واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

طرح ظروف یکبار مصرف 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

ظروف یکبار مصرف

1- تاریخچه شرکت

واحد تولید ظروف یکبار مصرف و بسته بندی که بر اساس مجوز شماره 1855/9 الف مورخ 16/8/77 به منظور بهره برداری واحد تولید و بسته بندی کره و هم چنین شماره بهره برداری 1422/9 بتاریخ 8/5/79 تاسیس و از تاریخ 21/7/79 شروع به تولید نموده است.

واحد تولید فوق زیر مجموعه ای از شرکت تعاونی تولید کنندگان فرآورده های لبنی پاستوریزه خراسان می باشد که تحت نظارت شرکت تعاونی فعالیت می نماید.

در تاریخ 6/12/81 توسط اداره کل نظارت پروانه ساخت کره درگل به شماره 16998 صادر و تاریخ پروانه بهره برداری مورخ 4/4/82 برای محصول جدید کره به نام تجاری درگل در ا وزان 25- 15- 50- 100 گرمی صادر گردیده است.

2- موضوع و فعالیت شرکت

الف) تولید انواع ظروف یکبار مصرف ظرف پنیر 400 , 450, 200, 150, 500, 250 گرمی و همچنین حق العملکاری کره و ارائه به فروشگاههای تحت پوشش و سایر بازارها

ب ) تهیه و تولید نی شیر مدارس از ابتدای مهر ماه ، 81 تا پایان سال 83 جهت کارخانجات توزیع کننده شیر مدارس

ج) تولید بطری PET در ابعاد 5/1 لیتری و 270 CC از نیمه دوم سال 1383

3- وضعیت اشتغال

متوسط تعداد کارکنان دائم و موقت طی سالهای 82, 83 بشرح زیر می باشد

سال 1382 سال 1383

کارکنان دائم 15 نفر 17 نفر

کارکنان موقت 4 نفر 3 نفر

4- موجودی کالای ساخته شده :

29/12/82 29/12/83

موجودی مواد اولیه بسته بندی کمکی 5512780 413025885

قطعات و لوازم یدکی 3685000 4000000

کالای ساخته شده 166411300 224062400

موجودی محصول 111050200 54562700

_________ __________

جمع کل 336274300 695650985

موجودی مواد و لوازم بسته بندی امانی نزد شرکت

موجودی مواد و لوازم بسته بندی امانی دیگران نزد شرکت د رتاریخ 29/12/83 بشرخ زیر می باشد:

الف ) آستان قدس

جعبه 15 گرمی 1200 عدد

جعبه 25 گرم 40 عدد

فویل 15 گرمی 5/81 کیلو

ب) تعاون

فویل 25 گرمی 419 کیلو

فویل 15 گرمی 54 کیلو

جعبه 25 گرمی 353 عدد

ج) جلگه

جعبه 15 گرمی 1446 عدد

فویل 15 گرمی 5 کیلو

فویل 25 گرمی 53 کیلو

د) چناران

فویل 25 گرمی 6 کیلو

و) پارت بجنورد

فویل 250 گرمی 5/190 کیلو

6- دارائیهای ثابت مشهود

دارائیهای ثابت مشهود بر مبنای قیمت تمام شده در حسابهای ثبت و مخارج بهسازی و تعمیرات اسای که باعث افزایش قابل ملاحظه ای در ظرفیت یا عمر مفید دارائی ثابت یا بهبود اساسی در کیفیت بازدهی آنها می گردد به عنوان مخارج سرمایه ای محسوب و عمر مفید باقیمانده دارائیهای مربوط مستهلک می گردد.

هزنیه های نگهداری و تعمیرات جزئی که به منظور حفظ و ترمیم منافع اقتصادی مورد انتظار کارخانه از استاندارد عملکرد ارزیابی شده اولیه دارایی انجام می شود هنگام وقوع بعنوان هزینه های جاری تلقی و به حساب سود و زیان دوره منظور می گردد.

7- سرمایه

سرمایه اولیه کارخانه امان آباد بصورت سرمایه اهدایی بود که مبلغ کل سرمایه گذاری متوسط شرکت تعاونی مبلغ 2157372750 ریال می باشد که به صورت اقدام دارایی و اموال به کارخانه امان آباد اهداء گردیده است.

علت مغایرت جمع دارائیها با سرمایه اهدائی افزایش خرید دارایی در سال 83 می باشد.

ارزش دفتری دارایی های ثابت

R

شرح

مانده در 29/12/82

ارزش افزوده سال 1383

جمع ارزش افزوده دارایی

استهلاک سال 83

مانده در 29/12/83

1

ساختمان

679560915

___

679560915

47569264

631991651

2

زمین

18852500

___

18852500

___

18852500

3

تاسیسات

211325469

___

211325469

25359056

185966413

4

اثاثه

83732050

4550000

88282050

11035256

77246794

5

حق الامتیاز تلفن و برق

18450000

___

18450000

___

18450000

6

ماشین آلات



خرید و دانلود  طرح ظروف یکبار مصرف  14 ص


تحقیق درباره ی اخلاق همسرداری 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

اخلاق همسرداری

خداوند در قرآن کریم می فرماید: سه چیز مایه آرامش انسان است. یاد خدا ، وجود همسر و وجود شب. اگرانسان به این سه عامل توجه داشته باشد هیچ وقت دچار افسردگی، یاس، ناامیدی، بیماری های روحی، روانی،  جسمی و...نمی شود. باتوجه به اینکه خداوند همسر را مایه آرامش انسان قرارداده است چرا اختلافات خانوادگی و طلاق در جامعه بشری بیداد می کند؟ چرا با توجه به انس و مصاحبت با یکدیگر جاذبه و امتیازات هم را نا دیده می گیرند و از ان غافل می شوند؟  علت عمده این اختلافات را می توان در عدم آگاهی آیین همسرداری در جامعه دانست.

تحقیق حاضر در صدد است تا با ارایه راهکارهای عملی و کاربردی به همسران به خصوص به زوج های جوان، گامی مثبت در جهت آموزش اخلاق همسرداری و رفع اختلافات زناشویی بردارد.

بنابراین سئوال اصلی این تحقیق عبارت است از این که: چگونه می توان محیط خانه را آرام و با نشاط نگه داشت و از اختلافات زنا شویی و طلاق در جامعه جلوگیری نمود؟

پاسخی که ما در صدد ارایه آن هستیم عبارت است از این که: با تعلیم و به کار گیری مهارت های زندگی  و اخلاق همسرداری می توان علاوه بر جلوگیری از اختلافات ، طلاق ها و نا هنجاری های اجتماعی، محیطی آرام ،لذت بخش و با نشاطی را برای خود و خانواده مهیا کرد و زمینه کسب موفقیت های مادی و معنوی را به وجود آورد، زیرا اگرانسان بخواهد مسلط برزمان  باشد مراحلی دارد  اولین مرحله، محبت به همسر است.

در این نوشتار سعی شده است راه کارهای عملی و کاربردی ، جهت با نشاط کردن و زیبا کردن زندگی مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس ابتدا ضرورت توجه به اخلاق همسر داری تحت عنوان پیش درآمد  ، سپس راه کارهای کاربردی موفقیت در زندگی تحت عنا وین ، اگاهی و یاد گیری ، حفظ موقعیت و تلاش برای بقاء، از میان برداشتن موانع خلاقیت ، محبت به همسر، تسلط بر مهارتهای کلامی ، اهمیت دادن به چیزهایی که برای خانواده می تواند موفقیت آور باشد ، احترام گذاشتن به یکدیگر و در نهایت برنامه ریزی و سازماندهی جهت زندگی مطلوبتر ، تبیین ، و در خاتمه به نتیجه گیری پرداخته خواهد شد.

 پیش در آمد

مسئله زوجین و کانون خانوادگى و فلسفه خانوادگى و روح خانوادگى عبارت  است  از روح مافوق غریزه جنسى که میان دو نفر پیدا مى شود , یعنى شخصیت  یکدیگر را دوست  دارند و تا سنین پیرى که دیگر مسئله غریزه جنسى به کلى ضعیف  یا نابود مى شود علقه خانوادگى و محبت  میانشان هست  و روز به روز هم شدیدتر مى شود و حتى به گفته علماى جدید مثل ویل دورانت  در کتاب  (( لذات  فلسفه )) علقه زوجین به یکدیگر در اثر معاشرت  و تماس زیاد شدت  پیدا مى کند و آنقدر اثر مى گذارد که کم کم قیافه هاى آنها شبیه هم مى شود , یعنى تدریجا روحهاى آنها آنقدر با هم انطباق پیدا مى کنند که کم کم اجسام آنها نیز با هم انطباق پیدا مى کنند و قیافه ها به یکدیگر شبیه مى شود . این اولین مرحله اى است  که انسان از لاک  خودفردى خارج مى شود . و به همین دلیل ازدواج در اسلام جنبه اخلاقى دارد با اینکه یک  امر شهوانى است  , و این تنها امرى است  که با وجود اینکه پایه طبیعى و شهوانى دارد جنبه اخلاقى نیز دارد , یعنى مثلا هیچوقت  خوردن جنبه اخلاقى پیدا نمى کند , ولى ازدواج خودش جنبه اخلاقى دارد . و در میان غرایز شهوانى انسان هر غریزه اى که اشباع شود , اشباع  آن تأثیرى در معنویت  انسان ندارد جز غریزه جنسى . لذا ازدواج از نظر اسلام سنت  و مستحب  تعبیر شده . علت  اساسى اینست  که هر مقدار که الفت زوجین به یکدیگر بیشتر باشد , یک  قدم از خود فردى خارج شده اند . (( خود )) کمى که بزرگتر شد , رقیقتر مى شود , مثل مایع غلیظ که وقتى آب  داخلش کنند رقیق مى شود و توسعه مى یابد . تجربه نشان داده است  که افرادى که در تمام عمر به خاطر هدفهاى معنوى , مجرد زندگى کرده و نخواسته اند زن و بچه داشته باشند که مانع رسیدن آنها به معنویات  شود ، در همه آنها یک  نوع نقص و لو به صورت  یک  خامى وجود داشته است  . گویى انسان یک  نوع کمال روحى دارد که آن کمال روحى جز در مدرسه خانواده در هیچ مدرسه اى کسب  نمى شود (1) 

امام صادق ( ع )  می فرماید: «5 خصلت است هر کدام نباشد زندگی انسان ناقص است  عقلش زائل وقلبش مشغول است  .

1 ) سلامتی بدن         

2 ) امنیت خاطر

3 )وسعت رزق ( که وابسته به اینهاست )

4 ) مونس موافق ، (همسر، فرزند وروش نیک مونس موافق هستند) این یکی اصل همه آنهاست   

5 ) وجودهمه این صفات همراه با برنامه نیک است .»

حضرت می فرماید : « اگر میخواهی مونس موافق داشته باشی ( هدف اصلی از انتخاب همسر بحث آرامش است . درسوره نور ونحل )  اول همسرت را راضی نگهدار ،  بعد عمره ونماز مستحبی.»

 همسر داری اصل است . چرا ؟ میفرماید :« اگر توی خانه آرامش وامنیت نباشد کجا میخواهد باشد .یکی از راههای امنیت وآرامش در خانه بحث توجه  به همسر در درجه اول قرار گرفته است .» (2)

راهش چیست ؟

خداوند در سوره بقره میفرماید :« همسر لباس شماست» (3) اگر زیبا باشد شما هم زیبا جلوه میکنید .اگر آبرو وشخصیت داشته باشد شما هم شخصیت دارید. برای داشتن زندگی زیبا و لذت بردن از زندگی زناشویی توجه و عمل نمودن به راه کارهای کاربردی موفقیت در زندگی ضروری است.

راه کارهای کاربردی موفقیت در زندگی

الف-  آگاهی و یادگیری آنچه که مبتلا به اند

آگاهی نسبت به تفاوت هایی که بین زن ومرد وجود دارد ( از نظر خواب ، ساعت و شرایط خواب ، از نظر روحی وتکلم ، لذا انتظارات از آنها هم متفاوت خواهد بود،)   برنامه ریزی درزندگی،  مشورت برای بر نامه ریزی وسازماندهی زندگی و کسب اطلاعات راجع به نقش روانشناختی غذا ها و رنگ  لباس ها در کیفیت زندگی.

 خداوند درسوره اسراء می فرماید:«از آنچه بدان آگاهی نداری، پیروی مکن...» (4)  ماباید بپردازیم به دانش و آگاهی که برای این مسئاله نیازمندیم از طریق مشورت یا ازطریق مطالعه اطلا عاتی در موردش بگیریم با ذهن خالی خیلی مشکلات مشکلتر میشوند .مثل نقد یک فیلم،  مسائل زندگی و زناشویی هم همینطور است .

پیامبر اکرم ( ص )  می فرماید : «هر گاه کاری انجام داد ی از روی علم وعقل انجام بده وبرحذر باش از اینکه کاری را بدون آینده نگری وبدون برنامه ریزی انجام بدهی. » (5)

کسی نمی تواند بدون آگاهی و برنامه ریزی درستی و بدون مشاور و مطالعه خوبی توی زندگی توفیقاتی بدست آورد. ممکن نیست آدم چشم بسته به چاه نیفتد .

اسلام با سوختن وساختن مخالف است . چرا که کرامت انسان ارزشش بالاست . کریم فقط به معنای بخشش نیست بلکه به معنای اینست که برای کرامت نفس ارزش قابل باشد برای کرامت نفس تلا ش کرده باشد نه به خود ظلم بکند نه به دیگری . روایتی از امام صادق( ع ) است که می فرمایند :« اگر کسی بگوید باید بسازم و بسوزم این ظلم به خود کرده است واین شخص در کلاس خصوصی خدا راه پیدا نمی کند این دیگر عالم و عارف نمی شود .» (6)  پس باید با آگاهی وخلاقیت این زندگی را با نشاط کرد . بنابراین باید بعد از کسب آگاهی و اطلاعات از مسایل زندگی و زناشویی برای بقای زندگی( در مواقع بحران ) تلاش کنیم

 ب – حفظ موقعیت و تلاش برای بقاء

حفظ موقعیت و تلاش برای بقای خانواده در زمانی که با اختلاف و بحران در زندگی مواجه هستیم. در سوره انفال  خداوند می  فرماید :« ازخدا ورسول خدا فرمان ببرید وبا هم کشمکش نکنید چونکه اگر کشمکش کنید سست می شوید وشکوه واقتدارتان را از بین می برید  صبرکنید...» (7) اولین مرحله برای بقا صبر است . صبر در چه ؟ خانم ها  وقتی که مشکل برایشان پیش می آید باید صبر کنند و به دیگران نگویند.  حضرت علی ( ع ) می فرماید:« صبر کنید کلامتان را حفظ کنید تا فرد دیگری از وضع شما اطلاع پیدا نکند .» (8)  چرا ؟  درروایتی دیگرحضرت علی ( ع ) می فرماید :« اگر افراد مشکلی داشتند از دو لبشان خارج کردند لبهای دیگر را در برمی گیرد وعاملی می شود برای تضعیف آنها.» (9) زیرا اگرزن وشوهری مشکلی برایشان پیش بیاید وازاین مشکلات برای دیگران بگویند بتدریج بجای آنکه کمکشان کنند تضعیفشان میکنند . در اینجا باید سکوت کرد برای حل مشکل باید با اهلش در میان گذاشت که امانتدار باشد . نکته دوم : صبر دراقدام است میخواهید اقدامی انجام دهید صبر کنید. نکته سوم: اگر بحث به کشمکش کشیده شد باید محیط  یاشرایط راعوض کرد( نظیر؛ دعوت کردن مهمان ویا...)خداونددرسوره بقره  می فرماید:

 «بشارت بدهید به استقامت کنندگان.» (10)

مرحله دوم در بقا این است که  وقتی شرایط سخت برای شخصی عارض شد باید  تلاش کند برای حفظ موقعیتش و از گذشته خود کمک بگیرد. طوری که دیگرن خیلی شک و پیله نکنند.بعد از حفظ موقعیت باید موانع خلاقیت را برداریم تا زمینه های نشاط در زندگی فراهم گردد.

 ج-  از میان برداشتن موانع خلاقیت

موانع خلاقیت عبارتند از:

 1 ) بعد از نماز بدون دعا بلند شدن ، سرّی در این است . امام هادی ( ع )  می فرمایند :« کسانی که دعا ونیایش بعد از نماز داشته باشند خداوند متعال مجموعه ای از استعداد هایشان را بعنوان فضل و کرمش فعال می کند. » (11)

2 ) عدم توجه حواس وتمر کز ، راه های تمرکز حواس را پیدا کنید و تمرکز حواس کنید . یکی از راههایش اینست که امام صادق ( ع ) می فرمایند: « صرفآ توجه داشته باش چه کار داری میکنی ، چه داری می گویی ، بعد می فرمایند : زندگی در چند کلمه خلا صه است" لحظه ،  توجه و توکل" .» لذا می فرماید :« در سایه توجه ، تمرکز حواس بوجود می آید .» (12)

3 ) باور نداشتن خود وتوانمندیهای انسان این مانع خلا قیت است باید باور داشت از 5 هزار الی 10 هزار سلولی که درمغزانسان هست کافی است  یک سوم فعال شود .( از 18 میلیارد فایلی که در حافظه انسان است میگویند تا ا لان که بشریت فعالیت کرده 2 %   از این توانمندی ها استفاده شده.)

4 ) عدم انصاف مانع رشد وخلاقیت است چون انسان وقتی آ رامش دارد که باانصاف باشد . انصاف یعنی چه؟ انصاف یعنی چیزی را نصف کردن یا به نصف رساندن و در روایط اجتماعی یعنی سود و زیان را میان خود ودیگران نصف کردن و در مقام داوری ، حقوق طرفین دعوی را به طور برابر رعایت کردن . خلاصه انصاف از روح گذشت  و احترام به حقوق دیگران ناشی می شود . آنجا که میان خود و مردم به قضاوت می نشبنی از خود مایه گذار و دیگران را صاحب حق بدان و حقوقی را که نسبت به تو دارند رعایت کن  (13) حضرت علی (ع) می فرماید: «.. .هر کس با مردم با انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید.» (14)  در روایتی دیگر خطاب به مالک اشتر می فرمابد :«... نسبت به اطرافیان و خانواده و زیر دستانت انصاف داشته باش که اگر انصاف پیشه خود نسازی ستم کرده ای و کسی که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست و... » (15)



خرید و دانلود تحقیق درباره ی اخلاق همسرداری 14 ص


تحقیق درباره ی اخلاق نبوی و سیاست 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

مقدمه:

در این مقاله به جلوهایی از اخلاق پیامبر در سیاست می پردازیم و چون سیاست بحث گسترده ای را می طلبد ما فقط سیاست آن حضرت را در جنگ، مورد بررسی قرار می دهیم و با اهداف رسول اکرم در جنگها،آگاهی ایشان با فنون وسیاست های جنگی آشنا می شویم.

معنی " سیره "

ابتدا لغت "سیره" را معنی بکنیم که تا این لغت را معنی نکنیم نمی‌توانیم سیره پیغمبر را تفسیر بکنیم. "سیره" در زبان عربی از ماده "سیر" است. "سیر" یعنی‌حرکت، رفتن، راه رفتن.

" سیره " یعنی نوع راه رفتن . سیره بر وزن فعلة است و فعله در زبان عربی دلالت می کند بر نوع . مثلا جلسه یعنی سبک و نوع نشستن ، و این نکته دقیقی است . سیر یعنی رفتن ، رفتار ، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار .

آنچه مهم است شناختن سبک رفتار پیغمبر است . آنها که سیره نوشته اند رفتار پیغمبر را نوشته اند . این کتابهایی که ما به نام سیره داریم سیر است نه سیره . مثلا سیره حلبیه سیر است نه سیره ، اسمش سیره هست ولی واقعش سیر است . رفتار پیغمبر نوشته شده است نه سبک پیغمبر در رفتار ، نه اسلوب رفتار پیغمبر ، نه متد پیغمبر.

سبک شناسی

مسئله متد خیلی مهم است. مثلا در باب شعر، رودکی را می گوئیم شاعر، سنائی را هم می گوئیم شاعر، مولوی را هم می گوئیم شاعر، فردوسی را هم می گوئیم شاعر‌، صائب را هم می گوئیم شاعر، حافظ را هم می گوئیم شاعر. برای یک آدمی که وارد سبک شعر نباشد همه شعر است . می گوید شعر، شعر است دیگر، شعر که فرق نمی کند ولی یک آدم وارد می فهمد که شعر سبکهای مختلف دارد، شعر به سبک هندی داریم‌، شعر به سبک خراسان داریم، شعر مثلا به سبک عرفان داریم، و سبکهای دیگر در شعر شناسی آنچه مهم است سبک شناسی است که ملک الشعرای بهار کتابی در سبک شناسی نوشته است . حتی در نثر هم سبک شناسی هست و اختصاص به شعر ندارد. سبک شناسی غیر از شعر شناسی و غیر از شان هم شیعه هستند، خواجه نصیرالدین یک عالم است‌. ولی یک آدم وارد می‌داند که میان سبک و متد و روش این عالمها از زمین تا آسمان تفاوت است . یک عالم سبکش سبک استدلالی و قیاسی است یعنی در همه مسائل از منطق ارسطوئی پیروی می کند  اگر طب را در اختیار او قرار بدهی طب را می خواهد با منطق ارسطوئی به دست بیاورد ، اگر فقه را هم به او بدهی می خواهد با منطق ارسطوئی استدلال بکند، اگر ادبیات و نحو و صرف را هم در اختیارش قرار بدهی منطق ارسطوئی را در آن به کار می برد ، سبکش اینگونه است

یکی دیگر سبکش سبک تجربی است ، مثل بسیاری از علمای جدید . می گویند فرق سبک ابوریحان بیرونی و سبک بوعلی سینا این است که سبک بوعلی سینا منطقی ارسطوئی است ولی سبک ابوریحان بیرونی بیشتر حسی و تجربی بوده است ، با اینکه اینها معاصر هم و هر دو هم نابغه هستند . یک نفر سبکش عقلی است دیگری سبکش نقلی است‌. بعضی اصلا سبک عقلی هیچ ندارند ، در همه مسائل اعتمادشان فقط به منقولات است‌، غیر از منقولات دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارند.

مثلا مرحوم مجلسی اگر طب هم بخواهد بنویسد می خواهد طبی بنویسد براساس منقولات ، و چون تکیه اش روی منقولات است خیلی اهمیت هم نمی دهد به صحیح و [ سقیمش ] یا لااقل در کتابهایش همه را جمع می‌کند .

اگر می‌خواهد در سعد و نحس ایام هم بنویسد باز به منقولات استناد می کند . یکی سبکش منقول است یکی سبکش معقول است ، یکی سبکش حسی است ، یکی سبکش استدلالی است، یکی سبکش مثلا به قول امروزیها دیالکتیکی است یعنی اشیاء را در جریان و حرکت می بیند، یکی سبکش استاتیک است یعنی اصلا حرکت را در نظام عالم دخالت نمی دهد . چندین سبک وجود دارد. حال می آییم در رفتارها . رفتارها نیز سبکهای مختلف دارد. سیره شناسی یعنی سبک شناسی. اولا یک کلیتی دارد: سلاطین عالم به طور کلی یک سبک و یک سیره و یک روش مخصوص به خود دارند با اختلافاتی که میان آنها هست.

 فلاسفه یک سبک مخصوص به خود دارند ، ریاضتکشها یک سبک مخصوص به خود دارند‌. پیغمبران به طور کلی یک سبک مخصوص به خود دارند و هر یک را که جدا در نظر بگیریم یک سبک مخصوص به خود دارد ؛

مثلا: پیغمبر اکرم یک سبک مخصوص به خود دارد. در اینجا یک نکته دیگر را باید عرض بکنم : این که عرض کردم در هنر سبکها مختلف است، در شعر سبکها مختلف است، در تفکر سبکها مختلف است، در عمل سبکها مختلف است این برای آدمهایی است که سبک داشته باشند.

اکثریت مردم اصلا سبک ندارند . خیلی افراد که شعرمی گویند اصلا سبک ندارند، سبک سرش نمی شود . خیلی از این هنرمندها ( شاید این کوبیستها اینطور باشند ) اساسا سبک سرشان نمی شود . خیلی از مردم در تفکرشان اصلا سبک و منطق ندارند‌، یک دفعه به نقل استناد می کند، یک دفعه به عقل استناد می کند، یک دفعه حسی می شود‌، یک دفعه عقلی می شود‌. اینها مادون منطقند‌. من به مادون منطق ها کار ندارم‌. در رفتار هم اکثریت قریب به اتفاق مردم سبک ندارند. به ما اگر بگویند سبکت را [ در رفتار ] بگو، سیره خودت را بیان کن، روشت را بیان کن، تو در حل مشکلات زندگی [ چه روشی داری؟ پاسخی نداریم ]. هر کسی برای خودش در زندگی هدف دارد، هدفش هر چه می خواهد باشد ، یکی هدفش عالی است ، یکی هدفش پست است، یکی هدفش خداست، یکی هدفش دنیاست . بالاخره انسانها هدف دارند . بعضی افراد برای هدف خودشان اصلا سبک ندارند، روش انتخاب نکرده اند، روش سرشان نمی شود، ولی قلیلی از مردم اینجورند و الا اکثریت مردم دون منطقند، دون سبکند ، دون روشند، به اصطلاح هرج و مرج [بر اعمالشان حکمفرماست و] همج رعاع [ هستند ]. سیره پیغمبر یعنی سبک پیغمبر‌، متودی که پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به کار می برد. بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست .  مقاصد پیغمبر عجالتا برای ما محرز است . بحث ما در سبک پیغمبر است، در روشی که پیغمبر به کار می برد برای هدف و مقصد خودش . مثلا پیغمبر تبلیغ می کرد . روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود؟ سبک تبلیغی پیغمبر چه سبکی بود؟ پیغمبر در همان حال که مبلغ بود و اسلام را تبلیغ می کرد، یک رهبر سیاسی بود برای جامعه خودش از وقتی که آمد به مدینه، جامعه تشکیل داد، حکومت تشکیل داد،  خودش رهبر جامعه بود. سبک و متود رهبری و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متودی بود؟ پیغمبر در همان حال قاضی بود و میان مردم قضاوت می کرد. سبک قضاوتش چه سبکی بود؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت،  زنان متعدد داشت، فرزندان داشت. سبک پیغمبر در " زن داری " چگونه بود؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت. سبک و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود؟ و دهها سبک دیگر در قسمتهای مختلف دیگر که اینها باید روشن بشود.

سبکهای مختلف در رفتار

مثلا رهبرهای اجتماعی و سیاسی، بعضی اساسا سبکشان یعنی آنچه که بدان اعتماد دارند فقط زور است، یعنی جززوربه چیزدیگری ایمان و اعتماد ندارند منطقشان این است : یک گره شاخ ازدوذرع دم بهتر است.

یعنی غیر زور هر چه هست بریز دور، سیاستی که الان آمریکائیها در دنیا عمل می کنند که معتقدند مشکلات را فقط و فقط با زور می شود حل کرد، غیر زور را رها کن. بعضی دیگر در سیاست و در اداره امور بیش از هر چیزی به نیرنگ و فریب اعتماد دارند: سیاست انگلیس مابانه ، سیاست معاویه ای. آن اولی سیاست یزیدی بود. یزید و معاویه هر دو از نظر هدف یکی هستند، هر دو شقی و اشقی الاشقیاء هستند ولی متود یزید با متود معاویه فرق می کند. متود یزید الدرم بولدرم یعنی زور بود ولی متود معاویه بیش از هر چیز دیگر نیرنگ، فریب، نفاق، حقه بازی و مکاری بود. یک نفر دیگر ممکن است متودش بیشتر اخلاق به معنی واقعی باشد.

 نه تظاهر به اخلاق که باز می شود همان نیرنگ معاویه ای، صداقت، صفا و صمیمیت . تفاوت سیره علی ( ع ) و سیره معاویه در سیاست در همین بود. اکثر مردم زمان، سیاست معاویه را ترجیح می دادند، می گفتند، سیاست یعنی همین کاری که معاویه می کند. می آمدند به علی ( ع ) می گفتند: تو چرا همان متودی را که معاویه به کار می برد به کار نمی بری تا کارت پیش برود؟ تو به این فکر باش که کارت پیش برود، حالا هر چه شد، یک جا آدم باید پول قرض کند، از این بگیرد به آن بدهد، یک جا هم یک وعده ای می دهد، دروغ هم درآمد درآمد ، می تواند وعده بدهد بعد هم عمل نکند. بگذار کارت پیش برود، آن مهمتر است. تا جایی که برای بعضی توهم پیدا شد که شاید علی این راهها را بلد نیست، معاویه زیرک و زرنگ است، علی این زرنگیها را ندارد، که فرمود: و الله ما معاویه بادهی منی چرا اشتباه می کنید؟ ! به خدا قسم که معاویه از من داهیه تر و زیرکتر نیست . شما خیال می کنید من که غذر به کار نمی برم راهش را بلد نیستم؟! و لکنه یغدر و یفجر او عذر و نیرنگ به کار می برد و فسق و فجور می کند. و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس. اگر نبود که خدای متعال دوست نمی دارد  غداری را، آنوقت می دیدید من به آن معنایی که شما اسمش را گذاشته اید دهاء و معاویه را داهیه می خوانید [ داهیه هستم یا نه؟ ] آنوقت می دیدید که داهیه کیست، من داهیه هستم یا معاویه؟

الا وان‌کل غدرش فجرش و‌کل فجرش کفرش‌و‌لکل‌غادر‌لواء یعرف به یوم القیامة‌ من چگونه در سیاست نیرنگ به کار ببرم در صورتی که می دانم عذر و نیرنگ و فریب، فسق و فجور است،

 و این فسق و فجورها در حد کفر است و در قیامت هر داری با پرچمی محشور می گردد! ابدا من غدر به کار نمی برم. اینها را می گویند سبک: سبکی که به زور اعتماد می کند، سبکی که به نیرنگ اعتماد می کند، سبکی که به تماوت اعتماد می کند، یعنی خود را به موش مردگی زدن، خود را به بی خبری زدن . یک سیاستمداری بود پیرمرد، در چند سال پیش مرد، معروف بود به این قضیه، حالا نمی دانم واقعا ساده بوده یا نه؟

 ولی عده ای می گویند خودش را به سادگی می زد. نخست وزیر بود. یکی از ملاهای خیلی بزرگ را گرفته بودند، بعد رفته بودند سراغش که آقا چرا او را گرفتند؟ گفته بود کار دست کیست؟ حالا نخست وزیر مملکت است،  می گوید کار دست کیست؟ به کی من مراجعه کنم؟ خوب او هم سبکی انتخاب کرده بود که خودش را بزند به حماقت و نفهمی و نادانی، و از همین راه هم به اصطلاح خرش را از پل بگذارند . هدف این است که خرش از پل بگذرد ولو اینکه مردم بگویند او احمق است. این هم یک سبکی است : سبک تماوت ، یعنی خود را به مردگی زدن، خود را به حماقت زدن، خود را به بی خبری زدن، وعده ای با این سبک کار خودشان را پیش می برند.

بعضی سبکشان در کارها دفع الوقت کردن است، واقعا به دفع الوقت اعتماد دارند. بعضی سبکشان بیشتر دوراندیشی است. بعضی در سبک خودشان قاطع و برنده هستند. بعضی در سبکشان قاطع و برنده نیستند. بعضی در سبک خودشان فردی هستند یعنی تنها تصمیم می گیرند. بعضی اساسا حاضر نیستند تنها تصمیم بگیرند، آنجا هم که کاملا مطلب برایش روشن است باز تنها تصمیم نمی گیرد، و این مخصوصا در سیره پیغمبر اکرم عجیب است : در مقام نبوت، در مقامی که اصحاب آنچنان به او ایمان دارند که می گویند :

اگر تو فرمان بدهی خود را به دریا بریزیم به دریا می ریزیم، در عین حال نمی خواهد سبکش انفرادی باشد و در مسائل تنها تصمیم بگیرد ، برای اینکه اقل ضررش این است که به اصحاب خودش شخصیت نداده، یعنی گویی شما اساسا فکر ندارید، شما که فهم و شعور ندارید، شما ابزارید، من باید فقط دستور بدهم و شما عمل کنید. آنوقت لازمه اش این است که فردا هر کس دیگر هم رهبر بشود همین جور عمل بکند و بگوید: لازمه رهبر این است که رهبر فکر و نظر بدهد و غیر رهبر هر که هست فقط باید ابزارهای بلا اراده ای باشند و عمل بکنند

ولی پیغمبر در مقام نبوت چنین کاری را نمی کند. شورا تشکیل می دهد، که اصحاب چه بکنیم؟ "بدر" پیش می آید شورا تشکیل می دهد، "احد" پیش می آید شورا تشکیل می دهد: اینها آمده اند نزدیک مدینه، چه مصلحت می دانیم؟ از مدینه خارج بشویم و در بیرون مدینه با آنها بجنگیم یا در همین مدینه باشیم و وضع خودمان را در داخل مستحکم بکنیم، اینها مدتی ما را محاصره می کنند، اگر موفق نشدند شکست خورده بر می گردند . بسیاری از سالخوردگان و تجربه کارها تشخیصشان این بود که مصلحت این است که در مدینه بمانیم . جوانها که بیشتر به اصطلاح حالت غروری دارند و به جوانیشان بر می خورد گفتند : ما در مدینه بمانیم و بیایند ما را محاصره کنند؟ ! ما تن به چنین کاری نمی دهیم، می رویم بیرون هر جور هست می جنگیم . تاریخ می نویسد خود پیغمبر اکرم مصلحت نمی دید که از مدینه خارج بشوند، می گفت اگر در مدینه باشیم موفقیتمان بیشتر است، یعنی نظرش با آن سالخوردگان و تجربه کارها موافق بود، ولی دید اکثریت اصحابش که همان جوانها بودند گفتند: نه یا رسول الله ما از مدینه می زنیم بیرون، می رویم. در دامنه احد همان جا با آنها می جنگیم. جلسه تمام شد . یک وقت دیدند پیغمبر اسلحه پوشیده بیرون آمد و فرمود : برویم بیرون .

همانهایی که این نظر را داده بودند آمدند گفتند: یا رسول الله چون شما از ما نظر خواستید ما اینجور نظر دادیم ، ولی در عین حال ما تابع شما هستیم، اگر شما مصلحت نمی دانید . ما بر خلاف نظر خودمان می مانیم در مدینه. فرمود : پیغمبر همینقدر که اسلحه پوشید و بیرون آمد دیگر صحیح نیست اسلحه اش را کنار بگذارد . حالا که بنا شد برویم بیرون، می رویم بیرون. غرض این جهت است که اینها



خرید و دانلود تحقیق درباره ی اخلاق نبوی و سیاست 14 ص


تحقیق درباره ی اخلاق اسلامی 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

اخلاق اسلامی

بسم الله الر حمن الر حیم

استاد : آقای خدائی

دانشجو : محمد یعقوبی

شماره دانشجوئی : 4208512361

با تشکر و قدر دانی از زحمات شما.

زمستان 86

بخش اول: مبانی اخلاق

فصل اول – کلیات

مفهوم لغوی واژه اخلاق:

اخلاق جمع کلمه خُلق به معنی سرشت باطنی انسان است و در مقابل آن خَلق به معنی شکل و صورت ظاهری انسان است.

تفاوت صفات نفسانی انسان:

صفات نفسانی انسان یا ثابت و راسخ است که به آن ملکه گفته می شود و یا زودگذر و موقتی است که به آن حال گفته می شود. اخلاق همان صفات ثابت و راسخ در نفس انسان است.

عوامل مؤثر در اخلاق:

دو عامل مهمن که خُلق و خوی انسان را می سازد٬عبارتند از:

الف) طبیعت یا وراثت و ذات

ب) تمرین و تکرار که در نتیجه یادگیری و آموزش به دست می آید.

تعریف علم اخلاق:

علمی که صفات خوب و بد را معرفی می کند و شیوه تحصیل آنها را آموزش می دهد و از اعمال و رفتار متناسب با آن صفات بحث می کند.

5- موضوع علم اخلاق:

هر علمی درباره چیزی بحث می کند. مثلاً علم پزشکی درباره بدن انسان و روان شناسی درباره رفتار انسان وعلم حساب در موضوع عدد بحث می کند. موضوع علم اخلاق که از آن بحث می شود٬عبارتست از نفس و جان انسان.

6- هدف نهایی علم اخلاق:

هدف علم اخلاق اسلامی این است که انسان را به اندازه استعداد خود٬مظهر اسماء و صفات خداوند قرار می دهند٬ یعنی در روح انسان صفات الهی ظاهر می شود و در این مسیر انسان کامل کسی است که رو به رو محل ظهور همه اسماء و صفات خداوند قرار گیرد.

فلسفه اخلاق:

تحلیل و بررسی عقلانی مسائل بنیادی اخلاق را فلسفه اخلاق گوییم٬ مانند اینکه ملاک خوب و بد چیست و آیا اینکه اخلاق نسبی است یا مطلق؟

تربیت اخلاقی:

راه کارهای عملی برای رسیدن به فضائل اخلاقی را تربیت اخلاقی می گوییم.

رابطه علم اخلاق با فقه:

علم فقه علمی است که وظایف انسان را در مقابل خداوند بیان می کند. مسائل فقهی دو جنبه دارند:

الف) جنبه اخروی و ثواب و کیفر

ب) جنبه دنیوی و صحیح یا باطل بودن عمل

رابطه علم اخلاق با فقه در جنبه اخروی و ثواب و کیفر اعمال است.

رابطه علم اخلاق و حقوق:

علم حقوق قوانین کلی است که برای اجرای عدالت وضع شده است. رابطه علم اخلاق با حقوق دو طرفه است. به معنا که اگر در جامعه عدالت ایجاد شود٬ زمینه مناسبی برای پرورش فضائل اخلاقی ایجاد می شود و اگر فضائل اخلاقی در جامعه ایجاد شود٬ از جرم و جنایت کاسته می شود.

رابطه علم اخلاق و عرفان عملی:

عرفان دو جنبه دارد٬ عرفان نظری و عرفان عملی.

عرفان نظری مسائل عقلانی است که در موضوع خداشناسی و انسان شناسی به روش فلسفی بیان شده است.

عرفان عملی راه رسیدن انسان را به مقامات معنوی بیان می کند و اخلاق عرفانی را تشکیل می دهد.

علم اخلاق و رابطه آن با علوم تربیتی:

علوم تربیتی برای پرورش استعدادهای انسلن در زمینه های مختلف از جمله: علمی٬ اخلاقی و حرفه ای تعریف شده است ولی علم اخلاق برای پرورش فضیلت های اخلاقی کاربرد دارد.

از تفاوت های دیگر علم اخلاق با علوم تربیتی می توان به نقش انگیزه و نیّت در اخلاق اشاره کرد.

مکاتب عمده و مهم اخلاقی:

اخلاق فلسفی:

در این مکتب محور مسائل اخلاقی اعتدال است. هر فضیلت اخلاقی نقطه اعتدال میان دو رذیلت اخلاقی است که یکی در جانب افراط قرار گرفته و دیگری در جانب تفریط . مثلاً: شجاعت که فضیلت اخلاقی است میان دو رذیلت تهّور( بی باک ) و جُبن ( ترس بی معقول ) قرار گرفته است.

از کتابهایی که به این روش نوشته شده می توان به کتاب های زیر اشاره کرد:

الف) تهذیب الاخلاق و طهارۃ الاعراق – ابن مسکویه(عربی)

ب) جامع السعادات – مولٰی محمد مهدی نواقی(عربی)

ج) اخلاق ناصری – خواجه نصیر الدین طوسی(فارسی)

اخلاق عرفانی:

این اخلاق بر محور مبارزه با نفس بنا شده استو عارفان وصوفیان آن را رواج دادند.

از کتابهایی که به این روش نوشته شده است می توان موارد زیر را نام برد:

الف) منازل السائرین – خواجه نصیر الدین طوسی

ب) منطق الطیر- عطار نیشابوری

ج) مثنوی معنوی – جلال الدین مولوی

اخلاق نقلی:

اخلاقی که براساس کتاب و سنّت تنظیم شده است. در این روش بیشتر به توصیف مفاهیم اخلاقی و ارزش گذاری فضائل اخلاقی توجه شده است و مبادی اخلاق وراه کارهای آن کمتر مورد عنایت واقع شده است.



خرید و دانلود تحقیق درباره ی اخلاق اسلامی 14 ص


تحقیق درباره ی آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(2) 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(2)

روایاتى چند درباره  پاره‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت

1- و در کتاب ارشاد دیلمى است که:رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مى‏زد، و کفش خود را خود مى‏دوخت، و گوسفند خود را مى‏دوشید، و با بردگان هم غذا مى‏شد،و بر زمین مى‏نشست و بر مرکب سوارمى‏شد و دیگرى را هم پشت سر خود بر آن سوار مى‏کرد، و حیا مانعش نمى‏شد از این که مایحتاج خود را خودش از بازار تهیه کرده به سوى اهل خانه‏اش ببرد، به توانگران و فقرا دست مى‏داد و دست خود را نمى‏کشید تا طرف دست خود را بکشد،به هر کس مى‏رسید چه توانگر و چه درویش و چه کوچک و چه بزرگ سلام می داد، و اگر چیزى تعارفش مى‏کردند آن را تحقیر نمى‏کرد اگر چه یک خرماى پوسیده بود، رسول خدا(ص) بسیار خفیف المؤنه و کریم الطبع و خوش معاشرت و خوش رو بود، و بدون این که، بخندد همیشه تبسمى بر لب داشت، و بدون این که چهره‏اش در هم کشیده باشد همیشه اندوهگین به نظر مى‏رسید، و بدون این که از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود، و بدون این که اسراف بورزد سخى بود،بسیار دل نازک و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود، هرگز به نوعی که سیر شود غذا نخورد، و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نکرد. (29)

2- و در کتاب مکارم الاخلاق روایت شده که: رسول الله (ص) عادتش این بود که خود را در آینه ببیند و سر و روى خود را شانه زند و چه بسا این کار را در برابر آب انجام مى‏داد و گذشته از اهل خانه، خود را براى اصحابش نیز آرایش مى‏داد و مى‏فرمود:

خداوند دوست دارد که بنده‏اش وقتى براى دیدن برادران از خانه بیرون مى‏رود خود را آماده ساخته؛ آرایش دهد. (30)

3- و در کتاب‏هاى علل و عیون و مجالس به اسنادش از حضرت رضا از پدران بزرگوارش(ع) نقل کرده که رسول الله (ص) فرمود: من از پنج چیز دست برنمى‏دارم تا بمیرم:

1ـ روى زمین و با بردگان غذا خوردن.

2ـ بر مرکب ساده سوار شدن.

3 ـ به دست خود بز دوشیدن.

 4 ـ لباس پشمینه پوشیدن.

 5 ـ و به کودکان سلام کردن .

براى این دست برنمى‏دارم که امتم نیز بر آن عادت کنند و این خود سنتى شود براى بعد از خودم. (31)

4-و در کتاب فقیه از على (ع) روایت شده که به مردى از بنى سعد فرمود:

آیا تو را از خود و از فاطمه حدیث نکنم  ـ تا آنجا که فرمود ـ  پس صبح شد و رسول الله (ص) بر ما وارد شد در حالى که من و فاطمه هنوز در بستر خود بودیم، فرمود: سلام علیکم، ما از جهت این که در چنین حالى بودیم شرم کرده، جواب سلامش نگفتیم، بار دیگر فرمود: السلام علیکم باز ما جواب ندادیم، بار سوم فرمود: السلام علیکم اینجا بود که ترسیدیم اگر جواب نگوئیم آن جناب مراجعت کنند چرا که عادت آن حضرت چنین بود که سه نوبت سلام مى‏کرد اگر جواب مى‏شنید و اذن مى‏گرفت داخل مى‏شد و گرنه برمى‏گشت، از این جهت ناچار گفتیم: و علیک السلام یا رسول الله، درآى، آن حضرت بعد از شنیدن این جواب داخل شد... .(32)

5- و در کتاب کافى بسند خود از ربعى بن عبد الله از ابى عبدالله (ع ) نقل کرده که فرمود : رسول خدا (ص) به زنان هم سلام مى‏کرد و آنها سلامش را جواب مى‏دادند. (33)

6- و نیز در کافى به سند خود از حضرت عبد العظیم بن عبدالله حسنى نقل کرده که ایشان بدون ذکر سند از رسول خدا(ص) نقل کرده و گفته که آن حضرت  سه نوع مى‏نشست: یکى" قرفصاء " ـ و آن عبارت از این بود که ساقهاى پا را بلند مى‏کرد و دو دست خود را از جلو بر آنها حلقه مى‏زد و با دست راست بازوى چپ و با دست چپ بازوى راست را مى‏گرفت، دوم این که دو زانوى خود و نوک انگشتان پا را به زمین مى‏گذاشت، سوم این که یک پا را زیر ران خود گذاشته و پاى دیگر را روى آن پهن می کرد و هرگز دیده نشد که چهار زانو بنشیند. (34)

7- و در کتاب مکارم الاخلاق از کتاب نبوت از على (ع) نقل کرده که فرمود: هیچ دیده نشد که رسول خدا(ص) با کسى مصافحه کند و او جلوتر از طرف دست خود را بکشد، بلکه آن قدر دست خود را در دست او نگه می داشت تا او دست آن جناب را رها سازد، و هیچ دیده نشد که کسى با پر حرفى خود مزاحم آن حضرت شود و او از روى انزجار سکوت کند، بلکه آن قدر حوصله به خرج مى‏داد تا طرف ساکت شود و هیچ دیده نشد که در



خرید و دانلود تحقیق درباره ی آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(2) 14 ص