بر منبر نشست و پس از ستایش خداوند گفت: ((به راستی من در کار مسلمانان، پس از خویش نظر کردم وبعد از خود برای ایشان، شایسته تر از فرزندم یزید نیافتم)).

اما عبدالله بن زبیر رضی الله عنه اعتراض کرد و گفت: شایسته نیست تا شما بر بیعت فرزندتان یزید اصرار کنید، ما سه پیشنهاد رابه شما عرضه میداریم که روش کسانی هست که قبل از شما خلافت کردند.

1-یا چنان کن که پیامبر خدا کردند، وپس از خود کسی را به عنوان خلیفه نامزد نکرد و انتخاب خلیفه را به مسلمانان واگذار کردند.

ودر نتیجه مردم ابـوبکر رضی الله عنه را بـرگزیـدنـد .

2- یا به روش حضرت ابوبکر عمل کن، که ایشان کسی را به فرمانروایی و خلافت برگزیدند که هیچ گونه نسبت خویشاوندی وقرابتی با وی نداشتند.

3- ویا روش عمر رضی الله عنه را برگزین که امر خلافت را به شش نفر از کسانی واگذار کرد که فرزندش جز آنان نبود .(17)

اما حضرت معاویه رضی الله عنه در جواب گفتند: حالا دیگر فرصت از دست رفته و من بیعت مردم را با یزید به اتمام رسانده ام، لذ رای ونظر من اینست که شما با یزید بیعت کنید. اینکه یزید بن معاویه پس از بدست گرفتن زمام امور خلافت کارهای ناشایستی انجام داد وبی کفایتی ونااهلیتی خویش را به اثبات رساند، ربطی به انتخاب وی توسط معاویه رضی الله عنه ندارد زیرا ایشان با کمال دیانت وحسن نیت فکر میکرد ویزید را شایسته خلافت میدانست. علامه عبدالرحمن بن خلدون در این باره می نویسد:((معاویه درباره ولیعهد ساختن پسرش یزید مصلحت را در نطر گرفت، عمل معاویه هر چند با موافقت مردم انجام یافت همین توافق برای امر ولایت عهد حجتی است، ولی آنچه معاویه را به برگزیدگان پسرش یزید برای ولایت عهد برانگیخت ودیگری را در نظر نگرفت بی شک مراعات مصلحت دراجتماع مردم و هم آهنگ ساختن تمایلات ایشان بود زیرا اهل حل وعقد که در این هنگام از امویان بشمارمی رفتند همه بر ولایت عهد یزید هم رای ومتفق بودند و بخلافت دیگری جز یزید تن در نمی دادند در حالیکه آنان دسته برگزیده قریش وهمه پیروان مذهب بودند واز میان ملت اسلام یا عرب، خداوندان غلبه وجهانشانگشایی بشمار می رفتند. از اینرو معاویه یزید بر دیگر کسانی که گمان می کرد از وی برتر وشایسته ترند ترجیح داد و از فا ضل عدول کرد و مفضول را بر گزید بسبب آنکه باتفاق وهمراهی و متحد بودن تمایلات وآرزوهای مردم بسیار شیفته بود ومی دانست که وحدت کلمه در نزد شارع ازاینگونه مانع از روشی جز این * امور مهمتر است. و هر چند به معاویه جز این هم گمان نمی رفت، زیرا عادل بود و درک همراهی رسو ل الله صلی الله علیه وسلم کرده بود و حضور داشتن اکابر صحابه هنگام تعیین ولایت عهد وسکوت آنان در این باره، دلیل بر منتفی شدن هر گونه شک وتردید در او است زیرا آنان کسانی نبودند که در راه حق سازشکاری و نرمی نشان دهند و معاویه هم از کسانی نبود که در قبول حق، حمیت مانع او شود زیرا آنان همه مقامی والاتر از آن داشتند که درباره ایشان بتوان اینگونه تصورات کرد وعدالت آنان مانع از آن بود)). (18)

حضرت حسین رضی الله عنه در روزگار یزید

پس از آنکه یزید بر مسند خلافت نشست، هیچ غمی جز بیعت حسین بن علی رضی الله عنه ، عبدالله بن زبیر رضی الله عنه وعبدالله بن عمر رضی الله عنه نداشت؛ زیرا بخوبی می دانست که اینان در راس کسانی قرار دارند که در زمان معاویه رضی الله عنه از بیعت با او سربا ز زدند؟ از این رو برای حاکم مدینه، ولید بن عتبه، نامه ای به این مضمون ارسال کرد:

(( به نام خدای رحمان و رحیم، از یزید، امیرمومنان به ولید بن عتبه، اما بعد؛ معاویه یکی از بندگان خدا بود که او را حرمت داد وخلیفه کرد وقدرت وسلطه داد که به مدت مقرر زندگی کرد و به وقت مقرر بمرد ... اما بعد؛ حسین وعبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر را سخت و بی امان به بیعت وادار کن تا بیعت کنند والسلام)).(19)

ولید بن عتبه، پس از دریافت نامه، مروان بن حکم را که حاکم قبلی مدینه بود، برای مشورت فرا خوانـده و از او نظر خــواست، مــروان مشورت داد تاکسانی نزد حسین وعبدالله بن زبیر بروند و از آنان برای یزید بیعت بگیرند واگر آنـان امتنـاع ورزیـدند، در آن صورت گردنشان زده شود. فرستاده ولید به نزد حسین بن علی وعبدالله بن زبیر رفت و هردو بزرگوار را در مسجد یافت وپیام حاکم مدینه را به آنان ابلاغ کرد؛ حسین با فهم فراست خاصی که داشت. حقیقت را دریافت و فرمود: چنین به نظر می رسد که معاویه در گذشته وحاکم مدینه می خواهد قبل از انتشار این خبر، از ما برای یزید بیعت بگیرد.

عبدالله بن زبیر نیز فرموده ایشان را تایید کرد؛ حسین رضی الله عنه برای تحقیق بیشتر، تصمیم گرفت تا نزد حاکم مدینه حاضر شود لذا به کسانی از یاران خویش فرمان داد سلاح برگیرند و همراه او به خانه ولید بن عتبه بیایند و به آنان توصیه کرد: اگر دیدید که من شما را فرا می خوانم ویا اینکه شنیدید صدایم بلند شده است، همگی شتابان به کمک من بیایید و در غیر این صورت کاری نکنید تامن به نز د شما برگردم. چون بیعت با یزید را به آن حضرت پیشنهاد کردند، گفت: من به پنهانی بیعت نمی کنم؛ هرگاه امیر در مسجد حاضرشد ومردم را به بیعت با یزید فرا خواند، من نیز همراه ایشان بیعت خواهم کرد.(20)حاکم مدینه علی رغم مخالفت مروان، پیشنهاد حسین رضی الله عنه را پذیرفت، اما پس از آنکه حضرت حسین



خرید و دانلود تحقیق درباره روایتى از انقلاب عاشورا و شهادت امام حسین(ع)از دیدگاه اهل سن


تحقیق درباره داستان شهادت امام رضا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

داستان غدیر خم

سال دهم هجرت بود و پیامبر از آخرین سفر حج خود باز می گشت، گروه انبوهی که تعدادشان را تا صد و بیست هزار رقم زده اند او را بدرقه می کردند تا این که به پهنه بی آبی به نام غدیر خم رسیدند.

نیم روز هیجدهم ذی الحجه بود که ناگهان پیک وحی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله  نازل شد و از جانب خدا پیام آورده که: �ای رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنین نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده ای و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد� پیامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بیابان بی آب و در زیر آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبری از جهاز شتران برای پیامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روی به مردم کردند. ابتدا خدای را سپاس فرموده و از بدیهای نفس اماره به او پناه جست و فرمود: ای مردم بزودی من از میان شما رخت بر می بندم، آنگاه می افزاید چه کسی بر مومنین در ارزیابی مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است همه یک سخن می گویند خدا و پیامبر داناترند.

 رسول گرامی می فرماید: آیا من به شما از خودتان اولی و سزاوارتر نیستم و همگان یک صدا جواب می دهند که چرا چنین است. آنگاه فرمود: من دو چیز گرانبها در میان شما می گذارم یکی ثقل اکبر  که کتاب خداست و دیگری ثقل اصغر که اهل بیت منند. مردم، بر آنان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید. آنگاه دست علی (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد که همگان او را در کنار رسول خدا دیدند و شناختند.  سپس فرمود: خداوند مولای من و من مولای مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. ای مردم هر کس که من مولا و رهبر اویم این علی هم مولا و رهبر اوست و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد: پروردگارا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدایا علی را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران این خبر را به غایبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقی بود که دوباره آهنگ روح بخش وحی گوش جان محمد صلی الله علیه و آله را نواخت که:‌ �امروز دینتان را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پایان رساندم و اسلام را به عنوان دین برایتان پسندیدم� و بدین سان علی (ع) از جانب خداوند برای جانشینی پیامبر (ص) برگزیده شد.

مفهوم عید

هیجدهم ذی الحجه روز غدیر خم را مسلمین خصوصا شیعیان عید شمرده اند.  لغویون عید را از مشتقات ماده "ع و د" به معنای بازگشت می دانند و در  نوروز بازگشت حیات را به پیکر سرد گرامی می دارند، حیاتی که در هجوم خزان به سردی می گراید و در بیداد سرمای زمستان تا مرز نیستی پیش می رود تا آنجا که  گویی هرگز نبوده است. 

در مقام تطبیق این نکته با موازین مکتبی و مذهبی باید گفت عید آدمی بزرگداشت بازگشت حیات معنوی انسان است. در چنین باوری نوروز انسان روزی است که وی به خویشتن باز گردد و گمشده اش را دریابد. مثلا در ماه مبارک رمضان آدمی بعد از سی روز جهاد و مجاهده با نفس سرکش تمام ناخالصی های وجودش را ذوب می کند تا عبودیت ناب در آن تجلی کند و آنگاه عید فطر است. پس عید  اسلامی بازگشت حیات است و تعیین آن بر عهده شرع اقدس. غدیر بنا بر این تفسیر هر دو شرط را دارد یعنی هم بازگشت به خویشتن است و هم از طرف شرع مشخص شده است. غدیر بازگشت حیات دوباره اسلام است، علاوه اینکه عید غدیر تشریع هم شده است.

در زیر به نمونه هایی از روایاتی که غدیر را عید شمرده اند اشاره می شود  :

فرات بن ابراهیم کوفی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان به نقل از پیامبر اکرم فرمودند :یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی ؛روز غدیر بزرگترین عید امت من است .حسن بن راشد می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: غیر از عید فطر و قربان برای مسلمانان عید دیگری هم هست؟ فرمودند: بلی و این عید از آن دو عید  دیگر با فضیلت تر است  .گفتم کدام روز است ؟فرمود: روز هیجدهم ماه ذی حجه عید غدیر خم .عرض کردم: قربانت شوم در آن روز چه اعمالی انجام دهیم؟ فرمودند: روزه بگیرید بر محمد و آلش صلوات بفرستید ...... یقین بدانید انبیا علیهم السلام روزی که وصی خود را نصب می کردند امر می کردند که آن روز  را جشن بگیرند.

 وقتی به سیره ائمه و پیامبر اکرم مراجعه می شود در می یابیم که پیامبر و  امیر مومنان و سایر ائمه با روز غدیر به عنوان یک عید برخورد کرده و  مسلمانان را به تبریک و تهنیت گفتن به هم دعوت کرده اند. امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند.

 امام علی با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس  به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند .و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام  هدایایی به مردم اعطا می فرمود .لذا این حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت کنند.

 

اعمال غدیر  حادثه غدیر حادثه بزرگی است و عید غدیر عیدی بزرگ و شاید شریفترین عید مسلمانان است. در بیان ائمه علیهم السلام برای این



خرید و دانلود تحقیق درباره داستان شهادت امام رضا


مقاله درباره امام هادی(علیه السلام) پس از شهادت پدرگرامی شان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

امام هادی(علیه السلام) پس از شهادت پدرگرامی شان

امام هادى(علیه السلام)پس از شهادت پدر بزرگوار،در محیطى بسیار سخت‏و در وضع بسیار دشوار مى‏زیست و معاصر حکومت‏«متوکل‏»بود که به دشمنى‏با امام(علیه السلام)و تعقیب یاران وى و در هم شکستن پایگاههاى او زبانزد بود وهر روز درین دژ خوئى‏ها پیشتر مى‏رفت و در دستگاه حاکم نیز این بد رفتاریهاگسترش مى‏یافت تا آنجا که متوکل خطر بحران حکومت‏خویش را احساس‏کرد و بر آن شد تا با دو روش توامان در یک اقدام،از بحرانى‏تر شدن وضع‏جلوگیرى کند.

1-حمله بردن به یاران امام(علیه السلام)و پایگاههاى او و آزردن آنان واز میان برداشتن آثار شیعیان تا بیش از پیش دچار وحشت گردند و آنان راخوار گرداند.او به این اعمال دست زد و به اندازه‏اى از زشتکارى پیش رفت‏که قبر حضرت امام حسین(علیه السلام)را ویران ساخت و آثار آنرا از میان برد (1).

2-امام(علیه السلام)را از پایگاههاى او دور ساخت تا مقدمه آواره ساختن‏و پراکندن پایگاههاى او باشد، و سازمانشان را از بین ببرد و آنان را از پیروزى نا امید گرداند.متوکل دریافت که اگر امام هادى(علیه السلام)از مراقبت اودور باشد یعنى در مدینه بگذراند،دولت او را خطرى خواهد بود. پس‏دستور داد تا آن بزرگوار را به سامره آورند و زیر نظر بدارند تا دور ازپایگاههاى خود در حرکات و سکنات وى نظارت کند.

متوکل به امام(علیه السلام)نامه‏اى نوشت و او را دعوت کرد که با هر کس ازخانواده و دوستان خود که بخواهد به سامره آید.متوکل به نحوى به این‏اقدام دست زد که امت بر او نشورد.این روش همان بود که خلیفگان پیش‏از او نیز عمل کردند.مامون با حضرت رضا(علیه السلام)همچنین کرد و با حضرت‏جواد(علیه السلام)نیز به این روش اقدام نمود و کوشیده بود که آنان در محیط دستگاه‏دولت به سر برند تا زیر نظر نگاهبانان قصر باشند.

متوکل بوسیله یحیى بن هرثمه،یکى از فرماندهان ارتش خود،نامه‏اى‏به امام فرستاد و گروهى سپاهى با یحیى همراه کرد تا به مدینه روند و فرمان‏داد تا خانه امام را بازرسى کنند و در پى مدرکى باشند که امام را محکوم به‏توطئه و اقدام علیه دولت او کند،سپس او را به سامره آوردند.

وقتى مردم مدینه از موضوع آگاه شدند،سر و صدا راه افتاد و عمل‏«ابن هرئمه‏»را محکوم داشتند تا جائیکه ابن هرثمه کوشید آنان را خاموش‏سازد و نزد آنان سوگند یاد کرد که دستورى که متضمن آسیب رسانیدن به‏امام(علیه السلام)باشد ندهد (2).

این امر دلیل آگاهى مردم مدینه از سوء نیت‏حکمرانان نسبت به امام بود.

«ابن هرثمه‏»گوید:«سپس سراى او را بازرسى کردم و در آن جز قرآنهاو دعاها و کتب علمى چیزى نیافتم (3).

امام هادى(علیه السلام)همراه فرزند خود«عسکرى‏»نوجوان،با ابن هرثمه، مدینه را به سوى سامره ترک کرد.یکروز پس از رسیدن به سامره،متوکل،امام(علیه السلام)را دعوت کرد و یاران متوکل به استقبال او رفتند و متوکل نیزشرایط تعظیم و تکریم بجاى آورد و احترامات خود را به امام(علیه السلام)مرعى داشت‏سپس او را به منزلى فرستاد که پیشاپیش براى وى آماده کرده بود.

متوکل با این روش مزورانه،خواست برنامه سیاسى و دشمنى دیرینه‏خود را با امام(علیه السلام)زیر پوشش قرار دهد.متوکل با احضار امام(علیه السلام)وى رابه اقامت اجبارى ملزم ساخت و واداشت تا زیر مراقبت‏شدید کاخ زندگانى‏کند.بارى همه حرکات و سکنات امام(علیه السلام)با دقت تمام زیر نظر قرار گرفت.

امام(علیه السلام)زیر نظر و مراقبت

در صفحات پیش دیدیم که هدف متوکل از احضار یا دعوت امام(علیه السلام)

به سامره نزد خود و نزد یاران خود،محو کردن او در حاشیه دربار خلافت‏بود تا حتى الامکان گوش و چشم او را بپاید و هیچ نکته زندگانى او چه صادر،چه وارد،از نظر دور نماید.

امام با خویشتندارى در برابر آنان تظاهر به این میکرد که آنچه درباره‏وى عمل مى‏کنند مورد قبول اوست و بهر حال با سیاست دولت عباسیان‏موافق است.دعوت به ضیافت را از طرف آنان مى‏پذیرفت و بر خوانشان‏مى‏نشست و در مجالس و مراسم آنان شرکت مى‏جست (4)

این موضع امام(علیه السلام)در برابر دولت،مسامحه یا چشم پوشى یا فروتنى‏نبود.زیرا چنین چیزى با شخصیتى مانند شخصیت امام(علیه السلام)مطابقت نداشت.

هر گونه فروتنى امام(علیه السلام)در برابر دستگاه به این معنى بود که بر ضد مصالح‏عالى اسلام رفتار کرده است.اگر دولت احساس میکرد که امام(علیه السلام)از مواضع خود چشم پوشیده است،بالاترین مقام و موقعیت و جاه و جلال را تقدیم‏وى میکرد،بى آنکه وى را وادار به اقامت اجبارى و مراقبت‏شدید کند.

امام(علیه السلام)توجه داشت که سیاست‏ستمگرانه آنان نسبت به او روز بروزتندتر و بیشتر مى‏شود تا جائیکه متوکل در پایان حکومت‏خود به علت‏سعایتهاو خبرچینى‏ها بر ضد امام(علیه السلام)،او را زندانى کرد.آن اخبار،متوکل را هوشیارمیکرد و شک را در او بیدار مى‏ساخت و وادارش مى‏نمود تا خانه امام(علیه السلام)را در مراقبت‏شدید قرار دهد تا آگاه گردد که آن اخبار درست است‏یا خیر.

افتراها و خبر چینى‏ها با شکست روبرو گردید

1-همه خبرها و افتراها همیشه با شکست روبرو میگردید،بى آنکه‏از نظر کشف اطلاعات درباره حقیقت کار و فعالیتهاى امام(علیه السلام)به نتیجه برسد.

جاسوسان خلیفه،همیشه وقتى باز میگشتند تاکید میکردند که در سراى آن‏بزرگوار(علیه السلام)، چیزى که مایه شک باشد وجود نداشته است. (5) این خبر به‏متوکل آرامش میداد و نسبت به حضرت امام(علیه السلام)،قدردانى و احترام خاصى‏ابراز میداشت.

امام هادى(علیه السلام)،هر بار که خانه‏اش مورد بازدید قرار میگرفت،موفق‏مى‏شد آنچه را که مشکوک بود پنهان سازد زیرا پولها و نوشته‏هائى به حضرتش‏فرستاده مى‏شد که لازم بود از نظر دولت پنهان ماند.هر گاه میخواست کارى‏را که آشکار شدن آن از نظر دولت براى او(علیه السلام)،محظورى داشت،پنهان دارد،روش رمز به کار مى‏برد (6).

2-هر وقت‏سراى امام(علیه السلام)مورد بازرسى قرار میگرفت،با نهایت‏آرامش و سکون،خود را به بى اعتنائى مى‏زد و طورى وانمود مى‏فرمود که‏از بیگناهى خود اطمینان دارد.به پاسبانانى که براى تجسس مى‏آمدند کمک‏میکرد تا ماموریت‏خود را انجام دهند.براى آنان چراغ مى‏افروخت و اطاق،هاى خانه را به آنان نشان میداد تا براى دولتیان ایجاد شبهه نشود که او فعالیت‏غیر عادى دارد.

اگر امام(علیه السلام)جز این موضعى اتخاذ مى‏فرمود،با رفتار خود شک‏حکمرانان را در مورد فعالیتهاى خویش بر مى‏انگیخت.بارها خانه امام رابازرسى میکردند و آن در اثر سخن چینیهاى‏«بطحانى‏»نزد متوکل بود که مى‏گفت امام داراى پول و اسلحه مى‏باشد و متوکل بیدرنگ به‏«سعید»حاجب،فرمان میداد به خانه امام(علیه السلام)حمله برد و هر چه پول و اسلحه بدست مى‏آوردنزد او آورد.

یک بار«سعید»بوسیله نردبانى از خیابان وارد پشت بام خانه امام(علیه السلام)گردید و در تاریکى از نردبان پائین آمد و نمى‏دانست چگونه وارد اتاقها شود.امام(علیه السلام)با کمال آرامش او را ندا در داد و فرمود:«اى سعید بر جاى‏باش تا شمعى برایت بیاورم‏».سعید گفت:بر جاى ماندم تا شمع آوردند.



خرید و دانلود مقاله درباره امام هادی(علیه السلام) پس از شهادت پدرگرامی شان