لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
جمهوری فدرال آلمان یکی از صنعتیترین کشورهای پیشرو جهان است. این کشور که در قاره اروپا واقع شده از شمال با دریای شمال، دانمارک و دریای بالتیک، از شرق با لهستان و جمهوری چک، از جنوب با اتریش و سوییس و از غرب با فرانسه، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند هممرز است.
آلمان دارای نظام سیاسی جمهوری فدرال دموکراتیک پارلمانی بوده و دارای ۱۶ ایالت است. این ایالتها میتوانند در برخی مسائل مستقل عمل کنند. آلمان هنگام جنگ فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۱ به عنوان یک ملت-دولت متحد شد. آلمان هم اکنون یکی از صنعتیترین کشورهای جهان است و موتور اقتصادی حوزهی پولی یورو محسوب میشود.
جمهوری فدرال آلمان یکی از اعضای سازمان ملل متحد، ناتو، کشورهای گروه هشت و گروه پنج بوده و از بنیانگذاران اتحادیه اروپا است. این کشور پرجمعیتترین و ثروتمندترین عضو اتحادیه اروپا نیز هست.
تاریخ
دوران مهاجرت و فرانکها (۳۰۰ تا ۴۸۳)
کارولنژیها و فرانک شرقی از سال ۷۵۱.
تشکیل امپراتوری مقدس روم در آلمان (رایش اول، با تاجگذاری شارلمانی تا سال ۱۸۰۶.).
وقوع جنگ سیساله (۱۶۱۸-۱۶۴۸).
پادشاهی پروس (۱۷۰۱-۱۹۱۸).
اتحاد آلمان و تشکیل رایش دوم در دوران ویلهلم یکم و صدراعظمی بیسمارک ۱۸۸۸ تا ۱۹۱۸.
شکست رایش دوم در جنگ جهانی اول و تشکیل جمهوری وایمار در فاصلهٔ سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۳.
تشکیل رایش سوم توسط آدولف هیتلر در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵.
شکست رایش سوم در جنگ جهانی دوم و اشغال آلمان توسط متفقین و شکلگیری آلمان فدرال در سال ۱۹۴۹
شکلگیری جمهوری دموکراتیک آلمان در سال ۱۹۴۹.
اتحاد دو آلمان در سال ۱۹۹۰ به دنبال سقوط دیوار برلین و تشکیل مجدد آلمان متحد
/
/
دیوار برلین
[ویرایش] نخستین ساکنان
سکونت دایم انسان در سرزمینی که آلمان خوانده میشود تاریخی دست کم ۵۰۰ هزار ساله دارد. نئاندرتالها نخستین ساکنان نامآور آلمان هستند. این که نوعی از انسان اندیشمند (Homo sapiens) را چنین نامیدهاند، به یافتههای دیرینشناختی در نئاندرتال یعنی دره نئاندر در نزدیکیهای دوسلدورف برمیگردد.
[ویرایش] رمیها در سرزمین آلمان
از گروههای انسانی ساکن در سرزمین آلمان نخست به صورت مکتوب در نوشتههای یونانی و رُمی نام برده شده است. رُمیها به مدت پنج قرن تا نیمه قرن پنجم میلادی بر آلمان تسلط داشتهاند. شهرهایی چون کلن، تریر، ماینتس و آوگسبورگ در آغاز مقر نظامی رُمیها بوده اند.
[ویرایش] دویچلند
سرزمین آلمان در سدههای میانه شاهد هجوم و جابجایی اقوام است. سرنوشتساز برای آن تسلط فرانکها بر اروپای میانه و غربی بوده است. کارل کبیر یا شارلمانی چهرهی مشهور آنان است که در سال ۸۰۰ امر کرد که پاپ در رم تاج قیصری بر سر وی نهد. وحدت امپراطوری او به دلیل ستیز در میان خاندانش دیری نپایید. آنچه بعدا آلمان نام گرفت در فرانک شرقی تولد یافت که یکی از سه قسمت امپراطوری تقسیم شدهی کارل کبیر به سال ۸۴۳ بود.ین بخش در میان اعقاب کارل کبیر نصیب لودویگ شد که لودویگ شاهِ آلمانی (König Ludwig Germanicus) خوانده میشود. در این بخش به تدریج گرد زبانی که با آن سخن میگفتند و "دویچ" خوانده میشد، احساسی از همبستگی پدید آمد. سرزمین مردم دویچزبان دویچلند، نام گرفت. برخی همسایگان غربی دویچلند را با یک طایفهی دویچزبانی که با آن برخورد داشتند، میشناختند. این طایفه آلِمانها (Alemannen) بودند که در قرون وسطا در منطقهای که شوابن خوانده میشود، سکونت داشتند. چنین شد که فرانسویان دویچلند را آلمان و زبانشان را آلمانی خواندند. ایرانیان نیز که با اروپا عمدتا از طریق فرانسه آشنا شدند، به پیروی از آنان دویچلند را آلمان نامیدند.
[ویرایش] رایش مقدس رمی
سرزمین آلمان ابتدا زیر سیطرهی "رایش مقدس رمی" بود. در قرن پانزدهم قید "ملت آلمان" نیز به این عنوان اضافه شد. فرمانروایان این رایش (دولت فخیمه / امپراتوری)، که قیصر (به آلمانی: Kaiser) نامیده میشدند، بارها کوشیدند بر اقتدار و نفوذ کلام خود بیفزایند. رایش اما هیچگاه یکپارچه نشد و امیران محلی قدرت خودمختار ماندند. پس از جنبش اصلاح دینی، که در کلیسای یکپارچهی مسیحیت رمی شکاف ایجاد کرد، و جنگهایی که پیآمد آن بودند، قدرت قیصر باز صوریتر شد.
[ویرایش] رایش مقدس رمی
در قرنهای ۱۷ و ۱۸ در آلمان نیز به شیوهی فرانسه حکومتگری به قدرت مطلقه (Absolutismus) تمایل داشت. این گرایش اما نه در قدرت مرکزی، بلکه در سطح ولایات و امیرنشینهای شهری کارساز شد. دستاورد این جریان بوروکراسی متمرکز دولتی در ولایات و شهرها بود. جنبش اصلاح دینیای که لوتر پرچمدارش بود نواحیای از آلمان را، عمدتا در بخش شرقی، به کلیسای جدید که پروتستان نام گرفت، گرواند
[ویرایش] روحیهی پروتستانی
پروتستانتیسم با خود روحیاتی به همراه آورد که بر فرهنگ آلمانی سخت تأثیر گذاشت سختکوشی و سادهگرایی و انضباط و روحیهی تبعیت از مقررات دولتی و نیز باز بودن برای انسانگرایی عصر جدید و روشنگری و انتقاد از نظمهای کهن عقیدتی و اجتماعی. تأثیرات متناقض بودند. در جایی تعصب ایجاد کردند، در جایی و به اعتباری آزادمنشی
[ویرایش] کنگرهی وین
"دولت فخیمهی رمی ملت آلمان" با حملهی ناپلئون فروپاشید. حملهی ناپلئون فقط یک حملهی نظامی نبود. ایدههای انقلاب کبیر فرانسه نیز در اروپای مرکزی گسترش یافتند. نظم کهن از هم گسست.کنگرهی وین (۱۸ سپتامبر ۱۸۱۴ تا ۹ ژوین ۱۸۱۵)، که بر آن بود اروپای پس از غلبه بر ناپلئون را بنیاد گذارد، در جهت احیای نظم کهن کوشید. از ۳۸ دولت ریز و درشت آلمانی اتحادیهای به سرپرستی اتریش تشکیل شد. در این اتحادیه، که مجلس آن به نام بوندستاگ (Bundestag مجمع اتحادیه) در فرانکفورت تشکیل میشد و در آن امیران روابط خود را تنظیم میکردند، استانهای شرقی پروس و نیز شلسویگ که در اتحاد با دانمارک قرار داشت، شرکت نداشتند.
[ویرایش] برآمد پروس
بلافاصله پس از انقلاب رقابت و ستیز در میان حکومتهای آلمانی بویژه میان اتریش و پروس بالا گرفت. پروس از جنگ آلمانی ۱۸۶۶ پیروز بیرون آمد. اتحادیهی آلمان فروپاشید و پروس بر شمال آلمان نیز سلطه یافت. از تعداد حکومتهای خودمختار آلمانی کاسته شد پروس چنان قدرت یافت که پس از جنگ با فرانسه در سالهای ۱۸۷۰/۷۱ که آن را به نفع خود تمام کرد، توانست با سیاستگزاری صدراعظم بیسمارک اتریش را کنار گذاشته، دیگر حکومتهای خودمختار آلمانی را از میان برداشته و آلمان قیصری را با رهبری پروس بنیاد گذارد.
[ویرایش] آلمان قیصری
آلمان قیصری به لحاظ نظامی و اقتصادی نیرومند بود. چون در ردیف قدرتهای بزرگ جهانی بود مایل بود در تقسیم استعماری جهان سهم بزرگی را نصیب خود کند. ایدئولوژی آن ناسیونالیسمی بود که برخلاف بینش رایج در انقلاب ۱۸۴۸/۴۹ هیچ همخوانیای با دموکراتیسم نداشت و به نظامیگری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
وضعیت مذهب، کلیسا و اعتقادات دینی در کشورهای کمونیستی سابق
شماره صفحه در مجله: 25
پدیدآورنده: ترجمه: سعداله مسعودیان ،
خلاصه:
کلمات کلیدی:
،
اشاره:
اخیرا تحقیقات جامعی در ارزیابی موقعیت مذهب و کلیسا در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی که ده سال پیش، از قید رژیمهای کمونیستی آزاد شدند، توسط گروهی از محققین صورت گرفته که نتیجه آن در قالب دو کتاب به بازار عرضه شده است. نتایجبدست آمده نشان میدهد که منحنی تغییرات گرایش به مذهب و کلیسا در کشورهای سه گانه اروپایی مورد نظر (این دسته بندی سه گانه در سال 1991 بر حسب میزان گرایش مردم به مذهب انجام پذیرفته است) به شرح زیر بوده است: گرایش به کلیسا در سالهای اول آزادی، بسیار زیاد، در سالهای میانی ثابت و در سالهای اخیر گسترش یافته است. گرایش به مذهب در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی همراه با تنوع و تعدد مذاهب، بخصوص گسترش نهضتهای مذهبی مآب، همراه بوده است. در مجموع، تحقیقات انجام شده، وضعیت فعلی کلیساها را (اعم از ارتدوکسی، کاتولیکی و پروتستانی) نسبتبه گذشته، کم رونقتر و آینده آن را نگران کننده توصیف نموده است. در این مقاله به خلاصهای از نتایجبدست آمده از این دو کتاب که در مجله کاتولیکی ایل رنیو به چاپ رسیده، اشاره میگردد.
پس از گذشته ده سال از واژگونی رژیمهای کمونیستی در کشورهای اروپایی و نقش عمدهای که این سقوط در ارائه آزادی به کلیساهای مسیحی ایفا نمود، ارزیابی موقت از این آزادی در طی این ده سال مفید به نظر میرسد. در سال1989، یعنی زمان سقوط این رژیم، چه تحولات و دگرگونیهایی در زمینه مذهبی - کلیسایی رخ داد؟ امروزه بعد از فروپاشی این رژیم، کلیساهای مسیحی در جامعه اروپایی چه نقشی را بازی میکنند؟ آیا این پیشرفتهای بوجود آمده در شرق و غرب با هم یکسانند، یا اینکه این دو قسمت از اروپا در سالها و یا دهههای آینده، هر یک راه متفاوت از دیگری را در زمینه مذهبی طی خواهند کرد؟ در چه فضایی، یافتن وجوه مشترک بین کشورهای مختلف و کلیساهای مختلف در اروپای مرکزی و شرقی امکان پذیر میباشد و تفاوتهای عمده آنها را چگونه میتوان یافت؟
برای ارزیابی فوق میتوان به مطالب ارزنده در دو کتاب منتشر شده مراجعه نمود: کتاب اول تحت عنوان «مذاهب بعد از سقوط کمونیسم در کشورهای اروپای شرقی - مرکزی»، تالیف دتلف پولاک (Detelef Pollack) و دیگر مؤلفین همکار با وی، کتاب دوم تحت عنوان «مذهب در رفرمهای بوجود آمده در کشورهای اروپای شرقی - غربی»، تالیف تئولوگ اتریشی به نام زولهنر (M.Zulehaner) است.
در کتاب اول، به نقش نسبی تک تک کشورهای واقع در منطقه از استوونی تا بلغارستان اشاره میکند و کتاب دوم تجزیه و تحلیلهایی را حسب تحقیقاتی که از نوامبر سال1997 تا مارس 1998 صورت گرفته، درج کرده است. این تحلیل براساس سؤالهایی که از 1000 تا 1200 نفر افراد 18 تا 65 ساله در ده کشور پرسیده شده، بعمل آمده است.
در کتاب اول، ضمن اشاره به توسعه مذهبی کلیسایی طی تسلط رژیم کمونیستبه بررسی سه مرحله میپردازد:
مرحله اول، از پایان جنگ جهانی دوم تا ظهور دموکراسی مردم در طی سالهای49-1948
مرحله دوم، بررسی دهههای پنجاه، شصت و هفتاد
مرحله سوم، بررسی نیمه دوم دهه هفتاد تا سقوط کمونیسم.
در مرحله اول، تعداد زیادی از کشورهای زیر نفوذ رژیم شوروی، موفق به مقاومتشدید در مقابل تحولات ناشی از رژیم کمونیست میشوند. در مرحله دوم، ضعف قابل ملاحظه کلیساها و کنارهگیری آنها از زندگی عوام، از جمله کم شدن اعضای کلیساها حضور کم رنگ افراد در کلیسا و حسب آمارهای مربوطه، تقلیل گرایشات مذهبی فردی مشهود است. مرحله سوم، تحولات تدریجی کاملا متضادی را نشان میدهد; یعنی بر تعداد افرادی که کلیسا را ترک کردهاند، افزوده میشود، اما به پدیده بیداری مذهبی، نه تنها در رابطه با بروز گرایشات مذهبی فردی، بلکه در رابطه با ظهور نهادهای مذهبی، توجه میشود. «پولاک»، جامعه شناس مذهبی، ویژگیهای خاص این مرحله را چنین بررسی میکند: «تشکیل گروههای غیررسمی متعهد که در جهت استقرار صلح، دفاع از محیط زیست، دفاع از حقوق بشر و حقوق زنان و دفاع از تجربیات فردی و همچنین دفاع از گروههایی که از وعدههای دولتسوسیالیستی مبنی بر ایجاد ترقی و رفاه و مصرف و ارائه یک دیدگاه آلترناتیو از یک جامعه مبتنی بر مشارکت و دوری جستن از روحیه اشتراکی اقدام میکنند.»
دو کتاب مذکور در ارائه یک قضاوت عمومی نسبتبه وجود رشد مذهبی کلیسایی بعد از فروپاشی کمونیسم از خود احتیاط نشان میدهند.
این دو کتاب بر سر یک موضوع توافق دارند: قسمت اعظم حرکتشدید مذهبی - کلیسایی قابل توجهی که سریعا در خیلی از کشورها بعد از سقوط کمونیسم پدید آمد، محو یا توسط چشم اندازهای متنوع جایگزین گردید. در پایان «زولنهر» اظهار میدارد که در سال 1998 در این کشورها، تعداد افرادی که خود را «مذهبی» میخواندند، به طور قابل توجهی کمتر از تعداد این افراد در سال 1991 بوده است.
اما به غیر از استثنائاتی، افزایش قشر مذهبی نسبتبه قشر غیرمذهبی آن، بعد از سقوط کمونیسم، قابل توجه است. «پولاکو» در خاتمه مینویسد: از اینکه بعد از بیداری مذهبی - کلیسایی در اروپای مرکزی و شرقی، تفاوت بین تک تک این کشورها افزایش یافت، دلایل بارزی وجود دارد. این تفاوتها قبل از هرچیز، به مذاهب غالب در این کشورها مربوط میشود; یعنی برخی کشورها با اکثریت کاتولیک و برخی دیگر با اکثریت ارتدوکس هستند. در بطن این چهارچوب مذهبی - کلیسایی، در اروپای شرقی، مانند آلمان شرقی، استونی و تا اندازهای در لتونی، ارتدوکسها در اکثریت هستند. در کنار اکثریت مذهبی، عوامل دیگری مانند روابط بین کلیسا و هویت ملی (ثابتشده است که کلیسای کاتولیک، تنها کلیسایی است که توانسته اعضای خود را بهتر حفظ کند، اما کلیسای انجیلی در این باره کمتر موفق بوده است) پیوند خورده و نقش عمدهای در خود آگاهی کلیساهای زیر نفوذ رژیم کمونیستبازی کرده است.
از نظر افکار عمومی، امروزه متمایز کردن کشورهای اروپای مرکزی - شرقی، براساس درجه اعتقاد مذهبی (دینداری) و تعلق کلیسایی قابل سنجش است. با توجه به تحقیقاتی که زولنهر در ده کشور اروپایی به عمل آورده، این کشورها به سه رده تقسیم بندی میشوند. کشورهایی چون جمهوری چک و آلمان شرقی که در رده پایین قرار دارند (زیاد مذهبی نیستند)، دوم لهستان، رومانی، لیتوانی و کرواسی که در رده بالا قرار دارند (شدیدا مذهبی هستند) و در رده وسط، مجارستان، اسلوونی و اوکراین که درجه اعتقادات مذهبی عادی دارند.
بدین طریق، هنگام انجام این تحقیقات که از سال1997 تا 1998 و بر روی افراد از سنین 18 تا 65 سال صورت گرفت، در جمهوری چک 30 درصد، آلمان شرقی سابق 25 درصد، لهستان 92 درصد، رومانی89 درصد، اسلوونی53 درصد و مجارستان56 درصد، به خدا معتقد بودند. درصد افرادی که این تحقیقات بر روی آنها انجام گرفته و آنان خود را شخصا مذهبی میدانند، بین 75 درصد در لهستان و 25 درصد در آلمان شرقی،29 درصد در جمهوری چک،49 درصد در اسلوونی در نوسان میباشد. اظهار تعلق به یک مذهب مسیحی در جمهوری چک27 درصد ولی برعکس، مجارستان 60 درصد و لهستان93 درصد میباشد.
این تحقیقات به کشورهای ملحد نیز مربوط میشود: «دو کشور آلمان شرقی و جمهوری چک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
(عملیات روانی امریکا علیه کشورهای اسلامی
در مورد شیوههای امریکا برای اعمال عملیات روانی بر ضد شوروی سابق و دیگر دشمنانش، تاکنون مباحث زیادی مطرح و شیوههای این کشور با استفاده از شواهد، بررسی شده است. با توجه به وسعت جهان اسلام از نظر جمعیت، فرهنگ، قومیت و … و با توجه به اینکه پیروان دین اسلام در حال افزایش است (به نحوی که پیشبینی میشود تا سال 2023 اسلام بیشترین پیروان را خواهد داشت) و به ویژه با توجه به این مطلب که منافع امریکا در بیشتر مناطق جهان با چالش گرایشهای اسلامی مواجه است؛ چگونگی مبارزه و برخورد امریکا با دنیای اسلام به مطالعات بسیار عمیق و علمی نیاز دارد. البته، پر واضح است که امریکا در رویارویی با جهان اسلام مجبور است به ابعاد نرمافزاری منازعه بپردازد؛ بنابراین، عملیات روانی از شاخصترین مؤلفههای بعد نرمافزاری جنگ است. این مقاله با ارائه بحثهای تئوریک و نیز شواهد تاریخی در صدد است گوشههایی از تلاشهای عملیات روانی امریکا را بازگو کند و در پایان، توصیههایی را به خوانندگان ارائه دهد.
مقدمهاز زمان فروپاشی اتحاد شوروی و شعلهور شدن جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991، دولتهای منطقه ـ به ویژه ایران ـ از سوی امریکا در معرض یک عملیات روانی هدفمند، سازماندهی شده و مطالعه شده قرار گرفتند. طبیعت و گرایشهای حکومت امریکا همواره تهاجمی و نظامی بوده است، زیرا سیاستمداران آن یا صاحبان شرکتهای بزرگ هستند یا در چنین شرکتهایی سهام دارند یا در مقام مدیران عالیرتبه این شرکتها موظفاند که در راستای منافع خود و افزودن به ثروتهایشان تلاش کنند. همچنین، فعالیت این شرکتها یا در زمینه تجارت نفت است یا در صنایع بزرگی که به تولید جنگافزار میپردازند، بنابراین، بودجههای توسعه تسلیحات نظامی و جنگافزار نظامی را در سطح میلیاردی جذب میکنند. هر چند آیزنهاور ـ رئیس جمهور پیشین امریکا ـ مردم را از تسلط این شرکتها بر سیاست بر حذر داشته بود، اما میتوان گفت سیاست خارجی امریکا را ژانرالهای پنتاگون و کارخانههای صنایع جنگ تعیین میکنند. معروف است که مناقشات سیاسی و عملیات روانی ابزار اجرای سیاست خارجی و ستون فقرات آن هستند. در همین راستا، جیمز پلدوین معاون فرمانده نیروی دریایی امریکا در مقدمه کتاب جنگ سیاسی گفته است: «غالباً جنگ با به کارگیری وسایل نظامی تعریف میشود که از طریق، در صدد کسب اهداف سیاسی است، اما باید گفت عملیات روانی سیاسی برای دستیابی به این اهداف، راه مؤثرتری است. در این راستا به کارگیری تصاویر، افکار، سخنرانی، شعار، تبلیغات، فشار اقتصادی و فناوری اطلاعات، بر سیاست دشمن اثر میگذارد».
در واقع، کشورهای اسلامی از دهه هفتاد به بعد با پیامهای عملیات روانی زندگی میکنند. اوج این وضعیت را در حمله امریکا بر ضد تروریسم و توطئههای این کشور در بحران عراق شاهد هستیم. از این پس، دخالتهای بیپرده امریکا در امور کشورهای اسلامی و خطرهای آن برای دولتهای منطقه را بیشتر شاهد خواهیم بود؛ دخالتهایی که با شعار توسعه دموکراسی و یکسانسازی اقتصادی و سیاسی انجام میگیرد. حکومت امریکا اکنون عملیات روانی ویرانگری را بر ضد جهان اسلام و حتی بر ضد مردم امریکا بر پا کرده است. حوادث 11 سیپتامبر شرایطی را فراهم کرد تا این جنگ از پیش آماده شده – که سیاست خارجی بوش را در مورد خاورمیانه شکل میدهد – امکان اجرا پیدا کند. البته جورج بوش پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری امریکا به دنبال چنین بهانهای بود، وی هرگونه تعریف دیگری از تروریسم را رد و خود را تنها مرجع تعریف و تعیین مصادیق تروریسم معرفی کرد و در این راستا، رفتار هر دولتی را که با سیاستهای وی موافق نباشد، هدف بمباران عملیات روانی قرار میداد. اهداف پنهان و واقعی حکومت امریکا در برابر عراق از چشم ناظران سیاسی پوشیده نیست، اما متأسفانه در اثر اعمال نیروی عملیات روانی امریکا بر دولتهای اسلامی و حتی اخیراً بر برخی دولتهای اروپایی، این اهداف بر ضد ملت عراق متمرکز شده است. البته بعضی از دولتهای عربی در این زمینه مقصر هستند؛ زیرا آنها باور دارند که باید به خواستههای امریکا پاسخ مثبت بدهند. در واقع، این عمل آنها تسلیم شدن در برابر خواستههای امریکا برای رهایی از تهدید عراق بود. مسئله مهمتر اینکه، اهداف امریکا در پشت پرده براندازی حکومت در عراق، جهانی کردن ادعاهای دروغی است که کارشناسان عملیات روانی در پنتاگون آنها را میسازند. بنابراین، بهانهتراشیها و ادعاهای آنها در توجیه جنگ بر ضد عراق به گونهای است که رفتهرفته همه باور میکنند که اهداف اعلام شده امریکا، اهداف واقعی جنگ است. به بیان دیگر، آنها دروغهایی را اختراع میکنند و در اثر تکرار این دروغها از وسایل ارتباط جمعی مخاطبان دچار شک و تردید میشوند که آیا این ادعاها را باور کنند یا برای خنثی کردن آنها تلاش کنند؟ بنابراین، مخاطبان باید اهداف پنهان آنها را کشف و بر اطلاعات دروغ تمرکز کنند و از این طریق، آنها را افشا کنند. این، بهترین شیوه رد توجیهات تبلیغاتی حکومت امریکا برای شروع جنگ در کشورهای دیگر است. در غیر این صورت، کشورهای مردمی قصور بزرگی را مرتکب میشوند که عدم آگاهی آنها را نسبت به آثار عملیات روانی نشان میدهد. آیا آن کشورها تجاهل میکنند یا واقعاً از روشها و خطرهای عملیات روانی بیاطلاعند؟ به راستی در فرهنگ سیاسی امریکا عملیات روانی نان سیاست و اکسیر حیات است. بنابراین بررسی مشروحی در مورد اهمیت عملیات روانی در سیاست امریکا انجام میگیرد.
عملیات روانی- تبلیغاتی: اصول و به کارگیری در مفهوم امریکایی
نخست به برخی از گفتههای سیاستمداران و نظامیان امریکایی درباره تأثیرات عملیات روانی و جایگاه آن در سیاست خارجی امریکا اشاره میشود. پل اسمیت از محققان برجسته مؤسسه دفاع ملی در مورد جنگ سیاسی میگوید: «در جنگ، کشتن عنصر اساسی نیست بلکه عنصر اساسی مجبور کردن دشمن به رفتار موافق اراده ماست». بنابراین، در اینجا عملیات روانی قرینه اراده سیاسی است و این نوع از جنگ، با ابزار خاص خود و با اشکال مختلف وارد صحنه میشود تا درجات بیشتری از فشار را بر دشمن وارد کند. هما میدوکان( ) میگوید: «روشنگری استعماری بهتر از توپخانه است که بر بدنها غلبه میکند. عملیات روانی امریکا از طریق شکنجه روح عمل میکند». دگلاس بلورفاب رئیس آژانس اطلاعات مرکزی امریکا سیا میگوید: «نقش عملیات ویژه (روانی) در استراتژی ایالات متحده در دهه هشتاد چنین بود: این کشور به مدت دو سال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
انتقال اطلاعات به کشورهای جهان سوم
متخصصان علوم اقتصادی و سیاسی تقسیمبندیهای متفاوتی را برای کشورها قائل شده اند؛ مثل کشورهای پیشرفته، صنعتی و جهان اول، در مقابل کشورهای توسعه نیافته، در حال توسعه، جهان سوم و نظایر آن. در این مقاله هدف، تائید، تکذیب و یا بررسی درست و یا غلط بودن این عنوانها نیست؛ بلکه منظور، بررسی مسائل مربوط به انتقال اطلاعات به کشورهای گروه دوم است که از میان عنوانهای فوق، عنوان "جهان سوم" بمناسبت مصطلحتر بودن آن، برایشان انتخاب شده است.
از نظر جغرافیای سیاسی، 49 درصد وسعت کره زمین و 51 درصد جمعیت جهان اختصاص به کشورهای جهان سوم دارد. حدود 40 درصد این کشورها در زمره فقیرترین کشورهای جهان محسوب می شوند و بقیه در قیاس با آنها از فقر کمتری رنج می برند. مشکلات متعددی که گریبانگیر این کشورهاست روی همه عوامل پیشرفت از جمله تولید اطلاعات و یا استفاده صحیح و موثر از اطلاعات تولید شده در خارج از کشور تاثیری عمیق می گذارد.
اصولا" اطلاعات، اساسی ترین عامل برای توسعه و تکامل یک کشور است و بدین جهت جزئی از منابع ملی محسوب می شود که باید توسط هر کشوری در جهت پیشرفت و نیل به خودکفایی و همچنین غنای مادی و معنوی افراد جامعه، مورد بهره برداری قرار گیرد. بعبارت دیگر، صرفنظر از ویژگیهای مختلف فرهنگی (نژاد، مذهب، زبان، جنس و . . .)، ویژگیهای اقلیمی، تجربه، تحصیل و غیره، هر فردی باید امکان دسترسی و دستیابی به اطلاعات موجود در نقاط مختلف دنیا و استفاده از آن را در امر سازندگی خویش و جامعه خود داشته باشد.
بر این اساس، از خصوصیات مهم جوامع پیشرفته صنعتی، با ارزش شمردن اطلاعات، فراهم آوردن مجموعه ای غنی از داده ها و کوشش در تولید و افزایش آنها و اتکای شدید به اطلاعات است. با توجه به نقش حساس اطلاعات در اینگونه جوامع، امکانات کافی برای دسترسی افراد به انواع مختلف اطلاعات تولید شده درکلیه نقاط دنیا فراهم آمده است، در حالی که کشورهای جهان سوم استفاده از منابع اطلاعاتی، حتی در رابطه با اساسی ترین نیازها، با دشواریهای فراوان مواجه است.
از اینرو، اهمیت اطلاعات ایجاب می کند که با بررسی همه جانبه آن در ارتباط با کشورهای جهان سوم چاره اندیشیهایی بشود. هر چند که تا کنون یونسکو و بعضی از سازمانهای بین المللی پروژه هایی را در رابطه با بررسی نیازهای اطلاعاتی کشورهای جهان سوم آغاز کرده اند؛ ولی متخصصان و مسئولان امور اطلاع رسانی و نیز سیاستگزاران این کشورها بطور جدی و پیگیر با مسئله برخورد نکردهاند.
در این مقاله کوشش شده است تا نیازهای اساسی اطلاعاتی در رابطه با توسعه فنی و اجتماعی کشورهای جهان سوم مورد بررسی قرار گیرد و باشناسایی مشکلات و موانعی که در راه دستیابی به این اطلاعات وجود دارد، پیشنهاداتی در جهت بهبود بخشیدن به وضع اطلاعات و نهایتا" رفع این مشکلات ارائه گردد. در اینجا لازم است اشاره شود که بررسی تکنولوژی اطلاعاتی و مسائل مربوط به آن، موضوع دیگری است و ما در این مقاله قصد پرداختن به آن را نداریم.
انواع اطلاعات مورد نیاز کشورهای جهان سوم
قبل از ورود به بحث اصلی، بهتر است که به مناسب بودن اطلاعات در رابطه با نیازهای اطلاعاتی کشورهای جهان سوم مختصر اشاره ای بشود. مناسب بودن اطلاعات ممکن است از ابعاد مختلفی بررسی گردد که خود، نوع نیاز کشورهای جهان را مشخص می کند. در این رابطه موارد زیر از اهمیت خاصی برخوردارند:
الف. مناسب بودن اطلاعات با هدف: برای رسیدن به هر هدف، اطلاعاتی مناسب با آن هدف مورد نیاز است مثلا، امور مربوط به سیاستگزاری، برنامه ریزی، تعلیم و تربیت، تحقیق و توسعه، انتقال تکنولوژی و . . . هر یک دسترسی به اطلاعات متفاوتی را ایجاب می کند.
ب. مناسب بودن اطلاعات یا خصوصیات استفاده کنندگان: میزان تحصیلات، تجربه، زبان، هوش، استعداد و سایر خصوصیات فردی استفاده کنندگان اطلاعات، عامل مهمی در تعیین کمیت و کیفیت اطلاعات قابل استفاده هر فرد است.
پ. مناسب بودن اطلاعات در رابطه با کاربرد آن در محیط: تفاوتهای فرهنگی مانند زندگی در مناطق روستایی یا شهری، بری یا بحری، سرد یا گرم از عوامل مهم مناسب بودن اطلاعات کاربردی در رابطه با محیط کار است.
ت. مناسب بودن اطلاعات با راهها و وسایل انتقال آن: اطلاعات ممکن است از طریق کانالها (مجراها)ی رسمی، یعنی مدارک مکتوب از قبیل کتاب، مجله، گزارش و سایر مواد چاپی و غیرکتابی و یا بوسیله مجراهای غیررسمی، مانند ملاقاتهای حضوری، شرکت در کنفرانسها یا سمینارها و نیز از طریق رسانههای گروهی و وسایل ارتباط جمعی کسب گردد که بهر صورت می بایست مناسب با وسیله انتقال آن باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وزراء و سایر روسای هیئت های کشورهای عضو جنبش عدم تعهد که در تهران، جمهوری اسلامی ایران در تاریخ (12 و 13 شهریور 1386) 3 و 4 سپتامبر 2007 در نشست وزرا در خصوص حقوق بشر و تنوع فرهنگی گرد هم آمدند.
1- با تجدید عزم خود برای ارتقا وحمایت از کلیه حقوق بشر و آزادی های اساسی از جمله حق برخورداری از هویت فرهنگی که از خصوصیات توصیفی بشریت بوده و میراث مشترک بشری را نیز تشکیل می دهد.
2- با تاکید بر اینکه برداری، احترام به موقع به دیگران و حقوق آنها در تعیین رویکرد آزادانه خود به سوی پیشرفت رو به رشد از ارزشهای بنیادینی است که برای روابط بین الملل نیز ضروری می باشد.
3- با اذعان به این که نتوع فرهنگی و پیگیری توسعه فرهنگی توسط تمامی مردم و ملتها منبع غنای مشترک حیات فرهنگی بشریت می باشد.
4- با تاکید مجدد بر اهداف و اصول مندرج در منشور ملل متحد و با تاکید بر اعتبار و ارتباط مواضع اصولی نهضت عدم تعهد از جمله توسعه روابط دوستانه میان ملت ها بر اساس حقوق برابر، حق تمامی مردم درتعیین سرنوشت خود که به موجب آن آزادانه وضعیت سیاسی خود را تعیین می نمایند و آزادانه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود را پیگیری می کنند. کسب همکاری های بین المللی در حل و فصل مشکلات بین المللی دارای ماهیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا بشر دوستانه و احترام به حقوق بشر و ازادی های اساسی برای همگان بدون هیچ تبعیضی بر اساس نژاد، جنسیت، زبان و مذهب.
5- همچنین با تاکید مجدد بر تساوی حاکمیت اعضای ملل متحد که از هرگونه تلاشی به هدف بر هم زدن نسبی و یا کلی وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور که مغایر با منشور سازمان ملل است خودداری می کنند.
6- با تایید مجدد این که تنوع فرهنگی دارایی با ارزش برای پیشبرد و رفاه بشریت به طور گسترده می باشد و به عنوان یک ویژگی دائمی که موجب غنای جوامع ما می گردد بایستی ارج نهاده شود موارد بهره برداری واقع و حقیقتا پذیرفته شود.
7- با اغان به وجود منزلت و ارزش ویژه برای هر فرهنگ که شایسته شناسایی احترام و محالفت می باشد و مجاب گردیدن در این خصوص که تمامی فرهنگ ها دارای مجموعه ای از ارزشهای مشترک می باشند و در غنای تنوع وگوناگونی و در تاثیر گذاری متقابل آنها بر یکدیگر، تمامی آنها بخشی از میراث مشترک متعلق به بشریت را شکل می دهند.
8- با تاکید بر اینکه تعهد جمعی برای استماع و یادگیری از یکدیگر و احترام به میراث فرهنگی و تنوع جهت گفتگو، پیشرفت و پیشبرد بشری ضروری می باشد.
9- با مد نظر قرار دادن اینکه بردباری و احترام به فرهنگ، قومیت و مذهب و تنوع زبان و گفتگوی برابر و احترام متقابل میان و داخل تمدنها برای صلح تفاهم و دوستی افراد و مردم فرهنگ و ملل مختلف جهان ضروری می باشد در حالیکه تظاهر تعصب فرهنگی بی صبری و بیگانه ستیزی نسبت به فرهنگها و مذاهب مختلف می تواند نفرت و خشم را میان مردم و ملل سراسر جهان ایجاد نماید.
10- با تاکید مجدد بر اینکه بردباری نه تنها یک وظیفه اخلاقی است بلکه یک ضرورت سیاسی و حقوقی است که صلح را از طریق احترام، پذیرش و قدردانی از تنوع غنی فرهنگ های جهان و اشکال بیان نظر و روشهای انسانیت امکان پذیر می سازد.
11- همچنین با تاکید مجدد عزم بر کمک به همکاریهای گسترده بین المللی در حل مشکلات جاری جهان و به منظور ایجاد چنین وضعیتی که به سبب بار مشکلات گذشته، نیازها و منافع نسل های آتی به خطر نیفتد.
12- با تعهد بر اینکه از هر تلاشی برای تضمین احترام کامل به حقوق بشر و آزادی های اساسی فروگذاری نخواهیم کرد به طوری که نسل های آینده وحال از آزادی انتخاب کامل در نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهره مند و قادر به حفظ تنوع مذهبی و فرهنگی خود خواهند بود.
13- با ابراز نگرانی در خصوص تاثیرات نامطلوب ایجاد شده به دلیل عدم احترام و شناسایی تنوع فرهنگی و حقوق بشر، عدالت، دوستی و حق اساسی برای توسعه،
14- با تاکید بر اینکه فرآیند جهانی شدن نیروئی قدرتمند و پویایی را بنا می نهد که باید به نفع توسعه و سعادت تمامی کشورها بدون استثنا قائل شدن مهار شود،
15- با تقبیح هر نوع تلاشی به منظور استفاده از توان اقتصادی به عنوان ابزاری در جهت تحمیل سلطه فرهنگی بر دیگران،
16-با اعتقاد بر اینکه تنوع فرهنگی در جهان در حال تغییر می بایست به عنوان وسیله ای برای خلاقیت، پویایی و ارتقاء عدالت اجتماعی، بردباری و تفاهم و صلح و امنیت بین المللی مورد استفاده قرار گیرد و نه به عنوان توجیهی برای مواجهه ایدئولوژیکی و سیاسی،
17- با بیان اینکه هر دکترینی که بر مبنای نژاد، یا برتری فرهنگی بنا شده باشد به لحاظ علمی غلط، و به لحاظ اخلاقی منکوب، و به لحاظ اجتماعی ناعادلانه و خطرناک بوده و می بایست قویا به عنوان زمینه و تبلور آپارتاید مردود گشته و با بیان نگرانی عمیق خود در خصوص ریشه کنی فرهنگی که به طور مداوم بر مبنای دکترین این چنینی از سوی نیروهای اشغالگر در سرزمین های اشغالی فلسطین و منطقه اشغالی جولان سوریه رو به گسترش است.
18 -با تاکید مجدد بر اینکه حقوق بشر، جهانشمول ، انفکاک ناپذیر ، مستقل و مرتبت بوده و اینکه جامعه بین المللی باید با حقوق بشر در سراسر جهانب به شکلی عادلانه و مساوی برخورد نماید و نیز بر همین اساس و با همان تاکید ، و اینکه، اهمیت خصوصیات ملی و منطقه ای، سوابق تاریخی، فرهنگی و مذهبی باید مد نظر قرار گرفته شود، و اینکه این وظیفه کشورها است که بدون توجه به نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به منظور ارتقا و حفظ تمامی حقوق بشر و آزادی های اساسی اقدام نمایند.
19-با تصمیم بر انجام کلیه اقدامات برای حفظ نظم بین المللی متساوی و دموکراتیک بر اساس گفتگو، همکاری، تبادل فزاینده میان فرهنگی و به منظور جلوگیری از سلطه و همگون سازی فرهنگی،
20-با اذعان به نقش اساسی زنان و جوانان در ارتقا احترام به تنوع فرهنگی،
21- باتاکید بر اینکه تداوم تلاش تمامی کشورها برای ارتقا گفتگو و تفاهم گسترده میان تمدنها ضروری بوده و در تلاشی برای جلوگیری از هدف قرار دادن فرهنگها و مذاهب مختلف و کمک به حل و فصل صلح آمیز مناقشات و اختلافات،
22-با تاکید بر اهمیت خودداری از حمایت از تنفر ملی، نژادبی یا مذهبی از طریق قانون که مبنای تشویق به تبعیض، دشمنی یا خصومت را بنیان می نهد و به منظور تقویت چنین قانونی،
23-با محکوم کردن تلاش برای شناسایی هر فرهنگی با تروریزم، خشونت و نقض حقوق بشر،
برنامه عمل ذیل را تصویب نمودند:
تعهد بین المللی برای حمایت از تنوع فرهنگی
وزراء و سایر روسای هیئت ها،
1- تایید نمودند اهمیت برخورداری، توسعه و حفظ میراث فرهنگی را برای همه مردم و ملت ها در یک فضای ملی و بین المللی مبتنی بر صلح، بردباری و احترام متقابل؛
2- تاکید نمودند بر ضرورت احترام به تنوع فرهنگی و به حداکثر رساندن انتفاع از آن، از طریق همکاری برای ایجاد آینده ای مولد و هماهنگ با عملی ساختن و ارتقاء ارزشها و اصولی مانند عدالت، برابری و عدم تبعیض، دموکراسی ، انصاف و دوستی، بردباری و احترام در بین جوامع و ملتها،