واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره اثبات نبوت پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 45

 

راه هاى اثبات نبوت ( 1 )

بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . تا این حد را همه در تعریف نبوت قبول دارند . این دیگر تفسیرى همراهش نیست : گروهى از افراد بشر که دستورهاى خدا را از ناحیه خداوند مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . آنگاه در اینجا مسائل زیادى هست . یکى از مسائل این است که اساسا چه نیازى در عالم به این کار هست که دستورهایى از ناحیه خدا به مردم برسد , اصلا مردم نیاز به چنین چیزى دارند که از ناحیه خدا به آنها دستور برسد , یا نه , چنین نیازى نیست ؟ و تازه اگر چنین نیازى هست آیا حتما راه برآورده شدن این نیاز این است که به وسیله افرادى از بشر این دستورها ابلاغ بشود , راه دیگرى وجود ندارد ؟ اگر گفتیم این نیاز هست , این نیاز از چه قسمت است ؟ آیا زندگى اجتماعى بشر بدون آنکه یک دستور الهى در آن حکمفرما باشد نظم و نظام نمى پذیرد ؟ یا نه , از این جهت بشر نیازى ندارد , از آن جهت نیاز دارد که زندگى بشر محدود به زندگى دنیا نیست , یک زندگى ماوراء دنیایى هم وجود دارد و آن زندگى ماوراء دنیا از نظر اینکه بشر در آنجا سعادتمند باشد بستگى دارد به اینکه در این دنیا چگونه زندگى کند , چه جور معتقدات و افکارى داشته باشد , چه جور خلقیاتى داشته باشد و چه جور اعمالى داشته باشد که اعمال صالح گفته مى شود . چون سعادت بشر در آن دنیا بستگى دارد به افکار و معتقدات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا , پیغمبران دستورهایى از ناحیه خدا براى بشر آورده اند که فکر و عمل و اخلاق خودش را طورى تنظیم کند که در آن دنیا سعادتمند باشد . و یا هر دو , یعنى هم زندگى اجتماعى بشر اگر بخواهد سعادتمندانه باشد احتیاج دارد که آن دستورهاى خدایى اجرا بشود و هم زندگى اخروى بشر , و ایندو به یکدیگر پیوسته و وابسته اند نه اینکه ضد یکدیگر باشند که آنچه زندگى اجتماعى را صالح مى کند آن دنیا را خراب کند و بالعکس , نه , در هر دو , بشر چنین نیازى دارد . پس یک بحث درباب نبوت مسأله نیاز به انبیاست . بحث دیگر درباب نبوت این است که انبیاء که ما مى گوییم دستورها را از ناحیه خدا مى گیرند این را چگونه مى گیرند ؟ که این نامش ( وحى) است , بحث در مسأله وحى است , یعنى انبیاء این تعبیر را درباره خودشان به کار برده و گفته اند از ناحیه خدا به ما وحى مى شود . آنگاه درباب وحى , نام فرشتگان را آورده اند , جبرئیلى مخصوصا نامش برده شده است در خود قرآن و در کتابهاى دیگر آسمانى به عنوان واسطه وحى , و به هر حال این گرفتن دستور , تلقى کردن دستورهاى خدا که خودشان اسم ( وحى) رویش گذاشته اند چگونه و به چه شکل است ؟ مسأله دیگر که باز یک مسأله اساسى درباب نبوت است این است که انبیاء ( 1 ) معجزه داشتند و معجزه هایى مىآوردند . معجزه چیست ؟ خود معجزه هم به اندازه مسأله وحى یک مسأله مرموزى است . آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد ؟ آیا معجزه ضد علم است یا ضد علم نیست ؟ علم و معجزه آیا با هم ناسازگارند یا ناسازگار نیستند ؟ به نظر من مىآید که بحثهاى اساسى درباب نبوت همین سه بحث است : یکى( نبى) و ( رسول) مثلا یکى از مسائل که از نظر قرآنى خیلى قابل بحث است این است که در قرآن , هم تعبیر ( نبى) آمده است و هم تعبیر ( رسول) , نبى و رسول , نبیین و رسل , آیا نبوت با رسالت فرق مى کند , یعنى دو مقام و دو خصوصیت است ؟ یا نه , یک چیز است که با دو اسم تعبیر شده است ؟ کلمه ( نبى) از ماده ( نبأ) است . نبأ یعنى خبر , البته خبرهاى مهم و عظیم و خبرهاى صادق . مثل اینکه هر خبرى را نبأ نمى گویند , کلمه ( حدیث ) یا ( خبر) را ممکن است بگویند ولى کلمه ( نبأ) یک اهمیت دیگرى دارد . نبى یعنى خبر دهنده , چون انبیاء از خدا خبرهایى آورده و به مردم داده اند , به این اعتبار به آنها گفته اند ( نبى) . کلمه ( رسول ) از ماده ( رسالت) است که اصل معنایش رهایى است در مقابل قید . ( مرسل) در زبان عرب یعنى رها شده , در مقابل ( در قید شده) . مثلا اگر مویى را همین طور رها کنند به پایین , مى گویند ( ارسله) یعنى رهایش کرد , اما اگر مو را با سنجاقى ببندند این نقطه مقابل ارسال است . ولى این کلمه را در مطلق مورد فرستادن به کار مى برند . وقتى که کسى , کسى یا چیزى را از جایى به جایى مى فرستد , به آن مى گویند ( ارسال) و ( رسول) یعنى فرستاده به طور کلى . نمایندگانى



خرید و دانلود تحقیق درباره اثبات نبوت پیامبر


تحقیق در مورد نبوت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 43 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

نبوت

نویسنده : آیت اله شهید

سید عبدالحسین دستغیب

گردآورنده :

نبوت

بعضی از بزرگان دکر فرموده اند : از جمله شرایط پیغمبر آنست که به بیماریهایی که موجب نفرت و کناره گیری مردمان از او می شود مبتلا نباشد و علتش را نیز در حکمت پیغمبری ذکر می کنند یعنی چون پیغمبر برای راهنمایی مردم می آید نباید وضعش طوری باشد که مردم از او فرار کنند و نتواند مأموریتش را انجام دهد و بعضی از این بیماریها را بطور صریح می شمارند مانند « خوره » و نسبت به بعضی دیگر بعنوان خلاف مطرح می سازد . کمال بزرگواری این است که در عین قدرت بر انتقام عفو کند ودر حالیکه توانایی درگیری دارد بردباری نماید . این دستورالعملی است که قرآن مجید به همه پیروانش داد .هر چند شخص حضرت محمد ( ص ) را مخاطب قرار می دهد که : « عفو را بگیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان رو بگردان » اجرای این دستور خداوندی را در روش محمد ( ص ) بخوبی می یابیم که با اینهمه ناملایمات که از مشرکین می دید جز صبر از او سراغ نداریم و جز بردباری در برابر جهل آنان کاری نمی کرد .

در مقابل وعده هایی که خداوند به پیغمبرش داده است نخستین بشارتی که داد این بود که ما با تو هستیم یار و یاور تو هستیم در مکه که شرحش کمی داده شده مکه ای که 360 با در آن قرار دارد هر بتی را با طلا و جواهرات زینت کرده بودند مکه ای که جز مشرک در آن جا نداشت خدا وعده که حبیب ما پیروز در اینجا وارد می شوی .

زین العابدین ( ع ) در دعای ابوحمزه عرض می کند گریه کنم برای وقتی که سر از قبر در می آورم . نگاه می کنم به اطراف خودم عده ای شادمان روسفید برخی نالان و روسیاه نمی دانم عاقبت من چه می شود . مسلمانان باید افتخار کنند به شرافت حضرت محمد ( ص ) که خداوند وعده حکومت و امامت به امتش داد . یک قرن نشده و خود وجود مقدسش در حیات بود یعنی درهمان بیست و سه سال ایام رسالتیش یمن جز متصرفاتش شد و نجاشی از چشمه اسلام اختیار کرد . پس از پیغمبر ( ص ) یک قرن نشد که این نور ادامه پیدا کرد از غرب تا رسید به اقضای اندلس که بیرق لا اله الا الله محمد رسول الله و از شرق تا پشت دیوار چین بلند شد و خداوند خلافت را به امت اسلام مرحمت فرمود و آنان را به امن و امان رسانید .

خواستند نور خدا را خاموش کنند ولی خدا نخواست مگر آنکه این دین مقدس را بر جمیع ادیان غلبه عنایت فرماید به حسب حجت و برهان بر همه ادیان غالب بوده و هست هیچ وقت اسلام در مقابل دلیل و برهان مغلوب واقع نشده است و همیشه قوانین بر طبق فطرت بشر بوده و هست لذا مغلوب شدنی هم نیست . اشرف انبیاء محمد مصطفی ( ص ) در زمان حیات خودش مخصوصا پس از هجرت به مدینه روز به روز بر تعداد امتش افزوده شد تا در سال حجه الوداع سال آخر عمرش که خودش رفت برای حج و اعلان فرمود و مسلمانان نیز در التزام



خرید و دانلود تحقیق در مورد نبوت


تحقیق در مورد نبوت در نهج البلاغه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 21 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری

 

مؤسسۀ آموزش عالی جهاد دانشگاهی استان یزد

دانشکدۀ هنر و معماری اردکان

موضوع تحقیق:

نبوت در نهج البلاغه

استاد راهنما:

جناب آقای طالبی پور

تهیه و تنظیم:

ساناز محمودی درویشانی

زمستان 86

نبوت در نهج البلاغه

مقدمه:

     از جمله موضوعاتى که در نهج البلاغه در چند جا تکرار شده مساله نبوت است و رسیدگى به آن علاوه بر این که موضوعى از نهج البلاغه را براى ما روشن مى کند، یک مساله اساسى از مسائل اسلامى را نیز تبیین مى کند. مساله نبوت را نه تنها به عنوان یک مساله قابل تعقیب در نهج البلاغه مى توان بررسى کرد بلکه آن را می توان به عنوان یکى از مسائل بسیار اصولى و مهم ایدئولوژى اسلامى و محور سایر مسائل، مورد پیگیرى و فهمیدن قرار داد و در طیف وسیعى از مطالب و مباحثى که بر گرد این محور قرار مى گیرد، مسائل بسیارى از اسلام را جا داد، از جمله مساله توحید؛ و معتقدیم اگر بخواهیم به مساله توحید از ابعاد اجتماعى و کلا انقلابى آن نگاه کنیم باید آن را به عنوان مساله اى از مسائل نبوت تحت بررسى و پیگیرى قرار دهیم.

ما در این بحث عناوین مختلف و فصول گوناگونى از بحث نبوت را مطرح کرده و در ذیل این عناوین سخن على بن ابى طالب «ع» در نهج البلاغه را پیش کشیده و آن را شرح مى کنیم، تا در ضمن بحث از مسائل اسلامى بخش هاى مهمى از نهج البلاغه شریف ترجمه و تفسیر گردد.

براى شروع مباحث نبوت در نهج البلاغه، مقدمه اى را عنوان مى کنیم. ما در این بحث به مساله وحى نمى پردازیم بلکه به نبوت به چشم یک واقعیت تاریخى و یک حادثه تردیدناپذیر نگاه مى کنیم. بى گمان در تاریخ بشریت حادثه اى که ما نام آن را نبوت مى گذاریم اتفاق افتاده است و در وجود این حادثه میان ما و میان بى اعتقادان به نبوت اختلافى نیست، اختلاف در تفسیر این حادثه است، اختلاف در مضمون پیامى است که در این حادثه وجود دارد، اما در اصل حادثه در این واقعیت تاریخى میان ما و هیچ یک از انسان هایى که با تاریخ سر و کار دارند اختلافى وجود ندارد. موسى یک پدیده اى است که در تاریخ ثبت شده، عیسى و دیگر پیامبران با تاریخچه هاى کم و بیش روشن یا مبهم همینطور. ما در این بحث نبوت را با این دید مى نگریم یعنى این حادثه تاریخى را در نظر مى گیریم بعد در اطراف آن بحث مى کنیم. اولاً بحث مى کنیم که در هنگام وقوع این حادثه زمینه اجتماعى چگونه بوده است؟ یعنى این حادثه در چه موقعیت زمانى و تاریخى و در چه وضعیت اجتماعى واقع شده است؟ بعد بررسى مى کنیم که این حادثه از کجاى جامعه سر برآورده؟ از کدام طبقه؟ از کدام قشر؟ از چه تیپ انسانی، از پادشاهان، از مستضعفان، از عالمان و متفکران و اندیشمندان؟ بعد بحث و مطالعه می کنیم که این حادثه داراى چه جهت گیرى بود، آیا به سود طبقه خاصى مى اندیشید، آیا به سود مادیون مى اندیشید؟ آیا به جنبه هاى عرفانى و معنوى مى اندیشید؟ چه هدفى در کار بود؟ داراى چه جهت گیرى اجتماعى و فکرى بود؟ همچنین بحث مى کنیم که وقتى این حادثه واقع شد نخستین شعارى که این پیام آور آورد چه بود؟ نمى گوییم پیام آور از غیب، تا کسانى بگویند ما به غیب اعتقاد نداریم، این اختلاف را مى گذاریم براى بعد، به هر حال حادثه اى بود که پیام آورى در آن پیامى ارائه مى کرد، آیا این پیام، مخالفانى یا موافقانى در جامعه داشت یا نه؟ اگر داشت چه کسانى بودند، از چه قشر هایى و با چه انگیزه هایى در مخالفان، و نیز از چه قشرهایى و با چه انگیزه هایى در موافقان، و با کدام ابزار از ابزارهاى کمک و معاونت.



خرید و دانلود تحقیق در مورد نبوت در نهج البلاغه


تحقیق درباره راز ختم نبوت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 55

 

راز ختم نبوت

ظهور دین اسلام ، با اعلام جاودانگی آن و پایان یافتن دفتر نبوت توام‏ بوده است . مسلمانان همواره ختم نبوت را امر واقع شده تلقی کرده‏اند . هیچ گاه برای آنها این مساله مطرح نبوده که پس از حضرت محمد (ص) پیغمبر دیگری خواهد آمد یا نه ؟ چه ، قرآن کریم با صراحت ، پایان یافتن‏ نبوت را اعلام و پیغمبر بارها آن را تکرار کرده است . در میان مسلمین‏ اندیشه ظهور پیغمبر دیگر ، مانند انکار یگانگی خدا یا انکار قیامت ، با ایمان به اسلام همواره ناسازگار شناخته شده است . تلاش و کوششی که در میان دانشمندان اسلامی در این زمینه به عمل آمده‏ است ، تنها در این جهت بوده که می‏خواسته‏اند به عمق این اندیشه پی ببرند و راز ختم نبوت را کشف کنند . وارد بحث ماهیت وحی و نبوت نمی‏شویم . قدر مسلم این است که وحی ، تلقی و دریافت راهنمایی است از راه اتصال ضمیر به غیبت و ملکوت . نبی ، وسیله ارتباطی است میان سایر انسانها و جهان‏ دیگر و در حقیقت پلی است میان جهان انسانها و جهان غیب . نبوت از جنبه شخصی و فردی ، مظهر گسترش و رقاء شخصیت روحانی یک فرد انسان است و از جنبه عمومی ، پیام الهی است برای انسانها به منظور رهبری آنها که به وسیله یک فرد به دیگران ابلاغ می‏گردد . همین جاست که اندیشه ختم نبوت ، ما را با پرسشهایی مواجه می‏کند ، که‏ : آیا ختم نبوت و عدم ظهور نبی دیگر بعد از خاتم النبیین به معنی کاهش‏ استعدادهای معنوی و تنزل بشریت در جنبه های روحانی است ؟ آیا مادر روزگار از زادن فرزندانی ملکوتی صفات که بتوانند با غیب و ملکوت پیوند داشته باشند ناتوان شده است و اعلام ختم نبوت به معنی اعلام نازا شدن‏ طبیعت نسبت به چنان فرزندانی است ؟ بعلاوه ، نبوت معلول نیازمندی بشر به پیام الهی است و در گذشته طبق‏ مقتضیات دوره‏ها و زمانها این پیام تجدید شده است . ظهور پیاپی پیامبران‏ ، تجدید دائمی شرایع ، نسخهای مداوم کتب آسمانی همه بدان علت است که‏ نیازمندیهای بشر دوره به دوره تغییر می‏کرده است و بشر در هر دوره‏ای‏ نیازمند پیام نوین و پیام‏آور نوینی بوده است . با این حال ، چگونه‏ می‏توان فرض کرد که با اعلام ختم نبوت این رابطه یکباره بریده شود و پلی‏ که جهان انسان را به جهان غیبت متصل می‏کند یکسره خراب گردد و دیگر پیامی به بشر نرسد و بشریت بلاتکلیف گذاشته شود ؟ از اینها همه گذشته ، چنانکه می‏دانیم در فاصله میان 8

پیامبران صاحب شریعت مانند نوح و ابراهیم و موسی و عیسی یک سلسله‏ پیامبران دیگر ظهور کرده‏اند که مبلغ و مروج شریعت پیشین بوده‏اند . هزاران نبی بعد از نوح آمده‏اند که مبلغ و مروج شریعت نوحی بوده‏اند ، همچنین بعد از ابراهیم و غیره . فرضا انقطاع نبوت تشریعی را بپذیریم و بگوییم با شریعت اسلام شرایع ختم شد ، چرا نبوتهای تبلیغی بعد از اسلام‏ قطع شد ؟ چرا اینهمه پیامبر بعد از هر شریعتی ظهور کردند و آنها را تبلیغ‏ و ترویج و نگهبانی کردند ، اما بعد از اسلام حتی یک پیامبر اینچنین نیز ظهور نکرد ؟ اینهاست پرسشهایی که از اندیشه ختم نبوت ناشی می‏شود . اسلام که خود عرضه کننده این اندیشه است پاسخ این پرسشها را داده است‏ . اسلام اندیشه ختم نبوت را آنچنان طرح و ترسیم کرده است که نه تنها ابهام و تردیدی باقی نمی‏گذارد ، بلکه آن را به صورت یک فلسفه بزرگ در می‏آورد . از نظر اسلام ، اندیشه ختم نبوت نه نشانه تنزل بشریت و کاهش‏ استعداد بشری و نازا شدن مادر روزگار است و نه دلیل بی‏نیازی بشر از پیام‏ الهی است و نه با پاسخگویی به نیازمندیهای متغیر بشر در دوره‏ها و زمانهای مختلف ناسازگار است ، بلکه علت و فلسفه دیگری دارد . قبل از هر چیز لازم است با سیمای ختم نبوت آنچنانکه اسلام ترسیم کرده‏ است آشنا بشویم و آن را بررسی کنیم ، سپس پاسخ پرسشهای خود را دریافت‏ داریم . در سوره احزاب آیه 40 چنین می‏خوانیم : « ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین » . 9

محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست ، همانا او فرستاده خدا و پایان‏ دهنده پیامبران است ( 1 ) . این آیه رسما حضرت محمد ( صلی الله علیه و آله ) را با عنوان " خاتم‏ النبیین " یاد کرده است . کلمه " خاتم " به حسب ساختمان لغوی خود در زبان عربی ، به معنی چیزی‏ است که به وسیله آن به چیزی پایان دهند . مهری که پس از بسته شدن نامه‏ بر روی آن می‏زدند به همین جهت " خاتم " نامیده می‏شد ، و چون معمولا بر روی نگین انگشتری ، نام یا شعار مخصوص خود را نقش می‏کردند و همان را بر روی نامه‏ها می‏زدند ، انگشتری را " خاتم " می‏نامیدند . در قرآن هر جا و به هر صورت ماده " ختم " استعمال شده است مفهوم‏ پایان دادن یا بستن را می‏دهد . مثلا در سوره یس آیه 65 چنین می‏خوانیم : « الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون ». پاورقی : . 1 یکی از عادات عرب و بعضی از ملل دیگر " پسر خواندگی " بود و اسلام آن را منسوخ کرد . " پسر خوانده " در ارث و روابط خانوادگی‏ همانند پسر واقعی به شمار می‏رفت . رسول اکرم آزاد شده‏ای داشت به نام زیدبن حارثه که پسر خوانده آن حضرت‏ نیز به شمار می‏رفت . مردم طبق معمول انتظار داشتند که رسول اکرم با پسر خوانده خویش مانند پسر واقعی رفتار کند ، همچنانکه خود آنها می‏کردند . مفاد این آیه این است : محمد را پدر هیچ یک از مردان خود ( زید بن‏ حارثه یا شخص دیگر ) نخوانید ، او را فقط به عنوان فرستاده خدا و پایان‏ دهنده پیامبران بشناسید و بخوانید . 10

در این روز به دهانهای آنها مهر می‏زنیم و دستهاشان با ما سخن می‏گویند و پاهاشان بر آنچه به دست آورده‏اند گواهی می‏دهند . لحن آیه مورد بحث خود می‏رساند که قبل از نزول این آیه نیز پایان یافتن‏ نبوت به وسیله پیغمبر اسلام در میان مسلمین امری شناخته بوده است . مسلمانان همان طوری که محمد را " رسول الله " می‏دانستند ، " خاتم‏ النبیین " نیز می‏شناختند . این آیه فقط یادآوری می‏کند که او را با عنوان‏ پدر خوانده فلان شخص نخوانید ، او را با همان عنوان واقعی‏اش که رسول‏ الله و خاتم النبیین است بخوانید . این آیه فقط به جوهر و هسته مرکزی اندیشه ختم نبوت اشاره می‏کند و بر آن چیزی نمی‏افزاید . در سوره حجر آیه 9 چنین آمده است : « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون ». ما خود این کتاب را فرود آوردیم و هم البته خود نگهبان آن هستیم . در این آیه با قاطعیت کم نظیری از محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر و نابودی سخن رفته است . یکی از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید تحریف و تبدیلهایی است‏ که در تعلیمات و کتب مقدس پیامبران رخ می‏داده است و به همین جهت آن‏ کتابها و تعلیمات ، صلاحیت خود را برای هدایت مردم از دست می‏داده‏اند . غالبا پیامبران احیا کننده سنن فراموش شده و اصلاح کننده تعلیمات تحریف‏ یافته پیشینیان خود بوده‏اند . 11

گذشته از انبیائی که صاحب کتاب و شریعت و قانون نبوده و تابع یک‏ پیغمبر صاحب کتاب و شریعت بوده‏اند ، مانند همه پیامبران بعد از ابراهیم تا زمان موسی و همه پیامبران بعد از موسی تا عیسی ، پیامبران‏ صاحب قانون و شریعت نیز بیشتر مقررات پیامبر پیشین را تایید می‏کرده‏اند . ظهور پیاپی پیامبران تنها معلول تغییر و تکامل شرایط زندگی و نیازمندی‏ بشر به پیام نوین و رهنمایی نوین نیست ، بیشتر معلول نابودیها و تحریف‏ و تبدیل‏های کتب و تعلیمات آسمانی بوده است . بشر چند هزار سال پیش نسبت به حفظ مواریث علمی و دینی ناتوان بوده‏ است ، و از او جز این انتظاری نمی‏توان داشت . آنگاه که بشر می‏رسد به‏ مرحله‏ای از تکامل که می‏تواند مواریث دینی خود را دست نخورده نگهداری‏ کند ، علت عمده تجدید پیام و ظهور پیامبر جدید منتفی می‏گردد و شرط لازم ( نه شرط کافی ) جاوید ماندن یک دین ، موجود می‏شود . آیه فوق به منتفی شدن مهمترین علت تجدید نبوت و رسالت از تاریخ نزول‏ قرآن به بعد اشاره می‏کند ، و در حقیقت ، تحقق یکی از ارکان ختم نبوت را اعلام می‏دارد . چنانکه همه می‏دانیم در میان کتب آسمانی جهان تنها کتابی که درست و به‏ تمام و کمال دست نخورده باقی مانده قرآن است . بعلاوه ، مقادیر زیادی از سنت رسول به صورت قطعی و غیر قابل تردید در دست است که از گزند روزگار مصون مانده است . البته بعد توضیح خواهیم داد که وسیله الهی‏ محفوظ ماندن کتاب آسمانی مسلمین ، رشد و قابلیت بشر این دوره است که‏ دلیل بر نوعی بلوغ اجتماعی انسان این عهد است . 12

در حقیقت ، یکی از ارکان خاتمیت ، بلوغ اجتماعی بشر است به حدی که‏ می‏تواند حافظ و نگهبان مواریث علمی و دینی خود باشد و خود به نشر و تبلیغ و تعلیم و تفسیر آن بپردازد . درباره این مطلب بعد بحث خواهیم‏ کرد . در سراسر قرآن اصرار عجیبی هست که دین ، از اول تا آخر جهان ، یکی‏ بیش نیست و همه پیامبران بشر را به یک دین دعوت کرده‏اند . در سوره‏ شوری آیه 13 چنین آمده است : « شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به‏ ابراهیم و موسی و عیسی ». خداوند برای شما دینی قرارداد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم . قرآن در همه جا نام این دین را که پیامبران از آدم تا خاتم مردم را بدان دعوت می‏کرده‏اند " اسلام " می‏نهد . مقصود این نیست که در همه‏ زمانها به این نام خوانده می‏شده است ، مقصود این است که دین دارای‏ حقیقت و ماهیتی است که بهترین معرف آن ، لفظ " اسلام " است . در سوره آل عمران ، آیه 67 درباره ابراهیم می‏گوید : « ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما » . ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی ، حق جو و مسلم بود . و در سوره بقره آیه 132 درباره یعقوب و فرزندانش می‏گوید : 13

« و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون ». ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود چنین وصیت کردند : خداوند برای شما دین انتخاب کرده است ، پس با اسلام بمیرید . آیات قرآن در این زمینه زیاد است و نیازی به ذکر همه آنها نیست . البته پیامبران در پاره ای از قوانین و شرایع با یکدیگر اختلاف‏ داشته‏اند . قرآن در عین



خرید و دانلود تحقیق درباره راز ختم نبوت


تحقیق در مورد وحی و نبوت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

وحی و نبوت

معنی وحی

توجه به معنی لغوی الفاظی که در شرع یا عرف مثلا معنی خاصی پیدا کرده است بصیرت بیشتری برای درک صحیح آن معنی خاص بوجود می‌آورد، به طور مثال اگر بدانیم که لفظ دین در لغت به معنی تسلیم، عادت، عبادت، طاعت، خواری، حساب، قهر و غلبه، پادشاهی، حکم، تدبیر، توحید، پارسایی، قضاء و غیره می‌باشد از دین اسلام یا دین موسی یا مسیح، معنی کامل‌تر و جامع‌تری را می‌فهمیم تا این که فقط بدانیم دین مجموعۀ حقایق و احکامی است که بر پیغمبری وحی شده است.

همچنین لفظ فسق را می‌دانیم که در قرآن و حدیث هم در کفر و هم در مطلق گناه بکار رفته است ولی وقتی دانستیم معنی اصلی کلمه «بیرون آمدن خرمای تازه از پوستش» می‌باشد حتی راغب در مفرداتش می‌گوید «در کلام عرب فاسق هیچگاه در وصف انسان نیامده است».

بدیهی است با دانستن معنی لغوی فسق روشن‌تر و بهتر درک می‌کنیم که گناهکار یا کافر با خروج از حکم شرع، و مقتضای فطرت، در حقیقت از لباس انسانیت و شعار آدمیت بیرون رفته است. پس چنین نیست که استعمال فاسق در گناهکار حقیقت و در کافر مجاز باشد یا بر عکس، بنابراین لازم است نخست به معنی لغوی وحی توجه کنیم:

معانی‌ای که کتب لغت برای وحی آورده‌اند عبارت است از: اشاره کردن، قاصدی فرستادن، در نهان با کسی سخن گفتن، چیزی را به کسی القا کردن تا آن را بداند، کاری به شتاب کردن، الهام، کتابت و غیره و گفته‌اند بعداً در آنچه خداوند به پیغمبران القاء می‌کند غلبه یافته است.

راغب که در مفردات منحصر ا لغات و الفاظ قرآن را آورده در معنی وحی می‌گوید: «اصل وحی اشارۀ سریع است، و برای متضمن بودن معنی سرعت به کاری که سریعاً انجام یابد (امر وحی) می‌گویند و نیز به سخنی که به طور رمز یا تعریض ادا شود و گاهی به آواز مجرد از ترکیب (خالی از حروف و الفاظ) و به اشاره با بعضی اعضاء (با دست و چشم و سر و غیره) و به کتابت و وسواس هم گفته می‌شود، همچنین به کلام خدا که به انبیاء و اولیاء القا می‌شود وحی می‌گویند، و آن بر حسب آیۀ کریمۀ و ما کان لبشر الخ بر چند گونه است:

یا به واسطه فرستاده‌ای است که شخص دیده و سخنش شنیده شود مانند تبلیغ جبرئیل برای پیغمبر در صورتی معین، یا با شنیدن کلام است بدون معاینه مانند شنیدن موسی گفتار خدا را، یا با القاء مطلب در قلب است چنانچه پیغمبر فرمود: «همانا روح‌القدس در قلبم دمید» یا با الهام است مانند: «به مادر موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر بده» یا به تسخیر یعنی بکار واداشتن است مانند وحی به زنبورعسل یا به خوابیدن است که پیغمبر فرمود: «وحی و نوبت منقطع است ولی اخباری که مؤمن بشارت آنها را در خواب می‌گیرد و می‌بیند باقی است».

بر این سه نوع اخیر (الهام و تسخیر و خواب) لفظ وحی (الاوحیا) در آیه دلالت دارد و بر شنیدن سخن بدون رؤیت لفظ و بر تبلیغ جبرئیل در صورت معین جملۀ (اویرسل رسولا فیوحی) این بود جمیع انواع وحی». راغب بعد از این بیان توضیح می‌دهد که در هر مورد دیگری که از قرآن که لفظ وحی آمده باید بر یکی از معانی مذکور حمل شود، مثلا وحی به حواریین یا به واسطۀ عیسی یا به معنی الهام خواهد بود، و وحی به آسمان‌ها یا وحی به اهل آنها یا تسخیری است و همچنین.

فرق میان وحی و الهام

شیخ محمد عبده در رسالۀ توحید پس از بیان معانی لغوی و شرعی وحی می‌گوید: «معرفیتی که باواسطه یا بی‌واسطه برای انسانی حاصل می‌شود، اگر بداند از جانب خدا است وحی، و اگر نداند الهام نامیده می‌شود؛ پس الهام یک نوع احساسی است مانند اندوه و شادی یا گرسنگی و تشنگی».

نبوت

کسی که از جانب خداوند به او وحی می‌شود تا مردم را به راه راست هدایت کند نبی و رسول و مرسل نامیده می‌شود.

فرق میان نبی و رسول

در روایات بسیار با عبارات مختلف مقام رسول از نبی برتر و والاتر معرفی شده است. مثلا در اصول کافی (باب الفرق بین الرسول و النبی) چند روایت از این قبیل آمده است: «نبی کسی است که در خواب می‌بیند و آواز را می‌شنود و فرشته را مشاهده نمی‌کند، و رسول کسی است که آواز را می‌شنود و در خواب می‌بیند و فرشته را هم معاینه می‌کند.» و بقیۀ روایات این باب همگی مشعر بر رفعت مقام رسول نسبت به نبی است و آنچه شهرت یافته و به حسن قبول هم تلقی شده این است که میان نبی و رسول عموم و خصوص مطلق است زیرا نبی کسی است که شریعتی به او وحی شود هر چند مامور تبلیغ نباشد و اگر مامور تبلیغ هم شد رسول نامیده می‌شود؛ بنابراین هر رسولی قطعا نبی خواهد بود اما نبی ممکن است رسول باشد و ممکن است به مقام رسالت ارتقاء نیابد.

موارد استعمال وحی در قرآن

قرآن کریم وحی را به آسمان و زمین و زنبور عسل و ملائکه و افراد عادی و پیغمبران اسناد می‌دهد که به ترتیب به شرح آنها می‌پردازیم.

1- وحی به آسمان و زمین

در آیه 12 سوره فصلت: «و اوحی فی کل سماء امرها و زینا السماء الدنیا بمصابیح الخ»

یعنی: «در هر آسمانی کار و حال (وظیفه) او را به وی وحی فرمود و بی‌گمان آسمان نزدیک را به چراغ‌ها آراستیم» باید توجه داشت که لفظ سماء طبق تصریح کتب لغت به هر چه بالای سرمان ببینیم از اجسام و فضا و به ابر و باران حتی به سقف خانه و پشت اسب گفته می‌شود به طوری که در آیه مذکور ملاحظه می‌شود محل همۀ ستارگانی که به چشم می‌آیند آسمان نزدیک است ضمناً دانسته می‌شود که آسمان‌های دیگری هست که اهل زمین نمی‌توانند ستارۀ آنها را مانند چراغ ببینند و باز می‌بینیم قرآن مکرر می‌گوید ما از آسمان آب باران را نازل کردیم که جایگاه بخار آب و ابرها است یا هر گاه آسمان شکافته شود یا سوگند به آسمان با برگشت که به قول مفسران مقصود اجرام آسمانی و ماه و خورشید و ستارگانند که شکافته می‌شوند یا طلوع و غروب می‌کنند یا سوگند به آسمان با برج‌ها که فضای محل بروج یا ستگاران است.

به راستی آسمان مظهر عظمت و قدرت و حکمت بی‌نهایت پروردگار است؛ هر کس در شب‌هایی که آسمان صاف و بی‌ابر است به آن بنگرد دچار بهت و حیرت می‌گردد هر چه علم پیشرفت می‌کند جلال و عظمت آسمان بهتر دانسته می‌شود وقتی به دقت ستارگان را ملاحظه کنیم خواهیم دید که بعضی از آنها تغییر می‌نمایند و برخی در محل خود باقی می‌مانند. دستۀ اول را سیارات و دوم را ثوابت می‌نامند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد وحی و نبوت