لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
زکات در اسلام
زکات درلغت به معنی پاکی است وخداوند صدقه واجبه را زکات نام نهاده است چون باعث پاک شدن وتزکیه نفس می گردد:خداوند می فرماید:( ﴿خذ من اموالهم صدقه تطهرهم وتزکیهم بها﴾)توبه/103 «ازاموال مومنان صدقه وزکات بگیر که بدینوسیله ایشان را پاک می نمائی وتزکیه می کنی»تزکیه وتطهیر مومنان به وسیله زکات ازجانب پروردگار شامل افراد جامعه ومومنان است چرا که زکات نفوس افرادرا از گناه وپلیدی بخل وپستی وسنگدلی وخودخواهی وطمع وسایر رذایل اخلاقی واجتماعی که باعث حسادت وتعدی ودشمنی وجنگ وعداوت هستند پاک می نماید ونفس آنها را تزکیه میکندوآنها را به وسیله خیر وبرکت واخلاق عملی به مقام شامخی می رساند که شایستگی سعادت دنیا وآخرت را به دست می آورند
(ارزش ومقام زکات)
خداوند درآیات متعدد به مسلمانان دستور داده است که زکات بدهند ودرهر آیه ای که مردمان را به اقامه نماز دعوت کرده باشد حتما امر به پرداخت زکات نیز همراه آن ذکر شده است .بنابراین نماز وزکات دو پایه وستون بسیار محکمی هستند که دین اسلام برآنها پایه گذاری شده است (فا قیموا الصلاه وآتوا الزکاه )«نماز را به نحواحسن بخوانید وزکات بدهید» مسلمانان نمی توانند وظیفه خود را به نحو احسن نسبت به مسلمانان انجام دهند مگربه وسیله اقامه نماز وادای زکات برای این است که خداون می فرماید:«فان (تابو واقاموا الصلاه وآتوا الزکاه فاخوانکم فی الدین )توبه/11«اگر توبه کردند وپشیمان شدند ونماز را به نحو احسن خواندند وزکات را پرداخت کردند آنگاه برادر دینی شما هستند»خداوند کسانی را که از پرداخت زکات خودداری می کنند تهدید می کند ومی فرماید(ولا یحسبن الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو0خیرا لهم بل هو شر لهم وسیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه)ال عمران/180 «آنان که نسبت بدانچه خداوند از فضل ونعمت خود بدیشان عطا کرده است بخل می ورزند و(زکات مال را پرداخت نمی کنندودرراه مصالح جامعه دست به بذل وبخشش نمی زنند)گمان نکنند که این کار برای آنها خوب وبه سود ایشان است بلکه این کار برای آنها بد وزیان آنها تمام می شود ودر روز قیامت به آنچه بخل ورزیده اند به صورت طوق به گردن آنها آویخته می شود) پیامبر خدا نیز کسانی را که از دادن زکات خودداری می کنند به فقر وتنگ دستی وداشتن زندگی تلخ تهدید می کند و می فرماید: (وما منع قوم الزکاه الا منعوا القطر من السماء ولولا البهائم لم یمطروا)ابن ماجه «هر قومی که از پرداخت زکات خودداری کند از نزول باران از آسمان محروم می شوند واگر به خاطر حیوانات نمی بود به کلی از باران محروم می شدند»
اسلام همانگونه که برای افراد حقوقی قائل است برای اجتماع نیز حقوقی مقرر داشته است وسهمی از منافع اموال وعایدات مردم را به عنوان صدقات واجب که همان زکات است برای اجتماع در نظر گرفته است تا بدین وسیله زمینه سعادت جامعه وتوازن آن را فراهم نماید وبه او اجازه داده است تا خودش آنرا به مصرف فقرا ومساکین برساند ومحدودشان نکرده که حتما زکات را به حکومت و زمامدار مسلمین یا مامورین جمع آوری زکات بدهند واین خود نوعی احترام واستقلال است که شارع اسلام نسبت به مردم رعایت نموده است ، بنابرین زکات هم بعنوان یک عمل عبادی دارای اهمیت است وهم به عنوان رفع فقر در جامعه و هم اختیاری که به زکات دهنده برای انتخاب زکات گیرنده داده است مهم می باشد.
مصارف زکات
کسانی که به آنها زکات تعلق می گیرد (مصرف زکات) (انماالصدقات للفقراءوالمساکین والعاملین علیهاوالموءلفه قلوبهم وفی الرقاب والغارمین وفی سبیل الله وابن سبیل)سوره توبه آیه 60 زکات 8 مورد مصرف دارد اول فقیر (در مقابل غنی )،کسی که برای رفع حوایج زندگیش نیاز به کمک دارد وظاهر خویش را حفظ میکند، دوم مسکین کسی که فقرش زیاد است تا آنجا که ناچار به اظهارمی شود، سوم گرد آورندگان زکات ،چهارم کسانی که با دادن سهمی از زکات به ایشان دل هایشان بطرف اسلام متمایل می شود پنجم در کمک به آزاد ساختن بردگان ، ششم کمک در پرداخت دین بدهکاران ،هفتم در مصارف عمومی که نفع آن عاید جامعه مسلمین می شودومصلحت دین حفظ میگردد مانند جهاد و کارهای عام المنفعه مانند راهسازی ، پل سازی وغیره وهشتم کسی که از وطن خود دور افتاده وتهی دست است
جایگاه زکات در دین اسلام
زکات یکی از ارکان وفرایض اسلام است : از ابن عمر روایت است که پیامبر فرمود:﴿بنی الاسلام علی خمس ، شهادة أن لا اله الاالله وأن محمدا رسول الله وإقام الصلاة وإیتاء الزکاة وحج البیت وصیام رمضان ﴾متفق علیه«اسلام از پنج رکن تشکیل شده است ،شهادتین ،برپاداشتن نماز، دادن زکات ،حج خانه خدا،وروزه رمضان»زکات در82 آیه قرآن به همراه نماز آمده است
تشویق برای ادای زکات
خداوند متعال می فرماید:﴿خذ من اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها﴾توبه/103 «(ای پیامبر)از اموال آنان زکات بگیر تابدین وسیله ایشان را (از رذایل اخلاقی وگناهان وتنگ چشمی )پاک داری و(دردل آنان نیروی خیرات وحسنات را رشد دهی ودرجات) ایشان را بالا بری»
ومی فرماید:﴿وما آتیتم من زکاة تریدون وجه الله فاولئک هم المضعفون﴾روم/39 «آنچه را به عنوان زکات می پردازید وتنها رضای خدا را منظور نظر دارید ، چنین کسانی دارای پاداش مضاعف(دوچندان) خواهند بود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
عظمت غدیر
خطابه غدیربعنوان آئینه تمام نمای ولایت امیرالمومنین(ع ) بین تمام خطابه ها اسلام ویژگی هائی دارد که آن را به صورت منحصربه فرد در آورده است .این اهمیت بازمیگردد به متن خطبه و فضای خاصی که این سخنرانی در آن انجام شده است .
مهمترین مقاصد پیامبر در خطبه غدیر را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد :
نتیجه گیری از زحمات 23 ساله رسالت با تعیین ادامه دهندگان این راه
حفظ دائمی اسلام با جانشینانی که از عهده این امر مهم برآیند .
اقدام رسمی برای تعیین خلیفه که از نظر قوانین ملل سندیت دارد.
ترسیم خط مشی آینده مسلمین تا آخر دنیا .
اتمام حجت بر تمام مخالفان اسلام اعم از مقصرین ومعاندین .
هیچ حکمی مثل ولایت در غدیر اعلام نشده است .
عظمت خاص غدیر را در جهات زیر می توان ترسیم کرد :
شرایطی که برای ابلاغ این اصل اعتقادی اسلام بر پا شد که آن اجتماع بزرگ فقط در این ماجرا بوده است .
مسئله امامت فقط بصورت یک خبر و پیام و خطابه اجرا نشد بلکه بعنوان حکم وفرمان اجرا گردید .
شرایط جغرافیایی غدیر که قبل از تقاطع جاده ها در جحفه و پیش از تفرق قبایل بوده است .
مقام مخاطب خطبه ، و نیزحالت خاص مخاطبین یعنی حاجیان آن هم پس از اتمام حج و هنگام بازگشت ، و نیز اعلام نزدیکی رحلت پیامبر(ص ) .
خطاب خداوند که : " ای ، پیامبر ابلاغ کن آنچه از طرف خداوند برتو نازل شده که اگر ابلاغ نکنی رسالت خود را نرسانده ای " که در هیچ یک از فرامین الهی چنین مطلبی گفته نشده .
بیم پیامبرازکارشکنی های منافقین و دستورقاطع الهی برلزوم ابلاغ این حکم .
ضمانت الهی بر حفظ پیامبر از شر دشمنان در خصوص ابلاغ این وحی الهی .
مفاهیم بلند و حساسی که در تبیین مقام ولایت در متن خطبه فرمودند .
مراسم خاصی که قبل و بعد از خطبه واقع شد که بیعت و عمامه "سحاب " و. تهنیت از نمونه های آن است .
خطاب خداوند که : " امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را برشما تمام نمودم " که تا آن روز مشابه آن را هم نفرموده بود .
توجه خاص ائمه به سخنان پیامبر در غدیر، وبخصوص کلام امیرالمومنین وحضرت زهرا که فرمودند : " روزغدیرخم برای کسی عذری باقی نگذاشت " .
سند و شیوه نقل این حدیث از نظر حدیثی ، تاریخی ، کلامی و ادبی و همچنین فراگیری وراهیابی آن به قاوب مردم ، در میان روایات بی مانند است .
از مدینه تا غدیر :
آغاز سفر :
درسال دهم هجری پیامبر( ص ) برای اولین بار بطور رسمی اعلان عمومی حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضرشوند . آن حضرت این سفر را بعنوان " حجة الوداع " مطرح کردند .
هدف از این سفر دو حکم مهم از قوانین اسلام بود که هنوز برای مردم بطور رسمی تبیین نشده بود : یکی حج ، و دیگری مسئله خلافت و جانشینی بعد ازپیامبر( ص ) .
پس از دستور الهی منادیانی را به مدینه و اطراف آن فرستادند وتصمیم این سفر را به اطلاع همه رساندند تا هرکس که بخواهد خود را آماده این سفر کند .
باحرکت کاروان پیامبر در بین راه مدینه تا مکه افراد قبایل به جمعیت اضافه می شد . با رسیدن این خبر مهم به مناطق دورتر مردم اطراف مکه نیز بسوی مکه سرازیر شدند و در این اولین سفررسمی حضرت بعنوان حج شرگت داشته باشند .
اضافه بر آنکه حضرت اشاراتی فرموده بودند که امسال سال آخر عمر من است و این می توانست باعث شرکت همگانی مردم باشد .
از مدینه تا مکه :
کاروان بزرگ پیامبر روز شنبه بیست وپنجم ماه ذی قعده از مدینه حرکت کردند . اهل بیت معظم پیامبر که فاطمه زهرا وامام حسن وامام حسین نیزهمراه حضرت بودند .
با رسیدن به مسجد " شجره " احرام بستند و مسیر ده روزه تا مکه را آغاز کردند .
صبح روز یکشنبه را در منطقه ای توقف کردند و تا شب همانجا ماندند و پس ازنمازمغرب وعشاء حرکت کردند . صبح روزبعد به " عرق الظیبه " رسیدند و سپس در " روحاء " توقف مختصری کردند . از آنجا برای نمازعصربه "
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
دروغ
بزرگترین گناهان
امیر المؤمنینعلیه السلام مىفرماید: «ان اعظم الخطایا عند الله اللسان الکذوب;
بزرگترین گناهان نزد خدا، زبان بسیار دروغ گو است.»
زبان دروغ گو داشتن، یعنى دروغ گو بودن. دروغ به وسیله زبان، وجود پیدامىکند و زبان یکى از علل وجودى دروغ است. اگر کسى دروغى بگوید، این کار بازبانش انجام مىگیرد. اگر زبانى بسیار دروغ گو باشد، دارنده آن زبان، بسیار دروغخواهد گفت.
هر گناهى با عضوى از اعضاى انسان در خارج رخ مىدهد و گناه را مىتوان به آنعضو نسبت داد; چون گناه کار گناه را به وسیله آن عضو انجام داده است. دستخیانتکار داشتن، یعنى دزد و خائن به مال بودن. چشم ناپاک داشتن، یعنى خائن بهناموس بودن. زبان دروغ گو داشتن، یعنى دروغ گو بودن.
سر آن که زبان پر دروغ، بزرگترین گناه است، در آینده روشن خواهد شد; اکنونباید معناى دروغ روشن شود.
دروغ چیست؟
دروغ، سخن بر خلاف حقیقت است و دروغ گو کسى است که بر خلاف حقیقت،خبرى مىدهد.
شما اگر گرسنه باشید و به منزل دوستخود بروید، او براى شما غذا بیاورد، شمابگویید من سیر هستم، این سخن دروغ است، چون بر خلاف حقیقت است; شما نیزدروغ گو هستید، زیرا بر خلاف حقیقتخبر دادهاید.
کم را بیش گفتن یا بیش را کم گفتن، دروغ است و گویندهاش دروغ گومىباشد، چنان که بود را نبود و یا نبود را بود خبر دادن دروغ گویى مىباشد و نیزبد را خوب و خوب را بد یا کوچک را بزرگ و بزرگ را کوچک خواندن، دروغخواهد بود.
دروغ و دروغ گویى
دروغ از صفات سخن است و دروغ گویى از صفات سخن گو و این دو همیشه باهم یار نیستند. مىشود سخنى دروغ باشد، ولى گویندهاش دروغ گو نباشد، چنان کهممکن است کسى دروغ بگوید، ولى سخنش دروغ نباشد، بلکه راست و مطابقحقیقتباشد.
شما اگر به وقوع حادثهاى اطمینان پیدا کردید، در صورتى که آن حادثه رخ ندادهباشد، هنگامى که از وقوع آن خبر مىدهید، شما دروغ گو نیستید، ولى خبر شمادروغ است. دروغ گو اگر سخن راستى بگوید که به نظرش بر خلاف حقیقتباشد،خبر او راست است، چون مطابق با واقع است، ولى خودش دروغ گفته، زیرا به نظرخودش بر خلاف حقیقت، سخن گفته است.
در زبان عربى
در زبان عربى، دروغ را کذب گویند و خبر دروغ را خبر کاذب مىخوانند،چنان که خود دروغگو را نیز کاذب مىخوانند.
پس در این زبان، کاذب بودن، هم صفتسخن مىباشد، و هم صفتسخن گو واین اشتراک، ممکن است گاهى موجب اشتباه بشود و به گمان برسد که هر جا کهخبر کاذب پیدا شود، خبر دهنده هم باید کاذب باشد، یعنى صفت گفته را به گویندهسرایتبدهند.
مراتب دروغ
جامعهای را در نظر بگیرید که دروغگویی در آن قاعده و نه استثناء باشد. زندگی در چنین جامعهای بسیار پرهزینه است. اعتماد متقابل وجود نخواهد داشت، روابط افراد کاملاً غیر اخلاقی خواهد شد، فساد و تباهی در همه سطوح رخنه خواهد کرد و نیز چنین جامعهای کمترین نزدیکی را با یک جامعه دینی و اخلاقمدار خواهد داشت. اولین گام برای رواج دروغگویی، شکسته شدن قبح دروغ است. در جامعهای که دروغگویی نوعی زرنگی تلقی شود و مردم با شنیدن سخن دروغ لبخندی حاکی از سرور و شعف بر لبان خود ظاهر سازند، طبعاً دروغگویی رواج مییابد.
عدهای فکر میکنند صداقت و راستگویی صرفاً یک مسأله اخلاقی است، و از این رو ناخودآگاه میخواهند آن را در بررسی مسائل و مشکلات اجتماعی به حاشیه برانند، اما باید گفت که صداقت و دروغگویی موضوعی کلیدی در فهم و نقد کلیه حوزههای اجتماعی است. نقش آن در اقتصاد کمتر از سرمایه و نیروی انسانی و... دیگر عوامل نیست. اما طبیعی است که در گذشته بر اهمیت آنها از منظر اخلاقی تأکید میشده است. اگر امروز جامعه ما با فساد خانمانبراندازی مواجه است که فریاد همه را درآورده، یکی از دلایل و علل اصلی بروز آن دروغ و از دروغ بدتر، تطهیر دروغ در ذیل عنوان مصلحت و تقیه است. از این رو بدون مبارزه علیه دروغ و حساسیت داشتن نسبت به آن نمیتوان کوچکترین گام موثری را علیه کاهش فساد برداشت. و به طریق اولی بیان هر نوع دروغی ولو با هدف به ظاهر خیر، جز به گسترش فساد کمکی نمیکند.
در تمامی ادیان از جمله اسلام بر قبح دروغ تأکید شده است و قرار گرفتن دروغ در ذیل عنوان گناهان کبیره معرف این اهمیت است. برای اینکه بدانیم جامعه کنونی ما با ارزشهای موردنظر اسلامی تا چه حد فاصله دارد، کافیست که به میزان رواج این گناه کبیره در سطح وسیعی از جامعه توجه کنیم.
قبل از بیان توضیحات و تحلیل خودم، ابتدا بهتر است که چند گزاره محدود از پیامبر (ص) و ائمه (ع) درباره دروغ را با هم مرور کنیم. گرچه در این زمینه احادیث فراوان است.
پیامبر (ص):
ـ دروغگو، دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که در نفس خود دارد.ـ از دروغگویی بپرهیزید، زیرا دروغگویی باعث روسیاهی است.ـ از دروغگویی بپرهیزید، در موردی که گمان میکنید نجات شما در دروغ گفتن است، بدانید که اشتباه کردهاید و هلاک شما در دروغ است.ـ از پیامبر پرسیدند: ممکن است مومن ترسو باشد؟ فرمود: بلی. ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: بلی. ممکن است کذاب باشد؟ فرمود: نه.امام علی (ع):ـ هیچ عمل قبیحی به قبح دروغگویی نیست.امام باقر (ع):ـ کمنصیبترین فرد از سجایای مردانگی و فضایل انسانی، دروغگویان هستند.
این تأکیدات را که قطرهای از دریا هستند، با وضعیت کنونی جامعه خود مقایسه کنیم تا به عمق فاجعه پی ببریم.
دروغ مراتبی دارد. فرض کنید که پولی گم شده است و آن را فرد «الف» سرقت کرده است. اما هیچکس جز آن فرد و خدا اطلاعی از این ماجرا ندارد. انکار سرقت از جانب این فرد «دروغگویی» و عملی رذیلانه است. و بیتردید این «دروغگویی» بدتر از آن عمل سرقت است. اما در هر حال هیچکس نمیتواند با اطمینان وی را سارق و در نتیجه دروغگو بداند، تنها خداست که از حقیقت امر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
جنگ جمل
تنها چند ماه پس از روی کار آمدن امام در سال 36 هجری، نخستین جنگ داخلی میان مسلمانان با تحریک گروهی پیمان شکن به رهبری طلحه، زبیر و عایشه، در جمادی الثانی همان سال برپا شد. برای آن که زمینه تاریخی این حادثه تلخ بهتر روشن شود، مناسب است مروری بر خطوط سیاسی موجود در مدینه آن روز داشته باشیم.
در رخدادهای پس از رحلت رسول خدا (ص) اشاره کردیم که در میان مهاجران دو گرایش اموی و هاشمی بود که هیچ کدام نتوانستند خلافت پس از آن حضرت را بهدست آورند. امویان به دلیل عنادورزی طولانیشان بر ضد اسلام و هاشمیان به دلیل حسادت قریش و بویژه مشکلاتی که با امام علی (ع) داشتند. نتیجه کنار گذشتن این گروه آن بود که جناح میانی قریش که همان ابوبکر و عمر بودند بر سر کار آمدند. در دوره این دو نفر هر چه بود، زمینه مناسبی در میان تمامی قریش برای عثمان که خود از بنی امیه بود پیش آمد. در مسائل انتخاب عثمان گذشت که او تا چه اندازه در میان قریش محبوب القلوب بود. زمانی که عثمان در دایره قریش تنها به امویان پرداخت، بار دیگر خط میانی، هوس خلافت کرد. در میان آنان طلحه که هم طایفهای ابوبکر یعنی از بنی تیم بود، خواست تا با حمایت عایشه، به خلافت دستیابد. زبیر نیز چندی او را کمک میکرد و گاه خود هوس خلافت داشت. زمان برپایی جنگ جمل، ابن عباس به زبیر گفت: عایشه حکومت را برای طلحه میخواهد، تو در این میانه چه میکنی؟ (1) این خط میانی در مدینه فرصتی نیافت و مشاهده کرد که پس از کنار رفتن امویان، علی (ع) از بنی هاشم بر سر کار آمد. اکنون چه باید میکرد؟ابتدا حکومت جدید را پذیرفتبه گمان آن که بتواند سهم عمدهای در حکومت تازه داشته باشد. طلحه و زبیر پیشنهاد کردند تا حکومتبصره، کوفه و یا شام به آنها سپرده شود، امام با زیرکی فرمودند که در مدینه بیشتر به آنان نیاز دارد. (2) این هدف بر آورده نشد و طلحه و زبیر سران این خط میانی، به قصد انجام عمره راهی مکه شدند تا در آنجا با عایشه که از پیش از قتل عثمان به مکه رفته و هنوز باز نگشته بود، در این باره مذاکره کنند.
تا اینجا سه خط سیاسی وجود دارد. خط بنی هاشم، خط بنی امیه و خط میانی قریش که بعدها به عنوان «ابناء المهاجرین» در شورش عبد الله بن زبیر ظاهر شد. حرکت جمل تبلور قدرتنمایی از خط میانی قریش است که خود را تابع ابوبکر و عمر میداند. طلحه و زبیر در مکه توانستند عایشه را به همراهی خود راضی کنند و این بزرگترین موفقیتبرای آنان بود. عایشه هم با طلحه مناسبات خاندانی داشت و هم برای عبد الله بن زبیر فرزند خواهرش دلسوزی میکرد. در این سفر عبد الله نقش عمدهای در همراه کردن عایشه برعهده داشت. آنها توانستند سه هزار نفر را همراه خویش کرده و راهی بصره شوند.
مستمسک پیمان شکنان چند مطلب بود. نخست آن که عثمان مظلوم کشته شده است. این امر در حالی مطرح میشد که طلحه، عایشه و زبیر از کسانی بودند که بیشترین سهم را بر آشوبی که منتهی به قتل عثمان شد داشتند. آنان با پررویی تمام گفتند که توبه کرده و اکنون برای جبران کار خویش دستبکار انتقام خون خلیفه مظلوم شدهاند!بطور قطع مطرح کردن این امر، برای تحمیق تودههای مسلمانی بود که از واقعیت ماجرا خبر نداشتند. نکته دیگر آن بود که آنان در مدینه، به اجبار بیعت کردهاند، بنابر این، آن بیعت درست نبوده و حکومت امام، لااقل در نظر آنان مشروع نیست، همان طور که تعهدی- به دلیل آن بیعتبه قول آنها اجباری- نسبتبه اطاعت از خلیفه ندارند. راه حلی که مطرح کردند این بود که، کار به آنچه در پایان حیات عمر مطرح شد یعنی «شورا» باز گردد. زمانی که عایشه از طلحه و زبیر وظیفه خویش را پرسید به او گفتند: تو به مردم بگو عثمان مظلوم کشته شده و باید کار خلافتبه شورای میان مسلمانان باز گردد یعنی وضعیتی که عمر برای پس از خود ایجاد کرد. (3) مطرح شدن آن شورا که طلحه و زبیر نیز در آن بودند، روزنه امیدی برای خلافت آنان بود. وجود این شورا سبب شده بود تا طلحه و زبیر و حتی سعد وقاص، گمان کنند که برای خلافت اهلیت کامل دارند. زبیر در بحبوحه جنگ جمل، به امام علی (ع) گفت که ما اهلیت تو را برای خلافتبیش از خود نمیدانیم. (4)
امویان ساکن در حجاز، از روی فرصت طلبی به کمک این گروه شتافتند. مروان بن حکم، عبد الله بن عامر، عبد الرحمان بن عتاب بن. . . ابی العاص و نیز سعید بن عاص از کسانی بودند که به تحریک مردم پرداختند. اندکی بعد سعید بن عاص و مغیرة بن شعبه ثقفی که او نیز در آغاز از مدافعان این حرکتبود، از ماجرا کناره گرفتند. (5) همراهی امویان در این مقطع تنها و تنها از روی فرصت طلبی و نه اعتقاد به سخنان طلحه و یا زبیر بود. میدانیم که مروان در پایان جنگ جمل، با زدن تیری به طلحه و کشتن او، انتقام خون عثمان را گرفت.
درباره عایشه همسر پیامبر (ص) ، باید تامل بیشتری کرد. عایشه در طول سالهای خلافت پدر و نیز دوست پدرش عمر، دارای موقعیتبسیار بالایی بود. عمر در دوران خلافت، سهم او را بیش از سایر زنان پیامبر (ص) میداد و این بدان خاطر بود که در تحولات خلافت او نیز نقش مهمی داشت. (6) گفتهاند که عایشه حق زیادی بر عهده عمر داشته است. (7) ، در برابر، عایشه نیز میگفت: در عزای عمر، صدای جنیان را میشنیده است که برای عمر نوحه خوانی میکردند. (8) حتی در خواب چنان شد که گویی در نظر عایشه آمده است که عمر نبوت نیز داشته است. (9) او با استفاده از استعدادش در نقل حدیث، و به اعتبار آن که همسر رسول خدا (ص) بود، تا آخر، این اعتبار را حفظ کرد، گرچه معاویه با او و او با معاویه میانه خوبی نداشتند. عایشه در تمام این سالها کوشید تا خود را عزیزترین همسر رسول خدا (ص) شناسانده و تصویر مقبولی از خود و پدرش باقی بگذارد. عایشه سن خود را در وقت عقد شش یا هفتساله و در وقت ازدواج نه سال دانسته است. (10) او علی رغم وجود اخباری دال بر آن که رسول خدا (ص) گاه عذر او را از ابوبکر خواسته، (11) میگفت: ازدواج او با پیامبر (ص) از آسمان تدارک شده است. (12) این در حالی است که میدانیم زینب دختر جحش تنها همسر پیامبر (ص) بود که چنین افتخاری داشت و به آن میبالید. (13)
عایشه در اواخر خلافت عثمان، سختبا وی درگیر شد. او تحت تاثیر مخالفتهایی که با عثمان شد و نیز انتقاداتی که خود او به وی داشت، درست رو در روی عثمان قرار گرفت. عایشه بر خلاف دیگران زنان پیامبر (ص) خود را از ابتدا درگیر سیاست کرده و طبیعتا شخصیتی سیاسی داشت. او نمیتوانست در برابر موجی از شورش بر ضد عثمان، ساکتبماند. نکته قابل بررسی آن است که علی رغم وجود موانع فراوان برای او، در دست زدن به این اقدام سیاسی بسیار خطرناک، چه چیز او را وادار کرد تا این چنین خود را درگیر این ماجرا کند؟به باور ما تا آنجا که به مخالفت وی با امام علی (ع) مربوط میشد، تنها چیزی که انگیزه اصلی او برای شرکت در این ماجرا بود، بغض و کینهای بود که او از سالهای زمان حیات پیامبر (ص) ، نسبتبه بنی هاشم و در راس آنها به فاطمه و علی داشت. شیخ مفید نمونههایی از بغض عایشه را نسبتبه امیر المؤمنین آورده است. (14) در غیر این صورت، میدانیم که او آگاهترین افراد به برائت علی (ع) از مسائل مربوط به قتل عثمان بوده و به این نکته نیز واقف بوده که خود سهم عمدهای را در این کار داشته است. (15)
افزون بر آن، او علاقمند به بازگشتخلافتبه بنی تیم بود. زمانی که مخالفتبر ضد عثمان اوج گرفت، عایشه برای انجام حج عازم مکه شده بود. در آنجا شنید که عثمان کشته شده و طلحه به جای وی آمده است. عایشه بسیار خوشحال شده و به سوی مدینه به راه افتاد و تا منطقه سرف آمد. در آنجا شنید که مردم با علی (ع) بیعت کردهاند. وی با شنیدن این خبر از همانجا به مکه بازگشت و فریاد مظلومیت عثمان را سر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
جاین
جاین ها، یکی دیگر از اقلیت های هند
برای اثبات این ادعا برای خودم سری به نیایشگاه جاین دهارما معروف به جاینیزم زدم که از قدیمیترین کیشهای بشری است. جاینها پیرو 24 جاین یا فاتح هستند. آخرین فاتح این کیش با نام ماهاویرا در س ده ششم پیش از میلاد مسیح زندگی میکرده است. یکی از ویژگی های مذهب جاینیسم این است که پیروان آن به پیامدهای فوری و آنی رفتارشان باور دارند. نه اینکه اول چند کیسه گناه و ثواب را جمع کنی و بعد به بهشت یا دوزخ واصل شوی. نشان چلیپای شکسته به ریشههای آریایی این کیش اشاره می کند.
یک جاین در حال پوشاندن پیکر بت خود
وقتی وارد معبد جاینیزم شدم، دو مرد سفید پوش اول یک زنگوله آویزان را زدند و بعد وارد اتاقک مشبک یکی از خداهایشان شدند و با یک پارچه سفید رو و پیکر بت را پوشاندند. یک خانم میانسالی بیرون اتاقک و روی صندلی لم داده بود و غرق مطالعه کتابچهای بود. چند نفر دیگر هم آمدند و زنگوله را زدند و در برابر بتها نیایش کردند و رفتند.
معبد جاینیزم به معابد هندو شباهت دارد و شیوه نیایش آنها به نظر همسان میآید، ولی البته افراد آگاهتر موارد گوناگون تفاوت در نیایش جاینها و هندوها را بر خواهند شمرد.
تعداد جاینها در هند به مراتب بیشتر از پارسیهاست. حدود 5/4 میلیون نفر، ولی باز هم جزو اقلیتهای مذهبی به شمار میآیند.
صحبت های یک هندو از پارسی ها
پارسیهای هند با جمعیتی بیشتر از 90هزار تن از کوچکترین جماعتهای مذهبی هندوستان هستند. رشد معکوس جمعیت پارسیهای هند می تواند روزی منجر به نابودی کیش زرتشتی در هند شود. دلیل آن هم انتقال پارسی های سنت گرا به پاک نگه داشتن خونشان است که در نتیجه ازدواج یک زرتشتی با غیر زرتشتی جزو اعمال ناشایست محسوب میشود و در صورت وقوع آن ازدواج فرد زرتشتی از سوی جماعت پارسیها طرد میشود و فرزندانش هم از سوی آنها زرتشتی حساب نمیشوند.
واسودو، راه بلد جدید من در مومبای هم این اطلاعات را داشت. در حالیکه من را با خودرو فیات خود به سمت برج خاموشی یا دخمههای زرتشتی میبرد، داستان زرتشتیها را برای من تعریف میکرد و با تاسف سر تکان می داد که این اقلیت معتبر و بسیار با نفوذ هندوستان در حال کوچک تر شدن است.
این پله ها به برج خاموشی منتهی می شوند
برج خاموشی میان انبوه درختان "باغ معلق" مومبای پنهان بود.
واسودو در مورد برج خاموشی گفت که وقتی پیکر بیجان را درون دخمه میگذارند، لاشهخورها را از قفس رها می کنند تا جسد را از روی آن پاک کنند. با صنعتی شدن شهر مومبای تعداد لاشخورهای آزاد در فضای شهر کم شده است. از این رو زرتشتیها مجبورند تعدادی لاشخور را در قفسها نگه دارند و موقع ضرورت از آنها کار بگیرند.
واسودو در مورد پارسیها با احترام صحبت میکرد و از اینکه چگونه یک اقلیت کوچک مذهبی بیشترین سهم را در آبادانی کشور داشته است و اینکه در میان پارسیهای هند حتی یک فرد فقیر را نمی توان دید. چون جامعه پارسی ها بسیار منسجم است و اعضای آن از یکدیگر حمایت میکنند.
عکس این کودکان را در حوالی شهر جیپور گرفته بودم. اما این صحنه را در مومبای هم به وفور می توان دید
در اثنای صحبت ما، دو کودک ژولیده مو و ژنده پوش نزدیکمان آمدند و پول خواستند. بعد از اینکه کودکان از ما دور شدند واسودو گفت:
"پدر و مادر این کودکان غالبا مشروب می خ ورند و بچههایشان را به گدایی وا می دارند. بعد پول را از بچهها میگیرند و از زندگی به شیوه خودشان لذت میبرند. یعنی در واقع، پدر با بچه هایش بیزنس می کند. آنها را می فرستد که گدایی کنند و برایش پول بیاورند. از این رو در خیابانها کودکان کوچک را می توان دید که گدایی می کنند، روزنامه و کتاب و گل میفروشند، دولت هم در این زمینه هیچ کاری انجام نمی دهد. در کشورهای دیگر تحصیل برای کودکان اجباری است، اما در هند مدرسه و تحصیل به خانوادهها بستگی دارد.
گذر گازرهای مومبای
به منطقهی گازرها یا رختشوهای مومبای رسیدیم. اگر من لباسم را به ماموران هتل داده بودم که بشویند، به احتمال قریب به یقین الان اینجا بود. در منطقه گازرها که منطقه بزرگی است با کوچه پس کوچههای مارپیچ، با صدها حوضک رختشویی، با هزاران لباسی که در دست گازرها فشرده می شود و به سنگ رختشویی زده میشود و صابون می خورد و صاف می شود و در طناب آویزان میشود و خشک می شود و به صاحبش بر میگردد.
بخشی از محله گازرها
واسودو میگفت، محله گازرها متعلق به هیچ شرکتی نیست. اینجا خانواده ها کار می کنند و هر کدام قرارداد خودشان را دارند. آنها به جاهای مختلف می روند و لباسهای کثیف را جمع آوری می کنند، اینجا میآورند و میشویند. از او پرسیدم که اگر من لباسم را به شستن بدهم، میان این همه لباس جورواجور گم نمی شود؟ می گوید:
"هر لباسی نشانه خاص خودش را دارد که در جای دیگر تکرار نمی شود و آن نشان برای همیشه روی آستر لباس میماند، از این رو لباست هرگز گم نمیشود یا با لباسهای دیگر قاطی نمیشود. آب محلی از این لوله بزرگ میآید و خانواده های رختشور، هر کدام خودشان پول آب را می دهند. همانطور که می بینید فقط مردها هستند که رختشویی میکنند، چون این یک کار شاقه است و زنها از پس آن بر نمیآیند. بعضا دمای هوا 40 درجه یا بیشتر از آن میشود و کار واقعا طاقت فرسا میشود."
از واسودو پرسیدم که حق الزحمه این گازرها چند است؟ میگوید، بستگی به لباس و کار رختشور دارد و هرکسی به صلاحدید خودش حقش را می دهد، ولی معمولا برای یک جفت لباس 10 روپیه می گیرند و برای یک پیراهن یا یک شلوار، 5 روپیه.
مردهای جوان گازر، بدون آنکه کارشان را متوقف کنند، از زیر ابرو به ما نگاه می کردند و شاید میکوشیدند دریابند که راهبلد در باره آنها چه می گوید. مسلما اگر آنها هم زبان انگلیسی بلد بودند، حالا جایشان اینجا نبود.
واسودو میگوید که همه این خانوادهها متعلق به طبقه های پست چانار و هاریجن هستند و از قدیمالایام کارشان رختشویی بوده است. پرسیدم، اگر این آدمها بخواهند دنبال کار دیگری بروند اجازه دارند؟ گفت: