لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
مقدمه :
امام علی بن موسیالرضا علیهالسلام هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند.
ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت ورهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری رابر امام رواداشتند و سر انجام مامون عباسی ایشان رادرسن 55 سالگی به شهادت رساند.دراین نوشته به طور خلاصه, بعضی ازابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می نماییم.
نام ،لقب و کنیه امام :
نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمدتقی علیهالسلام امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند :" خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیده اند و همینطور ( به خاطر خلق و خوی نیکوی امام ) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند".
یکی از القاب مشهور حضرت " عالم آل محمد " است . این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد.جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش, بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی براین سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش " جنبه علمی امام " آمده است. این توانایی و برتری امام, در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات, کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام :
پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام ) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ه.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادرگرامیشان " نجمه " نام داشت.
تولد امام :
حضرت رضا (علیه السلام ) در یازدهم ذیقعدهالحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که :" هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم, صدای تسبیح و تمجید حق تعالی وذکر " لاالهالاالله " رااز شکم خود میشنیدم, اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمی رسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت" (2).
نظیر این واقعه, هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است, از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد, در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است. (3)
زندگی امام در مدینه :
حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می پرداختنند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می نگریستند.تا قبل ازاین سفر با اینکه امام بیشترسالهای عمرش را درمدینه گذرانده بود, اما درسراسرمملکت اسلامی پِیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.
امام در گفتگویی که با مامون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می فرمایند:" همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود واگرازکوچه های شهر مدینه عبورمی کردم, عزیرتراز من کسی نبود . مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او ر ا برآورده سازم, مگر اینکه این کار را انجام می دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى نگریستند ".
امامت حضرت رضا (علیه السلام ) :
امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله وعلیه واله )اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام ) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونهای از آنها اشاره مینمائیم.
یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام ) میگوید:" ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود :" آیا میدانید من کیستم ؟" گفتم:" تو آقا و بزرگ ما هستی". فرمود :" نام و لقب من را بگوئید". گفتم :" شما موسی بن جعفر بن محمد هستید ". فرمود :" این که با من است کیست ؟" گفتم :" علی بن موسی بن جعفر". فرمود :" پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می باشد"". (4) در حدیث مشهوری نیزکه جابر از قول نبى اکرم نقل میکند امام رضا (علیه السلام ) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام ) نیز مکرر به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 82
زندگی امام
علی بن ابیطالب به سرپرستی پسر عمویش پیامبر پرورش یافت و سپس شاگرد وی شد و اخلاق وروش او درباره زندگی و خلق فراگرفت و به ارث برد و این میراث در قلب و عقل او بطور یکسان نفوذ یافت . در برسی قرآن با بینش و نظر حکیمانه ای – که مغز اشیاء را جستجو می کند تا حقایق آنرا بدست آورد – دقت نمود و در زمان طولانی خلافت ابوبکر و عمر و عثمان فرصت یافت که به این بررسی عمیق و کامل بپردازد و ظاهر و باطن قرآن را به خوبی بداند و درک کند وزبان وقلب او بوسیله آن استوار گردد و با آن بهم آمیزد .
اوصاف ظاهری امام
کسانی که اوصاف ظاهری امام علی بن ابیطالب را نقل و تعریف کرده اند گفته اند : علی در وقتی که کامل مرد بود قامتی معتدل ومتناسب داشت که کمی کوتاه به نظر می رسید رنگ او سخت گندم گون بود . ریش سفید و بلندی داشت و چشمانی درشت و سیاه . زیبا صورت وگشاده روی کثیر التبسم بود باگردنی دراز مانند ابریق نقره فامم !. شانه های پهنی داشت واستخوان های آن مانند شیران بود . و دارای ساعد و بازوی چنان در هم فرو رفته که از یکدیگر پیدا نبودند . با پنجه های پهن و درشت وشکمی که کمی چاق به نظر می رسید !. عظله ساق پا کتف و منتهای آن باریک بود !. عظله بازوان نیز سطبر بود با انتهایی باریک . در راه رفتن شبیه پیامبر بود آنچنان که گویی پیامبر راه میرود و هنگامی که به میدان رومیکرد حالت دو و با شتاب می رفت و به هیچ چیزی اعتنا و توجه نمی کرد.
از نظر نیروی بدنی و قوای جسمی طوری بود که باعث شگفتی همگان بود . و بسیار دیده شد که سوار قهرمانی را بدون کوچک ترین رنج و دشواری همانند کودک تازه متولد با دست بلند کرده و به زمین می کوبید . و بسا بازوی دلاوری را می گرفت و گویی که جانش را می گرفت !. بدان سان که که دیگر قدرت نفس کشیدن نداشت . و معروف است که با هیچ قهرمانی – به هراندازه که نیرومند و در جنگ آوری شهره بود – به مبارزه برنخاست مگر آنکه او را از پای درآورد .
گاهی دری بزرگ را برمی داشت که قهرمانان از کندن و حرکت دادن آن عاجز و ناتوان بودند و آنرا با یک دست می گرفت و مانند سپری عادی سپرش قرار می داد . و سنگ بزرگ و سنگینی را با یک دست بلند می کرد که هرگز گروهی از مردان بطور دسته جمعی هم قادر به برداشتن آن نبود .
دلاوری ها و قهرمانی های امام علی فقط منحصر به میدان های کارزار نیست بلکه او در روشن اندیشی پاکی وجدان سحر بیان عمق و کمال انسانیت شور و حرارت ایمان بلندی همت و فکر هواداری از رنج دیده ها و ستم کشیده ها در برابر خود کامگان و ستم پیشگان و فروتنی در مقابل درخشش هرگونه حقی نیز قهرمان بود .
خصوصیات اخلاقی امام
بسیار دشوار و ساختگی خواهد بود خصایل و اخلاق یک انسان – بویژه اگر بزرگ مردی باشد – جدا از هم بیان شود چه آن ها طوری به هم پیوسته و در هم موثر و تکمیل کننده یکدیگرند که ممکن است یکی سبب دیگری و دیگری نتیجه آن باشد و یا در انگیزه و نتیجه مرادف همدیگر باشند . روی این اصل بحث و بررسی ما یک تقسیم بندی نظری است که در تطبیق خارجی نمای واحدی را تشکیل می دهد و در سایه همین تقسیم نظری است که من میتوانم به استنتاج منطقی برسم استنتاجی که بطور عادی و طبیعی جریان دارد. والبته همه اینها بطور اشاره و اختصار خواهد بود و هدف نهایی ما آن است که شخصیت امام علی را از تمامی جنبه ها بشناسیم تا این شناخت و آشنایی به خصلت ها و اخلاق امام محوری باشد که بحث آینده ما به دور آن بچرخد .
عبادت و پرستش امام:
علی بن ابیطالب به پرهیزگاری وتقوا مشهور است که همین عامل بسیاری از کارهای او درباره شخص خود و نزدیکان و مردم است و به عقیده من پارسایی و تقوای علی چیزی از قماش پرستش و عبادت پارسایان دیگر نیست که ناشی از شرایط اوضاع یا هوای نفسانی باشد . عبادت در نظر علی پیگیری باتمام تقوا برای پیوند همه حلقه های عالم هستی است بطوری که می خواهد حتی زمین و آسمان رابه هم بپیوندد . و مفهومی است از مفاهیم جهاد در راه پیوند زندگی با هرگونه خیر و نیکی ... این عبادت در هر صورت چیزی است از روح سرکشی و عصیان بر ضد فساد و تباهی که علی میخواهد همه جانبه با آن بجنگد و قیامی است بر ضد نفاق و روح استثمار و کشتار به خاطر منافع گروه خاص از یک طرف و بر ضد خواری و فقر و بیچارگی و ضعف و همه صفات پستی که عصر مضطرب و پریشان او با آن متمایز بود ازطرف دیگر.
این عبادت نمودار بزرگی از روح شهادت در راه چیزیست که علی آنرا عدالت می داند. آیا تقوای او از مقتضیات این ایمان نیست که خود از آن چنین سخن می گوید :" نشانه ایمان آن است که راستی را اگرچه به ضرر تو باشد به دروغ اگر چه به سود تو باشد ترجیح دهی"؟ و آیا او خود شهید این راستی و درستی نگردید؟ در صورتی که منافع زمانش در نادرستی و دروغ بود ! ...
علی در عبادت و تقوای خود نیز مانند سیاست و حکومتش اسلوبی خاص و روشی جدید داشت. عبادت علی آنچنان است که گویی شاعری مجذوب در مقابل وجود مطلق با دلی پاک و توجهی تام می ایستاد و هنگامی که زیبایی این هستی برای او کشف وروشن می شود این آیه زیبا را از خود می خواند که در آن دستور کاملی برای پارسایی آزادگان و عبادت بزرگان می بینیم :" گروهی خدا را به امیدی پرستش کردند و این عبادت سوداگران است. گروهی از روی ترس خدا را می پرستند و این عبادت بندگان است و گروهی دیگر برای سپاس و شکر خدا را پرستش کردند و این عبادت آزادگان است !"
پس عبادت امام کاری منفی از قماش عبادت فردی ترسو و یا سوداگر نیست – چنانکه وضع بسیاری از عبادت کنندگان چنین است – بلکه عمل مثبت انسان بزرگی است که خود و جهان هستی را می نگرد و برپایه خبرگی مردی پر تجربه و عقل فیلسوف و قلب شاعر استوار است !.
با همین مفهوم درباره عبادت و تقوا بود که علی مردم را دعوت میکرد تا در راه خیر همه انسانها پرهیزگاری کنند یابگو: در راه کاری بزرگتر از امیدی سوداگرانه در نعمت های جهان دیگر ... علی مردم را به تقوا و پرهیز کاری می خواهد تا شاید از این راه به عدالت بپردازد و حق مظلوم را از ظالم بستاند و می گفت:" بر شما باد تقوا و پرهیزگاری ... و عدالت بر دوست و دشمن ". و از نظر امام تقوا سودی ندارد مگر آنکه تو را وادارد کهحق را پیش از آنکه به چشم بینی بپذیری و بر آن کس که دشمن داری ستم روان داری و در راه آن کس که دوست داری به گناه آلوده نشوی و بر کسی نیرنگ و حیله نورزی و از آنکه بر تو بدی کرده در گذری!.
زهد:
هر کس که معنی عبادت را این چنین درک کند او به زندگی همانطور می نگرد که علی بن ابیطالب می نگریست!. او دیگر بخاطر متاع دنیوی و لذت زودگذر زندگی نمی کند. بلکه زندگی را بخاطر هدف های بزرگی می خواهد که با خواست های بزرگ درون او هم آهنگ باشند.
و روی همین اصل بود که علی در دنیا زهد می ورزید و بر خود سخت گرفت. او در زهد خود صادق بود چنانکه در همه کارها و در هرچه که از قلب و زبان او صادر گردید صادق بود. در لذت دنیا زهد ورزید چنانکه بر عوامل دولت و حکومت و هر آنچه که مورد نظر دیگران است و آنرا هدف زندگی و وجود خود می دانند بی رغبت بود . از آنجاست که او با فرزندان خود در خانه کوچکی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
عنوان: حکومت امیرالمومنین علی (ع) و مقایسه آن با سایر خلفا
چکیده: وفا داری علی (ع) به سیره ی پیامبر (ص) در برابر آزاد منشی عمر در قبال سیره رسول خدا از ویژگی های سیاست امام علی (ع) است. علی (ع) وظیفه ی اصلی خویش را تمسک به نص می دانست در این مورد میان قرآن و سنت تفاوتی قایل نبود. او حتی در حرکات ظاهری خود نیز از رسول خدا تقلید می کرد و از اظهار رای در برابر رسول بیزاری می جست. امام علی یکی از وظایف اصلی حاکم جامعه را تعلیم دین به مردم می دانست. بر این اساس می گفت وی پرچم ایمان را در میان مردم استوار کرده و آنان را بر حدود حلال و حرام آگاه نموده است.
کلید واژه: 1) خلافت 2) ابوبکر 3) عثمان 4) عمر 5) بیعت 6) کتاب 7) سنت و سیره ی پیامبر
فهرست مطالب
مقدمه
علی و مشکلات علمی سیاسی خلیفه اول
علی و مشاوره های سیاسی خلیفه دوم
علی و رفع نیازهای علمی عثمان
علی و استمداد معاویه از آن
مرگ عثمان و حوادث خلافت علی (ع)
روی کار آمدن علی (ع)
حوادث بیعت
دفن عثمان
بیعت کردن کوفه
بیعت کردن یمن
مخالفان علی (ع)
انتخاب علی به رهبری جامعه
نتیجه
منابع و مآخذ
مقدمه
دستگاه قضایی نو بنیاد اسلام را رهبری می کرد. هر وقت این دستگاه با مشکلی رو به رو می شود فورا مساله را به آن حضرت ارجاع می داد و راه حل آن را خواستار می شود. گاهی نیز خود امام بودن آنکه کسی به وی مراجعه کند خلیفه وقت را که متصدی مقام قضاوت نیز بود راهنمایی می کرد و به اشتباه او در صدور حکم واقف می ساخت و با قضاوت های شگفت و قاطع خود موجی از تعجب در اذهان صحابه پیامبر پدید می آورد. هر گاه پای مصالح اسلام و مسلمانان به میان می آمد از هر نوع خدمت و کمک بلکه فداکاری و جانبازی دریغ نمی داشت و با چهره گشاده به استقبال مشکلات می شتافت. اهداف اساسی امام: پایداری اسلام و گسترش آن در جهان، آشنا ساختن امت به معارف و اصول و فروع دین، حفظ عظمت اسلام در نزد دانشمندان یهود و نسارا گروه گروه برای تحقیق درباره ی این آیین نو ظهور به مدینه می آمدند تا آنچه که راه به روی آن حضرت باز بود و دستگاه خلافت ممانعتی نداشت. امام علی (ع) در طول دوران حکومتش سعی در بوجود آوردن حکومت اسلامی و عدل و عدالتی که پیامبر در سیره و خداوند در کتاب آنها را تایید کرده بود را به اجرا در آورد و در این دوران که هر چند کوتاه بود سعی در تخریب عناصری که خلفا به اسلام وارد کرده بودند و همچنین ایجاد صلح و تعلیم دین اسلام در کل فتوحات و بلاد اسلامی را بر عهده داشت.
امام علی (ع) و مشکلات سیاسی خلیفه اول (ابوبکر)
معرفی های جامع پیامبر گرامی از امیرالمومنین در حضور صحابه و یاران خود سبب شد که علی پس از درگذشت پیامبر مرجع فکری و علمی است شناخته شود. خلفا در مشکلات علمی و عقیدتی و حتی سیاسی دست نیاز به سوی آن حضرت دراز می کردند. استمداد خلفا از امام علی (ع) از مسائل مهم تاریخی است که انبوهی از مدارک قطعی همراه است و هیچ فرد منصفی نمی تواند آن را انکار کنند و علی اعلم است به کتاب و سنت و اصول و فروع و مصالح سیاسی اسلام بود.
علی و مشکلات علمی و سیاسی ابوبکر
تاریخ گواهی می دهد که خلیفه اول در مسائل سیاسی معارف و عقاید تفسیر قرآن و احکام اسلام به علی مراجعه می کرد و از راهنمایی های آن حضرت کاملا بهره می برد. در اینجا نمونه هایی را ذکر می کنیم: 1) جنگ با رومیان 2) مسیحی 3) داروی امام درباره یک مرد شرابخوار
امام علی و مشاوره های سیاسی خلیفه دوم
امام علی (ع) در دوران خلیفه دوم نیز مشاور و گره گشای بسیاری از مشکلات سیاسی علمی و اجتماعی او بود. مواردی که عمر از راهنمایی علی (ع) در مسائل سیاسی استفاده می کرد: 1) مشورت در فتح ایران 2) مشورت در فتح بیت المقدس 3) تعیین مبدا تاریخ اسلام 4) تنها فرد برای مرجع فتوا
رفع نیازهای علمی عثمان و معاویه
کمک های علمی و فکری امام علی به خلفا به دوران ابوبکر و عمر نبود بلکه وی به عنوان سرپرست و حامی و دلسوز دین و نیازهای علمی سیاسی اسلام و مسلمانان را در دوره های مختلف خلافت بر طرف می کرد از جمله خلیفه سوم پیوسته از افراد بلند و راهنمایی های علی (ع) بهره می برد. معاویه نیز با تمام دشمنی و کینه ای که به امام داشت در مسائل علمی و مشکلات فکری دست نیاز به سوی آن حضرت دراز می کرد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 43
عنوان:
حکومت از دیدگاه حضرت علی علیه السلام
فهرست
ترجمه 1- نامه به مالک اشتر.................................................... 3
ترجمه 2- وظایف مسئولین..................................................... 4
ترجمه 3- آرمان حاکمیت.......................................................... 6
ترجمه 4- رابطه دولت با ملت.................................................. 8
ترجمه 5- کنترل قدرت 1.......................................................... 9
ترجمه 6- مسئولیت دولت....................................................... 10
ترجمه 7- پایگاه مردمی دولت................................................. 11
ترجمه 8- نقش اخلاق در حکومت ........................................... 13
ترجمه 9- مشاوران و مسئولان دولتی................................... 14
ترجمه 10- انتخاب وزیران و معاونان.................................... 15
ترجمه 11- سیاست مدیریت و وظایف دولت......................... 16
ترجمه 12- پاسداری از سنت ها و پرهیز از بدعت گذاری..... 17
ترجمه 13- رابطه دولت با علمای دین..................................... 17
ترجمه 14- هم آهنگی ارکان دولت و ملت................................ 18
ترجمه 15- ارتباط و انسجام نهادهای دولت و ملت................18
ترجمه 16- نیروهای مسلح......................................................19
ترجمه 17- گزینش قوای مسلح...............................................20
ترجمه 18- ملاک ارزشها.......................................................... 21
ترجمه 19- محور حکومت و حل اختلاف.................................. 22
ترجمه 20- شرایط قضاوت در محاکم اسلامی........................ 22
ترجمه 21- گزینش ها.............................................................. 23
ترجمه 22- مالیات.................................................................... 24
ترجمه 23- امور اداری و دفتری.............................................. 25
ترجمه 24- تجارت و صنعت.................................................... 28
ترجمه 25- حقوق عامه مردم.................................................... 29
ترجمه 26- ایتام و سالخوردگان.............................................. 31
ترجمه 27- دولت مردان در میان مردم.................................... 32
ترجمه 28- رابطه مستقیم مسئولان با مسائل جاری کشور...33
ترجمه 29- دولت مردان و عبادت و بندگی............................. 35
ترجمه 30- زیان های جدایی دولت از ملت.............................. 36
ترجمه 31- عوامل نفوذی و فرصت طلب................................. 37
ترجمه 32- شرایط معاهده و صلح با دشمن......................... 38
ترجمه 33- حرمت نفوس ملت.................................................. 39
ترجمه 34- پرهیز از خود محوری........................................... 39
ترجمه 35- حاکمیت اخلاق در دولت........................................ 40
ترجمه 36- نکاتی در مدیریت.................................................. 40
ترجمه 37- کنترل قدرت 2........................................................ 40
ترجمه 38- دعا و استمداد از خداوند در راه انجام مسئولیت..........41
منابع و مآخذ............................................................................42
ترجمه 1 : نامه به مالک اشتر
این است فرمان بنده خداوند علی (ع) فرمانروای مؤمنان به« مالک ابن حارث اشتر» آن هنگام که تصدی امور خطه مصر را بدو سپرده است تا مالیات آن سرزمین را بگیرد و با دشمنان بجنگد و به اصلاح مردمش بپردازد و شهرها را آباد کند.
توضیح:
امام علی (ع) خود را بنده نامیده قبل از آنکه امیر مؤمنان بخواند و این هشداری است به کسانی که به مقام و عنوانی دست می یابند: فراموش نکنند. در همه حالات بنده خدایند و در برابر او مسئول. جاه و مقام آن ها را غافل نسازد، و رسم طغیان و جفا کاری را پیشه ننمایند در بندگی خداوند بکوشند تا بتوانند خدمتگزار صالح برای دین و امت باشند.
حاکم و زمامدار یک کشور و همچنین عمال و عوامل او در سطح مملکت اعم از شهر و روستا چندین وظیفه مهم دارند که عبارتند از:
الف- تأمین بودجه های مورد نیاز از طریق مالیات براساس مقررات قانونی و شرعی و صرف آن در مصالح عمومی.
ب – جهاد و دفع فتنه دشمنان خدا و خلق که همیشه و همه جا بوده و هستند و ملت و مملکت را به تباهی می کشند.
ج- سازمان دادن به نیروهای مردمی و سامان دادن به زندگی آنها در ابعاد مختلف مادی، هنری، فرهنگی، دینی، حقوقی وغیره.
د – عمران و آباد سازی کشور در جهت رفاه مردم و تأمین نیازهای عمومی و خدمات شهری و اصلاح جاده ها و تأمین نیازها، احداث مدارس، بیمارستان ها و غیره.
ترجمه 2 : وظایف مسئولان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
تربیت علی (ع)
مقام نهج البلاغه
اَلحَمدُلِلّهِ رَبِّ العالَمینَ بارِئِ الخَلائِقِ اَجمَعینَ وَالصَّلوهُ وَالسَّلام عَلی عَبدِ اللهِ مُحَمَّدٍ والِهِ اطّاهِرینَ .
مورد اتفاق است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را از کودکی پیش خود آورده بود و در خانه ی خودش او را تعلیم و تربیت کرد . علی با اخلاق غیر پیغمبر ار همان اول آشنا نشد . راجع به این که چطور شد رسول اکرم علی را از همان اول از عموی خود گرفت و نزد خود آورد و حتی اورا در خلوتگاه عبادت با خود می برد مورخین عللی نوشته اند ؛ بعضی صرفا به موضوع ، جنبه ی حق شناسی و کمک به ابوطالب داده اند . زیرا رسول اکرم خودش در کودکی در تکفل جدش عبدالمطلب بود ، بعد از عبدالمطلب در کفالت عمویش ابوطالب درآمد ، پس ابوطالب از این نظر حق بزرگی بر رسول اکرم داشت ، سالها متکفل مخارج و زندگی رسول اکرم بود . گفته اند رسول اکرم خواست آن خدمتها و زحمت های عمویش ابوطالب را جبران کند ، لا بعد از آنکه خودش صاحب خانه و زندگی شد و عائله تشکیل داد ، فرزند کوچک ابوطالب یعنی علی علیه السلام را از ابوطالب گرفت و متکفل مخارج و تربیت او شد .
بعضی از مورخین نوشته اند سال گرانی و سختی پیش آمد ، رسول اکرم به دو نفر از عموهایش عبّاس و حمزه پیشنهاد کرد که چون ابوطالب تنگدست است و عائله اش زیاد است در کفالت عائله اش شرکت کنیم ؛ رفتند و از ابوطالب خواهش کردند ، ابوطالب گفت : عقیل را بر ای خود بگذارید ، سایر فرزندان مرا هر کدام را می خواهید ببرید ، عباس طالب را و حمزه جعفر را و رسول اکرم علی را گرفتند و با خود بردند . این داستان بدین صورت ، بعید به نظر می رسد حقیقت داشته باشد ، زیرا همه علی را در آن وقت طفل 5 ساله یا 6 ساله نوشته اند و همه نوشته اند که جعفر از علی ده سال بزرگتر بود و عقیل از جعفر 10 سال بزرگتر بود و طالب از عقیل ده سال بزرگتر بود ، بنابراین طالب در آن وقت مردی در حدود 35 ساله و عقیل جوانی تقریبا 25 ساله و جعفر نورسی پانزده ساله بود احتیاج به کفالت داشته باشند . سن حمزه که در این نقل نامش آمده و همچنین سن خود پیامبر اکرم نیز در ان وقت در حدود 35 سال بوده ؛ یعنی با طالب که پسر بزرگ ابوطالب بوده تقریبا هم سن بوده اند . بعضی دیگر از مورخین ، از فرزندان ابوطالب نام طالب را دراین قصه ذکر نکرده اند و همچنین عمو ها نام حمزه را نیاورده اند ، همین قدر گفته اند رسول کرم این مطلب را با عمویش عباس درمیان گذاشته و ابوطالب از تسلیم عقیل امتناع کرد و عباس جعفر را به خانه برد و رسول اکرم علی را . مطابق این نقل ، عباس متکفل جعفر بوده و مطابق نقل اول عباس متکفل طالب بود . این تعارض هم بین دو نقل هست . علیهذا معلوم نیست این داستان اساسی دارد یا ندارد . خصوصا اینکه تکفل رسول اکرم علی علیه السلام را مربوط به یک سال و یا دو سال نیست ، علی تا آخر در خانه ی پیغمبر و تحت تربیت پیغمبر بود و حتی در مواقع عبادت و خلوات عبادت علی را همراه خود می برد . گذشته از همه ی اینها طرز رفتار و محبت و علاقه رسول خدا نسبت به امیرالمومنین در همان دوره ی کودکی می رساندکه رسول اکرم شخصا به علی عنایت مخصوص داشت ، تنها به خاطر حق شناسی از ابوطالب نبود .
ابن ابی الحدید از فضل بن عباس نقل می کند که از پدرم عباس پرسیدم پیغمبر کدامیک از فرزندان خود را از همه بیشتر دوست می داشت ؟ گفت : علی را . من گفتم : من از تو از فرزندانش می پرسم که کدامیک را بیشتر دوست می داشت و تو میگویی علی را از همه بیشتر دوست می داشت ؟! گفت : پیغمبر به اندازه ای که علی را دوست می داشت هیچکدام از فرزندان خود را دوست نمی داشت .
آن عنایت مخصوص پیغمبر به علی از زمان کودکی می رساند که علت اصلی این تکفل و تحت نظر گرفتن نشأت و تربیت حضرت مناسبات معنوی بوده ، او را تربیت می کرد که در آینده همان سمتی را برا او داشته باشد که هارون برای موسی داشت یعنی معین و معاون و کمک و وزیر او بوده باشد . خود علی علیه السلام درباره ی رسول اکرم و تربیت خودش در زیر دست پیغمبر می فرماید :
وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ مِنْ لَدُنْ اءَنْ کانَ فَطِیما اءَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلاَئِکَتِهِ، یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکارِمِ، وَ مَحاسِنَ اءَخْلاقِ الْعالَمِ، لَیْلَهُ وَ نَهارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ اءَتَّبِعُهُ اتِّباعَ الْفَصِیلِ اءَثَرَ اءُمِّهِ، یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ اءَخْلاقِهِ عَلَما، وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِداءِ بِهِ.
خداوند متعال موجودی غیبی و فرشته ای بزرگ همراه پیغمبرش کرد که او را به فضائل و معالی و مکارم ، شب و روز رهبری و تائید می کرد و من مانند بچه که دنبال مادر می رود ، همیشه او را دنبال می کردم ، هر چه از آن دست از تائید الهی می گرفت از دست دیگر به من بهره می ساند و امر می کرد در عمل به او اقتدا کنم .
این بود نشأت و تربیت و تعلیم علی علیه السلام که برایش شبیه و نظیری نمی توان تصور کرد . او و پیغمبر مانند دو درختی بودندکه از یک ریشه و آب بخورند . تا این اندازه توافق روحی و تشابه اخلاقی داشتند . خودش می فرماید :
و انا من رسول الله کالضوء من الضوء و الذارع من العضد
من و پبغمبر مانند دو درخت توأم بودیم که یک ریشه داشته باشد ، و من برای او مانند ذراع برای بازو بودم .
این یک ریشگی و اتصال و پیوستگی ، در تمام شؤون زندگی امیرالمومنین ظاهر است . سیّد رضی که خطب امیرالمومنین را جمع کرده و اسمش را « نهج البلاغه » گذاشته در مقدمه ی نهج البلاغه در توصیف کلام آن حضرت می گوید :
عَلَیهِ مَسحَهٌ مِنَ العِلمِ الاِلهِیِّ وَ فیهِ عَبقَهٌ مِنَ الکَلامِ النَّبَوِسِّ .
سخنان علی نشانه ای از علم الهی و بویی از سخنان رسول خدا دارد .
این هماهنگی و شباهت و سنخیت که بین کلمات امیرالمومنین و کلمات رسول هست ناشی از همان هم ریشگی و هم اصلی است ، از این است که امیرالمومنین در بوستان رسول اکرم شکفته و آب خورده و رشد کرده است و امیرالمومنین علاوه بر اینکه با رسول خدا قرابت نسبی دارد و همخون است ، قرابت روحی و تربیتی دارد ، دست پرورده ی شخص رسول اکرم است ؛ نه تنها از تعلیمات رسول خدا استفاده کرده ، بلکه مربی خصوصی و خانگی او شخص رسول خدا بوده . نهج البلاغه – که عرض کردم مجموعه ای است از کلمات امیرالمومنین و سید رضی آنها را جمع کرده – گذشته از اینکه آیت فصاحت و بلاغت و سخنوری است و سید رضی که خود مردی ادیب و شاعر بوده به همین منظور آنها را جمع کرده و این نام را یعنی « نهج البلاغه » روی آن گذاشته یک گنجینه ی نفیسی است ازمعارف اسلامی و بعد از قرآن بهترین اثری است که از اسلام در دست است . کلمات امیرالمومنین از همان صدر اسلام مورد عنایت و توجه دوست و دشمن بوده . حتی دشمنان و مخالفان آن حضرت – آنها که اهل {فکر } و فضل و ادب بودند – از توجه و ضبط و حفظ آنها نمی توانستند خود داری کنند .
عبدالحمید ، کتاب معروف و کاتب مروان بن محمد آخرین خلیفه ی اموی بود و اصلا هم اهل شما است ؛ این مرد ضرب المثل بلاغت و فصاحت و نویسندگی است تا آنجا که گفته اند : « بُدِاَتِ الکِتابَهٌ بِعَبدِ الحَمیدِ وَ خُتِمَت بِابنِ العَمید » نویسندگی با عبدالحمید شروع شد و به ابن العمید ختم شد . وقتی که از عبدالحمید می پرسند : « مَا الَّذی خَرّجَکَ فی البلاغه ؟ » چه چیز تو را به این بلاغت رساند؟
گفت : « حفظ کلام الاصع » کلمات اصلع – یعنی علی – را حفظ کردم . ایم مرد همانطور که عرض کردم از نزدیکان امویهاست و اصلا اهل شام است و در عین حال اقرار می کند که اتاد من در این فن علی بن ابی طالب است .
جاحظ در البیان والتّبیین جلد اول ، این جمله را از علی علیه السلام نقل می کنند « قیمَهُ کُلِّ امرِئً ما یُحسِنُهُ » . بعد می گوید اگر در همه ی این کتاب جز این کلمه نبود کافی ، بلکه فوق کفایت بود و بهتری ن سخن آن است که در عین اختصار معنایی عالی در