واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره. زندگی نامه قاریان قران مصری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 40

 

زندگینامه خود نوشت استاد عبدالباسط

 زندگینامه

نمونه هایی از تلاوت استاد عبدالباسط  زندگینامه

متن حاضر گزیده ویرایش شده ای از یک مصاحبه با استاد عبدالباسط می باشد، که به صورت زندگینامه خود نوشت تنظیم شده است.

من" عبدالباسط محمد عبدالصمد" از قریه ارمنت که حالا مبدل به شهر شده از توابع استان قنا در جنوب مصراست؛ فاصله ارمنت با قاهره تقریباً 700 کیلومترمی باشد. من در سال 1349 هجری قمری،( 1307 هجری شمسی) به دنیا آمدم .

 

در ده سالگی قرآن را حفظ نمودم. عاشق قرآن بودم و از خدا آرزو می کردم که یک قاری مشهور بشوم. من برای شنیدن قرآن، مسافت زیادی را پیاده طی می کردم؛ چون در آن زمان در خانه ها رادیو وجود نداشت و فقط قهوه خانه ها رادیو داشتند.

شیخ رفعت و شیخ شعشاعی- دو نفری که در آن زمان مشهور بودند- در رادیو قرائت قرآن داشتند. شیخ رفعت دو بار در هفته روزهای دوشنبه و جمعه  تلاوت داشت. و ما سه کیلومتر راه را پیاده طی می کردیم تا به صدای شیخ رفعت گوش بسپاریم و برای استفاده از سایر قاریان در جلسات شبانه قرآن شرکت می کردیم . من در مکتبخانه های همان روستا قرآن را حفظ کردم . در آن زمان هنوز روستای ما مبدل به شهر نشده بود.

من به پدرم گفتم که می خواهم علم قرائات را فرا گیرم و قاری مشهور بشوم. پدرم مرا تشویق کرد. اما برادران بزرگترم به دانشگاه الأزهر رفتند و در علوم دیگری تحصیل کردند.

پدرم می خواست مرا به " طنطا" که ناحیه ای مشهور در علوم قرائات و تعلیم علوم قرآنی بود ببرد، اما شیخی از ناحیه شمال به روستای ما آمد و برای تعلیم علوم قرآنی و قرائات، مردم از او استقبال کردند، که من هم نزد او رفتم و قرائات سبع را یاد گرفتم. او احساس می کرد که من علاقمند هستم و توانایی دارم که قرائات سبع را یاد بگیرم، پس مرا در این امر تشویق می کرد . او قصد آموزش ده قرائت را داشت اما من به فراگیری هفت قرائت قانع بودم . معلم مرا با خود در جلسات شبانه قرآن همراه می برد و تقریباً مرا مثل فرزند خود حساب می کرد.

من قرآن را در ده سالگی و قرائات سبعه را در 12 سالگی و عشره را در 14 سالگی، یعنی همه قرائت های دهگانه را- الحمدلله- آموختم .  

ما علاوه بر حفظ قرآن، در کتاب ها معانی را هم فرا می گرفتیم. چون علم به معانی در رعایت وقف و دیگر قواعد لازم است.

گرچه در مصر دانشکده قرائات قرآنی ایجاد شده ولی هنوز هم چند مکتبخانه در مصر موجود است ولی مسئولین دوباره تشویق  شده اند تا مکتبخانه ها به وضع سابق خود برگردد.

البته مدرسه قرائات هم هست ولی این مخصوص کسانی است که قرآن را حفظ کرده اند و می خواهند قرائت ها را بیاموزند و این مدرسه وابسته دانشکده زبان ادبیات و عرب به دانشگاه الأزهر است. و قرائت های هفتگانه، دهگانه، چهارده گانه، قواعد قرآن و زبان عربی و به طور کلی علوم قرآنی و علوم وابسته به آن در آنجا تدریس می شود.

من تمام وقت خود را صرف قرآن کرده ام و تمام زندگی ام صرف تعلیم قرآن و جلسات دینی شده است. گرایش من بیشتر به قرائت قرآن و برگزاری لیالی قرآنی و دعوت های شخصی از کشورهای اسلامی و ضبط رادیویی و تلویزیونی و... است.

هنگامی که 19 سال داشتم در سال 1951 برای اولین بار به قاهره رفتم. و حافظ قرآن بودم و در منطقه"صعید" شهرتی داشتم.  به مناسبت میلاد پیامبر جشنی برپا بود. بعضی ها مرا می شناختند و تمایل داشتند من در بعضی از این مناسبت ها قرآن بخوانم. اما من به علت غربت، و حضور قاریان معروف تردید داشتم. یکی از علما که مرا می شناخت از من درخواست کرد که ده دقیقه قرآن بخوانم. من پذیرفتم که ده دقیقه قرآن بخوانم اما یک ساعت و نیم طول کشید. سبحان الله . توفیقی از جانب خداوند بود و مسجد پر شد از جمعیت، مرتباً از من می خواستند که باز هم بیشتر بخوانم و من همچنان تلاوت می کردم .

روز بعد باز از من خواستند بخوانم و من هم حاضر شدم. بعضی از مسئولین هم بودند که البته آنها را نمی شناختم. مرا خواستند و گفتند:" اهل کجا هستی"؟

گفتم:" اهل صعید هستم، از روستایی به نام ارمنت."

به من گفتند:" چرا به رادیو نمی آیی شهرت پیدا کنی؟"

گفتم:" من در صعید مشهور هستم."

گفتند:" به جای آن که در یک منطقه مشهور باشی، در همه دنیا شهرت پیدا می کنی."

گفتم که باید با دیگران و از جمله پدر مشورت کنم.

به من گفتند: لازم نیست، توکل بر خدا کن و به رادیو بیا. من نیز چون حس کردم که پیشرفتی برای من  در این کار هست، پذیرفتم . در آن زمان، شیخ الضباع مسئول جلسات قرآنی بود و کتاب هایی در زمینه قرائات و علوم قرآنی نوشته بود، او در علوم قرآنی و قرائت ها مرجع به حساب می آمد. شیخ پس از این که متوجه شد قرائات سبع را حفظ هستم؛ به من تبریک گفت و وعده داد که اوقاتی برای قرائت قرآن در رادیو برایم مشخص کند.

از آن پس هر یک ماه یا هر یک ماه و نیم یک بار، در رادیو تلاوت داشتم . نماز صبح را در مقام حضرت زینب(س) می خواندم و بیرون می رفتم و پیاده تا رادیو که در خیابان علوی بود می رفتم و ساعت 5/6 تا 7 صبح تلاوت قرآن داشتم.

در سال 52 بود که به حج مشرف شدم و برای اولین بار بود که در همین کشور تلاوت قرآن من روی نوار ضبط شد. البته در تلاوت از برخی قاریان از جمله شیخ مصطفی اسماعیل، مرحوم شیخ شعشاعی و شیخ رفعت نیز تاثیر داشته ام . این یک قاعده است که هرگاه  قرآن از دل خوانده شود، بر دل هم می نشیند و در خود خواننده هم تأثیر می گذارد. من روش خاصی در قرائت قرآن داشتم که از کسی هم اکتساب نکرده بودم. که البته شنیده ام این روش، هم اکنون در مصر، و در سایر کشورها، حتی در مالزی و اندونزی و جاهای دیگر دارای مقلدان فراوانی شده است. من خوشحالم که کسی از روش من تقلید می کند ولی در عین حال تقلید را تشویق و تأیید نمی کنم، چون عمر تقلید کوتاه است.



خرید و دانلود تحقیق درباره. زندگی نامه قاریان قران مصری


تحقیق درباره سوره های قران و ترجمه برخی آیات

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

سوره نحل :

آیات 5 تا 18

وَ الاَنْعَمَ خَلَقَهَا لَکمْ فِیهَا دِف ءٌ وَ مَنَفِعُ وَ مِنْهَا تَأْکلُونَ(5)

وَ لَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسرَحُونَ(6)

وَ تحْمِلُ أَثْقَالَکمْ إِلى بَلَدٍ لَّمْ تَکُونُوا بَلِغِیهِ إِلا بِشِقِّ الاَنفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِیمٌ(7)

وَ الخَْیْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِیرَ لِترْکبُوهَا وَ زِینَةً وَ یخْلُقُ مَا لا تَعْلَمُونَ(8)

وَ عَلى اللَّهِ قَصدُ السبِیلِ وَ مِنْهَا جَائرٌ وَ لَوْ شاءَ لهََدَامْ أَجْمَعِینَ(9)

هُوَ الَّذِى أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً لَّکم مِّنْهُ شرَابٌ وَ مِنْهُ شجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ(10)

یُنبِت لَکم بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّیْتُونَ وَ النَّخِیلَ وَ الاَعْنَب وَ مِن کلِّ الثَّمَرَتِ إِنَّ فى ذَلِک لاَیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکرُونَ(11)

وَ سخَّرَ لَکمُ الَّیْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشمْس وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسخَّرَت بِأَمْرِهِ إِنَّ فى ذَلِک لاَیَتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ(12)

وَ مَا ذَرَأَ لَکمْ فى الاَرْضِ مخْتَلِفاً أَلْوَنُهُ إِنَّ فى ذَلِک لاَیَةً لِّقَوْمٍ یَذَّکرُونَ(13)

وَ هُوَ الَّذِى سخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکلُوا مِنْهُ لَحْماً طرِیًّا وَ تَستَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسونَهَا وَ تَرَى الْفُلْک مَوَاخِرَ فِیهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضلِهِ وَ لَعَلَّکمْ تَشکُرُونَ(14)

وَ أَلْقَى فى الاَرْضِ رَوَسىَ أَن تَمِیدَ بِکمْ وَ أَنهَراً وَ سبُلاً لَّعَلَّکمْ تهْتَدُونَ(15)

وَ عَلَمَتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یهْتَدُونَ(16)

أَ فَمَن یخْلُقُ کَمَن لا یخْلُقُ أَ فَلا تَذَکرُونَ(17)

وَ إِن تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تحْصوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ(18)

ترجمه :

5 - و چهار پایان را آفرید در حالى که براى شما در آنها وسیله پوشش و منافع دیگر است و از گوشت آنها میخورید.

6 - و در آنها براى شما زینت و شکوه است به هنگامى که به استراحتگاه شان باز میگردانید و هنگامى که (صبحگاهان ) آنها را به صحرا میفرستید.

7 - آنها بارهاى سنگین شما را به شهرى که جز با مشقت زیاد به آن نمیرسید حمل میکنند چرا که پروردگارتان رؤ ف و رحیم است .

8 - (و همچنین ) اسبها و استرها و الاغها را آفرید تا بر آنها سوار شوید و هم مایه زینت شما باشد و چیزها (وسائل نقلیه دیگرى ) مى آفریند که شما نمى دانید!

9 - و بر خداست که راه است را به بندگان نشان دهد، اما بعضى از راهها بیراهه است و اگر خدا بخواهد همه شما را (به اجبار) هدایت مى کند (ولى اجبار سودى ندارد).

10 - او کسى است که از آسمان آبى فرستاد که شرب شما از آن است ، و گیاهان و درختان که حیوانات خود را در آن به چرا مى برید نیز از آن است .

11 - خداوند با آن (آب باران ) براى شما زراعت و زیتون و نخل و انگور مى رویاند، و از همه میوه ها، مسلما در این نشانه روشنى است براى گروهى که تفکر مى کنند12 - او شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما ساخت ، و نیز ستارگان به فرمان او مسخر شمایند، در این نشانه هائى است (از عظمت خدا) براى گروهى که عقل خود را بکار مى گیرند.

12 - او شب و روز و خورشید و ماه را مسخر شما ساخت ، و نیز ستارگان به فرمان او مسخر شمایند، در این نشانه هائى است (از عظمت خدا) براى گروهى که عقل خود را بکار مى گیرند.

13 - (علاوه بر این ) مخلوقاتى را که در زمین آفریده نیز مسخر (فرمان شما) ساخت ، مخلوقاتى با رنگهاى مختلف در این نشانه روشنى است براى گروهى که متذکر مى شوند.

14 - او کسى است که دریا را مسخر (شما) ساخت تا از آن گوشت تازه بخورید و وسائل زینتى براى پوشش از آن استخراج نمائید، و کشتیها را مى بینید که سینه دریا را مى شکافند تا شما (به تجارت پردازید) و از فضل خدا بهره گیرید، شاید شکر نعمتهاى او را بجا آورید.

15 - و در زمین کوه هاى ثابت و محکمى افکند تا لرزش آنرا نسبت به شما بگیرد، و نهرها ایجاد کرد، و راههائى تا هدایت شوید.

16 - و (نیز) علاماتى قرار داد و (شب هنگام ) آنها بوسیله ستارگان هدایت مى شوند.17 - آیا کسى که مى آفریند همچون کسى است که نمى آفریند؟ آیا متذکر نمى شوید!!

17 - آیا کسى که مى آفریند همچون کسى است که نمى آفریند؟ آیا متذکر نمى شوید!!

18 - و اگر نعمتهاى خدا را بشمارید هرگز نمى توانید آنرا احصا کنید، خداوند غفور و رحیم است .

سوره الرحمان

آیات 5 تا 7

الشمْس وَ الْقَمَرُ بحُسبَانٍ(5)

وَ النَّجْمُ وَ الشجَرُ یَسجُدَانِ(6)

وَ السمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضعَ الْمِیزَانَ(7)

5 - خورشید و ماه بر طبق حساب منظمى مى گردند.



خرید و دانلود تحقیق درباره سوره های قران و ترجمه برخی آیات


تحقیق در مورد قران وراه تشخیص هویت انسان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

قران وراه تشخیص هویت انسان

ایحسب الانسان الّن نجمع عظامه ،بلی قادراین علی ان نسوی بنانه ؛

یا انسان گمان می کند که استخوانهای اورا جمع نخواهیم کرد،آری ما قادریم که حتی (خطوط سر)انگشتان اورا موزون ومرتب کنم.1

 

کلمه حسبان از مصدر یحسب به معنی ظن وپندار است. اگر استخوان را به صیغه جمع آورده فرمود انسان گمان کرده ما استخوانهایش را جمع نمی کنیم برای آن بود که کنایه باشد از زنده کردن همه مردگان واستفهام در این آیه توبیخی است . ومعنی آیه روشن است.

 

بلی ما قادریم آنرا جمع کنیم ،وکلمه (بنان)به معنی اطراف انگشتان وبه قول بعضی خود انگشتان است وتسویه بنان صورتگری آن به همین صورتی است که می بینیم که چه اسرار عظیمی در آن نهفته است،آری هیچ ابزارکاری در عالم نیست که در عین اینکه سنگین ترین وعظیم ترین کارها را انجام می دهد ظریف ترین کار را هم انجام می دهد. اگر باسکول است قیراط نیست ،اگر قیراط است باسکول نیست،اگر بلد وزر است پنس نیست واگرپنس است بلدوزر نیست .

 

بخلاف انگشتان آدمی که هم بیل وکلنگ را می گیرد وکوه را میکندوهم ریزتراین پیچ ساعت را جابجا می کند. ومعنی آیه این است که آری ما استخوانها را جمع می کنیم در حالی که قادریم حتی انگشتان اورا به همان صورتی که درخلقت اول داشت دوباره صورتگری کنیم.

 

واگر دربین اعضاء بدن بخصوص انگشتان را ذکر کرده شاید برای این بوده که به خلقت عجیب آن که به صورت های مختلف وخصوصیات ترکیب وعدد درآمده وفوائد بسیاری که به شمارنمی آید بر آن مترتب می شود،می دهدومی ستاند، قبض وبسط وسیر حرکاتی لطیف واعمالی دقیق وصنایعی ظریف داردکه با همان ها انسان از سیر حیوانات ممتاز می شود . علاوه برشکلهای گوناگون وخطوطی که لایزال اسرارش برای انسان کشف می شود. بعضی از مفسراین گفته اند که مراد به تسویه بنان این است که انگشتان دست ها وپاها را شی واحد کندبدون اینکه از هم جدا باشند.همانطور که دست وپای شتران را چنین کرد،آن وقت دیگر انسان نمی تواند کارهای گوناگونی را که با داشتن انگشتان انجام می دهد،انجام دهد.ولی وجه قبلی بهتر به نظر می رسد.2

 

کلمه (حسب) درصیغه های مختلف درقرآن آمده وبه معنی گمان وپنداری بی اساس است. وبدان معنی است که شک انسان،ومشکل اوکفر ورزیدن به قیامت می باشد. وبدان سبب است که نمی تواند حقیقت بازگشت به زندگی را پس از مردن وبه صورت پاره های ازهم جدا واستخوانهای پوسیده درآمدن وبا گذشت زمان صورت خاک پیدا کردن را فهم کند. وهنگامی که خودرا ناتوان از جمع وفراهم کردن استخوانهای مردگان می بیند چنین کاری نشدنی تصور می کند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد قران وراه تشخیص هویت انسان


تحقیق در مورد قران وراه تشخیص هویت انسان 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

قران وراه تشخیص هویت انسان

ایحسب الانسان الّن نجمع عظامه ،بلی قادراین علی ان نسوی بنانه ؛

یا انسان گمان می کند که استخوانهای اورا جمع نخواهیم کرد،آری ما قادریم که حتی (خطوط سر)انگشتان اورا موزون ومرتب کنم.1

 

کلمه حسبان از مصدر یحسب به معنی ظن وپندار است. اگر استخوان را به صیغه جمع آورده فرمود انسان گمان کرده ما استخوانهایش را جمع نمی کنیم برای آن بود که کنایه باشد از زنده کردن همه مردگان واستفهام در این آیه توبیخی است . ومعنی آیه روشن است.

 

بلی ما قادریم آنرا جمع کنیم ،وکلمه (بنان)به معنی اطراف انگشتان وبه قول بعضی خود انگشتان است وتسویه بنان صورتگری آن به همین صورتی است که می بینیم که چه اسرار عظیمی در آن نهفته است،آری هیچ ابزارکاری در عالم نیست که در عین اینکه سنگین ترین وعظیم ترین کارها را انجام می دهد ظریف ترین کار را هم انجام می دهد. اگر باسکول است قیراط نیست ،اگر قیراط است باسکول نیست،اگر بلد وزر است پنس نیست واگرپنس است بلدوزر نیست .

 

بخلاف انگشتان آدمی که هم بیل وکلنگ را می گیرد وکوه را میکندوهم ریزتراین پیچ ساعت را جابجا می کند. ومعنی آیه این است که آری ما استخوانها را جمع می کنیم در حالی که قادریم حتی انگشتان اورا به همان صورتی که درخلقت اول داشت دوباره صورتگری کنیم.

 

واگر دربین اعضاء بدن بخصوص انگشتان را ذکر کرده شاید برای این بوده که به خلقت عجیب آن که به صورت های مختلف وخصوصیات ترکیب وعدد درآمده وفوائد بسیاری که به شمارنمی آید بر آن مترتب می شود،می دهدومی ستاند، قبض وبسط وسیر حرکاتی لطیف واعمالی دقیق وصنایعی ظریف داردکه با همان ها انسان از سیر حیوانات ممتاز می شود . علاوه برشکلهای گوناگون وخطوطی که لایزال اسرارش برای انسان کشف می شود. بعضی از مفسراین گفته اند که مراد به تسویه بنان این است که انگشتان دست ها وپاها را شی واحد کندبدون اینکه از هم جدا باشند.همانطور که دست وپای شتران را چنین کرد،آن وقت دیگر انسان نمی تواند کارهای گوناگونی را که با داشتن انگشتان انجام می دهد،انجام دهد.ولی وجه قبلی بهتر به نظر می رسد.2

 

کلمه (حسب) درصیغه های مختلف درقرآن آمده وبه معنی گمان وپنداری بی اساس است. وبدان معنی است که شک انسان،ومشکل اوکفر ورزیدن به قیامت می باشد. وبدان سبب است که نمی تواند حقیقت بازگشت به زندگی را پس از مردن وبه صورت پاره های ازهم جدا واستخوانهای پوسیده درآمدن وبا گذشت زمان صورت خاک پیدا کردن را فهم کند. وهنگامی که خودرا ناتوان از جمع وفراهم کردن استخوانهای مردگان می بیند چنین کاری نشدنی تصور می کند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد قران وراه تشخیص هویت انسان 10 ص


تحقیق در مورد قران وراه تشخیص هویت انسان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

قران وراه تشخیص هویت انسان

ایحسب الانسان الّن نجمع عظامه ،بلی قادراین علی ان نسوی بنانه ؛

یا انسان گمان می کند که استخوانهای اورا جمع نخواهیم کرد،آری ما قادریم که حتی (خطوط سر)انگشتان اورا موزون ومرتب کنم.1

 

کلمه حسبان از مصدر یحسب به معنی ظن وپندار است. اگر استخوان را به صیغه جمع آورده فرمود انسان گمان کرده ما استخوانهایش را جمع نمی کنیم برای آن بود که کنایه باشد از زنده کردن همه مردگان واستفهام در این آیه توبیخی است . ومعنی آیه روشن است.

 

بلی ما قادریم آنرا جمع کنیم ،وکلمه (بنان)به معنی اطراف انگشتان وبه قول بعضی خود انگشتان است وتسویه بنان صورتگری آن به همین صورتی است که می بینیم که چه اسرار عظیمی در آن نهفته است،آری هیچ ابزارکاری در عالم نیست که در عین اینکه سنگین ترین وعظیم ترین کارها را انجام می دهد ظریف ترین کار را هم انجام می دهد. اگر باسکول است قیراط نیست ،اگر قیراط است باسکول نیست،اگر بلد وزر است پنس نیست واگرپنس است بلدوزر نیست .

 

بخلاف انگشتان آدمی که هم بیل وکلنگ را می گیرد وکوه را میکندوهم ریزتراین پیچ ساعت را جابجا می کند. ومعنی آیه این است که آری ما استخوانها را جمع می کنیم در حالی که قادریم حتی انگشتان اورا به همان صورتی که درخلقت اول داشت دوباره صورتگری کنیم.

 

واگر دربین اعضاء بدن بخصوص انگشتان را ذکر کرده شاید برای این بوده که به خلقت عجیب آن که به صورت های مختلف وخصوصیات ترکیب وعدد درآمده وفوائد بسیاری که به شمارنمی آید بر آن مترتب می شود،می دهدومی ستاند، قبض وبسط وسیر حرکاتی لطیف واعمالی دقیق وصنایعی ظریف داردکه با همان ها انسان از سیر حیوانات ممتاز می شود . علاوه برشکلهای گوناگون وخطوطی که لایزال اسرارش برای انسان کشف می شود. بعضی از مفسراین گفته اند که مراد به تسویه بنان این است که انگشتان دست ها وپاها را شی واحد کندبدون اینکه از هم جدا باشند.همانطور که دست وپای شتران را چنین کرد،آن وقت دیگر انسان نمی تواند کارهای گوناگونی را که با داشتن انگشتان انجام می دهد،انجام دهد.ولی وجه قبلی بهتر به نظر می رسد.2

 

کلمه (حسب) درصیغه های مختلف درقرآن آمده وبه معنی گمان وپنداری بی اساس است. وبدان معنی است که شک انسان،ومشکل اوکفر ورزیدن به قیامت می باشد. وبدان سبب است که نمی تواند حقیقت بازگشت به زندگی را پس از مردن وبه صورت پاره های ازهم جدا واستخوانهای پوسیده درآمدن وبا گذشت زمان صورت خاک پیدا کردن را فهم کند. وهنگامی که خودرا ناتوان از جمع وفراهم کردن استخوانهای مردگان می بیند چنین کاری نشدنی تصور می کند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد قران وراه تشخیص هویت انسان