واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درمورد حضرت آدم 13 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

حضرت آدم (ع)

حضرت آدم (ع) روزی دید ناگهان سه مجسمه سیاه و بدقیافه در طرف چپ او قرار گرفتند و سه مجسمه نورانی در طرف راست او ، از مجسمه های طرف راست یکی یکی پرسید : شما کیستید ؟

اولی گفت: من عقل هستم . دومی : من حیا می باشم . سومی : من رحم هستم .

حضرت پرسید : جای شما در کجاست ؟

اولی : در سر انسانها دومی : در چشم انسانها . سومی در دل انسانها.

حضرت به طرف چپ برگشت و از سه مجسمه سیاه و بد شکل ، یکی یکی پرسید : شما کیستید ؟

اولی : من تکبرم.

حضرت : جای تو کجاست ؟

سر انسانها

سر که جای عقل است.

اگر من وارد سر شوم ، عقل می رود.

دومی : من طمعم .

مکان تو کجاست ؟

در چشم انسانها .

چشم که جای حیا است .

من اگر در چشم جا گرفتم ، حیا می رود .

سومی : من حسدم .

محل تو کجاست ؟

جای من در دل انسانهاست .

دل که جای رحم و مروت است .

اگر من وارد قلب انسان شوم رحم و مروت از قلب می رود .

به این ترتیب می فهمیم که اگر انسان دریچه های وجود خود را به روی گناهان بگشاید ، هر گناهی که در او جا کند ، به همان تناسب ، فضیلت و اخلاق انسانی از او دور می گردد .

حضرت نوح (ع)

وقتی که قوم لجوج حضرت نوح (ع) پند و اندرز او را گوش نکردند و دهها سال به گناه ادامه دادند ، خداوند بر آنها خشم کرد ، طوفان را فرستاد ، طوفان همراه آب که از زمین و هوا می جوشید و می بارید ، همه را غرق کرد ، مادری که خیلی کودک شیر خوارش را دوست داشت ، او را برداشت و به بالای کوه رفت ، تا یک سوم بلندی کوه بالا رفت ، پس از مدتی آب به آنجا رسید ، کم کم با زحمت خود را به آخرین نقطة اوج کوه یعنی قلة کوه رساند ، آب به آنجا نیز رسید ، کودکش را به گردنش انداخت ، آب همچنان بالا آمد تا به گردنش رسید ، کودکش را با دو دست بلند کرد ، آب از دستها نیز گذشت و آنها هلاک شدند .

رسول اکرم (ص) پس از نقل این جریان فرمود :

" اگر خداوند به کسی از قوم گنهکار نوح ، رحم می کرد به مادر آن کودک رحم می کرد .

آری ، مراقب باشیم و توجه به عذاب الهی داشته باشیم که اگر فرا رسید گاه این چنین راه نجات بسته می شود .

حضرت ابراهیم (ع)

در مدتی که حضرت ابراهیم (ع) در سرزمین بابل بود ، جمعی از جمله حضرت لوط (ع) و ساره به او ایمان آوردند. او با « ساره» ازدواج کرد. از طرف پدر ساره ، زمینهای مزروعی و گوسفندهای بسیاری به ساره رسیده بود. حضرت مدتی ضمن دعوت مردم به توحید ، به کشاورزی و دامداری پرداخت تا اینکه تصمیم گرفت از سرزمین بابل به سوی فلسطین هجرت کند و دعوت خود را به آن سرزمین بکشاند.

اموال خود ، از جمله گوسفندانش را برداشته ، به همراه چند نفر با همسرش ساره حرکت کردند ولی از طرف حاکم وقت اموالش توقیف و ماجرا به دادگاه کشیده شد. حضرت خطاب به قاضی چنین گفت :

من و همسرم سالها زحمت کشیده ایم تا این اموال را به دست آورده ایم ، اگر می خواهید اموال مرا مصادره کنید ، سالهای عمرم را که صرف تحصیل این اموال شده به من برگردانید.

قاضی در برابر استدلال منطقی عقب نشینی کرد و گفت : « حق با ابراهیم است » .

حضرت آزاد شد و همراه اموال خود ، به هجرت ادامه داد و با توکل به خدا و استمداد از درگاه حق ، حرکت کرد تا تحول تازه ای در منطقة جدیدی به وجود آورد و سخنش این بود :

« من ( هرجا بروم) به سوی پروردگار می روم ، او به زودی راهنماییم فرماید»

« اسماعیل» تازه به رشد رسیده بود ، حدود سیزده سال داشت . همدمی مهربان و یاری باوفا برای پدر بود. حضرت ابراهیم (ع) او را بسیار دوست داشت ، ولی خداوند خواست در همین مورد وی را بیازماید.

حضرت ابراهیم (ع) در شب هشتم ذیحجه در خواب دید که کسی به او می گوید : « اسماعیل را در راه خدا قربانی کن !»

شب بعد نیز همین خواب را دید ، ولی آن حضرت هنوز یقین نکرده بود که این خواب رحمانی است. سومین شب ( دهم ذیحجه) نیز همین خواب را دید ، یقین کرد که خواب رحمانی و وحی الهی می باشد ، ماجرا را به اسماعیل گفت ، وی بیدرنگ پاسخ داد : « پدرم هرچه دستور داری اجرا کن ، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت »

حضرت میوة دل و ثمره یک قرن رنج و سختیهایش را به سوی قربانگاه منی برد تا او را قربانی کند. در مسیر راه ، شیطان به صورت پیرمردی به او رسید و گفت : « آیا دلت روا می دارد که نوجوان عزیزت را قربانی کنی ؟! »

حضرت : سوگند به خدا اگر به اندازه افراد شرق و غرب فرزند داشتم و خداوند فرمان قربانی کردن آنها را به من می داد آنها را قربانی می کردم. آنگاه آن حضرت چند سنگ از زمین برداشت و با پرتاب کردن آن به سوی شیطان ، او را از خود دور ساخت.

همین پیر به سراغ اسماعیل و مادر او نیز رفت و وسوسه کرد ، ولی آنها گفتند : « اگر فرمان خداست ، باید تسلیم آن بود» و به طرف آن پیر سنگ انداختند و او را از خود دور ساختند.

حضرت ابراهیم (ع) اسماعیل را به قربانگاه آورد و او را مانند گوسفند خوابانید و کارد



خرید و دانلود تحقیق درمورد حضرت آدم 13 ص


تحقیق درمورد حسین (ع) و عاشورا در اندیشه بزرگان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

حسین (ع) و عاشورا در اندیشه بزرگان

شخصیت و عظمت امام حسین(ع) همچون خورشیدی عالم تاب است که همه جا را فرا گرفته و تمامی انسان‌های بیدار در طول تاریخ همواره از صفات والای آن حضرت یاد می‌کنند. هرکس با زبانی از این امام بزرگ و همیشه پیروز تاریخ در هر عصر و زمانی به نیکی یاد می‌کند. قیام امام حسین(ع) منبع الهام بخشی برای به ثمر رساندن حق و عدالت در جهان است. عظمت روح، همت مردانه، نظر بلند، فداکاری بی‌دریغ و جانبازی بزرگ سالار شهیدان را هرگز نمی‌توان بیان کرد و یا به قلم آورد. با آنکه در هر عصر و زمانی باطل پرستان تلاش کردند تا نام حسین (ع) را از سر زبانها بردارند، اما هرگز موفق به انجام این کار نشدند. تاریخ، هرگز حسین(ع) را فراموش نمی‌کند. پیامبر گرامی اسلام در این رابطه می‌فرمایند. حرارت محبت حسین‌(ع) در دل‌های مردان با ایمان آنچنان نفوذ کرده است که هرگز به سردی تبدیل نمی‌شود.

عظمت قیام و اوج فداکاری و ویژگیهای دیگر امام و یارانش سبب شده که اظهار نظرهای بسیاری درباره این نهضت و حماسه آفرینان عاشورا داشته باشند . در اینجا تعدادی اندک از اظهار نظرهای مسلمان و غیر مسلمان در این باره اورده می‌شود :

بیش از دو تن از دانشمندان اهل سنت به سندهای مختلف از جابر بن عبدالله روایت کرده‌اند که از رسول خدا(ص) درباره حسین‌(ع) شنیدیم که می‌فرمود: هرکس دوست دارد به آقای جوانان اهل بهشت نگاه کند به حسین بن علی(ع) نظر افکند .

فاروق احمد خان لغاری(رئیس جمهور اسبق پاکستان):زندگانی مبارک حضرت امام حسین (ع)برای ما راه هدایت است . با پیروی از این راه، ما می‌توانیم توطئه‌های دشمنان را خنثی کنیم .

بی نظیر بوتو(نخست وزیر اسبق پاکستان): مسلمانان فلسطین ، کشمیر و بوسنی باید بر سیره امام حسین (ع) عمل کنند .

چوهدری الطاف حسین (استاندار ایالت پنجاب پاکستان): بهترین راه برگزاری عاشورا این است که ما نقش امام حسین(ع) را بشناسیم و فلسفه شهادت را در پرتو قرآن و سنت ببینیم . ما باید در روز عاشورا پیمان ببندیم که طبق اصول راستی ، عدل ، مساوات ، صبر ، برادری و تمیز حق از باطل ، زندگی خود را اداره کنیم .

مهاتما گاندی (رهبر استقلال هند): من زندگی امام حسین‌(ع) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده‌ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده‌ام. بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از امام حسین‌(ع) پیروی کند و راه او را در پیش گیرد .محمدعلی جناح (قائد اعظم پاکستان): هیچ نمونه‌ای از شجاعت را، بهتر از امام حسین‌(ع) به لحاظ فداکاری و تهورش در عالم نمی‌توان یافت. به عقیده من تمام مسلمین باید از این شهید‌ی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد، سرمشق بگیرند و از آن پیروی نمایند.چارلز دیکنز (نویسنده نامدار انگلیس): من نمی‌فهم! اگر منظور امام حسین‌(ع) جنگ در راه خواسته‌های دنیایی بود،‌ چرا خواهران، زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم می‌نماید که او فقط به خاطر اسلام فداکاری کرد.

توماس کارلایل (فیلسوف و مورخ انگلیسی): مهمترین درسی که از تراژدی کربلا می‌گیریم، این است که حسین (ع) و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود ثابت کردند که تفوق عددی در جایی که حق با باطل روبرو می‌‌شود، اهمیت ندارد و پیروزی حسین‌(ع) با وجود اقلیتی که داشت باعث شگفتی من است ادوارد براون (شرق شناس مشهور انگلیس): آیا قلبی پیدا می‌شود که سخن کربلا را بشنود و آغشته با حزن و اندوه نگردد؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمی‌توانند پاکی و صداقت روحی را در این جنگ اسلامی انکار کنند.فردریک چمس: درس امام حسین‌(ع) و هر قهرمان شهید دیگری این است که، در دنیا اصول ابدی عدالت، ترحم و محبت وجود دارد. هرگاه کسی برای این صفات مقاومت کند، آن اصول همیشه در دنیا پایدار خواهد ماند.

ل. م. بوید: من مسرورم پاک نی که این فداکار عظیم (امام حسین‌(ع) ) را از جان و دل ثنا می‌گویند شریک هستم،‌هر چند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.واشنگتن ایرونیگ (مورخ مشهور آمریکایی): برای امام حسین‌(ع) ممکن بود ،که زندگی خود را با تسلیم شدن به ارادة‌ یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوای انقلابی اسلام اجازه نمی‌داد که او ،‌ یزید را به عنوان خلیفه بشناسد. او خود را برای پذیرش هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه آماده ساخت.

توماس ماساریک: گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح، مردم را متأثر می‌سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین یافت می‌شود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد، گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین مانند پر کاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.

موریس دو کبری:‌در مجالس عزاداری گفته می شود که حسین، برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبة اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت. پس بیایید ما هم شیوة او را سرمشق قرار داده، از زیر دستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهیم.ماربین آلمانی (خاورشناس): حسین با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خویش، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه ظاهرا عظیم و استوار باشد، در برابر حق و حقیقت چون پر کاهی بر باد خواهد رفت.



خرید و دانلود تحقیق درمورد حسین (ع) و عاشورا در اندیشه بزرگان


تحقیق درباره احادیث خمس و زکات

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

حضرت امام علی (ع)

270 - [16] وروی انه ذکر عند عمر بن الخطاب فی ایامه حلی الکعبه و کثرته ، فقال قوم : [1] لو اخذته فجهزت به جیوش المسلمین کان اعظم للاجر، و ما تصنع الکعبه بالحلی ? [2] فهم عمر بذلک ، و سال عنه امیر المؤمنین (ع) ، فقال (ع) : [3] ان هذا القرآن انزل علی النبی [ص ] ، و الاموال اربعه : [4] اموال المسلمین فقسمها بین الورثه فی الفرائض ، [5] و الفی ء فقسمه علی مستحقیه و الخمس فوضعه الله حیث وضعه ، [6] و الصدقات فجعلها الله حیث جعلها و کان حلی الکعبه فیها یومئذ ، [7] فترکه الله علی حاله ، و لم یتکره نسیانا ، و لم یخف علیه مکانا ، [8] فاقره حیث اقره الله و رسوله فقال له عمر : لولاک لا فتضحنا و ترک الحلی بحاله

[16] می گویند : در ایام خلافت عمربن خطاب در نزد او از زیورهای کعبه و کثرت آن سخن به میان آمد . گروهی گفتند : [1] اگر آن را می گرفتی و لشکرهای مسلمین را مجهز می ساختی اجرش بزرگتر بود کعبه زیور و زینت برای چه می خواهد ؟ [2] عمر نیز تصمیم گرفت که چنین کند و در این باره از امیرمؤمنان سؤال نمود . آن حضرت در پاسخ فرمود : این قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد در حالیکه [3] چهار نوع مال وجود داشت اموال مسلمانان که آنها را طبق دستور قرآن بین ورثه تقسیم فرمود [5] فیی ء که آن را بر مستحقان آن بخش نمود خمس که آنرا در مورد خود قرار داد [6] و صدقات که آنها را نیز در مواردش صرف کرد . و در آن هنگام زیورهای کعبه بر آن بود [7] و خداوند آنرا بر همان حال گذاشت نه اینکه از روی فراموشی آن را گذاشته باشد و وجودش بر او مخفی باشد . [8] بنابراین تو هم آن را بر همان حال که خدا و پیامبرش آنرا قرار داده اند باقی گذار . عمر گفت : اگر تو نبودی رسوا می شدیم و زیورهای کعبه را به حال خود واگذاشت .

نهج البلاغه

 حضرت امام سجاد (ع)

سبحانک ! لا تحس و لا تجس و لا تمس و لا تکاد و لا تماط و لا تنازع و لا تجاری و لا تماری و لا تخادع و لا تماکر .

منزه و پاکی ! با هیچیک از حواس ( : سامعه ، باصره ، شامه ، ذائقه و لامسه که آنها را حواس ظاهره گویند ، و خیال ، وهم ، حس مشترک ، حافظه و متصرفه که آنها را حواس باطنه نامند ) درک نمی گردی ، و با دست مالیدن و اتصال جسم شناخته نمی شوی ( زیرا درک شدن به وسیله دست و تماس جسم از لوازم جسمیت است و خداوند سبحان منزه از آن است ) و کسی نمی تواند با تو مکر نماید ( زیرا چیزی بر خدای تعالی پنهان نیست تا فریب خورد ) و تو را دور سازد ( تا چیزی را از تو پنهان نموده بر آن آگاه نشوی ، زیرا خداوند متعال با هر کس هست و به هر چیز احاطه دارد ، چنان که قرآن کریم " سوره 58 ، آیه 7 " فرموده : ما یکون من نجوی ثلثة الا هو رابعهم ولا خمسة الا هو سادسهم والا ادنی من ذلک والا اکثر الا هو معهم اینما کانوا یعنی سه کس را رازی نباشد جز آن که خدا چهارم آنهاست و نه پنج کس را جز آن که خدا ششم آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر جز آن که هر کجا باشند خدا با آنهاست ) و با تو نزاع و دشمنی کند ، و بر تو غلبه نموده چیره گردد ، و با تو جدال و زد و خورد نماید ، و با تو خدعه کرده فریب دهد !

حضرت رسول اکرم (ص)

ان فی المال حقا سوی الزکاة .

در مال به جز زکات حقی هست .

سنن ترمذی ، کتاب الزکاة ، ح 596

 حضرت رسول اکرم (ص)

حصنوا اموالکم بالزکاة وداووا مرضاکم بالصدقة وأعدوا للبلاء الدعاء .

اموال خود را به وسیله زکات محفوظ دارید ، و مریضان خود را با صدقه علاج کنید ، و برای جلوگیری از بلا به دعا متوسل شوید .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 293 ، ح 15759

 حضرت رسول اکرم (ص)

لکل شیء زکاة وزکاة الدار بیت الضیافة .

هر چیزی را زکاتی هست ، و زکات خانه اطاق مهمان خانه است .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 390 ، ح 41504

 حضرت فاطمه(س)

جعل الله ... الزکاة تزکیة للنفس و نماء فی الرزق ، و الصیام تثبیتا للاخلاص .

خدای تعالی زکات را مایه پاکی جان و فزونی روزی ، و روزه را برای پابرجایی اخلاص قرار داد .

احتجاج طبرسی ، ایران ، انتشارات اسوه ، ج 1 ، ص 258

 حضرت امام حسن (ع)

ما نقصت زکاة من مال قط .

زکات دادن هرگز موجب کم شدن مال نمیشود.

دعائم الاسلام ، ج 1 ، ص 246 - 264

 حضرت امام موسی کاظم (ع)

لکل شی ء زکاه ، و زکاه الجسد صیام النوافل

برای هر چیزی زکاتی است ، و زکات تن روزه های مستحبی است .

تحف العقول ، ص 425

 حضرت امام رضا (ع)

اذا کذب الولاة حبس المطر ، و اذا جار السلطان هانت الدولة ، و اذا حبست الزکاة ماتت المواشی

زمانی که حاکمان دروغ بگویند ، باران نبارد و چون زمامدار ستم ورزد ، دولت ، خوار گردد ، و اگر زکات اموال داده نشود چهار پاپان از بین روند

 حضرت امام رضا (ع)

إن الله عزوجل أمر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخری : امر بالصلاة و الزکاة ، فمن صلی و لم یزک لم یقبل منه صلاته ، و امر بالشکر له و للوالدین ، فمن لم یشکر والدیه لم یشکر الله ، و امر باتقاء الله و صلة الرحم ، فمن لم یصل رحمه لم یتق الله عزوجل

خداوند سه چیز را به سه چیز دیگر مربوط کرده است و به طور جداگانه نمی پذیرد . نماز را با زکات ذکر کرده است ، هرکس نماز بخواند و زکات ندهد نمازش پذیرفته نیست . نیز شکر خود و شکر از والدین را با هم ذکر کرده است . از این رو هرکس از والدین خود قدردانی نکند از خدا قدردانی نکرده است . نیز در قرآن سفارش به تقوا و سفارش به ارحام در کنار هم آمده است . بنابراین اگر کسی به خویشاوندانش رسیدگی و احسان ننماید ، با تقوا محسوب نمی شود

 حضرت امام رضا (ع)

إن الامام زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المؤمنین . الامام أس الاسلام النامی و فرعه السامی . بالإمام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیء و الصدقات و إمضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف

راستی امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است ، امام بنیاد اسلام نامی ( افزون شو ) و فرع برازنده آن است ، بوسیله امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد درست می شوند و خراج و صدقات فراوان می گردند و حدود و احکام اجراء می شوند و مرز و نواحی محفوظ می ماند



خرید و دانلود تحقیق درباره احادیث خمس و زکات


تحقیق درباره اشعاری درمدح ائمه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

« در مدح امام علی (ع) »

جان خودم ، زنم و بچه هایم همه به فدای علــــــی (ع) کاش من آن زمان از سواران علــــــــی (ع) بـــــــــودم

کوه البرز به پایداری و استقامت خودش شک می کند وقتی که گوشش می رسد همت و عــــــهد علـــی(ع)

راستشــــو بخـــــــوای شب معــــــراج رســـــــــول در عـــــرش خــدا او مــهمـــان علـی (ع) بـــــود

زمینو از بوی بـــــــد نا پاکـی برداشتــــــتتته بود اگه باران پاکی و خوبی های امام علی (ع) نمی باریـد

لشکر کفر و ستم دنیـــــا رو آتــــــش زده بــــــــود اگه سیل خروشان امام علی(ع) همه ی آنها را ازبین نمیبرد

دین حضرت محمد به خداتا آخر دنیا محکم باقی می ماند تاکه زد دست امام علی دست برســـر شـــــانـــه اش

سر عمر را که پایۀ کفر بـود در جنــــــگ خنــــدق گوش تا گوش برید شمشیر برنده ای علـــــــــی (ع)

مرحب خیبری که کافر بی دینــتی بود ترسیــــــــد در جنگ باامام علــــی جــــان سالــــم به درنبــــرد

پسر بــــــــی دا در دیار عـــــرب پا نگـــــــــرفت که به حضرت محمد (ص) حرفی بزند تا وقتی که امام علی بود

اگـــــــــــر همـــــــه دنیـــــا را تــرازو بگذارند بازهم پاره سنگ به آن اضافه کنیم در کنـــار امام علی

آن مـــوقع که روح بلنـــدش به خـــــداوند رسید غیر از نون خشک دز کیسه اش پیـــدا نمـــی کنــــی

پا بزار بر ســــر دنیـــــــا و بـــــــــزن ای داراب دل به عشق علی بسپار و دست به دامـن علـــــی ببـــــر

« گلایه امام حسین (ع) به اهل کوفه »

« هیجار»

به اهل کوفـــــــه کسی را برای کمـــــک و امـــداد فرستاد که در دشت کربـــــلا یاری را نمی بینـــــم

که ای مـــردم شما نوشتین که بیـــــا و مـــــن هم آمـــــدم و به دشت غـــــم چــــادر و خیمــــــه زدم

هجده هزار نامــــــه از شمـــــا بـــــرای مـــــــن آمــــــد پس کجـــا رفت عهـــــد و پیمان و وفایتان

لااقـــــل مـــــرد باشیـــــد اگـــر مسلمــــــان نــــیســتید یک مرد جانش را فدای پیمان خود می کند

مگه از یادتان رفتـــــه عهــــــد و پیمـــــــانتـــــــان حــروم بشه برشمـــــــــا شیـــر مـــــادرتــــــان

نوشتین تا کـــــــی بایــــد زیــــــــر زور باشیـــــــم و حاکم کافر دستور بده و هیچی نـــگـوییـــــم

نوشتیـــن مــردم کوفــــه بــــه خاطـــــــر مــــــــن و برای حکومت من حاضرند مال ،پسر و جان خود را بدهند

گفتیــــد دیــــــن مســــلمــــانــان ازبیـــــن رفتـــه و پســـر شیطــــان در کوفــــه حکومت می کند

نـــــوشتیـــــن بــا هــــــزار عهــــــد و پیمــــــــان که از تو آمـــــــــدن و از مــــــا جـــــــان دادن

گفتین می خواهــــــد ببـــــرد طنــــاب دیــــــن را یزید نمی خواهد دین و آئین اسلامی ما بـــاشــد

نوشتین به من که یزید مثل گرگ هـــــــار اســــت با زبان چرب خود ما را از سوراخ در مـــی آورد

با فتنه و نیرنگ پدر و پدربزرگش و هـــرچــه دارد همه را تاچشمه می برد و تشنه بر مــی گــردانـــد

نوشتین به من همه به جنگ دشمن دین می رویـــم با اسب و زیــــن و چــــوب و روپــــوش نمدی

ســـــه منـــــزل را مـــــــــی آییــــم برای دیدنتان و پایتــــان را می گذاریــم روی هــر دوچشممان

نوشتین به من کــــــه یزیـــــد دیــــن نــــــــدارد وبه ازنش و دستورش کــــارهای بـــــد زیـــــاده

در دورانش مسلمانان خـــــار و ذلیـــــل هستنـــــد و خوبی و برادر داری بی اعتبار و بی معنـــا شـــده

نـــــــوشتیــــن که بــــر روی تـــخت سلیمـــــان نشستـــه دیــــو بـــد و زشـــت و مــــی دهد فرمان

نوشتین که باغ مسلمانان پر از خار شـــــده اســــت نـــگهبــانـــــش افــــعی و مـــــارشـــــده اســــت

نــــــــــوشتیــــــن وارث کبـــــــک بهــــــــاری یکــــدفــعـــه شـــد کــــلاغ مــــرده خــــــــوار

نــــــــوشتــــــین نـــــــوشتیــــــن نــــوشتیــــــن نهــــال ننـــــگ و بـــــد عهــــدی را کــــاشتیــد

پسر مرجانه تا آمــــــــد بـــــــه کــــــــــوفـــــــه مهــــــــــر حکـــــــم نـــــا حـــــق زد بـــه کوفه

همه ی شمـــــــــا عهد و پیمــــان را شـــکستیـــــد و فروختن دین خود را قیمت خیلی بدی روی آن گذاشتین

در پیشانــــــــــی کوفـــــه تــــا روز قیـــــامـــــت گذاشتیــــــن داغ نـــنـــگ و داغ نـــــــفـــــــرت

از روی نادانی از آفتـــــــــــاب دل بــــــردیــــــد همـــــــه جمـــــــع شدیــــد به دور کرم شب تاب

فــــــــروختیـــن دیـــــن و ایـــمان خـــود را فروختین جوهـــر پـــــاک جــــــان خــــــود را

یزید و پدرش را من مـــــــی شنــــاســـــــــم که چه شیطانــــی هستنــــــد در ایـــــــن دنیـــــا

من دیدم پدرش و ابوسفیان و پــــــدربزرگش که حکـــــم دیــــــن را بــــــر عکس می کردنـد

ولی شمــــــــا که عهــــــــد را شکــــــستید وفــــــا و عهـــــــد را زیـــــر پـــا گـــــــذاشتین

خداوند شما را بیشتــر مـــــی کند خــــــــوار و از خشم حضرت محمد (ص) گرفتار می شویــد

نه این دنیا را داریــــد تــــــا روز قیــــامـــــت نــــــه آن دنیــــــــا را ای قــــــــوم ستمگـــــــر

از من به شما نفـــــــــرین تا روز قیــامـــــــت و از خــــــداونــــد خیــــــر و کـــرامـت نـــبینید



خرید و دانلود تحقیق درباره اشعاری درمدح ائمه


تحقیق درباره سیره امام علی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 55

 

سیره امام على (ع)

آن حضرت را به دو کنیه ابو الحسن و ابو الحسین نامیده‏اند.امام حسن (ع) در حیات پیامبر پدرش را با کنیه ابو الحسین و امام حسین (ع) او را با کنیه ابو الحسن مى‏خوانده‏اند.پیامبر نیز وى را با هر دوى کنیه‏ها خطاب مى‏کرده است.چون پیامبر وفات یافت على (ع) را به این دو کنیه صدا مى‏کردند.یکى دیگر از کنیه‏هاى على (ع) ،ابو تراب است که آن را پیامبر برگزیده و بر وى اطلاق کرده بود.

در استیعاب نقل شده است:«به سهل بن سعد گفته شد:حاکم مدینه مى‏خواهد تو را وادارد تا بر فراز منبر،على را دشنام گویى.سهل پرسید:چه بگویم؟گفت:باید على را با کنیه ابو تراب خطاب کنى.سهل پاسخ داد:به خدا سوگند جز پیامبر کسى على را بدین کنیت،نامگذارى نکرده است. پرسید:چگونه‏اى ابو العباس؟جواب داد:على (ع) نزد فاطمه رفت و آن‏گاه بیرون آمد و در حیاط مسجد دراز کشید و به خواب رفت.پس از او،پیغمبر (ص) پیش فاطمه آمد و از او پرسید:پسر عمویت کجاست؟فاطمه گفت:اینک او در مسجد آرمیده است.پیامبر به صحن مسجد آمد و على را دید که ردایش بر پشت مبارکش افتاده و پشتش خاک آلود شده است.پیامبر با دست‏شروع به پاک کردن خاک از پشت على کرد و فرمود:بنشین اى ابو تراب!به خدا سوگند جز پیامبر کسى او را بدین نام،نخوانده است.و قسم به خدا در نظر من هیچ اسمى از این نام دوست داشتنى‏تر نیست.»

نسایى در خصایص از عمار بن یاسر نقل کرده است که گفت:«من و على بن ابیطالب (ع) در غزوه عشیره از قبیله ینبع با یکدیگر بودیم.تا آنجا که عمار گفت:سپس خواب هر دوى ما را فرا گرفت، من و على به راه افتادیم تا آنکه در زیر سایه نخلها و روى زمین خاکى و بى گیاه آرمیدیم.سوگند به خدا که جز پیامبر کسى ما را از خواب بیدار نکرد.او با پایش ما را تکان مى‏داد و ما به خاطر آنکه روى زمینى خاکى دراز کشیده بودیم،به خاک آلوده شدیم.در آن روز بود که پیغمبر (ص) به على (ع) فرمود.تو را چه مى‏شود اى ابو تراب؟چرا که پیامبر آثار خاک را بر على (ع) مشاهده کرده بود.»

البته ممکن است که این واقعه چند بار اتفاق افتاده باشد.در روایتى دیگر آمده است:چون پیامبر على را در سجده دید در حالى که خاک بر چهره‏اش نشسته و یا آنکه گونه‏اش خاک آلود بوده به او فرمود:«ابو تراب!چنین کن‏».

همچنین گفته شده است پیامبر با چنین کنیه‏اى،على (ع) را خطاب کرد.چرا که گفت:اى على! نخستین کسى که خاک را از سرش مى‏تکاند تویى .

على (ع) ،این کنیه را از دیگر کنیه‏ها بیشتر خوش مى‏داشت.زیرا پیامبر وى را با همین کنیه خطاب مى‏کرد.دشمنان آن حضرت مانند بنى امیه و دیگران،بر آن حضرت به جز این کنیه نام دیگرى اطلاق نمى‏کردند.آنان مى‏خواستند با گفتن ابو تراب،آن حضرت را تحقیر و سرزنش کنند و حال آنکه افتخار على (ع) به همین کنیه بود.دشمنان على،به سخنگویان دستور داده بودند تا با ذکر کنیه ابو تراب بر فراز منابر،آن حضرت را مورد سرزنش قرار دهند و این کنیه را براى او عیب و نقصى قلمداد نمایند.چنان که حسن بصرى گفته است،گویا که ایشان با استفاده از این عمل،لباسى پر زیب و آرایه بر تن آن حضرت مى‏پوشاندند.چنان که جز نام ترابى و ترابیه بر پیروان امیر المؤمنین (ع) اطلاق نمى‏کردند.بدان گونه که این نام،تنها بر شیعیان على (ع) اختصاص یافت.

کمیت مى‏گوید:

گفتند رغبت و دین او ترابى است من نیز به همین وسیله در بین آنان ادعا کنم و به این لقب مفتخر مى‏شوم.

هنگامى که کثیر غرة گفت:جلوه آل ابو سفیان در دین روز طف و جلوه بنى مروان در کرم و بزرگوارى روز عقر بود،یزید بن عبد الملک به او گفت:نفرین خدا بر تو باد!آیا ترابى و عصبیت؟!در این باره مؤلف در قصیده‏اى سروده است:

به نام دو فرزندت،مکنى شدى و نسل رسول خدا در این دو فرزند به جاى ماند پیامبر تو را بو تراب خواند دشمنان آن را بر تو عیب مى‏شمردند و حال آنکه براى تو این کنیه افتخارى بود

لقب على (ع)

ابن صباغ در کتاب فصول المهمه مى‏نویسد:لقب على (ع) ،مرتضى،حیدر،امیر المؤمنین و انزع (و یا اصلع) (کسى که اندکى از موى جلوى سرش ریخته باشد.) و بطین (کسى که شکمش بزرگ است.) و وصى بود.آن حضرت به لقب اخیر خود در نزد دوستان و دشمنانش شهره بود.در روز جنگ جمل جوانى از قبیله بنى ضبه از سپاه عایشه بیرون آمد و گفت:

ما قبیله بنى ضبه دشمنان على هستیم که قبلا معروف به وصى بود على که در عهد پیامبر شهسوار جنگها بود من نیز نسبت‏به تشخیص برترى على نابینا و کور نیستم اما من به خونخواهى عثمان پرهیزگار آمده‏ام زیرا ولى،خون ولى را طلب مى‏کند

و مردى از قبیله ازد در روز جمل چنین سرود:

این على است و وصیى است که پیامبر در روز نجوة با او پیمان برادرى بست و فرمود او پس از من راهبر است و این گفته را افراد آگاه در خاطر سپرده‏اند و اشقیا آن را فراموش کرده‏اند

زحر بن قیس جعفى در روز جمل گفت:

آیا باید با شما جنگ کرد تا اقرار کنید که على در بین تمام قریش پس از پیامبر برترین کس است؟!

او کسى است که خداوند وى را زینت داده و او را ولى نامیده است و دوست،پشتیبان و نگهدار دوست است،همچنان که گمراه پیرو فرمان گمراهى دیگر است

زحر بن قیس نیز بار دیگر چنین سروده است:

پس درود فرستاد خداوند بر احمد (محمد (ص) )

فرستاده خداوند و تمام کننده نعمتها فرستاده پیام‏آورى و پس از او خلیفه ما کسى که ایستاده و کمک شده است منظور من على وصى پیامبر است که سرکشان قبایل با او در جنگ و ستیزند

این زحر در جنگ جمل و صفین با على (ع) همراه بود.همچنان که شبعث‏بن ربعى و شمر بن ذى الجوشن ضبابى در جنگ صفین در رکاب آن حضرت بودند.اما بعدا با حسین (ع) در کربلا به جنگ برخاستند و فرجام شومى را براى خود برجاى گذاشتند.

کمیت مى‏گوید:



خرید و دانلود تحقیق درباره سیره امام علی