لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
ارزش حقوقی اقدامات شورای امنیت در تقابل با اصل تساوی حاکمیت دولتها
می دانیم که برابری حقوقی به مفهوم برابری در حق رای می باشد و جز آنچه که صراحتا در منشور ملل متحد در خصوص ارزش بیشتر آراء اعضاء دایم در ترکیب شورای امنیت آمده است، کلیهی اعضای سازمان ملل دارای حق رای مساوی اند. حال می توان گفت که در قضیه ی لاکربی این قاعده با قطعنامه ی شماره 731 (18) شورای امنیت که در قالب فصل ششم صادر شده است ، نقض گردید. چرا که مطابق بند سوم ماده ی 27 منشور در تصمیم گیری های مربوط به فصل ششم یعنی حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات، طرف دعوی از دادن رای در شورای امنیت خودداری خواهد کرد و این در حالی است که امریکا و انگلیس که جزو طرفهای دعوای لاکربی بودند ، در رای گیری مربوط به قطعنامه ی فوق شرکت نمودند و این امر با دقت بیشتر معلوم می دارد که شورای امنیت برابری حقوقی را با صدور چنین قطعنامه ای نقض نموده است؛ چرا که در رای گیری قطعنامهی مزبور، هیچ کدام از طرفهای دعوی حق رای نداشته اند و عدم اعتراض به شرکت آمریکا و انگلیس در رای گیری علاوه بر نقض بند 3 ماده ی 27، نقض اصل تساوی حاکمیت نیز تلقی می گردد.
با توجه به اینکه در زمینه ی احترام به شخصیت دولتها و تساوی حاکمیت دولتها ، احترام به تمامیت ارضی از جمله مسائلی است که می توان آن را از مواردی تلقی نمود که در دوره ی جدید با اقدامات شورای امنیت نقض گردیده است. مصداق بارز این ادعا موضع گیری و اقدام شورا در برابر دولت عراق می باشد. مطابق بند 3 قطعنامه ی شماره 687 (19) شورای امنیت از دبیرکل درخواست می کند که اقدامات لازم برای علامتگذاری در مرز عراق و کویت را انجام دهد و در این طرح، بخشی از بندر رام القصر به کویت واگذار می شود . اقدام شورا در این زمینه مغایر حقوق بین الملل بود ، چرا که تحدید حدود ، منوط به تراضی ارادی دولتهاست . (20)
و از سوی دیگر اقدام شورا در این خصوص نقض منشور ملل متحد تلقی می شود چرا که مطابق بند 3 ماده ی 36 منشور ملل متحد، شورای امنیت در توصیه های خود براساس همین ماده ، باید در نظر داشته باشد که اختلافات قضایی باید به طور کلی توسط طرفین دعوی و بر طبق اساسنامه ی دیوان بین المللی دادگستری به دیوان مزبور ارجاع گردد و مطابق بند 1 ماده ی 96، مجمع عمومی و یا شورای امنیت می توانند درباره ی هر مساله ی حقوقی از دیوان بین المللی دادگستری درخواست نظر مشورتی بنماید. این دو ماده به طور ضمنی و غیرمستقیم شورای امنیت را فاقد صلاحیت رسیدگی به ابعاد حقوقی قضیه ی مطروحه در آن شورا می دانند و حال آنکه می بینیم شورای امنیت تحدید حدود دو دولت را که یک امر حقوقی است مورد بررسی قرار داده و تصمیماتی در این مورد اتخاذ نموده است و این تصمیمات با توجه به اینکه نقض تمامیت ارضی یک دولت بوده و از سوی دیگر ناقض اصل آزادی اراده می باشند ، ناقض اصل تساوی حاکمیت به مفهومی که در منشور ملل متحد مورد نظر است ، می باشند.
باید گفت هر گاه دلایل و استدلالاتی را که در مبحث قبل در خصوص ارزش حقوقی تعارض اصل حاکمیت و اقدامات شورا بیان داشتیم ، یک بار دیگر مرور کنیم، در خواهیم یافت که همان دلایل و استدلالات برای اثبات این امر که تساوی حاکمیت نیز استثنایی برصلاحیت نامحدود شورای امنیت نیست ، کافی به نظر می آید و به این ترتیب نقض اصل تساوی حاکمیت و تعارض پدید آمده، مشروعیت اقدامات شورای امنیت را خدشه دار نخواهد کرد.
اساساً ساختار شورای امنیت و ترکیب آن نقض اصل تساوی است ولی به لحاظ حقوقی، با پذیرش دول عضو مشروعیت یافته است. ماده ی 23 منشور ملل متحد، پنج کشور را عضو دائمی شورای امنیت شناخته و بر آنها در مسائل ماهوی ، امتیازات خاصی قائل شده است. مطابق این ماده ، کشورهای مزبور ، چین، ایالات متحده امریکا ، فرانسه ، بریتانیای کبیر و اتحاد جماهیر شوروی می باشند که بعد از فروپاشی شوروی، فدراسیون روسیه جانشین این کشور گردیده است. (21)
همانطور که قبلاً متذکر شدیم دولتهای نامبرده ، دارای حق وتو می باشند و با توسل به حق مزبور برای هر کدام از آنها ،امکان فلج کردن تصمیمات شورای امنیت که به نام کلیهی اعضای عضو سازمان ملل متحد عمل می کنند، با ابراز نظر مخالف، وجود دارد.به عبارت ساده تر با وجود چنین حقی اراده ی یک عضو دائم شورای امنیت به تنهایی در مواردی بر اراده کلیه ی دولتهای جهان برتری می یابد (22) و این امر نشان بارزی از عدم تساوی در منشور ملل متحد است که با پیش بینی ساختار کنونی شورای امنیت در متن آن به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
ارزش اوراق قرضه:
جریان وجود نقد به عنوان رشد شرکتها و ثروتهای شخصی محسوب میشوند. اما همه وجوه نقد مثل هم نمیباشند. نقدینگی در زمان فصلی از مشابه آن در زمان آینده بهتر است.
ارزشگذاری اوراق قرضه:
هر شخص در واقع، با خرید یک ورقۀ قرضه، دو چیز را میخرد:
جاری شدن پرداختهای بهره
پرداختهایی که شامل خود اوراق خریداری شده میشود (در زمان سررسید اوراق)
بنابراین ازش یک ورقه قرضه برابر است با ارزش فصلی پرداختهای بهره به علاوه ارزش فصلی ارزش اسمی.
VM= PMT×PVIFA (k ,n) + FV × PVIF (k , n)
نرخ بهره در برابر نرخ تنزیل:
نرخ بهره همان نرخ مقرر در زمان انتشار اوراق قرضه است. این نرخ بهره در تمام طول عمر یک ورقۀ قرضه ثابت و تغییرناپذیر است. نرخ تنزیلی برای تعدیل ریسک موجود در سرمایهگذاری استفاده میشود. تغییرات این نرخ بستگی به اوضاع مالی شرکتهای عررضهکننده اوراق قرضه، ئضعیت اقتصاد و عوامل دیگر تأثیرگذار دارد.
چگونه نرخ تنزیلی با نرخ بازدهه اوراق مرتبط شدهاند؟ نرخ تنزیلی برای تعدیل ریسک موجود در سرمایهگذاری استفاده میشود. تغییرات این نرخ بستگی به اوضاع مالی شرکتهای عرضهکننده اوراق قرضه، وضعیت اقتصاد و عوامل دیگر تأثیرگذار دارد.
چگونه نرخ تنزیلی با نرخ بازده اوراق مرتبط شدهاند؟ نرخ تنزیلی همان بازدۀ مورد انتظار توسط سرمایهگذاران برای رویارویی با ریسکهای موجود در کار است. هر چه میزان ریسک در کار بیشتر باشد، میزان تنزیلی بیشتری درخواست میگردد.
روش دیگر برای ارزشگذاری اوراق قرضه:
VB = PMT×
چرا در محاسبه ارزش اوراق قرضه از محاسبهکنندههای مالی و جداول ممکن است استفاده نشود؟
ممکن است در موقعیتی خاص جدول موجود نباشد.
ممکن است جداول، محدودههای ارزشی (n, k) بهره را تحت پوشش خود قرار ندهند.
برای آوردن دلیلی برای تأیید محاسبه ارزشیابی در قسمت k یاn .
ممکن است دلیلی برای بدست آوردن جدولها، دقت بیشتری مورد نیاز باشد.
مثال: ارزش اوراق شرکتی 100 ساله، 100.000 دلار با بهرۀ سالانه حدود 5600 دلار چقدر است؟ (نرخ تنزیل 8%)
VM= PMT×PVIFA (8% , 10) + FV × PVIF (8% , 10) = 5600× 71008/6 + 100000 × 46319/0
= 41/83895
در این مثال ارزش بازار اوراق قرضه کمتر ار ارزش اسمی آن است و ممکن است ارزش بازار اوراقی بیشتر از ارزش اسمی آن باشد. زمانی این اتفاق میافتد که نرخ بازده مورد انتظار کمتر از نرخ بهره مقرر شده باشد.
شکل 6-1: اله کلنگ ارزش اوراق قرضه
اوراق قرضه با نرخ بهره مورد انتظار کمتر از نرخ کوپن، با صرف به فروش میرسد. فرضیه این است که اگر اوراقی بهرۀ بیشتری نسبت به نرخ بازده مورد انتظار بپردازد، قیمت بیشتری را از خود ارائه میدهد و بالعکس.
بنا به دلایلی آگاهی از این نوع ارتباط، ضروری به نظر میرسد:
میتوانیم به مقبولیت محاسبه پی ببریم. اگر پاسخ به دست آمده از محاسبات، حقیقت ا.. کلنگی را نقض کند، این محاسبات را باید مجدداً بررسی کنیم.
این نوع ارتباط به ما کمک میکند تا اثر بازدهی اوراق فروخته شده * یا تخفیف داده شده را در ذهن تجسم کنیم.
اوراق فرضیه قابل بازخرید:
اوراقی هستند که تعهد برای شخص یا شرکت انتشاردهنده بوجود میآورند که * فروخته شده به مشتری توسط آنان قابل بازخرید باشد. انتشاردهندگان این اوراق معمولاً به منظور امتیازدهی به مصرف کننده، اوراق فرضیه را با صرف میپردازند.
مثال: فرض کنیم اوراق بهادار 30 سالهای به ارزش 500.000 دلار با نرخ کوپن 10% و بهره پرداختی ما لانه به ما عرضه شده و اوراق 15 سال قبل منتشر شده است.
شرایط بازخرید میگوید که اوراق قرضه در سال 20 اُم با صرفی معادل 10% ارزش اسمی بازخرید میشود. بازدهی این اوراق 6% است. ارزش اوراق قرضه چقدر است؟
ارزش اوراق تا * Vm= PMT×PVIFA (6% , 5) + FV × PVIF (6% , 15) = 694247/5
ارزش اوراق تا بازخرید Vc= PMT×PVIFA (6% , 5) + FV × PVIF (6% , 5) = 621611
فرد آگاه باید هر دو ارزش اوراق در هر دو زمان سر رسید و باز خرید را بررسی کنید و مبلغ کمتری از هر دو را بپردازد.
اوراق قرضه قابل تبدیل:
اوراقی هستند که قابل به * شرکتها میباشند (معمولاً * عادی). تبدیلپذیری خصیصهای است که در پی آن درخواست خرید اوراق بیشتری میشود. معمولاً بهرۀ این نوع اوراق از بهرهای که سرمایهگذار از سرمایهگذاری در بخش * عادی بدست میآورد، بیشتر است. به علاوه اگر ارزش * افزایش یابد، خصیصۀ تبدیلپذیری این امکان را برای سرمایهگذار فراهم میآورد تا در ترقی قیمت * مشارکت کند.
این اوراق نسبت به انواع دیگر، راحتتر به فروش میرسند پس نرخ کوپن کمتری را نسبت به انواع دیگر * ارائه میدهد.
بهرۀ این نوع اوراق، تخفیف مالیاتی را به همراه دارند.
مثال: اوراق قرضه قابل تبدیل 10 ساله با ارزش 1000 دلار، نرخ کوپن 8% و بهره پرداختی سالانه، ریسک بازده 12% ، هر اوراق قابل تبدیل به 50 برگ * به ارزش بازار 6 دلار. ارزش اوراق قرضه چقدر است؟ ارزش اوراق قرضه در صورت تبدیل چقدر است؟
VM= PMT×PVIFA (12% , 10) + FV × PVIF (12% , 10) = 99/773
در صورت تبدیل VB= 50× 6 = 300
فرض کنید ارزش بازار * به 18 دلار رسیده است. ارزش * چقدر است؟ 18 ×50 = 900. همانط.ر که میبینیم ارزش بازار * بیشتر از ارزش اوراق قرضه است. به عبارت دیگر * عادی بطور ذاتی، فطرپذیری را به همراه دارد. بنابراین این نوع ارزشگذاری به ارزش * عادی در دورههای زمانی خاص بستگی دارد.
نرخ بازده اوراق قرضه با استفاده از الگوریتمها بدست میآیند. در این الگوریتم از تخمین استفاده میکنیم.
مثال: فرض کنیم 100.000 دلاری، 10 ساله 5/7% با پرداخت بهره سالانه به ارزش 500/104 به فروش میرسد. بازده آن چقدر است؟
چون ارزش بازار اوراق بیشتر ز ارزش اسمی است نتیجه میگیریم که نرخ بازده اوراق کمتر از نرخ کوپن است. پس k1 را به میزان 70% به صورت تخمینی انتخاب میکنیم و test1 را بدست میآوریم.
Test1= PMT×PVIFA (7% , 10) + FV × PVIF (7% , 10) = 85/103512
Test1= PMT×PVIFA (6% , 10) + FV × PVIF (6% , 10) =68/039/111
Test1= PMT×PVIFA (6% , 10) + FV × PVIF (6% , 10) =68/039/111
بازده برای بازخرید :
بازده بازخرید با روش مشابهی محاسبه میگردد با این تفاوت که تعداد دورهها تا تاریخ بازخرید برای تنزیل استفاده میشود، به علاوهFV فقط ارزش اسمی نمیباشد بلکه ارزش اسمی به علاوه صرف بازخرید میباشد.
تئوری تناسب:
تناسب تکنیکی است که برای محاسبه بازده اوراق قرضه، نرخ بازده داخلی و مسائل گوناگون دیگر بکار میرود. بازده اوراق، نرخ تنزیلی است که جریانات عایدی اوراق قرضه را دقیقاً برابر بازارآن میکند. (Vm)
اگر نرخهای k را روی محور n و VB را روی محور y قرار دهیم، میتوانیم نمودار ارزشهای اوراق بهادار را رسم کنیم.
خلاصه:
نرخ تنزیلی که نرخ بازده مورد انتظار نیز نامیده میشود، ضرورت حداقل بازده برای تحریک سرمایهگذاران به منظور خرید اوراق قرضه را به همراه دارد.
نرخهای بهره کوپن در طول عمر یک ورقه قرضه ثابت میماند، در حالیکه نرخ تنزیلی برای ریسکهای اقتصادی تغییر میکند. اگر نرخ باززده مورد انتظار بزرگتر از نرخ کوپن باشد، اوراق قرضه با تخفیف بفروش میروند و بالعکس. ممکن است بازده تا سررسید یا موعد بازخرید، با انتخاب نرخهای تخمینی k1 , k2 محاسبه شود. از نتیجه حاصله میتوان در فرمول تناسب استفاده نمود تا یک مقدار تخمینی نزدیک به بازده واقعی حاصل گردد. مقدار خطا و دقت آن در صورت دلخواه با قرار دادن بازده مورد انتظار در معادله، ارزشگذاری و نتیجهاش با ارزش بازار اوراق مقایسه و محاسبه میگردد. اختلاف میان ارزش محاسباتی و ارزش بازار، تقسیم بر ارزش بازار، درصد تخمینی خطا را نشان میدهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
حجاب، ارزش یا روش
کسانی کوشیدهاند از طریق فاصله انداختن میان ارزشها با روش تحقق عینی آنها، میان حجاب با عفاف، تفکیک نموده و حجاب را غیر ضروری میخوانند و حفظ عفت را بدون حجاب نیز ممکن میدانند. اینک ما این تلاش را ارزیابی میکنیم:
تحلیل واژه:
-1 معنای لغوی: عفاف با فتح حرف اول، از ریشه "عفت" است و راغب اصفهانی در مفردات(1) خود، عفت را معنی میکند:
«العفة حصول حالةٍ للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة».
(عفت، پدید آمدن حالتی برای نفس است که به وسیلة آن از فزون خواهی شهوت جلوگیری شود).
طریحی نیز در مجمع البحرین(2) میآورد:
«عَفَّ عن الشیِء ای امتنع عنه فهو عفیفٌ».
(عفاف از چیزی ورزید یعنی از آن امتناع ورزید پس او عفیف است).
و ابن منظور در لسانالعرب(3) مینویسد:
«اللفة: الکف عما لا یحل و لایجمل».
(عفت: خویشتن داری از آنچه حلال و زیبا نیست).
شرتونی لبنانی نیز در اقرب الموارد(4) مینویسد:
«عَفٍّ الرجل: کَفَّ عما لا یحل و لا یجمل قولاً او فعلأ وامتنع». (عفاف ورزید یعنی در گفتار و کردار از آنچه حلال نیست دوری جست و خویشتنداری نمود).
پایه عفاف، خویشتنداری است و ردپایی از جنسیت یا اختصاص به جنس خاص (زن) در معنی لغوی عفاف، وجود ندارد.
-2 معنای عرفی: در ادب پارسی، "عفاف" از نظر معنا و گویش، تفاوت یافته است.
در لغتنامة دهخدا(5) چنین آمده است:
«عفاف: پارسایی و پرهیزگاری، نهفتگی، پاکدامنی، خویشتن داری».
دکتر معین در فرهنگ فارسی معین(6) آورده است:
«عفاف: پارسایی، پرهیزگاری، پاکدامنی، در تداول غالباً به کسر اول تلفظ میکنند.»
بنابراین در گویش فارسی، عفاف به کسر اول و به معنی "پاکدامنی" به کار میرود.
-3 معنای اصلاحی: در تفکر اسلامی، عفاف، واژهای با بار معنایی خاص برگرفته از آیات و روایات، و گونهای منش است همراه با کُنِش رفتاری و گفتاری.
عفاف در قرآن: در قرآن چهار بار از ریشة عفاف، استفاده شده است:
-1 سورة بقره - 273: «یحسبهم الجاهل اغنیاًء من التعفف»؛
(نا آگاه گمان میبرد که اینان توانگرند زیرا عفاف میورزند). در این آیه، کنش بزرگ منشانه، عفاف است، خویشتنداری، عزت نفس و امتناع از دست نیاز دراز کردن.
-2 سورة نسأ - 6: دربارة شناخت زمان رشد و بلوغ یتیمان، به سرپرستان سفارش میکند که از دست یازی به اموال یتیمان خودداری کنند و عفاف ورزند. این آیه نیز خویشتنداری را عفاف را خوانده است.
-3 سورة نور - 32: «ولیتعفف الذین لا یجدون نکاحاً حتی انعمهم الله من فضله»؛ (و کسانی که اسباب زناشویی نمییابند، پاکدامنی ورزند تا آنکه خداوند از بخشش خویش توانگرشان گرداند). در این آیه خویشتنداری (استعفاف) را به رام کردن قوة جنسی اطلاق فرموده است.
-4 سورة نور - 60: «و القواعد من النسأ اللا تی لا یرجون نکاحأ فلیس علیهن جناحُ ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینةٍ و ان یستعففنَ خیرٌ لهن والله سمیعٌ علیمٌ.»؛ (و زنان یائسهای که امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که جامهها (چادرها)یشان را فروگذارند به شرط آنکه زینت نمایی نکنند و اگر پاکدامنی بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنوای داناست(7)».
در زبان پارسی، از خویشتنداری در امور جنسی و شره نبودن، به پاکدامنی تعبیر میکنند که بخشی از گسترة معنایی "عفاف" است زیرا عفاف، مطلق خویشتنداری را گویند همانگونه که در آیات یاد شده، از خویشتنداری در امور اقتصادی و مالی نیز با کلمة استعفاف و تعفف، یاد شده است.
اینک آیا میتوان گفت: عفاف، صرفاً همان حالت درونی و نفسانی است و به بروز خارجی و اجتماعی آن حالت نفسانی، ربطی ندارد؟! از منظر قرآن، چنین نیست بلکه به دلیل اهمیت نحوة بروز عفاف، این واژه، به «ظهور خویشتنداری» نظر دارد. در آیة نخست، حالت رفتاری مسلمان فقیر را به نمایش میگذارد که چگونه خود را بینیاز جلوه میدادند، با رفتاری عفیفانه و بزرگ منشانه.
در آیة دوم، دست یازی به اموال یتیمان را غیر عفیفانه، معرفی میکند. در سومین آیه، خویشتنداری و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسی را استعفاف میداند و آیة چهارم، زنان سالخورده را سفارش میکند که عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، یعنی عفاف را برابر با «حجاب» گرفته است. بنابراین عفاف از منظر تفکر اسلامی، هم رویة درونی دارد که حالتی نفسانی جهت کنترل و جهتدهی به شهوت (کشش و اشتیاق) است و هم رویهای بیرونی که نشانههایش در رفتار و گفتار هویدا میشود تا حالت درون را به نمایش گذارد. در روایات اسلامی نیز "عفاف" به معنی "خویشتنداری" است که در کردار و گفتار آشکار باشد.
مرحوم شیخ عباس قمی در سفینه البحار(8)آورده است:
«و یطلق فی الاخبار غالباً علی عفة الفرج و البطن و کفها عن مشتهیاتهما المحرمه». (در روایات، عفاف،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 93
بخش دوم
ارزشها و روشها
هر یک از منتقدان و یا لااقل هر یک از مکتبهای مشهور نقد ادبی در کار نقادی و سخنسنجی مبادی و روشهای دیگر پیش گرفته است. ازین گذشت مذاهب و آراء فلسفی در طرز فکر و نحوة اندیشهیی که نقادان و سخنشناسان در مورد ارزش آثار ادبی داشتهاند تأثیر داشته است و هر مسلک و مشرب فلسفی جمعی از منتقدان را به روش و شیوهیی دیگر هدایت کرده است. چنان که رأی ارسطو در باب شعر و خطابه مکتب نقد ادبی کلاسیسیسم را بوجود آورده است در صورتیکه فلسفه دکارت هر چند خود او بطور مستقیم و بلاواسطه در مسائل مربوط به نقد ادبی خوضی نکرده است، لیکن بطور غیرمستقیم و معالواسطه از جهات و اسباب شیوة نقادی کسانی از منتقدان بوده است، که در نقادی دنبال دقت و صراحت و وضوح میرفتهاند.
در هر حال هنوز زود است که بتوان از مباد و روشهای متعددی که اکنون در نقادی رائج است یک یا چند اصل و روش را برگزید و آن را بر سایر روشها و مبادی رجحان نهاد. زیرا با وجود مجاهدات ارزندهیی که نقادان معروف طی قرون اخیر در راه تحکیم و توسعه مبانی انتقاد کردهاند نقد، هماکنون هنوز مانند فلسفه از مرحلة قطعی و تحققی بسیار بدور است. میتوان گفت که نقد اکنون در مرحلة فلسفی سیر میکند و سالها و شاید قرنها لازم است تا بتواند در مرحلة اثباتی و تحققی که اکنون مخصوص علوم است قد بگذارد.
نقد اخلاقی
بعضی ارزش اخلاقی را اصل و ملاک نقادی شمردهاند. هر شعر و سخنی را که با حکمت و اخلاق مقرون و موافق باشد میپسندند و میستایند و هر آنچه را خلاف اخلاق و حکمت باشد مینکوهند و رد میکنند. اساس این شیوة نقد مبتنی بر این نکته است که آیا ادب و هنر وسیله و افزار اخلاق و تربیت است یا اینکه خود هدف و غایت خویش بشمار میآید؟
در نظر اصحاب این روش شعر و ادب مستلزم وعظ و تحقیق و حکمت است و نه همان از شعر و ادب هر چه را خلاف اخلاق و حکمت بوده است نکوهیده و رد کردهاند بلکه بعضی از آنها با شعر و شاعری نیز به دشمنی و ستیز برخاستهاند.
از وقتی که شعر از طریق مدح و هجا برای شاعران وسیلة کسب روزی گردید قدر و مقام شعرا در نزد مردم تنزل فاحش یافت. شعر که تا آن زمان مانند زبان خدایان آسمانی و مقدس و برتر از نیازهای بشری بود مثل حربة گدایان، وسیلة تهدید و تطمیع قرار گرفت و رفته رفته کار بدانجا رسید که ارباب غیرت از خواندن آن اجتناب کردند و آنرا مایة ننگ و رسوائی شمردند.
باری کسانیکه به اتکاء مبانی و اصول دینی و اخلاقی از شعر و شاعری اجتناب میورزیدند دستاویزشان این بود که در شعر سخنان هرزه و یافه و دروغ و گزافه و علیالجمله باطل فراوان است و از این جهت اشتغال بدان خلاف مکارم اخلاق و فضایل انسانی است.
نکته این است که قضاوت در باب ارزش اخلاقی آثار ادبی در قرون مختلف و جوامع متفاوت همواره حاصل واحدی نداشته است و عجب نیست که جامعهیی و نقادی یک اثر را خلاف اخلاق بشمرد و جامعة دیگر و نقاد دیگر در اوضاع و احوالی مغایر نظری متفاوت در باب ارزش اخلاقی آن اظهار کند.
نقد اجتماعی
شک نیست که محیط ادبی از تأثیر محیط اجتماعی برکنار نتواند بود. افکار و عقاید و ذوقها و اندیشهها تابع احوال اجتماعی میباشد. در روش «نقد اجتماعی» تأثیری که ادبیات در جامعه دارد و نیز تأثیری که جامعه در آثار ادبی دارد مورد مطالعه است. به عبارت دیگر در نزد آن دسته از نقادانی که دنبال آن شیوه رفتهاند از آداب و رسوم اجتماعی و عقاید و نهضتهائی که در آثار ادبی در جامعه میباشند سخن میرود. البته قریحة شاعر و نویسنده و ذوق و تمایلات فردی و شخصی او قویترین عامل در ایجاد آثار ادبی محسوب میگردد اما در هر عصر شاعر و نویسنده با خوانندگان و خریداران خاصی سر و کار پیدا میکند و گاه اتفاق میافتد که برای ارضاءپسندها و سلیقههای مردم ناچار شود ذوق و پسند خود را بکلی به کناری نهد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 70
ارزش نقش ارتباط رسانهای فنی در توسعه سیستمهای اطلاعاتی
چکیده: طیف نقشهای اجرا شده توسط ارتباط رسانهای فنی در فرآیند توسعه سیستمها شناسایی شده و براساس یک تحقیق توسط ارتباط رسان های فنی استرالیایی در سال 1997 منتشر شد. تحقیق موردی پس از آن بررسی توسعه 20 سیستم اطلاعاتی جدید را انجام داد. هدف تحقیق، کمیت بخشی به مشارکت ارتباط رسانان منفی از دیدگاه بیرونی توسعه دهندگان و کاربران –این مقاله یافتههای عمده از این تحقیق را شرح میدهد- نتایج، حاوی یافتههای تحقیق 1997 است که در آن ارتباط رسانان فنی مشارکت مثبتی در توسعه سیستمهای اطلاعاتی داشتند. نتایج به طور کمیتی نشان میدهد که کاربران به طور برجسته در جائیکه ارتباط رسانان فنی در فرآیند توسعه حضور داشتند.
اصطلاحات شاخص سیستمهای اطلاعاتی ارتباط سازمان فنی
چرخه عمر توسعه سیستمهای سنتی، نیاز به گزارش سازی کاربر را شناسایی کرده اما به طور کل نگارش این موضوع بر مراحل بعدی چرخه پیش از مرور دوباره سیستم و شروع دوباره چرخه، منتقل میکند مراجع مربوط به نقش ارتباط رسانان فنی به دلیل عدم حضور آنها در ادبیات سیستم های اطلاعاتی آشکار و واضح است. در ادبیات ارتباط فنی، وضعیت ارتباط رسانان فنی در سیستمهای توسعه نیز به مقدار کم گزارش شده است. این تعجب برانگیز نیست بنابراین، توجه کم به حوزه حضور ارتباط رسان فنی در فرآیند توسعه سیستم و وقتی که این مشارکت حداکثر ارزش را دارد. داده شده است. کار اخیر با حمایت مالی انجمن ارتباط فنی با هدف نحوه عمل ارتباط رسانان در افزایش ارزش اجرا شده Redigh از این مطالعه گزارش میدهد که در حوزه تکنولوژی اطلاعات، کار ارتباط سازان فنی به کاهش هزینههای تعمیرات و نگهداری و زمان برنامه ریزی، هزینههای کمتر آموزشی و حمایتی و کاهش خطاهای کاربر منجر شد. مثالهای دیگری توسط ادبیات ارائه شده اند، که حمایت بیشتری را در مورد اینکه ارتباط رسانان فنی موجب افزایش ارزش فرآیند توسعه میشوند ، ارائه میکنند.
یک مقالهای که زودتر در یک تحقیق ملی از ارتباط رسانان فنی گزارش شده هدف آن شناسایی نقش ارتباط رسانان فنی در توسعه سیستمهای اطلاعاتی در استرالیا است. مقاله گزارش دادکه نقشهای زیر به طور وسیع توسط ارتباط رسانان فنی اجرا شده است.
عمل به عنوان حامی کاربر
نگارش کمک آنلاین
نگارش وویرایش سیستم و پیامها و
ارائه توصیه به طرح رابطه
این مسئله در دیگر مطالعات گزارش شده در ادبیات ارتباط فنی ثابت است که معتقدند ارتباط رسانان فنی مهارت اجرای نقشها را دارند.
نتایج تحقیق 1997 بیشتر از قبل نشان داد که برای حضور کارآمد ارتباط رسانان فنی و برای مشارکت آن با حداکثر ارزش، آنها باید در مرحله آغازین فرآیند توسعه حاضر شوند. و آغازین یعنی، پیش یا در مرحله طراحی- مقاله گزارش داد که 66% ارتباط رسانان فنی در پیش یا در مرحله طراحی حاضر شدند.
در حالیکه تحقیق میتوانست به طور واضح شناسایی کند که نقشهای ارتباط رسانان فنی کدام است و در چه زمان آنها در فرآیند توسعه حاضر شدهاند، نتایج جزئیات بیشتری را از نحوه مشارکت این نقشها یا افزایش ارزش در توسعه سیستمها، خصوصاً از یک دیدگاه کاربر را ارائه نکردهاند- کار مطالعه موردی بیشتر برای شرح و ارائه جزئیات بیشتر تأثیر کار ارتباط رسان فنی طراحی شد.
روشها
کار تحقیق 1997 و تحقیق گزارش شده در اینجا بخشی از کار آرایهای انجام شده از طریق مدرسه سیستمهای اطلاعاتی دانشگاه Monash، ملبورن، استرالیا است. مطالعه موردی بررسی توسعه 20 سیستم اطلاعاتی را شامل میشد. نیمی از سیستمها در طول توسعه، یک ارتباط رسان فنی را حاضر کردند، که با سیستمهای نوع A شناسایی میشدند و نیمی دیگر سیستمهای نوع B بودند که از حضور آنها استفاده نکردند.