لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمات سیر و سلوک
خودشناسى و خداشناسى
یکى دیگر از گامهاى نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والاى انسانى، خود شناسى است.
چگونه ممکن است انسان به کمال نفسانى برسد و عیوب خود را اصلاح کند و رذائل اخلاقى را از خود دور سازد در حالى که خویشتن را آن گونه که هست نشناخته باشد!
آیا بیمار تا از بیمارى خود آگاه نگردد به سراغ طبیب مىرود؟
آیا کسى که راه خود را در سفر گم کرده، تا از گمراهى خویش با خبر نشود به جستجوى دلیل راه بر مىخیزد؟
آیا انسان تا از وجود دشمن در اطراف خانهاش با خبر نشود، اسباب دفاع را آماده مىسازد؟
به یقین پاسخ تمام این سؤالها منفى است، همین گونه آن کس که خود را نشناسد و از کاستیها و عیوب خویش با خبر نشود، به دنبال اصلاح خویش و بهره گیرى از طبیبان مسیحا نفس روحانى، نخواهد رفت.
با این اشاره به اصل مطلب باز مىگردیم، و رابطه خودشناسى و تهذیب نفس و همچنین رابطه خداشناسى و تهذیب نفس را مورد بررسى قرار مىدهیم.
1- رابطه خود شناسى و تهذیب نفس
چگونه خودشناسى سبب تهذیب نفوس مىشود؟ دلیل آن روشن است زیرا:
اولا: انسان از طریق خود شناسى به کرامت نفس و عظمت این خلقتبزرگ الهى و اهمیت روح آدمى که پرتوى از انوارالهى و نفحهاى از نفحات ربانى است پى مىبرد; آرى! درک مىکند که این گوهر گرانبها را نباید به ثمن و بهاى ناچیز فروخت و به آسانى از دست داد!
تنها کسانى خود را آلوده رذائل اخلاق مىکنند و گوهر پاک روح انسانى را به فساد و نابودى مىکشانند که از عظمت آن بىخبرند.
ثانیا: انسان با شناختخویشتن به خطرات هواى نفس و انگیزههاى شهوت و تضاد آنها با سعادت او پى مىبرد، و براى مقابله با آنها آماده مىشود.
بدیهى است کسى که خود را نشناسد از وجود این انگیزهها بىخبر مىماند و شبیه کسى است که گرداگرد او را دشمن گرفته، اما او از وجود آنان غافل و بىخبر است; طبیعى است که چنین کسى خود را آماده مقابله با دشمن نمىکند و سرانجام ضربات سنگینى از سوى دشمن دریافت مىدارد.
ثالثا: انسان با شناخت نفس خویش به استعدادهاى گوناگونى که براى پیشرفت و ترقى از سوى خداوند در وجود او نهفته شده است پى مىبرد و تشویق مىشود که براى پرورش این استعدادها بکوشد، و آنها را شکوفا سازد; گنجهاى درون جان خویش را استخراج کند و گوهر خود را هویدا سازد.
کسى که عارف به نفس خویش نیستبه انسانى مىماند که در جاى جاى خانه او گنجهاى پر قیمتى نهفته شده ولى او از آنها آگاهى ندارد، ممکن است از گرسنگى و تنگدستى در آن بمیرد، در حالى که در زیر پاى او گنجهایى است که هزاران نفر را سیر مىکند.
رابعا: هر یک از مفاسد اخلاقى ریشههایى در درون جان انسان دارد، با خودشناسى، آن ریشهها شناخته مىشود، و درمان این دردهاى جانکاه را آسان مىسازد، و به این ترتیب راه وصول به تهذیب را در برابر انسان هموار مىکند.
خامسا: از همه مهمتر این که خودشناسى بهترین راه براى خدا شناسى است، و چنانکه خواهد آمد، خداشناسى و آگاهى از صفات جلال و جمال حق، قویترین عامل براى پرورش ملکات اخلاقى و کمالات انسانى و نجات از پستى و حضیض رذائل و رسیدن به اوج قله فضائل است.
و اگر به مطالب گذشته این جمله را بیفزاییم که رذائل اخلاقى زندگى انسانى را به تباهى مىکشد و جامعه بشرى را در بحرانهاى سخت گرفتار مىسازد، و شهد زندگى را در کام انسانها مبدل به شرنگ مىکند، به اهمیتخود شناسى و خودآگاهى براى زندگى انسانها بیشتر پى خواهیم برد.
در کتاب «اعجاز روانکاوى» نوشته «کارل منینگر» چنین آمده است: «خود آگاهى عبارت از این است که هم از قواى مثبت و مهر انگیز نهاد خود آگاهى داشته باشیم و هم از نیروهاى منفى که موجب نابودى ما مىگردد و ما را به خاک سیاه مىافکند; ندیده گرفتن قواى منفى یا خوددارى از اشاره به وجود آنها در خودمان یا دیگران، پایههاى زندگى را متزلزل مىکند.» (1)
در کتاب «انسان موجود ناشناخته» جملهاى آمده است که شاهد خوبى براى بحث ما است; مىگوید: «بدبختانه در تمدن صنعتى شناخت انسان مورد توجه قرار نگرفته است، و برنامه زندگى بر وفق ساختمان طبیعى و فطرى پایهگذارى نشده است; لذا با همه درخشندگى موجب رستگارى نشده است; پیشرفت علم به دنبال هیچ طرحى صورت نگرفت و (تقریبا) اتفاقى بود ... اگر «گالیله» و «نیوتن» و «لاووازیه»، نیروى فکرى خود را صرف مطالعه روى جسم و روان آدمى کرده بودند، شاید نماى دنیاى، امروز فرقهاى زیادى با آنچه امروز است مىداشت.» (2)
و به خاطر این امور است که خداوند یکى از مجازاتهاى هوسبازان متمرد را خودفراموشى قرار داده و به مسلمانان هشدار مىدهد که: «و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون; همچون کسانى که خدا را فراموش کردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خودفراموشى گرفتار ساخت، نباشید! و آنها فاسقان (حقیقى) و گنهکارانند.» (3)
2- خود شناسى در روایات اسلامى
در احادیث اسلامى که از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم: نقل شده اثرات بسیار پرارزشى براى خودشناسى آمده است، که ما را از هرگونه توضیح بىنیاز مىسازد از جمله:
1- در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم: «نال الفوز الاکبر من ظفر بمعرفة النفس; کسى که خود را بشناسد، به سعادت و رستگارى بزرگ نایل شده است!» (4)
2- و در نقطه مقابل آن چنین مىفرماید: «من لم یعرف نفسه بعد عن سبیل النجاة وخبط فى الضلال و الجهالات; کسى که خود را نشناسد، از طریق نجات دور مىشود و در گمراهى و جهل گرفتار مىآید!» (5)
3- در تعبیر دیگرى از همان امام همام آمده است: «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها; عارف حقیقى کسى است که خود را بشناسد، و (از قید و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چیز که او را از سعادت دور مىسازد پاک و پاکیزه کند!» (6)
از این تعبیر بخوبى استفاده مىشود که معرفت نفس (خودشناسى) سبب آزادى از قید و بند اسارتها و پاکسازى از رذائل اخلاقى است.
4- باز حدیث دیگرى از همان پیشواى بزرگ علیه السلام مىخوانیم: «اکثر الناس معرفة لنفسه اخوفهم لربه; کسى که بیش از همه خود را بشناسد، بیش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت!» (7)
از این حدیث نیز رابطه نزدیکى میان احساس مسؤولیت و خوف پروردگار که سرچشمه تهذیب نفس استبا خودشناسى استفاده مىشود.
5- در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «من عرف نفسه جاهدها; و من جهل نفسه اهملها; کسى که خود را بشناسد، به جهاد با نفس بر مىخیزد و کسى که خود را نشناسد آن را رها مىسازد!» (8)
مطابق این حدیث پایه اصلى جهاد با نفس که طبق صریح روایات جهاد اکبر نامیده شده، خود شناسى است.
6- در نهجالبلاغه در کلمات قصار، از همان بزرگوار آمده است: «من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته; کسى که (در سایه خود شناسى) براى خود، کرامت و شخصیت قائل است، شهواتش در نظرش خوار و بى مقدار خواهد بود(و به آسانى تسلیم هوى و هوس نمىشود)!» (9)
7- همانگونه که خودشناسى پایه مهم تهذیب نفس و تکامل در جنبههاى اخلاقى و مسائل دیگر است، جاهل بودن به قدر خویش، سبب بیگانگى از همه چیز و دورى از خدا مىگردد; لذا در حدیث دیگرى از امام دهم، امام هادى علیه السلام مىخوانیم: «من هانت علیه نفسه فلا تامن شره; کسى که نزد خود قدر و قیمتى ندارد، از شر او ایمن نباش!» (10)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
پیشینه و سیر تحولی :
در گذشته اگر چه از دیشرباز اوقات فراغت مورد توجه بوده است و انسانها پس از فراغت از کار و تلاش روزانه ، اوقات فراغت را به انواع گوناگون می گذرانده اند . چه آن تعلیم و تربیت انحصاری بدوره ساسانی که قشر خاصی از آن برخوردار بودند و در اوقات فراغت به اسب سواری و تیراندازی و ورزشهای بدنی دیگر می پرداختند و چه آن افرادی که اوقات خویش را در قهوه خانه ها گذرانده و با گوش دادن به شاهنامه خوانی و قصیده سرایی و … می گذراندند ، همه و همه به نحوی اوقات فراغت را می گذراندند . البته قبل از شکوفایی صنعت به گونه ای که ما شاهد آن هستیم انسانها اغلب توان خویش را صرف تلاش کار بی وقفه می نمودند و پس از این کار توانفرسا ، اوقاتی را که از کار فارغ می شدند پس از برآورده کردن نیازهای فیزیولوژیکی بدنی برای تجدید قوا و ادامه به استراحت می پرداختند . ولی بتدریج نیروی فکر انسان جایگزین بازوان گشت و این روند تدریجی استفاده از نیروی عقل موجبات پیشرفت صنعت و تمدن را فراهم آورد و در این راستا آسایش بیشتر جسم و فراغت بیشتر در واقع جایگزین بازوان انسانها گشت . و این سیر تدریجی ادامه یافت تا زمانی که انسانها به عنوان نظاره گر و مدیر تولید در آمدند و با پیدایش کامپیوتر نقطه عطفی در زندگی بشریت حاصل آمد و امروزه ما شاهد هستیم که گاهی دانشمندان به تمدن فراغت از آن یاد می کنند .
مطالعات مورخین نشان دهنده آن است که عهد باستان در بسیاری از تمدنهای قدیم ، اوقات بیکاری صرف ورزشها و فعالیتهای رزمی می شده تا قدرت دفاعی جوامع ، همواره آماده مقابله با هجوم دشمنان خود باشند .
در یونان باستان پهلوانی منزلت و جایگاه ویژه ای داشت و برعکس با انحطاط قدرت سیاسی در روم ، فراغت خاص توانگران شده و عیش و عشرت شدید ، رواج یافت .
بقول هردوت ایرانیان قدیم از سن پنج سالگی به فرزندان خود اسب سواری و راستگویی را می آموختند . مصریان به بازیهای قهرمانی علاقه وافر داشتند . تماشای بازیها ، پهلوانیها ، نمایشات مختلف ، اوقات قابل توجهی از شبانه روز افراد جامعه را بخود اختصاص می داد .
نویسنده تاریخ فرهنگ ایران می نویسد که ایرانیان اوقات فراغت خود را به چوگان بازی ، زوبین اندازی ، شکار و کشتی می گذرانیده اند .
علیرغم وجود برنامه های تفریحی و سرگرمی در بسیاری از جوامع قدیم ، برخی از اسناد و مدارک در خصوص زندگی اجتماعی جوامع مختلف نشان می دهد که مزایای فراغت بیشتر به طبقات ممتاز جامعه اختصاص داشته است و مردم عادی برای تأمین معیشت خود مجبور به کار طاقت فرسای شبانه روزی بوده اند .
با شروع انقلاب صنعتی بتدریج تفریح و سرگرمی در اوقات بیکاری زندگی انسانها مورد توجه قرار گرفت .
اتحادیه های کارگری بتدریج شکل گرفت و جنبشهای کارگری در برخی از کشورها آغاز شد و رفاه اجتماعی برای کارگران و مزدبگیران جامعه مطرح گردید .
کاهش ساعت کار شبانه روزی ، منظور کردن مرخصی های سالانه ، تأمین برخی از نیازمندیهای تفریحی و ورزشی برای کارکنان از مواردی بود که در این حرکتهای اجتماعی در ردیف خواسته ها قرار گرفت . از نیمه دوم قرن نوزدهم و بخصوص طی قرن بیستم ، سدهای موجود بین اشراف و عامه مردم شکسته شد . بتدریج تفریح و سرگرمی بعنوان بخشی از کار افزایش یافت .
و بالاخره طی چند دهه اخیر ، دولتها ناگزیر به اتخاذ تصمیمات جدی و سرمایه گذاری در خصوص اوقات فراغت برای اقشار مختلف بویژه کارکنان بخشهای مختلف و کارگران و جوانان شدند . اختراع رادیو ، تلویزیون از یکسو ، صنعت سینما از سوی دیگر و رشد فزاینده مطبوعات تحول عظیمی را در چگونگی گذراندن اوقات فراغت پدیدار ساخت و به طور کلی اوقات فراغت از محدوده امتیازات طبقات ممتاز جامعه خارج و جنبه عمومی و همگانی گرفت . بقول نویسنده ای در قرن بیستم ، نوعی نهضت اجتماعی با همت اتحادیه های کارگری برای کاستن ساعات کار تحت عنوان «نهضت تفریحات سالم» پدید آمد تا وسایل یک زندگی خلاق و مسرت بخش را برای کارگران در اوقات فراغت بعد از یک کار طولانی و خسته کننده روزانه مهیا سازد .
اولین رساله در طرفداری از اوقات فراغت برای کارگران اروپا «با عنوان حق تنبل بودن» توسط «پل لامارک» تدوین شد .
در آمریکا «تورستون وبلن» با تدوین کتاب «نظریه طبقه ، فارغ از کار» جامعه شناسی اوقات فراغت را پایه گذاری کرد . و در سال 1924 دفتر بین المللی کار نخستین کنفرانس بین المللی را درباره وقت آزاد کارگران بر پا کرد که نظر عمومی اهمیت دادن به اوقات فراغت بود . فراغت به مفهوم جدید ، پدیده حاصل از پیشرفت صنعت و تکنولوژی است و در مسیر تحول آن حالت انفعال بطور وضوح دیده می شود . یعنی همراه با همگانی و عمومی شدن بتدریج حالت تحرک و فعالانه خود را از دست می دهد .
بازیهای عمومی ، پهلوانی و ورزشهای باستانی جای خود را به ورزشهای حرفه ای داد .
عده قلیل ورزشکار ، دیگران را سرگرم می کنند و بقول «رابرت لیند» اوقات بیکاری در حوالی سال 1925 به تلاش جمعی و تحرک و محاوره می گذرد ولی از سالهای 1945 به بعد رادیو و تلویزیون بر اوقات مردم تسلط پیدا می کند بگونه ای که بیشترین و بهترین ساعات فراغت در پای تلویزیون سپری می شود .
بطور خلاصه می توان گفت که در قرن حاضر بویژه از نیمه دوم قرن بیستم ، توجه به اوقات
فراغت اقشار مختلف مردم و سیاستگذاری در این خصوص از وظایف دولتها محسوب شده و در
اغلب کشورهای جهان سازمانها و نهادهای مختلفی در این خصوص ایجاد شده اند .
در کشور ما نیز اوقات فراغت از سوی دولت ، از زمان قاجار مورد توجه قرار گرفته و رژیم با ایجاد سازمانها و مؤسسات مختلفی نظیر سازمان تربیت بدنی ، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ، وزارت فرهنگ و هنر و … بطور مستقیم و مؤسساتی چون نخست وزیری با ایجاد کاخهای جوانان ، جمعیت شیر و خورشید سابق با ایجاد خانه های جوانان ، جمعیت گروههای مختلف وابسته به دربار ، بطور غیر مستقیم در مورد اوقات فراغت گروهها مختلف بویژه نوجوانان و جوانان مشغول سیاستگذاری بوده اند . علاوه بر آن بخش خصوصی . بطور گسترده ای با ایجاد مراکز ظاهراً تفریحی ، ورزشی ، فرهنگی رسالت خود را در انحراف نسل جوان بخوی ایفا می کرد .
مقایسه اماکن و مراکز مختلف گذران اوقات فراغت در بعد منفی و مثبت در سالهای پایان عمر طاغوت بخوبی بعد فاجعه را نشانگر است ؛ که نمونه ای از آن را در کلام امام راحلمان شنیده ایم که «تعداد مشروب فروشی ها چندین برابر تعداد کتابخانه ها و حتی کتابفروشی ها بوده است» . با پیروزی انقلاب اسلامی در زمینه اماکن مربوط به اوقات فراغت از یک سو و سیاستگذاریهای اوقات فراغت از سوی دولت از طرف دیگر تحولاتی پدیدار شد مراکز فساد و فحشاء و تخریب کننده نسل جوان برچیده شد و با تدابیر مهم از مکتب اسلام سازمان تربیت بدنی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و … جانی تازه گرفتند و تلاشهای گوناگون در بهره برداری مطلوب از اوقات فراغت بخصوص برای نسل جوان آغازیدن گرفت . ولی محدودیت امکانات و افزایش جمعیت بگونه ای است که توازنی بین برنامه های مختلف مربوط به اوقات فراغت با جمعیت موجود وجود ندارد . و این مسئله در حال تداوم بوده و یک بسیج عمومی و سرمایه گذاری همه جانبه دولتی و ملی را طلب می کند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 10 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
سیر تغییرات و تحولات خانواده
خانواده مؤثرترین عامل انتقال فرهنگ و رکن بنیادی جامعه است که در شرایط مختلف در تأثیر و تأثر متقابل با فرهنگ و عوامل اجتماعی است. انسانها در خانواده به هویت و رشد شخصیتی دست مییابند و در خانوادههای سالم و رشید به تکامل معنوی و اخلاقی نائل میشوند. لذا خانواده عامل کمال بخشی، سکونت، آرامش و بالندگی به اعضای خویش است که در تحولات اساسی جوامع نقش عمدهای ایفا میکند. البته خانواده متأثر از عملکرد مذهب، آموزش و حکومت نیز میباشد و این تأثر به صورت متقابل باعث ایجاد تغییرات اساسی میگردد. اگر خانواده محیط سالم و سازندهای داشته باشد و نیازهای جسمی و روحی افراد خویش را برآورده سازد، کمتر به خدمات جانبی و جبرانی برای خانواده نیاز است. در تعریف خانواده، بیان شده: خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق نسب، سبب و رضاع با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی میکنند. (ساروخانی( 1375) جامعهشناسی خانواده، ص135)
طرح مسئله
اسلام برای خانواده قداست و منزلت خاصی قایل است؛ به نحوی که بنا و نهادی با آن قابل مقایسه نیست. تعبیراتی که در قرآن و روایات در باره خانواده به کار رفته است، به خوبی این مدعا را روشن می نماید. وقتی که این تکریم را از کانون خانواده را در معتبرترین متون دینی، یعنی در قرآن و سنت می بینیم و فواید و کارکرد های آن را می شناسیم ، متوجه می شویم که حراست از خانواده امری لازم و مقدس و تلاش در جهت تقویت و تحکیم پیوندهای خانوادگی قابل ستایش است؛ به گونه ای که اسلام برای آن، پاداشی معادل جهاد در را خدا قایل شده است... در اینجا این پرسش مهم مطرح می گردد که چگونه می توان نظام خانواده را تحکیم و تقویت نمود و از سستی و انحلال آن جلوگیری کرد؟ برای این کار باید چهاراقدام روشن انجام دهیم : 1. شناخت وضعیت گذشته به منظور شناسایی نقاط قوت و ضعف و ارزیابی آنها ؛ 2. شناخت وضعیت فعلی برای سنجش رضایت مندی گروه هدف (زنان و خانواده) ؛ 3. ترسیم چشم انداز آینده یا آینده پژوهی به این معنا که رفع مشکلات گذشته و حال را مبنای برنامه ریزی آینده قرار دهیم ؛ 4. تدوین و اجرای سیاست های تحکیم و تقویت خانواده برای رسیدن به چشم انداز مطلوب خانواده .
در گذار از سنت به مدرنیته و به همراه تغییرات فرهنگی جامعه ما، خانواده ایرانی دگرگونی های گسترده ای را تجربه می کند. بزرگترین مشکل خانواده امروزی گذار از دوره سنت به مدرنیته است، که دراین فرایندبخشی از هنجارها و ارزش های نظام فرهنگی سنتی برایش کارکردی ندارد و بدیهی است که در توزیع وظایف، نقش ها و اهداف هم کارکردی نخواهد داشت و از طرفی هم خانواده امروزی هنوز تمام ارزش های نظام خانوادگی مدرن را نپذیرفته و به همین دلیل تعارضاتی میان خانواده های گذشته و فعلی وجود دارد. وضعیت کنونی نشانه هایی دارد که بیانگر ایجاد یکسری تغییرات در ساختار خانواده است. نشانه های این تغییرات از همسرگزینی تا تشکیل، دوام و نوع فرزندآوری خانواده دیده می شود و در نهایت هم به مشکلاتی که با طلاق و جدایی ها همراه است، دامن می زند.درک این دگرگونی و پیش بینی آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف حائز اهمیت است.
1-تغییر در ارزشها و هنجارها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 10 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
سیر تغییرات و تحولات خانواده
خانواده مؤثرترین عامل انتقال فرهنگ و رکن بنیادی جامعه است که در شرایط مختلف در تأثیر و تأثر متقابل با فرهنگ و عوامل اجتماعی است. انسانها در خانواده به هویت و رشد شخصیتی دست مییابند و در خانوادههای سالم و رشید به تکامل معنوی و اخلاقی نائل میشوند. لذا خانواده عامل کمال بخشی، سکونت، آرامش و بالندگی به اعضای خویش است که در تحولات اساسی جوامع نقش عمدهای ایفا میکند. البته خانواده متأثر از عملکرد مذهب، آموزش و حکومت نیز میباشد و این تأثر به صورت متقابل باعث ایجاد تغییرات اساسی میگردد. اگر خانواده محیط سالم و سازندهای داشته باشد و نیازهای جسمی و روحی افراد خویش را برآورده سازد، کمتر به خدمات جانبی و جبرانی برای خانواده نیاز است. در تعریف خانواده، بیان شده: خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق نسب، سبب و رضاع با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی میکنند. (ساروخانی( 1375) جامعهشناسی خانواده، ص135)
طرح مسئله
اسلام برای خانواده قداست و منزلت خاصی قایل است؛ به نحوی که بنا و نهادی با آن قابل مقایسه نیست. تعبیراتی که در قرآن و روایات در باره خانواده به کار رفته است، به خوبی این مدعا را روشن می نماید. وقتی که این تکریم را از کانون خانواده را در معتبرترین متون دینی، یعنی در قرآن و سنت می بینیم و فواید و کارکرد های آن را می شناسیم ، متوجه می شویم که حراست از خانواده امری لازم و مقدس و تلاش در جهت تقویت و تحکیم پیوندهای خانوادگی قابل ستایش است؛ به گونه ای که اسلام برای آن، پاداشی معادل جهاد در را خدا قایل شده است... در اینجا این پرسش مهم مطرح می گردد که چگونه می توان نظام خانواده را تحکیم و تقویت نمود و از سستی و انحلال آن جلوگیری کرد؟ برای این کار باید چهاراقدام روشن انجام دهیم : 1. شناخت وضعیت گذشته به منظور شناسایی نقاط قوت و ضعف و ارزیابی آنها ؛ 2. شناخت وضعیت فعلی برای سنجش رضایت مندی گروه هدف (زنان و خانواده) ؛ 3. ترسیم چشم انداز آینده یا آینده پژوهی به این معنا که رفع مشکلات گذشته و حال را مبنای برنامه ریزی آینده قرار دهیم ؛ 4. تدوین و اجرای سیاست های تحکیم و تقویت خانواده برای رسیدن به چشم انداز مطلوب خانواده .
در گذار از سنت به مدرنیته و به همراه تغییرات فرهنگی جامعه ما، خانواده ایرانی دگرگونی های گسترده ای را تجربه می کند. بزرگترین مشکل خانواده امروزی گذار از دوره سنت به مدرنیته است، که دراین فرایندبخشی از هنجارها و ارزش های نظام فرهنگی سنتی برایش کارکردی ندارد و بدیهی است که در توزیع وظایف، نقش ها و اهداف هم کارکردی نخواهد داشت و از طرفی هم خانواده امروزی هنوز تمام ارزش های نظام خانوادگی مدرن را نپذیرفته و به همین دلیل تعارضاتی میان خانواده های گذشته و فعلی وجود دارد. وضعیت کنونی نشانه هایی دارد که بیانگر ایجاد یکسری تغییرات در ساختار خانواده است. نشانه های این تغییرات از همسرگزینی تا تشکیل، دوام و نوع فرزندآوری خانواده دیده می شود و در نهایت هم به مشکلاتی که با طلاق و جدایی ها همراه است، دامن می زند.درک این دگرگونی و پیش بینی آثار و عواقب آن، از ابعاد مختلف حائز اهمیت است.
1-تغییر در ارزشها و هنجارها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
علوم قرآنى و سیر تاریخى نگارشهاى آن
علوم قرآنى، به مجموعهاى از علوم اطلاق مىگردد که براى فهم و درک قرآن مجید به عنوان مقدمه فراگرفته مىشوند. به بیان دیگر، مباحثى که قبل از تفسیر قرآن و فهم آیات الهى، آشنایى با آنها براى هر مفسر و محققى لازم است، مجموعه مباحث علوم قرآنى را تشکیل مىدهند. زرقانى در تعریف آن مىگوید:
مباحثى است متعلق به «قرآن» از جهت نزول قرآن، ترتیب، جمع، کتابت، قراءت، تفسیر، ناسخ و منسوخ و نظایر اینها (1)
روشن است که چنین تعریفى از علوم قرآنى حد و مرز مشخصى را براى مسائل قابل طرح در این علم بیان نمىکند و از این روست که بعضى، شمار انواع این علوم را پنجاه، برخى هشتاد و عدهاى چهارصد و یا حتى بیشتر از آن ذکر نمودهاند (2) . در حقیقت، دلیل عمده این اختلاف، نحوه نگرش آنان به قرآن از جوانب مختلف و شیوه تقسیمبندى مباحث آن به صورتهاى متفاوت بوده است. به عنوان مثال، بدرالدین محمدبنعبدالله زرکشى در البرهان فى علوم القرآن فهرست انواع علوم قرآنى را در 47 قسمت تنظیم نموده (3) ; در حالى که جلال الدین سیوطى نیز، که به پیروى از زرکشى تقسیمات خود را به «نوع» تعبیر نموده، رقم انواع را به هشتاد رسانیده است. (4)
اهتمام و عنایت مسلمانان از صدر اسلام و اشتیاق شدید آنان به قرآن به عنوان وحى آسمانى و معجزه جاودانى باعثشد تا از همان قرن نخست بزرگانى از صحابه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پس از آنان علما و دانشمندان اسلامى در زمینههاى مختلف تفسیر و مسائل مربوط به قرآن توجه ویژهاى را نشان دهند.
به اعتقاد دانشمندان علوم قرآنى، در میان صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله على بن ابىطالب علیهما السلام از پیشگامان و طلایهداران تفسیر و علوم قرآنى بوده و حتى شخصیتى چون ابن عباس تفسیر قرآن را از ایشان آموخته است. (5)
جلال الدین سیوطى مىگوید:
در میان خلفا کسى که بیشترین مطلب را در زمینه علوم قرآنى روایت کرده، على بن ابىطالب است. (6)
عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود و ابى بن کعب بن قیس نیز از جمله کسانى هستند که جایگاه رفیع در تفسیر و قراءت قرآن داشتهاند و دیگران قرآن را از آنان فرامىگرفتند.
دوره تدوین تفسیر و مباحث قرآنى از قرن دوم آغاز مىگردد و از این زمان بهبعد دانشمندان فراوانى در خدمت تالیفات قرآنى قرار مىگیرند. ما در این مختصر، ابتدا بهذکر نام برخى از نویسندگان علوم قرآنى که هر یک در تدوینعلمى از علوم قرآنى پیشگام بودهاند، پرداخته آنگاه سیرى اجمالى در نگارشهاى علوم قرآنى خواهیمداشت.
پیشگامان تدوین علوم قرآنى
یحیى بن یعمر (م89ق.) کتابى در قراءت نگاشته است. (7)
حسن بصرى (م110ق.) نویسنده نزول القرآن و عدد آى القرآن.
عبد الله بن عامر یحصبى (م118ق.) نویسنده کتب اختلاف مصاحف الشام و الحجاز و العراق و المقطوع و الموصول.
عطاء بن ابىمسلم میسرة الخراسانى (م135ق.) اولین نویسنده در ناسخ و منسوخ.
محمد بن سائب کلبى (م146ق.) آغازگر تدوین احکام القرآن. (8)
ابان بن تغلب(م141ق.)نخستین مؤلف در علم قراءت، معانى قرآن و غریب القرآن.
خلیل بن احمد فراهیدى (م170ق.) مبتکر و مؤلف در نقط و رسم. (9)
على بن عبدالله سعدى در تالیف اسباب النزول و محمد بن جنید (م281ق.) در امثال القرآن گوى سبقت را از دیگران ربودهاند. (10)
محمد بن یزید واسطى (م306 یا 309ق.) پیشقدم در تدوین کتابى با عنوان اعجاز قرآن بوده که امروزه از میان رفته است. (11)
برخى از قرآنشناسان، على بن مدینى و ابوعبید قاسم بن سلام را، که هر دو از دانشمندان قرن سومند، به ترتیب، پیشگام در تدوین اسباب النزول و ناسخ و منسوخ دانستهاند. (12)
مطالعه آزاد
سیر تاریخى نگارشها در سدههاى مختلف
قرن اول:
یحیى بن یعمر (م 89ق.) به او کتابى در قراءت را نسبت دادهاند.
قرن دوم:
حسن بصرى (م 110ق.)، عبدالله بن عامر یحصبى (م 118ق.)، عطاء بن ابىمسلم میسرة الخراسانى (م 135ق.)، ابان بن تغلب (م 141ق.)، محمد بن سائب کلبى (م 146ق.)، حسین بن واقدى مروزى (م151ق.)، خلیل بن احمد (م170ق.).
قرن سوم:
یحیى بن زیاد، معروف به فراء (م 207ق.) مؤلف معانى القرآن و کتب دیگر، محمدبنجنید (م 281ق.) صاحب امثال القرآن، محمد بن مسعود عیاشى داراى تالیفات بسیار و از جمله، تفسیرى معروف به نام خودش، قاسم بن سلام (م 224ق.) مؤلف الناسخ و المنسوخ، القراءات و فضائل القرآن.
قرن چهارم:
محمدبن یزید واسطى (م 306 یا 309ق.) مؤلف اعجاز قرآن، ابوعلى کوفى (م346ق.) صاحب فضائل القرآن، ابن جریر طبرى (م 310ق.) صاحب تفسیر معروف، ابوبکر بن قاسم انبارى (م 328ق.) نویسنده عجائب علومالقرآن، سید شریف رضى (م 406ق.) نویسنده تلخیص البیان فى مجازات القرآن.
ابنندیم در کتاب الفهرستخویش نام بسیارى از دانشمندان و کتب آنان را که تازمان او، یعنى قرنچهارم، در زمینههاى قرآنى وجود داشته است، ذکر نموده که خود گویاى کثرت تالیفات در زمینههاى مختلف است و ما تنها بهذکر ارقام و اعداد آن اکتفا مىکنیم.
تفسیر، حدود 45 کتاب .
معانى القرآن، بیش از 20 کتاب.
لغات القرآن، 6 کتاب.
قراءات، بیش از 20 کتاب.
النقط و الشکل للقرآن، 6 کتاب.
متشابه القرآن، 10 کتاب.
ناسخ القرآن و منسوخه، 18 کتاب. (13)
از قرن پنجم به بعد مباحث قرآنى به صورت گستردهتر مورد عنایت دانشمندان قرار گرفت و تالیفات قرآنى رو به افزایش نهاد.
گفتنى است که اصطلاح علوم قرآنى، آن گونه که فعلا رایج است، با آن چه در سدههاى نخستین مصطلح بود، متفاوتاست. علوم قرآنى، در گذشتهبر مباحث تفسیرى قرآن