واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تله اتم متن فرمولی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 35 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مقدمه:

تله اتم وسیله ای است که اتم را در ناحیه خاص از فضا جایگزیده کند. عمل تله گذاری از طریق بر هم کنش الکتریکی و یا مغناطیس بین اتم و میدان اعمال شده انجام می گیرد. تله طوری طری ریزی می شود که یو هم کنش بین اتم و میدان منجر یا ایجاد نیری برآیندی بصورت نیرویی بازگرداننده و وابسته به مکان است شود به عبارت دیگر این برهم کنش منجر به پتانسیل درجه دوم که برای تله گذاری می شود. تله های اتم که بطور تجربی شناخته شده اند بدو دسته رده بندی می شوند و بطور مختصری معرفی می شوند الف) تله اتم خنثی ب) تله یون(یا تله اتم یونیده) که موضوع بحث ماست.

تله اتم خنثی به دو نوع است:

الف) تله های تابشی ب) تله های مغناطیسی

نوع نخست براساس میدان الکترومغناطیق وابسته به زمان کار می کنند و نوع دوم براساس میدان مغناطیسی ایستا یا شبه ایستا عمل می کنند.

تله های مغناطیسی در 1963 مورد توجه قرار گرفت و در 1985 برای اولین باز ساخته شد. در اینجا یک زوج سیم پیچ دایره ی که حاصل جریان الکتریکی بود برای ایجاد میدان مغناطیسی کره وار چار قطبی مورد استفاده قرار گرفت. انرژی اتم در میدان مغناطیسی خارج بواسطه اثر ذیمان بسته به حالت داخلی اتم و جهت گیری گشتاور مغناطیسی اتم نسبت به میدان می تواند افزایش یا کاهش یابد در میدان مغناطیسی که(از نظر فضایی تغییری کند رای انرژی) دارای گرادیان است.

و در نتیجه بر اتم نیرو وارد می کند. اگر گشتاور مغناطیسی در جهت میدان اعمال شده دارای مولنه باشد نیرو در جهت افزایش میدان است. اما اگر گشتاور در خلاف جهت میدان باشد نیرو در جهتی است که منجر به دور شدن اتم از میدان می شود بنابراین در تشکیل دام مغناطیس سه بعدی پایدار برای میدان دام باید بیشینه یا کمینه ای وجود داشته باشد. و این وضعیت منطبق بر کمینه چاه پتانسیلی است که بصورت دام تعریف می شود. با شروع از می شود نشان داد که میدان مغناطیسی ایستا نمی تواند بیشینه ای سه بعدی داشته باشد ولی وجود کمینه ای سه بعدی برای آن قابل قبول است. در نتیجه تله های مغناطیسی ایستا فقط برای حالاتی خاص بوجود می آید: حالت هایی که گشتاور مغناطیسی در خلاف جهت میدان موضعی تله باشد.

تله های تابشی: در اینجا نیروی بدام اندازی از بر هم کنش اتم با موج الکترومغناطیسی حاصل می شود. در این جا نیروی بدام اندازی همان نیروی ناشی از فشار نور یا فشار تابش است. این نیرو را به دو قسمت بخش می کنیم:

نیروی پراکندگی یا خود بخودی

نیروی واکنشی یا دو قطبی

واقعیت این است که فوتون ها تکانه خطی دارند. و این تکانه از طریق جذب یا نشر یا از طریق پس زنی به اتم منتقل می شود. این همان انتقال وابسته به زمان تکانه است که نیروی فشار تابشی را بوجود می آورد. نیروی موثر در تله مغناطیسی اپتیکی نیروی خود بخودی است. اصول کارکرد این دام را دیوید پریچارد در 1986 کشف کرد.

تله یون ها:

تفاوت تله یون با تله اتم خنثی در این است که نیروی تله گذاری از طریق بر هم کنش میدان اعمال شده با باریون عمل می کند.(قیمت تک قطبی بر هم کنش میدان) وضعیت از جهت دیگری نیز متفاوت است. زیرا خود یون ها هم از طریق بر هم کنش کدامبی بلند بود قویا با یکدیگر بر هم کنش دارند. دو نوع از طرح های معروف تله یون عبارتند از تله پاول و تله پنینگ. از نظر تجربی تله های یون چند ده سال پیش از تله های اتم خنثی تحقق یافته بودند و برای اولین بار در سال 1955 ساخته شدند. در واقع آزمایش با این تله ها در کار و لفگانگ پاول و هانس دهملت و نورمن دمزی که برندگان نوبل سال هستند نقش کلیدی داشت.

تله یاور شامل یک الکترود حلقه ای هذلولوی و دو الکترود صفحه ای هذلولوی است. این سه بطور هم کور در امتداد محور تقارن چرخش مشترکشان قرار می گیرند. یک ولتاژ DC و یک ولتاژ AC بین حلقه و صفحه ها اعمال می شود( دو صفحه الکترود پایانی در پتانسیل یکسانی نسبت به حلقه(رینگ) نگه داشته می شوند) و یون در ناحیه مرکزی حلقه یا نزدیک آن بدام می افتد. اساسا تله یون مشابه تله مغناطیسی AC است. به این معنی که در آن پتانسیل وابسته به زمان اعمال می شود. تا پایداری سه بعدی بدست آید. اگر فقط یک میدان DC اعمال شود تله را می توان در امتداد محور پایدار کرد. اما در جهت عرضی پایداری نخواهد داشت. در تله پینیگ فقط از میدان هلی ایستا استفاده می شود با وجود این به عنوان تله های دینامیکی تلقی می شود زیرا پایداری از طریق حرکت اتم بدست می آید. نخست یک میدان چار قطبی الکتریکی را در نظر گیرید که با استفاده از چار الکترود که بطور متقارن قرار گرفته اند بوجود آمده است. و الکترودها در پتانسیل یکسانی نگه داشته شده اند. این پتانسیل چنان انتخاب می شود که یون ها را به الکترود جذب کند. اگر میدان دیگری



خرید و دانلود  تله اتم  متن فرمولی


پاورپوینتی در مورد متن کامل حدیث شریف کسا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل :  .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید : 42 اسلاید

 قسمتی از متن .ppt : 

 

بِسم اللّه الرحمن الرحیم

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ عَلَیْهَاالسَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ‏اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَیْهِ وَ الِه

از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول

خدا صلى الله علیه و آله،

قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ‏اللهِ فى بَعْضِ الْأَیَّامِ

جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در یکی از روزها



خرید و دانلود پاورپوینتی در مورد متن کامل حدیث شریف کسا


متن عربی شهادت بر شهادت 38 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 69

بَابُ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَةِ

3351 قَالَ الصَّادِقُ ع إِذَا شَهِدَ رَجُلٌ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَإِنَّ شَهَادَتَهُ تُقْبَلُ وَ هِیَ نِصْفُ شَهَادَةٍ وَ إِنْ شَهِدَ رَجُلَانِ عَدْلَانِ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَقَدْ ثَبَتَ شَهَادَةُ رَجُلٍ وَاحِدٍ

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 70

3352 وَ رَوَى غِیَاثُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ لَا یُجِیزُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ إِلَّا شَهَادَةَ رَجُلَیْنِ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ‏

3353 وَ رُوِیَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رَجُلٍ شَهِدَ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَجَاءَ الرَّجُلُ فَقَالَ إِنِّی لَمْ أُشْهِدْهُ قَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ أَعْدَلِهِمَا وَ إِنْ کَانَتْ عَدَالَتُهُمَا وَاحِدَةً لَمْ تَجُزْ شَهَادَتُهُ‏

3354 وَ سَأَلَ صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَى أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ أَشْهَدَ أَجِیرَهُ عَلَى شَهَادَةٍ ثُمَّ فَارَقَهُ أَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ بَعْدَ أَنْ یُفَارِقَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَیَهُودِیٌّ أُشْهِدَ عَلَى شَهَادَةٍ ثُمَّ أَسْلَمَ أَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ قَالَ نَعَمْ‏

3355 وَ رَوَى الْعَلَاءُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الذِّمِّیِّ وَ الْعَبْدِ یُشْهَدَانِ عَلَى شَهَادَةٍ ثُمَّ یُسْلِمُ الذِّمِّیُّ وَ یُعْتَقُ الْعَبْدُ أَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُمَا عَلَى مَا کَانَا أُشْهِدَا عَلَیْهِ قَالَ نَعَمْ إِذَا عُلِمَ مِنْهُمَا بَعْدَ ذَلِکَ خَیْرٌ جَازَتْ شَهَادَتُهُمَا

3356 وَ رَوَى غِیَاثُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ قَالَ‏

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 71

عَلِیٌّ ع لَا تَجُوزُ شَهَادَةٌ عَلَى شَهَادَةٍ فِی حَدٍّ وَ لَا کَفَالَةٌ فِی حَدٍّ

3357 وَ رُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْبَاقِرِ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِی الْبَلَدِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کَانَ خَلْفَ سَارِیَةٍ وَ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذَا کَانَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یُقِیمَهَا لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ مِنْ أَنْ یَحْضُرَ وَ یُقِیمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَتِهِ‏

3358 وَ رَوَى عَمْرُو بْنُ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ أَشْهِدْ عَلَى شَهَادَتِکَ مَنْ یَنْصَحُکَ قَالُوا أَصْلَحَکَ اللَّهُ کَیْفَ یَزِیدُ وَ یَنْقُصُ قَالَ لَا وَ لَکِنْ مَنْ یَحْفَظُهَا عَلَیْکَ‏

وَ لَا تَجُوزُ شَهَادَةٌ عَلَى شَهَادَةٍ عَلَى شَهَادَةٍ

بَابُ الِاحْتِیَاطِ فِی إِقَامَةِ الشَّهَادَةِ

3359 رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ غُرَابٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَشْهَدَنَّ عَلَى‏

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 72

شَهَادَةٍ حَتَّى تَعْرِفَهَا کَمَا تَعْرِفُ کَفَّکَ‏

3360 وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی ع یُشْهِدُنِی هَؤُلَاءِ عَلَى إِخْوَانِی قَالَ نَعَمْ أَقِمِ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ إِنْ خِفْتَ عَلَى أَخِیکَ ضَرَراً

قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَکَذَا وَجَدْتُهُ فِی نُسْخَتِی وَ

وَجَدْتُ فِی غَیْرِ نُسْخَتِی وَ إِنْ خِفْتَ عَلَى أَخِیکَ ضَرَراً فَلَا

وَ مَعْنَاهُمَا قَرِیبٌ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ إِذَا کَانَ لِکَافِرٍ عَلَى مُؤْمِنٍ حَقٌّ وَ هُوَ مُوسِرٌ مَلِیٌّ بِهِ وَجَبَ إِقَامَةُ الشَّهَادَةِ عَلَیْهِ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ عَلَیْهِ ضَرَرٌ بِنَقْصٍ مِنْ مَالِهِ وَ مَتَى کَانَ الْمُؤْمِنُ مُعْسِراً وَ عَلِمَ الشَّاهِدُ بِذَلِکَ فَلَا تَحِلُّ لَهُ إِقَامَةُ الشَّهَادَةِ عَلَیْهِ وَ إِدْخَالُ الضَّرَرِ عَلَیْهِ بِأَنْ یُحْبَسَ أَوْ یُخْرَجَ عَنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ أَوْ یُخْرَجَ خَادِمُهُ عَنْ مِلْکِهِ وَ هَکَذَا لَا یَجُوزُ لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یُقِیمَ شَهَادَةً یُقْتَلُ بِهَا مُؤْمِنٌ بِکَافِرٍ وَ مَتَى کَانَ غَیْرُ ذَلِکَ فَیَجِبُ إِقَامَتُهَا عَلَیْهِ فَإِنَّ فِی صِفَاتِ الْمُؤْمِنِ أَلَّا یُحَدِّثَ أَمَانَتَهُ الْأَصْدِقَاءَ وَ لَا یَکْتُمَ شَهَادَةَ الْأَعْدَاءِ

3361 وَ رُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ یُشْهِدُنِی عَلَى الشَّهَادَةِ فَأَعْرِفُ خَطِّی وَ خَاتَمِی وَ لَا أَذْکُرُ مِنَ الْبَاقِی قَلِیلًا وَ لَا کَثِیراً فَقَالَ إِذَا کَانَ صَاحِبُکَ ثِقَةً وَ مَعَکَ رَجُلٌ ثِقَةٌ فَاشْهَدْ لَه‏

الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‏3، ص: 20

یَدْخُلُ فِی الْکَلَامِ وَ یَبْعُدُ مِنْ دُخُولِهِ مَعَ الْبُرُوزِ وَ الْمُشَاهَدَةِ

14 بَابُ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَةِ

1 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ ذُبْیَانَ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أُکَیْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِی الْبَلْدَةِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کَانَ خَلْفَ سَارِیَةٍ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذَا کَانَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یُقِیمَهَا هُوَ لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ عَنْ أَنْ یَحْضُرَ وَ یُقِیمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةٍ

2 فَأَمَّا مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْخَزَّازِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَا أَقْبَلُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى رَجُلٍ حَیٍّ وَ إِنْ کَانَ بِالْیَمَنِ‏

فَهَذَا الْخَبَرُ یَحْتَمِلُ وُجُوهاً أَحَدُهَا أَنْ یَکُونَ إِرَادَتُهُ لَا یَقْبَلُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى رَجُلٍ مُدَّعًى عَلَیْهِ غَائِبٍ لِأَنَّهُ رُبَّمَا کَانَ مَعَ الْغَائِبِ بَیِّنَةٌ تُعَارِضُ لِهَذِهِ الْبَیِّنَةِ وَ تُبْطِلُهَا وَ ذَلِکَ لَا یَجُوزُ لِأَنَّا قَدْ بَیَّنَّا فِی کِتَابِنَا الْکَبِیرِ وَ نَذْکُرُهُ فِیمَا بَعْدُ إِنْ عَرَضَ ذَلِکَ لِأَنَّ الْغَائِبَ یُحْکَمُ عَلَیْهِ وَ یُبَاعُ مِلْکُهُ وَ یُقْضَى دَیْنُهُ وَ یَکُونُ هُوَ عَلَى حُجَّتِهِ إِذَا حَضَرَ وَ یُؤْخَذُ مِنْ خَصْمِهِ الْکُفَلَاءِ بِالْمَالِ وَ الثَّانِی أَنَّهُ لَا یَقْبَلُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ حَیٍّ وَ إِنْ قَبِلَهُ عَلَى شَهَادَتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ ذَلِکَ أَیْضاً لَا یَجُوزُ لِمَا تَقَدَّمَ فِی الْخَبَرِ الْأَوَّلِ مِنْ أَنَّهُ تُقْبَلُ شَهَادَةٌ عَلَى شَهَادَةٍ وَ إِنْ کَانَ حَاضِراً إِذَا مَنَعَهُ مِنَ الْحُضُورِ مَانِعٌ وَ الثَّالِثُ وَ هُوَ الْأَوْلَى أَنْ یَکُونَ الْمُرَادُ بِالْخَبَرِ أَنَّهُ لَا یَجُوزُ قَبُولُ شَهَادَةِ رَجُلٍ وَاحِدٍ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ بَلْ یُحْتَاجُ إِلَى شَهَادَةِ رَجُلَیْنِ عَلَى رَجُلٍ لِیَقُومَا مَقَامَ شَهَادَتِهِ وَ الَّذِی یَدُلُّ عَلَى ذَلِکَ‏

الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‏3، ص: 21

3 مَا رَوَاهُ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ کَانَ لَا یُجِیزُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى رَجُلٍ إِلَّا شَهَادَةَ رَجُلَیْنِ عَلَى رَجُل‏

تهذیب الأحکام، ج‏6، ص: 256

77 عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ ذُبْیَانَ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أُکَیْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِی الْبَلَدِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کَانَ خَلْفَ سَارِیَةٍ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذَا کَانَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یُقِیمَهَا هُوَ لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ عَنْ أَنْ یُحْضِرَهُ وَ یُقِیمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَة

58 عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ فَقَالَ-

تهذیب الأحکام، ج‏6، ص: 253

إِذَا کَانَ الرَّجُلُ فِی أَرْضِ غُرْبَةٍ وَ لَا یُوجَدُ فِیهَا مُسْلِمٌ جَازَتْ شَهَادَةُ مَنْ لَیْسَ بِمُسْلِمٍ عَلَى الْوَصِیَّةِ

59 أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ شَهَادَةِ أَهْلِ مِلَّةٍ هَلْ تَجُوزُ عَلَى رَجُلٍ مِنْ غَیْرِ أَهْلِ مِلَّتِهِمْ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ لَا یُوجَدَ فِی تِلْکَ الْحَالِ غَیْرُهُمْ فَإِنْ لَمْ یُوجَدْ غَیْرُهُمْ جَازَتْ شَهَادَتُهُمْ فِی الْوَصِیَّةِ لِأَنَّهُ لَا یَصْلُحُ ذَهَابُ حَقِّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ لَا تَبْطُلُ وَصِیَّتُه‏

الخلاف، ج‏5، ص: 46

مسألة 64: لا یثبت حد القذف بشهادة على شهادة، و لا بکتاب قاضٍ إلى قاضٍ.

و به قال أبو حنیفة «4».

و قال الشافعی: یثبت بهما «5».

دلیلنا: إجماع الفرقة على أن الشهادة على الشهادة لا تقبل فی شی‏ء من‏

الخلاف، ج‏5، ص: 47

الحدود. و أما کتاب قاضٍ الى قاضٍ فإنه لا یقبل فی شی‏ء من الأحکام عندنا.

و أیضا فإن الإثبات بهما یحتاج الى شرع، و لا شرع یدل على ذلک.

الخلاف، ج‏6، ص: 266

فإن قیل: یجوز تجدید شهادة على شهادة أبدا.

قلنا: الشهادة على الشهادة لا تجوز عندنا إلا دفعة واحدة، فأما البطن الثالث فلا یجوز على حال، و على هذا یؤدی إلى ما قلناه.

المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏5، ص: 228

لا یقبل الشهادة على الشهادة عندنا فی شی‏ء من الحدود

، و یقبل فی الأموال أو ما المراد به المال و فی القصاص، و قال بعضهم حقوق الآدمیین کلها یثبت بالشهادة على الشهادة و یقبل فیها کتاب قاض إلى قاض، و عندنا لا یقبل فی شی‏ء من الأحکام، قالوا سواء کان مالا أو حدا مثل حد القذف أو قصاصا.

أما حقوق الله تعالى فعندنا لا یثبت بشهادة على شهادة، و لا کتاب قاض إلى قاض و قال بعضهم تقبل و یثبت بذلک.

المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏5، ص: 315

إذا ادعت المرأة أن زوجها أقر بأنه أخوها من رضاع فأنکر

و أقامت المرأة أربع نسوة عدول شهدن بذلک، لم یقبل، لا عندنا و لا عندهم، عندنا لما مضى، و عندهم لأن شهادتهن منفردة إنما تقبل فیما لا یطلع علیه الرجال، و هذا إقرار و لیس الإقرار کالمقر به ألا ترى أنه یقبل فی المال شاهد و امرأتان و لا یقبل فی الشهادة على الشهادة بالمال شاهد و امرأتان.

المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏8، ص: 126

و لا یقبل شهادة النساء فی کتاب قاض إلى قاض‏

لأن شهادة النساء یقبلن فیما کان مالا أو المقصود به المآل، و لا یطلع علیه الرجال کالولادة و الاستهلال و العیوب تحت الثیاب و الرضاع عندهم، و لیس ههنا واحد منها، و لأنها بمنزلة شهادة على شهادة، و لا مدخل لهن فی الشهادة على الشهادة.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 184

باب الشهادة على الشهادة

«قال الصادق علیه السلام: إذا شهد رجل على شهادة رجل»

(3) الظاهر أنه على سبیل المثال و إلا فالمرأة أیضا کذلک‏

«فإن شهادته تقبل و هی نصف شهادة»

(4) لکنه لا یفید و لا یصح انضمام الیمین إلیه أیضا کما فی شاهد الأصل لکنها جزء العلة: فإذا انضم إلیها شهادة رجل آخر یصیر بمنزلة شاهد واحد لکنهما إذا شهدا على جماعة، یثبت بهما شهادتهم جمیعا.

«و روى غیاث بن إبراهیم»

(5) فی الموثق کالصحیح کالشیخ عن طلحة بن‏

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 185

زید و هو کالسابق.

«و روى عبد الله بن سنان»

(1) فی الصحیح کالکلینی و الشیخ‏

«عن عبد الرحمن»

(2) و الصواب و عبد الرحمن‏

«بن أبی عبد الله»

(3) أیضا فی الصحیح و هما فی القوی کالصحیح عنه‏

«عن أبی عبد الله»

(4) روى الکلینی و الشیخ فی الصحیح عن عبد الله بن سنان کما فی المتن و هما فی القوی کالصحیح عن عبد الرحمن مثله إلى قوله أعدلهما.

و الظاهر أن تبدیل الواو (بعن) من النساخ، و على أی حال فالحدیث صحیح و یدل على أنه لو تعارض الأصل و الفرع یقدم الأعدل، و استشکله بعض الأصحاب بأنه یشترط فی قبول الفرع تعذر الأصل فکیف یجتمع معه، و أجیب بأنه یمکن تعذر الوصول حین الشهادة، فلما شهد حضر الأصل و أنکر و ینبغی أن یقرأ (لم أشهده) بالأفعال لیتحقق التعارض بأن یقول الأصل جزما على سبیل شهادة النفی أو من باب علم یعلم و یکون المراد الجزم أیضا لا أنه لیس فی بالی فإنه حینئذ یقدم الفرع‏

«لم تجز شهادته»

(5) أی الفرع و تسقط للتعارض، و یمکن القول بالقرعة لکنه لم یقل به على الظاهر أحد لکونها على خلاف الأصل فیعمل بالمتیقن.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 186

«و سأل صفوان بن یحیى»

(1) فی الحسن کالصحیح و الشیخ فی الصحیح و یدل على عدم قبول شهادة الأجیر حال کونه أجیرا و قبوله بعد المفارقة ظاهرا للتقریر. و یمکن أن یقال إنه سأل عن حاله بعد المفارقة فقال یجوز بلا کراهیة، و یکفی فی المفهوم هذا القدر مع ضعف دلالة المفهوم. لکن فی الیهودی یصح مفهومه لا من حیث المفهوم بل من الآیة و الأخبار کما تقدم، و لا مناسبة لهذا الخبر مع تالیه بهذا الباب و کان ینبغی ذکرهما سابقا، و الظاهر أن المصنف فهم من قوله (أشهد أجیره) على شهادة ذلک و هو أفصح.

«و روى العلاء»

(2) فی الصحیح‏

«عن محمد بن مسلم (إلى قوله) خیر»

(3) أی عدالة

«جازت شهادتهما»

(4) و هو کالسابق، لکن المفهوم هنا أقوى و یحمل فی العبد على التقیة مع معارضته للمنطوق‏

«و روى غیاث بن إبراهیم»

(5) فی الموثق کالصحیح کالشیخ لأن مبنى الحدود على التخفیف و یؤیده ما رواه الشیخ فی الموثق عن طلحة بن زید عن أبی عبد الله عن أبیه عن علی علیه السلام أنه کان لا یجیز شهادة على شهادة فی حد.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 187

«و روی عن محمد بن مسلم»

(1) فی القوی کالصحیح، کالشیخ، و یدل على جواز الشهادة على الشهادة و إن کان حاضرا إذا لم یمکنه الإقامة- (فأما) ما رواه الشیخ فی الموثق کالصحیح عن غیاث بن إبراهیم، عن جعفر عن أبیه أن علیا علیهم السلام قال: لا أقبل شهادة رجل على رجل حی و إن کان بالیمن (فمحمول) على التقیة، و یمکن حمله على أنه لا یقبل شهادة رجل واحد، بل یحتاج إلى عدلین على عدل.

«و روى عمرو بن جمیع»

(2) فی الضعیف‏

«اشهد على شهادتک من ینصحک»

(3) أی من یرید الخیر لک‏

«قالوا»

(4) جماعة من الحاضرین‏

«کیف»

(5) أی کیف ینصح‏

«یزید و ینقص»

(6) حتى یکون نافعا عند الأداء کما فی الشهادة على أجر المتعة عندهم و کیف یزید و ینقص مع عدم جوازهما و النصح لا یکون إلا هکذا

«قال لا»

(7) یزید و لا ینقص أو ما أردت ما فهمت‏

«و لکن من یحفظها»

(8) أی الشهادة علیک لیذکرک و لا تنسى‏

«و لا تجوز شهادة»

(9) بمرتبتین یمکن أن یکون من کلام المصنف و هو الأظهر

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 188

و أن یکون من تتمة الخبر، و على أی حال عمل به الأصحاب و إن ضعف الخبر أو کان مرسلا لأنها على خلاف الأصل عمل علیه فی المتیقن و هو ما کان بمرتبة واحدة و إن احتمل دخوله فی العموم فإنها أیضا شهادة على شهادة أو انجبر ضعفه بعمل الأصحاب.



خرید و دانلود  متن عربی    شهادت بر شهادت 38 ص


متن کامل قصص 520ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 520

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تذکر لازم:

در اواخر تابستان سال 1346 خورشیدی دانشمند محترم و دوست عزیز و گرامی ما جناب آقای حاج سید محمد باقر موسوی همدانی که یکی از فضلای برجسته و فعال این عصر به شمار است بحجرة اینجانب آمدند و اوراقی ارائه نموده فرمودند ترجمة کتاب قصص القرآن استاد محمد احمد جاد المولی است، در فرصت کوتاهی که نصیبم شد آنرا بپارسی درآورده و با بیانی ساده و شیرین ترجمه کردم. آنگاه اضافه فرمودند که هرچند مؤلف در این کتاب سبک نوی به کار برده و مطالب آموزندة تاریخ را با قلمی ادیبانه به صورت داستان و قصه درآورده و از این رو کتابش بسیار جالب توجه و خواندنی گشته اما از نقص و اشتباه خالی نیست و احتیاج فراوان به نقد و اصلاح دارد و مطالبش ناگزیر باید بررسی و انتقاد شود و این خود در گرو وقت مناسبی است، و چنانکه گمان می رود مرا مجال آن نخواهد بود و از عهدة وقت و حوصله اینجانب خارج است و آنچه با خود اندیشیدم جز تو کسی را شایسته این امر ندیدم ناچار این کار باید به دست و همت والای تو انجام شود. سپس اوراق را بحقیر سپرده و تأکید فرمودند تا هر چه زودتر بدان اقدام شود.

نگارنده با این که همیشه خواستار طبع و نشر کتب سودمند بوده و هستم نخست از جهاتی این پیشنهاد را نپذیرفته از قبول آن امتناع می ورزم زیرا کتاب های فراوانی در این موضوع انتشار یافته که از همه نیکوتر قصص قرآن دانشمند معظم جناب آقای «سید صدر الدین بلاغی» است و بشیوه ای ساخته و پرداخته شده که مجالی برای همگنان باقی نمانده و یکی از بهترین کتب ادبی و فرهنگی این روزگار به شمار می رود. دوم مشاغل زیادی که اوقات شبانه روز اینجانب را فراگرفته بود و فرصتی برای پرداختن بدینکار باقی نبود. لذا تا چندی از اقدام بدین امر خودداری کرده و از انجام آن سرباز می زدم و در عین حال از تعویق و بجا نیاوردن سفارش دوست عزیزم نیز اکراه داشتم.

و از سوی دیگر هر روز با خطاهائیکه در کتب قصص انبیاء بویژه آن ها که بقلم روز و سبک رمانتیک تألیف شده بود روبرو شده بودم و در هنگام مطالعه اغلب آن ها را خای از لغزش و اشتباه و نقص نمی یافتم زیرا عموماً بتواریخی اعتماد کرده اند که با صدها غرض و سوء نیت تألیف شده و در نظر مطلعین هیچگونه اعتبار تاریخی ندارد و هر کدام آن ها خود دارای هزاران خرافه و موهوم است. اگر چه برخی از معاصرین آن کتب را از کهن ترین اسناد تاریخ اسلام پنداشته و مقالات تاریخی خود را به گمان خود از آن ها نقل نموده باشد.

بخصوص کتاب استاد جاد المولی که اشتباهات و نواقص زیادی داشت و لازم بود که در جائی گفته شود تا موجب گمراهی دیگران نگرد. چون وی در قصص انبیای پیشین غالباً اعتماد بر اسرائیلیّات کرده و یا این که کتاب خود را قصص قرآن نامیده داستان هایی را که در قرآن اشاره ای بدان ها نشده و از کتب مقدسه یهود است بدون ذکر سند نقل کرده و پاره ای از قصه ها را به طریق کتب یهود و مخالف قرآن آورده، و در نقل داستان های دوران اسلامی باجمال پرداخته، و از مبعث پیغمبر اسلام و نزول وحی و دعوت قریش و مبارزات سیزده سالة آن حضرت در مکة معظمه جز قصه بلال حبشی و قسمتی از معراج و هجرت سخنی بمیان نیاورده و نیز قضایای پس از هجرت را کاملاً ناقص گذاشته است، با این که شاید نیمی از قرآن اختصاص بدین امور دارد و قصص پیغمبران گذشته و امم آن ها در ضمن برای توجه مردم و با تسلیت رسول خدا ( و یا عبرت دیگران تطفلی ذکر شده است و نیز کتاب جناب آقای بلاغی منحصر به قصص دوران قبل از اسلام است و قسمت داستان های اسلامی آن که به مراتب از قصص انبیاء پیشین از نظر آموزندگی عالیتر و بهتر است هنوز منتشر نگشته از این رو حاجت بمانند چنین کتابی کاملاً باقی بود.

این جهات از یک سو و اصرار دوستان خاصه جناب آقای موسوی از سوی دیگر حقیر را بر آن داشت که چند روزی از ایام عمر کوتاه خویش بدینکار پردازم و آنرا بر مشاغل دیگر مقدم دارم.

سرانجام بحول و قوه و یاری خدا تصمیم گرفتم و کتابرا تصحیح و نواقص را تکمیل و اشتباهات را در پاورقی تذکر دادم و مطالب بی فائده ای که از غیر قرآن نقل شده بود حذف و بجای آن موضوعات سودمند را با اشاره بمآخذ آنها آوردم، و در هرکجا احتیاج به شرح بیشتری بود در حاشیه توضیح دادم، و سیره رسولخدا را از بعثت تا رحلت نگاشته بدان افزودم. و قضایایی را که استاد جادالمولی آورده بود بنوبه خویش ذکر کردم و چنان در کتاب استاد جادالمولی تصرف شده که نمی توان این کتابرا ترجمه آن دانست و لذا آنرا ترجمه و اقتباس گفتم تا امر مشتبه نشود و اشکالی بر مترجم محترم وارد نیاید.

و در ضمن برای کمک بخوانندگان عزیز و راهنمایی آن ها نقشه ای از مدینه منوره در عهد رسول خدا ( ازکتاب مکه و مدینه استاد احمد ابراهیم شریف و کتاب «فی منزل الوحی» اثر دکتر هیکل مصری تهیه کردم و آنرا تکمیل و تصحیح نموده به کتاب ملحق ساختم و چند سطری در توضیح آن نگاشتم. امید است مورد قبول پروردگار و استفاده جوانان به ویژه دانشجویان واقع گردد.

علی اکبر غفاری

عفی عنه

1347 ش

بسم الله الرحمن الرحیم

خلقت آدم

خدای متعال زمین را در دو روز آفرید، و در آن کوه ها قرار داد، و آنرا در میان همة کرات پر برکت نمود و در چهار روز رزق هر جنبندة محتاج روزی را تقدیر کرد، آنگاه بآسمان که در آن موقع بصورت گازی بود بپرداخت، پس آسمان و زمین را گفت باید خواه ناخواه بیایید، گفتند از سر طاعت و فرمانبرداری آمدیم.

آنگاه بعرش پرداخت و آفتاب و ماه را مسخر فرمود، و آن دو را محکوم کرد تا هر یک برای مدتی معین بجریان بیفتد، آنگاه فرشتگان را که همواره او را با حمد او تسبیح می گویند و اسم او را تقدیس و او را به خلوص عبادت می کنند بیافرید.

و سپس اراده و مشیتش تعلق گرفت و حکمتش اقتضا کرد که آدم و ذریة او را بیافریند تا در زمین ساکن گشته و آنرا را آبادان سازند، ملائک را از تصمیم خود خبر داد که بزودی مخلوق دیگری خلق میکند که در زمین به تکاپو برخیزند و بهر سویش روان شوند، و نسل خود را در اطراف آن بپراکنند، و از روئیدنیهایش بخورند و خیراتی را که در شکم آن است استخراج کنند و دسته دسته جانشین یکدیگر شوند.

ملائکه که خداوند ایشان را برای عبادت برگزید و نعمت خود را بر آنان فراوان کرده و مشمول فضل خود قرارشان داده و بخوشنودی خود موفقشان فرموده و بسوی اطاعت خود هدایتشان کرده بود چون این خبر را شنیدند ترسیدند مبادا این تصمیم جهت تقصیری اتخاذ شده باشد که از آنان سر زده، و یا فردی از افراد ایشان مخالفتی کرده باشد.

لذا بدون درنگ در مقام تبرئه خود بر آمده گفتند چگونه خواهی بندگانی غیر ما خلق کنی و حال آنکه ما همواره بحمد تو تسبیح گوی تو بوده و ترا تقدیس می کرده ایم؟ علاوه این بندگانی که می خواهی خلق کنی و در زمین خلیفه خود قرارشان دهی بطور مسلم بر سر آن منافعی که تو در زمین



خرید و دانلود  متن کامل قصص 520ص


متن کامل قصص 520ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 520

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تذکر لازم:

در اواخر تابستان سال 1346 خورشیدی دانشمند محترم و دوست عزیز و گرامی ما جناب آقای حاج سید محمد باقر موسوی همدانی که یکی از فضلای برجسته و فعال این عصر به شمار است بحجرة اینجانب آمدند و اوراقی ارائه نموده فرمودند ترجمة کتاب قصص القرآن استاد محمد احمد جاد المولی است، در فرصت کوتاهی که نصیبم شد آنرا بپارسی درآورده و با بیانی ساده و شیرین ترجمه کردم. آنگاه اضافه فرمودند که هرچند مؤلف در این کتاب سبک نوی به کار برده و مطالب آموزندة تاریخ را با قلمی ادیبانه به صورت داستان و قصه درآورده و از این رو کتابش بسیار جالب توجه و خواندنی گشته اما از نقص و اشتباه خالی نیست و احتیاج فراوان به نقد و اصلاح دارد و مطالبش ناگزیر باید بررسی و انتقاد شود و این خود در گرو وقت مناسبی است، و چنانکه گمان می رود مرا مجال آن نخواهد بود و از عهدة وقت و حوصله اینجانب خارج است و آنچه با خود اندیشیدم جز تو کسی را شایسته این امر ندیدم ناچار این کار باید به دست و همت والای تو انجام شود. سپس اوراق را بحقیر سپرده و تأکید فرمودند تا هر چه زودتر بدان اقدام شود.

نگارنده با این که همیشه خواستار طبع و نشر کتب سودمند بوده و هستم نخست از جهاتی این پیشنهاد را نپذیرفته از قبول آن امتناع می ورزم زیرا کتاب های فراوانی در این موضوع انتشار یافته که از همه نیکوتر قصص قرآن دانشمند معظم جناب آقای «سید صدر الدین بلاغی» است و بشیوه ای ساخته و پرداخته شده که مجالی برای همگنان باقی نمانده و یکی از بهترین کتب ادبی و فرهنگی این روزگار به شمار می رود. دوم مشاغل زیادی که اوقات شبانه روز اینجانب را فراگرفته بود و فرصتی برای پرداختن بدینکار باقی نبود. لذا تا چندی از اقدام بدین امر خودداری کرده و از انجام آن سرباز می زدم و در عین حال از تعویق و بجا نیاوردن سفارش دوست عزیزم نیز اکراه داشتم.

و از سوی دیگر هر روز با خطاهائیکه در کتب قصص انبیاء بویژه آن ها که بقلم روز و سبک رمانتیک تألیف شده بود روبرو شده بودم و در هنگام مطالعه اغلب آن ها را خای از لغزش و اشتباه و نقص نمی یافتم زیرا عموماً بتواریخی اعتماد کرده اند که با صدها غرض و سوء نیت تألیف شده و در نظر مطلعین هیچگونه اعتبار تاریخی ندارد و هر کدام آن ها خود دارای هزاران خرافه و موهوم است. اگر چه برخی از معاصرین آن کتب را از کهن ترین اسناد تاریخ اسلام پنداشته و مقالات تاریخی خود را به گمان خود از آن ها نقل نموده باشد.

بخصوص کتاب استاد جاد المولی که اشتباهات و نواقص زیادی داشت و لازم بود که در جائی گفته شود تا موجب گمراهی دیگران نگرد. چون وی در قصص انبیای پیشین غالباً اعتماد بر اسرائیلیّات کرده و یا این که کتاب خود را قصص قرآن نامیده داستان هایی را که در قرآن اشاره ای بدان ها نشده و از کتب مقدسه یهود است بدون ذکر سند نقل کرده و پاره ای از قصه ها را به طریق کتب یهود و مخالف قرآن آورده، و در نقل داستان های دوران اسلامی باجمال پرداخته، و از مبعث پیغمبر اسلام و نزول وحی و دعوت قریش و مبارزات سیزده سالة آن حضرت در مکة معظمه جز قصه بلال حبشی و قسمتی از معراج و هجرت سخنی بمیان نیاورده و نیز قضایای پس از هجرت را کاملاً ناقص گذاشته است، با این که شاید نیمی از قرآن اختصاص بدین امور دارد و قصص پیغمبران گذشته و امم آن ها در ضمن برای توجه مردم و با تسلیت رسول خدا ( و یا عبرت دیگران تطفلی ذکر شده است و نیز کتاب جناب آقای بلاغی منحصر به قصص دوران قبل از اسلام است و قسمت داستان های اسلامی آن که به مراتب از قصص انبیاء پیشین از نظر آموزندگی عالیتر و بهتر است هنوز منتشر نگشته از این رو حاجت بمانند چنین کتابی کاملاً باقی بود.

این جهات از یک سو و اصرار دوستان خاصه جناب آقای موسوی از سوی دیگر حقیر را بر آن داشت که چند روزی از ایام عمر کوتاه خویش بدینکار پردازم و آنرا بر مشاغل دیگر مقدم دارم.

سرانجام بحول و قوه و یاری خدا تصمیم گرفتم و کتابرا تصحیح و نواقص را تکمیل و اشتباهات را در پاورقی تذکر دادم و مطالب بی فائده ای که از غیر قرآن نقل شده بود حذف و بجای آن موضوعات سودمند را با اشاره بمآخذ آنها آوردم، و در هرکجا احتیاج به شرح بیشتری بود در حاشیه توضیح دادم، و سیره رسولخدا را از بعثت تا رحلت نگاشته بدان افزودم. و قضایایی را که استاد جادالمولی آورده بود بنوبه خویش ذکر کردم و چنان در کتاب استاد جادالمولی تصرف شده که نمی توان این کتابرا ترجمه آن دانست و لذا آنرا ترجمه و اقتباس گفتم تا امر مشتبه نشود و اشکالی بر مترجم محترم وارد نیاید.

و در ضمن برای کمک بخوانندگان عزیز و راهنمایی آن ها نقشه ای از مدینه منوره در عهد رسول خدا ( ازکتاب مکه و مدینه استاد احمد ابراهیم شریف و کتاب «فی منزل الوحی» اثر دکتر هیکل مصری تهیه کردم و آنرا تکمیل و تصحیح نموده به کتاب ملحق ساختم و چند سطری در توضیح آن نگاشتم. امید است مورد قبول پروردگار و استفاده جوانان به ویژه دانشجویان واقع گردد.

علی اکبر غفاری

عفی عنه

1347 ش

بسم الله الرحمن الرحیم

خلقت آدم

خدای متعال زمین را در دو روز آفرید، و در آن کوه ها قرار داد، و آنرا در میان همة کرات پر برکت نمود و در چهار روز رزق هر جنبندة محتاج روزی را تقدیر کرد، آنگاه بآسمان که در آن موقع بصورت گازی بود بپرداخت، پس آسمان و زمین را گفت باید خواه ناخواه بیایید، گفتند از سر طاعت و فرمانبرداری آمدیم.

آنگاه بعرش پرداخت و آفتاب و ماه را مسخر فرمود، و آن دو را محکوم کرد تا هر یک برای مدتی معین بجریان بیفتد، آنگاه فرشتگان را که همواره او را با حمد او تسبیح می گویند و اسم او را تقدیس و او را به خلوص عبادت می کنند بیافرید.

و سپس اراده و مشیتش تعلق گرفت و حکمتش اقتضا کرد که آدم و ذریة او را بیافریند تا در زمین ساکن گشته و آنرا را آبادان سازند، ملائک را از تصمیم خود خبر داد که بزودی مخلوق دیگری خلق میکند که در زمین به تکاپو برخیزند و بهر سویش روان شوند، و نسل خود را در اطراف آن بپراکنند، و از روئیدنیهایش بخورند و خیراتی را که در شکم آن است استخراج کنند و دسته دسته جانشین یکدیگر شوند.

ملائکه که خداوند ایشان را برای عبادت برگزید و نعمت خود را بر آنان فراوان کرده و مشمول فضل خود قرارشان داده و بخوشنودی خود موفقشان فرموده و بسوی اطاعت خود هدایتشان کرده بود چون این خبر را شنیدند ترسیدند مبادا این تصمیم جهت تقصیری اتخاذ شده باشد که از آنان سر زده، و یا فردی از افراد ایشان مخالفتی کرده باشد.

لذا بدون درنگ در مقام تبرئه خود بر آمده گفتند چگونه خواهی بندگانی غیر ما خلق کنی و حال آنکه ما همواره بحمد تو تسبیح گوی تو بوده و ترا تقدیس می کرده ایم؟ علاوه این بندگانی که می خواهی خلق کنی و در زمین خلیفه خود قرارشان دهی بطور مسلم بر سر آن منافعی که تو در زمین



خرید و دانلود  متن کامل قصص 520ص