لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
دین مجوس :
دین مجوس ، همان آئین زردشتی است که در ایران قبل از اسلام دین رسمی مردم بوده است و البته در هندوستان نیز بطور چشمگیری در بین مردم شیوع داشته است ، و فعلاَ هم در هر دو کشور ـ ایران و هندوستان و بعضی از کشورهای دیگر نیز پیروان فراوانی دارد.
برخی از دانشمندان معتقدند : دین زرتشت ابتدا یک آئین توحیدی و یگانه پرستی بوده است ، و زردشت با زحمات طاقت فرسائی را که متحمل گردید و با کوشش فراوانی را که از خود نشان نداد ، آثار شرک و دوگانه پرستی را که از دیر زمانی در بین مردم ایران معمول بود از میان برد.
ولی از نظر اینکه در متون کتب دینی زردشتی همه جا بطور واضح از دو اصل (خیر و شر) و دو فاعل ـ یزدان و اهریمن ـ که هر دو ضد یکدیگر می باشند ،
سخن به میان آمد ، بسیار مشکل است بر انسان که بتواند ادعا بالا را بپذیرد !
فیلیسین شاله در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ در صفحه 210 » می نویسد : « از نظر فلسفس مزدیسنا طرفدار اصالت دو گانگی است در مقابل اصل نیکی ، اصل بدی « انگر امینو » است که زیان می رساند. و « اهریمن » مشهور است ، در بعضی از مدارک در جوهر وجود اهورا مزدا دو اصل متمایز قرار دارد ن یکی اندیشه نیک و آفریننده حیات است و دیگری ترس و مرگ است که از وجود قادر متعال جدا گشته و بصورت اهریمن جلوه گر می گردد.
مؤلف کتاب ( جاهلیت و اسلام ) بعد از این که می گوید : و داریوش اول (521 ق م ) که یکی از سلاطین هخامنشی می باشد نیز همچون خلقی کثیر به این آیین ( یعنی آئین زردشتی ) گرویدند ، آنگاه در صفحه 34 کتاب نامبرده مینویسد : « اما هنوز از عمر این شریعت قرنی کامل نگذشت که بر اثر عوامل مختلف از مجرای یکتا پرستی و توحیدی خارج و در مجاری « ثنویت » یا دوگانه پرستی قرار گرفت و کم کم پرستش« امشاسپندان » ـ یعنی منزّهان ابدی ـ یا خدایان ششگانه ( خدای حیوانات اهلی و سفید و خدای آتش ، و خدای فلزات ، و خدای زمین ، و خدای آبها و نباتات و خدای سیارات و ثوابت فلکی ) که در آغاز همچون رب النوعها یا فرشتگان موکل و مدبر ، آئین ها و ادیان دیگر ، مورد تقدیس بوده ، اما کم کم از تقدیس به پرستش رسیده ـ و نیز به پرستش خداوندان کوچکتر از « امشاسپندان » یعنی یازاتها یا یزدانها که شمارة آنها زیاد است معتقد شدند …»
یکی از مسائلی که در آئین مجوس ـ و زردشتی ـ مطرح است مسئله آتش پرستی و تاسیسات آتشکده ها می باشد .
زرتشتیان در معبدگاه های خودشان جایگاه مخصوصی را برای آتش و نگاهداری آن اختصاص داده و در مقابل آن به عبادت و کرنش می پردازند ن و در مواقع بروز سوانح و پیش آمدها خودشان را در پناه آن قرار می دهند .
بعضی از دانشمندان زردشتی در مقام معذرت بر آمده میگویند : این عمل یعنی کرنش در مقابل آتش ـ برای این است که چون آتش مظهر تجلّی ذات حق است لذا مردم ما ، رو در روی آن به عبادت می پردازند .
ولی چنانچه واضح است : این توجیه مشکل را حل نمی کند زیرا اولا سایر موجودات نیز مظهر ذات حق می باشند « وفی کل شی له آیه نذل علی انه واحد » و ثانیاً علی فرض صحت این توجیه ، این عمل خود کاشف از یک نوع ثنویت و دوگانه پرستی آشکاری می باشد که ادیان توحیدی هرگز آنرا تایید نمی نمایند .
دانشمندان معاصر مانند پور داود ـ با جدیت فراوان می کوشند تا موضوع ثنویت را از ساحت مذهب زرتشتی بزدایند ، و برای هر یک از آتش پرستی و خورشید و ماه نیایشی ، توجیهاتی را به میان بیاورند ، و مخصوصاً نسبت به دو عامل خیر و شر ـ بنام اهورامزدا، و اهریمن ، میگویند : نه اینست که اهریمن در مقابل اهورامزدا به ضدیت قد علم کرده باشد ، نه بلکه آن در مقابل یکی از مظاهر اهورا مزدا کار شکنی می نماید .
گرچه این توجیهات ـ و مخصوصاً توجیه اخیر ـ تا اندازه ای به حل مشکل کمک می کند ، ولی مشکل اصلی ، محتویات کتاب « اوستا » می باشد که از موارد بطور واضح و صریح اهورامزدا را مبدا و خالق خیر و روشنی معرفی می کند و در مقابل آن یک نیروی دیگری بنام « انگرا مینو یا اهریمن » قرار می دهد که آن آفرینندة شر و تاریکی می باشد . و از لحاظ اینکه این دو مبدا هر یک بطور مستقل در مقابل یکدیگر قرار می گیرند ، لذا انسان با هیچگونه توجیهی نمیتواند به توحیدی بودن این آئین اذعان نماید ؟ .
شخصیت زردشت
شخصیت زردشت و گذارشات احوال او را باید از دیدگاههای مختلف مورد توجه قرار دهیم ، 1ـ وجود تاریخی زردشت 2 ـ تاریخ تولید زردشت 3 ـ جایگاه تولید و محل تبلیغات زردشت 4 ـ موضوع زردشت ، مشروح مطلب :
الف ـ وجود تاریخی زردشت
گرچه بنظر مشکل می رسد : کسی بتواند در وجود تاریخی شخصیتی مانند زردشت ـ که تقریباً شهرت جهانی دارد ـ تشکیک بنماید ولی مع ذلک در کلمات بعضی از دانشمندان مطالبی دیده می شود که انسان را در این خصوص مردد میسازد !
« فیلیسین شاله » در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص 209 » در این مورد مینویسد : « و وجود تاریخی او « زردشت » محلّ اختلاف و اعتراض است مفسر فرانسوی اوستا ، « جیمز دار مستتر » از زردشت خدایی می سازد و او را تظاهر هوم ، بشکل انسان میداند « کرن هلندی » او را افسانه ای منسوب به خورشید میشناسد . با وجود این آثاری موجود است که وی را شخصیت تاریخی میدهد !
« سودر بلوم » می نویسد : آئین اوستا خود به خود بوجود نیامده بلکه دارای مؤسس است که از آن طریق مندرجات اوستا را با کیش قدیم آریایی و آئین شرک ایران مقایسه میکند …
سپس شاله ، در ادامه گفتارش می گوید : در هر حال موضوع دانش تاریخ مسلّم نیست ، معمولاً این رای رایج است که زرتشت میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد بوده است » .
ب ـ تاریخ تولد زرتشت :
تاریخ تولد زرتشت به درستی معلوم نیست و چنانچه دیدیم « شاله » رای رایج را در این مورد میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد معرفی میکرد ، و علامه نوری در کتاب ( جاهلیت و اسلام ) تولد زرتشت را مابین قرنهای ششم تا یازدهم قبل از میلاد مسیح حدس زده است . و در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
دین مجوس :
دین مجوس ، همان آئین زردشتی است که در ایران قبل از اسلام دین رسمی مردم بوده است و البته در هندوستان نیز بطور چشمگیری در بین مردم شیوع داشته است ، و فعلاَ هم در هر دو کشور ـ ایران و هندوستان و بعضی از کشورهای دیگر نیز پیروان فراوانی دارد.
برخی از دانشمندان معتقدند : دین زرتشت ابتدا یک آئین توحیدی و یگانه پرستی بوده است ، و زردشت با زحمات طاقت فرسائی را که متحمل گردید و با کوشش فراوانی را که از خود نشان نداد ، آثار شرک و دوگانه پرستی را که از دیر زمانی در بین مردم ایران معمول بود از میان برد.
ولی از نظر اینکه در متون کتب دینی زردشتی همه جا بطور واضح از دو اصل (خیر و شر) و دو فاعل ـ یزدان و اهریمن ـ که هر دو ضد یکدیگر می باشند ،
سخن به میان آمد ، بسیار مشکل است بر انسان که بتواند ادعا بالا را بپذیرد !
فیلیسین شاله در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ در صفحه 210 » می نویسد : « از نظر فلسفس مزدیسنا طرفدار اصالت دو گانگی است در مقابل اصل نیکی ، اصل بدی « انگر امینو » است که زیان می رساند. و « اهریمن » مشهور است ، در بعضی از مدارک در جوهر وجود اهورا مزدا دو اصل متمایز قرار دارد ن یکی اندیشه نیک و آفریننده حیات است و دیگری ترس و مرگ است که از وجود قادر متعال جدا گشته و بصورت اهریمن جلوه گر می گردد.
مؤلف کتاب ( جاهلیت و اسلام ) بعد از این که می گوید : و داریوش اول (521 ق م ) که یکی از سلاطین هخامنشی می باشد نیز همچون خلقی کثیر به این آیین ( یعنی آئین زردشتی ) گرویدند ، آنگاه در صفحه 34 کتاب نامبرده مینویسد : « اما هنوز از عمر این شریعت قرنی کامل نگذشت که بر اثر عوامل مختلف از مجرای یکتا پرستی و توحیدی خارج و در مجاری « ثنویت » یا دوگانه پرستی قرار گرفت و کم کم پرستش« امشاسپندان » ـ یعنی منزّهان ابدی ـ یا خدایان ششگانه ( خدای حیوانات اهلی و سفید و خدای آتش ، و خدای فلزات ، و خدای زمین ، و خدای آبها و نباتات و خدای سیارات و ثوابت فلکی ) که در آغاز همچون رب النوعها یا فرشتگان موکل و مدبر ، آئین ها و ادیان دیگر ، مورد تقدیس بوده ، اما کم کم از تقدیس به پرستش رسیده ـ و نیز به پرستش خداوندان کوچکتر از « امشاسپندان » یعنی یازاتها یا یزدانها که شمارة آنها زیاد است معتقد شدند …»
یکی از مسائلی که در آئین مجوس ـ و زردشتی ـ مطرح است مسئله آتش پرستی و تاسیسات آتشکده ها می باشد .
زرتشتیان در معبدگاه های خودشان جایگاه مخصوصی را برای آتش و نگاهداری آن اختصاص داده و در مقابل آن به عبادت و کرنش می پردازند ن و در مواقع بروز سوانح و پیش آمدها خودشان را در پناه آن قرار می دهند .
بعضی از دانشمندان زردشتی در مقام معذرت بر آمده میگویند : این عمل یعنی کرنش در مقابل آتش ـ برای این است که چون آتش مظهر تجلّی ذات حق است لذا مردم ما ، رو در روی آن به عبادت می پردازند .
ولی چنانچه واضح است : این توجیه مشکل را حل نمی کند زیرا اولا سایر موجودات نیز مظهر ذات حق می باشند « وفی کل شی له آیه نذل علی انه واحد » و ثانیاً علی فرض صحت این توجیه ، این عمل خود کاشف از یک نوع ثنویت و دوگانه پرستی آشکاری می باشد که ادیان توحیدی هرگز آنرا تایید نمی نمایند .
دانشمندان معاصر مانند پور داود ـ با جدیت فراوان می کوشند تا موضوع ثنویت را از ساحت مذهب زرتشتی بزدایند ، و برای هر یک از آتش پرستی و خورشید و ماه نیایشی ، توجیهاتی را به میان بیاورند ، و مخصوصاً نسبت به دو عامل خیر و شر ـ بنام اهورامزدا، و اهریمن ، میگویند : نه اینست که اهریمن در مقابل اهورامزدا به ضدیت قد علم کرده باشد ، نه بلکه آن در مقابل یکی از مظاهر اهورا مزدا کار شکنی می نماید .
گرچه این توجیهات ـ و مخصوصاً توجیه اخیر ـ تا اندازه ای به حل مشکل کمک می کند ، ولی مشکل اصلی ، محتویات کتاب « اوستا » می باشد که از موارد بطور واضح و صریح اهورامزدا را مبدا و خالق خیر و روشنی معرفی می کند و در مقابل آن یک نیروی دیگری بنام « انگرا مینو یا اهریمن » قرار می دهد که آن آفرینندة شر و تاریکی می باشد . و از لحاظ اینکه این دو مبدا هر یک بطور مستقل در مقابل یکدیگر قرار می گیرند ، لذا انسان با هیچگونه توجیهی نمیتواند به توحیدی بودن این آئین اذعان نماید ؟ .
شخصیت زردشت
شخصیت زردشت و گذارشات احوال او را باید از دیدگاههای مختلف مورد توجه قرار دهیم ، 1ـ وجود تاریخی زردشت 2 ـ تاریخ تولید زردشت 3 ـ جایگاه تولید و محل تبلیغات زردشت 4 ـ موضوع زردشت ، مشروح مطلب :
الف ـ وجود تاریخی زردشت
گرچه بنظر مشکل می رسد : کسی بتواند در وجود تاریخی شخصیتی مانند زردشت ـ که تقریباً شهرت جهانی دارد ـ تشکیک بنماید ولی مع ذلک در کلمات بعضی از دانشمندان مطالبی دیده می شود که انسان را در این خصوص مردد میسازد !
« فیلیسین شاله » در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص 209 » در این مورد مینویسد : « و وجود تاریخی او « زردشت » محلّ اختلاف و اعتراض است مفسر فرانسوی اوستا ، « جیمز دار مستتر » از زردشت خدایی می سازد و او را تظاهر هوم ، بشکل انسان میداند « کرن هلندی » او را افسانه ای منسوب به خورشید میشناسد . با وجود این آثاری موجود است که وی را شخصیت تاریخی میدهد !
« سودر بلوم » می نویسد : آئین اوستا خود به خود بوجود نیامده بلکه دارای مؤسس است که از آن طریق مندرجات اوستا را با کیش قدیم آریایی و آئین شرک ایران مقایسه میکند …
سپس شاله ، در ادامه گفتارش می گوید : در هر حال موضوع دانش تاریخ مسلّم نیست ، معمولاً این رای رایج است که زرتشت میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد بوده است » .
ب ـ تاریخ تولد زرتشت :
تاریخ تولد زرتشت به درستی معلوم نیست و چنانچه دیدیم « شاله » رای رایج را در این مورد میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد معرفی میکرد ، و علامه نوری در کتاب ( جاهلیت و اسلام ) تولد زرتشت را مابین قرنهای ششم تا یازدهم قبل از میلاد مسیح حدس زده است . و در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
دین و معنویت
بسم الله الرحمن الرحیم
تعریف دین واقسام آن:
مراد ازدین مکتبی است که از مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین ومقررات اجرائی تشکیل شده است وهدف آن، راهنمائی انسان برای سعادتمندی است. دین به این معنا بردو قسم است : دین بشری ودین الهی .
دین بشری ، مجموعه عقاید ،اخلاق و قوانین ومقرراتی است که بشر با فکر خود وبرای خویش تدوین و وضع کرده است. ازاین رو ،این دین در راستای همان خواسته ها،انتظارات اورا برآورده می سازد واسیر هوس وابزار دست همان انسان است و انسان به گونه ای آن را تنظیم نموده که تمام قوانین ومقرراتش به سود اوباشد وچیزی را بر او تحمیل نکند.1
پیامدهای دین بشری2 :
پیامدهای عمده دینی که بر اساس خواست انسان شکل بگیرد.
رهائی وعدم تعهد ومسئولیت:
اگر بشر به تدوین وتنظیم دین بپردازد چون اصل کلی این است که هرکس بر اساس ساختار روانی و بدنی خود می اندیشد وعمل می کند
« کل یعمل علی شاکلته »3
اگر خدای او هوسش باشد دین اومجموعه هواها وافکار هوس مدارانه اوست وهرکس بر اساس هوس عمل کند هرگز خود رامسئول نمی داند.
واکنش در برابر دین الهی:
انسان تنظیم کننده وتدوینگر دین ، بر ضد دین الهی واکنش نشان می دهد وبه مبارزه برضد آن بر می خیزد ودرنهایت ، آن را تکذیب می کند یا آورنده آن را به قتل می رساند چنان که قرآن کریم می فرماید:
« کلما جائهم رسول بما لاتهوی أنفسهم فریقا کذبوا وفریقاً یقتلون »4
دین الهی مجموعه عقاید و اخلاق وقوانین ومقررات اجرائی است که خداوند آن را برای هدایت بشرفرستاده است تا انسان در پرتو تعالیم آن ،هوا وهوس خود را کنترل وآزادی خود را تأمین کند . چرا که دین الهی است که به حقیقت انسان ونیازهای اوتوجه دارد وبرنامه کامل و همه جانبه ای ارائه می کند که انتظارات او را از همه نظر بر آورده سازد که مصداق اتم واکمل دین الهی ، دین مبین اسلام است.5
نکته قابل توجه درتعریف دین الهی این است که دین الهی علاوه بر اینکه آزادی را برای زندگی بشر به ارمغان می آورد ، هوس های اورا نیز در حد اعتدال نگه می دارد. بنابراین اگر به دین و دستورات آن درست
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 53
دین و سیاست
مقدمه
دین و سیاست مقولهای است که از منظرهای مختلفی میتوان به آن نگریست؛ نگاه تاریخی به این مقوله، متفاوت از نگاه جامعهشناسانه به آن است و این هر دو غیر از نگاه نظریهپردازی سیاسی به پدیدهی ترکیب دین و سیاست است.
نگاه تاریخی عهده دار بررسی عملکرد و پیآمدها و نتایج حکومت های دینی در طول تاریخ است. تاریخ انسانی گونههای متنوعی از حکومت دینی را شاهد بوده، گونههایی که یکسان از بوتهی آزمایش تاریخی خویش سرافراز بیرون نیامدهاند. اگرحکومت حق مدار و عدل پرور برخی انبیا و اولیای الهی، برگ زرینی در تاریخ حکومت دینی است، حکومت به نام و به بهانهی دین امویان، عباسیان و قرون وسطای مسیحی نیز میوههای تلخ و ناگوار ترکیب دین و دولت است.
به هر تقدیر از منظر تاریخی، هرنمونه از حکومتهای دینی، واقعه و پدیدهی تاریخی خاصی است که نتایج و آثار خود را دارد و به طورخاص و جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد.
در جامعه شناسی سیاسی، به دین به عنوان پدیدهای اجتماعی که دارای نقش و نفوذ و اقتدار است نگریسته شده و تعامل و کنش و واکنش آن با دولت و قدرتهای سیاسی موجود و پراکنده در سطح مناطق مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. در جهان معاصر، ادیان بزرگ و کوچک هر یک به فراخور خود دارای نیروی اجتماعی قابل توجهی هستند که نمیتوان وجود آنها را در ملاحظات منطقهای و تزیینات بینالمللی نادیده گرفت. شاهد این مدعا آن است که گاه تعارضات دینی موجب تفرقه در درون دولتها می شود، یا جنگهای داخلی را پدید میآورد، یا جنگ و تخاصم میان دولتها را دامن میزند.
این نیروی عظیم اجتماعی هم در رفتار سیاسی شهروندان و رای دهندگان تأثیر گذار است و هم رهبران سیاسی را در بسیاری از موارد تحت تأثیر و نفوذ خویش قرار میدهد. بررسی اموری ازاین دست، جنبهی دیگری از مطالعهی رابطهی دین و سیاست را تشکیل میدهد.
نگاه تئوریک به مقولهی دین و سیاست معطوف به نظریهپردازی در چگونگی تلفیق دین و دولت است. همان طور که می دانیم ترکیب دین و دولت در طول تاریخ جلوههای متنوعی داشته و اشکال و قالبهای متعددی به خود گرفته است؛ دخالت دین در سیاست، گاه در قالبی بسیط و تنها در حد متدین بودن حاکم یا حاکمان جامعه به دینی خاص، بروز و ظهور داشته و در برخی اشکال دیگر، طبقهای خاص به نام «رجال دین» حکومت میکردهاند و چنین گمان میرفته که این طبقه از امتیاز ویژهی قداست و واسطهی میان خدا و خلق بودن، برخوردارند. حکومت دینی کلیسا در قرون وسطا نمونهای روشن از این قالب اخیر است.
باید توجه داشت که این گونهها یگانه گونههای محتمل و ممکن از حکومت دینی نیست بلکه تنها نمونههایی تاریخی از آن است. بدین جهت برای نظریهپرداز سیاسی همواره این مجال وجود دارد که خود را محدود به نمونههای تاریخ ترکیب دین و دولت نکرده و در باب ارائهی قالبها و اشکال نوین از حکومت دین، نظریهپردازی کند.
در کتاب حاضر به رابطه دین و سیاست از منظر سوم نگریسته میشود و سعی بر آن است که اولاً: مراد و مقصود از حکومت دینی بیان شده حیطه و قلمروی دخالت دین در عرصههای مختلف سیاست روشن گردد. و ثانیاً : مدلی خاص از حکومت دینی که مبتنی بر ولایت فقیه است به رنوشنی ترسیم شده از مبانی نظری آن دفاع منطقی صورت پذیرد و ثالثاً : نسبت میان جنبههای دینی و جنبههای مدنی دراین تفسیر خاص از حکومت دینی بررسی شود و به تعبیر دیگر، جایگاه و نقش مردم در این مدل از حکومت دینی مورد ارزیابی قرار گیرد.
در اینجا ذکر این نکته خالی از فایده نیست که رابطه دین و سیاست ودخالت دین در مقولهی سیاست غیر از «سیاست دینی» است. درون مایه ومحتوای هر دینی سازگار با دخالت در سیاست و درآمیختگی با دولت و تشکیل حکومت دینی نیست و این قابلیت تنها در برخی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
دین ممتاز
قدرت خداوند:
«واذ اخذنا میثاقکم ورفعنا فوقکم الطور خذوا ما آتیناکم بقوة واسمعوا قالوا سمعنا وعصینا واشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم قل بئسما یامرکم به ایمانکم ان کنتم مومنین»1
ای بنی اسرائیل بیاد آرید زمانی را که از شما عهد گرفتیم وکوه را در بالای سر شما نگهداشتیم وگفتیم آنچه را که بشما داده ایم با قوت ومحکمی بگیرید (تورات را قبول کنید) وبشنوید(اطاعت کنید) گفتند شنیدیم ونافرمانی کردیم وبه جهت کفرشان، محبت گوساله در دلهای آنان جا گرفت ( به عبادت گوساله دل بستند) بگو چه ناپسند است آنچه که ایمانتان شما را به آن امر می کند اگر از ایمان آورندگان باشید.
تفسیر المنار می گوید منظور آیه اینست که خداوند اول از ایشان عهد گرفت وسپس برای اینکه در عهد خودشان ثابت باشند کوه را بربالای سر آنان بلند کرد.
ولی این تفسیر صحیح نیست زیرا آیه 171 از سوره اعراف که می فرماید: « واذا نتقنا الجبل فوقهم کانه ظلة وظنوا انه واقع بهم خذوا ما آتیناکم بقوة » بیاد آرید زمانی را که کوه را بر بالای سر آنان نگاهداشتیم، گویا که آن سایه بانی است وگمان بردند (یقین کردند) که آن کوه برسر آنان می افتد (دراین هنگام گفتیم ) آنچه را که به شما داده ایم (تورات را ) با قوت ومحکمی اخذ کنید از این آیه معلوم می شود که خداوند در وهله اول کوه را در بالای سر ایشان نگه داشته وتهدید کرده است وچون ایشان دیده اند که کوه می افتد مجبور شده اند که ظاهرا اطاعت کنند .
مرحوم آقای شیخ جواد بلاغی در تفسیر این آیه می گوید منظور از «خذوا ما آتیناکم بقوة» اینست که : بقوة من القلب والبدن ولی این معنی بعید بنظر می رسد زیرا در اینجا موضوع قلب وبدن نیست بلکه مقصود اینست که ای یهودیان ، خداوند که تورات را برای هدایت وراهنمائی شما فرستاده است به آن چنگ زنید وعمل کنید ودستورات آن را متروک نگذارید.
ممکن است تصور شود که بلند کردن کوه طور در بالای سر بنی اسرائیل، برای ایمان آوردن آنان ، یک امر اجباری بوده وبا آیه لا اکراه فی الدین ... متناقض می باشد می گوئیم این کار (بلند کردن کوه) برای اطاعت واجبار باطنی نبوده است بلکه برای این بوده که لااقل ولو بظاهر، اظهار انقیاد وتسلیم کنند ومانع پیشرفت مقاصد حضرت موسی نباشند اما معنای لا اکراه فی الدین... عبارت است از کرامت قلبی ولو اینکه ظاهرا ایمان ابراز دارند وهیچگس حتی پیامبر وظیفه نداشته است که در باره ایمان واقعی به تفتیش مردم بپردازد.
یک امتیاز بزرگ اسلام: