لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
کسی که قواعد قرائت سبعه را فرا گرفته و میخواهد قرآن را تلاوت نماید آیا مخارج حروف را باید در هر یک از قرائتهای هفتگانه و یا دهگانه و... به طور یکسان رعایت کند، یا مخارج حروف هم طبق قرائت اختلافی است؟ آیا ادغام یرملون را در دیگر قرائتها هم باید عمل نماید یا اینکه ادغام یرملون مخصوص قرائت عاصم است؟ و قواعد دیگر همچنین. و خلاصه قاری قرآن چه مواردی را باید در همة قرائتها رعایت کند و چه مواردی را باید با اختلاف، تلاوت نماید؟ با تعریف و تشریح جداگانه قرائت و تجوید، تفاوتشان و همچنین جواب سؤالات حاصل میشود. برای بیان مطلب، مقدمتاً باید بگوییم که قرائت بر دو نوع است: 1. قرائت بالمعنی الأعم، 2. قرائت بالمعنی الأخص. منظور از قرائت بالمعنی الأعم، همان است که در عرف جامعه قاریان، مقصود میشود که مترادف معنای «تلاوت» است؛ یعنی: خواندن قرآن،حال به صورت ترتیل یا تحقیق و یا غیره باشد. و منظور از قرائت بالمعنی الأخص آن است که در کتب تخصصی علوم قرآنی از آن بحث میشود که منسوب به یکی از قرّء سبعه یا عشر و یا... میباشد. به بیان واضحتر: وقتی میگوییم ابن کثیر آیه چهارم از سوره فاتحه را «ملک یوم الدین» قرائت نموده، [1] منظور این است که قرائت ابن کثیر در این آیه چنین است. یا وقتی که میگوییم «عاصم» همین آیه را «مالک یومالدین» قراءت نموده، [2] منظور همان «قرائت» عاصم است، به بیان دیگر مصادیق واقعی «روایت حفص از عاصم «قارئت بالمعنی الأخص است و یا منظور از بالمعنی الأخص، هر یک از قرائت مختص قرّاء سبعه را گویند که مخصوص آن قاری میباشد. و اما معنای تجوید: سرالبیان مینویسد: تجوید، مصدر باب تفعیل، در لغت به معنای نیکو کردن و در اصطلاح، علمی است که در آن از شناسایی مخارج و صفات حروف تهجی و محل وقت و وصل و قواعد و دستورها قرائت قرآن مجید و نیکو خواندن آن بحث میشود.[3] و حلیه القرآن با بیان واضحتر میگوید: تجوید، در لغت به معنای تحسین، تکمیل، نیکو گردانیدن آمده است.
بدیهی است آیات الهی با رعایت قواعد ویژهای که انشاءالله فرا خواهیم گرفت، زیباتر، نیکوتر و تکمیلتر، تلاوت خواهد شد و لذا این قواعد را تجوید قرآن نامیدهاند. «تجوید» در اصطلاح قرائت عبارت است از: ادای حرف از مخرجش همراه با اعطای «حق و مستحق» آن حرف. «حق حرف»: عبارت است از صفات لازمه آن حرف، منظور از صفات لازمه حرف، حالاتی است که حرف در حالت «انفراد»و بدون ترکیب داراست؛ مانند استعلا، استفال، جهر، همس، شدت و... «مستحق حرف»: عبارت است از: احکامی که از صفات لازمه آن حرف ناشی میشود. منظور از احکام، حالاتی است که برای حرف در «ترکیب» با حروف دیگر و حرکات مختلفه پیش میآید.
مانند: تفخیم و ترقیق، ادغام و اظهار و... [4] با دقت و تأمل در معنای لغوی تجوید با دو تعریف مذکور که شد به این نتیجه میرسیم که «تجوید»صرفاً جهت «راحتی» و «نیکویی» در تلفظ و ادا نمودن کلمات عربی میباشد [5] و با تعمّق در معنای اصطلاحی تجوید و مقایسه آن با معنای لغوی، نتیجه حاصل میشود که مخارج حروف، صفات حروف و احکامی که در رهگذر ترکیب حروف و کلمات پدید میآید مثل: احکام نون ساکنه و تنوین، وقف، ادغام و... جزو مسائل قرائت. قرائتی که منظور از آن مثلاً روایت حفص از عاصم باشد. نیست، خوانندگان محترم تحقیقاً اینجا گمان خواهند نمود که منظور ما این است که کتب تجوید که نوشته شده بر مبنای روایت حفص از عاصم نیست؛ چرا که در تمامی کتب تجویدی فقط از همین مسائل (صفات حروف، تفخیم و ترقیق، ادغام و...) به عنوان روایت حفص از عاصم بحث شده که ما اینها را جزو تجوید به حساب آوردیم و تجوید را هم جدای از قرائت دانستیم! در پاسخ گوییم: منظور ما این نیست که تمامی مباحث مربوط به ادغام جزو تجوید است نه قرائت بلکه میگوییم مباحثی که شامل تعریف تجوید میشود جزو تجوید است و تجوید هم جدای از قرائت میباشد، چه بسا که در یکی ائمه قرائت در باب ادغام، نظر خاصی داشته باشد، مثل عاصم که در باب ادغام، نظر مستقلی دارد، همچنین در باب مد و نیز در باب تفخیم و ترقیق و سایر قرّاء نیز همینطور.
منظور اینکه: این مسائل مورد نظر ما نیست و ما اینها را جزو تجوید به حساب نمیآوریم اگر چه در باب ادغام و وقف یا تفخیم و ترقیق. که از ابواب تجویدند. بیان شده باشند بلکه ما این نظریات خاص هر یک از ائمه قرّاء را جزو اصول قرائی به حساب آورده و به آنها هم عنوان قرائت. بالمعنی الأخص. را اطلاق مینماییم. به نظر ما تجوید مختص به قرآن نیست بلکه در کلیه کلیات عربی جاری میشود، ولی قرائت و شیوه تلفظ آن مختص به کلمات قرآن است و مثلاً یک عرب زبان وقتی میخواهد دعا بخواند و به طور مثال به کلمه «اللهم کُن لِولِیّک» میرسد، خواهی نخواهی نون ساکن را در لام ادغام میدهد، در حالی که کلمه فوق، اصلاً کلمه قرآنی نیست و به قرآن مربوط نمیشود، لذا تجوید را نباید جزو اصول مختصه قرآن بشماریم، بلکه از آن چهت که قرآن به زبان عربی میباشد و زبان عربی هم این خصوصیت و قاعده را دارد که مثلاً اگر نون ساکن یا تنوین به یکی از حروف «ی، ر، م، ل، و،ن» برسد باید در آنها ادغام شود، به همین جهت است که میگوییم قاری، هم اگر بخواهد قرآن را با قرائت «حمزه» بخواند باید تجوید (ادغام، اظهار، اخفاء، قلب، صفات حروف، مخارج حروف، وقف و...) را رعایت بکند و هم اگر بخواهد به قرائت «عاصم» بخواند. به بیان دیگر: تجوید مختص قرائت عاصم نیست بلکه برای قرائت قرآن به هر قرائتی (چه عاصم و چه نافع و چه غیره) باید موارد تجویدی رعایت شود و قرائت عاصم فقط مختص آن کلماتی است که در شیوه تلفظ آن کلمه، عاصم با سایر قرّاء اختلاف دارد (حال این اختلاف چه در اصول قرائت باشد و چه در فروع (فرشالحروف) قرائت). برای نمونه، عاصم در سوره اخلاص، آیه چهارم را بدین صورت قرائت کرده کُفواً احد [6] (با همزه). [7] (طبق قرآنهای فعلی که براساس روایت حفض از قرائت عاصم نوشته میشود) ولی ابن کثیر همین آیه را بدین صورت قرائت نموده است «کفواً احدا» (با همزه) منظور ما از قرائت عاصم در این آیه، شیوه تلفظ کلمه «کفواً» است و در هر آیه دیگری هم که اختلاف قرائتی باشد، «قرائت»، در متن کلمات قرآن است از حیث تلفظ، ولی «تجوید» موضوعی است که بعداً عارض بر کلمات قرآن شده، به خاطر عربی بودن قرآن. ضمناً متذکر میشویم که هر کدام از ائمه قرائت، دارای نشانهها و رموز مختص به خود هستند که این علامات در حاشیه بعضی از قرآنها برای ذکر اختلاف قرائت آیات آمده است. برای اینکه زمان پیدایش و اتمام قرائتهای هفتگانه بهتر مشخص گردد آنها را با عصر امامت ائمه شیعه، علیهمالسلام، تطبیق میدهیم: اولین فرد از قرّاء سبعه بنا بر تقدم زمانی، «ابن عامر دمشقی» میباشد که در سنه نهم حضرت علی علیهالسلام به وجود آمده، پس باید گفت قرائت قرآنی تقریباً در دوران امامت امام محمد باقر علیهالسلام جلوهگر شد و تا دوران حضرت امام موسی بن جعفر علیهالسلام ادامه داشت و در بین پنجاه نوع قرائت به وجود آمده، فقط هفت قرائت مورد تأیید ائمه از جمله امام صادق علیهالسلام بوده است. از میان قرّاء سبعه پنج نفر اصالتاً ایرانی هستند و دو تفر عرب بودهاند و همچنین پنچ نفر از بزرگان قراء سعبه (عاصم، نافع، حمزه، گسایی و ابوعمرو) از مذهب تشیع بودهاند و دو نفر بقیه ابن عامی و ابن کثیر) از اهل تسنن میباشند.
تقسیم بندی کلی:
- حروفی که مخرج آنها در حلق است
حلق دارای سه مخرج برای 6 حرف می باشد به اعتقاد ابن جزری 7 حرف
1- دورترین نقطه ی حلق نسبت به دهان محل شکل گیری حرف همزه و هاء و به اعتقاد ابن جزری الف است(می گوید چون شروع تلفظ الف در حلق است).البته علمای جدید آواشناسی مخرج همزه وهاء را حنجره می دانند 2- وسط حلق:مخرج عین و حاء3- نزدیک ترین نقطه ی حلق به دهان:محل تلفظ غین و خاء
(صرف نظر از بغضی از نظرات که مخرج این دو حرف را در دهان می دانند)
-حروفی که مخرج آنهادر دهان است1- دورترین نقطه ی زبان: قاف2- کمی جلوتر از قاف :کاف3- وسط زبان و وسط کام بالا:جیم شین یاء4- یکی از کناره های زبان و آنجه که از دندان های آسیادر مقابل آن است:ضاد5- ابتدای کناره ی زبان و تیغه ی آن و کام و لثه ی مقابل آن:لام6- سر زبان و لثه ی مقابل آن: نون7- پشت قسمت جلویی زبان ولثه ی مقابل آن: راء
طبق نظری دیگر در اصل مخرج این سه حرف یکی ست یعنی نیم دایره جلوی زبان و
لثه مقابل آن محل تشکیل سه حرف راء، نون و لام است و اختلافشان بیشتر در صفات است8- سر زبان و پایه و لثه ی دندان های پیشین بالا: طاء تاء دال
9- سرزبان و پایه ی دندان های پیشین پایین: صاد سین زای
یا به عبارت بهتر: کمی عقب تر از سر زبان و لثه پشت ثنایای بالا(چون فشار اصلی در ایجاد صدای این حروف به همین صورت وارد می شود)10- سر زبان و سر دندان های پیشین بالا و پایین: ظاء ذال ثاء
از قرار گرفتن سر زبان بین دندان های ثنایای بالا و پایین این سه حرف شکل می گیرد3-حروفی که مخرج آنهادر لب هاست1-دندان های پیشین بالاو لب پایین : فاء2- لب ها: باء میم واوفشرده شدن لب ها :میم باءعدم اتصال لب ها: واو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
تواترو جواز قرائت و استدلال به آنها
پیشگفتار
اشکال و خلافی نیست در اینکه باید قرآن شریف را بر طبق اسلوب و طریقه پیغمبر (ص) و اهل بیت واصحاب گرامیش قرائت نمود . قرائتی که آنرا از پیغمبر اکرم (ص) شنیده باشند یا از کسای که از آن حضرت شنیده باشند ، نه آنچه در مصاحف و نوشته ها که در آن زمان کتابت شده است ، زیرا نوشته ها در آن زمان ، خالی از اعراب و نقطه بود وکسی که در ابتدا می خواست از آن استفاده کند به خطا دچار می گشت . و آنچه را که پیغمبر اسلام (ص) قرائت کرده و اصحابش آنرا تلقی و اخذ نموده انده مام قرآنی است که نام و عنوان یک سلسله الفاظی است که دارای مواد و صور مخصوصی هستند ، پس به کلماتی که فاقد بعضی از مواد و یا صورت هستند ، قرآن گفته نمی شود ، ولی بعضی از حالات ، مانند سکون و وصل ، در تسمیه و نام دخالتی ندارند ، گر چه در نماز یا قرائت قرآن باید آنها را نیز مراعات کرد چنانچه در محل خود ثابت است که در ثواب تلاوت و یا در نماز شرط است که باید قرائت شرعأ صحیح باشد .
بنا به مطلب فوق باید قرآن را با آن ماده و صورت که پیغمبر اسلام (ص) تلاوت فرموده و اصحابش آنرا ضبط نموده اند تشخیص داد ، و برطبق آن قرائت نمود . بنابراین در سه مورد بحث خواهیم کرد :
آیا قرائات هفتگانه معروف و یا زاید بر آن متواتر است ؟
آیا جایز است قرآن را با این قرائات معروف تلاوت کرد ، گر چه متواتر آنها ثابت نشود ؟
آیا بر فرض جواز قرائت می شود از آنها برای حکمی استفاده کرد ؟
بحث اول
گروهی از علما مدعی اند که قرائت هفت قاری معروف ، متواتر است یعنی قرائت ابن عامر دمشقی و ابن کثیر مکی و عاصم کوفی و ابو عمربن علای بصری و حمزه کوفی و نافع مدنی و کسائی کوفی ، و عده دیگری سه نفر را به آنها اضافه کرده اند که عبارتند از خلف ، یعقوب و یزید بن قعقاع که در نتیجه قرائت ده نفر از نامبردگان ، در نظر آنان متواتر است .
قائلین به تواتر
علامه حلی می نویسد : جایز است قرآن را با قرائت هر یک از قرا هفتگانه تلاوت نمود زیرا همه هفت قرائت متواتر است .
شهید اول ( شیخ محمد بن مکی ) می نویسد : قرائت قرآن مجید ، با قرائات متواتره جایز است و گروهی قرائت ابی جعفر ، یعقوب وخلف را منع کرده اند و اینان ، همان مکمل عشره یعنی قرا دهگانه می باشند ولی اصلح این است که : قرائت این سه نفر نیز مانند آن هفت نفر دیگر جایز است زیرا قرائت اینالن متواتر است .
از حاجبی و عضدی ( در منهاج ) نقل شده که هر گاه قرائت هر یک از این هفت نفر متواتر نباشد بعضی از قرائات بمانند مالک و ملک و امثال آنها متواتر نباشد و مسلمأ این را نمی شود گفت ، و سپس وجه ملازمه را بیان کرده است .
مشهور بین علما اهل تسنن ، بنا بر فرمایش بعضی از علما این است که : قرائت هر یک از این هفت نفر متواتر است ، و ابو شامه در کتاب مرشد می نویسد : تمام قرائات هفتگانه متواتر است و این معنی در میان قرا متقدم و مقلدین متأخر شایع است و حتی گفته اند : اعتقاد به اینکه قرائات ، منزل از جانب خداست ، لازم و فرض است ، و ما هم چنین معتقدیم لیکن در صورتی که راویان روایت ، زیاد و متواتر باشند .
از احمد بن محمد ، مشهور به بنا نقل شده ،پس از آنکه از بعضی ها نقل می کند که قرائات دهگانه متواتر است و ( آنها مسلمأ از دین است ) می گوید : اما قرائت هفت نفر معروف ، متواتر است ، اجماعأ و اما در قرائت سه نفر دیگر باید گفت : اصح این است که آنها نیز متواتر است ، و ما این مطلب را عموم مشایخ اخذ کرده ایم ولی در مقابل اینان دانشمندانی نیز دیده می شوند که قائل به متواتر نیستند که عبارتند از :
ابو شامه می نویسد : سزاوارنیست که انسان به مجرد اینکه ببیند قرائتی را به یکی قرا هفتگانه نسبت داده اند مغرور شود و به آن عمل نماید تا ابنکه می گوید : قرائتی که از آنان نقل می شو.د بر دو نوع است مجمع علیه و و شاز
ابن الجذری می نویسد : هر قرائتی که با ادبیت ، موافق باشد هر چند به وجهی از وجوه ، و بایکی از قرآنهای عثمانی نیز موافق و لو احتمالأ ، و سند آن نیز صحیح باشد پس آن قرائت صحیح است . و اما هر گاه یکی از این ارکان ثلاثه مفقود شود چنین قرائتی را ضعیف و یا شاذ و باطل می گویند چه از قرائات هفت نفر معروف باشد و چه بالا تر از آنها ... و این معنا ، از سلف و خلف به ما واصل شده و امام حافظ ابو عمر و عثمان بن سمد دانی نیز بر آن تصریح کرده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
استفاده از موسیقی در قرائت قرآن
/
قرائت قرآن، یک فن یا به بیانی جامعتر یک هنر است؛ شاید بتوان گفت نقطه اوج تلاقی هنر و مذهب و برای آنکه بشود از آن لذت برد، باید کمی دربارهاش دانست. در واقع فراگیری فنون موسیقی آوازی، پیشوازی است برای فراگیری تلاوت رنگارنگ قرآن.
از یک نظر، قرآن لحنی موسیقایی است و از نظری دیگر، الحان موسیقی در ذات آیات قرآنی و حتی واژگان آن نهفته است که خودبهخود ما را وادار میکند آن را آهنگین و با وزن بخوانیم.
آنچه در این سالها از قرائت قاریان ایرانی شاهد بودهایم تقلید بوده است و بس. همواره قاریانی پرورش داده میشوند که کمتر به موسیقی و مبانی آن آشنایی دارند و با آهنگهای نامناسب و نغمههای ناموزون قرائت میکنند و این اعجاز بیان الهی را با شیوههای تقلیدی و ناپسند عرضه میدارند.
اینکه شیوههای امروزی در قرائت قرآن از کجا آمده، چه ربطی به هنر موسیقی دارد، چه کسانی در پیشرفتش مؤثر بودهاند و ما ایرانیها که هم در موسیقی، سابقه درخشانی داریم و هم در علوم قرآنی، چه نقشی در اعتلای این هنر داریم و جایمان در این عرصه کجاست، خود موضوعاتی قابل تأمل و بحثاند.
پرداختن به این سؤال که اساساً موسیقی دستگاهی ایران در تلاوت قرآن به کار گرفته میشود یا نه، قبل از همه پرسشها، از اهمیت ویژهای برخوردار است. بهویژه آنکه تا کنون به این مقوله مهم پرداخته نشده است.
مشروعیت هنر قرائت
در اکثر کتب روایی شیعی، بخشی وجود دارد، به نام «بابالقرآن» یا «کتابالقرآن» که در آن روایاتی درباره فضل قرآن، فضیلت قاری قرآن، ثواب قرائت سورهها و نکات دیگر مطرح شده است. اما یکی از این نکات، مسئله تحریم غنا و استحباب تحسین صوت در قرائت قرآن است.
محدثان بزرگوار ما، در توجیه بعضی روایات فرمودهاند: «قرآن را با صوت زیبا تا آن حدی که غنا نباشد، باید قرائت کرد، البته بدون آنکه حدود حسن صوت و غنا را مطرح کنند.»
بسیاری تصور میکنند که قرائت و تلاوت قرآن تنها آن چیزی است که شنیدهاند و فقط و فقط باید در این خصوص از تلاوت قاریان عربزبان تقلید کرد و به همین هم بسنده میکنند. اما برخی از قاریان با استناد به اینکه آهنگهای عربی تلفیقی از آهنگهای غیرعربی (مثلاً ایرانی) است، استفاده از آهنگهای غیرعربی را در قرائت جایز میدانند. مثلاً یکی از گوشههای دستگاه ایرانی را عیناً در قرائت قرآن به کار میبرند.
با توجه به روایات شریفه، قرائت قرآن با صوت و لحن زیبا و ترجیع حلال (هنر قرائت)، ممدوح و مورد رضایت حضرت حق، رسول اکرم و ائمه اطهار، علیهم السلام، میباشد. نظر بسیاری از فقها در مورد قرائت قرآن، طبق دستگاه موسیقایی، این است که در اخبار وارده نسبت به قرائت قرآن، با صدای خوب تأکید شده است؛ و از حضرت امام باقر (ع) نقل شده: «رجع بالقرآن صوتک، فان الله عزوجل یحب الصوت الحسن یرجع فیه ترجیعا» یعنی قرآن را با گرداندن صدا در حلق بخوان؛ زیرا خداوند صدای خوب را دوست دارد.
بنابراین باید قرآن با صدای مهذب مناسب معنویت و هدایت قلوب خوانده شود، نه با صداهای مناسب با مجالس لهو؛ و برای یاد گرفتن تنظیم صدا و پیداکردن صوت یا نت مناسب اگر از آلات تنظیم صدا استفاده شود مانعی ندارد؛ ولی نواختن آلات در وقت خواندن قرآن (نظیر نواختن موسیقی درسرودهای معمولی) ممکن است بیاحترامی به شأن قرآن تلقی شود.
موسیقی شرقی و ویژگیهای آن
وجه تمایز موسیقی شرقی نسبت به موسیقی غربی وجود پردههایی1 است که موسیقی غربی به طور کل از وجود این فواصل بیبهره است. فواصلی که در موسیقی شرقی استفاده میشود فاصله یک پرده (پرده کامل)، نیمپرده و ربعپرده (4/3 پرده) است در صورتی که موسیقی غربی از فاصله ربع پرده استفاده نمیکند. همین موضوع دامنه و تنوع بسیاری را برای موسیقی شرقی ایجاد کرده و بر همین اساس در موسیقی ایرانی، عربی و ترکی دستگاهها و مقامهای بسیاری وجود دارند، اما در موسیقی غربی چنین نیست.
نفوذ موسیقی کلاسهشده غربی در ممالک شرقی بهخصوص در دو سده اخیر دانشمندان و موسیقیدانان شرقی را بر آن داشت که نظم خاصی برای مقامهای خود بدهند و در نتیجه یک گام پایهای برای موسیقی خود بیابند و پس از آن بود که برای مقامهای شرقی گام ثابتی مشخص شد.
دستگاههای موسیقی ایران و مقامهای موسیقی عرب
هفت دستگاه و پنج آواز حاصل فواصل و گامهای متفاوت در موسیقی ایرانی است. بسیاری از گوشهها نیز در این آوازها و دستگاهها قرار میگیرند. ماهور، شور، سهگاه، چهارگاه، راست و پنجگاه، همایون و نوا، هفت دستگاه و بیات اصفهان، افشاری، ابوعطا، دشتی و بیات ترک آوازهای موسیقی ایرانی را شکل میدهند. همانطور که گفته شد ربعپرده در موسیقی ما نقشی مهم ایفا میکند و موجبات فراهم آمدن گوشهها و دستگاههایی با رنگ و فضای متنوع را فراهم میآورد.
مقام راست، بیات، صبا، سهگاه، عجم، نهاوند، کرد، حجاز مقامهای عربی را تشکیل میدهند که هر یک از این مقامها در دل خود دارای مقامهای فرعی نیز هستند؛ مطابق با آنچه در موسیقی ایرانی نسبت به دستگاهها و گوشهها اتفاق میافتد.
وجه تشابه موسیقی عربی و ایرانی
عقیده اکثر مورخان بر این است که منشأ موسیقی عرب، آهنگها و ترانههای ایرانی بوده. اکثر خوانندگان و نوازندگان مشهور عرب در قرون اول هجری، توسط خنیاگران و نوازندگان پارسیتبار تعلیم یافته یا اینکه خود اصالتاً ایرانی بودهاند.
آنان از الحان و آهنگهایی که قابلیت تطبیق و تلفیق با اشعار عربی را داشت، در سرودها و آوازهای خود استفاده کردند و پس از مدتی موسیقی عرب با تکیه بر همین دانستهها، که رفتهرفته رو به تکامل میرفت، شکل گرفت.
به عنوان مثال در موسیقی ایرانی (و شرق) فاصله هشتم یا «هنگام»2 را به هشت گاه تقسیم میکردند. بعد از حمله اعراب به ایران در صدر اسلام و همچنین در دوران سلطنت عثمانی، این فواصل و پردهها به طور کامل به کشورهای عربی و اسلامی منتقل گردید و تا کنون نیز همان فواصل و پردهها با نامهای ایرانی (اکثراً) در فرهنگ موسیقی این کشورها به چشم میخورد.
پرداختن به این موضوع که عربها تداخلات و تصرفاتی در این مقامها داشتهاند بحثهای تاریخی و فرهنگی است که در این فرصت نمیگنجد و فقط به ذکر همین نکته مهم بسته میکنیم که مطمئناً دخل و تصرفاتی در موسیقی ایرانی توسط عربها صورت پذیرفته است.
با وجود شواهد و دلایل بسیار زیاد به جرئت میتوان ادعا کرد که این اسلوب و روش موسیقی ایران بوده که به کشورهای عربی منتقل شده و اگر موسیقی بدوی و یا قومی در این کشورها نیز بوده یا در این فواصل وجود داشته و یا اینکه از بین رفته است. بنابراین در حال حاضر موسیقی عربی که موجودیت مستقل از موسیقی ایرانی و غرب داشته باشد وجود ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
استفاده از موسیقی در قرائت قرآن
/
قرائت قرآن، یک فن یا به بیانی جامعتر یک هنر است؛ شاید بتوان گفت نقطه اوج تلاقی هنر و مذهب و برای آنکه بشود از آن لذت برد، باید کمی دربارهاش دانست. در واقع فراگیری فنون موسیقی آوازی، پیشوازی است برای فراگیری تلاوت رنگارنگ قرآن.
از یک نظر، قرآن لحنی موسیقایی است و از نظری دیگر، الحان موسیقی در ذات آیات قرآنی و حتی واژگان آن نهفته است که خودبهخود ما را وادار میکند آن را آهنگین و با وزن بخوانیم.
آنچه در این سالها از قرائت قاریان ایرانی شاهد بودهایم تقلید بوده است و بس. همواره قاریانی پرورش داده میشوند که کمتر به موسیقی و مبانی آن آشنایی دارند و با آهنگهای نامناسب و نغمههای ناموزون قرائت میکنند و این اعجاز بیان الهی را با شیوههای تقلیدی و ناپسند عرضه میدارند.
اینکه شیوههای امروزی در قرائت قرآن از کجا آمده، چه ربطی به هنر موسیقی دارد، چه کسانی در پیشرفتش مؤثر بودهاند و ما ایرانیها که هم در موسیقی، سابقه درخشانی داریم و هم در علوم قرآنی، چه نقشی در اعتلای این هنر داریم و جایمان در این عرصه کجاست، خود موضوعاتی قابل تأمل و بحثاند.
پرداختن به این سؤال که اساساً موسیقی دستگاهی ایران در تلاوت قرآن به کار گرفته میشود یا نه، قبل از همه پرسشها، از اهمیت ویژهای برخوردار است. بهویژه آنکه تا کنون به این مقوله مهم پرداخته نشده است.
مشروعیت هنر قرائت
در اکثر کتب روایی شیعی، بخشی وجود دارد، به نام «بابالقرآن» یا «کتابالقرآن» که در آن روایاتی درباره فضل قرآن، فضیلت قاری قرآن، ثواب قرائت سورهها و نکات دیگر مطرح شده است. اما یکی از این نکات، مسئله تحریم غنا و استحباب تحسین صوت در قرائت قرآن است.
محدثان بزرگوار ما، در توجیه بعضی روایات فرمودهاند: «قرآن را با صوت زیبا تا آن حدی که غنا نباشد، باید قرائت کرد، البته بدون آنکه حدود حسن صوت و غنا را مطرح کنند.»
بسیاری تصور میکنند که قرائت و تلاوت قرآن تنها آن چیزی است که شنیدهاند و فقط و فقط باید در این خصوص از تلاوت قاریان عربزبان تقلید کرد و به همین هم بسنده میکنند. اما برخی از قاریان با استناد به اینکه آهنگهای عربی تلفیقی از آهنگهای غیرعربی (مثلاً ایرانی) است، استفاده از آهنگهای غیرعربی را در قرائت جایز میدانند. مثلاً یکی از گوشههای دستگاه ایرانی را عیناً در قرائت قرآن به کار میبرند.
با توجه به روایات شریفه، قرائت قرآن با صوت و لحن زیبا و ترجیع حلال (هنر قرائت)، ممدوح و مورد رضایت حضرت حق، رسول اکرم و ائمه اطهار، علیهم السلام، میباشد. نظر بسیاری از فقها در مورد قرائت قرآن، طبق دستگاه موسیقایی، این است که در اخبار وارده نسبت به قرائت قرآن، با صدای خوب تأکید شده است؛ و از حضرت امام باقر (ع) نقل شده: «رجع بالقرآن صوتک، فان الله عزوجل یحب الصوت الحسن یرجع فیه ترجیعا» یعنی قرآن را با گرداندن صدا در حلق بخوان؛ زیرا خداوند صدای خوب را دوست دارد.
بنابراین باید قرآن با صدای مهذب مناسب معنویت و هدایت قلوب خوانده شود، نه با صداهای مناسب با مجالس لهو؛ و برای یاد گرفتن تنظیم صدا و پیداکردن صوت یا نت مناسب اگر از آلات تنظیم صدا استفاده شود مانعی ندارد؛ ولی نواختن آلات در وقت خواندن قرآن (نظیر نواختن موسیقی درسرودهای معمولی) ممکن است بیاحترامی به شأن قرآن تلقی شود.
موسیقی شرقی و ویژگیهای آن
وجه تمایز موسیقی شرقی نسبت به موسیقی غربی وجود پردههایی1 است که موسیقی غربی به طور کل از وجود این فواصل بیبهره است. فواصلی که در موسیقی شرقی استفاده میشود فاصله یک پرده (پرده کامل)، نیمپرده و ربعپرده (4/3 پرده) است در صورتی که موسیقی غربی از فاصله ربع پرده استفاده نمیکند. همین موضوع دامنه و تنوع بسیاری را برای موسیقی شرقی ایجاد کرده و بر همین اساس در موسیقی ایرانی، عربی و ترکی دستگاهها و مقامهای بسیاری وجود دارند، اما در موسیقی غربی چنین نیست.
نفوذ موسیقی کلاسهشده غربی در ممالک شرقی بهخصوص در دو سده اخیر دانشمندان و موسیقیدانان شرقی را بر آن داشت که نظم خاصی برای مقامهای خود بدهند و در نتیجه یک گام پایهای برای موسیقی خود بیابند و پس از آن بود که برای مقامهای شرقی گام ثابتی مشخص شد.
دستگاههای موسیقی ایران و مقامهای موسیقی عرب
هفت دستگاه و پنج آواز حاصل فواصل و گامهای متفاوت در موسیقی ایرانی است. بسیاری از گوشهها نیز در این آوازها و دستگاهها قرار میگیرند. ماهور، شور، سهگاه، چهارگاه، راست و پنجگاه، همایون و نوا، هفت دستگاه و بیات اصفهان، افشاری، ابوعطا، دشتی و بیات ترک آوازهای موسیقی ایرانی را شکل میدهند. همانطور که گفته شد ربعپرده در موسیقی ما نقشی مهم ایفا میکند و موجبات فراهم آمدن گوشهها و دستگاههایی با رنگ و فضای متنوع را فراهم میآورد.
مقام راست، بیات، صبا، سهگاه، عجم، نهاوند، کرد، حجاز مقامهای عربی را تشکیل میدهند که هر یک از این مقامها در دل خود دارای مقامهای فرعی نیز هستند؛ مطابق با آنچه در موسیقی ایرانی نسبت به دستگاهها و گوشهها اتفاق میافتد.
وجه تشابه موسیقی عربی و ایرانی
عقیده اکثر مورخان بر این است که منشأ موسیقی عرب، آهنگها و ترانههای ایرانی بوده. اکثر خوانندگان و نوازندگان مشهور عرب در قرون اول هجری، توسط خنیاگران و نوازندگان پارسیتبار تعلیم یافته یا اینکه خود اصالتاً ایرانی بودهاند.
آنان از الحان و آهنگهایی که قابلیت تطبیق و تلفیق با اشعار عربی را داشت، در سرودها و آوازهای خود استفاده کردند و پس از مدتی موسیقی عرب با تکیه بر همین دانستهها، که رفتهرفته رو به تکامل میرفت، شکل گرفت.
به عنوان مثال در موسیقی ایرانی (و شرق) فاصله هشتم یا «هنگام»2 را به هشت گاه تقسیم میکردند. بعد از حمله اعراب به ایران در صدر اسلام و همچنین در دوران سلطنت عثمانی، این فواصل و پردهها به طور کامل به کشورهای عربی و اسلامی منتقل گردید و تا کنون نیز همان فواصل و پردهها با نامهای ایرانی (اکثراً) در فرهنگ موسیقی این کشورها به چشم میخورد.
پرداختن به این موضوع که عربها تداخلات و تصرفاتی در این مقامها داشتهاند بحثهای تاریخی و فرهنگی است که در این فرصت نمیگنجد و فقط به ذکر همین نکته مهم بسته میکنیم که مطمئناً دخل و تصرفاتی در موسیقی ایرانی توسط عربها صورت پذیرفته است.
با وجود شواهد و دلایل بسیار زیاد به جرئت میتوان ادعا کرد که این اسلوب و روش موسیقی ایران بوده که به کشورهای عربی منتقل شده و اگر موسیقی بدوی و یا قومی در این کشورها نیز بوده یا در این فواصل وجود داشته و یا اینکه از بین رفته است. بنابراین در حال حاضر موسیقی عربی که موجودیت مستقل از موسیقی ایرانی و غرب داشته باشد وجود ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
استفاده از موسیقی در قرائت قرآن
/
قرائت قرآن، یک فن یا به بیانی جامعتر یک هنر است؛ شاید بتوان گفت نقطه اوج تلاقی هنر و مذهب و برای آنکه بشود از آن لذت برد، باید کمی دربارهاش دانست. در واقع فراگیری فنون موسیقی آوازی، پیشوازی است برای فراگیری تلاوت رنگارنگ قرآن.
از یک نظر، قرآن لحنی موسیقایی است و از نظری دیگر، الحان موسیقی در ذات آیات قرآنی و حتی واژگان آن نهفته است که خودبهخود ما را وادار میکند آن را آهنگین و با وزن بخوانیم.
آنچه در این سالها از قرائت قاریان ایرانی شاهد بودهایم تقلید بوده است و بس. همواره قاریانی پرورش داده میشوند که کمتر به موسیقی و مبانی آن آشنایی دارند و با آهنگهای نامناسب و نغمههای ناموزون قرائت میکنند و این اعجاز بیان الهی را با شیوههای تقلیدی و ناپسند عرضه میدارند.
اینکه شیوههای امروزی در قرائت قرآن از کجا آمده، چه ربطی به هنر موسیقی دارد، چه کسانی در پیشرفتش مؤثر بودهاند و ما ایرانیها که هم در موسیقی، سابقه درخشانی داریم و هم در علوم قرآنی، چه نقشی در اعتلای این هنر داریم و جایمان در این عرصه کجاست، خود موضوعاتی قابل تأمل و بحثاند.
پرداختن به این سؤال که اساساً موسیقی دستگاهی ایران در تلاوت قرآن به کار گرفته میشود یا نه، قبل از همه پرسشها، از اهمیت ویژهای برخوردار است. بهویژه آنکه تا کنون به این مقوله مهم پرداخته نشده است.
مشروعیت هنر قرائت
در اکثر کتب روایی شیعی، بخشی وجود دارد، به نام «بابالقرآن» یا «کتابالقرآن» که در آن روایاتی درباره فضل قرآن، فضیلت قاری قرآن، ثواب قرائت سورهها و نکات دیگر مطرح شده است. اما یکی از این نکات، مسئله تحریم غنا و استحباب تحسین صوت در قرائت قرآن است.
محدثان بزرگوار ما، در توجیه بعضی روایات فرمودهاند: «قرآن را با صوت زیبا تا آن حدی که غنا نباشد، باید قرائت کرد، البته بدون آنکه حدود حسن صوت و غنا را مطرح کنند.»
بسیاری تصور میکنند که قرائت و تلاوت قرآن تنها آن چیزی است که شنیدهاند و فقط و فقط باید در این خصوص از تلاوت قاریان عربزبان تقلید کرد و به همین هم بسنده میکنند. اما برخی از قاریان با استناد به اینکه آهنگهای عربی تلفیقی از آهنگهای غیرعربی (مثلاً ایرانی) است، استفاده از آهنگهای غیرعربی را در قرائت جایز میدانند. مثلاً یکی از گوشههای دستگاه ایرانی را عیناً در قرائت قرآن به کار میبرند.
با توجه به روایات شریفه، قرائت قرآن با صوت و لحن زیبا و ترجیع حلال (هنر قرائت)، ممدوح و مورد رضایت حضرت حق، رسول اکرم و ائمه اطهار، علیهم السلام، میباشد. نظر بسیاری از فقها در مورد قرائت قرآن، طبق دستگاه موسیقایی، این است که در اخبار وارده نسبت به قرائت قرآن، با صدای خوب تأکید شده است؛ و از حضرت امام باقر (ع) نقل شده: «رجع بالقرآن صوتک، فان الله عزوجل یحب الصوت الحسن یرجع فیه ترجیعا» یعنی قرآن را با گرداندن صدا در حلق بخوان؛ زیرا خداوند صدای خوب را دوست دارد.
بنابراین باید قرآن با صدای مهذب مناسب معنویت و هدایت قلوب خوانده شود، نه با صداهای مناسب با مجالس لهو؛ و برای یاد گرفتن تنظیم صدا و پیداکردن صوت یا نت مناسب اگر از آلات تنظیم صدا استفاده شود مانعی ندارد؛ ولی نواختن آلات در وقت خواندن قرآن (نظیر نواختن موسیقی درسرودهای معمولی) ممکن است بیاحترامی به شأن قرآن تلقی شود.
موسیقی شرقی و ویژگیهای آن
وجه تمایز موسیقی شرقی نسبت به موسیقی غربی وجود پردههایی1 است که موسیقی غربی به طور کل از وجود این فواصل بیبهره است. فواصلی که در موسیقی شرقی استفاده میشود فاصله یک پرده (پرده کامل)، نیمپرده و ربعپرده (4/3 پرده) است در صورتی که موسیقی غربی از فاصله ربع پرده استفاده نمیکند. همین موضوع دامنه و تنوع بسیاری را برای موسیقی شرقی ایجاد کرده و بر همین اساس در موسیقی ایرانی، عربی و ترکی دستگاهها و مقامهای بسیاری وجود دارند، اما در موسیقی غربی چنین نیست.
نفوذ موسیقی کلاسهشده غربی در ممالک شرقی بهخصوص در دو سده اخیر دانشمندان و موسیقیدانان شرقی را بر آن داشت که نظم خاصی برای مقامهای خود بدهند و در نتیجه یک گام پایهای برای موسیقی خود بیابند و پس از آن بود که برای مقامهای شرقی گام ثابتی مشخص شد.
دستگاههای موسیقی ایران و مقامهای موسیقی عرب
هفت دستگاه و پنج آواز حاصل فواصل و گامهای متفاوت در موسیقی ایرانی است. بسیاری از گوشهها نیز در این آوازها و دستگاهها قرار میگیرند. ماهور، شور، سهگاه، چهارگاه، راست و پنجگاه، همایون و نوا، هفت دستگاه و بیات اصفهان، افشاری، ابوعطا، دشتی و بیات ترک آوازهای موسیقی ایرانی را شکل میدهند. همانطور که گفته شد ربعپرده در موسیقی ما نقشی مهم ایفا میکند و موجبات فراهم آمدن گوشهها و دستگاههایی با رنگ و فضای متنوع را فراهم میآورد.
مقام راست، بیات، صبا، سهگاه، عجم، نهاوند، کرد، حجاز مقامهای عربی را تشکیل میدهند که هر یک از این مقامها در دل خود دارای مقامهای فرعی نیز هستند؛ مطابق با آنچه در موسیقی ایرانی نسبت به دستگاهها و گوشهها اتفاق میافتد.
وجه تشابه موسیقی عربی و ایرانی
عقیده اکثر مورخان بر این است که منشأ موسیقی عرب، آهنگها و ترانههای ایرانی بوده. اکثر خوانندگان و نوازندگان مشهور عرب در قرون اول هجری، توسط خنیاگران و نوازندگان پارسیتبار تعلیم یافته یا اینکه خود اصالتاً ایرانی بودهاند.
آنان از الحان و آهنگهایی که قابلیت تطبیق و تلفیق با اشعار عربی را داشت، در سرودها و آوازهای خود استفاده کردند و پس از مدتی موسیقی عرب با تکیه بر همین دانستهها، که رفتهرفته رو به تکامل میرفت، شکل گرفت.
به عنوان مثال در موسیقی ایرانی (و شرق) فاصله هشتم یا «هنگام»2 را به هشت گاه تقسیم میکردند. بعد از حمله اعراب به ایران در صدر اسلام و همچنین در دوران سلطنت عثمانی، این فواصل و پردهها به طور کامل به کشورهای عربی و اسلامی منتقل گردید و تا کنون نیز همان فواصل و پردهها با نامهای ایرانی (اکثراً) در فرهنگ موسیقی این کشورها به چشم میخورد.
پرداختن به این موضوع که عربها تداخلات و تصرفاتی در این مقامها داشتهاند بحثهای تاریخی و فرهنگی است که در این فرصت نمیگنجد و فقط به ذکر همین نکته مهم بسته میکنیم که مطمئناً دخل و تصرفاتی در موسیقی ایرانی توسط عربها صورت پذیرفته است.
با وجود شواهد و دلایل بسیار زیاد به جرئت میتوان ادعا کرد که این اسلوب و روش موسیقی ایران بوده که به کشورهای عربی منتقل شده و اگر موسیقی بدوی و یا قومی در این کشورها نیز بوده یا در این فواصل وجود داشته و یا اینکه از بین رفته است. بنابراین در حال حاضر موسیقی عربی که موجودیت مستقل از موسیقی ایرانی و غرب داشته باشد وجود ندارد.