واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره علامه حلی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

در شب 29 رمضان 648 قمری در این شهر فرزندی از خاندانی پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه باری تعالی قرار گرفت. نامش حسن و معروف به آیت الله علامه حلی است. مادرش بانویی نیکوکار و عفیف، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلی خواهر محقق حلی است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهای عصر خویش در شهر فقاهت حله است.

علامه حلی از طرف پدر به «آل مطهر» پیوند می خورد که خاندانی مقدس و بزرگ و همه اهل دانش و فضیلت و تقوا بودند. از آنها آثار و نوشته های گرانقدر به یادگار مانده که تا به امروز و در امتداد تاریخ مورد استفاده دانش پژوهان قرار گرفته است. آل مطهر به قبیله بنی اسد که بزرگترین قبیله عرب در شهر حله است پیوند می خورند که مدت زمانی حکومت و سیادت از آنها بود.

حسن بن یوسف پس از آموختن کتاب وحی و خط، کم کم آمادگی فراگیری دانشها را در خود تقویت نمود و در مراحل اولیه تحصیل مقدمات و مبادی علوم را در محضر پدر فاضل و فقیه خود آموخت و به سبب کسب این همه فضیلتها و نیکی ها در سنین کودکی به لقب «جمال الدین» (زینت و زیبایی دین) در بین خانواده و دانشمندان مشهور گشت.

جمال الدین حسن در شهر حله بزیست و در محضر فقها، متکلمان و فلاسفه والامقام با کمال ادب زانو زد و از روح بلند معنوی و اخلاق و دانش آنان بهره کافی برد و خویشتن را به دانش و تهذیب نفس آراست و به تمام فنون و علوم مسلح گردید و از دست آنان به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر گردید. حال به اختصار به نام چند نفر از اساتید بزرگوار وی اشاره می کنیم:

شیخ یوسف سدید الدین (پدر ارجمند او)، محقق حلی (602 ـ 676 ق) خواجه نصیر الدین طوسی (597 ـ 672 ق)، سید رضی الدین علی بن طاووس (589 ـ 664 ق)، سید احمد بن طاووس (متوفی به سال 673 ق)، یحیی بن سعید حلی (متوفی به سال 690)، مفید الدین محمد بن جهم حلی و ....

جمال الدین حسن، ستاره پر فروغ «آل مطهر» و شهر فقاهت حله هنوز مدت زمانی از تحصیلش نگذشته بود که با ذوق سرشار خدادادی و علاقه وافر، به تمام دانشهای بشری مانند فقه و حدیث، کلام و فلسفه، اصول فقه، منطبق، ریاضیات و هندسه مسلح گردید و تجربه لازمه را به دست آورد. آوازه فضل و دانش وی به سرعت در سرزمین حله و دیگر شهرها پیچید و در مجالس درس و محیط فرهنگی نام مقدسش را به نیکی و احترام یاد می کردند و «علامه» اش می خواندند.

علامه حلی چون خورشید فروزان در آسمان فقاهت درخشید و دیگران از نور وجودش استفاده کردند. در شهر حله حوزه درس تشکیل داد و علاقمندان و تشنه کامان معارف و علوم اهل بیت (ع) از گوشه و کنار جذب آن شدند و از دریای بی کرانش سیراب گشتند.

یکی از دانشمندان می گوید: علامه حلی نظیری ندارد نه پیش از زمان خودش و نه بعد از آن. کسی که در مجلس درس او پانصد مجتهد تربیت شد.

از جمله فرزانگان و ستارگانی که در محضرش زانو زدند و از انفاس پاک و مکتب پربار فقهی، کلامی و روح بلندش بهره ها بردند و از دست مبارکش به دریافت اجازه نامه اجتهادی و نقل حدیث مفتخر شدند اینان بودند:

فرزند عزیز و نابغه اش محمد بن حسن بن یوسف حلی معروف به «فخر المحققین» (682 ـ 771 ق)، سید عمیدالدین عبدالمطلب و سید ضیاء الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی (خواهر زادگان علامه حلی) تاج الدین سید محمد بن قاسم حسنی معروف به «ابن معیه» (متوفی 776 ق)، رضی الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی (متوفی 757 ق)، قطب الدین رازی (متوفی 776 ق) سید نجم الدین مهنا بن سنا مدنی، تاج الدین محمود بن مولا، تقی الدین ابراهیم بن حسین آملی و محمد بن علی جرجانی.

بعد از رحلت محقق حلی در سال 676 ق که زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده داشت شاگردان ممتاز وی و فقها و دانشمندان حله به دنبال فقیه و مجتهدی بودند که خصوصیات مرجعیت و زعامت را دارا باشد تا او را به عنوان مرجع تقلید معرفی کنند. آنان تنها علامه حلی را که از شاگردان برجسته و دست پرورده مکتب فقهی محقق حلی بود و فقها و مجتهدان بنام آن روزگار در حوزه درس وی شرکت می کردند شایسته مرجعیت و پیشوایی دین می شناختند و این در زمانی بود که فقط 28 بهار از عمر شریف علامه گذشته بود. این امر حاکی از نبوغ و شخصیت والای اوست که در این سنین تمام دانشها و فضایل اخلاقی و کرامتهای معنوی و انسانی را به کمال رسانده و از دیگر عالمان و مجتهدان برتری جسته و به مقام شامخ مرجع تقلید و فتوا در احکام شرع مقدس اسلام نایل گشته بود.

آری پس از رحلت محقق حلی زعامت و مرجعیت شیعیان به علامه حلی منتقل گردید و این بار امانت الهی بر دوش با کفایت او گذاشته شد. بدین سبب به لقب مقدس و شریف «آیت الله» مشهور گردید؛ که در آن روزگار تنها او به این لقب خوانده می شد و هرکس آیت الله می گفت منظورش علامه حلی بود. 

حضور فقیه یگانه عصر علامه حلی در ایران و مرکز حکومت مغولان خیر و برکت بود و با زمینه هایی که حاکم مغول برای وی به وجود آورده بود کمال بهره را برد و به دفاع از امامت و ولایت ائمه معصومین (ع) برخاست. از این رو بزرگترین جلسه مناظره با حضور اندیشمندان شیعی و علمای مذاهب مختلف برگزار شد. از طرف علمای اهل سنت خواجه نظام الدین عبدالملک مراغه ای که از علمای شافعی و داناترین آنها بود برگزیده شد. علامه حلی با وی در بحث امامت مناظره کرد و خلافت بلافصل مولا علی (ع) بعد از رسالت پیامبر اسلام را ثابت نمود و با دلیلهای بسیار محکم برتری مذهب شیعه امامیه را چنان روشن ساخت که جای هیچ گونه تردید و شبهه ای برای حاضر باقی نماند.

پس از جلسات بحث و مناظره و اثبات حقانیت مذهب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اولجایتو (حاکم عصر وی از پادشان مغول) مذهب شیعه را انتخاب کرد و به لقب «سلطان محمد خدابنده» معروف گشت. پس از اعلان تشیع وی، در سراسر ایران مذهب اهل بیت منتشر شد و سلطان به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرها به نام مقدس ائمه معصومین (ع) سکه زنند و سر در مساجد و اماکن مشرفه به نام ائمه مزین گردد.

علامه حلی پس از یک دهه تلاش و خدمات ارزنده فرهنگی و به اهتزاز در آوردن پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت (ع) در سراسر قلمرو مغولان در ایران، در سال 716 ق. بعد از مرگ سلطان محمد خدا بنده، به وطن خویش سرزمین حله برگشت و در آنجا به تدریس و تألیف مشغول گردید و تا آخر عمر منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت.

 تدریس و تألیف هر یک فضیلت بسیار مهمی برای رادمردان عرصه دانش است و علامه شخصیتی بود که در این دو جنبه از دیگر محققان و دانشوران پیشی گرفت و سرآمد روزگار شد. چنانکه گفته اند: علامه حلی زمانی از نوشتن کتابهای حکمت و کلام فارغ شد و به تألیف کتابهای فقهی پرداخت که از عمر مبارکش بیش از 26 سال نگذشته بود.

او در رشته های گوناگون علوم کتابهای زیادی دارد که اگر در مجموعه ای جمع آوری شود دایره المعارف و کتابخانه بسیار ارزشمندی خواهد شد. یکی از دانشمندان می نویسد: "اگر به نوشته های علامه دقت کنید پی خواهید برد که این مرد از طرف خداوند تأیید شده است، بلکه نشانه ای از نشانه های خداست. چنانچه نوشته های وی بر ایام عمرش ـ از ولادت تا وفات ـ تقسیم شود سهم هر روز یک دفترچه بزرگ می شود."

 الف) آثار فقهی

منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، تلخیص المرام فی معرفه الاحکام، غایه الاحکام فی تصحیح تلخیص المرام و ............

ب) آثار اصولی:

النکه البدیعه فی تحریر الذریعه، غایه الوصول و ایضاح السبل و ............

ج) آثار کلامی و اعتقادی:

منهاج الیقین، کشف المراد، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت و ............

د) آثار حدیثی:

استقصاء الاعتبار فی تحقیق معانی الاخبار، مصابیح الانوار، الدرر و المرجان فی الاحادیث الصحاح و الحسان و .........)

ه) آثار رجالی:

خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، کشف المقال فی معرفه الرجال، ایضاح الاشتباه.

و) آثار تفسیری:

نهج الایمان فی تفسیر القرآن، القول الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز و ایضاح مخالفه السنه.

ز) آثار فلسفی و منطقی:

القواعد و المقاصد، الاسرار الخفیه، کاشف الاستار، الدرالمکنون، المقاومات، حل المشکلات و ...........

ح) آثار ارزنده در زمینه دعا:

الادعیه الفاخره المنقوله عن الائمه الطاهره و منهاج الصلاح فی اختصار المصباح.

ط) آثار ادبی:

کشف المکنون من کتاب القانون، بسط الکافیه، المقاصد الوافیه بفوائد القانون والکافیه و ...............

 

مرحوم علامه با اندیشه و فکر مواج خویش علاوه بر تحولی که در فقه ایجاد کرد و در عصر خویش مسیر اندیشه فقها را متوجه مبانی فقه و معارف اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نمود در فنون و دانشهای دیگر چون حدیث تحول بنیادی به وجود آورد و دریچه ای به روی محققان در طول تاریخ گشود که مشعل پر فروغی فراراه آنان شد.

عارف فرزانه و اسوه ایمان و تقوا علامه حلی با آن همه تلاش فرهنگی و تدریس و نوشتن کتابهای ارزنده، از یاد خدا و تقرب به درگاه حق غافل نبود و موفقیت در عرصه دانش و خدمات ارزشمندی و پر بار را در سایه ارتباط معنوی و تقوای الهی می دانست. او را از زاهدترین و با تقواترین مردم معرفی کرده اند.

علامه حلی پرچم ولایت را برافراشت و با تمام وجود از ولایت و رهبری صحیح دفاع کرد. این عشق سرشار به خاندان طهارت (ع) با گوشت، پوست و استخوانش آمیخته بود و آنجا که در ارتباط با آنان قلم بر صفحه کاغذ می گذاشت با اخلاص برخاسته از اعماق جانش چنین می نگاشت:

بزرگترین سرچشمه دوستی و محبت اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اطاعت و پذیرش حکومت و ولایت آنهاست و قیام بر همان شیوه ای که آنان ترسیم کردند....

سفارش می کنم به محبت و عشق ورزی به فرزندان فاطمه زهرا (ع). چون آنان شفاعت کنندگان ما هستند در روزی که مال و فرزندان برای ما سودی نخواهند داشت....

علامه به پیروی از مولا و مقتدایش امیر المومنین (ع) نواحی وسیعی را با مال و دست خود آباد کرد و برای استفاده مردم وقف نمود و این یکی از فضیلتهای او بود که در زندگی کمتر دانشمند و فقیهی به چشم می خورد.

شب جمعه که فرا می رسید بوی تربت مقدس اباعبدالله الحسین (ع) و عشق زیارت حضرتش، علامه را بی تاب می کرد و از حله به کربلا میکشاند. از این رو هر هفته روزهای پنجشنبه به زیارت مولا و آقایش می شتافت.

پایان زندگی هر کس به مرگ اوست. جز مرد حق که مرگ وی آغاز دفتر است. محرم سال 726 ق. برای شیعیان و پیروان راستین اسلام فراموش نشدنی است. عزا و ماتم آنان افزون است. بویژه حله این سرزمین مردان پاک سرشت و عاشقان اهل بیت (ع) شور و ماتم بیشتری دارد.

عجب تقارن و اتفاق! پاسدار بزرگ اسلام و فقیه شیعه، علامه حلی، ولادتش در ماه پر برکت و با فضیلت رمضان واقع شد و زندگی اش با خیر و برکت فراوان گردید و بعد از گذشت 78 سال عمر پر بار، پرواز روحش با عشق و محبتی که به اهل بیت نبوت و رابطه نا گسستنی با ولایت داشت، در ماه شهادت به وقوع پیوست و به روح مطهر سالار شهیدان امام حسین (ع) پیوند خورد.

در 21 محرم سال 726 قمری مرجع تقلید شیعه، فقیه و عارف فرزانه، ستاره پر فروغ آسمان علم و فقاهت، آیت الله علامه حلی دار فانی را وداع گفت و روح ملکوتی اش به سوی خدا پرواز کرد و به رضوان و لقای معبودش شتافت. غم و اندوه بر چهره همه سایه افکند. پیکر پاکش به نجف تشییع گردید و در جوار بارگاه ملکوتی مولای متقیان علی (ع) در حرم مطهر به خاک سپرده شد.

از ایوان طلای امیر المومنین (ع) دری به رواق علوی گشوده است. پس از ورود به سمت راست، حجره ای کوجک دارای پنجره فولادی، مخصوص قبر شریف علامه حلی است. زائران بارگان علوی در مقابل این حجره توقفی کرده، مرقد شریفش را زیارت می کنند و از روح بلندش مدد می جویند.



خرید و دانلود تحقیق درباره علامه حلی


تحقیق درباره عزاداری امام حسین

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

برای این پست مراسم ظهر عاشورا در شهرستان تفت را برایتون می نویسیم.

نمی دانم چرا عزاداری برای امام حسین (ع) به این شکل جا افتاده است یعنی هنوز امام حسین شهید نشده است ما ده شب برای ایشان عزاداری می کنیم ولی با شهادت ایشان در ظهر عاشورا تقریبا عزاداریها تمام می شود. اما به هرحال مراسم عزاداری در تفت به این صورت است که هرشب یکی یا چندمحله میزبان هیاتها ی عزاداری هستند تا شب آخر مثلا شب عاشورا محله سرده میزبان تمام هیاتهای تفت است و فردای آن روز یعنی صبح روز عاشورا تمام هیاتهای عزاداری طبق برنامه ای که از طرف فرمانداری تعیین شده است وارد حسینیه امام می شوند وبه عزاداری می پردازند تا ظهر عاشورا بعد از عزاداری در صبح و شهادت امام حسین در ظهر عاشورا مردم طبق یک سنت قدیمی برای نخل برداری (نقل برداری) به حسینیه امام می آیند البته در تفت دو حسینیه بزرگ یکی حسینیه ابوالفضل (ع) در محله گرمسیر و دیگری حسینیه امام در محله بازار وجود دارد که دو نخل قدیمی بزرگ در آنجا هست که نماد تابوت امام حسین(ع) و در روز بیست و یکم رمضان تابوت حضرت علی (ع) است .

مراسم به این شکل اجرا می شود که جوانان هیئت سرده از محله خود با پای پیاده و سینه زنان به طرف حسینیه گرمسیر حرکت میکنند و در مسیر با خواندن نوحه های زیبا مثل:

روز قتل بی کسان است ای خدا

ماتم لب تشنگان است ای خدا

این حسین نازنیین است ای خدا

جسم پاکش بر زمین است ای خدا

و پیوستن مردم به آنها تا نزدیکی حسینیه می روند در آنجا مردمی که در زیر نخل جا گرفته اند که شامل جوانان محله گرمسیر در سمت راست نخل– جوانان سلطان آباد در  جلو نخل و جوانان محله بازار در عقب نخل هستند سمت چپ نخل را هم برای هیئت سرده در نظر می گیرند.

دز اینجا هیئت سرده بر سر زنان و با گفتن حسین حسین و دوان دوان وارد حسینیه می شوند . و به طرف نخل می روند و در زیر نخل در جایگاه مخصوص خود جای میگیرند و با صدای یا علی نخل را بلند می کنند و حرکت می کنند در این لحظه از بلند گو تکیه اذان گفته می شود . شخصی روی نخل به عنوان راهنما می ایستد و نخل برداران را راهنمایی می کند. بعد از گرداندن نخل دور کلک حسینیه برای سه مرتبه نخل را در پایین حسینیه گذاشته و باز با حسین حسین گفتن جلو عزاخانه امام حسین می آیند دقائقی را بر سر و صورت خود می زنند و حسین حسین می گویند . در حسینیه گرمسیر مراسم تا همین جا تمام می شود . بعد هیئت سرده از حسینیه گرمسیر به طرف حسینیه امام حرکت می کنند.

و مانند دفعه قبل با پای پیاده و سینه زنان و نوحه خوانی مثل:

این قاسم پادر حنا در کربلا

ای شعور آخر عزا شد ای خدا

در نجف شیر خدا دارد عزا

فاطمه بر سر زنان است ای خدا

تا پایین حسینیه امام می آیند مردم در زیر نخل جا گرفته اند طبق سنت قدیمی قسمتی از نخل برای جوانان بازار و قسمتی برای محلات دیگر در نطر گرفته شده است و قسمتی را هم برای هیئت میهمان یعنی سرده در نظر می گیرند.

هیئت با ورود به حسینیه به طرف نخل می روند و حسین حسین کنان در زیر نخل جا می گیرند و با مستقر شدن همه در زیر نخل و بلند کردن نخل با همصدایی یا علی نخل برداری آغاز می شود و صدای موذن در حسینیه طنین انداز می شود. واقعا صحنه تکان دهنده ای است همه کسانی که در اطراف حسینیه هستند و تماشا می کنند در حال گفتن حسین حسین هستند و همینطور اشک از دیدگانشان روان است. عده ای از مردم که نذر و نیاز دارند با رسیدن نخل به پایین حسینیه برای بار اول گوسفند یا گاو یا هر چیز ی که نذر کرده اند را جلو نخل قربانی می کنند . در اینجا نیز نخل سه دور دور حسینیه می چرخانند سپس نخل را زمین گذاشته و به طرف عزاخانه می دوند و هر کس در آنجا ارباب بی کفن خود را صدا می زند تا اینکه صدای خواندن تعدادی از قدیمیهای هیئت بازار به گوش می رسد .

تا که ز مرکب شه والا فتاد              غلغله بر عالم بالا فتاد

لرزه بر آن چرخ معلا فتاد                 گفت در آن لحظه خدای کریم

                       انا فدیناه بذبح العظیم

ذکر گرفتی که زحق جبرئیل             آمده از نزد خدای جلیل

داد بشارت به نجات خلیل                گفت در آن لحظه خدای کریم

                           انا فدیناه بذبح العظیم

فاطمه گیسوی پریشان بکف             نعش حسین را بگرفتی ز بر

گفت که ای زاده من ای پسر              گفت در آن لحظه خدای کریم

                              انا فدیناه بذبح الظیم

گفت که ای اکبر نا شاد من                گفت که ای قاسم داماد من

گفت که ای اضغر ناکام من                  گفت در آن لحظه خدای کریم

                             انا فدیناه بذبح العظیم

سپس مطالبی از غریبی حسین خوانده می شود بعد نوحه خوانان هیئت بازار و سرده نوحه می خوانند و مردم به سینیه می زنند سپس هیئت سرده شام غریبان را از همانجا شروع می کنند و به طرف محله خود حر کت میکنند. در اینجا هیئت دو گروه شده و یک گروه می نشیند و برسر زنان ابیاتی را می خواند و بلند می شوند و حرکت می کنند و گروه دیگر می نشیند و ابیاتی می خوانند و همین جور تکرار می شود . ابیاتی مانند:

شام غریبان حسین امشب است امشب است

اول درد و مهن زینب است زینب است

حاجتی دارم به تو ای ساربان ساربان

این شتران را تو به تندی مران ساربان

طفل یتیمی زحسین گمشده گمشده

زینب از این غصه دلش خون شده خون شده

بابا حسین جان امشب کجایی ؟

آغاز محرم‌الحرام ، ماه قیام کربلا ، مردم مومن استان دارالعباده یزد برای سوگواری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) مهیا شدند.

مردم این خطه با ارادت خاص به ائمه‌اطهار (ع) آیین‌های ویژه ماه محرم را از شب گذشته در سطح این استان آغاز کردند.

ویژگی‌های خاص عزاداری مردم یزد و عشق و علاقه عاشقان اهل بیت زبانزد خاص و عام است.

استان یزد هنرمندانی را در دامان خویش پرورانده که در زنده نگهداشتن واقعه عظیم کربلا به نوبه خویش سهم بسزایی داشته‌اند.

شاعرانی از جمله ریاضی یزدی ، جیحون یزدی ، واصل یزدی ، هرندی افضلی و بهجتی اشعاری سروده‌اند که هیات‌های عزاداری در نوحه‌خوانی‌های خود از این اشعار استفاده می‌کنند.

در دهه اول ماه محرم در یزد برپایی آیین‌های عزاداری سومین امام شیعیان همانند دیگر نقاط کشور به اوج خود می‌رسد و همراه با این مراسم زیارت عاشورا و اقامه نماز در حسینیه‌ها، مساجد ، تکایا و امامزاده‌ها برگزار می‌شود.

براساس یک سنت دیرینه در یزد از روز پنجم محرم هیات‌های عزاداری که شامل سینه زن ، زنجیرزن و شبیه خوان است به دعوت مسوولان حسینیه‌ها و مجالس عزاداری در این مکانها حضور یافته و به عزاداری می‌پردازند.

درشهر یزد حسینیه شاهزاده فاضل، وقت الساعت، مسجد روضه محمدیه،امامزاده جعفر (ع) ، امامزاده سید جعفر(ع)، خانه معروف امام حسینی از جمله مکانهای مذهبی است که آیین‌های عزاداری در آن برپا می‌شود.

مراسم ویژه سومین روز شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) در ‪ ۱۳‬محرم از دیگر آیین‌های ایام محرم در استان یزد است.

این آیین از ‪ ۶۰‬سال پیش به ابتکار یکی از روحانیون معروف یزد مرحوم حجت‌الاسلام " سید علی محمد وزیری " در این استان رواج یافت.

به همین مناسبت در شهر یزد هیات‌های عزاداری از صبح تا عصر روز سیزده محرم در مسجد ملا اسماعیل و همچنین تکیه بعثت یزد به عزاداری می‌پردازند و نظیر این مراسم در دیگر مناطق استان برگزار می‌شود.

همچنین به مناسبت هفتمین روز شهادت امام حسین (ع) و یاران با وفای آن حضرت ، آیینی در سطح استان از جمله در حسینیه" فهادان" یزد برپا می‌شود و عزاداران به سوگ می‌نشینند و مراسم شام غریبان برگزار می‌کنند.

" نخل برداری " در این استان از دیگر آیین‌های رایج در ایام عزاداری سالار شهیدان است.

"نخل" که یک وسیله چوبی است و نشانگر پیکر مطهر حضرت ابا عبدالله‌الحسین (ع) است در اغلب تکیه‌ها و حسینیه‌های استان وجود دارد.

عزاداران امام حسین (ع) پس از اقامه نماز ظهر عاشورا به یاد تشییع فرزند زهرای مرضیه در حالی که بر سر و سینه می‌زنند،حسین حسین گویان، چند مرتبه نخل را در محوطه تکیه‌ها و حسینیه‌ها به حرکت در می‌آورند.

آیین" نخل برداری " و " تعزیه خوانی " در شهرها و روستاهای مهریز،میبد، اردکان ، تفت ، بافق ، صدوق و زارچ بطرز ویژه‌ای برگزار می‌شود.

نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه یزد نیز در اطلاعیه‌ای ، به رسم سنت دیرینه ، برگزاری مراسم عزاداری امام حسین (ع) در منزل سومین شهید محراب را اعلام نمود

در ضلع غربى میدان هفتم تیر چادرى برپا شده است. تن سرد آسفالت خیابان را با فرش هاى ماشینى دستباف مفروش کرده اند. گوشه اى از چادر سماور بزرگى روى میز گذاشته و به عزاداران چاى مى دهند. طى سه روز نخست دهه محرم داربست بالا مى رود و چادر برزنتى بر پا مى شود. بیش از ۷۰۰ عزادار اقلیت هاى مذهبى مسیحى و زرتشتى زیر چادر هیات ثارالله گرد هم مى آیند و در عزادارى سالار شهیدان به سینه زنى مى پردازند. «ادموند طوفانیان» یکى از موسسین و بانیان این تکیه مى گوید: «در سال هاى گذشته، جوانان و نوجوانان ارمنى به اتفاق دوستان مسلمانشان به هیات هاى مذهبى مسلمانان مى رفتند. آنان در دسته ها و تکایاى شیعیان سینه زنى مى کردند و بسیارى از اعضاى هیات نمى دانستند که جوان مسیحى کاتولیکى در کنارشان براى امام آنها سوگوارى مى کند. در سال ۱۳۷۸ باخبر شدیم که حدود ۴۰۰ نفر از جوانان ارامنه در این مراسم شرکت مى کنند. از همان سال بر آن شدیم هیاتى راه بیندازیم و خیل جوانان مسیحى علاقه مند به شیعیان و امامشان را گردهم آوریم.»وى در خصوص مشکلات این طرح مى گوید: «ابتدا طرح ما موارد ابهام زیادى بین جامعه ارامنه و حتى مسلمانان به وجود آورد. پس از توجیه آنان در خصوص اهداف راه اندازى هیات، تکیه ثارالله را در مرکز شهر برپا کردیم.» وى در خصوص استقبال مردم مى افزاید: خیلى از مسلمانان پس از شنیدن این خبر خوشحال شده و براى تاسیس هیات تمایل نشان دادند.» نکته جالب توجه د ر برگزارى مراسم عزادارى این هیات حضور واعظ مسلمان است. معمولاً وعاظى به این هیات دعوت مى شوند که به شرح فرهنگ عاشورا و اهداف انسانى امام حسین(ع) مى پردازند. برگزارى مراسم مانند مسلمانان است. مداح نوحه مى خواند و جمعیت زیادى که زیر چادر گرد هم آمده اند، پس از سینه زنى زمانى که میدان هفتم تیر در مرکز شهر ازدحام خود را از دست داده، به شکل دسته عزادار از چادر بیرون مى آیند. جمعى از عزاداران در بیرون چادر به انتظار ایستاده اند. جوان بلندقامتى که علامت را به دوش مى کشد، بى قرار دست بر طاق شال ها مى کشد. نوجوانان کتل ها و پرچم ها را برمى گیرند و چند گام پیش تر مى ایستند. هر سال بر تعداد مشتاقان امام حسین افزوده مى شود. در این بین که جمعیت داخل چادر سینه زنى و نوحه خوانى جمعى را آغاز کرده اند، با هم آویى تک خوان از چادر بیرون مى آیند و در صفوفى منظم راهشان را در خیابان بهارشیراز مرکز اقلیت هاى دینى، پیش مى گیرند. زنان نیز در پى دسته روانند و سینه زنان با هیات حرکت مى کنند. پس از مراجعت دسته به هیات ثارالله عزاداران نذورات هموطنان مسیحى شان را میل مى کنند. طوفانیان در این باره مى گوید: «چاى، قند، برنج، گوشت و کلیه هزینه هاى هیات را مسیحیان علاقه مند به امام حسین (ع) نذر مى کنند. از سال ۱۳۷۹ نام هیات را در لیست تکایاى عزادارى تهران ثبت کرده ایم و هر سال بر تعداد عزاداران افزوده مى شود. آمار پراکنده نشان از حضور جمعیت ۷۰۰ نفره از ارامنه دارد.» نکته حائزاهمیت حضور مسلمانان در کنار پیروان سایر ادیان است. حتى برخى نمى دانند دوستان عزادار کنارشان اقلیت هاى مذهبى هستند. او مى گوید: «با نهادینه کردن فرهنگ عاشورا به عنوان آزادگى و انسانیت، هیچ اختلافى بین مذاهب وجود نخواهد داشت. ما خوشحالیم که فرزندانمان فرهنگ آزادمردى و پایبندى به عقاید را بیاموزند، امام حسین(ع) در این زمینه یک الگو است.»پس از نوحه خوانى ها به زبان فارسى و صرف شام و چاى، دست ها بالا مى رود. این بار به زبان ارمنى دعا مى خوانند. از چهره هاشان پیداست که براى قبولى عزادارى و عباداتشان و نیاز تمام نیازمندان دعا مى کنند.• زرتشتى هاماه محرم همه ایران سیاهپوش مى شود. زرتشتیان استان یزد مرکز استقرار زرتشتى هاى ایران در این روزها مانند دیگر هموطنانشان عزادارند. «مهرشاد بزرگى» از اقلیت زرتشتیان ایران مقیم یزد مى گوید: «هرساله با شروع محرم بسیارى از زرتشتیان یزد همپاى مسلمانان به عزادارى مى پردازند. شیوه عزادارى زرتشتیان با شیعیان کمى متفاوت است. آنها در آئین خود پوشیدن لباس سفید را مقدس مى دانند. زنان و مردان سپیدپوش زرتشتى با حضور در آتشکده گرد هم مى آیند و براى امام حسین(ع) و یارانش به سوگوارى مى پردازند. آنها امام حسین(ع) را داماد ایرانى ها مى دانند، چون پس از جنگ اعراب و ایران در اواخر دوره ساسانى شاهدخت شهربانو به همسرى فرزند على(ع) درآمد. آنها به داشتن داماد شجاعى چون امام حسین(ع) افتخار مى کنند.»در مراسم زرتشتیان غذاهاى زیادى طبخ مى شود و مانند هموطنان مسلمانشان نذرى مى دهند. زرتشتیان با خواندن دعا و طلب ادامه راه آزادگان دنیا، مراسم خود را برگزار مى کنند. هرساله زرتشتیان زیادى از شهر هاى بافق، میبد، تفت، مهریز و مهاباد به مرکز استان شهر یزد مى آیند تا در عزادارى امام حسین(ع) شرکت کنند.• مسلمانان اهل سنتمراسم عزادارى و شادمانى جزیره قشم به دلیل سنى بودن مردم متفاوت است هر چند اعتقاد مردم این منطقه مانند شیعیان نیست اما در روز عاشورا و به دلیل احترام به فرزند امام على(ع) روزه گرفته و در مساجد قرآن مى خوانند.جزیره قشم بزرگترین و پرجمعیت ترین جزیره ایرانى در خلیج فارس است که فاصله آن با بندرعباس تنها ۳۷ کیلومتر است و این موضوع باعث شده تا قایق ها و کشتى هاى مسافرى اقدام به جابه جایى مسافران از بندرعباس به قشم کنند.فاصله زمانى براى طى کردن این مسیر بنا به وسیله نقلیه از ۴۵ دقیقه تا دو ساعت متغیر است.جاذبه هاى فراوان طبیعى، تاریخى و فرهنگى این جزیره به حدى است که «بیژن دره شورى» کارشناس برجسته محیط زیست مى گوید: «قشم بهترین نقطه جهان براى تفریح است.»شیعیان مهاجر قشم که حدود چهار هزار نفر هستند با تشکیل سه هیات در شهر قشم به عزادارى براى امام حسین(ع) مى پردازند. مساجد معروف این جزیره نیز شامل مسجد جامع قشم، مسجد و مقبره شیخ برخ در روستاى کوشه مربوط به زمان خلیفه دوم عباسى، مسجد و مدرسه کمالیه دربند حاج على، مسجد قبا در روستاى هلر و مسجد رمچا هستند.به گفته «عاشقى» یکى از بومیان جزیره مردم در مراسم عزادارى آشنایان خود سه روز قرآن خوانى مى کنند و به یک قارى قرآن پول مى دهند تا بر سر مزار متوفى به تلاوت قرآن بپردازد. بازدید ها بیشتر در عید فطر و قربان است و در عید نوروز هیچ مراسمى برگزار نمى شود. جاذبه های گردشگری _ ماه محرم همه ایران سیاهپوش می شود. زرتشتیان استان یزد، مرکز استقرار زرتشتی های ایران، در این روزها مانند دیگر هموطنانشان عزا دارند. «مهرشاد بزرگی» از اقلیت زرتشتیان ایران مقیم یزد، به میراث خبر می گوید: «هر ساله با شروع محرم بسیاری از زرتشتیان یزد همپای مسلمانان به عزاداری می پردازند. شیوه عزاداری زرتشتیان با شیعیان کمی متفاوت است. آنها در آیین خود پوشیدن لباس سفید را مقدس می دانند . زنان و مردان سپید پوش زرتشتی با حضور در آتشکده گردهم می آیند و برای امام حسین و یارانش به سوگواری می پردازند .آنها امام حسین را داماد ایرانیها می دانند ،چون پس از جنگ اعراب و ایران در اواخر دوره ساسانی شاهدخت شهربانو به همسری فرزند علی(ع) در آمد آنها به داشتن داماد شجاعی چون امام حسین افتخار می کنند». در مراسم زرتشتیان غذاهای زیادی طبخ می شود و مانند هموطنان مسلمانشان نذری می دهند، زرتشتیان با خواندن دعا و طلب ادامه راه آزادگان دنیا، مراسم خود را برگزار می کنند .هر ساله زرتشتیان زیادی از شهر های بافق، میبد، تفت، مهریز و مهاباد به مرکز استان شهر یزد، می آیند تا در عزاداری امام حسین شرکت کنندتهران در نهمین روز ازماه محرم و روز حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) علمدار سید و سالار شهیدان حضرت حسین‌بن‌علی(ع) غرق در ماتم و عزا است.



خرید و دانلود تحقیق درباره عزاداری امام حسین


تحقیق. اتانازی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 46

 

مباحث در رابطه با «اتانازی»، عمدتاً بحث درباره این است که چه چیزی اخلاقی است؟ سئوالاتی بنیانی در این رابطه مطرح شده است؛ مثلاً آیا حقی برای ارتکاب خودکشی وجود دارد؟ آیا اخلاقی هست که دیگری برای خودکشی به دیگری کمک کند؟ آیا حقی وجود دارد که براساس خواسته کسی یا اعضای خانواده اش ایجاد مرگ را در او تسهیل کنیم؟ آیا اخلاقی هست برای نجات جان کسی، زندگی کس دیگری را که امیدی به زنده ماندنش نیست خاتمه دهیم؟ تمام مباحث پیرامون «اتانازی» درصدد پاسخگویی به سئوالاتی اینچنینی هستند. «اتانازی» بحث بسیار مهمی در اخلاق پزشکی است چون تمام حوزه های اجتماعی و فرهنگی را دربرمی گیرد.

●مبحث اول ـ تعریف:

اتانازی (Euthanasia) که از واژگان یونانی «EU» به معنای راحت و خوب و کامبخش و واژه «THANASIA» به معنای «مرگ» مشتق شده است. واژه Thanasia خود از «Thanatos» که الهه مرگ در یونان بوده است، گرفته شده است ، به صورت تحت اللفظی «مرگ خوب یا راحت» معنا می دهد. . این واژه برای اولین بار توسط فرانسیس بیکن که مرگ بدون رنج را تبلیغ می کرد وارد فرهنگ پزشکی شد. شورای حقوقی و قضایی پزشکی آمریکا اتانازی را اینگونه تعریف می کند: «اتانازی عمل ایجاد مرگ با روشی نسبتاً سریع و بدون درد به دلایل ترحم انگیز در فردی که از بیماری لاعلاجی رنج می کشد.» البته اتانازی واژه ای کلی است و برای دقیق تر کردن موضوع و مخصوصاً از جنبه های حقوقی به انواع مختلفی تقسیم می شود. (مانند اتانازی فعال، غیرفعال، داوطلبانه و غیرداوطلبانه و اجباری).

●مبحث دوم ـ انواع اتانازی:

«اتانازی فعال داوطلبانه»، تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگر است که منجر به مرگ بیمار شود. این عمل براساس تقاضای صریح بیمار و با رضایت کاملاً آگاهانه او انجام می شود. نکته مهم در این حالت این است که قصد و تمایل پزشک و بیمار هر دو در جهت خاتمه دادن به زندگی بیمار است. در اتانازی فعال داوطلبانه دو شرط بسیار مهم است ۱- تصمیم خود بیمار ۲- درد و رنج غیرقابل تحمل و بدون امید به بهبودی. «اتانازی فعال غیرداوطلبانه»، تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگری است که منجر به مرگ بیمار شود اما در این حالت بیمار صلاحیت تصمیم گیری (اهلیت یا صلاحیت قانونی) را ندارد و از لحاظ روانی قادر به درخواست صریح برای این عمل نیست. مثلاً بیمار در حالت کما است. البته تنها مرگ مغزی و زندگی نباتی مواردی نیستند که بیمار قادر به تصمیم گیری نیست. در این نوع اتانازی معمولاً پزشک یا تیم پزشکی، کمیته اخلاق پزشکی و یا خانواده بیمار و یا قاضی تصمیم می گیرند.

«اتانازی فعال اجباری»، تزریق عامدانه دارو یا اقدامات دیگری است که باعث مرگ بیمار شود. در این حالت بیمار صلاحیت تصمیم گیری را دارا است و هیچگونه درخواست صریح برای این عمل نداشته است. این حالت را جمیع اخلاقیون، مجاز نمی دانند و قتل محسوب می شود.

«اتانازی غیرفعال»، عدم شروع درمان یا قطع درمان هایی است که برای حفظ حیات بیمار لازمند. البته این نوع اتانازی می تواند داوطلبانه (یعنی براساس درخواست بیمار) یا غیرداوطلبانه (یعنی بیمار صلاحیت تصمیم گیری را نداشته باشد) باشد. این نوع اتانازی معمولاً به صورت مستقیم، مانند تجویز دارو یا هر اقدام دیگری، نیست.

در «اتانازی غیرفعال داوطلبانه» بیمار درمان خود را رد می کند تا در مرگش تسریع ایجاد شود. به عبارت دیگر بیمار از همان ابتدا از پذیرش درمان سر باز می زند.

«اتانازی غیرفعال غیرداوطلبانه» معمولاً در مورد بیمارانی به کار گرفته می شود که شرایط بسیار وخیمی دارند و پزشکان هم مطمئن اند که درمان امکان پذیر نیست یا درمان را قطع می کنند و بیمار را از مواد غذایی یا دارو محروم می کنند و یا اگر مثلاً بیمار در سیر بیماری اش، دچار عفونتی



خرید و دانلود تحقیق. اتانازی


استدلال بر وجود عالمى ماوراى این جهان مادى که ملائکه و جن بدان تعلق دارند 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

استدلال بر وجود عالمى ماوراى این جهان مادى که ملائکه و جن بدان تعلق دارند

این موضوعى است که صاحب تفسیر جواهر، همّ خود را به آن مصروف داشته و آن را محور اصلیِ بحث قرار داده است. طنطاوى معتقد است که جن و ملائکه به عالمى تعلق دارند که از نظرها پنهان است، عالمى که وحى، ما را از آن مطلع مى سازد، اما عقل براى آن دلیلى ندارد. او در دنیایى زندگى مى کند که پیشرفت هاى علم تجربى، ذهنیت ویژه اى به مردمان عصرش بخشیده و موجب شده تا بسیارى از مردم، به ویژه روشنفکران، از پذیرش آن چه عقل با آن آشنا نیست سر باز زنند و وجود چنین عوالمى را انکار کنند، اگرچه از طریق نقل ثابت شود، وحى آن را تأیید کند و تمامیِ زندگان به آن ایمان آورند.

از نظر آنها دست یابیِ علم، به علت بیمارى ها و ناتوانى ها در انسان، حیوان و گیاه با کشف میکرب، موجب مى شود تا نه تنها وجود هر علتى جز سوء تغذیه و حالت هاى قابل مشاهده مشابه براى بیمارى هاى انسان و گیاهان و حیوانات را نفى کنیم، بلکه همچنین به ما مى فهماند که سر منشأ افکار خوب و بدمان را نیز در حالت ها، آموزش ها و استعدادهایمان بجوییم. در این میان، دیگر جایى براى ملائکه و شیطان نمى ماند. چگونه مى توان پذیرفت و تصدیق کرد که شیاطین ما را گمراه مى سازند و ملائکه هدایتمان مى کنند؟

براى کسانى که این گونه مى اندیشند نمى توان به وحى و نقل استدلال کرد و باید راهى غیر از این پیمود و برهانى دیگر اقامه نمود. طنطاوى در پاسخ به این اشکال، تلاش خود را بر اثبات وجود عالَم ملائکه وشیطان متمرکز مى کند و مى کوشد بدون استناد به وحى و نقل، آن را پاسخ گوید.

الف او استدلالى را از کتابى که به قلم عالمان هندى نوشته شده، نقل مى کند. خلاصه سخن آنان این است که همه مردم، در شرق و غرب عالم، سخن عالمان هر رشته اى را مى پذیرند و نظریات وعقاید آنها را باور دارند. اگر پزشکان به آنها از بروز وبا یا جذام یا هر بیماریِ دیگرى هشدار دهند، از گفته آنان پیروى مى کنند و سخنانشان را مى پذیرند و دستوراتشان را انجام مى دهند. همین طور عالمان حساب و نجوم و طبیعت و کشاورزى ... در حالى که خود آنان شخصاً به این مطالب نرسیده اند. آنها خوب مى دانند که براى هر علمى، راه تحقیق و مطالعه اى وجود دارد، هر علمى بر اصولى مبتنى است و به مطالعه قوانینى مى پردازد و خواصى را بررسى مى کند. هر کسى هم که این راه را دنبال کند، به همان نتایج و حقایقى دست مى یابد که عالمان بدان رسیده اند. از این رو به بزرگیِ اجرام آسمانى مطمئن هستند اگرچه خود، آن را تحصیل نکرده اند. و از بیمارى ها مى هراسند اگرچه خود، خطر آن را درنیافته اند.

مؤلف کتاب پس از این سخنان، مسئله اعتقاد به عالم روحانى را نیز با این موضوع قیاس مى کند و مى گوید: در بین مردم، از ملت ها و مذاهب مختلف، کسانى هستند که از امور مادى کناره گرفته اند و به ریاضت نفس مشغولند. آنها به ما از جهانى خبر مى دهند که از نظرها پنهان است. اینان نیز در رشته خود عالِم هستند و حکم آنان حکم پزشکان و ستاره شناسان است. مردم همان گونه که سخن آنها را مى پذیرند بى آن که خود در این علوم مادى درس خوانده باشند، همین طور هم باید سخنان این عالمان روحانى را بپذیرند، اگرچه در این علوم روحانى تحصیل نکرده باشند. آنها هم اگر قوانینى که روحانیان مقرر کرده اند، رعایت کنند و علومى که آنها مى گویند بیاموزند، به همان نتایجى دست مى یابند که آنها بدان رسیده اند و چیزیِ را خواهند شناخت که اکثریت از آن غافلند.

مؤلف بر مبناى این قیاس، بر وجود عالَمى وراى این عالَم مادى استدلال مى کند که ملائکه و شیاطین بدان تعلق دارند. طنطاوى دو دلیل دیگر نیز از کتاب خود، )الارواح( نقل مى کند که آنها را در بند ب و ج آورده ایم.

ب تمامیِ مردم، از هندى گرفته تا رومى و از عرب تا عجم، و اهل مذاهب مختلف، از مسلمان و یهود و مسیحى و زرتشتى و دیگر فرقه ها و گروه ها، همه و همه براى مردگانشان خیرات مى دهند، براى آنها دعا مى کنند و به زیارتشان مى روند. اگر نبود که به بقاى آنها على رغم مرگ بدن هایشان باور داشتند، رفتار آنها پوچ و بیهوده بود. لذا مى توان نتیجه گرفت که اعتقاد به این که انسان چیزى جز این بدن فناناپذیر است، امرى فطرى است که فطرت پاک و دست نخورده بشر به آن گواهى مى دهد.

ج بسیارى از مردم، پدران یا فرزندانشان را در خواب مى بینند که به آنها نشانیِ گنجى را مى دهند یا به پرداخت دِینى سفارش مى کنند. آنها نیز هنگام بیدار شدن و پس از بررسى به درستیِ این امور پى مى برند. پس باید گفت که آنها وجود دارند، اگرچه بدن هایشان مرده است.

د مفسر جواهر دلیل دیگرى نیز براى اثبات وجود ملائکه مى آورد، دلیلى که عقل از مشاهده جهان پیرامون به آن مى رسد. او به طیف گسترده جانداران از حیث کمال اشاره مى کند که از حشره به آهو، شیر، میمون، انسان و به فرد حکیم عالِم تغییر مى کند.

با توجه به آن که نهایت اعلاى این طیف، علم وحکمت قرار دارد، آیا نمى توان قیاس کرد که همان طور که در طرف نقص آن، جمادات یا کرم ها که پست ترین حیوانات هستند، قرار دارند، در طرف کمال آن نیز ملائکه وجود دارند که قوه ادراک در آنها کامل است؟ و در واقع، به طور اجمال این گونه مطرح مى کنیم که در حیوانات شهوت بدون عقل وجود دارد و در انسان شهوت با عقل. آیا نمى توان نتیجه گرفت که درعالَم وجود، عقل بدون شهوت وجود داشته باشد؟ ه طنطاوى براى اثبات وجود ملائکه و شیاطین، همان گونه که شاهد بودیم، دلایل مختلفى مى آورد. مواردى که تنها قانع کننده است، اما یقین و اطمینان را به دنبال ندارد. او سخنان فلاسفه را در اثبات این عالَم غیرمادى، دلایل اقناعى مى نامد. و طریقه صوفیه و اهل مکاشفه را نیز تنها براى خود آنها یقینى و براى دیگران معرفى مى کند. محکم ترین و مطمئن ترین دلیل او دلیلى غیر از این موارد چهارگانه است و آن دلیل یگانه منحصر به فرد، احضار ارواح است که او بر آن، نام علم مى نهد. او با افتخار مى گوید: آن چه قرآن به ما مى آموخت، امروزه از راه )علم احضار ارواح( در سراسر عالم فراگرفته مى شود. و هم اکنون مردم مى دانند که عالَم هاى روحانى یى وجود دارند که به ما نفع مى رسانند و تدبیر امور ما را برعهده دارند. و در جاى دیگر مى گوید: جهان پنهانى که تاکنون تنها از طریق وحى اثبات آن امکان پذیر بود و عقل هم بر آن دلیلى نداشت، امروزه در اروپا دانشمندان به بحث و بررسى درمورد آن پرداخته اند.

او سخنان لُرد اُلیور لودچ انگلیسى را به تفصیل نقل مى کند که از احضار روح سخن گفته، با آن بر بقاى روح و وجود عوالم غیرمادى استدلال کرده است. از طریق احضار روح، فرد خود به تجربه کردن عالَمى دیگر مى پردازد و آن چه را تاکنون مى شنید، اکنون مى بیند. درواقع براى طنطاوى این تنها تجربه پذیر بودن نیست که این مورد را ممتاز مى سازد، بلکه در برابرکسانى که علم و دانش غرب را دستمایه حمله به دین قرار مى دهند، پاسخى از علم در برابر علم تلقى مى شود. از این رو، در تفسیر او تأکید ویژه و رجوعى مکرر را به علم احضار روح شاهد هستیم. او حتى فهرست کتاب الارواح خود و خلاصه آن را براى اطلاع خوانندگان نقل مى کند.

اما باید گفت که هیچ کدام از این پنج دلیل را نمى توان پاسخ پرسشى دانست که طنطاوى از زبان روشنفکران بازگفته بود. اشکال آنان در اصل، نه به وجود ملائکه، بلکه به چگونگیِ ارتباط آنها با جهان مادى و جایگاه آنها در نظام علّى بود. با وجود اثبات عالَمى روحانى، این پرسش باز هم به جاى خود باقى است. طنطاوى تا آن جا که نویسنده این مقاله بدان دست یافته، هیچ گاه به بحث هاى فلسفى درباره ارتباط عالم مادى و غیرمادى، که در این جا پرداختن به آن کاملاً ضرورى است، وارد نمى شود. او در چند مورد به منظورعمق بخشیدن به شناخت از خداوند و ملائکه، از نمونه هاى محسوس و قابل درک شاهد مى آورد. بحث او درباره این موضوع در همین مثال ها خلاصه مى شود. در یک جا نظام جهان را به بدن انسان و ارتباط اعضاى مختلف آن با یکدیگر و مغز و نیز ارتباط آن با روح ونفسش تشبیه مى کند. در این مثال، ملائکه را به قواى جسم تشبیه مى کند که در تمام بدن وجود دارند و بین جسم و مخ ارتباط برقرار مى کنند. و در جاى دیگر مى گوید:

خداوند نورش را بر ملائکه مى تاباند و از آنها بر انبیا تابیده مى شود. پس ملائکه واسطه هستند. بنابراین، خداوند چونان خورشید است و ملائکه همچون ماه. و نورى که از خورشید بر ماه تابیده مى شود، به وحى یى مى ماند که از خداوند به پیامبران با وساطت ملائکه فرستاده مى شود.

ماهیت جن و ملائکه

مؤلف جواهر، در جلد اول، نظریات حکما و صاحبان مذاهب مختلف، در مورد ملائکه را نقل مى کند. نخست نظر علماى اسلام، که آنها را اجسام هواییِ لطیفى مى دانند که مى تواند به صورت هاى گوناگون درآیند و محل استقرارشان هم در آسمان ها است. دوم، نظر برخى بت پرستان که آنها را فرستادگان بد یُمن و خوش یمن ستارگان مى دانند. آنها بر این باورند که ستارگان نیز مانند انسان، موجوداتى عاقل و زنده هستند که توسط ملائکه اداره مى شوند، همان گونه که نفس ما جسممان را اداره مى کند. سوم، عقیده زرتشتى ها و ثنوى ها مبنى بر این که شیاطین از ظلمت وملائکه ازنورند. و چهارم اعتقاد مسیحیان که ملائکه را ارواح بشریِ پاک، و شیاطین را ارواح خبیث انسانى مى دانند، البته هنگامى که بدن را ترک گفته باشند. و پنجم هم نظر فلاسفه درباره ملائکه. او در این موضع به جرح و تعدیل نظریات نمى پردازد و ر...ى منتخب خود را اعلام نمى کند. اما در ضمن تفسیر آیات دیگر مى توان به نظر او در این باره دست یافت. در جلد دوم، از قول فخر رازى به نظر عده اى اشاره مى کند که احتمال مى دهند ملائکه و شیاطین، ارواح پاک و خبیث مردم، پس از مرگ باشند. او همی ن سخن را از اخوان الصفا نیز نقل مى کند. در جلد بیست و یکم نیز همین مطالب را بار دیگر از قول فخر و اخوان الصفا نقل کرده، سخن آنها را با گفته غربى ها درباره عالم ارواح منطبق مى یابد. و در جلد چهارم همان تفسیر، ملائکه و شیاطین را بر مبناى علم جدید ارواح و سخن امام غزالى و فخر رازى چنین تبیین مى کند که ارواح شریر مردم، آرزو مى کنند تا به لذات دنیا بازگردند. و چون از آن محرومند، به وسوسه کسانى مى پردازندکه از نظر روحى همسنخ آنها هستند. بنابراین، فاسق گمراه، زنده یا مرده گمراهى را تعلیم مى دهد؛ همان طور که گفته شده ارواح مردم بد، به شیاطین ملحق مى شوند و ارواح مردم با فضیلت به ملائکه. او همین دیدگاه را در جاى دیگرى نیز تکرار مى کند.

او درتفسیر سوره جن به جمع اقوال مى پردازد و مى گوید: علماى ما خداوند رحمتشان کناد عده اى گفته اند که جن ها اجسام عاقل و پنهانى هستند که آتشین بودن بر آنها غلبه دارد. و برخى گفته اند که آنها ارواح مجرد هستند. او این دو قول را منافیِ هم ندانسته و چنین بین آن دو را جمع مى کند که آن ارواح مجردى که به عالم ماده نزدیک ترند، جن، و آنها که به عالم روح نزدیک ترند، ملائکه اند. او سپس به قول دیگرى اشاره مى کند و آن این که ملائکه نیز نفوس بشرى هستند که مرده اند. از نظر او این سخن نیز با موارد قبلى تناقضى ندارد؛ چراکه مى توان چنین گفت که آن دسته از نفوس بشرى که به شر و عالم ماده و گناهان و بدى هاى آن نزدیک ترند، جن نامیده مى شوند و آنها که به عالم ارواح کاملاً مجرد، نزدیک ترند، به ملائکه ملحق مى شوند.

در این جا باید پرسید که آیا از نظر او جن و ملائکه، مستقلاً وجود ندارند که ارواح بشرنیز پس از مرگ، به تناسب خصوصیاتشان به آنها مى پیوندند، یا این که چنین نیست و در اصل، جن و ملائکه چیزى نیستند جز ارواح انسان ها پس از مرگشان. ما نتوانستیم از تفسیر او توضیحى گویا بر این مطالب بیابیم.

خصوصیات ملائکه

قرآن از خصوصیات ملائکه، کم سخن گفته است. از این موارد معدود نیز طنطاوى به تفسیر لفظى اکتفا کرده است. در تفسیر سوره انفطار، )وان علیکم لحافظین( را به ملائکه تفسیر مى کند که اقوال و اعمال ما را ضبط مى کنند. و چیزى بر آن نمى افزاید. آیه اول سوره فاطر، از نمونه هاى نادر است که مفسر جواهر، در تفسیر آن، توضیحاتى فراتر از الفاظ خود آیه داده است. در این آیه، خداوند متعال به فرشتگانش داشتن بال هایى، دو تا و سه تا و چهار تا را نسبت مى دهد. طنطاوى در تبیین آن مى گوید: در جهان مادى، بال جز بر آن چه بتوان با آن پرواز کرد اطلاق نمى شود، اما در عالم ارواح، بال توانایى و قدرت روحانى یى است که موجب تمایز ملائکه از هم مى شود و هیچ ارتباطى هم با قدرت مادى ندارد. او تعدد این بال ها را به تعدد پا در حیوانات، حتى تا بیش از بیست عدد، و همچنین به تفاوت در عقل انسان ها تشبیه مى کند.

خصوصیات جن

ییکى ازنکاتى که قرآن درباره جن مطرح کرده است، منشأ خلقت آنها است. طنطاوى در تفسیر سوره الرحمن، در برابر آیه )خلق الجان من مارج من نار(24) مى ایستد و به استناد آن که شعله آتش دائماً تکان مى خورد و جابه جا مى شود، نسبت دادن خلقت جن به آن را اشاره به این مى داند که نفوس جن همچنان نیازمند پیرایش وکامل شدن هستند. درواقع این سخن او به استناد سخن علماى احضار روح است که مى گویند: یک روح کامل هنگام احضار شدن، ثابت و آرام است، در حالى که یک روح ناقص در تشویش و اضطراب و حرکت است.

قرآن در سوره احقاف، از قول جنیان هنگام شنیدن قرآن نقل مى کند که مى گویند: )قالوا یا قومنا انا سمعنا کتاباً انزل من بعد موسى(.طنطاوى در تفسیر این آیه مى گوید که آنها یهودى بوده اند و چون یهود به حضرت عیسى ایمان ندارند، از او اسمى نبرده اند. او در تفسیر همین آیات به اقوال برخى علما اشاره مى کند که معتقدند در بین جنیان نیز فرقه ها و مذاهبى مشابه آن چه در بین ساکنان زمین شایع است، وجود دارد. در بین آنان یهودى، مسیحى، زرتشتى و بت پرست وجود دارد. همچنین آنها نیز مسلمان )مبتدعه(، )قدریه( و معتقد به )خلق قرآن( دارند. او درتبیین این مطلب اظهار تردید مى کند که آیا وجود این فرقه هاى مشابه در بین جنیان بدان علت است که آنها ارواح انسان هاى ناقص، مانند یهود، بوده اند که مرده اند یا این که ارواح نادان و سرگردان بدون جسم بوده اند که دین و اخلاقشان از اخلاق و عقاید اهل زمین اقتباس شده است. او پرداختن به این گونه مسائل را برعهده امت اسلامیِ پس از خود مى داند که در تحقیق و بررسیِ آن بکوشند؛ چراکه این زیباترین و ارزشمندترین علوم است. چه علمى از این علم، که ما را از آی

نده مان پس از این زندگى، آگاه مى سازد، ارزشمندتر است؟

ویژگیِ دیگرى که مؤلف تفسیر جواهر به آن اشاره مى کند، مکلف بودن جنیان است که آن را اجماعیِ علما معرفى مى کند. توضیح این ویژگیِ آنها را نیز مى توان در تفسیرى که درباره منع آنها از استراق سمع و رجم آنها توسط ملائکه سخن مى گوید، دریافت. او مى گوید براى ارواح ناقص این امکان وجود داشت که به برخى مطالب از ملأ اعلى گوش فرا دهند، مانند موعظه ها که براى آنها سودمند بود، اما هنگامى که پیامبر خاتم مبعوث شد، آنها از این کار منع شدند تا متوجه آن چه در عالم انسانى روى مى دهد، شوند، عالَمى که به آنها نزدیک تر و مطالبش براى آنها قابل درک تر است. از نظر طنطاوى این تفسیرى مطابق با یافته هاى علم احضار روح است. او مى گوید: دراین علم آمده است که ارواح، پس از مرگ، به همان راهى مى روند که در طول حیات، آن را پیموده بوده اند. پس اگر ناقص باشند، نقصشان با آنها خواهد ماند و اگر کامل باشند، کمال ملازمشان خواهد بود. اما این ارواح ناقص ممکن است برخى نقایص خود را با عمل کردن به نصیحت هایى که از انسان ها یا عوالم دیگر مى شنوند، برطرف سازند. البته در صورتى که آمادگى و زمینه اش را داشته باشند. او سپس از این

هماهنگیِ بین مطالب قرآن و کشفیات جدید، اظهار شگفتى و تعجب مى کند.

آن چه درباره دیدگاه هاى طنطاوى در این بحث مى توان گفت این است که او دلایل عقلى و نقلى را براى پاسخ گویى به شبهات مخالفان کافى نمى یابد. علم احضار روح را غنیمت مى شمارد، آن را دلیلى بى بدیل و برهانى خدشه ناپذیر تلقى مى کند و تمام باور خود را از عالم غیرمادیِ ملائکه و جن بر آن استوار مى سازد. اما احضار روح، با قطع نظر از درستى یا نادرستى اش، که ارزیابیِ آن از محدوده این تحقیق خارج است، تنها مى تواند ما را به وجود روح و بقاى ارواح بشر پس از مرگ رهنمون باشد و دلیلى وجود ندارد تا بتوان نتیجه گرفت که این ارواح، همان ملائکه و جنى هستند که قرآن به آن اشاره دارد. بنابراین، استناد به احضار روح، نه تنها از اثبات ملائکه و جن ناتوان است، بلکه بر فرض اثبات آنها هم، چنان که قبلاً آوردیم، اشکال مخالفان را پاسخ نمى دهد؛ زیرا سؤال آنها از چگونگیِ ارتباط عالَم مادى با عالَم غیرمادى و جایگاه جن وملائکه در نظام علّى بود. به علاوه، این عقیده که جن و ملائکه همان ارواح بشرند، با نظر قرآن، به ویژه درباره ملائکه، و حتى با نظر خود طنطاوى درباره وساطت آنها در عالَم وجود، سازگار نیست. زیاده رویِ او در مهم دانستن



خرید و دانلود  استدلال بر وجود عالمى ماوراى این جهان مادى که ملائکه و جن بدان تعلق دارند 14 ص


گاز طبیعی وشاخه های اصلی این صنعت 93 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 90

 

 

شکل1- لوله پلی اتیلن

گاز طبیعی وشاخه های اصلی این صنعت

گاز طبیعی :

گاز طبیعی عمدتا از متان CH4 تشکیل شدهاست ولی هیدروکربن های اتان ( C2H6) ، (پروپان ( C3 (H8) و حتی بوتان (C4H10) نیز می توانند در گاز طبیعی وجودداشته باشند . گاز طبیعی همچنین شامل هیدروژن ، نیتروژن ، کربن دیوکسید وهلیم به مقدار کم است .

مقدار هلیم در گاز طبیعی می تواند تا 3 درصد حجم مولی برسد .گاز هلیم دارای ارزش تجارتی فراوانی است گاز طبیعی به طور کلی می تواند به صورت های زیر در یک مخزن یافت شود .

گاز آزاد : در این حالت گاز به صورت آزاد وجدا از نفت در قسمت های بالای نفت وجوددارد .

شکل 2-ساختار پلی اتیلن

گاز حل شده در نفت : دراین حالت گاز در نفت حل شده است میزان گاز حل شده در نفت بیشتر به شرابط فیزیکی مخصوصا فشار ودما بستگی داردو پس از استخراج نفت در سطح زمین به علت کاهش فشار گاز حل شده در آن توسط یک جدا ساز جدا می شود .مقدار گاز حل شده می تواند از چند فوت مکعب تا چندین هزار فوت مکعب ( در شرایط استاندارد ) در هر بشکه نفت تغییر کند .

مخزن گاز خالص : در طبیعت مخازنی یافت می شوند که دارای نفت نیستند و فقط شامل گاز تنها می باشند .دما و فشاری که اولین ذرات گاز از نفت خارج می شود را نقطه حباب می نامند . دما در یک مخزن تقریبا ثابت است ولی با تولید نفت فشار مخزن کم می شود .فشار نقطه حباب را گاهی فشار سیر شده نیز می گویند .اگر فشار مخزن از فشار سیر شده بیشتر باشد نفت گاز بیشتری را در خودنگه میدارد .مقدار فشار سیر شده می تواند از فشار مخزن تا فشار یک اتمسفر تغییر کند .

گاز حل شده در آب : در شرایط مخازن و فشارهای حوالی psi 5000 حدود 20 فوت مکعب گاز در یک بشکه آب میتواند حل شده باشد . هر گاه گاز در آب نمک دار حل شده باشد میزان انحلال پذیری آن کم شود .روی هم رفته انحلال پذیری گاز در آب حدود 6% انحلال پذیری گاز در نفت است. در شرایط یکسانی با توجه به اینکه آب در مخزن ممکن است تا 50 درصد حجم خالی مخزن باشد مقدار گاز حل شده در آب می تواند قابل ملاحظه باشد .

گاز مایع شده :در عمق 6000 پایی مخزن ودر فشارهای خیلی بالا گاز می تواند به صورت مایع باشد وعملا از نفت قابل تشخیص نیست . یک بشکه گاز طبیعی مایع معادل 100000 بشکه گاز در شرایط استاندارد حجم است .

گازمیعانی : گاز میعانی که به طور خلاصه معمولا با GC نشان داده می شود چیزی بدین نفت وگاز است که در زیر زمین به شکل مایع ولی شامل 5000 تا scf/bbl 100000 گاز می باشد 1000+1m3=6/29bb1) لیتر ) یک کیلو لیتر ) . گاز میعانی معمولا دارای درجه API بالای 45 است .

توضیح : bbl : بشکه نفت

متان

3/72

اتان

4/14

کربن دیوکسید

5/0

نیتروژن

8/12

تا خالصیهای باقی مانده شبیه هیدروژن سولفید ، نیتروژن و یا کربن دیوکسید ارزش گاز طبیعی را کاهش می دهند .

عقیده عمومی بر این است که نفت ( petroleum ) شامل نفت خام وگاز طبیعی در اثر تجزیه بقایای لاشه ها واجساد گیاهان وجانوران ته نشین شده در رسوبات دریایی یا سایر رسوبات آبی توسط باکتریها طی میلیونها سال پیش منشاء یافته است .تبدیل این مواد به نفت وگاز در اثر شرایط خاص اعماق زمین وفشار و گرمای آن وبه تدریج صورت گرفته است .فرض می شود که پس از تشکیل نفت وگاز با کمک نیروهای طبیعی از درون خلل وفرج لایه های زیر زمین مهاجرت کرده اند ونهایتا این حرکت با تغییر شکل وخصوصیات یک صخره و یا شکل طبقات آن متوقف گشته است .

شکل 3- ساختار کریستالی

واحد اندازه گیری گاز طبیعی

معمولا مقدار گاز طبیعی را بر اساس حجم آن در شرایط استاندارد بیان می کنند .

شرایط استاندارد دمای ( 15/5 C) 60F و فشار یک اتمسفر است . در بعضی موارد از دمای c20 یا F68 برای شرایط استاندارد استفاده می شود . در این جزوه از دمای 60F برای تعریف استاندارد استفاده شده است . حجم یک فوت گاز در شرایط استاندارد با scf نشان داده میشود هر 1000 فوت مکعب را با حرف M نشان می دهند به عنوان مثال 150000Ft3= 150 Mcf است .گاهی مقدار گاز طبیعی را بر اساس مقدار نفت خام بر حسب تن که می تواند همان میزان انرژی گرمایی را تولید کند بیان می کنند . به طور تقریبی 100 متر مکعب گاز طبیعی معادل 824/0تن نفت خام ارزش گرمایی دارد .

چگالی نسبی گاز طبیعی

چگالی گاز ها بر خلاف چگالی مایعات که با چگالی آب مقایسه می شود ، باچگالی هوا مقایسه می گردد .اگر چگالی نسبی گاز با نشان داده شود .

در رابطه بالا گاز چگالی گاز و هوا چگالی هوا در شرایط یکسان است .هر گاه از رابطه گاز ایده آل استفاده شود مقدار برابر نسبت وزن مولکولی گاز به وزن ملکولی هواست به عنوان نمونه آنالیز یک گاز طبیعی در زیر نشان داده شده است .

جزء

درصد حجمی ( درصد مولی )

متان

3/72

اتان

4/14



خرید و دانلود  گاز طبیعی وشاخه های اصلی این صنعت  93 ص