واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درمورد ضرب المثل های بختیاری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

ضرب المثل های بختیاری.

 

                                             

آدمی که مالس اِره، ایمونس هم اِره.

"کسی که مالش می رود، ایمانش هم می رود."  کنایه از اینکه کسی که مالش به سرقت برود، ممکن است با مظنون شدن به این و آن، ایمانش هم از دست برود.

آدمیزاد، بونده بی باله.

"آدمیزاد (همانند) پرنده ای است بدون بال".  کنایه از اینکه هر آینه ممکن است هجران و دوری برای انسان پیش آید.

مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک                            دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم    (مولانا)

آربیز به قیلون اگو، دو سیلا داری.

"الک به قلیان می گوید: دو سوراخ داری".  این مثل زمانی بکار میرود که کسی عیب و ایراد خود را نبیند و به دنبال عیب جویی از دیگران باشد.  (تیر را در چشم خودش نمی بیند، مو را در چشم دیگری می بیند.)

آردم بختم، آربیزم آوختم.

"آردم را الک کردم، (و) الکم را هم آویزان کردم".  کنایه از اینکه همه کارهایم را انجام داده ام و دیگر کاری برای انجام دادن باقی نمانده است.

آسیو دراره، لوینه کپنه.

"آسیاب در می آورد (تولید می کند)، آسیابان (لوینه) می بلعد. (مصرف می کند)".  این مثل را بیشتر در مورد تولید کنندگان و نان آوران خانه بکار می برند، زمانیکه مصرف کنندگان، رعایت اندازه و اعتدال را ننمایند.

ار اِخوی خاک کنی من سرت، برو سر یه تل بلندی.

"اگر (حتی) میخواهی خاک هم بر سر خودت بریزی، برو بالای یک تپه بلند".  کنایه از بزرگ منشی و بلند همتی است.

ار بو خونه نیدی، اِدا شاهی ایکرد.

"اگر پدر خود را نمی دید، ادعای پادشاهی می کرد".  این ضرب المثل در مورد افرادی که خیلی زود اصل و نصب خود را فراموش کرده و به دیگران تفاخر می کنند، بکار می رود.

ار جووم دهرست، السم نه پهرست.

"اگر پیراهنم پاره شد. اصلم نپرید (از بین نرفت)".  این ضرب المثل بیانگر این نکته است که فقر و تنگدستی، اصالت خانوادگی و ارزشهای اصیل را از بین نمی برد.

ار خومه نیدیه، گو رشید خوی دارم.

"اگر خودم را ندیده ای، برادر رشید خوبی دارم".  این ضرب المثل درباره کسانی به کار میرود که بیش از آنچه به توانائی های خود تکیه کنند، متکی به توانایی دیگران می شوند.

ار دنیانه او بو وره، فلونینه خو ابره.

"اگر دنیا را آب ببرد، فلانی را خواب می برد".  در مورد بی تفاوتی برخی افراد بکار می رود که کاری به مسائل پیرامون خود ندارند.

ار کوگ نکنه قهقه بیجا، کی دونه کوگ کیه کرده جا؟

"اگر کبک قهقه بیجا نکند، چه کسی میداند که کجا جای گرفته است"؟   در مورد افرادی به کار میرود که با طرح مسائلشان باعث افشای راز و رمز خود می شوند و به اصطلاح عسس مرا بگیر راه می اندازند.

ار لیشم، گوشت میشم.

"اگر زشت هستم، گوشت میش هستم".  یعنی ماهیتم خوب است، هر چند که ظاهرم بد باشد. اصل هم ماهیت هر چیز است.

ار نبو امری ز حق، نیفته بلگی ز درخت.

"اگر امر حضرت حق نباشد، برگی از درخت نمی افتد".  این مثل بیانگر آن است که هیچ امری در جهان حادث نمیشود، مگر به خواست خداوند یکتا.

ار نخردیم نون گندم، اما دیدیم دست مردم.

"اگر نخوردیم نان گندم، اما دیدم دست مردم".  یعنی اگر خودمان کاری را تجربه نکرده ایم، ولی با توجه به تجربیات دیگران با آن آشنایی داریم.

اسب پیش کشینه که دندوناس نیشمارن.

"دندانهای اسب پیشکشی را که نمی شمارند".  این ضرب المثل بیانگر آن است که اگر هدیه و پیشکش را به کسی بدهند، نباید در صدد ایراد گرفتن از آن برآید.

افتو زی همو چو که دُز دلس خواست.

"آفتاب همان جایی تابید که دلخواه دزد بود".  فراهم شدن شرایط برای فرد خطاکار، کمال آرزوی اوست.

الس کار پدره، که مادر رهگذره.

"اصل کار پدره، که مادر رهگذره".  این ضرب المثل "اصل" و "ریشه" انتقال صفات را، "پدر" میداند. اصلی که نظام قبیله ای پدر سالار بر آن متکی است.

امساله نه هر ساله.

"امسال، مثل هر سال نیست".  در فارسی: این تو بمیری، آن تو بمیری نیست.

اورشم که خوار ابو، پیوند هر و گا ابو.

"ابریشم که خوار و بی ارزش میشود، به خر و گاو آویزان میشود".  هر گاه ارزش واقعی چیزی درک نشود، مورد بی اعتنایی قرار میگیرد.

او سرد رهدم سر دستس.

"آب سرد روی دستش ریختم".  در مقام نا امید کردن افراد به کار می رود.  در فارسی: آب پاکی روی دست کسی ریختن.

اولاد کابهلی، چنسون و پانالن، چنسون ز پهلی.

"اولاد کابهلی (کاکا بهلول)، تعدادیشان از پا می نالند، تعدادیشان از پهلو".  در مورد افراد خانواده یا فامیلی به کار میرود که هر یک از دردی و بیماریی شکوه داشته باشند.

ایبیزیس و ایبینیس.

"الکش می کنی و آنرا می بینی".  یعنی پس از تجربه کردن به حرف من خواهی رسید.

ایما که سالنه پائیدیم، ماهنم پائیم.

"ما که سال را پائیدیم، ماه را هم می پائیم".  ما که در انتظار انجام کاری، سالی را به انتظار نشسته و صبر کرده ایم ماهی دیگر را هم منتظر می مانیم.

ای نونی مو مهمونم، یو چو و یو همبونم.

"اگر نمی دانی من مهمانم، این چوب و این هم انبانم".  یعنی از لوازم و بار و بنه ام بدان که من مهمان هستم. یعنی میتوان از آثار و شواهد چیزی پی به نیات و اهداف بوجود آورنده آن برد.

ای هوسه، یه دفه بسه.

"اگر هوسه، یکدفعه بسه".  اگر از روی هوی و هوس کاری صورت بگیرد، همان یکبار کافی است.

 

باد بسکه خوهه، بادبزن هم اوفته گلس.

"باد از بس خوب است، بادبزن هم همراهیش می کند".  در خصوص حمایت فردی شرور و ناباب از فردی شرورتر و نابابتر بکار می رود.

بالا جام نی، دو من نی نشینم.

"بالا جایم نیست، پائین (هم) نمی نشینم".  اینکه اگر نتوانم بالا بنشینم، پائین هم نخواهم نشست.

بجور جاته، بنه پاته.

"(اول) جایت را پیدا کن، (سپس) پایت را بگذار".  این ضرب المثل در مورد افرادی بکار میرود که دست به کارهای نسنجیده ای می زنند. بیشتر در زمینه دقت کردن در امر ازدواج بکار میرود.

بچه یا واریش بووس بجهمه یا ترنه دا.

"بچه یا باید از ریش پدر حساب ببرد یا از گیس مادر".  این ضرب المثل در زمینه تربیت کودکان است، و بیانگر این نکته است که به هر حال کودک باید حرف شنوی از یکی از والدین داشته باشد، تا در تربیت او خللی وارد نشود.

بد الس وفا نکرد، الس دار خطا نکرد.

"بد اصل وفا نکرد، اصل دار خطا نکرد".  این ضرب المثل در مورد تأثیر اصالت خانوادگی افراد در عدم انجام کارهای خلاف بکار میرود. یعنی افراد با اصالت خطا نمی کنند و افراد بد اصالت نیز وفا نخواهند کرد.

برد سر جا خوس سنگینه.

"سنگ سر جایش سنگین است".  کنایه از اینکه افراد در مقام واقعی خود، دارای وقار و ارزش می باشند.

برد گهپ نشونه نزیدنه.



خرید و دانلود مقاله درمورد ضرب المثل های بختیاری


تحقیق در مورد معنی ضرب المثل های فارسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

آب از آسیاب افتادن :

کارها دوباره به مسیر خود افتاد ، فتنه ها خوابید ، سر و صداها ، شور و شر ها پایان پذیرفت .

از اسب افتادیم ولی از اصل نیافتادیم :

اگر دچار فقر و تنگدستی شده ایم ولی نجابت و انسانیت خود را حفظ کرده ایم

به گربه گفتند فضله ات درمان است خاک رویش ریخت :

مضایقه کردن چیز ناقابل ، کسی که جنبه کاری و خاصیتی نداشته باشد .

پا در یک کفش کردن :

سر حرف خود ایستادن ، در کاری اصرار و لجاجت ورزیدن .

تا ابله در جهان است مفلس در نمی ماند :

افراد زیرک از خوش باوری و سادگی اشخاص برای مقاصد خود استفاده می کنند.

جایی که نمک خوری نمکدان نشکن :

اجر حقوق و محبت های دیگران را با نامهربانی ضایع نکن .

چشم و گوش بسته :

از هیچ جا و هیچ چیز با خبر نبودن ، چیزی نیاموخته و بی تجربه .

حرف راست را باید از بچه شنید :

باطن بی غل و غش کودک نظیر بزرکترها نیست هرچه بداند به زبان می آورد .

خدا میان گندم هم خط گذاشته است :

هرکسی در زندگی سهم و قسمت خود را می برد و به آن قانع باشد .

در شهر کوران آدم یک چشم پادشاه است :

در میان یک عده بیسواد آدم کم سواد هم شخص معتبری است .

ذوق زده شدن :

از به دست آوردن چیزی و وقوع امری سخت شاد شدن

رگ دیوانگیش گل کردن :

از شدت خشم به کارهای نامعقول و غیر طبیعی زدن .

زاغ سیاه کسی را چوب زدن :

کسی را به طور پنهانی تعقیب کردن ، سر از کار کسی در آوردن .

ژاژ خایی کردن :

بد دهنی و هرزه گویی کردن ، بر علیه کسی بیهوده گویی کردن .

سال به سال ، دریغ از پارسال :

افسوس که آنچه امروز از دست می رود فردا نظیر آن را به دست نخواهیم آورد .

شمشیر را از رو بستن :

دشمنی و عداوت خود را علنی کردن .

صابونش به تن ما خورده :

آزارش به ما هم رسیده ، ما هم از او صدمه دیده ایم .

ضامن بهشت و دوزخش نیستم :

من وظیفه خودم را به خوبی انجام می دهم و کاری به بد و خوب بعدش ندارم .

طوطی واری یاد گرفتن :

از حفظ کردن مطلبی بدون توجه به معنا و مفهوم آن .

ظاهر سازی کردن :

ظاهر و باطن یکی نبودن ، ریاکار بودن .

عروس تعریفی آخرش شلخته ار آب در آمد :

با انهمه تعریفش جنس نامرغوبی از آب در آمد .

غزل خداحافظی خواندن :

آماده شدن برای مفارقت و سفر ، تهیه مقدمات رفتن از منزل

فکر نان کن که خربزه آب است :

در اندیشه کار و پیشه بهتری باش و گرنه از این طریق به مقصود خود نمی رسی .

قصاص قبل از جنایت :

تنبیه کسی که هنوز مرتکب گناهی نشده دور از انصاف است

کارها نیکو شود اما به صبر :

صبر و امیدواری میوه شیرین دارد ، همانند چون صبر کنی زغوره حلوا سازی .

گناه دیگری را پای دیگری نمی نویسند :

گناه و خطای هر کسی را به پای خود او می گذارند نه شخص دیگر ، همانند : برادر را به جای برادر نمی کشند .

لی لی به لالای کسی گذاشتن :

بیش از اندازه به کسی محل گذاشتن ، توجه و احترام بی جهت نسبت به کسی داشتن .

مال است نه جان که آسان بتوان داد :

در مورد کسانی است که پول و مال به جانشان بسته است .

نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمانی :

جایی بی آب و علف و بدون سکنه .



خرید و دانلود تحقیق در مورد معنی ضرب المثل های فارسی


تحقیق در مورد ریشه تاریخی ضرب المثل 9ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 9 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

ریشه تاریخی ضرب المثل «از کیسه خلیفه می بخشد»

 

ریشه تاریخی ضرب المثل  قوز بالا قوز

ریشه تاریخی ضرب المثل چیزی که عیان است...

ریشه تاریخی ضرب المثل آتش بیار معرکه

ریشه تاریخی ضرب المثل آب زیر کاه

هر گاه کسی از کیسه دیگری بخشندگی کند و یا از بیت المال عمومی گشاده بازی نماید، عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و استناد قرار داده، اصطلاحاً می گویند: «فلانی از کیسه خلیفه می بخشد».

اکنون ببینیم این خلیفه که بود و چه کسی از کیسه وی بخشندگی کرده که به صورت ضرب المثل درآمده است:

عبدالملک بن صالح از امرا و بزرگان خاندان بنی عباس بود و روزگاری دراز در این دنیا بزیست و دوران خلافت هادی، هارون الرشید و امین را درک کرد. مردی فاضل و دانشمند و پرهیزگار و در فن خطابت افصح زمان بود. چشمانی نافذ و رفتاری متین و موقر داشت؛ به قسمی که مهابت و صلابتش تمام رجال دارالخلافه و حتی خلیفه وقت را تحت تأثیر قرار می داد. به علاوه چون از معمرین خاندان بنی عباس بود، خلفای وقت در او به دیده احترام می نگریستند.

به سال 169 هجری به فرمان هادی خلیفه وقت، حکومت و امارت موصل را داشت. ولی پس از دو سال یعنی در زمان خلافت هارون الرشید، بر اثر سعایت ساعیان از حکومت برکنار و در بغداد منزوی و خانه نشین شد. چون دستی گشاده داشت پس از چندی مقروض گردید. ارباب قدرت و توانگران بغداد افتخار می کردند که عبدالملک از آنان چیزی بخواهد، ولی عزت نفس و استغنای طبع عبدالملک مانع از آن بود از هر مقامی استمداد و طلب مال کند. از طرف دیگر چون از طبع بلند و جود و سخای ابوالفضل جعفر بن یحیی بن خالد برمکی معروف به جعفر برمکی وزیر مقتدر هارون الرشید آگاهی داشت و به علاوه می دانست که جعفر مردی فصیح و بلیغ و دانشمند است و قدر فضلا را بهتر می داند و مقدم آنان را گرامیتر می شمارد؛ پس نیمه شبی که بغداد و بغدادیان در خواب و خاموشی بودند، با چهره و روی بسته و ناشناس راه خانه جعفر را در پیش گرفت و اجازه دخول خواست. اتفاقاً در آن شب جعفر برمکی با جمعی از خواص و محارم من جمله شاعر و موسیقی دان بی نظیر زمان، اسحاق موصلی بزم شرابی ترتیب داده بود، و با حضور مغنیان و مطربان شب زنده داری می کرد. در این اثنا پیشخدمت مخصوص، سر در گوش جعفر کرد و گفت: «عبدالملک بر در سرای است و اجازه حضور می طلبد». از قضا جعفر برمکی دوست صمیمی و محرمی به نام عبدالملک داشت که غالب اوقات فراغت را در مصاحبتش می گذرانید.

در این موقع به گمان آنکه این همان عبدالملک است نه عبدالملک صالح، فرمان داد او را داخل کنند. عبدالملک صالح بی گمان وارد شد و جعفر برمکی چون آن پیرمرد متقی و دانشمند را در مقابل دید به اشتباه خود پی برده چنان منقلب شد و از جای خویش جستن کرد که «میگساران، جام باده بریختند و گلعذاران، پشت پرده گریختند، دست از چنگ و رباب برداشتند و رامشگران پا به فرار گذاشتند». جعفر خواست دستور دهد بساط شراب را از نظر عبدالملک پنهان دارند؛ ولی دیگر دیر شده کار از کار گذشته بود. حیران و سراسیمه بر سرپای ایستاد و زبانش بند آمد. نمیدانست چه بگوید و چگونه عذر تقصیر بخواهد. عبدالملک چون پریشانحالی جعفر بدید، بسائقه آزاد مردی و بزرگواری که خوی و منش نیکمردان عالم است، با خوشرویی در کنار بزم نشست و فرمان داد مغنیان بنوازند و ساقیان لعل فام، جام شراب در گردش آورند. جعفر چون آنهمه بزرگمردی از عبدالملک صالح دید بیش از پیش خجل و شرمنده گردیده، پس از ساعتی اشاره کرد بساط شراب را برچیدند و حضار مجلس (بجز اسحاق موصلی) همه را مرخص کرد. آنگاه بر دست و پای عبدالملک بوسه زده عرض کرد: «از اینکه بر من منت نهادی و بزرگواری فرمودی بی نهایت شرمنده و سپاسگزارم. اکنون در اختیار تو هستم و هر چه بفرمایی به جان خریدارم». عبدالملک پس از تمهید مقدمه ای گفت: «ای ابوالفضل، می دانی که سالهاست مورد بی مهری خلیفه واقع شده، خانه نشین شده ام. چون از مال و منال دنیا چیزی نیندوخته بودم، لذا اکنون محتاج و مقروض گردیده ام. اصالت خانوادگی و عزت نفس اجازه نداد به خانه دیگران روی آورم و از رجال و توانگران بغداد، که روزگاری به من محتاج بوده اند، استمداد کنم. ولی طبع بلند و خوی بزرگ منشی و بخشندگی تو که صرفاً اختصاص به ایرانیان پاک سرشت دارد مرا وادار کرد که پیش تو آیم و راز دل بگویم، چه می دانم اگر احیاناً نتوانی گره گشایی کنی بی گمان آنچه با تو در میان می گذارم سر به مهر مانده، در نزد دیگران بر ملا نخواهد شد. حقیقت این است که مبلغ ده هزار دینار مقروضم و ممری برای ادای دین ندارم».

جعفر بدون تأمل جواب داد: «قرض تو ادا گردید، دیگر چه می خواهی؟»

عبدالملک صالح گفت: «اکنون که به همت و جوانمردی تو قرض من مستهلک گردید، برای ادامه زندگی باید فکری بکنم، زیرا تأمین معاش آبرومندی برای آینده نکرده ام».

جعفر برمکی که طبعی بلند و بخشنده داشت، با گشاده رویی پاسخ داد: «مبلغ ده هزار دینار هم برای ادامه زندگی شرافتمندانه تو تأمین گردید، چه میدانم سفره گشاده داری و خوان کرم بزرگمردان باید مادام العمر گشاده و گسترده باشد. دیگر چه می فرمایی؟»

عبدالملک گفت: «هر چه خواستم دادی و دیگر محلی برای انجام تقاضای دیگری نمانده است».

جعفر با بی صبری جواب داد: «نه، امشب مرا به قدری شرمنده کردی که به پاس این گذشت و جوانمردی حاضرم همه چیز را در پیش پای تو نثار کنم. ای عبدالملک، اگر تو بزرگ خاندان بنی عباسی، من هم جعفر برمکی از دودمان ایرانیان پاک نژاد هستم. جعفر برای مال و منال دنیوی در پیشگاه نیکمردان ارج و مقداری قایل نیست. می دانم که سالها خانه نشین بودی و از بیکاری و گوشه نشینی رنج می بری، چنانچه شغل و مقامی هم مورد نظر باشد بخواه تا فرمانش را صادر کنم».



خرید و دانلود تحقیق در مورد ریشه تاریخی ضرب المثل 9ص


تحقیق در مورد قتل در حکم شبه و ضرب و جرح

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

قتل در حکم شبه عمد در قانون مجازات اسلامی

طرح مساله قانونگذار در سال 1370 اصطلاح قتل در حکم شبه عمد را برای اولین بار در قوانین جزایی ایران مطرح نموده است با عنایت به عدم سابقه عنوان مذکور در قوانین در نوشتار حاضر سعی در تبیین و مقایسه آن با سایر انواع قتل در فقه و قوانین جزائی ایران می باشد . مبحث اول : کلیات 1 _ انواع قتل در قانون مجازات عمومی سال 1304 باب سوم قانون مجازات عمومی سابق ایران مرتکب اختصاص به بیان جرایم جنایت نسبت به افراد داشت انواع قتل در قانون مزبور به شرح ذیل بوده است. الف _ قتل عمد : ماده 170 قانون مذکور در مورد پیش بینی قتل عمدی مقرر می دارد: مجازات مرتکب قتل عمدی اعدام است مگر در مواردی که قانوناً استثنا شده باشد چنانکه ملاحظه می شود قانونگذار جرم قتل را تعریف نکرده است لیکن حقوق دانان کیفری با استفاده از روح قانون و قواعد حقوق جزا قتل عمدی را بعنوان سلب عمدی حیات انسان دیگری تعریف نموده اند. ب _ قتل در حکم عمد : قتل مزبور در ذیل ماده 171 پیش بینی شده است ماده مذکور می گوید هرکس عمداً به دیگری جرح یا ضربی وارد آورده که منتهی به موت مجنی علیه گردد بدون اینکه مرتکب قصد کشتن را داشته باشد به حبس با اعمال شاقه از سه سال تا ده سال محکوم خواهد شد مشروط به این که آلتی که استعمال شده است قتاله نباشد و اگر آلت قتاله باشد مرتکب در حکم قتل عمدی است. در این مورد نیز تعریف قتل عمدی صادق است نهایت اینکه استفاده از آلت قتاله بعنوان قائم مقام قصد کشتن یا قصد مطرح می باشد. ج _ قتل شبه عمد : با عنایت به صدر ماده فوق الاشعار وقتی قتل شبه عمد محسوب می شود که مرتکب دارای سو نیت عام ( قصد جرح و ضرب) روی جسم مجنی علیه باشد ولی بدون اینکه قصد نتیجه ( سلب حیات) موجود بوده و ضرب و یا جرح نوعاً کشنده باشد در عمل منجر به فوت وی می گردد بنابراین فعل مرتکب باید غیر مجاز یا عدوانی باشد در غیر این صورت قتل شبه عمد تحقق پیدا نمی کند مجازات این جرم سه سال تا ده سال حبس مقرر شده است. د _ قتل غیر عمدی : قتل غیر عمدی در ماده 177 قانون پیش بینی شده و مقرر می دارد : در صورتیکه قتل عمدی بواسطه بی مبالاتی یا بی احتیاطی یا اقدام به امری که مرتکب در آن مهارت نداشته یا عدم رعایت نظامات دولتی واقع شود به حبس تادیبی از یک سال تا سه سال محکوم خواهد شد بعلاوه ممکن است مرتکب از پنجاه الی پانصد تومان غرامت نیز محکوم شود. از مفاد ماده مذکور معلوم می شود که در قتل غیر عمدی مرتکب فاقد قصد فعل و نتیجه نسبت به مجنی علیه است ولی رفتاری را پیشه خود می کند که مغایر با دقت و مراقبت می باشد و قتل حاصل رفتار مذکور است لذا از نظر روانی عنصر معنوی قتل غیر عمدی بی دقتی و عدم تفکر می باشد. 2 _ انواع قتل در فقه امامیه با توجه به این که منبع عمده قانونگذار فعلی فقه امامیه است انواع قتل در فقه مذکور بیان می گردد. الف _ قتل عمدی : بنابر آنچه مشاهیر فقهای امامیه در خصوص تبیین قتل عمدی مقرر داشته اند قتل عمدی وقتی محقق است که فردی با انجام هر کاری خواه کشنده یا غیر کشنده قصد سلب حیات دیگری را داشته باشد و یا اینکه اگر قصد سلب حیات ندارد با کار نوعاً کشنده وی را از پای درآورد و به قتل رساند ویا اینکه هر چند کار نوعا کشنده نباشداما با در نظر گرفتن وضعیت موجنی علیه از قبیل پیری یا بیماری یا کودکی نسبت به او کشنده تلقی شود. از مفاد بیان مذکور می توان در تعریف قتل عمدی از دیدگاه فقه امامیه چنین گفت سلب عمدی حیات انسان دیگر در این تعریف قصد انجام کار نوعاً کشنده با علم به کشنده بودن آن و یا علم به کشنده بودن آن نسبت به وضعیت طرف( مجنی علیه) جانشین قصد سلب حیات یا قصد نتیجه می شود از نظر فقها تحقق علم مذکور ضرورت دارد و این علم همانند قصد سلب حیات است. ب _ قتل شبه عمد : در قتل شبه عمد مرتکب به انجام کاری روی جسم مجنی علیه مبادرت می ورزد که نوعاً کنشده نیست و بعلاوه قصد سلب حیات نیز ندارد اما در عمل منجر به مرگ وی می شود مثل اینکه شخص سالم و با جثه نسبتاً خوبی را از بلندی کوتاهی پرت کنند ولی اتفاقاً فرد مذکور پس از سقوط فوت کند فعل مذکور و قصد انجام آن اعم از این است که مجاوز و یا غیر مجاز باشد شهید ثانی از فقهای امامیه در این خصوص تصریح به عدم لزوم عدوانی بودن فعل نموده است از این رو غالب فقهای طبیعی را که حاذق می باشد و با اذن مریض مبادرت به عمل جراحی وی می نماید و موازین علمی و فنی را هم رعایت می کند در صورت فوت او مسئول می دانند وی می نماید و موازین علمی و فنی را هم رعایت می کند در صورت فوت او مسئول می دانند و این برخلاف دیدگاه قانون مجازات عمومی سابق می باشد که عدوانی بودن فعل و سو نیت عام (یعنی قصد در انجام ضرب را روی جسم مجنی علیه) را در تحقیق قتل شبه عمد ضروری می دانست بنابراین از آنچه گفته شد. در تعریف قتل شبه



خرید و دانلود تحقیق در مورد قتل در حکم شبه و ضرب و جرح


تحقیق در مورد ضرب المثل درباره دوست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 2 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

ضرب المثل سوئدی:دوست کنار بطری شراب،دشمن بزرگ جیب است.

ضرب المثل ترکی:دوست به سر می نگرد و دشمن به پا

ضرب المثل یونانی:دوست در جهنم هم که باشد،نیکوست.

ضرب المثل روسی:دوست همه دوست هیچ کس نیست.

ضرب المثل انگلیسی:دوست آیینه موفقیت دوست است.

ضرب المثل پاکستانی:دوست حقیقی غایب هم که باشد در حکم حاضر است.

ضرب المثل انگلیسی:دوست زمان احتیاج دوست حقیقی است.

ضرب المثل حبشه ای:دوست نیرومند دشمنی نیرومند می شود.

ضرب المثل پاکستانی:دوست من صبرکن بهار خواهد رسید.

ضرب المثل هندی:دوستان،نزدیکان خویشاوندانند.

ضرب المثل بلژیکی:دوستان دوستان من هم ،دوستان من هستند.

ضرب المثل اسکاتلندی:دوستان را با تانی انتخاب کن و با تانی هم عوضشان کن.

ضرب المثل ماداگاسکاری:دوستان مانند کسانی هستند که دارای یک پدرند و عاشقان هم مانند کسانی هستند که دارای یک مادرند.

ضرب المثل ایرانی:دوستان وفادار بهتر از خورشیدند.

ضرب المثل لهستانی:دوستان،دزدان اوقات شما هستند.

ضرب المثل روسی:دوستت را دوست بدار ولی مواظب خود باش.

ضرب المثل چکسلواکی:ذوستت را با دستهایی که دستکش پرنیان دارد بدست آور و او را با قلچماق نگاه دار.

ضرب المثل چکسلواکی: دوستت را در خفا سرزنش کن و در ملا عام به تعریفش بپرداز.

ضرب المثل پاکستانی:دوستت هرچه قدر هم شیرین شد سعی کن او را نخوری.

ضرب المثل یونانی:دوستت را با معایب اخلاقی و نقاط ضعفش دوست بدار.

ضرب المثل ماداگاسکاری:دوستی مانند طناب سست است.اگر بکشی پاره می شود و اگر سست از هم بکشی از هم می گسلد.

ضرب المثل آلمانی:دوستی واقعی در زمستان منجمد نمی شود.

ضرب المثل آلمانی:دوستی نانی است که تا زمانی که بیات نشده خوشمزه است.

ضرب المثل پرتقالی:دوستی که برای یک علت جزئی قهر می کند هرگز قهر نمی کند.

ضرب المثل آفریقایی:دوستی میان احمق و پولش زیاد پایدار نیست و بزودی آن دو از هم جدا می شوند.

ضرب المثل اوگاندایی:دوستی به قیمی زیاد تمام می شود.

ضرب المثل فرانسوی:دوستی عشق است منهای بالهایش

ضرب المثل آلمانی:دوستی عشق است توام با عقل

یک گل دوست بدتر از هزار سنگ دشمن

سنگ دوست کشنده است



خرید و دانلود تحقیق در مورد ضرب المثل درباره دوست