لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
سرنوشتسازترین دگرگونی جهان
پژوهشی در باب دگرگونیهای اجتماعی و مسأله انتظار
دگرگونی اجتماعی از مسائلی است که همواره ذهن دانشمندان را به خود جلب کرده است و هر کدام به فراخور وسع علمی خویش در این باره اظهار نظر کرده و علل و عوامل آن را با توجه به دیدگاه خود شرح و بسط دادهاند.در این پژوهش با استفاده از سخنان بزرگانی همانند استاد مطهری، (به عنوان عالمی روشن اندیش که نسبت به جایگاه مسأله واقف بوده است) به بحث وبررسی درباره این موضوع خواهیم پرداخت و نیز نظریههایی را که در این باره مطرح شده است نقد و ارزیابی میکنیم. در پایان نظر خود را طرح کرده و به تفصیل درباره آن سخن خواهیم گفت.این که چه علل و عواملی باعث دگرگونیهای اجتماعی است، سؤال اصلی و محوری این نوشتار را تشکیل میدهد و با توجه به بضاعت علمی و منابع موجود به آن پاسخ داده خواهد شد.فرضیهای که در صدد بررسی آن هستیم این است که محتوای باطنی انسان (اندیشه، عقیده و ایدئولوژی) بویژه فطرت کمال جویی و تجدد خواهی انسان علت اکثر دگرگونیهای اجتماعی است. این فرضیه با توجه به این اصل بررسی میشود که فرد و جامعه هر دو اصیلاند. و به تعبیری دیگر این انسان است که اصالت دارد، به عنوان یک موجود با شعور، آگاه، دینخواه و عقلگرا با فطرتی که طالب کمال و تعالی است.
مفاهیم اصلی و کلیدی
انتظار: در لغت یعنی چشم به راه داشتن، چشم داشتن، انتظار داشتن (1) و در اصطلاح، دیده دوختن به راه تحقق امری است که منتظر را به حالت انتظار واداشته است و هرچه آن امر در نظر او مهمتر باشد، برای تحقق آن کوشش و جدیت بیشتری ـ خواه ناخواه ـخواهد کرد (2).تحول یا دگرگونی: به معنای تغییر و تبدیل چیزی است به چیز دیگر.دگرگونی و تغییر اجتماعی: این واژه کلی و مبهم، معمولا به معنی تغییر در فرایندهای اجتماعی یا ساختار جامعه به ویژه در بحث گذر از جوامع سنتی به جوامع صنعتی و جدید مطرح میشود. دگرگونی اجتماعی ممکن است مثبت یا منفی، پیشرو یا واپسگرا، قهری یا دستوری، کند یا سریع، جزیی یا کلی، سطحی یا عمیق و موقت یا دائمی باشد. دگرگونی اجتماعی فرایند پیچیدهای است که عوامل متعددی نظیر اختراع، تراوشات ناشی از فرهنگها یا اشاعه ویژگیهای از جوامع دیگر، افزایش یا کاهش جمعیت، تکنولوژی، شخصیتهای بزرگ، جنبشهای اجتماعی، آموزش و پرورش و بیسازمانی اجتماعی و … در آن دخالت دارند. عادت، ترس از گسسته شدن رشته تداوم، سنت گرایی، صاحبان منافع و مقاومت ایدئولوژیک نیز از عوامل عمده ایستادگی در برابر تغییرات اجتماعی است.(3)
علل و عوامل دگرگونی اجتماعی
دانشمندان بر این مسأله که عامل اصلی تحولات و دگرگونی اجتماعی چیست، اتفاق نظر ندارند و هر یک عاملی را مؤثر و دخیل میدانند. گروهی عوامل مادی را منشأ اثر دانسته، عدهای شرایط جغرافیایی و خون و نژاد را عامل تحول میدانند، برخی فرهنگ و عقیده و ایدئولوژی و به طور کلی محتوای باطنی انسان را مهمترین عامل میدانند و گروهی از نقش شخصیتها و نوابغ و قهرمانان سخن به میان آورده و آن را یگانه عامل دگرگونی میدانند. در زیر، نظریههای گوناگون در این باره مطرح و مورد نقد و بررسی قرار میگیرد:1ـ خون و نژادطبق این نظریه، عامل اساسی پیش برنده تاریخ، نژادها هستند، زیرا بعضی نژادها و خونها استعداد فرهنگ آفرینی و تمدن گستری دارند و برخی دیگر خیر، بعضی میتوانند علم و صنعت و اخلاق تولید کنند و گروهی صرفا مصرفکنندهاند.ارسطو، برخی نژادها را مستحق برده داشتن و بعضی دیگر را مستحق برده شدن میدانست. طرفدار این نظریه کنت گوبینو، فیلسوف معروف فرانسوی است. این نظریه به گوبینیزم نیز مشهور است. (4)این که معتقد شویم تنها یک نژاد است که تحول و تطور تاریخ به دستش صورت میگیرد، یا این که همه انسانها در آن دخیلاند، مشکلی را حل نمیکنند، زیرا معلوم نیست چرا زندگی انسان یا نژادی از انسان متحول و متطور است و زندگی حیوان چنین نیست. این که یک نژاد باشد یا همه نژادها، راز تحرک تاریخ را نمیگشاید. البته شاید نتوانیم تفاوت نژادها را به طور کلی انکار کنیم. چرا که ممکن است در عین این که همه استعداد دارند، برخی نژادها دارای استعداد بیشتری باشند.(5)2ـ شرایط اقلیمی و جغرافیاییبر اساس این نظریه، عامل سازنده تمدن و به وجود آورنده فرهنگ و تولید کننده صنعت، محیط و شرایط اقلیمی و جغرافیایی است. در مناطق معتدل، مزاجهای معتدل و مغزهای نیرومند ومتفکر به وجود میآید. علاوه بر این، شرایط اقلیمی و محیط جغرافیایی و منطقهای بر روی نژادها تأثیر میگذارد و استعدادهای خاص ایجاد میکند و درنهایت عامل پیش برنده تاریخ میشوند. (منتسکیو) دانشمند جامعه شناس فرانسوی طرفدار این نظریه است.(6)بنابراین موقعیتهای جغرافیایی خاص در رشد عقلی و فکری و ذوقی و جسمی انسانها مؤثرند. همچنین تاریخ تنها در میان انسانهای برخی اقلیمها و منطقهها تحرک دارد، و در محیطها و منطقههای دیگر، ثابت و یک نواخت و شبیه سرگذشت حیوان است. اما پرسش اصلی به قوت خود باقی است که مثلا چرا زنبور عسل یا سایر جانداران که در همان مناطق جغرافیای زیست میکنند فاقد تحرکاند. در واقع عامل اصلی اختلاف میان آدمی و حیوان، که یکی ثابت میماند و دیگری به طور دائم از مرحلهای به مرحله دیگر انتقال مییابد، چیست؟ نتیجه این که این عامل نیز آنچنان که باید، استحکام ندارد.
3ـ نظریه الهیطبق این نظریه آن چه در زمین پدید میآید، امری است آسمانی که بنا بر حکمتی بر زمین فرود آمده است. تحولات و تطورات تاریخ را میتوان جلوهگاه مشیت حکیمانه و حکمت الهی دانست. پس آن چه تاریخ را جلو میبرد و دگرگون میسازد، اراده خداوند است و تاریخ واجتماع پهنه بازی اراده مقدس الهی است. «بوسوئه» مورخ و اسقف معروف،طرفدار این نظریه است.(8)این نظریه سستترین و بیپایهترین نظریه در باب دگرگونیهای اجتماعی است. زیرا مگر تنها تاریخ است که جلوهگاه مشیت الهی است؟ نسبت مشیت الهی به همه اسباب و علل جهان مساوی است،هم چنان که زندگی متحول و متطور آدمی جلوهگاه مشیت الهی است، زندگی ثابت و یک نواخت زنبور عسل و سایر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
عنوان مقاله: راهبردهای حل مسأله در ریاضی
مقدمه
مسأله را می توان به زبان ساده تعریف کرد. هر گاه فردی بخواهد کاری انجام دهد ولی نتواند به هدف خود برسد، برایش مسأله ایجاد می شود. به عبارت دیگر هر موقعیت مبهم یک مسأله است. حل مسأله نوعی از یادگیری بسیار پیچیده است. مسأله و تلاش برای حل آن جزئی از زندگی هر فرد است. فرایند برخورد با شرایط زندگی همان مسأله است.
دو دیدگاه متفاوت در آموزش ریاضیات نسبت به حل مسأله وجود دارد:
1. ریاضی یاد بدهیم تا دانش آموزان بتوانند مسأله حل کنند.
2. ریاضی را با حل مسأله آموزش دهیم.
در دیدگاه اول آموزش ریاضی مطابق با محتوای موضوعی است و مفاهیم متفاوتی تدریس می شوند. انتظار داریم دانش آموزان با استفاده از دانش ریاضی خود مسائل متفاوت را حل کنند. اما در دیدگاه دوم آموزش ریاضیات از طریق حل مسأله اتفاق می افتد. یعنی دانش آموز مسأله حل می کند و در ضمن آن محتوا و مفاهیم جدید ریاضی را می سازد، کشف می کند و یا یاد می گیرد . در حال حاضر ، دیدگاه دوم در آموزش ریاضیات بیش تر مطرح است. در این نگاه حل مسأله نقطه ی تمرکز یا قلب تپنده ی آموزش ریاضیات است.
مهارت حل مسأله
اگر از معلمان ریاضی سؤال شود که مشکل اصلی دانش آموزان در درس ریاضی چیست؟ به یقین خواهند گفت: آنها در حل مسأله ناتوان هستند.
درمطالعه ی تیمز نیز همین موضوع را شاهد بودیم. چون در اغلب مسأله های آزمون کتبی این مطالعه عملکرد دانش آموزان پایین است. در واقع می توانیم بگوییم دانش آموزان توانایی یا مهارت حل مسأله را ندارند.
یکی از دلایل این ناتوانی ، فقدان طراحی برای آموزش مهارت حل مسأله به دانش آموزان بوده است. یا به عبارتی معلمان به آنها یاد نداده اند که چگونه مسأله را حل کنند. هر گاه دانش آموزان با مسأله ای روبروه شده و از حل آن عاجز مانده اند معلمان تنها به بیان راه حل یا پاسخ مسأله اکتفا کرده اند و نگاه های پرسش گر، کنجکاو ومتحیر دانش آموزان با این سؤال باقی مانده است: معلم ما چگونه توانست مسأله را حل کند؟ راه حل مسأله چگونه به فکر او رسید؟ چرا ما نتوانستیم راه حل مسأله را کشف کنیم؟
در خیلی از مواقع معلمانی که سعی کرده اند به طریقی حل مسأله را به دانش آموزان خود یاد دهند، راه را اشتباه رفته اند و آموزش های نادرست داده اند. برای مثال به دانش آموزان گفته اند: عددهای مسأله بسیار مهم اند. زیر آن ها خط بکشید. فراموش نکنید که باید از آن ها استفاده کنید. همین آموزش نادرست باعث شده است. دانش آموزان اطلاعات مسأله را به خوبی تشخیص ندهند. وقتی مسأله زیربرای دانش آموزان کلاس سوم مطرح شد، آن عدد 747 را در عملیات مسأله دخالت دادند و با آن عدد عبارت های جمع و تفریق و ... نوشتند:
« یک هواپیمای بوئینگ 747 با 237 مسافر در فرودگاه نشست و 130 مسافر را پیاده کرد. حالا این هواپیما چند مسافر دارد؟
یا برای دانش آموزان گفته اند که درمسأله بعضی از کلمه ها بسیار مهم است. برای مثال اگر کلمه روی هم را دیدید مسئله مربوط به جمع است و اگر کلمه ی اختلاف را دیدید حتماً باید تفریق کنید.
به همین دلیل در مسأله زیر که در مطالعه ی تیمز (2003) آمده بود، عده ای از از دانش آموزان کلاس چهارم شرکت کننده. در این مطالعه به اشتباه افتادند و مسأله را به جای ضرب، جمع کردند.
«در یک سالن سینما 15 ردیف صندلی وجود دارد. در هر ردیف 19 صندلی قرار دارد . این سالن روی هم چند صندلی دارد؟ »
بهتر است این روش های آموزش نادرست را به کار نبریم و به دنبال طرحی برای آموزش حل مسأله به دانش آموزان باشیم.
آموزش حل مسأله
آیا حل مسأله آموزش دادنی است؟ یکی از دلایل فقدان طرحی برای آموزش حل مسأله به دانش آموزان ، این است که آموزشگران ریاضی تا چندین سال پیش معتقد بودند که حل مسأله آموزش دادنی نیست بلکه یک هنر یا ویژگی و توانایی است که بعضی از انسانها دارند و بعضی ندارند. بنابراین هیچ کس تلاش برای حل مسأله به دانش آموزان نمی کرد. اما تعداد کسانی که درمورد آموزش حل مسأله تحقیق می کنند بیش تر است.
یکی از افرادی که در مورد چگونگی حل مسأله و آموزش آن تحقیق کرد جرج پولیا است. حاصل کار او در کتاب «چگونه مسأله حل کنیم» منتشر شد. مرحوم احمد آرام این کتاب را ترجمه کرده است. او در مقدمه ی کتاب خود می گوید: « من یک ریاضیدان هستم. متخصص آموزش ریاضی نیستم، اما علاقمندم بدانم چرا من می توانم مسأله ریاضی را حل کنم و دیگران نمی توانند؟ چرا بعضی از دانشجویان مسأله ریاضی را حل می کنند ولی بعضی نمی توانند؟ او همین سؤال ها را دنبال کرد و مدلی برای تفکر حل مسأله و آموزش راهبردها ارائه کرد. پولیا دو حرف اساسی دارد. 1- مدل چهار مرحله ای برای تفکر حل مسأله 2- آموزش راهبردها که البته نکته دوم در آموزش اهمیت بیشتری دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ملاصدرا و مسأله معاد
استاد، ملاصدرا را تفکیکی می داند و استدلال می کند که ملاصدرا در مسأله معاد دو موضع یا به تعبیر ایشان دو «ایستار» دارد: یکی ایستار فلسفی که طبق آن معاد جسمانی را به یاری اصول فلسفی اثبات می کند و دیگری ایستار وحیانی که طبق آن ملاصدرا پس از دریافت ناکامی عقل از اثبات معاد قرآنی، به تعالیم وحیانی روی می آورد. استاد محمدرضا حکیمی معتقد است که ملاصدرا تفکیکی است و برای اثبات این ادعا کتاب «معاد جسمانی در حکمت متعالیه »(۱) را به این «تفکیکی سترگ » تقدیم داشته است . برای کسانی که با اصول مکتب تفکیک و مبانی صدرایی آشنا باشند، این ادعا حیرت انگیز و اثبات ناپذیر است؛ زیرا یکی از مهم ترین اصول مکتب تفکیک ، اصرار بر جدایی راه عقل و شرع و کشف است و این به کلی با سیرت فلسفی ملاصدرا ناسازگار می نماید .
در این نوشته می کوشم قوت این ادعا را بررسی کنم . اما پیش از این بررسی لازم است تأکید کنم که در این جا به هیچ روی قصد نقد یا دفاع از دیدگاه ملاصدرا درباره معاد نیست . همچنین نگارنده مبانی مکتب تفکیک را پذیرفتنی نمی داند، اما در این جا به این بحث نمی پردازد. بنابراین، محور این نوشته ، بررسی دلائل استاد حکیمی درباره تفکیکی بودن ملاصدرا است .
معضل فلسفی معاد
از سویی اصل معاد و تصریح به آن از آموزه های مسلّم اعتقادی مسلمانان بوده است و از سوی دیگر این اصل به دلیل مشکلات خاص خود از سوی مخالفان انکار شده است . با توجه به دشواری ها فلسفی معاد بود که فلاسفه از نظر فلسفی خود را تنها قادر به اثبات نوع خاصی از معاد، یعنی معاد روحانی، می دانستند. آنان یا معاد جسمانی را نمی پذیرفتند و آیات مربوطه را تأویل می کردند و یا فقط آن را از سر تعبد قبول می کردند. کسی مانند ابن سینا تنها به اثبات معاد روحانی می پردازد و درباره معاد جسمانی به این اشاره اکتفا می کند: «فحدیث آخر».(۲)
در چنین فضایی بود که ملاصدرا برای نخستین بار پای پیش گذاشت و طرحی برای اثبات فلسفی معاد جسمانی پی ریخت . ملاصدرا با طرح مقدماتی چند برای نخستین بار کوشید معاد جسمانی یی را که قرآن بیان می کند، با ادله فلسفی اثبات نماید.
ادعای استاد حکیمی
استاد حکیمی در کتاب «معاد جسمانی در حکمت متعالیه» می کوشد نشان دهد که ملاصدرا تفکیکی است ؛ زیرا در نهایت به این باور رسیده است که باید دست عقل را در مسیر اثبات معاد بست و راه تعبد را پیمود: «واقع این است که ما پس از تتبعات فراوان در آثار کوچک و بزرگ ملاصدرا و دقت در جوانب کلام او، به این نتیجه رسیدیم که ایشان برای وارد کردن بحث معاد جسمانی در فلسفه ، به آن مباحث و اصول پرداخته است ، و لیکن پس از طرح فلسفی ـ عرفانی برای معاد جسمانی ، معاد اصلی و اساسی اسلامی را همان معاد قرآنی دانسته و در واقع ، میان بحث معاد در فلسفه و فهم معاد از قرآن کریم تفکیک قائل شده است ، و معاد مثالی را معاد تام (عود الکل ) ندانسته است و معاد عنصری قرآنی را مطرح کرده ، آن را مورد تأکیدها و تصریح های متعدد قرار داده است».(۳) طبق این ادعا ملاصدرا درباره معاد دو موضع متفاوت اتخاذ کرده است : یکی موضعی فلسفی که خودش آن را کافی نمی داند و دیگری موضعی قرآنی که آن را تأیید می کند. استاد این دو موضع را این گونه تقریر می کند: «فیلسوف شیراز در موضوع بسیار مهم معاد ، دو ایستار اتخاذ کرده است : ایستار نخست ، ایستار فلسفی ؛ در این ایستارْ آن حجم بزرگ تلاش بحثی و فلسفی و عرفانی را عرضه می دارد؛ آن کارمایه سترگ فنی را به سامان می رساند و از فلسفه «مشائی» و «اشراقی» بسی پیش تر می آید. در ایستار دوم (ایستار وحیانی) به آستانه معالم قرآنی ، و علم صحیح وحیانی و تعالیم فیاض نبوی و وَلَوی روی می آورد... و در جهت طرح وحیانی معاد جسمانی به استفاده از آبشخور لایزال حقایق «علم مصبوب» سر می نهد».(۴)
در این جا تنها درپی آن هستم که نشان دهم آیا واقعاً ملاصدرا درباره معاد دو دیدگاه مختلف داشته است یا آن که وی همواره بر یک موضع پای می فشرده است . این مسأله گاه می تواند بحثی علمی باشد و گاه بحثی اخلاقی . در این جا من به جنبه اخلاقی بحث توجه دارم و بر این باور هستم که استاد برای اثبات این دوگانگی، صدر و ذیل گفتار این فیلسوف را تقطیع یا «تفکیک» کرده و سخنی به صدرا نسبت داده است که روح وی از آن بیزار است . پیش از بررسی ادعای استاد، لازم است گزارش کوتاهی از سلوک صدرا برای اثبات معاد جسمانی به دست بدهم و سپس دعاوی استاد را بررسی کنم . برای نشان دادن نادرستی ادعای استاد حکیمی ، دیدگاه فلسفی ملاصدرا را در سه کتاب مهم ایشان پی می گیریم: «مبدأ و معاد»، «اسفار» و «الشواهد الربوبیه» .
معاد در «مبدأ و معاد»
صدرا در بخش آغازین مقاله دوم کتاب «مبدأ و معاد» از این نقطه می آغازد که همه مسلمانان معاد را می پذیرند، اما در کیفیت آن اختلاف نظر دارند. از نظر وی ، منکران معاد دو دلیل عمده برای ادعای خود دارند: یکی امتناع اعاده معدوم و دیگری شبهه آکل و مأکول . در پاسخ به شبهه آکل و مأکول، متکلمان معتقد به اجزای اصلیه ای هستند که جزء هیچ بدن دیگری نمی شود و خداوند آن را برای هرکس حفظ می کند. اما پاسخ متکلمان قانع کننده نیست . ملاصدرا دیدگاه کسانی مانند ملاجلال دوانی را مستلزم مفسده تناسخ معرفی می کند. پس از آن می کوشد تا معاد جسمانی را که در قرآن آمده است ، به کمک هفت مقدمه اثبات کند:
۱. تحقق و تحصل هر ماهیت ترکیبی تنها به فصل آخر یا صورت آن است .(۵)
۲. موضوع حرکت کمّی ، همان شخص انسانی متقوم از نفس معین همراه با ماده مبهمه است ، که کمیت آن همواره در حال دگرگونی است .(۶)
۳. تشخص هر چیز، چه مادی باشد و چه مجرد، به وجود خاص آن است .(۷)
۴. وحدت شخصی همواره بر یک سیاق نیست و وحدت هر چیزی به حسب همان است .(۸)
۵. همان طور که فاعل می تواند در قابل شکلی ایجاد کند، می تواند بدون ماده قابل نیز شکلی ایجاد نماید.(۹)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 10 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
Backtracking
1
مسأله مجموع زیرمجموعه ها
n عدد صحیح مثبت wi و یک عدد صحیح مثبت M وجود دارد. هدف یافتن تمام زیرمجموعه های اعداد صحیح است به طوری که مجموع آنها M باشد.
مثال:
n=5, M=21, w=(11,5,6,16,10)
5+6+10=21, 5+16=21, 10+11=21
حل با استفاده از روش ایجاد درخت فضای حالت
Backtracking
2
0
2
0
2
2
0
0
درخت فضای حالت (n=3, M=6, w=(2,4,5
6
6
11
7
9
4
5
4
4
2
5
5
5
5
4
0
0
0
0
0
0
w2=4
w1=2
w3=5
تعداد گره ها: 1+2+22+…+2n=2n+1-1
Backtracking
3
حل مسأله
برای تعیین گره های وعده گاه اعداد را به صورت غیرنزولی مرتب می کنیم.
در سطح i ام , wi+1 کمترین وزن باقی مانده را دارد.
اگر weight مجموع اعداد تا گره سطح i باشد:
weight+ wi+1 >M ام غیر وعده گاه i گره
اگر total مجموع اعداد باقی مانده باشد:
weight+ total >M ام غیر وعده گاه i گره
اگر weight=M آنگاه یک جواب در آن گره به دست آمده و باید به عقب برگشت و مسیر جدید را شروع کرد.
آرایه include[1..n] : در صورتی که عدد iام انتخاب شود include[i]=“yes” در غیر اینصورت include[i]=“no”
Backtracking
4
درخت فضای حالت برای n=5, M=21, w=(5,6,10,11,16)
0
5
0
5
5
0
11
11
21
15
16
6
6
6
5
10
10
10
6
0
0
0
0
0
w2=6
w1=5
w3=10
0
w4=11
w5=16
5
16
11
0
21
16
5
0
6
17
11
0
16
10
10
0
10
21
11
0
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 7 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
Backtracking
1
مسأله کوله پشتی 1-0 با روش backtracking
حل مسأله با استفاده از درخت فضای حالت
تا پایان جستجو امکان فهمیدن این که آیا یک گره جواب است یا خیر وجود ندارد.
باید بهینه سازی را درنظر داشت. اگر مجموع ارزش گره ها بیشتر از بهترین جوابی باشد که تا کنون به دست آورده ایم, مقدار بهترین جواب را به مقدار جدید تغییر می دهیم.
فرض: weight: مجموع وزن کالاهایی که تاکنون به گره ای اضافه شده اند.
profit : مجموع ارزش کالاهایی که تا گرعه جاری به حساب آمده اند.
bound: یک حد بالا برای ارزشی که می توانیم با بسط گره به آن برسیم.
totweight: حداکثر وزن کالاهای قابل انتخاب
maxprofit: مقدار ارزش بهترین جوابی که تا کنون پیدا شده.
Backtracking
2
کالاها را به صورت غیرنزولی بر اساس مقادیر pi / wi مرتب می کنیم.
گره سطح k : گرهی که موجب تجاوز مجموع وزن از مرز M می شود.
در سطح i پیش بینی از حداکثر ارزش قابل دستیابی, برابر با مجموع ارزش به دست آمده به علاوه ارزش کالاهای باقی مانده تا سطح k-1 به علاوه مقدار قابل انتخاب از کالای k ام (با فرض این که بتوان بخشی از آن را انتخاب کرد) می باشد.
bound ≤ maxprofit : گره غیر وعده گاه است.
totweight = weight+ wj
bound = (profit+ pj )+(M-totweight)(pk / wk)
j=i+1
k-1
j=i+1
k-1
ارزش اولین k-1
کالای انتخاب شده
ظرفیت باقی مانده
برای کالای k ام
ارزش واحد وزن
کالای k ام
Backtracking
3
مثال
profit
weight
bound
هر گره
M=16
Backtracking
4
0
0
115
0
40
2
115
1
40,2