لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
1- مقدمه
مدیریت و یا عامل انسانی مهمترین دلیل تحولاتی است که امروز بشر در همه زمینهها و به هر شکلی درجوامع گوناگون شاهد آن است. در واقع عامل انسانی است که تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشتهاش را رقم زده است. اگر این عامل از زندگی روزمره حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف میشود. برای تغییر و حرکت بسوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلیترین عامل نیروی انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنها و تنها
نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی بنظر برسد ولی واقعیتهای پیشرو در جوامع گوناگون این امررا ثابت میکند. اگر یک جامعه را با همه امکانات مادی و ثروتهای بیکران با جامعهای که از همه این امکانات بیبهره است مقایسه کنیم و مشاهده کنیم که جامعه فاقد ثروت از توان و قدرت بالاتری برخوردار است تنها عاملی که این مسئله را ایجاد کرده باید عامل انسانی باشد در زمینه امور اقتصادی و تجاری مانند همه دیگربخشهای اجتماعی عامل انسانی مهم و حیاتی است. مقاله حاضر نگاهی دارد به یکی از دیدگاههای جدید
در زمینه مدیریت تجاری.
نخستین توجهی که در عرصه مدیریت و تجارت به صورتی جدی به رفتار مناسب با عوامل انسانی مبذول گشت به التون مایو استاد دانشگاه هاروارد مربوط میشود. وی در تحقیقاتی که در شرکت برق وسترن انجام داد و به تحقیقات هاتورن معروف شد به این نتیجه مهم رسید که توجه به عامل انسانی مهم ترین ابزار در رشد انگیزش و بهرهوری سازمانها و کارکنان آنها است. در واقع بعد از آنکه تیلور اصول مدیریت علمی خود را منتشر و اجرا نمود انقلابی در بهرهوری سازمانها رخ داد، اما به همان نسبت اداره سازمانها را به سمت شیوههای مکانیکی که موجب کاهش رضایت کارکنان میشد سوق داد. تلاشهای التون مایو که در واقع آغازگر جنبشی نوین در عرصه مدیریت بود و به مکتب رفتارگرایان معروف گشت باعث شد مدیران و نخبگان تجاری توجهی ویژه به عامل روحیه انسانی در داخل و خارج از سازمان نمایند. شکوفایی شیوه رفتارگرایان مربوط به سالهای ۱۹۳۰ میشود با این وجود تا به حال این بینش اعتبار خود را حفظ نموده است. طوری که حالا درتقسیمبندیهایی که برای نگرش مدیریتی مدیران به کار میرود آنها را به دو دسته کارمندگراها و کارگراها تقسیم میکنند که در واقع تمایزی است بین کسانی که اولویت و تمرکز خود را بر انجام کار بدون توجه به روحیه دیگران میدهند و کسانی که روحیه کارکنان و انگیزش آنان را در نظر میگیرند. ناگفته پیداست بهترین شیوه روشی است که هر دو وجه را یعنی کارگرایی و کارمند گرایی را در اوج دارا باشد.
هوش هیجانی به نظر میرسد میتواند شکل تکامل یافتهای از توجه به انسان در سازمانها باشد و ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری و تئوریسینهای بازار برای هدایت افراد درون سازمان و مشتریان برون سازمان و تأمین رضایت آنها.
2- هوش هیجانی
در تجارت وقتی صحبت از هوش به میان میآید معمولاً به یاد نمرههای درسی دانشگاه میافتیم یا تستهای هوش آزمونهای استخدامی به ذهنمان میرسد. اما به تعبیری وسیعتر میتوان گفت دو نوع هوش وجود دارد: هوش تحصیلی و هوش هیجانی. با دیدی محدود که تا به حال وجود داشته است تنها به هوش تحصیلی توجه شده است و اصلاً تنها هوش تحصیلی به رسمیت شناخته شده است. هوشی که شاخص وجود آن و شاخص مقدار آن در افراد مختلف نمرات درسی یا نتایج تستهای هوشی بوده است. آزمونهایی که معمولاً در محیطهای بسته و انتزاعی برگزار میشوند و سایر متغیرهای اثرگذار به حداقل رسیده و در واقع متغیرهای محیطی که میتوانند اثری سرنوشت ساز در توفیق یا شکست یک کار داشته باشند اثرشان تا حدخنثی پایین آورده میشود.
در صورتی که حالا توجه دانشمندان به نوع دیگری از هوش متمرکز شده است. هوش هیجانی که حداقل در زندگی اجتماعی (بخصوص فعالیتهای تجاری و بازاریابی) اهمیتی فراتر از هوش تحصیلی دارد. هوشی که درطول تاریخ مصلحان و نخبگان اجتماعی را از نخبگان علمی جدا میسازد.
هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستانهای روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود همیشه زنده نگه دارد، با دیگران همدلی نماید، احساسات دیگران را بشنود، برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداشهای کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی قدرت تفکر و استدلال او را مختل نماید، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزه خود را حفظ نماید. هوش هیجانی نوع استعداد عاطفی ا ست که تعیین میکند از مهارتهای خود چگونه به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم و حتی کمک میکند خرد را در مسیری درست به کار گیریم گلمن در کتاب هوش هیجانی خود به نقل از سالوی توصیف مبنایی خود از هوش هیجانی را درباره استعدادهای فردی در ۵ توانایی اصلی تشریح مینماید:
شناخت عواطف شخصی: خودآگاهی و تشخیص هر احساسی است به همان گونه که بروز مینماید. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش و ادراک. ناتوانی در تشخیص احساسات راستین ما را سردرگم میکند. افرادی که در مورد احساسات خود اطمینان و قطعیت دارند بهتر میتوانند زندگی خود را هدایت کنند
به کارگیری درست هیجانها: قدرت تنظیم احساسات خود توانایی است که بر حس خودآگاهی متکی میباشد. افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفاند دایماً با احساس ناامیدی و افسردگی دست به گریبانند در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت بسیار بیشتری میتوانند ناملایمات را پشت سر بگذارند. این توانایی کمک شایانی ا ست برای از بین بردن تهدیدهای محیطی و یا کم کردن ضعفهای درونی
برانگیختن خود: افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده میگیرند بسیار مولد و اثر بخش خواهند بود. برای عطف توجه برانگیختن شخصی تسلط به نفس خود و برای خلاق بودن لازم است سکان رهبری هیجانها را در دست گرفت. توانایی دستیابی به مرحله غرقه شدن در کار انجام فعالیتهای چشمگیر را میسر میگرداند
شناخت عواطف دیگران: همدلی اساس مهارت مردم است. کسانی (مدیران و تجاری) که از همدلی بالایی برخوردار باشند به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته های دیگران است توجه بیشتری نشان میدهند. این توان آنها را در حرفههای مدیریت و فروش که مستلزم مراقبت و توجه به دیگرانند موفق میسازد.
حفظ ارتباطها: بخش عمدهای از هنر برقراری ارتباط مهارت کنترل عواطف در دیگران است. اینها مهارتهایی هستند که محبوبیت رهبری اثر بخشی بین فردی را تقویت میکنند. این افراد هر آنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران بازمیگردد به خوبی عمل میکنند و ستارههای جامعهاند.
ساختار مغز انسان با وجود رشد سرسام آوری که در علوم و ریاضیات و منطق داشته است از نظر عواطف با انسانهای اولیه تفاوت چندانی نکرده است. هنوز عکسالعمل انسان در قبال خشم جریان یافتن خون به سمت دستها و تندتر شدن ضربان قلب میباشد. در برابر ترس خون به سمت عضلات اسکلتی بزرگ مانند عضلات پا جریان مییابد و گریختن را آسان میکند و در نتیجه صورت رنگ خود را از دست میدهد و در برابر عشق دچار انگیختگی پاراسمپاتیکی میشود که واکنشی از آرامش کلی و خرسندی را پدید میآورد و در هنگام تعجب ابروها را بالا میاندازد تا میدان دید وسیع تری داشته باشد.
در واقع با وجود رشد بسیار بالای خردورزی در انسان که فاصلهای زیاد با اجداد خود پیدا کرده است قلب و عواطف و احساسات انسانها تغییرات زیادی نکردهاند و انسان در این زمینه رشد چشمگیری نداشته است با وجود آنکه خیلی پیش از آنکه مغز متفکر و منطقی پدید آید مغز هیجانی وجود داشته است. در واقع بادامه مغز که در مسایل هیجانی تخصص دارد و به عنوان مخزن خاطرات هیجانی عمل میکند در جریان تکامل نوع بشر موجب پیدایش قشر مخ شده است. مغز انسان در قرن ۲۱ زندگی میکند در صورتی که قلب او در دوران پارینه سنگی است.
هسته هوش بین فردی ابتدا توانایی درک و سپس ارائه پاسخ مناسب به روحیات و خلق و خو و انگیزشها و خواستههای افراد دیگر است.
3- هوش هیجانی و مدیریت بازار
استفاده از هوش هیجانی در تجارت ایدهای نوین میباشد که برای بسیاری از مدیران و تجار جانیفتاده است. در واقع بیشتر مدیران کماکان ترجیح میدهند برای انجام کارها از مغزشان استفاده کنند تا از قلبشان. نگرانی اصلی آنها آن است که احساس همدلی و دلسوزی با همکاران و مشتریان آنها را از پرداختن به اهداف سازمان دور نماید. در هر صورت همه بایستی قبول کنند که قواعد بازی در دنیای پست مدرن متفاوت است و بایستی طبق قاعده روز عمل کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
1- مقدمه
مدیریت و یا عامل انسانی مهمترین دلیل تحولاتی است که امروز بشر در همه زمینهها و به هر شکلی درجوامع گوناگون شاهد آن است. در واقع عامل انسانی است که تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشتهاش را رقم زده است. اگر این عامل از زندگی روزمره حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف میشود. برای تغییر و حرکت بسوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلیترین عامل نیروی انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنها و تنها
نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی بنظر برسد ولی واقعیتهای پیشرو در جوامع گوناگون این امررا ثابت میکند. اگر یک جامعه را با همه امکانات مادی و ثروتهای بیکران با جامعهای که از همه این امکانات بیبهره است مقایسه کنیم و مشاهده کنیم که جامعه فاقد ثروت از توان و قدرت بالاتری برخوردار است تنها عاملی که این مسئله را ایجاد کرده باید عامل انسانی باشد در زمینه امور اقتصادی و تجاری مانند همه دیگربخشهای اجتماعی عامل انسانی مهم و حیاتی است. مقاله حاضر نگاهی دارد به یکی از دیدگاههای جدید
در زمینه مدیریت تجاری.
نخستین توجهی که در عرصه مدیریت و تجارت به صورتی جدی به رفتار مناسب با عوامل انسانی مبذول گشت به التون مایو استاد دانشگاه هاروارد مربوط میشود. وی در تحقیقاتی که در شرکت برق وسترن انجام داد و به تحقیقات هاتورن معروف شد به این نتیجه مهم رسید که توجه به عامل انسانی مهم ترین ابزار در رشد انگیزش و بهرهوری سازمانها و کارکنان آنها است. در واقع بعد از آنکه تیلور اصول مدیریت علمی خود را منتشر و اجرا نمود انقلابی در بهرهوری سازمانها رخ داد، اما به همان نسبت اداره سازمانها را به سمت شیوههای مکانیکی که موجب کاهش رضایت کارکنان میشد سوق داد. تلاشهای التون مایو که در واقع آغازگر جنبشی نوین در عرصه مدیریت بود و به مکتب رفتارگرایان معروف گشت باعث شد مدیران و نخبگان تجاری توجهی ویژه به عامل روحیه انسانی در داخل و خارج از سازمان نمایند. شکوفایی شیوه رفتارگرایان مربوط به سالهای ۱۹۳۰ میشود با این وجود تا به حال این بینش اعتبار خود را حفظ نموده است. طوری که حالا درتقسیمبندیهایی که برای نگرش مدیریتی مدیران به کار میرود آنها را به دو دسته کارمندگراها و کارگراها تقسیم میکنند که در واقع تمایزی است بین کسانی که اولویت و تمرکز خود را بر انجام کار بدون توجه به روحیه دیگران میدهند و کسانی که روحیه کارکنان و انگیزش آنان را در نظر میگیرند. ناگفته پیداست بهترین شیوه روشی است که هر دو وجه را یعنی کارگرایی و کارمند گرایی را در اوج دارا باشد.
هوش هیجانی به نظر میرسد میتواند شکل تکامل یافتهای از توجه به انسان در سازمانها باشد و ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری و تئوریسینهای بازار برای هدایت افراد درون سازمان و مشتریان برون سازمان و تأمین رضایت آنها.
2- هوش هیجانی
در تجارت وقتی صحبت از هوش به میان میآید معمولاً به یاد نمرههای درسی دانشگاه میافتیم یا تستهای هوش آزمونهای استخدامی به ذهنمان میرسد. اما به تعبیری وسیعتر میتوان گفت دو نوع هوش وجود دارد: هوش تحصیلی و هوش هیجانی. با دیدی محدود که تا به حال وجود داشته است تنها به هوش تحصیلی توجه شده است و اصلاً تنها هوش تحصیلی به رسمیت شناخته شده است. هوشی که شاخص وجود آن و شاخص مقدار آن در افراد مختلف نمرات درسی یا نتایج تستهای هوشی بوده است. آزمونهایی که معمولاً در محیطهای بسته و انتزاعی برگزار میشوند و سایر متغیرهای اثرگذار به حداقل رسیده و در واقع متغیرهای محیطی که میتوانند اثری سرنوشت ساز در توفیق یا شکست یک کار داشته باشند اثرشان تا حدخنثی پایین آورده میشود.
در صورتی که حالا توجه دانشمندان به نوع دیگری از هوش متمرکز شده است. هوش هیجانی که حداقل در زندگی اجتماعی (بخصوص فعالیتهای تجاری و بازاریابی) اهمیتی فراتر از هوش تحصیلی دارد. هوشی که درطول تاریخ مصلحان و نخبگان اجتماعی را از نخبگان علمی جدا میسازد.
هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستانهای روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود همیشه زنده نگه دارد، با دیگران همدلی نماید، احساسات دیگران را بشنود، برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداشهای کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی قدرت تفکر و استدلال او را مختل نماید، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزه خود را حفظ نماید. هوش هیجانی نوع استعداد عاطفی ا ست که تعیین میکند از مهارتهای خود چگونه به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم و حتی کمک میکند خرد را در مسیری درست به کار گیریم گلمن در کتاب هوش هیجانی خود به نقل از سالوی توصیف مبنایی خود از هوش هیجانی را درباره استعدادهای فردی در ۵ توانایی اصلی تشریح مینماید:
شناخت عواطف شخصی: خودآگاهی و تشخیص هر احساسی است به همان گونه که بروز مینماید. توانایی نظارت بر احساسات در هر لحظه برای به دست آوردن بینش و ادراک. ناتوانی در تشخیص احساسات راستین ما را سردرگم میکند. افرادی که در مورد احساسات خود اطمینان و قطعیت دارند بهتر میتوانند زندگی خود را هدایت کنند
به کارگیری درست هیجانها: قدرت تنظیم احساسات خود توانایی است که بر حس خودآگاهی متکی میباشد. افرادی که به لحاظ این توانایی ضعیفاند دایماً با احساس ناامیدی و افسردگی دست به گریبانند در حالی که افرادی که در آن مهارت زیادی دارند با سرعت بسیار بیشتری میتوانند ناملایمات را پشت سر بگذارند. این توانایی کمک شایانی ا ست برای از بین بردن تهدیدهای محیطی و یا کم کردن ضعفهای درونی
برانگیختن خود: افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده میگیرند بسیار مولد و اثر بخش خواهند بود. برای عطف توجه برانگیختن شخصی تسلط به نفس خود و برای خلاق بودن لازم است سکان رهبری هیجانها را در دست گرفت. توانایی دستیابی به مرحله غرقه شدن در کار انجام فعالیتهای چشمگیر را میسر میگرداند
شناخت عواطف دیگران: همدلی اساس مهارت مردم است. کسانی (مدیران و تجاری) که از همدلی بالایی برخوردار باشند به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته های دیگران است توجه بیشتری نشان میدهند. این توان آنها را در حرفههای مدیریت و فروش که مستلزم مراقبت و توجه به دیگرانند موفق میسازد.
حفظ ارتباطها: بخش عمدهای از هنر برقراری ارتباط مهارت کنترل عواطف در دیگران است. اینها مهارتهایی هستند که محبوبیت رهبری اثر بخشی بین فردی را تقویت میکنند. این افراد هر آنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران بازمیگردد به خوبی عمل میکنند و ستارههای جامعهاند.
ساختار مغز انسان با وجود رشد سرسام آوری که در علوم و ریاضیات و منطق داشته است از نظر عواطف با انسانهای اولیه تفاوت چندانی نکرده است. هنوز عکسالعمل انسان در قبال خشم جریان یافتن خون به سمت دستها و تندتر شدن ضربان قلب میباشد. در برابر ترس خون به سمت عضلات اسکلتی بزرگ مانند عضلات پا جریان مییابد و گریختن را آسان میکند و در نتیجه صورت رنگ خود را از دست میدهد و در برابر عشق دچار انگیختگی پاراسمپاتیکی میشود که واکنشی از آرامش کلی و خرسندی را پدید میآورد و در هنگام تعجب ابروها را بالا میاندازد تا میدان دید وسیع تری داشته باشد.
در واقع با وجود رشد بسیار بالای خردورزی در انسان که فاصلهای زیاد با اجداد خود پیدا کرده است قلب و عواطف و احساسات انسانها تغییرات زیادی نکردهاند و انسان در این زمینه رشد چشمگیری نداشته است با وجود آنکه خیلی پیش از آنکه مغز متفکر و منطقی پدید آید مغز هیجانی وجود داشته است. در واقع بادامه مغز که در مسایل هیجانی تخصص دارد و به عنوان مخزن خاطرات هیجانی عمل میکند در جریان تکامل نوع بشر موجب پیدایش قشر مخ شده است. مغز انسان در قرن ۲۱ زندگی میکند در صورتی که قلب او در دوران پارینه سنگی است.
هسته هوش بین فردی ابتدا توانایی درک و سپس ارائه پاسخ مناسب به روحیات و خلق و خو و انگیزشها و خواستههای افراد دیگر است.
3- هوش هیجانی و مدیریت بازار
استفاده از هوش هیجانی در تجارت ایدهای نوین میباشد که برای بسیاری از مدیران و تجار جانیفتاده است. در واقع بیشتر مدیران کماکان ترجیح میدهند برای انجام کارها از مغزشان استفاده کنند تا از قلبشان. نگرانی اصلی آنها آن است که احساس همدلی و دلسوزی با همکاران و مشتریان آنها را از پرداختن به اهداف سازمان دور نماید. در هر صورت همه بایستی قبول کنند که قواعد بازی در دنیای پست مدرن متفاوت است و بایستی طبق قاعده روز عمل کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
هوش هیجانی و نقش آن در آ موزش و پرورش
ابراز احساسات، باورها، افکار و دفاع منطقی و مطلوب از حق و حقوق خویشتن را مورد بررسی قرار می دهد.از این مولفه در فراگیری زبان دوم به این صورت می تواند مورد استفاده قرار گیرد که اولاٌ چه نوع احساسات و افکار و باور هایی برای فراگیری زبان دوم در دانش آ موزان باید تقویت شود ؟ و وظیفه مربیان و دست اندر کاران آ موزش در جهت تقویت این احساسات چیست؟ و دفاع منطقی و مطلوب چه تاثیری در روحیه فراگیران زبان دوم دارد؟و چگونه باعث تقویت استعداد و هوش دانش آ موزان می گردد؟ داشتن احساسات شادی و نشاط و روحیه اجتماعی داشتن و این که دانش آ موز بتواند در جمع ابراز احساسات و عقیده نماید و از نظر و عقیده خود دفاع کندبرای دانش آ موز در فراگیری زبان دوم و حضور در این کلاس ها ضروری و لازم به نظر می رسد ، زیرا که او باید بتواند بدون هیچ ترس و واهمه ای در جمع همکلاسی ها و معلم صداها، آ واها ،کلمات و جملات را بر زبان خویش جاری سازد ، در دیالوگ ها (s dialog ) شرکت نماید . شرکت دانش آموز در چنین برنامه هایی یقینا همراه با اشتباهات و خطاهای زبانی خواهد بود که او باید پذیرای این اشتباهات باشد زیرا که اگر دانش آ موز ما از چنین روحیه ای برخوردار نباشد قوه ابتکار و خلاقیت و استعداد او از رشد بسیار کندی بر خوردار خواهد شد. واما چه موانعی سر راه بعضی از دانش آ موزان ما در فراگیری زبان دوم در این مسیر وجود دارد ؟ یکی از این موانع که باعث ایجاد مشکلاتی در جهت رشد استعداد و فراگیری زبان دوم می شود ٌ مسئله مانع دشوار ٌ می باشد که در زیر به توضیح آن می پردازیم : مانع دشوار (the affective filter )
ٌ حتی در دوران سنین مفید هم ممکن است مانع اکتساب زبانی کاملا متفاوتی وجود داشته باشد ، نوجوانان معمولا نسبت به کودکان کم سن و سال بیشتر دچار کم رویی می شوند . اگر عامل قوی عدم تمایل یا کم رویی درتلاش برای تولید صداهای مختلف زبان وجود داشته باشد ، ممکن است بعدا ، تمام توانایی های فیزیکی و شناختی موجود را تحت الشعا ع قرار د هد اگر این کم رویی با عدم هماهنگی با فرهنگ زبان بیگانه همرا با شد ( برای مثال ، عدم شناخت با صحبت کنندگان و یا آ داب و رسوم آن ها اثرات خفیف صدای نا خواسته ای نظیر روسی و یا آ مریکایی ) ممکن است به شدت مانع فراگیری زبان گردد . این نوع عکس العمل احساسی یا اثر احساسی ممکن است حتی موجب خسته کننده شدن کتابهای درسی ، محیط های نا مطلوب کلاس درس یا برنامه درسی بی نهایت ملال آ ور گردد . واژه مانع دشوار ، اغلب برای توصیف نوعی مانع برای فراگیری زبان به کار می رود که در نتیجه احساسات منفی یا تجارب منفی حاصل می گردد . مخصوصا اگر شما تحت تاثیر ناراحتی کم رویی و یا بی انگیزگی قرار گرفته باشید ، تمایل خود را به آ موزش هر موضوعی از دست خواهید داد . ُکمرویی و ارتباط آن با ابراز احساسات ، افکار و دفاع منطقی ازخود تاریخچه استفاده از کلمه کمرویی
فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد می گوید که اولین استفاده ی ثبت شده از این لغت در یک شعر آنگلوساکسون بوده است که حدود هزار سال بعد از میلاد مسیح سروده شده است . در آن شعر معنی این لغت " به سهولت ترسانده شده " است. " کمروبودن " نشانگر صفت فردی است که " به خاطر ترسویی ، احتیاط کاری و بی اطمینانی ، نزدیک شدن به او مشکل است . " فرد کمرو" هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهایی مشخص یا انجام کاری همراه آنان بیزار است. " در گفتار یا کردار خود ملاحظه کار است ، از ابراز وجود بیزار است و به طور محسوسی ترسو است. ممکن است فرد کمرو " کناره گیر یا بی اعتماد باشد و یا شخصیتی پرسش انگیز ، بی اعتماد و مشکوک داشته باشد." فرهنگ لغت" و بستر"کمرویی را به عنوان " ناراحت بودن در حضور دیگران " تعریف می کند.کمرویی به یک معنا ، یک خصیصه جدی در زندگی فردی و خانوادگی و خسران حیات اجتماعی است . همیشه توده ای از ابرهای تیره کمرویی ، طلوع خورشید وجود و ظهور استعداد های نهفته خیل نوجوانان و جوانان مستعد و هوشمند را پنهان می کند . به کلام ساده ، کمرویی یعنی خود توجهی فوق العاده و ترس از مواجهه شدن با دیگران زیرا کمرویی نوعی ترس یا اضطراب اجتماعی است که در آن فرد از مواجهه شدن با افراد نا آ شنا و ارتباطت اجتماعی گریز دارد . کمرویی در میان دانش آموزان خردسال شایعتر از بزرگسالان است . بسیاری از بزرگسالانی که خود را غیر کمرو می بینند با برنامه ریزی ، بر کمرویی دوران کودکی خود غلبه کرده اند ، معهذا تحقیق ما مؤکداً این باور را که کمرویی فقط عارضه ی دوران کودکی است ، رد می کند. ممکن است این پدیده در میان کودکان آشکارتر باشد ، زیرا آنان عموماً نسبت به بزرگسالان در معرض بررسی دقیق تر روزانه اعمالشان قرار دارند. اما کمرویی در میان بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت بزرگسالان ادامه می یابد.نقش وراثت و استرس در کمرویی فرزندان
وراثت و استرس والدین کمرویی را در کودکان تشدید می کند نتایج تحقیق دانشمندان آزمایشگاه رشد کودکان دانشگاه مریلند ثابت کرد ، وجود ژن استرس در بدن کودکان و زندگی در کنار والدین پر استرس میزان کمرویی را در آنان افزایش می دهد. به گزارش خبرگزاری مهر ، دانشمندان در این تحقیق که یافته های آن در نشریه "راهکارهای مرسوم در علم روانشناسی" منتشر شد، دریافتند : کمرویی کودکان با تقابل بین ژنتیک و مسائل محیطی در ارتباط است و نمی توان گفت هر یک از این دو عامل به تنهایی منجر به ایجاد این حالت می شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
هوش هیجانی ابزاری نوین در مدیریت بازار
چکیده
این مقاله به موضوع هوش هیجانی و کاربرد آن در مدیریت سازمانها میپردازد. هوش هیجانی تعریف شده و با هوش تحصیلی مقایسه میشود. شرایط بروز هوش هیجانی و استعدادهای فردی برای ایجاد هوش هیجانی تشریح میشوند. سپس کاربرد هوش هیجانی در مدیریت بازار بررسی میشود. همچنین به موضوع هوش بین فردی، امید و خوشبینی و نقش آنها در مدیریت بازار پرداخته میشود.
منبع : روزنامه همشهری، پنجشنبه 24 شهریور 1384، سال سیزدهم، شماره 3801، صفحه 12.
کلیدواژه : هوش هیجانی؛ هوش تحصیلی؛ هوش بین فردی؛ مدیریت بازار
1- مقدمه
مدیریت و یا عامل انسانی مهمترین دلیل تحولاتی است که امروز بشر در همه زمینهها و به هر شکلی در جوامع گوناگون شاهد آن است. در واقع عامل انسانی است که تفاوتهای فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشتهاش را رقم زده است. اگر این عامل از زندگی روزمره حذف شود در واقع توسعه و پیشرفت از زندگی انسان حذف میشود. برای تغییر و حرکت بسوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلیترین عامل نیروی انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعهای تنها و تنها نیروی انسانی است. این دیدگاه شاید افراطی بنظر برسد ولی واقعیتهای پیشرو در جوامع گوناگون این امر را ثابت میکند. اگر یک جامعه را با همه امکانات مادی و ثروتهای بیکران با جامعهای که از همه این امکانات بیبهره است مقایسه کنیم و مشاهده کنیم که جامعه فاقد ثروت از توان و قدرت بالاتری برخوردار است تنها عاملی که این مسئله را ایجاد کرده باید عامل انسانی باشد در زمینه امور اقتصادی و تجاری مانند همه دیگر بخشهای اجتماعی عامل انسانی مهم و حیاتی است. مقاله حاضر نگاهی دارد به یکی از دیدگاههای جدید در زمینه مدیریت تجاری.نخستین توجهی که در عرصه مدیریت و تجارت به صورتی جدی به رفتار مناسب با عوامل انسانی مبذول گشت به التون مایو استاد دانشگاه هاروارد مربوط میشود. وی در تحقیقاتی که در شرکت برق وسترن انجام داد و به تحقیقات هاتورن معروف شد به این نتیجه مهم رسید که توجه به عامل انسانی مهم ترین ابزار در رشد انگیزش و بهرهوری سازمانها و کارکنان آنها است. در واقع بعد از آنکه تیلور اصول مدیریت علمی خود را منتشر و اجرا نمود انقلابی در بهرهوری سازمانها رخ داد، اما به همان نسبت اداره سازمانها را به سمت شیوههای مکانیکی که موجب کاهش رضایت کارکنان میشد سوق داد. تلاشهای التون مایو که در واقع آغازگر جنبشی نوین در عرصه مدیریت بود و به مکتب رفتارگرایان معروف گشت باعث شد مدیران و نخبگان تجاری توجهی ویژه به عامل روحیه انسانی در داخل و خارج از سازمان نمایند. شکوفایی شیوه رفتارگرایان مربوط به سالهای ۱۹۳۰ میشود با این وجود تا به حال این بینش اعتبار خود را حفظ نموده است. طوری که حالا در تقسیمبندیهایی که برای نگرش مدیریتی مدیران به کار میرود آنها را به دو دسته کارمندگراها و کارگراها تقسیم میکنند که در واقع تمایزی است بین کسانی که اولویت و تمرکز خود را بر انجام کار بدون توجه به روحیه دیگران میدهند و کسانی که روحیه کارکنان و انگیزش آنان را در نظر میگیرند. ناگفته پیداست بهترین شیوه روشی است که هر دو وجه را یعنی کارگرایی و کارمند گرایی را در اوج دارا باشد.
هوش هیجانی به نظر میرسد میتواند شکل تکامل یافتهای از توجه به انسان در سازمانها باشد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
چکیده :
هدف از انجام این تحقیق بررسی رابطه بین هوش هیجانی و عملکرد تحصیلی دانشجویان پسر مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایذه بوده است دانشجویان بنابر ضرورت نیازههای درونی و فطری خویشش به دنبال کسب و دانش آگاهی هستند . بنابراین به صورت طبیعی به تحصیل علاقه مند هستند اغلب دانشجویان در حال تحصیل در مدارس از بهره هوش لازم برای تحصیل در مقطع مربوط به خود برخوردارند .
از مهمترین و اساسی ترین مسائلی که دختران و پسران با آن مواجهند سازگاری با خویشتن است در این تحقیق سعی بر آن است که با بررسی رابطه هوش هیجانی و سازگاری دانشجویان پسر و عوامل موثر بر این دو متغیر نتایج بدست آمده گامی در جهت آگاه کردن معلمان و اولیای دانشجویانبر دارد .
این تحقیق دارای سه فرضیه است . فرضیه 1 بین سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی دانشجویان پسر رابطه معنا داری وجود دارد .
فرضیه 2 بین سازگاری اجتماعی با سازگاری کل دانشجویان پسر شهر ایذه رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه 3 بین سازگاری اجتماعی و سازگاری دانشجویان پسر شهر ایذه رابطه معناداری وجود دارد .
ابزار گرد آوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه هوش هیجانی و پرسشنامه سازگاری می باشد . روش گرد آوری از جامعه آماری مورد نظر از تعداد کل دانشجویان53 نفر به صورت تصادفی انتخاب شد و به پرسشنامه ها پاسخ دادند نتایج بدست آمده از پرسشنامه با نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که نتایج بدست آمده نشان دهنده این است که فرضیه شماره 1 و شماره 3 رد می شود ولی فرضیه شماره 2 تحقیق مورد تایید می باشد یعنی بین سازگاری اجتماعی و سازگاری کل دانشجویان پسر مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد در سال تحصیلی 89 -88 یا 639 / 0 = r و 000 = P در سطح 5 % P رابطه معناداری وجود دارد در این تحقیق بر اساس نتایج پیشنهاد می شود که هوش هیجانی و مسئله سازگاری در بین دانشجویانمورد بررسی دقیق تری قرار گیرد .
مقدمه :
ما موجوداتی اجتماعی هستیم و از آغاز ولادت ، دارای آگاهی دو زمینه های فطری و غریزی . در آن چه مربوط به حیات عادی و گذران زندگی فردی و اجتماعی است جاهلیم ولی ابزار فراگیری و اکتساب معرفت مجهزیم .
منابع معرفت ما از سویی دستگاه تربیت است ، یعنی خانه ، دانشگاه و جامعه به معنای عام ، از سویی دیگر تفکر و تعقل به کارگیری تجارت و قدرت استنباط ولی در همه ی حال سازمان ده اندیشه ها خانه و دانشگاه و در مراحل بعدی تفکر و خرد ورزی و جامعه و فرهنگ اجتماعی است .
در جوامع سنتی خانه و دانشگاه منبع دانایی ها و آگاهی ها بودند . والدین و مربیان دائره المعارف یا فرهنگ نامه کودکان و شاگردان به حساب می آمدند . بخش اعظم دانسته های افراد از خانه و آن گاه از دانشگاه اخذ می شود .
امروز روانشناسان علاوه بر توجهی که به تفاوت افراد از لحاظ هوش علمی دارند هوش هیجانی را نیز به عنوان یک تفاوت عمده بین شخصیت های مختلف قلمداد می کند به طوری که افراد مختلف ممکن است از لحاظ میزان بهره هوشی هیجانی متفاوت از یکدیگر باشند و این تفاوت به شیوه های گوناگون در زندگی آنها نمود پیدا کند . کارکردها و زندگی آنها نمود پیدا کند . کارکردها و عملکردهای افراد به دلیل داشتن درجه هوش هیجانی متفاوت بود و کل زندگی آنها را تحت الشعاع خود قرار می دهد .
از پدیده هایی که در دهه اخیر مورد استقبال زیاد بوده است پدید هوش هیجانی است . که دلیل این امر توانایی فرضی هوش هیجانی بالاتر در حل بهتر مسائل کاستن از میزان تعارضات بین آنچه که انسان احساس می کند با آن چه که فکر می کند یا همان تقابل قدیمی عقل و دل و مشاهده زندگی شاد و موفقیت آمیز کافی بوده است که از تحصیلات عالی برخوردار نبود ولی به علت هوش هیجانی بالا به این خوشبختی دست یافته اند .
برخی از نوجوانان بهتر می توانند خود را تطبیق دهند در نتیجه قادر خواهند بود خود را با شرایط و انتظارات جدید سازگار کنند در حالی که نوجوانان دیگر سازگاری کم تری دارند و اغلب در فرآیند سازگاری از پای در می آیند به طور معمول سه نوع شخصیت آسیب پذیرتر از بقیه هستند شخصیتهای سخت گیر و دقیق خود محور خود خواه و حق طلب که تصور می کنند همیشه حق با آنهاست و هر گز خطاهایی از آنها سر نمی زند .