واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام

یکی از مهم‏ترین آموزه‏های قرآن و اهل بیت علیهم السلام خدمت‏به مردم و نیازمندان جامعه است . از دیدگاه مکتب حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام خدمتگزاری به افراد جامعه، حد و مرزی ندارد و یک دین باور حقیقی در تمام صحنه‏های زندگی با الهام از رهبران آسمانی خویش می‏کوشد تا باری را از دوش دیگران بردارد و خدمتی را به بشر ارائه کند; گر چه فرد مخدوم، هم کیش او نباشد، البته خدمت‏به اهل ایمان اهمیت ویژه‏ای دارد .

امام حسین علیه السلام با تاکید بر این باور وحیانی می‏فرماید:

«اعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلاتملوا النعم فتتحول الی غیرکم; (1) بدانید نیازمندیهای مردم که [به شما مراجعه می‏کنند] از نعمتهای الهی است پس نعمتها را افسرده نسازید [یعنی مبادا با رنجاندن مردم نیازمند کفران نعمت کنید] که این وظیفه خدمت رسانی به دیگران محول خواهد شد .»

بزرگ رهبر جهان اسلام حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در پیامی جهانی به پیروان خود چنین رهنمود می‏دهد:

«ایما مسلم خدم قوما من المسلمین الا اعطاه الله مثل عددهم خداما فی الجنة; (2) هر مسلمانی که به گروهی از مسلمانان خدمت کند خداوند متعال به تعداد آنان، خدمتگزارانی را در بهشت‏به او عطا خواهد کرد .»

اساسا یکی از مهم‏ترین آرزو و درخواستهای ائمه اطهار علیهم السلام از خداوند متعال توفیق خدمتگزاری به مردم بوده است و آنان این خواسته ارزشمند خویش را در قالب دعاها و سخنان گهربار خویش ابراز می‏نمودند . امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق با پروردگار متعال چنین نجوا می‏فرماید:

«واجر للناس علی یدی الخیر ولاتمحقه بالمن (3); خداوندا! انجام کارهای خیر را برای مردم، به دست من اجرا کن و خدمات نیکم را با منت گزاری ضایع مگردان .»

رفع نیاز حاجتمندان و کمک به ارباب رجوع، از نکات قابل توجهی است که در جوامع حدیثی و منابع فقهی بخشهای مستقلی برای آن منظور شده است . «قضاء حاجة المؤمن‏» ، «خدمة المؤمن‏» ، «الاهتمام بامور المسلمین‏» ، «الطاف المؤمن و اکرامه‏» برخی از عناوین این ابواب است . در متن این گفتارهای سودمند، افزون بر ثوابهای اخروی خدمت رسانی، به نتایج پربار این صلت‏خداپسندانه در دنیا نیز اشاره شده است . در یکی از همین روایات، حضرت سیدالشهداء علیه السلام به خدمتگزاران راستین به مردم نوید می‏دهد:

«من نفس کربة مؤمن فرج الله عنه کرب الدنیا والاخرة (4); هر کس اندوهی رااز دل یکی از اهل ایمان بزداید، خداوند متعال غصه‏های دنیا و آخرت او را از میان برداشته [مشکلاتش را حل خواهد نمود ].» بنابراین خدمت رسانی در جامعه اسلامی، بویژه از سوی کارگزاران و مسئولان و صاحبان قدرت و مال و متنفذان، امری لازم و ضروری است . و شایسته است که هر مسلمان وظیفه شناس و مسئولیت‏پذیر در هر پست و مقامی که باشد در امر خدمت رسانی همت نماید و تلاش خود را مضاعف گرداند .

خاطر ناشاد را دلشاد کردن همت است

باغ آفت دیده را آباد کردن همت است

صید مرغان حرم کردن ندارد افتخار

طایری را از قفس آزاد کردن همت است

نان بریدن شیوه مردان والا نیست، نیست

نان برای نوع خود ایجاد کردن همت است

در زمان ناتوانی یاد یاران فخر نیست

روز قدرت از ضعیفی یاد کردن همت است

در این نوشتار سعی شده که عمل مقدس خدمت رسانی در سیره و سخن شاخص‏ترین الگوی خدمتگزاران، یعنی حضرت سیدالشهداء علیه السلام بررسی شده و برخی از زیباترین رفتارها و گفتارهای آن خادم راستین امت اسلام و جامعه بشری به خوانندگان بزرگوار عرضه شود; زیرا آن حضرت، پناه بی‏پناهان، دستگیر یتیمان و اسوه کامل خدمتگزاران است . حضرت مهدی علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به آن بزرگوار می‏فرماید:

«کنت ربیع الایتام وعصمة الانام وعز الاسلام ومعدن الاحکام وحلیف الانعام; [ای جد بزرگوار!] تو بهار یتیمان، حافظ وپناه مردم، مایه سرافرازی اسلام، کانون احکام و معارف الهی و هم پیمان بخشش و احسان بودی .»

آری امام حسین علیه السلام نمونه بارز خدمتگزاری و خدمت رسانی به مردم دردمند بود، او با اعمال و رفتار خویش نه تنها گرهی رااز زندگی گرفتاران باز می‏کرد بلکه چگونه خدمت کردن به دیگران را به علاقه‏مندان خویش و بشر دوستان عالم عملا آموزش می‏داد .

آداب خدمت رسانی

در سیره امام حسین علیه السلام در زمینه خدمت رسانی نکات ظریفی وجود دارد که دقت‏بیشتر خادمان دلسوز را می‏طلبد . توجه به شخصیت و حیثیت افراد در امر خدمت رسانی از مهم‏ترین ویژگیهایی است که شایان توجه می‏باشد; چرا که اگر در ضمن اجرای نیکی و احسان و کمک به ارباب رجوع به عزت نفس و آبروی افراد بی‏توجهی شود، نه تنها عمل خدمت رسانی نتیجه مثبت نخواهد داد بلکه مایه انزجار و نفرت نیز خواهد بود . دراین صورت شیرین‏ترین ثمره خدمت‏به تلخ‏ترین خاطره‏ها تبدیل خواهد شد; به همین جهت، حضرت سیدالشهداء علیه السلام به این نکته لطیف توجه خاصی داشت و در مواجهه با نیازمندان این شیوه را رعایت می‏کرد . دو نمونه از رفتار آن حضرت را در این زمینه با هم می‏خوانیم:

1 . روزی شخصی از انصار برای حل مشکل خود به پیشگاه آن بزرگوار آمد . او هنوز لب به سخن نگشوده بود که امام علیه السلام از چهره نگران و سیمای گرفته او، دردها و رنجهای درونی‏اش را دریافت و به وی فرمود:

«یا اخا الانصار صن وجهک عن بذلة المسالة وارفع حاجتک فی رقعة فانی آت فیها ما سارک انشاءالله; ای برادر انصاری، خواسته‏ات را به صورت شفاهی مطرح نکن . خواسته خود را در کاغذی بنویس تا انشاءالله من با انجام دادن آن، موجبات خوشحالی تو را فراهم آورم .»

او نیز در نامه‏ای چنین نوشت:

«یااباعبدالله، من به فلانی پانصد دینار بدهکارم و او مرا تحت فشار قرار داده، با او صحبت کن تا به من مهلت دهد .»

امام نامه‏اش را مطالعه کرده و سپس به درون منزل رفت و کیسه‏ای حاوی هزار دینار آورد و به مرد انصاری داد و به او فرمود:

«پانصد دینار آن را به طلبکار خود پرداخت کن و بابقیه این پول به زندگی‏ات سامان ده .»

و در ادامه افزود:

«ولاترفع حاجتک الا الی احد ثلاثة: الی ذی دین، او مروة، او حسب، فاما ذوالدین فیصون دینه واما ذوالمروة فانه یستحیی لمروته واما ذوالحسب فیعلم انک لم تکرم وجهک ان تبذله له فی حاجتک فهو یصون وجهک ان یردک بغیر قضاء حاجتک (5); [ای برادر، اگر روزی گرفتار شدی] مشکل خود را به جز برای سه کس اظهار نکن:

1 . افراد دیندار; 2 . جوانمرد; 3 . انسانهایی که شرافت‏خانوادگی دارند .

دیندار برای حفظ دین خود [به تو یاری می‏رساند] و جوانمرد به سبب مردانگی خود حیا می‏کند [و به کارت رسیدگی می‏کند] و فرد اصیل و شریف نیز می‏داند که تو با رفتن نزد او از آبرویت مایه گذاشته‏ای و برای انجام دادن خواسته‏ات کوشیده، آبرو و شخصیت تو را حفظ می‏کند .»

2 . روزی مردی بینوا که بر اثر فشار زندگی جانش به لب رسیده و دستش از همه جا کوتاه شده بود به امید رسیدن به نوایی به مدینه آمد . او در آنجا از کریم‏ترین و سخی‏ترین فرد سؤال کرد .



خرید و دانلود  خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام 14 ص


ایثار و شهادت از نگاه قرآن و سیره ی نبوی به ویژه مصادیق آن در جامعه 31 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

 

بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدِّیقین

مقدّمه

فرهنگ ایثار و شهادت از مهم‌ترین مسائل جوامع اسلامی است و گسترش و نفوذ این فرهنگ در بین مردم یک جامعه، در تمامی بخش های مختلف آن جامعه تأثیر می‌گذارد. گسترش فرهنگ ایثار و شهادت از بزرگ‌ترین هدف‌های عالی انسانی است و بدین جهت جوامع برآمده از رأی و نظر مردم پیوسته برای رسیدن به این هدف می‌کوشند.در این رابطه مطالعه و پژوهش پیرامون راه‌های گسترش این فرهنگ در جامعه، شیوه‌ی پیامبران و امامان در برخورد با این مسأله و موضوعات دیگر، کمک بسیاری به رسیدن به یک شیوه‌ی مناسب خواهد کرد. از این رو هدف از انجام این پروژه کمک به بیان مفهوم درست ایثار و شهادت از نگاه قرآن و سیره‌ی نبوی و مهم تر از آن مصداق‌های آن در جامعه‌ی اسلامی و بشری است. برای رسیدن به این هدف ابتدا پرسش‌هایی مطرح و فرضیه‌هایی بیان شد که به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

قرآن تا چه اندازه به فرهنگ ایثار و شهادت اهمیت داده است و تا چه اندازه آن را توصیه می کند؟

پیامبر‌(ص) چه سخنانی را در این باره می‌فرمایند و سیره‌ی عملی ایشان در این مورد چگونه بوده است؟

با توجه به سخنان پیامبر (ص) و ائمّه‌ی معصومین و بزرگان دین، چه تعریفی می‌توان به شهید و شهادت، ایثار و ایثارگر اختصاص داد و چگونه می‌توان از سخنان آن‌ها در پیدا کردن راه‌هایی برای گسترش فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه رهنمود گرفت؟

گسترش فرهنگ ایثار و شهادت در بین مردم جامعه چه تأثیراتی را به دنبال خواهد داشت؟ در واقع آیا گسترش فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه، بر سایر بخش‌های آن تأثیر خواهد گذاشت؟

و بسیار سئوالات دیگر که می‌خواهیم تا جایی که می‌توانیم با انجام این تحقیق به آن‌ها پاسخ گوییم.

چندین فرضیه برای پاسخ به این سئوالات و سپس برای امتحان درستیشان بیان شد:

نخست گفته شد گسترش فرهنگ ایثار و شهادت، تقریباً در تمامی بخش‌های جامعه نقش مثبت دارد و از این رو قرآن بسیار به آن اهمیت داده است. فرهنگ ایثار و شهادت نه تنها در هنگام جنگ و ستیز، بلکه در تمامی زمان‌ها باعث حرکت در راه درست و رو به جلو جامعه می‌شود. پیامبر نیز بسیار به آن اهمیت می‌دادند. هم‌چنین برای گسترش این فرهنگ در بین مردم باید از همان بدو تولد بر روی اعتقادات کودکان کار شود و خانواده‌ها آموزش داده شوند؛ در مدارس و رسانه‌ها دین تبلیغ شود و فضای معنوی بر جامعه حکم‌فرما گردد. دیگر این که ارزش‌های دفاع مقدس و انقلاب اسلامی نشر و بازگو گردد.

بعد از مطرح کردن فرضیه‌ها گروه شروع به جمع‌آوری اطلاعات در این زمینه‌ها کرد و بعد از گذشت چندین ماه پرتلاش، اینک نوشته‌ی پیش روی شما آماده شد.

لازم می‌دانیم در این‌جا یادآوری کنیم که سعی شده در تمام این تحقیق از اصطلاحات و مفاهیم ساده استفاده شود و هر جا موضوع مشکلی مطرح شد، در مورد آن توضیح داده شود.

حافظ: هر قطره‌ای در این ره صد بحر آتشین است

دردا کـه این مـــــعمّا شــرح و بـیان نـــدارد

4-1- ایثار و شهادت

 

اگر ما بخواهیم تمام رویدادهای بزرگی که در تاریخ زندگی به وجود آمده و در صفحات تاریخ ثبت شده، مشخّص کنیم و آن‌ها را ارزیابی کنیم، هیچ کدام از آن‌ها ارزشمندتر و بااهمّیّت‌تر از مسئله‌ی ایثار و شهادت نیست، ایثار و شهادت تنها یک مسئله‌ی از خودگذشتگی و فداکاری نیست، بلکه ایثار و شهادت عبارت است از: از‌خودگذشتگی و فداکاری توأم با بیدار کردن و زنده نمودن تمام افراد انسان‌ها از حالت خفتگی و بی‌توجّهی؛ لذا ایثارگر و شهید به واسطه‌ی ایثار و شهادتش، خون در رگ افراد مرده و خفته‌ی اجتماع تزریق می‌کند و آن‌ها را زنده و بیدار می‌سازد.

برخی کلمات ومفاهیم دارای قداستی هستندکه کم‌وبیش با تفاوت‌هایی در همه‌ی جوامع بشری مطرح هستند، هم‌چون کلمات شهید و ایثار، کلماتی که در همه‌ی عرف‌ها توأم با قداست و عظمت بدان نگریسته شده است. ایثار در لغت به معنی «بذل کردن، دیگری را برخود برتری دادن و سود او را بر سود خود مقدّم داشتن وخود را برای آسایش دیگران به رنج افکندن، قوت لازم و مایحتاج خود را به دیگری بخشیدن» است (فرهنگ لغت عمید، 1383). «ایثار نمود و نماد دیگرخواهی آدمیان است و روح هم‌نوع‌دوستی آن‌ها را به معرض نمایش می‌گذارد وگاه تا جایی پیش می‌رود که فردی یا حتّی جمع کثیری، جان خویش را در راه دیگری و دیگران از دست می‌دهند تا کمال و تمام ایثار و ازخودگذشتگی را برجای آورند و ازاین رو است که چنین افرادی در نگاه ملّت‌ها ومردمان هر جامعه‌ای به



خرید و دانلود  ایثار و شهادت از نگاه قرآن و سیره ی نبوی به ویژه مصادیق آن در جامعه 31 ص


تحقیق در مورد سیره امام علی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 58 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

سیره امام على (ع)

آن حضرت را به دو کنیه ابو الحسن و ابو الحسین نامیده‏اند.امام حسن (ع) در حیات پیامبر پدرش را با کنیه ابو الحسین و امام حسین (ع) او را با کنیه ابو الحسن مى‏خوانده‏اند.پیامبر نیز وى را با هر دوى کنیه‏ها خطاب مى‏کرده است.چون پیامبر وفات یافت على (ع) را به این دو کنیه صدا مى‏کردند.یکى دیگر از کنیه‏هاى على (ع) ،ابو تراب است که آن را پیامبر برگزیده و بر وى اطلاق کرده بود.

در استیعاب نقل شده است:«به سهل بن سعد گفته شد:حاکم مدینه مى‏خواهد تو را وادارد تا بر فراز منبر،على را دشنام گویى.سهل پرسید:چه بگویم؟گفت:باید على را با کنیه ابو تراب خطاب کنى.سهل پاسخ داد:به خدا سوگند جز پیامبر کسى على را بدین کنیت،نامگذارى نکرده است. پرسید:چگونه‏اى ابو العباس؟جواب داد:على (ع) نزد فاطمه رفت و آن‏گاه بیرون آمد و در حیاط مسجد دراز کشید و به خواب رفت.پس از او،پیغمبر (ص) پیش فاطمه آمد و از او پرسید:پسر عمویت کجاست؟فاطمه گفت:اینک او در مسجد آرمیده است.پیامبر به صحن مسجد آمد و على را دید که ردایش بر پشت مبارکش افتاده و پشتش خاک آلود شده است.پیامبر با دست‏شروع به پاک کردن خاک از پشت على کرد و فرمود:بنشین اى ابو تراب!به خدا سوگند جز پیامبر کسى او را بدین نام،نخوانده است.و قسم به خدا در نظر من هیچ اسمى از این نام دوست داشتنى‏تر نیست.»

نسایى در خصایص از عمار بن یاسر نقل کرده است که گفت:«من و على بن ابیطالب (ع) در غزوه عشیره از قبیله ینبع با یکدیگر بودیم.تا آنجا که عمار گفت:سپس خواب هر دوى ما را فرا گرفت، من و على به راه افتادیم تا آنکه در زیر سایه نخلها و روى زمین خاکى و بى گیاه آرمیدیم.سوگند به خدا که جز پیامبر کسى ما را از خواب بیدار نکرد.او با پایش ما را تکان مى‏داد و ما به خاطر آنکه روى زمینى خاکى دراز کشیده بودیم،به خاک آلوده شدیم.در آن روز بود که پیغمبر (ص) به على (ع) فرمود.تو را چه مى‏شود اى ابو تراب؟چرا که پیامبر آثار خاک را بر على (ع) مشاهده کرده بود.»

البته ممکن است که این واقعه چند بار اتفاق افتاده باشد.در روایتى دیگر آمده است:چون پیامبر على را در سجده دید در حالى که خاک بر چهره‏اش نشسته و یا آنکه گونه‏اش خاک آلود بوده به او فرمود:«ابو تراب!چنین کن‏».

همچنین گفته شده است پیامبر با چنین کنیه‏اى،على (ع) را خطاب کرد.چرا که گفت:اى على! نخستین کسى که خاک را از سرش مى‏تکاند تویى .

على (ع) ،این کنیه را از دیگر کنیه‏ها بیشتر خوش مى‏داشت.زیرا پیامبر وى را با همین کنیه خطاب مى‏کرد.دشمنان آن حضرت مانند بنى امیه و دیگران،بر آن حضرت به جز این کنیه نام دیگرى اطلاق نمى‏کردند.آنان مى‏خواستند با گفتن ابو تراب،آن حضرت را تحقیر و سرزنش کنند و حال آنکه افتخار على (ع) به همین کنیه بود.دشمنان على،به سخنگویان دستور داده بودند تا با ذکر کنیه ابو تراب بر فراز منابر،آن حضرت را مورد سرزنش قرار دهند و این کنیه را براى او عیب و نقصى قلمداد نمایند.چنان که حسن بصرى گفته است،گویا که ایشان با استفاده از این عمل،لباسى پر زیب و آرایه بر تن آن حضرت مى‏پوشاندند.چنان که جز نام ترابى و ترابیه بر پیروان امیر المؤمنین (ع) اطلاق نمى‏کردند.بدان گونه که این نام،تنها بر شیعیان على (ع) اختصاص یافت.

کمیت مى‏گوید:

گفتند رغبت و دین او ترابى است من نیز به همین وسیله در بین آنان ادعا کنم و به این لقب مفتخر مى‏شوم.

هنگامى که کثیر غرة گفت:جلوه آل ابو سفیان در دین روز طف و جلوه بنى مروان در کرم و بزرگوارى روز عقر بود،یزید بن عبد الملک به او گفت:نفرین خدا بر تو باد!آیا ترابى و عصبیت؟!در این باره مؤلف در قصیده‏اى سروده است:

به نام دو فرزندت،مکنى شدى و نسل رسول خدا در این دو فرزند به جاى ماند پیامبر تو را بو تراب خواند دشمنان آن را بر تو عیب مى‏شمردند و حال آنکه براى تو این کنیه افتخارى بود

لقب على (ع)

ابن صباغ در کتاب فصول المهمه مى‏نویسد:لقب على (ع) ،مرتضى،حیدر،امیر المؤمنین و انزع (و یا اصلع) (کسى که اندکى از موى جلوى سرش ریخته باشد.) و بطین (کسى که شکمش بزرگ است.) و وصى بود.آن حضرت به لقب اخیر خود در نزد دوستان و دشمنانش شهره بود.در روز جنگ جمل جوانى از قبیله بنى ضبه از سپاه عایشه بیرون آمد و گفت:

ما قبیله بنى ضبه دشمنان على هستیم که قبلا معروف به وصى بود على که در عهد پیامبر شهسوار جنگها بود من نیز نسبت‏به تشخیص برترى على نابینا و کور نیستم اما من به خونخواهى عثمان پرهیزگار آمده‏ام زیرا ولى،خون ولى را طلب مى‏کند

و مردى از قبیله ازد در روز جمل چنین سرود:

این على است و وصیى است که پیامبر در روز نجوة با او پیمان برادرى بست و فرمود او پس از من راهبر است و این گفته را افراد آگاه در خاطر سپرده‏اند و اشقیا آن را فراموش کرده‏اند

زحر بن قیس جعفى در روز جمل گفت:

آیا باید با شما جنگ کرد تا اقرار کنید که على در بین تمام قریش پس از پیامبر برترین کس است؟!

او کسى است که خداوند وى را زینت داده و او را ولى نامیده است و دوست،پشتیبان و نگهدار دوست است،همچنان که گمراه پیرو فرمان گمراهى دیگر است

زحر بن قیس نیز بار دیگر چنین سروده است:

پس درود فرستاد خداوند بر احمد (محمد (ص) )

فرستاده خداوند و تمام کننده نعمتها فرستاده پیام‏آورى و پس از او خلیفه ما کسى که ایستاده و کمک شده است منظور من على وصى پیامبر است که سرکشان قبایل با او در جنگ و ستیزند

این زحر در جنگ جمل و صفین با على (ع) همراه بود.همچنان که شبعث‏بن ربعى و شمر بن ذى الجوشن ضبابى در جنگ صفین در



خرید و دانلود تحقیق در مورد سیره امام علی


مقاله درباره نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

 

عنوان مقاله :

سیره پیامبر

( نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام )

نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)

یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏سزایى داشت:1- اخلاق پیامبر (ص)2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب ‏دل‏ها تصریح شده است، آن جا که مى‏خوانیم: «فبما رحمة من الله‏لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان‏گشته‏اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده‏مى‏شدند، پس آن‏ها را ببخش، و براى آن‏ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما.» ازاین آیه استفاده مى‏شود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگ‏دل و سخت‏گیر نمى‏توانند مردم‏دارى کنند، و به جذب‏نیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دست‏شکست‏خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلت‏هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب‏انسجام مى‏گردد. پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزش‏هاى اخلاقى را بسیار ارج‏مى‏نهاد، خود در سیره عملى‏اش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزش‏هاى والاى‏انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهره‏اى شادان و کلامى‏دلاویز با حوادث برخورد مى‏کرد.به عنوان مثال، درتاریخ آمده‏است:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حمله‏قهرمانانه سپاه اسلام شکست ‏خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناسان‏این قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه‏» نام‏داشت‏ به اسارت سپاه اسلام درآمد.سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانه‏اى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آن‏اسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت ‏بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعم‏الطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویى‏قبیله‏هاى عرب‏ها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان‏را آزاد مى‏ساخت، از همسایگان نگهبانى مى‏نمود، و به مردم غذامى‏رسانید، و آشکارا سلام مى‏کرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردم‏را یارى مى‏نمود.»پیامبر اکرم (ص) که به ارزش‏هاى اخلاقى، احترام شایان مى‏نمود، به‏سفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگى‏هایى که برشمردى، از صفات مؤمنان‏راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت‏قرار مى‏دادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را به‏پاس احترامى که پدرش به ارزش‏هاى اخلاقى مى‏نمود، آزاد سازید.».آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شام‏را در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان به‏شام نزد برادرش رهسپار کرد. نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص) در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطره‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلق‏عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى‏» به این مطلب‏اشاره فرموده است.نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏کنیم: 1- عدى بن حاتم مى‏گوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم‏با کمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏گریخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته‏اى‏».با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش‏اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مى‏برد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن‏بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى‏زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که‏پیامبر مرسل مى‏باشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانى‏هایش مراشیفته‏اش کرده و همانجا مسلمان شدم.» 2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت‏رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بن‏اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آن‏ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آن‏ها را از کنار جنازه‏هاى کشته‏شدگان یهود حرکت‏داد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت‏شد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سخت‏گریه کرد.هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیده‏اى و این‏گونه خاک‏آلود و افسرده هستى؟! » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازه‏ها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانى و خلاف‏اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت‏ شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود: «ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلى‏رجالهما; اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت‏بربسته که آن‏ها را از کنار کشته‏شدگانشان عبور مى‏دهى؟! چرابى‏رحمى کردى؟»جالب این که پیامبر اکرم (ص) براى جبران رنج‏ها و ناراحتى‏هاى‏صفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش ‏نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتى‏هاى اورا به طور کلى از قلبش زدود. 3- در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعى پیامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانش‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامى که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبت‏هاى او و مادرش در دوران‏شیرخوارگى، احترام و محبت‏شایانى به شیماء کرد. پیش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روى آن‏نشانید، و با مهربانى مخصوصى از او احوال‏پرسى کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى به من محبت‏کردى...» (با این که از آن زمان حدود شصت‏سال گذشته بود).شیماء از پیامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسیران طایفه‏اش را آزادسازد، یامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودمرا بخشیدم،و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد مى‏کنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند.شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز به‏پیروى از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.»سیره‏نویس معروف‏ابن هشام مى‏نویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهى باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوست‏دارى تو را از نعمت‏ها بهره‏مند مى‏سازم و به سلامتى به سوى قوم‏خود بازگرد؟» شیماء گفت: مى‏خواهم به سوى قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با هم‏ازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خودادامه دادند. 4- مهربانى و اخلاق نیکوى پیامبر (ص) در حدى بود که امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعت‏خواند، مردم بسیارى به‏او اقتدا کردند، ولى آن‏ها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمول‏دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خودمى‏پرسیدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده که پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ که شما این گونه نماز را (با حذف‏مستحبات) به پایان بردى؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آیا شما صداى گریه کودک رانشنیدید؟» معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزاران‏گریه مى‏کرده، و کسى نبود که او را آرام کند، صداى گریه او دل‏مهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتاب‏تمام کرد، تا کودک را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید. 5- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبه‏هاى اخلاق پیامبر (ص) موجب شد که اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از یهودیان به نام‏«زید بن شعبه‏» داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت مى‏کرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرح‏مى‏داد بلکه به اسلام گرویده شود، ولى زید هم چنان بر یهودى‏بودن خود پافشارى مى‏کرد و مسلمان نمى‏شد.عبدالله مى‏گوید: روزى‏به مسجدالنبى رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشسته‏و مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علت‏مسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانه‏ام نشسته‏بودم و کتاب آسمانى تورات را مى‏خواندم، وقتى که به آیاتى که‏در مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرف‏اندیشى آن را خواندم‏و ویژگى هاى محمد (ص) را که در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است که نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم که آیا او داراى آن ویژگى‏ها که یکى از آنها«حلم و خویشتن‏دارى‏» بود هست‏یا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و همه حرکات و رفتار و گفتارش را تحت نظارت دقیق خود قراردادم، همه آن ویژگى‏ها را در وجود او یافتم، با خود گفتم تنهایک ویژگى مانده است، باید در این مورد نیز به کند و کاو خودادامه دهم، آن ویژگى حلم و خویشتن‏دارى او بود، چرا که درتورات خوانده بودم: «حلم محمد (ص) بر خشم او غالب است، جاهلان‏هرچه به او جفا کنند، از او جز حلم و خویشتن‏دارى نبینند.»



خرید و دانلود مقاله درباره نقش اخلاق  و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)


مقاله درباره کار و اشتغال در سیره پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

کار و اشتغال در سیره پیامبر(ص)

اشاره:

((اشتغال)) امروزه در جامعه ما, یکى از مسائل اساسى و موضوعات مورد بحث مى باشد, و هرکس نسبت به فراخور حالش و براساس رشته تخصصى و اندیشه هاى خود, در مورد چگونگى اشتغال جوانان و آداب و شیوه هاى کار, علل و انگیزه هاى بیکارى, انواع مشاغل, اولویت انتخاب شغل ها و... سخن گفته و بحث مى کند.

اشتغال به کارهاى مفید و مورد نیاز جامعه, داراى اثرات و نتائج قابل توجه براى همه افراد جامعه اسلامى است که از جمله آن ها مى توان به فوائد زیر اشاره نمود:

1- زمینه رستگارى

اساسا کار و اشتغال در بینش توحیدى اسلام, یک ارزش محسوب مى شود و تلاش بیشتر در کارهاى دنیوى و اخروى, زمینه سعادت و رستگارى افراد را در دنیا و آخرت فراهم مى نماید و آنان را تا درجه جهادگران در راه خداوند بالا مى برد. رسول اکرم(ص) مى فرماید: ((الکاد على عیاله کالمجاهد فى سبیل الله(1); کسى که براى تإمین معاش خانواده اش تلاش مى کند, همانند مجاهد در راه خداست.))

2. تإمین مخارج زندگى

یک مسلمان با پیش گرفتن کسب حلال, مخارج زندگى خود را تإمین نموده و تا حدودى از فقر اقتصادى, اخلاقى و فرهنگى خود و جامعه مى کاهد.

3. وسیله ارتباط سالم

اشتغال به کار, افراد را در زندگى تحت یک برنامه منظم و منسجم قرار داده و آنان را در روابط اجتماعى و معاشرت با دیگران یارى مى نماید.

4. آرامش روح و وجدان

تمام کسانى که به کارهاى مفید اقتصادى اشتغال دارند و بر اساس احساس وظیفه به شغل مناسب و آبرومندانه خود مى پردازند; علاوه بر این که آرامش روح و روان و وجدان خود را فراهم مى کنند, به نوعى تفریح نیز مى پردازند; هم چنان که افراد سست عنصر و بیکار معمولا به اضطراب و افسردگى و عذاب وجدان دچار هستند.

5. بیدار نمودن روحیه خلاقیت

اشتغال به کسب هاى مورد علاقه, روحیه ابتکار و خلاقیت را در افراد زنده کرده و استعدادهاى درونى آنان را شکوفا نموده و انسان را متوجه نیروهاى نهفته در اندرون خود مى سازد. و به این ترتیب, مفید و موثر بودن خود را باور نموده و اعتماد به نفس در او تقویت مى شود. چنین فردى با روحیه سرشار از عشق به کار, از زندگى خود لذت برده و براى رسیدن به اهداف عالى تلاش مى کند.

6. تثبیت موقعیت اجتماعى

اشتغال به کار مفید و مورد نیاز جامعه, راه رسیدن به موقعیت اجتماعى یک فرد مسلمان مى باشد و شغل او هر قدر از نیازهاى جامعه بکاهد و موجب تقویت و استقلال و آزادى و عزت مسلمانان گردد, همان مقدار موقعیت اجتماعى صاحب شغل در میان افراد جامعه اسلامى, بیشتر و بالاتر خواهد بود.

خداوند مى فرماید: (و ان لیس للانسان الا ما سعى)(2); و این که براى انسان بهره اى جز سعى و تلاش او نیست.

7. جلوگیرى از مفاسد

بیکارى افراد, موجب ضررهاى جبران ناپذیر و داراى مفاسد بى شمار براى اجتماع مسلمانان است; به این معنا که یک فرد با انتخاب یکى از مشاغل مورد نیاز جامعه و اشتغال به آن, بارى از دوش مردم و مسئولین برمى دارد و در مقابل, فرد بیکار نه تنها مشکلى را در جامعه حل نمى کند بلکه خود, مشکل آفرین و سربار جامعه اسلامى نیز مى شود و علاوه بر این که نیرویى هدر رفته, نیروهاى دیگرى را به خود مشغول خواهد کرد.

با توجه به نکات فوق در این نوشتار, اشتغال و موضوعات مربوط به آن در سیره و سخن حضرت رسول اکرم(ص), مورد بحث قرار گرفته است.

اهمیت کار

در سیره پیامبر اکرم(ص) فعالیت هاى اقتصادى افراد, ارزش بالایى دارد. آن حضرت کارگران و تولیدکنندگان در عرصه اقتصادى را چنان تشویق مى کند که در طول تاریخ جوامع بشرى, هیچ فرقه و مذهبى چنین جایگاهى براى اساسى ترین رکن جامعه, یعنى تإمین کنندگان حیاتى ترین کالاى اقتصادى, قائل نشده اند.

انس بن مالک مى گوید: هنگامى که پیامبر(ص) ازجنگ تبوک برمى گشت, سعد انصارى ـ یکى از کارگران مدینه ـ به استقبال آن حضرت آمد. هنگامى که رسول الله(ص) با او دست داد, لمس دست هاى زبر و خشن مرد انصارى, حضرت خاتم الانبیإ(ص) را تحت تإثیر قرار داد. براى همین, از او پرسید: چرا دست هاى تو این چنین کوفته و خشن مى باشد؟ آیا ناراحتى خاصى به دستان تو رسیده است؟

عرضه داشت: یا رسول الله! این خشونت و زبرى دستان من, بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله ى آن ها زحمت مى کشم و مخارج خود و خانواده ام را تإمین مى نمایم.

((فقبل یده رسول الله(ص) و قال: هذه ید لا تمسها النار; پیامبراکرم(ص) دست او را بوسیده و فرمود: این دستى است که آتش (جهنم) آن را لمس نخواهد کرد.))(3)

نکوهش افراد سست عنصر

رسول اکرم(ص) گاهى با جوانان سالم و نیرومندى مواجه مى شد. بازوهاى ستبر و اندام مناسب آنان, موجب شگفتى پیامبر(ص) مى گشت. آن حضرت با آنان احوال پرسى نموده و از وضعیت زندگى و شغلشان سوال مى نمود, اگر در جواب گفته مى شد که: وى فردى بیکار است و هیچ گونه شغلى ندارد; آن بزرگوار ناراحت مى شد و مى فرمود: ((سقط من عینى; از چشمم افتاد.)) (فرد بیکار در نظر من ارزشى ندارد.) اطرافیان مى پرسیدند: یا رسول الله! چرا این افراد را دوست نمى دارید؟ پیامبر(ص) مى فرمود: براى این که اگر مومن شغلى نداشته باشد که با آن امرار معاش کند, براى امرار معاش, از دین خود خرج خواهد نمود.(4)

آن حضرت در گفتارى حکیمانه, افراد تنبل و بى حال را که تن به کار نمى دهند و مى کوشند که از دست رنج دیگران بهره مند شوند, مورد نکوهش و سرزنش شدید قرار داده, مى فرماید: ((ملعون ملعون من القى کله على الناس, ملعون ملعون من ضیع من یعول; از رحمت خدا دور است, از رحمت خدا دور



خرید و دانلود مقاله درباره کار و اشتغال در سیره پیامبر