واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

آشنایى با اندیشه‏هاى سیاسى پیامبر اسلام (ص) تشریح رهبرى سیاسى پیامبر اعظم(ص( 72 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 71

 

باسمه تعالى

»السلام علیکم یا اهل بین النبوه«

مقدمه:

حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که اهل بیت )ع( را وسیله نجات انسان از گرداب حیوانیت به جایگاه والاى خویش قرار داده و محبت اهل بیت )ع( را شرط قبولى طاعات و عبادات قرار داده است.

در وضعیت اسف بار کنونى که انسانیت انسان، مورد تجاور و تهاجم آفت‏هاى گوناگون قرار گرفته است، یگانه کشتى نجات انسان ، همانا این چهارده نور مقدس اند که با خوشه چینى در مکتب این بزرگواران مى‏توان به نجات از این ورطه امیدار بود.

مکتب اسلام از انقلابى‏ترین مکاتب اجتماعى و سیاسى تاریخ بشریت است که امر هدایت انسان را براساس آموزش و ارائه الگو بر عهده دارد. هدف این مکتب مقدس خوشبختى و سعادت بشر به معنى عام و سازندگى در همه ابعاد وجودى اوست.

بررسى تاریخ حیات اسلام و مشى و سیره اولیاى آن به خصوص اشرف مخلوقات و سرور کائنات حضرت محمد مصطفى )ص) نشان دهنده این امر است که خداوند فیض و عنایت خود را از طریق این مذهب بر مردم تمام کرده و نعمت خود را بر بشریت اتمام نموده است، این که خداوند راضى شده است اسلام دین همه مردم و همه عصرها باشد و بشریت در همه امور تابعیت آن را بپذیرند، خود حاکى از جامعیت این مکتب و وجود و عمق و دامنه لایتناهى آن است. تحلیل و بررسى آنچه را که در این مکتب الهى وجود دارد، کارى است بس عظیم و امرى است فوق العاده مهم. نیروى عظیم و اجتماعى خبره لازم است، تا بتوانند همه جوانب و ابعاد آن را مورد بررسى قرار دهند. صاحبنظرانى آگاه و تحلیل گر لازم است تا بتوانند همه جوانب و ابعاد آن را مورد بررسى قرار دهند. صاحبنظرانى آگاه و تحلیل گر لازم است تا بتوانند همه مشى‏ها، رفتارها، تعلیمات، القاآت، روابط و برخوردها، تصمیم‏گیرى‏ها و عملکردهاى اسلام و رهبران را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند و بر اساس آن راه و رسم اسلام و نوع موضعگیرى‏ها را در برابر مسائل و حوادث اعلام دارند. بدیهى است بحث و سیره نبوى بحثى بسیار گسترده است و اگر کسى بخواهد کتابى در این باب بنگارد چند مجلّد قطور خواهد شد، چنانکه فیلسوف و اندیشمند معاصر استاد شهید مرتضى مطهرى در کتاب سیرى در سیره نبوى مى‏فرمایند: چند سال پیش به این فکر افتادم که در زمینه سیره حضرت رسول اللَّه(ص) کتابى بنویسم، کار خود را با فراهم نمودن مقدار زیادى یادداشت آغاز کردم، هر چه جلوتر رفتم، دیدم مثل این است که دارم وارد دریایی مى‏شوم که به تدریج عمیق‏تر و وسیع‏تر مى‏شود، البته صرف نظر نکردم و مى‏دانم که من نمى‏توانم ادعا کنم که مى‏توانم سیره پیغمبر الهى را بنویسم ولى (( ما لا یدرک طه لا یترک کله )) بالاخره تصمیم گرفتم به حول و قوه الهى روزى چیزى در این زمینه بنویسم تا بعد آیندگان بیایند بهتر و کاملترش را بنویسند، به همین جهت بهتر آن دیدم که نام این کتاب را سیرى در سیره نبوى بگذارم. یکى از منابع ارزشمند شناخت از نظر اسلام مشى و سیره اولیاء و پیشوایان اسلام از شخص نبى اکرم (ص) تا ائمه اطهار (ع) و به عبادت دیگر سیره معصومین است. گفته‏ها، خطبه‏ها و کلامشان به جاى خود، شخصیت وجودى شان، یعنى سیره و روش شان و متد عملکرد آنان منبع اى است براى شناخت آنها، سیره پیغمبر براى ما یک منبع الهام است. با سیره ائمه معصومین هیچ فرق نمى‏کند. اینکه سیره پیغمبر یعنى چه و به چه شکل براى ما یک منبع شناخت است. توضیح خواهیم داد. گفتیم یکى از منابع غنى شناخت که یک نفر مسلمان باید دید و بینش خود را از ان راه اصلاح و تکمیل بکند، سیره وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) است. اما قبل از هر چیز لازم و ضرورى است که معنى ((سیره)) و ((سنت)) را بدانیم. سنت کلام و نقلى است با اسناد شامل قول یا فعل یا تقریر معصوم، یا حقیقت وجودى و زندگانى پر ثمر و ((سیره)) ، در زبان عربى از ماده ((سِیْر)) است. ((سیر)) یعنى حرکت و راه رفتن. ((سیره)) یعنى نوع راه رفتن. سیره بر وزن فِعْلَهَ است و فعلة در زبان عربى دلالت بر نوع مى‏کند. مثلاً جَلْسَه یعنى نشستن، جِلْسَه یعنى سبک و نوع نشستن و این نکته دقیقى است. سیر یعنى رفتن، رفتار ولى سیره یعنى نوع و سبک رفتار. آنچه مسلم است شناخت سبک رفتار پیغمبر است. آنها که سیره نوشته‏اند، رفتار پیغمبر را نوشته‏اند. در حالى که سبک پیغمبر در رفتار، اسلوب رفتار پیغمبر و متد و روش عملکرد پیغمبر مد نظر ماست.

سیره پیغمبر یعنى سبک پیغمبرى، متدى که پیغمبر در عمل و در روش براى مقاصد خودش به کار مى‏برد. مى‏دانیم در فقه شیعى مبناى فقهى یعنى ادله‏اى که از آنها احکام دین را استنباط مى‏کنیم که این چهار دلیل عبارتند از: قرآن، سنت، اجماع، عقل . بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست. بحث ما در سبک پیغمبر است، در روشى که پیغمبر براى هدف و مقصد خودش به کار مى‏برد است. مثلاً پیغمبر تبلیغ مى‏کرد، روش تبلیعى و شگرد آن چه روشى بوده است؟ سبک تبلیغى پیغمبر چه سبکى بود، پیغمبر در همان حال که مبلغ بود و اسلام را تبلیغ مى‏کرد، یک رهبر سیاسى براى جامعه خودش بود. از وقتى که آمد به مدینه، جامعه تشکیل داد، حکومت تشکیل داد و خودش رهبر جامعه بود. سبک و متد رهبرى و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متدى بود؟ پیغمبر در همان حال قاضى بود و میان مردم قضاوت مى‏کرد. سبک قضاوتش چه سبکى بود؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگى خانوادگى و اجتماعى داشت، زنان و فرزندان متعدد داشت. سبک پیامبر در زن دارى، زندگى زناشویى، برخورد با کودکان چگونه بوده است؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب چگونه بوده است؟ سبک پیغمبر و روش آن حضرت در رفتار با دشمنان چه بوده؟ سبک رفتار پیامبر در نماز، اخلاق، سیاست و ده‏ها سبک دیگر که هر کدام از این سبک‏ها مى‏تواند روشنگر راه و هدایت جامعه بشرى باشند چه بوده است؟

امسال از سوى رهبر فرزانه انقلاب، سال پیامبر اعظم (ص) نام گرفت. پیامبرى که پیام آور مهربانى، رحمت، وحدت، عزت، کرامت اخلاقى و پیشرفت براى آدمیان بود. پیامبرى که به علم و دانش اهتمام مى‏ورزید.

پیامبرى که از حق زیستن برابر براى دختران و برد گان سخن گفت. به قانون و وفاى به عهد پایبند بود، حق بشر را براى همه ادیان محترم مى‏شمرد. هیچ جنگى را آغاز نکرد و همواره بر زیستن مسالمت‏آمیز تأکید مى‏کرد. پیامبرى که نخستین منشور الهى و قانون اساسى مبتنى بر احکام الهى را در حکومت خویش تدوین نمود.

پیامبرى که بزرگترین نگرانى اش بخشش و عفو الهى براى امتش بود. او آخرین حلقه و کامل کننده همه مبشران یکتا پرستى در جهان هستى است.

اخلاق خوش و روى گشاده مهم‏ترین ویژگى رفتار اجتماعى او بود. پیامبرى که میل به پیشرفت، نشاط، خلاقیت، تولید فکر و توجه به علم را همواره در زندگى فردى و اجتماعى نشان داد.

پیامبر (ص) به انسان‏ها آموخت که به جاى جنگ افروزى و رفتارهاى جاهلانه، منطق و تدبیر را پیشه کنند. او براى اولین بار از حق کودکان و زنان سخن گفت.

پیامبر عظیم الشأن (ص) در سال گذشته مورد بی احترامى و ظلم ابوجهل‏هاى زمان قرار گرفت، و به صاحب مقدس و جمال نورانى آن بزرگ مرد تاریخ بشریت کم محبتی و توهین گردید.

اما همین رفتار غیر خردمندانه موجب شد که رهبرمان سال 85 را سال گرامیداشت پیامبر اسلام (ص) نامگذارى کنند. پس عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. و اکنون خدا مى‏خواهد که ما دوباره رفتار و منش



خرید و دانلود  آشنایى با اندیشه‏هاى سیاسى پیامبر اسلام (ص) تشریح رهبرى سیاسى پیامبر اعظم(ص( 72 ص


تحقیق در مورد زنان پیامبر اسلام (ص) 12 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

ومقدمه

زن انسانی است شریک زندگی مرد و هر دو چون کشتی و کشتی بان هستند که با همکاری یکدیگر کشتی را به ساحل نجات برسانند. اسلام برای زن ارج و حق و قوانین معتدلی مقرر فرموده تا زندگی مشترک در سلیقه های مختلف و نیروهای متضاد درونی و خواسته ها و تمایلات نفسانی و اصطکاک منافع و مضار با اعتدال مطلوب پایان یابد آن خالقی که بشر را آفرید و زن را به آرامش و آسایش خاطر مرد و کارخانه تولید مثل و انسان سازی خلق کرد خداوند است که بر طبق استعداد و ظرفیت و خواسته های غریزی و طبیعی برای مرد و زن محدودیت های تشریعی و تمایلات قائل شد تا با آزادی مطلق موفقیت های خود را از دست ندهند.

اسلام نظر به این دقایق لطیف داشته که به زن و مرد توصیه و تاکید فرمود باید در محدوده عفاف در حرکت باشند و نسبت به هم طبق تعلیمات عالیه قرآن عمل کنید. اگر مرد یک لحظه از حال زن غفلت نماید ویا زن یک لحظه در وظیفه و کار شوهرداری و بچه داری سهل انگاری کندحیات فردی و اجتماعی آنهابه خطر می افتد.

اسلام روابط نامشروع جنسی را حرام و در صورت ثبوت و شهود زنا معلق به هشتاد تازیانه و برجرم سنگباران است نموده تا عفت عمومی زن در جامعه محفوظ بماند و زن مسلمان مطلقا مورد تهمت قرار نگیرد.

عده زنان پیامبر اسلام (ص):

در تعداد زنان پیامبر اختلاف است. برخی 11 تن دانسته اند:

ام حبیبه رمله 2- ام سلمه هنه 3- جویریه 4- حفصه

5- خدیجه 6- زینت بنت حجش 7- زینت هلالیه 8- سوده

9- صفیه 10- عایشه 11- میمونه

با همه اینها زفاف شده و نه تن ایشان از خدیجه و زینب هلالیه در حین وفات آن حضرت زنده بودند.

برخی تعداد ازدواج را 12 نفر نوشته اند و ریحانه بنت یزید را که از قبیله بنی نضیر است و از اسراء بوده و بدان حضرت اختصاص یافته و پس از آن ادا کردن تزویج فرمود.

بعضی شماره ازدواج را 15 نفر دانسته و جمعی 18 نفر نوشته اند. طبری در اعلام الوری 21 زن گفته که ام شریک، اسماء، سینا، عالیه، عمره، فاطمه، قتلیه، لیلی و ملیکه را افزوده و زنی که بدون نام پدرش شکایت به پیغمبر نمود که شوهرش به علت کسالت طلاق داده در حالی که اصلاً مریض نشده است. پیغمبر او را هم گرفت.

ولی آن چه مسلم است با 11 زن شرط زفاف به عمل آورده و بقیه موهبه النفس بوده یا مواصلت نشده است.

علامه مجلسی 22زن برای پیغمبر نقل نموده است که با 12 نفر زفاف نموده و با 10 نفر دیگر زفاف نشده است و در حین وفات فقط 9 نفر زنده بوده اند.

سی زن:

علامه برهان الدین حلبی در سیره الحبیبه می نویسد:

پیغمبر سی زن خطبه کرد که برخی خود را عرضه داشتند و تقاضای همسری نمودند. بعضی خود را به پیغمبر خدا هبه کردند و برخی را که کنیز بودند آزاد ساخته و به مناسبت قومیت با قبایل بزرگ و خویشاوندی که جلب محبت نماید تا اسلام آورند و بعضی را به امر خدای بزرگ سبب پیشرفت اسلام و خواهش خاندان آنها در حباله نکاح آورد.

از این 30 زن با 13 زن همبسته شدند و بقیه افتخار خویشاوندی و نسبت او را حفظ می کردند و افتخار داشتند و در حقیقت تمام این زنها در ده سال مدینه بود و با آن گرفتاریهای شگفت انگیز که در 84 جنگ داشتند بنابراین این جنبه شهوت و هوسرانی نبود بلکه از نظر مصالح اجتماعی و دینی و پیشرفت اسلام به امر خدا این زنان را خطبه و نکاح می کرده است.

برخی زنان پیامبر را 15 برخی 18 بعضی 21 نفر را نوشته اند تا 22 نفر هم ذکر شده که با 13 زن همبستر شد که آنها عبارتند از:

خدیجه، 2- ام سلیمه، 3- میمونه، 4- زینت بنت حجش، 5- ماریه قبطیه، 6- عایشه، 7- حفصه، 8- ام حبیبه، 9- سوده، 10- جویریه، 11- صفیه، 12- ام شریک، 13- زینت بنت خزیمیه بوده اند و بقیه خدمتگذار موهوبی بوده اند.

رسول خدا پس از رحلت 9 زن در خانه داشت:

عایشه، 2- حفصه، 3- ام سلمه، 4- سوده، 5- زینب، 6- میمونه، 7- ام حبیبه، 8- صفیه، 9- جویریه که نکاحیه بوده اند.

ام شریک و ماریه پس از پیغمبر زنده بودند.

زنانی که قبل از رحلت دور شدند:

عالیه، 2- قتلیه، 3- فاطمه دختر ضحاک، 4- شیشاً،5- اسماء بنت شراجیل، 6- ملیکه لبثیه، 7- عمره بنت یزید، 8- لیلی بنت حطیم.

امهات المؤمنین:

لقبی که پیغمبر به زبان عربی به زنان خود داد برای 11 نفر بود:

خدیجه، 2- عایشه، 3- حفصه دختر عمر، 4- ام حبیبه، 5- ام سلمه، 6- سوده بنت زمعه، 7- زینت بنت حجش، 8- زینب الهلالیه، 9- میمونه، 10- جویریه، 11- صفیه.

6نفر از قریش 4نفر از عرب و یک نفر از اسرائیلیه.

در حین رحلت پیغمبر 9 نفر زن باقی مانده بودند و دو نفر، زینب و خدیجه از دنیا رفته بودند.

حدیجه بنت خویلد را در مکه عقد بست در 25 سالگی خود در چهل سالگی خدیجه.

عایشه بنت ابی بکر پس از خدیجه در مکه عقد بست و سال اول هجرت در مدینه زفاف نمود.

سوده بنت زمعه را پس از خدیجه در مکه عقد بست و قبل از عایشه زفاف کرد و او از بنی بخار بود.

ام سلمه بنت ابی امیه در مدینه در شوال سال 4 تزویج کرد، نامش رمله یا هند بنت ابی امیه بود و در 84 سالگی وفات نمود.

حفصه بنت عمر را در ماه مبارک رمضان سال 3 تزویج کرد.

ام حبیبه بنت ابی سفیان سال 7 عقد بست.



خرید و دانلود تحقیق در مورد زنان پیامبر اسلام (ص) 12 ص


مقاله درباره نقش اخلاق پیامبر اعظم (ص) در اجتماع

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 29

 

مقدمه

شخصیت‌های بزرگ و عالیقدر که از سوی پروردگار جهان برای هدایت و راهنمایی مردم از طریق وحی مبعوث و برانگیخته می‌گردند، رهبران آسمانی و پیامبران الهی نامیده می شوند. آنان در پرتو وحی که به تمام معنی آینه واقع نما هست و از هر گونه خطا و اشتباه مصون می‌باشد، جامعه را به خیر و رستگاری در هر دو جهان رهبری می‌نمایند.

به طور مسلم هر فردی لایق و شایسته مقام رهبری نیست و تنها افرادی می‌توانند منصب رهبری را بر عهده گیرند، که یک سلسله شرایط زیر را دارا باشند:

در درجه‌ی نخست باید معصوم از گناه باشند، و در طول زندگی کرد گناه نگردیده و دامن آنان آلوده به گناه نباشد. تنها باید در برابر گناه و هر نوع نافرمانی معصوم و بیمه گردند، بلکه باید در ابلاغ احکام و مقررات الهی، وحتی در زندگی روزمره نیز از هر نوع اشتباه و خطا مصون و محفوظ باشند، و نیز از هر نوع (بیماری) و( نقص عضوی ) که موجب تنفر ودری مردم از گرایش به آنها می‌شود، منزه و پیراسته باشند، تا بدین وسیله، موجبات دلگرمی و‌علاقه ی مردم‌به‌گرایش به‌آئینی آنان فراهم گردد.‌زیر بنای تعالیم پیامبران را موضوع (وحی) و ارتباط با جهان غیب‌تشکیل می‌دهد.

رمز بعثت پیامبران، از دیدگاه قرآن و حدیث

از این بیان روشن گردید که یکی از اهداف پیامبران و یا به تعبیر دیگر یکی از علل بعثت آنان همان موضوع تعلیم بشر و تکمیل عقل و دانش ناقص اوست و این حقیقت به عبارتهای مختلف در قرآن واحادیث وارد شده است.

مثلا قرآن کریم رمز بعثت پیامبران را رفع اختلاف در میان بشر می‌داند، و می‌فرماید:« فبعث الله النبین مبشرین و منذرین و معهم الکتاب لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه»

«خداوند پیامبران را که بشارت دهنده بیم دهنده هستند برانگیخت و به آنان کتاب نازل نمود، تا درمیان مردم درباره ی مسائلی که در آن اختلاف دارند، داوری کند»

ناگفته پیداست ،اختلاف نظر حاکی از نارسایی فکر و کوتاهی دانش می باشد و پیامبران در پرتو وحی (کتاب) حقیقت هر موضوعی را که مردم پیرامون آن اختلاف دارند، روشن می سازند.

پیامبر عالیقدر اسلام ضمن روایتی تصریح می‌کند که هدف از بعثت تکمیل عقول بشر است و از این جهت است که باید عقل و دانش هر پیامبری ، از عقل و دانش امت وی بالاتر و برتر باشد:

«و لا بعث الله نبیاً و لا رسولاً حتی یستکمل العقل و یکون عقله أفضل من عقول أمته»

«خداوند هیچ پیامبر و رسولی را نیانگیخت، جز اینکه خردها را تکمیل نماید و از این نظر باید عقل اوبالاتر از عقول امت وی باشد».

امیر مؤمنان (ع) نیز فلسفه ی بعثت پیامبر اسلام (ص) را چنین تشریح می فرماید:

«إلی أن بعث الله سبحانه محمداً رسول الله لانجاذ علاقه و اتمام نبوته... و أهل الأرض یومئذ ملل متفرقه و أهواء منتشره و طوادفاً متشتئه بین مشبه لله بخلقه أو ملحد فی أسمه أو مشیر إلی غیره فهداهم به من الضلاله»

«خداوند محمد(ص) پیامبر خود را برانگیخت تا وعده ی خود را انجام دهد و نبوت را به او خاتمه دهد، و مردم جهان در ان روز دارای مذهبهای گوناگون، انحرافات زیاد و گروههای پراکنده بودند: گروهی خدا را به مخلوق وی تشبیه می کردن (برای او جسم و مکان معتقد بودند) و برخی در نامهای وی تصرف می نمودند، و گروهی به غیر خدا اشاره می کردند(و طبیعت را مؤثر واقعی می دانستند) پس پیامبر آنان را از گمراهی به شاهراه توحید هدایت نمود»

خلاصه بیان فوق این است که قصور و کوتاهی فکر بشر در مسائل خداشناسی و آنچه که مربوط به مبدأ و معاد است، سبب گردید که خداوند پیامبر اسلام را برای هدایت ملل جهان برانگیخت تا آنان را از چنگال تشبیه خداوند به مخلوق و تصرف در نامهای مقدس وی، گرایش به استقلال طبیعت نجات بخشند.

فصل اول

پیامبر اکرم ، بهترین الگوی الهی

«رسول خدا الگوست برای شما، یعنی از پیغمبر یاد بگیرید که چطور باشید.» این الگو بودن برای کسانی است که به خدا و قیامت امید وایمان داشته باشند و یادخدا باشند.

1-1 پیامبر اکرم و امام علی، پدران امت

پیغمبر پدر ما است. امیر المومنین پدر ماست.(انا و علی ابوا هذه الامه) اصلا ما که بندگی خدا رانمی‌کنیم... آقایانی که، خواهرانی که نماز نمی خوانند با چه کسی صحبت می کنند؟ آنها که به خدا رفیق نیستند با که رفیقند؟در دعای جوشن کبیر که ماه رمضان می خوانیم یکیش این است: (یا نعم الرفیق) خدایا تو خوب رفیقی هستی. باقی رفیقان شما را برای خودشان می خواهند خدا شما را برای خودتان می خواهد. فرق می کند کسی که شما را برای خودت می خواهد یا شما را برای خودش می خواهد. «لکم...»به نفعتان است. «فی رسول الله»آورده شده است. این «فی» چیست؟ نیامده (لقد کان رسول الله لکم أسوه) اگر عبارت این بود: (رسول الله لکم أسوه). این «فی» نبود، عبارت (رسول الله لکم أسوه)می آمد. یعنی مثل پیغمبر باشید. چه کسیمی تواند مثل پیغمبر و اصحاب ایشان باشد؟

2-1 پیروی از الگوهای نیکوی جامعه

«حسنه» یعنی چه؟ «حسنه» یعنی نیکو. چون ما اسوه بد هم داریم. به خانم می‌گوئیم چرا اینقدر مهرت گران است؟ می‌گوید چه چیزی ار فلان فامیلم کمتر است؟ فامیل برایش الگو است.

شخصی اسمش (محرم) بود می گفت من ماه محرم به عشق امام حسین دیوانه می شوم. آن وقت شعرش این بود می‌گفت: دیوانه شود محرم در ماه محرم. دوستش گفت در ماه صفر و در ده ماه دیگر هم. تو همیشه دیوانه هستی.«أسوه حسنه» یعنی اسوه نیکو. یعنی ببینید که چه کسی کار خوب کرد. ما باید از او یاد بگیریم یا او از ما یاد بگیرد؟ شما یک راهی را بروید که دیگران از شما یاد بگیرند. قرآن می‌گوید چرا همیشه نگاه می‌کنی که او چه لباسی پوشید مهریه آن چقدر است او چقدر مهمانی داد، چرا به آن نگاه می کنید؟ تو یک راهی را خلق کن آنان مثل تو باشند. تو رهبر باش، چرا آنها رهبر باشند؟ «واجعلنا للمتقین اماماً» الفرقان / 74 «واجعلنا» قرار بده برای اهل تقوا، امام. یعنی من برای متقین امام باشم.

امیر المومنین می‌فرماید: چرا در مدیریت رودر بایستی می کنید؟ بگوید نمره شما شانزده است، خجالت هم نداریم. مدیریت این است. (لا یکونن) یعنی نباشد (المحسن) یعنی نیکوکار، (و المسیئ) یعنی بدکار (عندک) یعنی نزد تو (بمنزله سواء ) حضرت امیر می‌فرماید مدیر خوب آن است که خوب و بد نزد‌اش یک جور نباشد... .

«لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه»( الأحزاب / 21 )پیغمبر برای شما الگو بوده است معمولا آدمهای خوبمان، در یک زاویه خوبند. مثلا خطشان خوب است اما ممکن است صدایشان خوب نباشد. یا صدایشان خوب باشد خطشان خوب نباشد. صدا و خطشان خوب است رانندگی شان خوب نیست. صدا و خط و رانندگی شان خوب نیست. یعنی هر کسی که از هر جهت نمره اش بیست باشد این نایاب است.

پیامبر، اسوه حسنه. اسوه حسنه یعنی الگوی نمونه. در جنگ الگو بود، در صلح الگو بود، در بهداشت الگو بود، در همسری داری الگو بود، در عشق و محبت، در همه چیز الگو بودند.

3-1 سلام خدا به پیامبر، سلام پیامبر به کودکان

خدا به پیغمبر سلام می‌کند، خدا در قرآن به خیلی‌ها سلام می‌کند. آیه قرآن است: «سلام علی أبراهیم» (الصافات/109 )خدا به ابراهیم سلام می کند.« سلام علی موسی و هارون»(الصافات/120) خدا به پیغمبر سلام می کند، آن وقت پیغمبر به یک بچه سلام می کند. از یک سمت خدا به پیغمبر سلام می کند از یک طرف پیغمبر به بچه سلام می‌کند. می‌فرمود من این حرکت را تا آخر عمر رها نمی کنم. پیشانیش را برای خدا روی خاک می گذارد، دوشش را برای بچه ها میدان ورزش می گذارد. پیغمبر سجده کرد (سبحانه ربی الاعلی و بحمده) بچه های خانه روی کمر پیغمبر باز می‌کنند، پیغمبر سجده را طول می دهد تا اینها بازی کردند و خسته شدند آمدند پائین بعد پیغمبر سرش را برداشت. گفتند یا رسول الله سجده را طول دادی! فرمود کمرم محل ورزش بچه‌ها بود می‌خواستم بازیشان بهم نخورد. یعنی همان لحظه این که



خرید و دانلود مقاله درباره نقش اخلاق پیامبر اعظم (ص) در اجتماع


مقاله درباره نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

 

عنوان مقاله :

سیره پیامبر

( نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام )

نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)

یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏سزایى داشت:1- اخلاق پیامبر (ص)2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب ‏دل‏ها تصریح شده است، آن جا که مى‏خوانیم: «فبما رحمة من الله‏لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان‏گشته‏اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده‏مى‏شدند، پس آن‏ها را ببخش، و براى آن‏ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما.» ازاین آیه استفاده مى‏شود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگ‏دل و سخت‏گیر نمى‏توانند مردم‏دارى کنند، و به جذب‏نیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دست‏شکست‏خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلت‏هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب‏انسجام مى‏گردد. پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزش‏هاى اخلاقى را بسیار ارج‏مى‏نهاد، خود در سیره عملى‏اش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزش‏هاى والاى‏انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهره‏اى شادان و کلامى‏دلاویز با حوادث برخورد مى‏کرد.به عنوان مثال، درتاریخ آمده‏است:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حمله‏قهرمانانه سپاه اسلام شکست ‏خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناسان‏این قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه‏» نام‏داشت‏ به اسارت سپاه اسلام درآمد.سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانه‏اى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آن‏اسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت ‏بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعم‏الطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویى‏قبیله‏هاى عرب‏ها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان‏را آزاد مى‏ساخت، از همسایگان نگهبانى مى‏نمود، و به مردم غذامى‏رسانید، و آشکارا سلام مى‏کرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردم‏را یارى مى‏نمود.»پیامبر اکرم (ص) که به ارزش‏هاى اخلاقى، احترام شایان مى‏نمود، به‏سفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگى‏هایى که برشمردى، از صفات مؤمنان‏راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت‏قرار مى‏دادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را به‏پاس احترامى که پدرش به ارزش‏هاى اخلاقى مى‏نمود، آزاد سازید.».آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شام‏را در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان به‏شام نزد برادرش رهسپار کرد. نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص) در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطره‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلق‏عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى‏» به این مطلب‏اشاره فرموده است.نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏کنیم: 1- عدى بن حاتم مى‏گوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم‏با کمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏گریخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته‏اى‏».با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش‏اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مى‏برد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن‏بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى‏زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که‏پیامبر مرسل مى‏باشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانى‏هایش مراشیفته‏اش کرده و همانجا مسلمان شدم.» 2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت‏رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بن‏اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آن‏ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آن‏ها را از کنار جنازه‏هاى کشته‏شدگان یهود حرکت‏داد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت‏شد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سخت‏گریه کرد.هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیده‏اى و این‏گونه خاک‏آلود و افسرده هستى؟! » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازه‏ها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانى و خلاف‏اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت‏ شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود: «ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلى‏رجالهما; اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت‏بربسته که آن‏ها را از کنار کشته‏شدگانشان عبور مى‏دهى؟! چرابى‏رحمى کردى؟»جالب این که پیامبر اکرم (ص) براى جبران رنج‏ها و ناراحتى‏هاى‏صفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش ‏نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتى‏هاى اورا به طور کلى از قلبش زدود. 3- در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعى پیامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانش‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامى که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبت‏هاى او و مادرش در دوران‏شیرخوارگى، احترام و محبت‏شایانى به شیماء کرد. پیش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روى آن‏نشانید، و با مهربانى مخصوصى از او احوال‏پرسى کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى به من محبت‏کردى...» (با این که از آن زمان حدود شصت‏سال گذشته بود).شیماء از پیامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسیران طایفه‏اش را آزادسازد، یامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودمرا بخشیدم،و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد مى‏کنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند.شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز به‏پیروى از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.»سیره‏نویس معروف‏ابن هشام مى‏نویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهى باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوست‏دارى تو را از نعمت‏ها بهره‏مند مى‏سازم و به سلامتى به سوى قوم‏خود بازگرد؟» شیماء گفت: مى‏خواهم به سوى قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با هم‏ازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خودادامه دادند. 4- مهربانى و اخلاق نیکوى پیامبر (ص) در حدى بود که امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعت‏خواند، مردم بسیارى به‏او اقتدا کردند، ولى آن‏ها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمول‏دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خودمى‏پرسیدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده که پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ که شما این گونه نماز را (با حذف‏مستحبات) به پایان بردى؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آیا شما صداى گریه کودک رانشنیدید؟» معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزاران‏گریه مى‏کرده، و کسى نبود که او را آرام کند، صداى گریه او دل‏مهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتاب‏تمام کرد، تا کودک را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید. 5- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبه‏هاى اخلاق پیامبر (ص) موجب شد که اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از یهودیان به نام‏«زید بن شعبه‏» داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت مى‏کرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرح‏مى‏داد بلکه به اسلام گرویده شود، ولى زید هم چنان بر یهودى‏بودن خود پافشارى مى‏کرد و مسلمان نمى‏شد.عبدالله مى‏گوید: روزى‏به مسجدالنبى رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشسته‏و مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علت‏مسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانه‏ام نشسته‏بودم و کتاب آسمانى تورات را مى‏خواندم، وقتى که به آیاتى که‏در مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرف‏اندیشى آن را خواندم‏و ویژگى هاى محمد (ص) را که در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است که نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم که آیا او داراى آن ویژگى‏ها که یکى از آنها«حلم و خویشتن‏دارى‏» بود هست‏یا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و همه حرکات و رفتار و گفتارش را تحت نظارت دقیق خود قراردادم، همه آن ویژگى‏ها را در وجود او یافتم، با خود گفتم تنهایک ویژگى مانده است، باید در این مورد نیز به کند و کاو خودادامه دهم، آن ویژگى حلم و خویشتن‏دارى او بود، چرا که درتورات خوانده بودم: «حلم محمد (ص) بر خشم او غالب است، جاهلان‏هرچه به او جفا کنند، از او جز حلم و خویشتن‏دارى نبینند.»



خرید و دانلود مقاله درباره نقش اخلاق  و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)


تحقیق درمورد وظائف مسلمانان در برابر پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 35

 

وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص)

از مسائلى که قرآن به آن اهمیت خاصى داده است، وظیفه جامعه اسلامى نسبت به پیامبر گرامى است، ما در این بخش به وظائف دهگانه‏اى که قرآن از آنها یاد مى‏کند، اشاره مى‏نمائیم و تشریح خصوصیات این وظائف از قلمرو بحث ما بیرون است .

1- اطاعت از پیامبر (ص)

پیامبر گرامى را از آن نظر که وحى الهى را از مقام ربوبى دریافت مى‏کند، نبى (آگاه از اخبار غیبى) و از آن نظر که مأمور به ابلاغ پیامى از جانب خدا به مردم است، رسول مى‏نامند، پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهى و اطاعت و عصیان است و وظیفه‏اى جز پیام‏گیرى و پیام رسانى ندارد و لذا قرآن درباره او مى‏فرماید: «ما على الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون (مائده /99): براى رسول وظیفه‏اى جز ابلاغ نیست و خدا از آنچه که آشکار مى‏سازید و یا پنهان مى‏دارید، آگاه است».اگر قرآن در قلمرو رسالت، براى رسول حق اطاعت قائل مى‏شود و مى‏فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله (نساء /64): هیچ رسولى را اعزام نکردیم مگر اینکه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»، مقصود اطاعت طریقى است نه موضوعى، یعنى به پیامهاى او گوش فرا دهند و به گفته‏هاى او مانند انجام نماز و پرداخت زکات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنین وظائفى در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پیامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار مى‏رود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان مى‏کند و مى‏فرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /80): هر کس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».بنابراین، در بعضى از موارد که قرآن براى رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقیقى او نیست، بلکه اطاعت خدا است و به گونه‏اى به او نیز نسبت داده مى‏شود از این جهت قرآن شخصیت رسول را از «مقام رسالت» چنین ترسیم مى‏کند: «انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر (غاشیه /1-22): یادآورى کن تو تذکر دهنده‏اى، نه مسلط بر آنها».در قلمرو اطاعت: در حالى که رسول گرامى یادآور و آموزنده و پیام رسانى بیش نیست، گاهى از جانب خدا داراى مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» مى‏گردد که با توجه به آن، خود شخصاً داراى مقام امر و نهى مى‏شود.در این قلمرو، پیامبر فقط گزارشگر وحى، و پیام رسان الهى نیست، بلکه رئیس دولت اسلامى است که براى تنظیم امور امت، باید به نصب و عزل فرماندهان و قاضیان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.رسول گرامى آنگاه حقیقتاً داراى امر و نهى مى‏گردد که از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضى و داور آنان، و مدیر کلیه شؤون اجتماعى و سیاسى واقتصادى و دینى معرفى گردد؛ در این هنگام است که او علاوه بر اطاعت طریقى، داراى حق اطاعت موضوعى مى‏گردد که فرمانبر از دستورات او مایه پاداش، و نافرمانى موجب کیفر مى‏گردد.قرآن روى اطاعت پیامبر در موارد زیادى تکیه مى‏کند و بر مفسر محقق لازم است میان دو نوع اطاعت (طریقى و موضوعى) فرق بگذارد و آیات را بر دو نوع تقسیم کند.الف: گروهى که بر اطاعت رسول فرمان مى‏دهند و قرائن گواهى مى‏دهد که مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهى است که او تبلیغ مى‏کند، مانند انجام فرائض و دورى از محرمات در این صورت اطاعت رسول راهى است براى اطاعت خدا،و خود رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانى ندارد.ب: گروهى که او را به عنوان «اولى الامر» و فرمانده وقاضى و داور معرفى مى‏کند و دست او را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهى مى‏دهد در چنین مواردى، اطاعت او خود، موضوعیت پیدا مى‏کند و داراى احکام و خصائص مى‏گردد.آیات مربوط به بخش نخست به خاطر کثرت، نیاز به بیان ندارد، مهم آیات مربوط به بخش دوم است که برخى را یادآور مى‏شویم: 1- «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم (نساء /59) : خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنید».شکى نیست که رسول در آیه، خود از افراد «اولى الامرمنکم» مى‏باشد و به خاطر احترام بیشتر از وى، جداگانه از او نام برده شده، و (اولى الامر» زمامداران واقعى جامعه اسلامى هستند که از جانب خدا به این مقام نائل شده‏اند و به خاطر داشتن چنین مقامى، داراى امر و نهى واقعى بوده و براى خود اطاعت و عصیانى دارند.2- «فلا و ربک لا یومنون حتى یحکموک فیما شجربینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیماً (نساء /65): چنین نیست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافهاى خود داور قرار دهند آنگاه از داورى تو در دل، احساس ناراحتى نکنند و کاملاً تسلیم گردند».در این مورد رسول خدا به صورت قاضى و داورى، تجلى نموده و براى حفظ نظام داراى مقام امر و نهى خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهاى او اجراء نگردد، داورى مختل، و هرج مرج بر جامعه حاکم مى‏گردد.3- «فلیحذر الذّین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم (نور /63): آنان که با فرمان پیامبر مخالفت مى‏ورزند از آن بترسند که فتنه و یا عذاب دردناکى دامنگیر آنان گردد».جمله «عن امره» حاکى از آن است که پیامبر در این چشم انداز گذشته بر مقام تبلیغ و تبیین شریعت، امر و فرمان دارد که مخالفت آن، داراى واکنش سختى است .



خرید و دانلود تحقیق درمورد وظائف مسلمانان در برابر پیامبر