لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تحقیق درباره بررسی آناتومی و طریقه کارکرد قلب
قلب ما چه شکلی است و چگونه کار می کند؟
تشریح قلب
قلب اساسا یک پمپ عضلانی تو خالی است که بدون توقف خون را به سراسر بدن پمپ می کند اگر چه قلب چندان بزرگتر از مشت دست نیست ولی در طول مدت عمر در حدود سیصد میلیون لیتر خون را پمپ می کند.
رگهای خونی بزرگی که به قلب متصل اند خون را به ریه ها و بدن می برند و باز می گردانند.رگهای خونی کوچکتری که روی سطح قلب قرار دارند غذا و اکسیژن را به آن رسانده و محصولات دفعی از قبیل دی اکسیدکربن را از آن خارج می کنند.در داخل قلب چهار بخش یا محفظه جداگانه وجود دارد، سمت راست قلب که از دهلیز و راست و بطن راست تشکیل می شود .خون کم اکسیژن را دریافت می کند .در سمت چپ قلب دهلیز چپ و بطن چپ خون تازه و پر اکسیژن را دریافت می کند.قلب بین دو ریه دیافراگم (ورقه عضلانی گنبدی شکلی که سینه و شکم را از هم جدامی کند)قرار دارد. در حدود دو سوم قلب در سمت چپ بدن قرار دارد ماهیچه قدرتمند قلب به طور مداوم منقبض می شود و خون را از قلب به دیگر قسمت های بدن می راند.
این نوع خاص ماهیچه هیچگاه خسته نمی شود و فقط در قلب وجود دارد.سرعت تپش قلب در تمام طول زندگی درحدود بیش از یکبار در ثانیه است.خون از رگهای خونی که سیاهرگ نامیده می شوند به درون قلب می ریزد .ماهیچه قلبی خون را به سختی فشرده و و خون تحت فشار به درون رگهای دیگری که به سرخرگ موسومند رانده می شود.همانطور که ذکر گردید قلب از نوع خاصی ماهیچه ساخته شده است که هیچگاه خسته نمی شود .این ماهیچه 60 تا 80 بار در دقیقه فشرده و رها می شود .وقتی که ورزش می کنیم این رقم می تواند تا صد بار در دقیقه افزایش یابد.
ارتباط قلب و رگهای خونی :
خون وقتی که از قلب خارج می شود به همه جا نمی ریزدبلکه به آرامی وارد لوله هایی به نام رگهای خونی می شود.نخست خون به داخل لوله هایی به نام سرخرگها جریان می یابد. سرخرگهایی که قلب را ترک می کنند لوله های ضخیمی هستند .بزرگترین آنها ((آئورت)) نام دارد که قطر آن 2/5 سانتیمتر (یا دواینچ) است.سرخرگها بلافاصله به لوله های کوچکتر زیادی تقسیم و شاخه می شوند.
این رگهای خونی ،خون را به همه قسمتهای بدن حمل می کنند.هر چه از قلب دورتر می شوند رگهای خونی بیشتر و با اندازه های کوچکتر وجود دارد.باریکترین رگهای خونی مویرگها نام دارند که آنقدر کوچک هستند که برای دیدن آنها نیاز به میکروسکوپ هست.مویرگها به یکدیگر ملحق می شوند و رگهای بزرگتری به وجود می آورند .این رگها خون را به قلب باز می گردانند.این رگها سیاهرگ نامیده می شوند،هر چه به سمت قلب نزدیکتر می شوند تعدادشان کمتر و اندازشان بزرگتر می شود.بزرگترین سیاهرگ ها خون را به داخل تخلیه می کنند .در واقع رگها خون بدن را در یک چرخه حمل می کنند.سرخرگها خون را از قلب دور می کنند.مویرگها به قسمت های مختلف بدن خون رسانی می کنند ،سیاهرگ ها خون را به قلب باز می گردانند ،قلب و رگهای خونی را سیستم گردش خونی می نامند. که موجب گردش خون در تمام بدن می شوند در واقع قلب بهترین پمپی است که در این قلب دخالت دارد.
انواع دریچه های قلبی :
دریچه های داخل قلب از جریان اشتباه خون در بدن جلوگیری می کنند. این دریچه ها از قطعات بافتی زبانه مانندی ساخته شده اند .اگر خون در جهت عکس جریان یابد ،جریان معکوس با این قطعه ها برخورد می کند و آنها را وادار می سازد که بسته شده و مجرا را ببندند .دریچه های دولتی و سه لتی از جریان معکوس خون و بازگشت خون به داخل قلب جلو گیری می کنند.
دریچه های نیم هلالی :
قلب دو دریچه نیم هلالی دارد .این دریچه ها در خروجی قلب واقع شده اند تا از بازگشت خون به درون قلب پس از پمپ شدن آن به خارج جلوگیری کنند.یکی از این دریچه ها از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
قرآن کریم نوشته چه کسی است؟
با توجه به حقایق تاریخی زمان نزول قرآن، سه منبع برای قرآن می توان برشمرد: 1- اعراب، 2- محمد(ص)، 3- خداوند. درباره منبع اول بررسی خواهیم کرد که آیا نویسنده قرآن می توانسته عرب زبان نباشد یا نه و بعد بررسی خواهیم کرد که آیا غیر از محمد(ص) کسی دیگر می توانسته مدعی قرآن باشد؟ منبع دوم محمد(ص) است که بررسی آن مشکلتر از قبلی است و گستردهتر در موردش خواهیم گفت و پس از نتیجهگیری سراغ منبع سوم خواهیم رفت. با بررسی این سه منبع مشخص خواهد شد که نمیتوان هیچ منبع دیگری را به این جمع افزود.
در دورهای که قرآن نازل شد زبان عربی از نظر فصاحت، وسعت، دامنه لغات و ارزش شعری در اوج خودش بود و در مقایسه با قرآن هیچ شاعر کلاسیک عرب (هنگامی که قرآن نازل شد) نتوانسته از لحاظ گستردگی و فصاحت متنی مانند آن به زبان عربی بیاورد. تنها یک عرب زبان میتوانسته قرآن را نوشته باشد که از سبک، لغت، فصاحت و شیوههای بیان به نحو احسن مطلع باشد و با کل شبه جزیره عربستان در تماس بوده و حتی از اوضاع مردم کره زمین نیز مطلع باشد.
در قرن هفتم میلادی که قرآن نازل شد، زبان عربی از نظر بلاغت و فصاحت به اوج خود رسید که در طول تاریخ عرب بیسابقه بوده است ولی با به اوج رسیدن زبان عربی و وجود بهترین نویسندگان و شاعران، بازهم غیرممکن بود که هیچ عرب زبانی اینقدر آگاهیهای گوناگون داشته باشد و بتواند کتابی به وسعت قرآن بیاورد.
1- اعراب قرآن را نوشتهاند؟
آموزههای قرآن دقیقاً برخلاف فرهنگ، مذهب و بتهای اعراب مشرکی است که هم عصر با نزول قرآن زندگی می کردند. قرآن پرستش و عبادت بتها را محکوم می کند، قرآن مقام زنان را بالا می برد ولی اعراب با زنان مثل حیوان رفتار می کردند. اعراب جرات نداشتند چیزی برخلاف مهمترین اعتقادات خود که پرستش بتها بود بنویسند. ولی قرآن نه تنها برعلیه بتها بود، بلکه برخلاف مهمترین عادات اجتماعی (غیبت، تهمت و…) حکم می دهد. مثلاً اعراب یکدیگر را با اسامی مستعاری چون ابوجهل (پدر نادانیها) می نامیدند. قرآن ربا و سود پول را محکوم می کند، در حالیکه اعراب سودهای کلانی از تجارت، وام و قرضها به جیب می زدند. اعراب بسیار افراطی شراب مینوشیدند ولی قرآن نوشیدن الکل و مشروب را حرام می داند، در حالیکه برخی اعراب زبردستترین قماربازان بودند، قرآن قمار و قماربازی را نفی می کند. اگر اعراب نویسنده قرآن بودند، آیا ممکن بود برخلاف عرف اجتماعی و اعتقادات مذهبیشان این همه مطلب بیان کنند؟ و آیا از عواقب آن نمیترسیدند؟
شاید این موضوع به ذهن بیاید که گروهی از اعراب قدرتمند با نظریات و تفکرات گوناگون تصمیم گرفتند قرآن را بنویسیند؛ که البته پاسخ این هم «منفی» است، زیرا هرگاه کسی کتابی مینویسد، نام خود را برآن مینهد و آن را شرح و توضیح میدهد، و در طول تاریخ تنها محمد(ص) ادعا کرده که قرآن را آورده و تنها او بوده که مجهولات قرآن را توضیح داده است. حضرت محمد(ص) تنها عربزبانی بود که برای اولین بار قرآن را تبلیغ کرد و دشمنی قدرتمندان عرب را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 69
پیشگفتار
در اواسط قرن بیستم بود که انسانها و جوامع بشری شاهد رنسانس دیگری بودند که تغییرات اساسی و شگرفی را در نحوه زندگی و رفتار بشر به وجود آورد. انسان هزاره سوم هرچه در توان داشت صرف میکرد تا بتواند شیوه زندگی خود را به بهترین نحو ممکن در جهت بهبود کیفیت آن تغییر دهد.
در این میان بود که اینترنت با تمامی کارکردها و تأثیراتش با قدرت تمام خلق شد. این سیستم دیر زمانی نگذشت که جای خود را در بطن زندگی مردم و جوامع به طور افسار گسیختهای باز کرد و نگرشهای جدیدی را در عرصههای مختلف خلق کرد.
اینترنت بعنوان یک پدیده نوین در اجتماعات انسانی در حال گسترش است. هر روز از سوی صاحبنظران و رسانهها نقش مثبت اینترنت درتوسعه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برجستهسازی میشود و در جهت بهبود آثار مثبت و کاهش پیامدهای منفی اینترنت نظرات و پیشنهادات فراوانی ارائه میگردد.
جامعه امروز به طور روزافزون از جنبههای آموزشی، ارتباطات، اطلاعات، اقتصاد و بازار به تکنولوژیهای ارتباطی و شبکه اطلاعاتی وابسته شده است. در سطح کلان اینترنت و در بعد اقتصادی به تجارت الکترونیک، در بعد سیاسی به کاهش اقتدار دولتها، در بعد اجتماعی به کاهش هزینهها و در بعد فرهنگی تسلط زبان انگلیسی را در پی داشته است.
اگر قبول داشته باشیم که ساختار و بنیان زندگی امروز از اساس تغییر کرده است میتوانیم مظاهر این تغییرات را بپذیریم، پدیدههایی چون دولت الکترونیک، اقتصاد الکترونیک، بانکداری الکترونیک، آموزش الکترونیک و ..... از جمله این موارد هستند.
اما زندگی در یک شهر الکترونیک و جامعه اطلاعاتی نیازمند پیشفرضهایی از سوی شهروندان آن جامعه است. پیشنیازهایی که نیارمند زندگی در دولت الکترونیک و شهر الکترونیک است. شهروند امروز دیگر یک شهروند معمولی نیست. او یک شهروند الکترونیک است با تمام تواناییهای لازم برای یک زندگی شبکهای.
پیدا کردن شغل در دهکده جهانى هزاره سوم، کار آسانى است. البته اگر قبول کنید که کاریابى در این دوران، نیازمند استفاده از قابلیت هاى ارتباطى و اطلاع رسانى همین عصر است. اگر بخواهید روش هاى سنتى کاریابى و پیدا کردن یک شغل مناسب را دنبال کنید، شاید چند هفته سرگردان باشید و تنها صفحه نیازمندى هاى چند نشریه یا مراجعه به شمارى آژانس کاریابى شهرى، شما را ارضا کند. به هر حال هر کس روش خاصى را پى مى گیرد. اما بهترین روش ها کدام است، مسئله اى که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت این متن غنی را همکار گرامی درج نموده که عینا تقدیم می گردد.
مقدمه:
زمان زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی در رسانههای مختلف تکرار میشود و هر کس به سلیقه خود از این واژه جدید برای اشاره به مدیران، افراد موفق،سرمایهداران،سرمایهگذاران،صادرکنندگان، دلالها و تاجران استفاده میکند. هرچند هر کدام از این افراد ممکن است کارآفرین باشند ولی هیچکدام مصداق کاملی برای این مفهوم نیستند.به راستی کارآفرین کیست؟ آیا کارآفرینان ویژگیهای متمایزی از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد دارند؟ نگاهی به مسیر حرکت فعالیتهای کارآفرینان،مبدأ و منشأ و حرکت و انرژی که در طول مسیر آنان را تغذیه مینماید در تصویری اجمالی از شخصیت کارآفرین ارائه شده است.چه چیز باعث میشود که نشاط حرکت به لختی و سکون غلبه کند؟ آرزوی آن چیزی که امروز نیست ولی فردا میتواند باشد، اولین چیزی است که جمود کارآفرین را در هم میشکند. یعنی کارآفرین آرزومند است.آن چه جهت و مسیر کارآفرین را برای رسیدن به آرزوهایش تعیین میکند از درون او برمیخیزد. عزم او برای حرکت یا توقف و اقدام یا عدم اقدام، چیزی نیست که مولود شرایط،محیط یا اطرافیان باشد. یعنی کارآفرین کنترل درونی دارد. او برای اینکه بتواند درست آن چه را که میاندیشد عینیت بخشد و عزم خود را عملی کند باید رئیس و کارفرمای خود باشد. یعنیکارآفرین نیاز به استقلال دارد.وقتی که خلاقیت از ذهن به عمل منتقل میشود، نوآوری صورت میگیرد. نوآوری یعنی پیمودن راه نارفته، کسی که اولین بار راهی را میپیماید،اولین کسی است که میتواند خبر مخاطرات راه را برای دیگران بیاورد. یعنی کارآفرین خطرپذیر است.
او به جای آن که منتظر ضمانت یک پایان موفق بماند، به فکر و تلاش خود تکیه میزند، به مشکلات حمله میکند و پیش میرود. یعنی کارآفرین منفعل نیست و برای استقبال از آینده روحیهای تهاجمی دارد.
ذهن پویای او مرزهای از پیش تعیینشده و قالبهای رایج را درهم میشکند و با وجودی که همان چیزی را میبیند که دیگران بینند،اما چیزی را میاندیشد که دیگران نمیاندیشند. یعنیکارآفرین خلاق است.
به استقبال فردا رفتن، آخر ماجرا نیست. کسی که آگاهانه و پیشاپیش خود را در میدان مواجهه با مسائل میاندازد، باید توان سخت کارکردن در شرایط پرتنش را هم داشته باشد. یعنی کارآفرین با وجود فشار زیاد ، کارآیی خود را حفظ میکند.
لحظه تصمیم آغاز،تنها زمانی نیست که او با ریسک مخاطره مواجه میشود. ابهام یک پایان نامعلوم، برهر قدم این راه سایه میاندازد. یعنی کارآفرین قدرت تحمل ابهام دارد.
باید گفت که تعریف مجموعهای از صفات که کارآفرین ایدهآل را به تصویر کشد ، امکانپذیر نیست و از طرفی هر کارآفرینی تمام ویژگیهای ذکر شده در ادبیات را ندارد. برخی دیگر از ویژگیهایی که محققین بسیاری آنها را به عنوان ویژگیهای کارآفرین برشمردهاند عبارتند از: آیندهنگربودن و داشتن چشم انداز : چشمانداز برای شخص کارآفرین کاملاً شفاف و خالی از هرگونه ابهام بوده و لذا قابل انتقال به دیگران میباشد. داشتن چنین چشماندازی به کارآفرین کمک میکند تا حرکتی مستمر و بدون سردرگمی و مستقیم به سمت هدف داشته باشد. علاوه بر این چشمانداز قابل انتقال دیگران را نیز در طی مسیر همراه و مددیار او مینماید.مصمم بودن : عزم راسخ کارآفرینان یکی دیگر از ویژگیهای بارز آنهاست که انرژی و تعهد لازم برای کسب موفقیت را ایجاد میکند. کارآفرینان مصمم از ایدههای جدید و فرصتها و پیشنهادات شغلی دیگر چشمپوشی کرده و در مقابل به کاری که برای خود برگزیدهاند پایبند میماند. این قطعیت کارآفرین را در طی فرایند راهاندازی از هر گونه شک و تردید و دودلی مصون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
«چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد»
بالاخره آن روز فرا رسید. یکشنبه بود و یک روز آفتابی. با بچه های مدرسه (دوران دبیرستان) قرار گذاشته بودیم در این تاریخ دور هم جمع شویم (برای تجدید دیدار) آنجا که محبوب ترین عضو کلاس بود گفت: «شکی نیست که زندگی با آنچه در دوره مدرسه فکر می کردم خیلی متفوت از آب در آمد. خیلی چیزها عوض شده»
ناتان گفت: «قطعا این طور است». یکی از بچه ها گفت: «ولی دقت کرده اید که وقتی اوضاع تغییر می کند، ما دلمان نمی خواهد عوض شویم؟»
کارلوس جواب داد: «فکر می کنم ما در برابر تغییر مقاومت می کنیم، چون از عوض شدن می ترسیم». جسیطا گفت: «کارلوس، تو کاپیتان تیم فوتبال بودی. هیچ فکر نمی کردم حرفی راجع به ترسیدن از زبان تو بشنوم.»
آنها پس از بحث و گفتگو فهمیدند که مسیرهای زندگیشان متفاوت بوده.
همه آنها سعی کرده بودند با تغییراتی که در زندگیشان اتفاق افتاده بود به نحوی کنار بیایند و بیشترشان اعتراف کردند که راه مناسبی برای دست و پنجه نرم کردن با این تغییرات سراغ ندارند. سپس مایکل گفت: «من همیشه از تغییر می ترسم. وقتی تغییر عظیمی در کارمان ایجاد شد، نمی دانستم چه بکنم. بناباین خود را با آن تطبیق ندادیم و تقریبا کارمان را از دست دادیم. تا اینکه داستان کوتاه با مزه ای شنیدم که همه چیز را تغییر داد» ناتان پرسید: «چطوری»
- راسش آن داستان دید من را نسبت به تغییر کردن و جابه جا شدن و یک جا نماندن عوض کرد و فهمیدم که از دست دادن بعضی چیزها باعث می شود تا انسان به سمت بدست آوردن بعضی های دیگر حرکت کند.
ابتدا از سادگی داستان دلخور شدم ولی بعدا فهمیدم که از دست خودم دلخورم و آنچه را که باید انجام نداده ام.
وقتی فهمیدم چهار شخصیت داستان نمادی است از قسمت های مختلف شخصیت خودم و فهمیدم که دلم می خواهد مثل کدامشان عمل کنم و تغییری در خودم ایجاد کردم.
آنجلا پرسید: «آن داستان چیست؟» - داستان کسی پنیر مرا جابه جا کرد.
کارلوس گفت: فکر کنم از آن خوشم بیاید. داستان را برایمان تعریف می کنی؟
شاید ما هم از آن چیزی یاد بگیریم.
مایکل جواب داد: «حتما. خوشحال می شوم. خیلی طول نمی کشد»
و به این ترتیب آغاز کرد:
روزی روزگاری چهار شخصیت در مارپیچی زندگی می کردند. آنها در مارپیچ به دنبال پنیری می گشتند تا از آن تغذیه کنند. دو تا از آنها موش هایی بودند به نام اسنیف و اسکری.
و دو تا از آنها آدم کوچولوهایی بودند که اندازه و جثه آنها به اندازه موش اما شکل ظاهری و حرکتشان شبیه آدم های امروزی بود. آن هم هم و هو نام داشتند.
اسنیف و اسکری مغزشان به سادگی جوندگان بود و به جستجوی پنیر سفت و مورد علاقه شان بودند مانند همه موش ها. هم و هو آن دو آدم کوچولو با مغزی سرشار از باورها و احساسات به دنبال پنیر کاملا متفاوت می گشتند.
اسنیف با شامه قوی اش مسیر بو را دنبال می کرد و اسکری به سرعت به آن طرف می دوید. گاهی اوقات پنیر کوچک و تازه ای هم پیدا می کردند. گاهی گم می شدند و به دیوار بر می خوردند اما در هر صورتی که بود مسیرهای امتحان نکرده را به خاطر می سپردند و راهی را تا انتها می رفتند و وقتی پنیری نمی دیدند باز می گشتند و مسیری دیگر را انتخاب می کردند.
هم و هو سعی می کردند به کمک مغز پیچیده شان و با استفاده از تجربه هایشان به پنیر برسند. یک روز، در انتهای یک راهرو، در ایستگاه پنیری، هر یک پنیر خود را پیدا کردند. بعد از آن جریان عادی زندگی خود را پیش گرفتند. هم و هو هر روز به سمت ایستگاه پنیر می رفتند آنها دیگر محل پنیر را یاد گرفته بودند و بدون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 69
پیشگفتار
در اواسط قرن بیستم بود که انسانها و جوامع بشری شاهد رنسانس دیگری بودند که تغییرات اساسی و شگرفی را در نحوه زندگی و رفتار بشر به وجود آورد. انسان هزاره سوم هرچه در توان داشت صرف میکرد تا بتواند شیوه زندگی خود را به بهترین نحو ممکن در جهت بهبود کیفیت آن تغییر دهد.
در این میان بود که اینترنت با تمامی کارکردها و تأثیراتش با قدرت تمام خلق شد. این سیستم دیر زمانی نگذشت که جای خود را در بطن زندگی مردم و جوامع به طور افسار گسیختهای باز کرد و نگرشهای جدیدی را در عرصههای مختلف خلق کرد.
اینترنت بعنوان یک پدیده نوین در اجتماعات انسانی در حال گسترش است. هر روز از سوی صاحبنظران و رسانهها نقش مثبت اینترنت درتوسعه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برجستهسازی میشود و در جهت بهبود آثار مثبت و کاهش پیامدهای منفی اینترنت نظرات و پیشنهادات فراوانی ارائه میگردد.
جامعه امروز به طور روزافزون از جنبههای آموزشی، ارتباطات، اطلاعات، اقتصاد و بازار به تکنولوژیهای ارتباطی و شبکه اطلاعاتی وابسته شده است. در سطح کلان اینترنت و در بعد اقتصادی به تجارت الکترونیک، در بعد سیاسی به کاهش اقتدار دولتها، در بعد اجتماعی به کاهش هزینهها و در بعد فرهنگی تسلط زبان انگلیسی را در پی داشته است.
اگر قبول داشته باشیم که ساختار و بنیان زندگی امروز از اساس تغییر کرده است میتوانیم مظاهر این تغییرات را بپذیریم، پدیدههایی چون دولت الکترونیک، اقتصاد الکترونیک، بانکداری الکترونیک، آموزش الکترونیک و ..... از جمله این موارد هستند.
اما زندگی در یک شهر الکترونیک و جامعه اطلاعاتی نیازمند پیشفرضهایی از سوی شهروندان آن جامعه است. پیشنیازهایی که نیارمند زندگی در دولت الکترونیک و شهر الکترونیک است. شهروند امروز دیگر یک شهروند معمولی نیست. او یک شهروند الکترونیک است با تمام تواناییهای لازم برای یک زندگی شبکهای.
پیدا کردن شغل در دهکده جهانى هزاره سوم، کار آسانى است. البته اگر قبول کنید که کاریابى در این دوران، نیازمند استفاده از قابلیت هاى ارتباطى و اطلاع رسانى همین عصر است. اگر بخواهید روش هاى سنتى کاریابى و پیدا کردن یک شغل مناسب را دنبال کنید، شاید چند هفته سرگردان باشید و تنها صفحه نیازمندى هاى چند نشریه یا مراجعه به شمارى آژانس کاریابى شهرى، شما را ارضا کند. به هر حال هر کس روش خاصى را پى مى گیرد. اما بهترین روش ها کدام است، مسئله اى که در این گزارش به آن خواهیم پرداخت این متن غنی را همکار گرامی درج نموده که عینا تقدیم می گردد.
مقدمه:
زمان زیادی نیست که کلمات کارآفرین و کارآفرینی در رسانههای مختلف تکرار میشود و هر کس به سلیقه خود از این واژه جدید برای اشاره به مدیران، افراد موفق،سرمایهداران،سرمایهگذاران،صادرکنندگان، دلالها و تاجران استفاده میکند. هرچند هر کدام از این افراد ممکن است کارآفرین باشند ولی هیچکدام مصداق کاملی برای این مفهوم نیستند.به راستی کارآفرین کیست؟ آیا کارآفرینان ویژگیهای متمایزی از دیگر بازیگران صحنه اقتصاد دارند؟ نگاهی به مسیر حرکت فعالیتهای کارآفرینان،مبدأ و منشأ و حرکت و انرژی که در طول مسیر آنان را تغذیه مینماید در تصویری اجمالی از شخصیت کارآفرین ارائه شده است.چه چیز باعث میشود که نشاط حرکت به لختی و سکون غلبه کند؟ آرزوی آن چیزی که امروز نیست ولی فردا میتواند باشد، اولین چیزی است که جمود کارآفرین را در هم میشکند. یعنی کارآفرین آرزومند است.آن چه جهت و مسیر کارآفرین را برای رسیدن به آرزوهایش تعیین میکند از درون او برمیخیزد. عزم او برای حرکت یا توقف و اقدام یا عدم اقدام، چیزی نیست که مولود شرایط،محیط یا اطرافیان باشد. یعنی کارآفرین کنترل درونی دارد. او برای اینکه بتواند درست آن چه را که میاندیشد عینیت بخشد و عزم خود را عملی کند باید رئیس و کارفرمای خود باشد. یعنیکارآفرین نیاز به استقلال دارد.وقتی که خلاقیت از ذهن به عمل منتقل میشود، نوآوری صورت میگیرد. نوآوری یعنی پیمودن راه نارفته، کسی که اولین بار راهی را میپیماید،اولین کسی است که میتواند خبر مخاطرات راه را برای دیگران بیاورد. یعنی کارآفرین خطرپذیر است.
او به جای آن که منتظر ضمانت یک پایان موفق بماند، به فکر و تلاش خود تکیه میزند، به مشکلات حمله میکند و پیش میرود. یعنی کارآفرین منفعل نیست و برای استقبال از آینده روحیهای تهاجمی دارد.
ذهن پویای او مرزهای از پیش تعیینشده و قالبهای رایج را درهم میشکند و با وجودی که همان چیزی را میبیند که دیگران بینند،اما چیزی را میاندیشد که دیگران نمیاندیشند. یعنیکارآفرین خلاق است.
به استقبال فردا رفتن، آخر ماجرا نیست. کسی که آگاهانه و پیشاپیش خود را در میدان مواجهه با مسائل میاندازد، باید توان سخت کارکردن در شرایط پرتنش را هم داشته باشد. یعنی کارآفرین با وجود فشار زیاد ، کارآیی خود را حفظ میکند.
لحظه تصمیم آغاز،تنها زمانی نیست که او با ریسک مخاطره مواجه میشود. ابهام یک پایان نامعلوم، برهر قدم این راه سایه میاندازد. یعنی کارآفرین قدرت تحمل ابهام دارد.
باید گفت که تعریف مجموعهای از صفات که کارآفرین ایدهآل را به تصویر کشد ، امکانپذیر نیست و از طرفی هر کارآفرینی تمام ویژگیهای ذکر شده در ادبیات را ندارد. برخی دیگر از ویژگیهایی که محققین بسیاری آنها را به عنوان ویژگیهای کارآفرین برشمردهاند عبارتند از: آیندهنگربودن و داشتن چشم انداز : چشمانداز برای شخص کارآفرین کاملاً شفاف و خالی از هرگونه ابهام بوده و لذا قابل انتقال به دیگران میباشد. داشتن چنین چشماندازی به کارآفرین کمک میکند تا حرکتی مستمر و بدون سردرگمی و مستقیم به سمت هدف داشته باشد. علاوه بر این چشمانداز قابل انتقال دیگران را نیز در طی مسیر همراه و مددیار او مینماید.مصمم بودن : عزم راسخ کارآفرینان یکی دیگر از ویژگیهای بارز آنهاست که انرژی و تعهد لازم برای کسب موفقیت را ایجاد میکند. کارآفرینان مصمم از ایدههای جدید و فرصتها و پیشنهادات شغلی دیگر چشمپوشی کرده و در مقابل به کاری که برای خود برگزیدهاند پایبند میماند. این قطعیت کارآفرین را در طی فرایند راهاندازی از هر گونه شک و تردید و دودلی مصون