لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
احتیاجات روحی کارگر
مقدمه
روانشناسی صنعتی دانش بررسی رفتار انسان در محیط کار است. این دانش میکوشد تا با به اجرا گذاشتن نتایج و روشهای روانشناختی به کارگران و سازمانها کمک نماید. به این شاخه از روانشناسی گاه روانشناسی کار و روانشناسی شغلی هم گفته میشود.از جمله مباحث مطرح در این شاخه از روانشناسی میتوان به رفتار سازمانی، توسعه و بالندگی سازمان، مشاوره شغلی وحرفهای، روانشناسی مصرف کنندگان، روانشناسی تبلیغات و بازاریابی، روانشناسی منابع انسانی، روانشناسی استخدامی، روانشناسی بهرهوری اشاره کرد.
این رشته را در امریکا تحت عنوان industrial and organizational psychology و در اروپا تحت عنوان work psychology میشناسند.
این رشته یکی از رشتههای کاربردی در دانشگاهها میباشد. فارغالتحصیلان این رشته میتوانند کمک زیادی به صاحبان صنایع و سازمانها در جهت تعالی و رشد سازمانی واحد آنها بکنند.
در ایران این رشته از سال ۷۴ در دانشگاههای دولتی اصفهان و اهواز راه اندازی شده است و تاکنون دانشگاههای آزاد هم در این رشته دانشجو میگیرند. از استادان دارای مدرک دکترا دراین رشته میتوان از دکتر حسین شکرکن (دکترای روانشناسی صنعتی از برکلی امریکا محل خدمت دانشگاه شهید چمران اهواز). دکتر ابوالقاسم نوری (دکترای روانشناسی صنعتی از کویینز انگلستان ومحل خدمت دانشگاه اصفهان) دکتر بهزاد رمضانی(استاد مدعو دانشگاه تهران)دکتر محمود ساعتچی (دکترای مشاوره با گرایش صنعتی وسازمانی از اله اباد هند.ومحل خدمت دانشگاه طباطبایی) نام برد. از کارشناسان زبده ودارای سابقه کاری عملی در زمینه روانشناسی صنعتی و سازمانی میتوان از اصغر محمدی نام برد که با سابقهترین کارشناس روانشناسی صنعتی در ایران میباشد.
مفهوم رضایت شغلی در سازمان:
همانطور که گفته شد نیازهای فرد، محرک و برانگیزاننده او در اقدام به کار جهت رفع این نیازها میباشد. اما چرا برخی از مردم بیشتر از دیگران کار میکنند؟(رابینز1369) در این مورد معتقد است که توانایی انگیزش هر دو در این میان نقش مهمی بازی میکنند و با وجود انگیزش، افراد فعالیت بیشتری انجام میدهند. وی انگیزش را میل کار کردن تعریف مینماید و از دیدگاه او کار باید بتواند برخی از نیارهای افراد را برآورده سازد. اگر هدفی برای فرد از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار باشد فرد برای دستیابی به آن فعالیت بیشتری انجام خواهد داد. تا حدیکه همتایان بااستعدادتر را از میدان بدر کند.(کبیری1369 ص50) برآورده شدن رضایت خاطر فرد را بهوجود میآورد و این احساس رضایت منجربه تحریک فرد برای تلاش بیشتر و کارآیی مطلوبتر میشود. اگر انتظارات فرد از حرفهاش برآورده شود و به هدفی که از انتخاب شغل خود داشته است برسد در او ایجاد رضایت شده و خود را موفق احساس میکند.
کوهلن: 1معتقد است اگر انگیزههای اصلی و مهم فرد در زمینه شغل او و کارهایی که انجام میدهد ارضاء شوند هرچه فاصله بین نیازهای شخصی فرد و ادراک یا نگرش او نسبت به توانایی بالقوه شغل برای ارضاء این نیازها کمتر باشد رضایت شغلی نیز زیاد خواهد بود.(ساعتچی1372 ص24)
وجود انگیزش در شغل برای ادامه اشتغال لازم و ضروری است و اگر فرد به شغل خود علاقمند نباشد و در انجام وظایفش برانگیخته نشود ادامه حرفه برایش ملامتآور خواهد بود. ولی برآورده شدن نیازها از طریق حرفه احساس رضایت نسبت به شغل ایجاد میشود.بسته به اهمیت و شدت وجود نیاز و میزان ارضاء آن توسط حرفه، احساس رضایت نیز بیشتر خواهد بود.
هاپاک: Happock رضایت شغلی را مفهومی پیچیده و چندبعدی تعریف میکند که با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمیشود بلکه ترکیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب میگردند که فرد در لحظه معینی از زمان از شغلش احساس رضایت نماید و به خود بگوید که از شغلش راضی است و از آن لذت میبرد. فرد با تأکیدی کهبر عوامل مختلف از جمله درآمد، ارزش اجتماعی شغل، شرایط کار و فرآوردههای اشتغال در زمانها ی متفاوت دارد. بهطرق گوناگون احساس رضایت از شغلش مینماید.
نویسنده فوقالذکر تلقی شغلی را با رضایت شغلی مقایسه نموده است. طرز تلقی شغلی عبارت است از عکسالعمل فرد نسبت به جنبهای از کارش و مجموعه طرز تلقیهای فرد نسبت به جوانب مختلف حرفهاش رضایت شغلی او را تشکیل میدهد.(شفیعآبادی1372 ص124)
بخشی از رضایت شغلی از مقایسه شرایط واقعی کار با انتظارات از کار و بخش دیگر از طرز تلقی افراد نسبت به کار حاصل میشود. پس در محیط کار طرز تلقیهای فرد میتواند عاملی برای ایجاد انگیزه و رضایت باشد. در واقع طرز تلقی میزان احساس مثبت فرد نسبت به هدف یا موضوع خاص میباشد. همانطور که قبلاً گفته شد ادراک فرد از شغلش بهتر از شغل بوده و طرز تلقی فرد از شغل باید در طراحی شغل و انگیزش مدنظر باشد.(رفتار سازمانی- مترجم: الوانی، سید مهدی1374 ص158)
کینز برگ و همکاران رضایت شغلی را به دو نوع تقسیم مینمایند. اول رضایت بیرونی که از دو منبع حاصل میشود. یکی احساس لذتی که انسان صرفاً از اشتغال به کار و فعالیت بهدست میآورد و نیز لذتی که بر اثر مشاهده یا انجام برخی مسؤلیتهای اجتماعی بهظهور رساندن تواناییها و رغبتهای فردی بهدست میآید. دیگر رضایت بیرونی که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هر آن در حال تغییر است. از جمله این عوامل میتوان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
وضعیت طبقهی کارگر
با گذشت نزدیک به یک و نیم قرن از ظهور طبقهی کارگر به عنوان طبقهای که توانست اولین حکومت خود را در پاریس در سال 1871 تشکیل دهد، در شرایطی هستیم که نه تنها وضعیت کارگران بهتر نشده است، بلکه با پیشرفت تکنولوژی و گسترش آن، بار سنگین جامعهی طبقاتی بر دوش کارگران و مزدبگیران روز به روز بیشتر میشود. امروزه شاهد آن هستیم که هر روز عرصه بر نیروی کار تنگتر شده و فشار بر آن افزایش مییابد.دستاوردهای کارگران و مزدبگیران در انتهای قرن نوزده و ابتدای قرن بیستم به دنبال مبارزات وسیع آنان افزایش یافت، به خصوص پس از جنگ جهانی دوم، به خاطر شرایط به وجود آمدهی بعد از جنگ، فشار بر کارگران و مزدبگیران تا حدی تخفیف یافت و نظام سرمایهداری از ترس پیوستن کشورهای مختلف به سوسیالیسم و ترس از دست دادن پایگاههای خود، امتیازات بیشتری به نیروی کار میداد. پس از جنگ جهانی دوم اتحادیههای کارگری و احزاب کمونیست در سراسر جهان آنچنان قدرت گرفتند که بیش از نیمی از جهان را تسخیر کردند و حکومتهای طرفدار کارگر آنچنان رو به افزایش نهادند که باعث ترس و وحشت سرمایهداری و بلوک غرب گردید. هر روز کشورها و مردم جدیدی به سوسیالیسم روی میآوردند و تلاش میکردند تا با دادن امتیازات به کارگران و مزدبگیران و انجام برنامههای رفاه اجتماعی الگوهای سوسیالیستی را پیاده کنند. کشورهای سرمایهداری نیز به اتحادیههای کارگری میدان فعالیت داده و احزاب کارگری با برنامههای رادیکال روز به روز قدرت میگرفتند، در بسیاری از کشورهای سرمایهداری احزاب چپ و طرفدار حقوق کارگران یا قدرت گرفته و یا در قدرت سهیم شدند. اما در انتهای قرن بیستم و به خصوص پس از فروپاشی بلوک سوسیالیسم، دستاوردهای کارگران یکی پس از دیگری مورد تهاجم قرار گرفت. کارگران اغلب کشورها که در پناه مبارزات سراسری موفق شده بودند نظام بیمههای اجتماعی، بازنشستگی، حق مسکن، حق عائلهمندی، بیمه بیکاری و... را به دست آورند، در دو دههی اخیر شاهد تهاجم سرمایه به این دستاوردها بودهاند. امروز در بسیاری از کشورها حقوق بیمهی اجتماعی و خدمات آن که برای کارگران سالها برقرار بوده است مورد تهاجم قرار گرفته و دولتها سعی برآن دارند تا هر چه بیشتر از خدمات عمومی بکاهند و با فشار بیشتر بر دوش کارگران و مزدبگیران، سرمایهها را افزایش داده و دارندگان سرمایه و اقلیتی را در رفاه بیشتر قرار دهند. بیمه خدمات درمانی پس از جنگ جهانی دوم که بیش از چهل سال به عنوان دستاورد کارگران و مزدبگیران در اکثر کشورها برقرار بوده، اکنون مورد تهاجم قرار گرفته و روز به روز از خدمات آن کاسته میشود. حداقل حقوق که در اثر مبارزات کارگران به میزان نسبتاً قابل قبولی به خصوص در کشورهای متروپل سرمایهداری، افزایش یافته بود، روز به روز مورد تهاجم قرار میگیرد بهگونهای که بیکاری فزاینده و تهدید کارگران بیکار و مهاجر و همچنین کوچ سرمایه به مکانهای سودآورتر، کارگران ثابت را در معرض تهدید قرار میدهد و آنان را وادار میکند تا با حقوق کمتری به کار مشغول شوند. پدیدهی کارگران مهاجر در کشورهای پیرامونی که فقر و بیکاری در آنها به شدت در حال افزایش است، نه تنها به عنوان یکی از فجیعترین و کثیفترین پدیدهها و احجاف به این بخش از کارگران مطرح است، بلکه همچنین به عنوان تهدید نیروی کار غیر مهاجر در جهت پایین آوردن مزایای کارگران و مزد بگیران مورد سوءاستفادهی دولتها و صاحبان سرمایه قرار میگیرد. پدیدهی قاچاق انسان نیز در جهت جابهجایی این نیروی کار مهاجر هر روز ابعاد گستردهتری مییابد. کارگران مهاجر که به علت فقر و بیکاری دست به مهاجرت میزنند، مورد انواع آزار و اذیتهای پلیسی قرار میگیرند که اغلب به خاطر نداشتن اوراق رسمی با کمترین حقوق حاضر به کار هستند و به علت نداشتن اوراق هویت از هیچگونه حقوق قانونی برخوردار نیستند. این در حالی است که در قرن نوزدهم اساساً برای نیروی کار اوراق هویت ضروری نبود و نیروی کار مهاجر به راحتی میتوانست از کشوری به کشور دیگر مسافرت کند .علاوه بر آن نیروی پلیس از این مسئله بیشترین سوءاستفاده را میکند به گونهای که این کارگران مهاجر در صورت گرفتار شدن به دام پلیس مجبورند تمام کارکرد خود را برای رهایی از چنگ پلیس به آنان واگذارند و با دادن تمام درآمدشان به پلیس اجازهی کار بگیرند.علاوه بر آن از آنجا که فرصتهای شغلی هر روز محدودتر میشود به کارگیری این کارگران تهدیدی برای بیکاری کارگران ثابت و بومی است که از مزایای حداقل حقوق بیمه و حق سنوات و غیره به صورت ظاهری برخوردارند. این کارگران مهاجر که در اثر فروپاشی نظام سنتی کشورهای تحت سلطه و خلعید آنان از زمین هر روزه رو به افزایش هستند در حقیقت ارتش ذخیرهی کار محسوب میشوند اما امروزه با پدیدهی زشت دیگری نیز مواجهایم که آن هم بر اثر بیکاری فزاینده و افزایش طمع سرمایهداری فشار بیش از پیش را بر زندگی فقیرانهی کارگران وارد میآورد، قراردادهای موقت کار که میتوان آن را بردگی مزدی نام نهاد آنچنان در همهی کشورهای سرمایهداری رایج شده است که میرود تا امنیت شغلی را به کلی از مزدبگیران سلب کند. مزدبگیرانی که در گذشته حداقل با این امید زندگی میکردند که با حداقل دستمزد میتوانند کار دایمی داشته و با آن برنامهی زندگی خود را در جهت تداوم حداقلهای آن تنظیم کنند، امروزه با قراردادهای موقت سهماهه قادر به برنامهریزی برای زندگی خود نیستند زیرا همواره این امکان وجود دارد که نیروی کار ارزانتری طمع کارفرما را برای جایگزینی نیروی کار ارزانتر تحریک کند و کار خود را از دست بدهند، در نتیجه هرگونه برنامهریزی برای مزدبگیرانی که با قرارداد موقت مشغول به کارند امکان پذیر نیست. بدین ترتیب نیروی کار مزدبگیر در التهاب دایمی از دست دادن شغل قرار دارد و این امر سلامت جامعه را از نظر روانی با خطر مواجه میکند، خیل عظیم ناهنجاریهای روانی که امروز گریبانگیر جامعه است و همراه با آن افزایش جرم و جنایت، تجاوز و آدمکشی، اعتیاد و... و هزاران نابسامانی دیگر محصول این ناامنی و ناسلامتی روانی جامعه است که تماماً از حرص و آز سرمایه و بهخصوص سرمایهداری جهانی ناشی میشود. این ناامنی شغلی تنها منحصر به جوامع عقب مانده نیست، قراردادهای موقت کار در پیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری امنیت شغلی کارگران و مزدبگیران را زایل کرده است. امروزه سرمایهداری به استثمار خود از نیروی کار به شکل موقت نگاه میکند و به گونهای با سرمایههای انسانی برخورد میکند که گویا تنها وظیفهی آن، بهرهکشی از آن چیزی است که موجود است و به آیندهی نیروی کار و بازتولید نیروی انسانی به صورت ابزاری برای بهرهکشی هرچه بیشتر از نیروی کار نگاه میکند، امروزه سرمایهداری نه تنها خود را موظف به بازتولید انسانی و سالم جامعه نمیداند بلکه سعی دارد هر چه بیشتر آن را بر عهدهی خود نیروی کار قرار دهد، مسئلهی آموزش و پرورش و تعلیمات دانشگاهی که در نیمهی آخر قرن بیستم بر عهدهی نظامهای سرمایهداری گذارده شده بود و دولتها موظف شده بودند تا آموزش رایگان کودکان و جوانان را بر عهده گیرند، امروزه با خصوصی شدن آموزش و پرورش و گسترش دانشگاههای خصوصی و خصوصی شدن دانشگاهها و مدارس دولتی و به اصطلاح خودگردان شدن مدارس، بر عهدهی والدین و از آن طریق بر عهدهی نیروی کار گذارده میشود. امروزه نیروی کار مزدبگیر نه تنها موظف است در ناامنی شغلی و فقر و تنگدستی، زندگی و روزگار بگذراند بلکه امر آموزش و پرورش فرزندان را نیز بر دوش او گذاردهاند تا آن که با نان بخورونمیر و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
وضعیت طبقهی کارگر
با گذشت نزدیک به یک و نیم قرن از ظهور طبقهی کارگر به عنوان طبقهای که توانست اولین حکومت خود را در پاریس در سال 1871 تشکیل دهد، در شرایطی هستیم که نه تنها وضعیت کارگران بهتر نشده است، بلکه با پیشرفت تکنولوژی و گسترش آن، بار سنگین جامعهی طبقاتی بر دوش کارگران و مزدبگیران روز به روز بیشتر میشود. امروزه شاهد آن هستیم که هر روز عرصه بر نیروی کار تنگتر شده و فشار بر آن افزایش مییابد.دستاوردهای کارگران و مزدبگیران در انتهای قرن نوزده و ابتدای قرن بیستم به دنبال مبارزات وسیع آنان افزایش یافت، به خصوص پس از جنگ جهانی دوم، به خاطر شرایط به وجود آمدهی بعد از جنگ، فشار بر کارگران و مزدبگیران تا حدی تخفیف یافت و نظام سرمایهداری از ترس پیوستن کشورهای مختلف به سوسیالیسم و ترس از دست دادن پایگاههای خود، امتیازات بیشتری به نیروی کار میداد. پس از جنگ جهانی دوم اتحادیههای کارگری و احزاب کمونیست در سراسر جهان آنچنان قدرت گرفتند که بیش از نیمی از جهان را تسخیر کردند و حکومتهای طرفدار کارگر آنچنان رو به افزایش نهادند که باعث ترس و وحشت سرمایهداری و بلوک غرب گردید. هر روز کشورها و مردم جدیدی به سوسیالیسم روی میآوردند و تلاش میکردند تا با دادن امتیازات به کارگران و مزدبگیران و انجام برنامههای رفاه اجتماعی الگوهای سوسیالیستی را پیاده کنند. کشورهای سرمایهداری نیز به اتحادیههای کارگری میدان فعالیت داده و احزاب کارگری با برنامههای رادیکال روز به روز قدرت میگرفتند، در بسیاری از کشورهای سرمایهداری احزاب چپ و طرفدار حقوق کارگران یا قدرت گرفته و یا در قدرت سهیم شدند. اما در انتهای قرن بیستم و به خصوص پس از فروپاشی بلوک سوسیالیسم، دستاوردهای کارگران یکی پس از دیگری مورد تهاجم قرار گرفت. کارگران اغلب کشورها که در پناه مبارزات سراسری موفق شده بودند نظام بیمههای اجتماعی، بازنشستگی، حق مسکن، حق عائلهمندی، بیمه بیکاری و... را به دست آورند، در دو دههی اخیر شاهد تهاجم سرمایه به این دستاوردها بودهاند. امروز در بسیاری از کشورها حقوق بیمهی اجتماعی و خدمات آن که برای کارگران سالها برقرار بوده است مورد تهاجم قرار گرفته و دولتها سعی برآن دارند تا هر چه بیشتر از خدمات عمومی بکاهند و با فشار بیشتر بر دوش کارگران و مزدبگیران، سرمایهها را افزایش داده و دارندگان سرمایه و اقلیتی را در رفاه بیشتر قرار دهند. بیمه خدمات درمانی پس از جنگ جهانی دوم که بیش از چهل سال به عنوان دستاورد کارگران و مزدبگیران در اکثر کشورها برقرار بوده، اکنون مورد تهاجم قرار گرفته و روز به روز از خدمات آن کاسته میشود. حداقل حقوق که در اثر مبارزات کارگران به میزان نسبتاً قابل قبولی به خصوص در کشورهای متروپل سرمایهداری، افزایش یافته بود، روز به روز مورد تهاجم قرار میگیرد بهگونهای که بیکاری فزاینده و تهدید کارگران بیکار و مهاجر و همچنین کوچ سرمایه به مکانهای سودآورتر، کارگران ثابت را در معرض تهدید قرار میدهد و آنان را وادار میکند تا با حقوق کمتری به کار مشغول شوند. پدیدهی کارگران مهاجر در کشورهای پیرامونی که فقر و بیکاری در آنها به شدت در حال افزایش است، نه تنها به عنوان یکی از فجیعترین و کثیفترین پدیدهها و احجاف به این بخش از کارگران مطرح است، بلکه همچنین به عنوان تهدید نیروی کار غیر مهاجر در جهت پایین آوردن مزایای کارگران و مزد بگیران مورد سوءاستفادهی دولتها و صاحبان سرمایه قرار میگیرد. پدیدهی قاچاق انسان نیز در جهت جابهجایی این نیروی کار مهاجر هر روز ابعاد گستردهتری مییابد. کارگران مهاجر که به علت فقر و بیکاری دست به مهاجرت میزنند، مورد انواع آزار و اذیتهای پلیسی قرار میگیرند که اغلب به خاطر نداشتن اوراق رسمی با کمترین حقوق حاضر به کار هستند و به علت نداشتن اوراق هویت از هیچگونه حقوق قانونی برخوردار نیستند. این در حالی است که در قرن نوزدهم اساساً برای نیروی کار اوراق هویت ضروری نبود و نیروی کار مهاجر به راحتی میتوانست از کشوری به کشور دیگر مسافرت کند .علاوه بر آن نیروی پلیس از این مسئله بیشترین سوءاستفاده را میکند به گونهای که این کارگران مهاجر در صورت گرفتار شدن به دام پلیس مجبورند تمام کارکرد خود را برای رهایی از چنگ پلیس به آنان واگذارند و با دادن تمام درآمدشان به پلیس اجازهی کار بگیرند.علاوه بر آن از آنجا که فرصتهای شغلی هر روز محدودتر میشود به کارگیری این کارگران تهدیدی برای بیکاری کارگران ثابت و بومی است که از مزایای حداقل حقوق بیمه و حق سنوات و غیره به صورت ظاهری برخوردارند. این کارگران مهاجر که در اثر فروپاشی نظام سنتی کشورهای تحت سلطه و خلعید آنان از زمین هر روزه رو به افزایش هستند در حقیقت ارتش ذخیرهی کار محسوب میشوند اما امروزه با پدیدهی زشت دیگری نیز مواجهایم که آن هم بر اثر بیکاری فزاینده و افزایش طمع سرمایهداری فشار بیش از پیش را بر زندگی فقیرانهی کارگران وارد میآورد، قراردادهای موقت کار که میتوان آن را بردگی مزدی نام نهاد آنچنان در همهی کشورهای سرمایهداری رایج شده است که میرود تا امنیت شغلی را به کلی از مزدبگیران سلب کند. مزدبگیرانی که در گذشته حداقل با این امید زندگی میکردند که با حداقل دستمزد میتوانند کار دایمی داشته و با آن برنامهی زندگی خود را در جهت تداوم حداقلهای آن تنظیم کنند، امروزه با قراردادهای موقت سهماهه قادر به برنامهریزی برای زندگی خود نیستند زیرا همواره این امکان وجود دارد که نیروی کار ارزانتری طمع کارفرما را برای جایگزینی نیروی کار ارزانتر تحریک کند و کار خود را از دست بدهند، در نتیجه هرگونه برنامهریزی برای مزدبگیرانی که با قرارداد موقت مشغول به کارند امکان پذیر نیست. بدین ترتیب نیروی کار مزدبگیر در التهاب دایمی از دست دادن شغل قرار دارد و این امر سلامت جامعه را از نظر روانی با خطر مواجه میکند، خیل عظیم ناهنجاریهای روانی که امروز گریبانگیر جامعه است و همراه با آن افزایش جرم و جنایت، تجاوز و آدمکشی، اعتیاد و... و هزاران نابسامانی دیگر محصول این ناامنی و ناسلامتی روانی جامعه است که تماماً از حرص و آز سرمایه و بهخصوص سرمایهداری جهانی ناشی میشود. این ناامنی شغلی تنها منحصر به جوامع عقب مانده نیست، قراردادهای موقت کار در پیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری امنیت شغلی کارگران و مزدبگیران را زایل کرده است. امروزه سرمایهداری به استثمار خود از نیروی کار به شکل موقت نگاه میکند و به گونهای با سرمایههای انسانی برخورد میکند که گویا تنها وظیفهی آن، بهرهکشی از آن چیزی است که موجود است و به آیندهی نیروی کار و بازتولید نیروی انسانی به صورت ابزاری برای بهرهکشی هرچه بیشتر از نیروی کار نگاه میکند، امروزه سرمایهداری نه تنها خود را موظف به بازتولید انسانی و سالم جامعه نمیداند بلکه سعی دارد هر چه بیشتر آن را بر عهدهی خود نیروی کار قرار دهد، مسئلهی آموزش و پرورش و تعلیمات دانشگاهی که در نیمهی آخر قرن بیستم بر عهدهی نظامهای سرمایهداری گذارده شده بود و دولتها موظف شده بودند تا آموزش رایگان کودکان و جوانان را بر عهده گیرند، امروزه با خصوصی شدن آموزش و پرورش و گسترش دانشگاههای خصوصی و خصوصی شدن دانشگاهها و مدارس دولتی و به اصطلاح خودگردان شدن مدارس، بر عهدهی والدین و از آن طریق بر عهدهی نیروی کار گذارده میشود. امروزه نیروی کار مزدبگیر نه تنها موظف است در ناامنی شغلی و فقر و تنگدستی، زندگی و روزگار بگذراند بلکه امر آموزش و پرورش فرزندان را نیز بر دوش او گذاردهاند تا آن که با نان بخورونمیر و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وضعیت طبقهی کارگر
علیرضا ثقفی
با گذشت نزدیک به یک و نیم قرن از ظهور طبقهی کارگر به عنوان طبقهای که توانست اولین حکومت خود را در پاریس در سال 1871 تشکیل دهد، در شرایطی هستیم که نه تنها وضعیت کارگران بهتر نشده است، بلکه با پیشرفت تکنولوژی و گسترش آن، بار سنگین جامعهی طبقاتی بر دوش کارگران و مزدبگیران روز به روز بیشتر میشود. امروزه شاهد آن هستیم که هر روز عرصه بر نیروی کار تنگتر شده و فشار بر آن افزایش مییابد.دستاوردهای کارگران و مزدبگیران در انتهای قرن نوزده و ابتدای قرن بیستم به دنبال مبارزات وسیع آنان افزایش یافت، به خصوص پس از جنگ جهانی دوم، به خاطر شرایط به وجود آمدهی بعد از جنگ، فشار بر کارگران و مزدبگیران تا حدی تخفیف یافت و نظام سرمایهداری از ترس پیوستن کشورهای مختلف به سوسیالیسم و ترس از دست دادن پایگاههای خود، امتیازات بیشتری به نیروی کار میداد. پس از جنگ جهانی دوم اتحادیههای کارگری و احزاب کمونیست در سراسر جهان آنچنان قدرت گرفتند که بیش از نیمی از جهان را تسخیر کردند و حکومتهای طرفدار کارگر آنچنان رو به افزایش نهادند که باعث ترس و وحشت سرمایهداری و بلوک غرب گردید. هر روز کشورها و مردم جدیدی به سوسیالیسم روی میآوردند و تلاش میکردند تا با دادن امتیازات به کارگران و مزدبگیران و انجام برنامههای رفاه اجتماعی الگوهای سوسیالیستی را پیاده کنند. کشورهای سرمایهداری نیز به اتحادیههای کارگری میدان فعالیت داده و احزاب کارگری با برنامههای رادیکال روز به روز قدرت میگرفتند، در بسیاری از کشورهای سرمایهداری احزاب چپ و طرفدار حقوق کارگران یا قدرت گرفته و یا در قدرت سهیم شدند. اما در انتهای قرن بیستم و به خصوص پس از فروپاشی بلوک سوسیالیسم، دستاوردهای کارگران یکی پس از دیگری مورد تهاجم قرار گرفت. کارگران اغلب کشورها که در پناه مبارزات سراسری موفق شده بودند نظام بیمههای اجتماعی، بازنشستگی، حق مسکن، حق عائلهمندی، بیمه بیکاری و... را به دست آورند، در دو دههی اخیر شاهد تهاجم سرمایه به این دستاوردها بودهاند. امروز در بسیاری از کشورها حقوق بیمهی اجتماعی و خدمات آن که برای کارگران سالها برقرار بوده است مورد تهاجم قرار گرفته و دولتها سعی برآن دارند تا هر چه بیشتر از خدمات عمومی بکاهند و با فشار بیشتر بر دوش کارگران و مزدبگیران، سرمایهها را افزایش داده و دارندگان سرمایه و اقلیتی را در رفاه بیشتر قرار دهند. بیمه خدمات درمانی پس از جنگ جهانی دوم که بیش از چهل سال به عنوان دستاورد کارگران و مزدبگیران در اکثر کشورها برقرار بوده، اکنون مورد تهاجم قرار گرفته و روز به روز از خدمات آن کاسته میشود. حداقل حقوق که در اثر مبارزات کارگران به میزان نسبتاً قابل قبولی به خصوص در کشورهای متروپل سرمایهداری، افزایش یافته بود، روز به روز مورد تهاجم قرار میگیرد بهگونهای که بیکاری فزاینده و تهدید کارگران بیکار و مهاجر و همچنین کوچ سرمایه به مکانهای سودآورتر، کارگران ثابت را در معرض تهدید قرار میدهد و آنان را وادار میکند تا با حقوق کمتری به کار مشغول شوند. پدیدهی کارگران مهاجر در کشورهای پیرامونی که فقر و بیکاری در آنها به شدت در حال افزایش است، نه تنها به عنوان یکی از فجیعترین و کثیفترین پدیدهها و احجاف به این بخش از کارگران مطرح است، بلکه همچنین به عنوان تهدید نیروی کار غیر مهاجر در جهت پایین آوردن مزایای کارگران و مزد بگیران مورد سوءاستفادهی دولتها و صاحبان سرمایه قرار میگیرد. پدیدهی قاچاق انسان نیز در جهت جابهجایی این نیروی کار مهاجر هر روز ابعاد گستردهتری مییابد. کارگران مهاجر که به علت فقر و بیکاری دست به مهاجرت میزنند، مورد انواع آزار و اذیتهای پلیسی قرار میگیرند که اغلب به خاطر نداشتن اوراق رسمی با کمترین حقوق حاضر به کار هستند و به علت نداشتن اوراق هویت از هیچگونه حقوق قانونی برخوردار نیستند. این در حالی است که در قرن نوزدهم اساساً برای نیروی کار اوراق هویت ضروری نبود و نیروی کار مهاجر به راحتی میتوانست از کشوری به کشور دیگر مسافرت کند .علاوه بر آن نیروی پلیس از این مسئله بیشترین سوءاستفاده را میکند به گونهای که این کارگران مهاجر در صورت گرفتار شدن به دام پلیس مجبورند تمام کارکرد خود را برای رهایی از چنگ پلیس به آنان واگذارند و با دادن تمام درآمدشان به پلیس اجازهی کار بگیرند.علاوه بر آن از آنجا که فرصتهای شغلی هر روز محدودتر میشود به کارگیری این کارگران تهدیدی برای بیکاری کارگران ثابت و بومی است که از مزایای حداقل حقوق بیمه و حق سنوات و غیره به صورت ظاهری برخوردارند. این کارگران مهاجر که در اثر فروپاشی نظام سنتی کشورهای تحت سلطه و خلعید آنان از زمین هر روزه رو به افزایش هستند در حقیقت ارتش ذخیرهی کار محسوب میشوند اما امروزه با پدیدهی زشت دیگری نیز مواجهایم که آن هم بر اثر بیکاری فزاینده و افزایش طمع سرمایهداری فشار بیش از پیش را بر زندگی فقیرانهی کارگران وارد میآورد، قراردادهای موقت کار که میتوان آن را بردگی مزدی نام نهاد آنچنان در همهی کشورهای سرمایهداری رایج شده است که میرود تا امنیت شغلی را به کلی از مزدبگیران سلب کند. مزدبگیرانی که در گذشته حداقل با این امید زندگی میکردند که با حداقل دستمزد میتوانند کار دایمی داشته و با آن برنامهی زندگی خود را در جهت تداوم حداقلهای آن تنظیم کنند، امروزه با قراردادهای موقت سهماهه قادر به برنامهریزی برای زندگی خود نیستند زیرا همواره این امکان وجود دارد که نیروی کار ارزانتری طمع کارفرما را برای جایگزینی نیروی کار ارزانتر تحریک کند و کار خود را از دست بدهند، در نتیجه هرگونه برنامهریزی برای مزدبگیرانی که با قرارداد موقت مشغول به کارند امکان پذیر نیست. بدین ترتیب نیروی کار مزدبگیر در التهاب دایمی از دست دادن شغل قرار دارد و این امر سلامت جامعه را از نظر روانی با خطر مواجه میکند، خیل عظیم ناهنجاریهای روانی که امروز گریبانگیر جامعه است و همراه با آن افزایش جرم و جنایت، تجاوز و آدمکشی، اعتیاد و... و هزاران نابسامانی دیگر محصول این ناامنی و ناسلامتی روانی جامعه است که تماماً از حرص و آز سرمایه و بهخصوص سرمایهداری جهانی ناشی میشود. این ناامنی شغلی تنها منحصر به جوامع عقب مانده نیست، قراردادهای موقت کار در پیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری امنیت شغلی کارگران و مزدبگیران را زایل کرده است. امروزه سرمایهداری به استثمار خود از نیروی کار به شکل موقت نگاه میکند و به گونهای با سرمایههای انسانی برخورد میکند که گویا تنها وظیفهی آن، بهرهکشی از آن چیزی است که موجود است و به آیندهی نیروی کار و بازتولید نیروی انسانی به صورت ابزاری برای بهرهکشی هرچه بیشتر از نیروی کار نگاه میکند، امروزه سرمایهداری نه تنها خود را موظف به بازتولید انسانی و سالم جامعه نمیداند بلکه سعی دارد هر چه بیشتر آن را بر عهدهی خود نیروی کار قرار دهد، مسئلهی آموزش و پرورش و تعلیمات دانشگاهی که در نیمهی آخر قرن بیستم بر عهدهی نظامهای سرمایهداری گذارده شده بود و دولتها موظف شده بودند تا آموزش رایگان کودکان و جوانان را بر عهده گیرند، امروزه با خصوصی شدن آموزش و پرورش و گسترش دانشگاههای خصوصی و خصوصی شدن دانشگاهها و مدارس دولتی و به اصطلاح خودگردان شدن مدارس، بر عهدهی والدین و از آن طریق بر عهدهی نیروی کار گذارده میشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
احتیاجات روحی کارگر
مقدمه
روانشناسی صنعتی دانش بررسی رفتار انسان در محیط کار است. این دانش میکوشد تا با به اجرا گذاشتن نتایج و روشهای روانشناختی به کارگران و سازمانها کمک نماید. به این شاخه از روانشناسی گاه روانشناسی کار و روانشناسی شغلی هم گفته میشود.از جمله مباحث مطرح در این شاخه از روانشناسی میتوان به رفتار سازمانی، توسعه و بالندگی سازمان، مشاوره شغلی وحرفهای، روانشناسی مصرف کنندگان، روانشناسی تبلیغات و بازاریابی، روانشناسی منابع انسانی، روانشناسی استخدامی، روانشناسی بهرهوری اشاره کرد.
این رشته را در امریکا تحت عنوان industrial and organizational psychology و در اروپا تحت عنوان work psychology میشناسند.
این رشته یکی از رشتههای کاربردی در دانشگاهها میباشد. فارغالتحصیلان این رشته میتوانند کمک زیادی به صاحبان صنایع و سازمانها در جهت تعالی و رشد سازمانی واحد آنها بکنند.
در ایران این رشته از سال ۷۴ در دانشگاههای دولتی اصفهان و اهواز راه اندازی شده است و تاکنون دانشگاههای آزاد هم در این رشته دانشجو میگیرند. از استادان دارای مدرک دکترا دراین رشته میتوان از دکتر حسین شکرکن (دکترای روانشناسی صنعتی از برکلی امریکا محل خدمت دانشگاه شهید چمران اهواز). دکتر ابوالقاسم نوری (دکترای روانشناسی صنعتی از کویینز انگلستان ومحل خدمت دانشگاه اصفهان) دکتر بهزاد رمضانی(استاد مدعو دانشگاه تهران)دکتر محمود ساعتچی (دکترای مشاوره با گرایش صنعتی وسازمانی از اله اباد هند.ومحل خدمت دانشگاه طباطبایی) نام برد. از کارشناسان زبده ودارای سابقه کاری عملی در زمینه روانشناسی صنعتی و سازمانی میتوان از اصغر محمدی نام برد که با سابقهترین کارشناس روانشناسی صنعتی در ایران میباشد.
مفهوم رضایت شغلی در سازمان:
همانطور که گفته شد نیازهای فرد، محرک و برانگیزاننده او در اقدام به کار جهت رفع این نیازها میباشد. اما چرا برخی از مردم بیشتر از دیگران کار میکنند؟(رابینز1369) در این مورد معتقد است که توانایی انگیزش هر دو در این میان نقش مهمی بازی میکنند و با وجود انگیزش، افراد فعالیت بیشتری انجام میدهند. وی انگیزش را میل کار کردن تعریف مینماید و از دیدگاه او کار باید بتواند برخی از نیارهای افراد را برآورده سازد. اگر هدفی برای فرد از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار باشد فرد برای دستیابی به آن فعالیت بیشتری انجام خواهد داد. تا حدیکه همتایان بااستعدادتر را از میدان بدر کند.(کبیری1369 ص50) برآورده شدن رضایت خاطر فرد را بهوجود میآورد و این احساس رضایت منجربه تحریک فرد برای تلاش بیشتر و کارآیی مطلوبتر میشود. اگر انتظارات فرد از حرفهاش برآورده شود و به هدفی که از انتخاب شغل خود داشته است برسد در او ایجاد رضایت شده و خود را موفق احساس میکند.
کوهلن: 1معتقد است اگر انگیزههای اصلی و مهم فرد در زمینه شغل او و کارهایی که انجام میدهد ارضاء شوند هرچه فاصله بین نیازهای شخصی فرد و ادراک یا نگرش او نسبت به توانایی بالقوه شغل برای ارضاء این نیازها کمتر باشد رضایت شغلی نیز زیاد خواهد بود.(ساعتچی1372 ص24)
وجود انگیزش در شغل برای ادامه اشتغال لازم و ضروری است و اگر فرد به شغل خود علاقمند نباشد و در انجام وظایفش برانگیخته نشود ادامه حرفه برایش ملامتآور خواهد بود. ولی برآورده شدن نیازها از طریق حرفه احساس رضایت نسبت به شغل ایجاد میشود.بسته به اهمیت و شدت وجود نیاز و میزان ارضاء آن توسط حرفه، احساس رضایت نیز بیشتر خواهد بود.
هاپاک: Happock رضایت شغلی را مفهومی پیچیده و چندبعدی تعریف میکند که با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمیشود بلکه ترکیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب میگردند که فرد در لحظه معینی از زمان از شغلش احساس رضایت نماید و به خود بگوید که از شغلش راضی است و از آن لذت میبرد. فرد با تأکیدی کهبر عوامل مختلف از جمله درآمد، ارزش اجتماعی شغل، شرایط کار و فرآوردههای اشتغال در زمانها ی متفاوت دارد. بهطرق گوناگون احساس رضایت از شغلش مینماید.
نویسنده فوقالذکر تلقی شغلی را با رضایت شغلی مقایسه نموده است. طرز تلقی شغلی عبارت است از عکسالعمل فرد نسبت به جنبهای از کارش و مجموعه طرز تلقیهای فرد نسبت به جوانب مختلف حرفهاش رضایت شغلی او را تشکیل میدهد.(شفیعآبادی1372 ص124)
بخشی از رضایت شغلی از مقایسه شرایط واقعی کار با انتظارات از کار و بخش دیگر از طرز تلقی افراد نسبت به کار حاصل میشود. پس در محیط کار طرز تلقیهای فرد میتواند عاملی برای ایجاد انگیزه و رضایت باشد. در واقع طرز تلقی میزان احساس مثبت فرد نسبت به هدف یا موضوع خاص میباشد. همانطور که قبلاً گفته شد ادراک فرد از شغلش بهتر از شغل بوده و طرز تلقی فرد از شغل باید در طراحی شغل و انگیزش مدنظر باشد.(رفتار سازمانی- مترجم: الوانی، سید مهدی1374 ص158)
کینز برگ و همکاران رضایت شغلی را به دو نوع تقسیم مینمایند. اول رضایت بیرونی که از دو منبع حاصل میشود. یکی احساس لذتی که انسان صرفاً از اشتغال به کار و فعالیت بهدست میآورد و نیز لذتی که بر اثر مشاهده یا انجام برخی مسؤلیتهای اجتماعی بهظهور رساندن تواناییها و رغبتهای فردی بهدست میآید. دیگر رضایت بیرونی که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هر آن در حال تغییر است. از جمله این عوامل میتوان