لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
جمهوری فدرال آلمان یکی از صنعتیترین کشورهای پیشرو جهان است. این کشور که در قاره اروپا واقع شده از شمال با دریای شمال، دانمارک و دریای بالتیک، از شرق با لهستان و جمهوری چک، از جنوب با اتریش و سوییس و از غرب با فرانسه، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند هممرز است.
آلمان دارای نظام سیاسی جمهوری فدرال دموکراتیک پارلمانی بوده و دارای ۱۶ ایالت است. این ایالتها میتوانند در برخی مسائل مستقل عمل کنند. آلمان هنگام جنگ فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۱ به عنوان یک ملت-دولت متحد شد. آلمان هم اکنون یکی از صنعتیترین کشورهای جهان است و موتور اقتصادی حوزهی پولی یورو محسوب میشود.
جمهوری فدرال آلمان یکی از اعضای سازمان ملل متحد، ناتو، کشورهای گروه هشت و گروه پنج بوده و از بنیانگذاران اتحادیه اروپا است. این کشور پرجمعیتترین و ثروتمندترین عضو اتحادیه اروپا نیز هست.
تاریخ
دوران مهاجرت و فرانکها (۳۰۰ تا ۴۸۳)
کارولنژیها و فرانک شرقی از سال ۷۵۱.
تشکیل امپراتوری مقدس روم در آلمان (رایش اول، با تاجگذاری شارلمانی تا سال ۱۸۰۶.).
وقوع جنگ سیساله (۱۶۱۸-۱۶۴۸).
پادشاهی پروس (۱۷۰۱-۱۹۱۸).
اتحاد آلمان و تشکیل رایش دوم در دوران ویلهلم یکم و صدراعظمی بیسمارک ۱۸۸۸ تا ۱۹۱۸.
شکست رایش دوم در جنگ جهانی اول و تشکیل جمهوری وایمار در فاصلهٔ سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۳.
تشکیل رایش سوم توسط آدولف هیتلر در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵.
شکست رایش سوم در جنگ جهانی دوم و اشغال آلمان توسط متفقین و شکلگیری آلمان فدرال در سال ۱۹۴۹
شکلگیری جمهوری دموکراتیک آلمان در سال ۱۹۴۹.
اتحاد دو آلمان در سال ۱۹۹۰ به دنبال سقوط دیوار برلین و تشکیل مجدد آلمان متحد
/
/
دیوار برلین
[ویرایش] نخستین ساکنان
سکونت دایم انسان در سرزمینی که آلمان خوانده میشود تاریخی دست کم ۵۰۰ هزار ساله دارد. نئاندرتالها نخستین ساکنان نامآور آلمان هستند. این که نوعی از انسان اندیشمند (Homo sapiens) را چنین نامیدهاند، به یافتههای دیرینشناختی در نئاندرتال یعنی دره نئاندر در نزدیکیهای دوسلدورف برمیگردد.
[ویرایش] رمیها در سرزمین آلمان
از گروههای انسانی ساکن در سرزمین آلمان نخست به صورت مکتوب در نوشتههای یونانی و رُمی نام برده شده است. رُمیها به مدت پنج قرن تا نیمه قرن پنجم میلادی بر آلمان تسلط داشتهاند. شهرهایی چون کلن، تریر، ماینتس و آوگسبورگ در آغاز مقر نظامی رُمیها بوده اند.
[ویرایش] دویچلند
سرزمین آلمان در سدههای میانه شاهد هجوم و جابجایی اقوام است. سرنوشتساز برای آن تسلط فرانکها بر اروپای میانه و غربی بوده است. کارل کبیر یا شارلمانی چهرهی مشهور آنان است که در سال ۸۰۰ امر کرد که پاپ در رم تاج قیصری بر سر وی نهد. وحدت امپراطوری او به دلیل ستیز در میان خاندانش دیری نپایید. آنچه بعدا آلمان نام گرفت در فرانک شرقی تولد یافت که یکی از سه قسمت امپراطوری تقسیم شدهی کارل کبیر به سال ۸۴۳ بود.ین بخش در میان اعقاب کارل کبیر نصیب لودویگ شد که لودویگ شاهِ آلمانی (König Ludwig Germanicus) خوانده میشود. در این بخش به تدریج گرد زبانی که با آن سخن میگفتند و "دویچ" خوانده میشد، احساسی از همبستگی پدید آمد. سرزمین مردم دویچزبان دویچلند، نام گرفت. برخی همسایگان غربی دویچلند را با یک طایفهی دویچزبانی که با آن برخورد داشتند، میشناختند. این طایفه آلِمانها (Alemannen) بودند که در قرون وسطا در منطقهای که شوابن خوانده میشود، سکونت داشتند. چنین شد که فرانسویان دویچلند را آلمان و زبانشان را آلمانی خواندند. ایرانیان نیز که با اروپا عمدتا از طریق فرانسه آشنا شدند، به پیروی از آنان دویچلند را آلمان نامیدند.
[ویرایش] رایش مقدس رمی
سرزمین آلمان ابتدا زیر سیطرهی "رایش مقدس رمی" بود. در قرن پانزدهم قید "ملت آلمان" نیز به این عنوان اضافه شد. فرمانروایان این رایش (دولت فخیمه / امپراتوری)، که قیصر (به آلمانی: Kaiser) نامیده میشدند، بارها کوشیدند بر اقتدار و نفوذ کلام خود بیفزایند. رایش اما هیچگاه یکپارچه نشد و امیران محلی قدرت خودمختار ماندند. پس از جنبش اصلاح دینی، که در کلیسای یکپارچهی مسیحیت رمی شکاف ایجاد کرد، و جنگهایی که پیآمد آن بودند، قدرت قیصر باز صوریتر شد.
[ویرایش] رایش مقدس رمی
در قرنهای ۱۷ و ۱۸ در آلمان نیز به شیوهی فرانسه حکومتگری به قدرت مطلقه (Absolutismus) تمایل داشت. این گرایش اما نه در قدرت مرکزی، بلکه در سطح ولایات و امیرنشینهای شهری کارساز شد. دستاورد این جریان بوروکراسی متمرکز دولتی در ولایات و شهرها بود. جنبش اصلاح دینیای که لوتر پرچمدارش بود نواحیای از آلمان را، عمدتا در بخش شرقی، به کلیسای جدید که پروتستان نام گرفت، گرواند
[ویرایش] روحیهی پروتستانی
پروتستانتیسم با خود روحیاتی به همراه آورد که بر فرهنگ آلمانی سخت تأثیر گذاشت سختکوشی و سادهگرایی و انضباط و روحیهی تبعیت از مقررات دولتی و نیز باز بودن برای انسانگرایی عصر جدید و روشنگری و انتقاد از نظمهای کهن عقیدتی و اجتماعی. تأثیرات متناقض بودند. در جایی تعصب ایجاد کردند، در جایی و به اعتباری آزادمنشی
[ویرایش] کنگرهی وین
"دولت فخیمهی رمی ملت آلمان" با حملهی ناپلئون فروپاشید. حملهی ناپلئون فقط یک حملهی نظامی نبود. ایدههای انقلاب کبیر فرانسه نیز در اروپای مرکزی گسترش یافتند. نظم کهن از هم گسست.کنگرهی وین (۱۸ سپتامبر ۱۸۱۴ تا ۹ ژوین ۱۸۱۵)، که بر آن بود اروپای پس از غلبه بر ناپلئون را بنیاد گذارد، در جهت احیای نظم کهن کوشید. از ۳۸ دولت ریز و درشت آلمانی اتحادیهای به سرپرستی اتریش تشکیل شد. در این اتحادیه، که مجلس آن به نام بوندستاگ (Bundestag مجمع اتحادیه) در فرانکفورت تشکیل میشد و در آن امیران روابط خود را تنظیم میکردند، استانهای شرقی پروس و نیز شلسویگ که در اتحاد با دانمارک قرار داشت، شرکت نداشتند.
[ویرایش] برآمد پروس
بلافاصله پس از انقلاب رقابت و ستیز در میان حکومتهای آلمانی بویژه میان اتریش و پروس بالا گرفت. پروس از جنگ آلمانی ۱۸۶۶ پیروز بیرون آمد. اتحادیهی آلمان فروپاشید و پروس بر شمال آلمان نیز سلطه یافت. از تعداد حکومتهای خودمختار آلمانی کاسته شد پروس چنان قدرت یافت که پس از جنگ با فرانسه در سالهای ۱۸۷۰/۷۱ که آن را به نفع خود تمام کرد، توانست با سیاستگزاری صدراعظم بیسمارک اتریش را کنار گذاشته، دیگر حکومتهای خودمختار آلمانی را از میان برداشته و آلمان قیصری را با رهبری پروس بنیاد گذارد.
[ویرایش] آلمان قیصری
آلمان قیصری به لحاظ نظامی و اقتصادی نیرومند بود. چون در ردیف قدرتهای بزرگ جهانی بود مایل بود در تقسیم استعماری جهان سهم بزرگی را نصیب خود کند. ایدئولوژی آن ناسیونالیسمی بود که برخلاف بینش رایج در انقلاب ۱۸۴۸/۴۹ هیچ همخوانیای با دموکراتیسم نداشت و به نظامیگری