لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
مقام زن از دیدگاه قرآن
شرحی بر آیه 35 سوره احزاب از سلسله درسهای استاد طاهایی
قال الله العظیم فی کتابه :
«ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات اعد الله لهم مغفره و اجراً عظیماً . » 1
« مردان و زنان مسلمان ، مردان و زنان با ایمان ، مردان و زنان عبادت پیشه ، مردان و زنان راست گفتار ، مردان و زنان بردبار و شکیبا ، مردان و زنان فروتن و نرم دل ، مردان و زنان بخشنده ، مردان و زنان روزه دار ، مردان و زنان پاکدامن ، مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد می کنند ، خداوند برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ مهیا نموده است . »
در شان نزول آیه مبارکه چنین آمده است : هنگامی که « اسماء بنت عمیس » با همسرش جعفربن ابی طالب ـ علیه السلام ـ از مهاجرت حبشه بازگشت ، نزد همسران پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ رفته پرسید : آیا درباره ما چیزی از قرآن نازل نشده است ؟ گفتند : خیر . پس خدمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده عرض کرد : یا رسول الله آیا زنان در خسران و زیانند ؟ فرمود: چرا؟ گفت : زیرا که آنان به خوبی یاد نشده اند چنانچه مردان یاد شده اند . پس خداوند بلند مرتبه این آیه را نازل فرمود و به آنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خداوند از نظر مرتبت و منزلت یکسانند . مهم آن است که از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامی واجد فضیلت باشند .2
این آیه مبارکه در یک بیان پرمحتوا و جامع ، ده صفت از اوصاف اعتقادی ، اخلاقی و عملی را که شایسته مردان و زنان است ، برمی شمرد و در پایان به پاداش عظیم دارندگان این صفات برجسته اشاره می نماید .
در پیشگاه خداوند زنان و مردان در کسب ارزشهای انسانی و خصلتهای نیکو و دست یابی به قله کمال هیچ گونه تفاوتی با هم ندارند . زن می تواند در تمام مراحل سیر و سلوک پابه پای مرد در مسیر تزکیه و تعالی حرکت کرده ، به حقیقت راه یابد و خود را از جهل و گمراهی برهاند .
بدین معنی که زن یا مرد بودن هیچ دخالتی در انسانیت انسان ندارد . چنانکه در آیه ملاحظه می شود ، اصول سازنده جامعه از نظر عقیدتی ، سیاسی ، اخلاقی و عبادی که به عنوان ارزشهای اصلی تکامل انسان آورده شده است ، در مورد زنان و مردان به طور یکسان آمده و هر دو می توانند با تکیه فکری و عملی بر این اصول به سوی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
مقام زن از دیدگاه قرآن
شرحی بر آیه 35 سوره احزاب از سلسله درسهای استاد طاهایی
قال الله العظیم فی کتابه :
«ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیراً و الذاکرات اعد الله لهم مغفره و اجراً عظیماً . » 1
« مردان و زنان مسلمان ، مردان و زنان با ایمان ، مردان و زنان عبادت پیشه ، مردان و زنان راست گفتار ، مردان و زنان بردبار و شکیبا ، مردان و زنان فروتن و نرم دل ، مردان و زنان بخشنده ، مردان و زنان روزه دار ، مردان و زنان پاکدامن ، مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد می کنند ، خداوند برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ مهیا نموده است . »
در شان نزول آیه مبارکه چنین آمده است : هنگامی که « اسماء بنت عمیس » با همسرش جعفربن ابی طالب ـ علیه السلام ـ از مهاجرت حبشه بازگشت ، نزد همسران پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ رفته پرسید : آیا درباره ما چیزی از قرآن نازل نشده است ؟ گفتند : خیر . پس خدمت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آمده عرض کرد : یا رسول الله آیا زنان در خسران و زیانند ؟ فرمود: چرا؟ گفت : زیرا که آنان به خوبی یاد نشده اند چنانچه مردان یاد شده اند . پس خداوند بلند مرتبه این آیه را نازل فرمود و به آنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خداوند از نظر مرتبت و منزلت یکسانند . مهم آن است که از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامی واجد فضیلت باشند .2
این آیه مبارکه در یک بیان پرمحتوا و جامع ، ده صفت از اوصاف اعتقادی ، اخلاقی و عملی را که شایسته مردان و زنان است ، برمی شمرد و در پایان به پاداش عظیم دارندگان این صفات برجسته اشاره می نماید .
در پیشگاه خداوند زنان و مردان در کسب ارزشهای انسانی و خصلتهای نیکو و دست یابی به قله کمال هیچ گونه تفاوتی با هم ندارند . زن می تواند در تمام مراحل سیر و سلوک پابه پای مرد در مسیر تزکیه و تعالی حرکت کرده ، به حقیقت راه یابد و خود را از جهل و گمراهی برهاند .
بدین معنی که زن یا مرد بودن هیچ دخالتی در انسانیت انسان ندارد . چنانکه در آیه ملاحظه می شود ، اصول سازنده جامعه از نظر عقیدتی ، سیاسی ، اخلاقی و عبادی که به عنوان ارزشهای اصلی تکامل انسان آورده شده است ، در مورد زنان و مردان به طور یکسان آمده و هر دو می توانند با تکیه فکری و عملی بر این اصول به سوی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
معیارهاى رفتار سالم از دیدگاه اسلام
مقدّمه
«بهنجارى و نابهنجارى» از بنیادى ترین موضوعات دانش روان شناسى است که قلمرو وسیعى از این علم را تحت تأثیر خویش دارد. فلسفه روان شناسى پایهاى ترین و روان درمانى کاربردى ترین موضوعى است که متأثّر از رویکردهاى خاص در بهنجارى و نابهنجارى و ملاک هاى این دو مى باشد. آنچه معمولا در نوشته ها و آثار آکادمیک مورد بحث قرار گرفته، بیشتر سازوکار و چگونگى بهنجارى و نابهنجارى، آن هم در سطح شخصیت است.
از این رو، جاى بحث درباره تعریف بهنجارى و نابهنجارى، ملاک هاى شخصیت سالم و ناسالم و ملاک هاى رفتار بهنجار همچنان باقى است و البته دیدگاه روان شناسان در زمینه هاى مذکور، هرچند کاملا مورد تصریح نمى باشد، اما نگرش هایشان از منابع و آثار علمى آنان قابل استنباط است و طبیعتاً همگى آن ها نیز داراى وحدت نظر نیستند; زیرا در نهایت درباره انسان دیدگاه یکسانى ندارند و در حقیقت، تغییرات حاصل در طرز فکر روان شناسانه از تغییرات وسیع تر در نگرش نسبت به انسان و جهان متأثّر مى گردد.2
در این میان، نگرش متمایز و متفاوت اسلام نسبت به جهان و انسان، سبب شده تا تعریف بهنجارى و نیز ملاک هاى رفتار بهنجار از نظر اسلام متمایز از دیدگاه هاى روان شناسان باشد. البته ناگفته نماند که در میان روان شناسان نیز اتفاق نظر بر مفهوم بهنجارى و یا ملاک رفتار بهنجار وجود ندارد; مثلا، در حالى که به نظر رفتارگرایان، رفتار کاملا سازگارانه ارگانیسم با محیط به سبب دریافت تقویت بیشتر، رفتارى کاملا بهنجار است، اما این ملاک از سوى انسان گرایان مورد حمله قرار مى گیرد. یا به عنوان نمونه اى دیگر، زمانى که رعایت هنجارها و آداب اجتماعى توسط بسیارى از روان شناسان به عنوان ملاکى براى رفتار بهنجار به حساب مى آید، به نظر پرلز (نظریه پرداز گشتالت درمانى)، رعایت هرگونه «نُرم» و یا آداب و قوانین اجتماعى که ارضاى امیال طبیعى را با تعویق و تعطیل مواجه سازد، خود رفتار نابهنجار و غلط است. (شولتز، 1977) در هر صورت، آنچه در این مقاله مورد نظر است فقط بیان ملاک هاى رفتار بهنجار از نظر دین مبین اسلام مى باشد.
به عنوان درآمدى بر بحث مناسب است تعریف «بهنجارى و نابهنجارى» و نیز تعریف رفتار بهنجار از نظر اسلام را به گونه اى گذرا مورد اشاره قرار دهیم و همان گونه که گفته شد، تعریف «بهنجارى» از این منظر، کاملا مرتبط و متأثّر از تعریف انسان مى باشد و بر این اساس، با توجه به شناخت صحیح و عمیق اسلام از انسان و ابعاد وجودى و فطرى او و گستره زندگى و نیز کمال و سعادت انسانى اش باید گفت:
بهنجارى عبارت است از: «دریافت درست از ابعاد وجودى خویشتن و واقعیت هاى هستى و حداکثر بهره بردارى از استعدادها و ظرفیت هاى خود و محیط در جهت کسب کمال و شکوفایى فطرت و نیل به سعادت انسان که در واقع، همان دست یابى به لذت هاى برتر و پایدار اخروى است.» بر این اساس، شخصیتى بهنجار است که حقایق و واقعیت هاى هستى و جهان و خویشتن را بشناسد و نسبت به گستره وجودى خود و مقصد و هدف از آفرینش خویش آگاهى یافته و با ظرفیت ها و محدودیت هاى خود و جهان در جهت نیل به پایدارترین و حقیقى ترین لذت ها، که همان سعادت ابدى است، سازگارى ایجاد کرده، پیوسته فطرت و سرشت خود را شکوفاتر سازد. به موازات این تعریف باید گفت: «رفتار بهنجار عبارت است از: هر رفتارى (درونى و بیرونى) که ما را در رسیدن به مفهوم مزبور از بهنجارى نزدیک نماید.» اما سؤال اساسى این است که به واسطه چه معیار و ملاک هایى مى توان رفتار بهنجار را از نابهنجار متمایز ساخت؟ این مقاله پاسخى است به این سؤال اساسى.
فطرت
در درون انسان، نسبت به رفتار بهنجار و نابهنجار هدایتى سرشتى وجود دارد. این هدایت در فطرت انسان قرار دارد. فطرت نیز عبارت است از: «مجموعه کمالات و استعدادهاى خاصى که در سرشت انسان نهاده شده و نوع و مرتبه او را از سایر موجودات متمایز مى سازد.»3
استاد مطهّرى در کتاب فطرت خود،دربحث از ویژگى هاى فطرى انسان، آن ها را به دو دسته کلى تقسیم کرده است:
1. ویژگى هاى شناختى;
2. ویژگى هاى عاطفى.4
تمامى شناخت هاى غیر اکتسابى انسان در عنصر شناختى فطرت یعنى «عقل» جاى مى گیرند. عقل ابزار بسیارى از تشخیص هاى انسانى در مقوله بهنجارى و نابهنجارى است (که در ملاک بعدى مورد بررسى قرار مى گیرد.) در باره عنصر گرایش ها و ویژگى هاى عاطفى باید گفت: انسان در درون خود، نسبت به این گرایش هاى فطرى نوعى قداست قایل است. این گرایش هاى متعالى مافوق عواطف حیوانى اند. این گرایش ها بنابر نظر استاد مطهّرى، در پنج مقوله جاى مى گیرند.5
1. مقوله حقیقت جویى;
2. مقوله خیر اخلاقى;
3. مقوله زیبایى;
4. مقوله خلّاقیت و ابداع;
5. مقوله عشق و پرستش.
این گرایش ها به دو صورت با رفتارهاى بهنجار مرتبط مى گردند:
1. بین این گرایش ها6 و انتخاب رفتارى خاص نوعى جاذبه معنوى وجود دارد; یعنى آن رفتار تجلّى چنین گرایش هایى است و مصداق این گرایش ها قرار مى گیرد; مثلا، در مورد گرایش حقیقت جویى، مى توان گفت: بر اساس این تمایل، برخى رفتارها بهنجار و برخى دیگر نابهنجارند.
2. این گرایش هاى عاطفى مى توانند انسان را به سوى انتخاب یک رفتار کلى هدایت کنند. لازمه پذیرش این رفتار کلى پذیرش رفتارهاى دیگرى است که بر اساس آن موضوع کلى، بهنجار شناخته مى شوند; مثلا، انسان بر اثر گرایش به پرستش خدا، به انبیا نیز ایمان مى آورد. آن گاه فرد مؤمن دستوراتى را که بر اساس دین بهنجار شناخته شده اند، مى پذیرد.
در قرآن و روایات نیز به وجود چنین استعدادى در سرشت و فطرت انسان اشاره شده است. از مشهورترین آیات در این مورد، آیه 8 سوره شمس مى باشد. خداوند متعال در این آیه مى فرماید: (فَأَلهَمَها فُجُورَها و تَقویها); خداوند پس از تنظیم قوا و جسم و جان آدمى، فجور و تقوا (خیر و شر) را به او الهام کرد.
این آیه به یکى از مهم ترین مسائل مربوط به آفرینش انسان اشاره دارد و مى فرماید: هنگامى که خلقت انسان تکمیل شد و هستى او تحقق یافت، خداوند «بایدها و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 43
ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث
1. مقام استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن کریم :
استاد از لسان وسایط فیض الهی ، در ملکوت عظیم آسمانها ، عظیم خوانده می شود و او را به عظیم ندا می کنند .
استاد از نظر قرآن کریم شأن و منزلت والایی دارد و باید شأن و منزلت خود را بشناسد که خود را ارزان نفروشد و اگر خود را شناخت احساس مسئولیت می کند . برای اینکه هر چه منزلت بالاتر برود مسئولیت سنگین تر می شود .
از نظر قرآن یا پروردگار عالم کار استاد ، کار خداست ، نقش او در جامعه ، نقش انبیاء است . قرآن کریم در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ بسم الله الرحمن الرحیم
اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اِقرأ و ربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان مالم یعلم . . . . ›› 1
مراد ما در این آیات بیشتر آیات سه ، چهار ، پنج است . خداوند می فرماید :
‹‹ بخوان قرآن را و ( بدان که ) پروردگار تو که بهترین ، کریمان عالمست (3) آن
خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت (4) و به آدم آنچه را که نمی دانست بالهام خود تعلیم داد (5) ›› 2
این آیاتی است که طبق قول مشهور در همان وهلة اول بر پیامبر اکرم نازل شد و در این آیات پروردگار عالم خود را یک معلم قلمداد می کند .
در جایی دیگر قرآن کریم هدف از بعثت رسول اکرم (ص) را و فرستادن همة کتاب های آسمانی را ، آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
‹‹ هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ›› 3 .
آسمانی را آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :
با توجه به این آیه و آیات دیگر 2 ، کار یک معلم آموزش و پرورش است که هر ردیف با کار پیامبران بر شمرده شده است .
مطلبی دیگر که از این آیات می توان فهمید این است که شاید هدف بعثت یکی تهذیب نفوس ( تربیت ) و دیگری بالا بردن سطح معلومات انسان ( آموزش ) است و اینها همه حاکی از نقش والای معلم و استاد است و کسی نباید آن را سبک بشمارد .
در جایی دیگر قرآن کریم درجه و مقامی به استاد و معلم می دهد که اگر شبانه روز هم به آن افتخار کند باز هم کم است ، قرآن کریم در این باره می فرماید :
‹‹ . . . وَمن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ›› 3
‹‹ . . . کسی که دیگری را احیاء کند ، گویی همه مردم را احیاء کرده است ›› .
تفسیری که از این آیه شده است در مجمع البیان به نقل از مجاهد و زجاج و مختار بن انباری و مروی از امام باقر (ع) بیان شده است : ‹‹ اما کسی که انسانی را از غرق یا سوختن یا آوار یا هر عامل کشنده ای نجات دهد یا او را از سرگشتگی حفظ کند ، مثل این است که همة انسانها را زنده کرده است و خداوند اجر احیاء کنندة همة انسانها را به او می دهد ، زیرا وی به خاطر اینکه برادر مؤمنشان را حفظ کرده ، گویا همة آنها را حفظ کرده است . امام در دنباله بیان خودش فرمود :
از آن بهتر این است که انسانی را از گمراهی حفظ و او را به راه راست هدایت کند 4 ›› قرآن کریم در آیه دیگر دربارة مقام استادان چنین می فرماید :
‹‹ یرفعُ اللهُ الذین آمنوا منکمٌ و الذین اوٌتٌو العلمَ درجاتِ ›› 5
خدا به آنان که در جمع شما جامعة بشری ، به حق ایمان آوردند . نیز به آنانکه از علم و دانش بهره مند هستند ، رفعت مقام اعطا می کند { تا در ظل چنین مقام رفیعی از سایر مردم ، ممتاز باشند } . ابن عباس گوید : خداوند بلند نموده کسانی را که با ایشان علم داده از مؤمنین بر کسانی که علم نداده درجه ها و مرتبه هایی . 1
به نقل از شهید ثانی ( ره ) ، در قرآن کریم علما و دانشمندان با پنج امتیاز برجسته از سایر گروه ها ممتازند . 2
1 . ایمان ، قرآن در این باره می فرماید :
‹‹ و الراسخونَ فِی العلم یقولٌونَ آمَنا ›› 3
آنانکه گام های راسخ و نافذی را در پهنة علم برداشتند و به درون فضا و محیط علمی راه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
معراج پیامبر صلی الله علیه و آله در دیدگاه عقل و وحی و آثار تربیتی آن
مقدمه
بحث از واقعة شگفت انگیز و محیرالعقول معراج پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از جمله مباحث جنجال برانگیزی به شمار میاید که از دیرباز تاکنون، بر سر زبان و قلم دوست و دشمن جریان داشته است. برخی از اندیشمندان و مفسران به فراخور بضاعت و توان علمی خود، در این زمینه مطالبی را به رشتة تحریر درآورده و دیدگاههای خود را مطرح ساختهاند. نگارنده در این مجال در پی ارائه تحلیلی کوتاه، رسا و نسبتاً جامع از دو بُعد عقل و وحی، و گذری بر آثار تربیتی پدیدة معراج است که برای عموم مخاطبین در سطوح مختلف نیز قابل استفاده و درک باشد تا در سالی که به نام پربرکت پیامبراعظم صلی الله علیه و آله مزین گردیده است، خدمتی ناچیز به روح ملکوتی و بلند آن مقام عظما و عبد حقیقی باری تعالی، قلمداد گردد.
علت اعجاب برانگیز بودن پدیدة معراج، جسمانیت عروج پیامبر صلی الله علیه و آله به عوالم دیگر است. شکی نیست که اگر این واقعة تاریخی و سیر آسمانی، مربوط به روح پیامبر یا صرفاً مربوط به عالم رؤیا باشد، برای هیچ شخصی تعجب برانگیز نیست و هیچ کسی در مقام انکار آن بر نخواهد خاست و در حقیقت نقطة افتخارآمیزی برای مقام شامخ پیامبر خاتم قلمداد نخواهد شد. از این رو، تمام اهتمام ما در این نوشتار کوتاه، بر اثبات معراج آسمانی آن حضرت با هردو بعد جسم خاکی و روح ملکوتی اوست که در دیدگاه دانشمندان اسلامی، حقیقتی قابل قبول و اثبات برای دیگران است، و در طول تاریخ اسلام نیز پیوسته مورد تحلیل برخی از اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است.
توجیهات عقلانی معراج
در آغاز سخن، شایسته است به بررسی جایگاه عقلی این حادثة عظیم تاریخی- قبل از استناد به قرآن و احادیث- و تحلیل عقلانیت بپردازیم. در نگاه نخست، عقل آدمی غیر قابل باور میداند که روح انسان با بدن خاکی او در همة شرایط همگام باشد و او را در همه جا همراهی نماید. آنچه مسلّم و قابل درک است، همان مقدار از همراهی عادی است که در عموم انسانها قابل اتفاق میباشد؛ همانند همراهی روح و بدن و پیمودن مراتب مختلف هستی در عالم رؤیا یا همراهی این دو در مسائل روزمرّة زندگی و کارهای عادی که به وسیله جسم انسان و با نظارت و تدبیر روح[1] انجام میپذیرد. اما تبعیت جسم خاکی از روح در غیر از محدودة دنیا، امری نامعهود و نامأنوس است و نمیتوان با قواعد ظاهری و فهم عمومی بشر به سادگی به ادراک آن دست یازید. با این همه، از آنجا که ما این مطلب را امری مسلّم و قابل تحقّق میدانیم، جا دارد چند توجیه عقلانی را برای آن بیان نماییم.
توجیه نخست
برخی از فلاسفة بزرگ اسلامی بر این باورند که جسمانیت معراج باشکوه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله بدینسان قابل توجیه میباشد که تبعیت بدن از احکام روح در همة انسانها، برابر نیست؛ در برخی از افراد عادی، روح متوجه به امری است که ایجاد آن را مطالبه مینماید، اما بدن آنها به نافرمانی از روح میپردازد و به احکام آن تمکین نمینمابد. این قانون در خصوص بدن مبارک پیامبراعظم صلی الله علیه و آله صادق نیست و دربارة ایشان، موضوع کاملاً برعکس است. دلیل آنان بر این مدعا، این است که جسم مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله در نهایت لطافت است و همانند آن را در اجسام دیگر نمیتوان یافت و بنا بر قاعدة «اشتراک معنوی وجود» که از قواعد مهم عقلی به شمار میاید، افق هر بدنی از حیث مرتبة وجود، مرتبط و متصل به افق وجودی روح است و تناسب مستقیمی میان جسم و روح یک انسان حکمفرماست. این قاعده در باره پیامبر صلی الله علیه و آله در بالاترین و کاملترین حد قابل تطبیق است؛ زیرا روح بلند ایشان به سبب بالا بودن و تسلّط کاملش بر بدن خود، باعث عروج جسم به ملکوت و آسمانها شد.[2]
استاد سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در جای دیگر میگوید: چون رسول اعظم صلی الله علیه و آله به مقام محبوبیت کامل و مرتبة «قرب الفرایض» در درگاه خداوند دست یازیده است و در حقیقت از مرتبة محبّ بودن به محبوبیت رسیده است، بسیار به جا بود که از یک سو خداوند متعال، محبوب خود را به منزلگاه خود، یعنی به عوالم هستی که ملک واقعی اوست، دعوت کند و از سوی دیگر چنین دعوتی نیز اقتضا دارد که مدعوّ این میهمانی باشکوه، قادر و محیط بر پیمودن تمام آن عوالم باشد.[3]
توجیه دوم
با توجه به آنکه قریب به اتّفاق مکاتب و مذاهب مختلف دنیا، اصل وجود شیطان در عالم هستی و القائات و وسوسههای او را در دلهای آدمیان به خوبی قبول دارند، عقل حکم میکند که اگر سرعت ما فوق تصور شیطان، به عنوان موجودی مطرود از درگاه قرب الهی، برای بشر امری پذیرفته شده است، پس در معراج بزرگترین پیامبر الهی و محبوب ترین انسان های عالم نمیتوان تردید روا داشت.[4]
توجیه سوم
هنگامی که از دیدگاه قرآن، حرکت حضرت سلیمان7 به وسیلة باد، به مکانهای دور دست در فاصلههای زمانی کوتاه، امری مسلّم انگاشته شده است، عقل ما میتواند به خوبی این مطلب را درک کند که حرکت سریع و نامرئی، همانند حرکت باد، امری ممکن میباشد.[5] از همین رو، سیر معراجی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز میتواند امری معقول و قابل ادراک به شمار بیاید.
توجیه چهارم
عقل انسان در پدیدهای نظیر معراج، به تنهایی میتواند به این نتیجه دست یابد که چنین پدیدة خارق العادهای نمیتواند عادی و طبیعی باشد و مسلّماً باید نیرویی مافوق نیروی تمام بشر، پشت این پدیده دست داشته باشد و آن نیرو، جز نیروی خدایی و ماورای طبیعت نیست که رسول اعظم خود را بدان مقام بلند دست یافته است.
توجیه پنجم
از دید اندیشمندان عصر تکنولوژی، این فرضیه علمی پذیرفته شده است که امواج جاذبة زمین در لحظهای