واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درباره کاپیتان کوک 8ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

کاپیتان کوک: جستجوگر دریانورد و پیشگام دریایی

کاپیتان جیمز کوک، به عنوان یک جست‌وجوگر دریانورد و پیشگام و کسی که از اسکوربوت پیشگیری کرد، بسیار مشهور است.

اسکوربوت، بیماری ناشی از کمبود ویتامین ث که شل شدن لثه‌ها و خونریزی زیاد در زخم‌های کوچک از علائم آن است.

سال‌های نخستین

سه سفر اکتشافی کاپیتان کوک اطلاعات بی‌سابقه‌ای در مورد اقیانوس آرام و مردمانی که در جزایر و سواحل آن می‌زیسته‌اند در اختیار اربابان وی قرار داد. موفقیت‌های وی بیشتر از این حیث که او فرزند خانواده‌ای معمولی که کشاورز و اهل مارتن در شمال یورک بود، بیشتر قابل توجه بود.

«... [به گفته‌ی خودش] نه تنها می‌خواستکه به سرزمین‌های دوردستی که پیش از او هیچ انسانی به آنها نرسیده بود، بلکه تا دورترین نقطه‌ای که تصور می‌کرد، ممکن است انسان به آن‌ها پا گذارد، سفر کند».

کوک اولین بار در سن 18 سالگی به دریا سفر کرد. ده سال از عمرش را در تجارت زغال‌سنگ در سواحل شرقی انگلستان گذراند- مکانی با تپه‌های زیردریای زیر دریایی خطرناک که دائما تغییر شکل و موقعیت می‌دهند و قسمت‌های کم عمقی که در نقشه ثبت شده‌اند و بندگاه‌هایی که پهلو گرفتن در آن‌ها دشوار است. در سال 1755 به نیروی دریایی سلطنتی پیوست و در دو سال آزمون مهارت دریانوردی و هدایت کشتی‌های سلطنتی رابه موفقیت پشت سر گذاشت. در طی هفت سال جنگ- نبرد میان انگلستان و فرانسه برای به دست قدرت در آمریکای شمالی- تجربه جست و جو در آب‌های آمریکای شمالی را کسب کرد و نخستین سال‌های صلح پس از جنگ بین 1763 تا 1767 را صرف نقشه‌بردای خطوط ساحلی همیشه مه‌آلود نیوفاندلند (= جزیره‌ای در کانادا NewFoundland) کرد. در طول این سال‌ها وی این امکان را یافت که به صورت عملی (تجربی) ریاضی و نجوم را فرا گیرد و به طور مستمر مهارت‌های مورد نیاز برای یک جست و جوگر را با کفایت را کسب کند. در سال‌های بعد، نشان داد که توانایی‌های دیگری که البته پیچیدگی کمتری دارند، نیر دارد، از جمله قدرت مدیریت، عزم راسخ و جاه‌طلبی، توانایی‌هایی که او را به برجسته‌ترین جست و جوگر قردن هجدهم تبدیل کرد. [همان طور که] خود وی بیان می‌دارد: « نه تنها قصد دارم که به دورتر از نقاطی که پای انسان‌ها به آن‌ها رسیده، بلکه به دورتین نقاطی که فکر می‌کنم برای انسان امکان رفتن به آن‌ها وجود دارد، سفر کنم».

سفر دریایی اول به اقیانوس آرام

سفر نخست کوک (71-1768) سفری مخاطره‌آمیز تخت نظر فرماندهی نیروی دریایی و جامعه سلطنتی بود. هدف اصلی در این سفر، سازماندهی مأموریتی عملی به قصد مشاهده عبور نصف‌النهاری (حرکت یک سیاره یا ماه از برابر جسمی بزرگ‌تر مثل خورشید) سیاره ونوس (ناهید) از جزیره ماهیتی بود و البته این هدف ضمیمه دستورات دیگری مبنی بر جست و جوی قاره پهناور جنوبی، Terra Australis Incognita بود که موقعیت آن توجه دریانوردان و پژوهشگران اروپایی را از قرن 16 به خود جلب کرده بود و تعجب آنان را نیز برانگیخته بود.

کوک را که در ان زمان ناو سروان (ستوان نیروی دریایی) بود گیاه‌شناسی به نام جوزف نبکس و ستاره‌شناسی به نام چارلز گرین و گروه کوچکی از دستیاران علمی و هنرمندان همراهی می‌کردند.

کشتی کوک، Eneavour (به معنای تلاش) یک کشتی ساخت و ؟؟؟ (شهری در کانادا) بود که مخصوص حمل زغال طراحی شده بود و شکل بیرونی دیواره آن انحنا داده شده بود و به این دلیل انتخاب شده بود ه قدرت و قابلیت ذخیره‌سازی بالا داشت و کف آن تا عمق کمی از آب پایین می‌رفت. البته در کشتی باید تغییراتی صورت می‌گرفت اما نیازی به تغیر نوع آن نبود. کشتی سفرهای دوم و سوم، Resolution (به معنای عزم و اراده مستحکم) نیز همین ساختار راداشت و حتی در همان کارخانه کشتی‌سازی سازنده Enoleavour، ساخته شده بود. در مورد ویژگی‌های این کشتی کوک می‌نویسد:

«به وسیله‌ی کشتی بود که من کشفیات خود را در آن دریاها بیش از هر کس دیگری ادامه دادم».

«... کوک بیش از 5000 مایل از سواحلی را که پیشتر ناشناخته بودند، به نقشه اضافه کرد».

کوک ابتدا به تاهیتی سفر کرد تا مشاهدات ستاره‌شناسی را که هدف اولیه سفرش بود، به انجام برسند، پیش از آن که به سمت جنوب تغییر مسیر دهد، جایی که در دستورالعمل‌هایی که به او داده شده بود قید شده بود که «دلیلی وجود دارد که ممکن است خشکی یا قاره‌ای پهناور در آن جا کشف شود». کوک پس از رسیدن به عرض جغرافیایی 40 درجه‌ی جنوبی، بدون آن که نشانی از آن خشکی بیابد تغییر مسر داد، جایی که در آن کمی بیشتر از شش ماه صرف نقشه‌برداری از مناطق آن کرد که آن‌ها در واقع آن گونه که تصور می‌شد بخشی از قاره جنوبی نبودند.

از ان جا کوک Endeavour را به سمت مناطق شرقی کشف نشده‌ی هلند جدید (نامی که هلندی‌ها در قرن هفدهم به استرالیا داده بودند) هدایت کرد. کوک در امتداد سواحل نیوسوث ولز و کوئنیزلند کنونی به سمت شمال حرکت کرد و در همین حال از این سواحل نقشه‌برداری هم می‌کرد.

پس از فرار از خطرات وحشتناک منطقه Great Barrier Reef (منطقه‌ای در شمال شرقی استرالیا و کوئنینر لند) به کناره‌های شمالی استرالیا در Cape York رسید، جایی که ساحل شرقی‌اش را که متعلق به هیچ کس نبود(terra nullisis) تصاحب نمود.

با عبور از تنگه‌ی Porres (تنگه‌ای به عرض 80 مایل/ 129 کیلومتر میان جزیره‌ی گینه جدید و کناره‌های شمالی Capy York استرالیا) به بحث برسد متصل یا منفصل بودن هلند جدید (استرالیا) و گینه جدید پایان داد. کوک تنها به وسیله‌ی یک کشتی توانست بیش از 500 مایل از سواحلی که پیش از آن ناشناخته بودند به نقشه بیفزاید. جوایز دوقلوی نیوزیلند، سواحل شرقی استرالیا و تنگه Porres بالاخره از میان مه ابهام بیرون آمدند.

سفر دوم به اقیانوس آرام

سفر دریایی دوم کوک (75- 1772) مکمل منطقی مکان‌هایی که در اولین سفر جست و جو کرده یا نکرده بود، به حساب می‌آمد. دوباره نیز همان هنرمندان و دانشمندان او را همراهی می‌کردند و برای اولین بار از کرونومترها نیز استفاده شد که یکی از آن‌ها نسخه kendal (منطقه‌ای در شمال غربی انگلستان) کرونومتر دریایی معروف شماره4، «جان هرسیون» بود. این ابزار عالی زمان زیادی در زیر آسیب‌های احتمالی بر اثر سفرهای دریایی طولانی دوام می‌آورد و راه حل عملی جدید را بر مشکل تعیین طول جغرافیایی ارائه می‌کرد.

در این سه سال دوری، کاپیتان کوک که تازه ترفیع درجه گرفته بود به قاره فرضی جنوبی (قطب جنوب) بیش از هر کس دیگری نزدیک شد و سرزمین‌های بسیاری را از نزدیک دید. تاهیتی و نیوزیلند برای بار دوم و برای بار اول جزیره‌ی شرقی (Easter Island) جزایر مارکس (Marquesas Island) پونکا (Ponga) و نیوهبرایو (New Hebride??)

«... در دو مأموریت دریای اولش، اجزا ضروری نقشه مدرن اقیانوس آرام جنوبی را کنار هم چیده بود».



خرید و دانلود مقاله درباره کاپیتان کوک 8ص


مقاله درباره میرزا فتحعلی آخوندزاده پیشگام فکری مشروطه در چندین عرصه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

میرزا فتحعلی آخوندزاده پیشگام فکری مشروطه در چندین عرصه

مقدمهبازخوانی اندیشه‌ی روشنفکران و روشنگران عهد مشروطه برای ما در دورانی که زندگی می‌کنیم و با توجه به وضعیت اسفباری سیاسی و اجتماعی موجود از چند نظر حائز اهمیت است. ما هنوز پس از یک قرن و نیم درگیر توضیح و تفسیر و تلاش برای درک همان مفاهیم و خواسته‌ها هستیم که روشنفکران صدر مشروطه پس از آشنایی با تمدن و فرهنگ غرب و دستاوردهای ارزشمند آن برای جامعه‌ی جهانی در ایران مطرح کردند. پاسخ تاریخی ایرانیان به انقلاب مشروطه که خواست پیشرفت ایران، تامین حقوق انسانی و آزادی، ایجاد نهادهای مدرن و دمکراسی اجتماعی و سیاسی را طرح می‌کرد، پاسخی معکوس بوده است. انقلاب اسلامی و پیامدهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ناشی از آن معضلی است که ما را تا نسلها پس از ما با خود درگیر کرده و پاسخی درخور می‌طلبد. پاسخی که بدون شناخت و شهامت نقد و بازبینی و بازنگری در خود، بدون فاصله گرفتن از جمود و تنبلی ذهنی و در عین حال بدون شناسایی ریشه‌ها و تناقضها و تضادهای حاکم بر هر دوره ناممکن است. انسان ایرانی که زیستن در آزادی و دمکراسی را تجربه نکرده، دشوار می‌تواند تصویری از آنچه نداشته در ذهن داشته باشد. البته که داشتن یک رهبر فرهمند یا خدای قادر متعال که به جای ما فکر می‌کند و برای ما تصمیم می‌گیرد و می‌بفرد و می‌دفوزد، با روح و ذهنی که بمرور تن‌پرور می‌شود، همخوانی بیشتری دارد تا تلاش برای دانستن و در نتیجه توانستن. کنجکاوی و جستجو و پرسش مایه‌ی دردسر است، پس بهتر است سرمان به کار خود باشد و گلیم خود از آب بیرون بکشیم و نبینیم و نخواهیم بدانیم آینده چگونه خواهد بود. “خدا داناست“ و اوست که رموز هستی را می‌داند، پس “من“ در عبادت و عبودیت دین خود ادا کنم و روز را به شب رسانم، خودش درست می‌شود، اگر هم نشد، به درک! من فلان جا “پارتی“ دارم و جای دیگر “رشوه“ می‌دهم و کارم می‌گذرد... آخر ایرانی هر چه نداشته باشد، این زرنگی “خداداد“ را دارد که کارش را به شکلی راه بیندازد در این چند صباح عمر. اینکه آینده‌ی فرزندانم چه خواهد شد و بر سرشان چه خواهد آمد، به من چه! مگر پدران من برای من چه کردند که من برای بعد از خودم بکنم. باید خودش کار خود را راه بیندازد، زرنگی را از من بیاموزد، بقیه‌اش حل است!اینها تصاویر بخشا غلو شده یا شاید از نگاه برخی بیرحمانه‌ای است از داستان انسان ایرانی که می‌توان صفحه‌ها بدان افزود و از هر سو دنبالش کنیم، سرانجاممان همین وضعیت اسفناک امروزی ماست.اما خوشبختانه چنین تصویری در هیچ لحظه از تاریخ ما در مورد همگان و به یک نسبت صدق نمی‌کرده و در این مرز و بوم همواره کسانی بوده‌اند که به دنبال راه رهایی گشته‌اند و اندیشیده‌اند و جسته‌اند و اگر نیافته‌اند یا این یافته‌ها را نتوانسته‌اند به عموم منتقل کنند، اگر شکست خورده‌اند یا در مسیر جستجو به بیراهه رفته‌اند، اما تاثیراتی غیرقابل انکار بر نسلهای پس از خود گذاشته‌اند. فریدون آدمیت، تاریخ نگار برجسته‌ی ایرانی یکی از نخستین کسانی بود که به ضرورت شناخت و بازشناسی این یک قرن و نیمی که از برخورد ما ایرانیان با فکر پیشرفت و تجدد، با آشنایی ما با فکر آزادی و حقوق مدنی، با حقوق بشر و ساختار مدرن پاسخ مثبت داد و به تحقیق و درج و شناساندن افکار آثار و پیشزمینه‌های فکری انقلاب مشروطه در ایران پرداخت. او در همین مورد می‌نویسد: “از تحقیقات خود سه هدف دارم: نخست اینکه مقام حقیقی اندیشه‌گران ایران را تا زمان مشروطیت باز نمایم و تاثیر هر کدام را در تحول فکری جدید و تکوین ایدئولوژی نهضت مشروطیت بدست دهم. دوم اینکه اگر از دستم برآید در ترقی دادن تفکر تاریخی و “تکنیک“ تاریخ‌نگاری جدید در ایران کاری کنم و سوم اینکه نو آموزان بدانند در این مرز و بوم همیشه مردمی هوشمند و آزاده بوده‌اند که صاحب اندیشه بلند بودند و به پستی تن در ندادند، از حطام دنیوی دست شستند و روحشان را به اربابان خودسر و نادان و ناپرهیزگار نفروختند...“1ما از طریق آدمیت با بسیاری از پیشگامان فکری مشروطیت آشنا شدیم. هر کس بخواهد در مورد مشروطیت و سیر اندیشه و تاریخ این دوران بنویسد و بداند، آثار آدمیت را بعنوان بخشی از مهمترین و معتبرترین منابع مورد استفاده قرار می‌دهد. امروز هستند تاریخ‌نگارانی که زوایایی جدید را که شاید از نظر آدمیت دور مانده گشوده‌اند و نقدهایی بر برخی زوایای نگاه و تفسیر او از وقایع تاریخی نوشته‌اند، اما همگی بر اهمیت کاری که آدمیت انجام داد واقفند. با این مقدمه در این مطلب به سفری در سیر افکار یکی از مهمترین اندیشه‌پردازان مشروطیت یعنی میرزا فتحعلی آخوندزاده می‌پردازیم. آخوندزاده یکی از مهمترین نمایندگان فکری خردگرای ایرانی است که قوه‌ی تعقل و اصالت ماده را مبنای افکار خود قرار داد. آخوندزاده در چندین عرصه جزو سرآمدان است. او نخستین ایرانی است که نمایشنامه‌نویسی، داستان‌پردازی، شخصیت‌پردازی و نقدنویسی اروپایی را با ارائه‌ی آثاری ارزشمند در همه‌ی این زمینه‌ها نه تنها به ایرانیان، بلکه به شرقیها معرفی کرد. علاوه بر آن آخوندزاده جزو اولین سنت شکنان تاریخ‌نگاری ایران است. آخوندزاده جزو مبلغین و مروجین اولیه‌ی مشروطیت عقلی و عرفی براساس حقوق طبیعی، از پیگیرترین مخالفین استبداد و مبلغین جدایی دیانت از سیاست، مبتکر فکر اصلاح دین که خود آن را “پروتستانیسم اسلامی“ می‌خواند، مبتکر تغییر الفبا و اصلاح خط در جوامع اسلامی، نظریه پرداز ناسیونالیسم ایرانی است، از هواداران پر و پا قرص آزادی زن و برابری حقوقی زنان با مردان است و از مهمترین بانیان فکر سکولار است در میان همگنان خود. افکار و آثار او نسبت به دیگر اندیشه‌پردازان مشروطه از نظم و سیستم و انسجام بیشتری برخوردار است. او همچنین یکی از پرکارترین‌ها و پیگیرترین‌هاست و بهمان دلیل پرداختن به تمامی زوایای افکار و آثار او دشوارتر است.پرداختن همه جانبه به همه‌ی زوایا و رشته‌هایی که آخوندزاده در آنها مهارت داشته، از توان من خارج است. امید که این نوشته به گشودن دریچه‌ای هر چند کوچک در نگاه این اندیشمند ایرانی یاری رساند.زندگی و آثار آخوندزادهآخوندزاده شرح زندگی خود را که “بیاغرافیا“ (بیوگرافی) می نامد، به تفضیل در کتابی تحت عنوان “الفبای جدید و مکتوبات“ بتحریر در آورده است. او متولد سال 1191 هجری شمسی برابر با 1812 میلادی بود و در کل شصت و شش سال عمر کرد. آخوندزاده در یک خانواده‌ی متوسط در آذربایجان (نوخه) بدنیا آمد. شش ساله بود که پدر و مادرش بدلیل ازدواج مجدد پدر جدا شدند و از آن پس نزد عموی مادرش، آخوند فاضلی نقل مکان کرد و آخوند او را به فرزندی پذیرفت. آخوندزاده و مادر و پدرخوانده‌اش در اثر جنگ ایران و روسیه آواره شدن و پس از پایان جنگ باز به نوخه بازگشتند. پدر خوانده‌اش به قصد اینکه او به سلک روحانیت در آید، وی را به گنجه برد و به معلم سپرد. آخوندزاده در گنجه به یادگیری زبان روسی نیز پرداخت و یکسال بعد دوباره به نوخه بازگشت ولی سرانجام در سال 1213 شمسی برابر با 1834 به تفلیس رفت و تا پایان عمر در همانجا ماند. او در روسیه بعنوان مترجم زبانهای شرقی به استخدام دولت روسیه درآمد و تا پایان عمر در این سمت ماند. با اینهمه آخوندزاده همواره وطن اصلی خود را ایران می‌دانست و تمام تلاش و توان خود را برای تاثیر گذاری و معرفی فکر آزادی در ایران بکار برد. با وجود اینکه نویسندگان و پژوهندگان قفقازی و روسی در مورد او عنوان “آخوندوف“ را بکار برده‌اند، خود آخوندزاده در همه‌ی آثارش چه آندسته که بزبان فارسی است و چه آثاری که بزبانهای عربی، ترکی و روسی نوشته، از نام “آخوندزاده“ و گاه “آخونزاده“ استفاده کرده است. آدمیت در شرح زندگی آخوندزاده دو مرحله را نقطه عطف تحولات فکری او می‌داند. اولی در گنجه و در اثر آشنایی او با میرزا شفیع، شاعرعارف ایرانی که با مذهب و روحانیت مخالف بوده و بر آخوندزاده تاثیرات فکری عمیقی گذاشته است.آخوندزاده در اینمورد می‌نویسد:“در یکی از حجرات مسجد گنجه از اهل ولایت شخصی مقیم بود میرزا شفیع نام که علاوه بر انواع و اقسام دانش خط نستعلیق را خیلی خوب می‌نوشت. این میرزا شفیع همانست که در مملکت غرمانیا سرگذشت و فضل او را در اشعار فارسیه بقلم آورده‌اند... روزی این شخص محترم از من پرسید، میرزا فتحعلی از تحصیل علوم چه منظور داری؟ جواب دادم که می‌خواهم روحانی بشوم. گفت: می‌خواهی تو که ریاکار و شارلاتان بشوی؟ تعجب کردم و حیرت نمودم که آیا این چه سخن است. میرزا شفیع بحالت من نگریسته گفت: میرزا فتحعلی عمر خود را در صف این گروه ضایع مکن، شغل دیگر پیش گیر. وقتی از سبب نفرت او از روحانیون پرسیدم شروع کرد بکشف مطالبی که تا آن روز از من مستور بود... تا این تاریخ من بغیر از خواندن زبان فارسی و عربی چیزی نمی‌دانستم و از دنیا بی‌خبر بودم...“2مرحله‌ی دوم، از مهاجرت به تفلیس آغاز می‌شود که بدلیل تبعید بسیاری از مخالفین تزار، مرکز فعالیتهای ادبی، اجتماعی و سیاسی شده بود. در آنجا آخوندزاده با دنیای ادب و هنر آشنا شد و به محافل ادبی راه یافت. آشنایی با آثار نویسندگان، شاعران و متفکران روس از “گریبادوف“ و “گوگول“ گرفته تا “پوشکین“ و ”استرافسکی“، نویسندگان و اندیشمندان فرانسوی از “مولیرو “دوما“ تا “ولتر“ و “مونتسکیو“ و همچنین متفکران انگلیسی تحولات جدید فکری در آخوندزاده را رقم زد. آخوندزاده که با تاریخ ایران، اسلام، ادبیات فارسی و ترکی، حکمت، فقه و عرفان اسلامی آشنا بود، در این دوره‌ی جدید توانست



خرید و دانلود مقاله درباره میرزا فتحعلی آخوندزاده پیشگام فکری مشروطه در چندین عرصه


تحقیق درباره جهان آینده و مشخصات سازمان های پیشگام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

عنوان:

جهان آینده و

مشخصات سازمان‌های پیشــــــگام

فهرست

مقدمه...............................................................................................................................................................2

بخش اول: شناخت تحولات جهانی...........................................................................................................4

بخش دوم: سازمان‌های امروز و تحولات جهانی..................................................................................11

بخش سوم: تحول سازمان‌ها در اثر تحول دنیا.....................................................................................15

نتیجه‌گیری..................................................................................................................................................28

منابع..............................................................................................................................................................30

مقـــدمه

فناوری‌های جدید، دنیای کسب و کار را از اساس دگرگون کرده‌اند. این فناوری‌ها با ایجاد رشد شتابان در توانمندترین نیروهای اقتصاد جهان؛ یعنی فضای مجازی و قدرت محاسبه، به جزء لاینفک سازمان‌ها در تمام دنیا تبدیل شده‌اند. از سوی دیگر، همین فناوری‌ها، چالش‌های شدید دیگری پیش روی تمامی سازمانها قرار داده‌اند.

ما در اوایل قرن بیست و یکم و ورود به دوران نوآوری‌های موج سوم، با شرایطی روبه‌رو خواهیم شد که تمامی ابعاد وجود انسان را عمیقا تحت تاثیر قرار می‌دهد. صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که این دوره‌ی گذار فناوری به طور بالقوه اساسی‌ترین دوره‌ی گذار در تاریخ بشر است، که جانشین دوره‌های کشاورزی و صنعتی می‌شود. به عبارت دیگر، بشر در این گذار با تغییرات بنیادی‌تری مواجه خواهد شد. محیط کار و زندگی خانوادگی ما در سال‌های اخیر به‌طور مستقیم دستخوش تغییرات اساسی شده است. همان‌گونه که ماهیت تیلوری سازمان‌ها و حتی مفهوم «کار» به طور غیرقابل بازگشتی تغییر کرده است، این تغییرات نیز پیش‌درآمد تغییرات بنیادی‌تری در آینده خواهند بود.[1]

تقریبا تمامی سازمان‌هایی که ما اکنون می‌شناسیم در بیست سال آینده وجود نخواهند داشت و یا از اساس دگرگون خواهند شد. تجزیه‌ی سازمان‌ها و از بین‌رفتن آنها به دفعات زیاد و به‌طور غیر قابل پیشگویی ادامه خواهد یافت. جنون ادغام در میان سازمان‌های بزرگ دیوان‌سالار موج دوم که نتوانند با اقتصاد موج سوم سازگاری پیدا کنند، به‌صورتی بی‌امان ادامه می‌یابد. آهنگ تغییر، شتابان خواهد شد و به آشوب خواهد انجامید.[1]

به‌این ترتیب ملاحظه می‌شود که سازمان‌ها برای بقای خود چاره‌ی دیگری ندارند جز این‌که درباره‌ی اثر بالقوه‌ی تحولات سریع جهانی بر دنیای کسب‌وکار در آینده، چاره‌اندیشی کنند. برای تغییر سازمان‌ها باید ابتدا تحولات جهان را شناخت و سپس دغدغه تغییر را در سطوح مختلف سازمان بوجود آورد. شناخت تحولات جهانی و چاره‌اندیشی درمورد آنها در باورهای مذهبی ما مسلمانان نیز ریشه دارد؛ به‌گونه‌ای که در گفتار و سیره‌ی معصومین تاکیدات زیادی بر این مساله شده است. در اینجا به گفتاری از پیامبر گرامی اسلام بسنده می‌کنیم که می‌فرمایند:

«غافل‌ترین مردم کسی است که از تحولات و دگرگونی دنیا پند نگیرد.»



خرید و دانلود تحقیق درباره جهان آینده و مشخصات سازمان های پیشگام


تحقیق درباره؛ کاپیتان کوک 8ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

کاپیتان کوک: جستجوگر دریانورد و پیشگام دریایی

کاپیتان جیمز کوک، به عنوان یک جست‌وجوگر دریانورد و پیشگام و کسی که از اسکوربوت پیشگیری کرد، بسیار مشهور است.

اسکوربوت، بیماری ناشی از کمبود ویتامین ث که شل شدن لثه‌ها و خونریزی زیاد در زخم‌های کوچک از علائم آن است.

سال‌های نخستین

سه سفر اکتشافی کاپیتان کوک اطلاعات بی‌سابقه‌ای در مورد اقیانوس آرام و مردمانی که در جزایر و سواحل آن می‌زیسته‌اند در اختیار اربابان وی قرار داد. موفقیت‌های وی بیشتر از این حیث که او فرزند خانواده‌ای معمولی که کشاورز و اهل مارتن در شمال یورک بود، بیشتر قابل توجه بود.

«... [به گفته‌ی خودش] نه تنها می‌خواستکه به سرزمین‌های دوردستی که پیش از او هیچ انسانی به آنها نرسیده بود، بلکه تا دورترین نقطه‌ای که تصور می‌کرد، ممکن است انسان به آن‌ها پا گذارد، سفر کند».

کوک اولین بار در سن 18 سالگی به دریا سفر کرد. ده سال از عمرش را در تجارت زغال‌سنگ در سواحل شرقی انگلستان گذراند- مکانی با تپه‌های زیردریای زیر دریایی خطرناک که دائما تغییر شکل و موقعیت می‌دهند و قسمت‌های کم عمقی که در نقشه ثبت شده‌اند و بندگاه‌هایی که پهلو گرفتن در آن‌ها دشوار است. در سال 1755 به نیروی دریایی سلطنتی پیوست و در دو سال آزمون مهارت دریانوردی و هدایت کشتی‌های سلطنتی رابه موفقیت پشت سر گذاشت. در طی هفت سال جنگ- نبرد میان انگلستان و فرانسه برای به دست قدرت در آمریکای شمالی- تجربه جست و جو در آب‌های آمریکای شمالی را کسب کرد و نخستین سال‌های صلح پس از جنگ بین 1763 تا 1767 را صرف نقشه‌بردای خطوط ساحلی همیشه مه‌آلود نیوفاندلند (= جزیره‌ای در کانادا NewFoundland) کرد. در طول این سال‌ها وی این امکان را یافت که به صورت عملی (تجربی) ریاضی و نجوم را فرا گیرد و به طور مستمر مهارت‌های مورد نیاز برای یک جست و جوگر را با کفایت را کسب کند. در سال‌های بعد، نشان داد که توانایی‌های دیگری که البته پیچیدگی کمتری دارند، نیر دارد، از جمله قدرت مدیریت، عزم راسخ و جاه‌طلبی، توانایی‌هایی که او را به برجسته‌ترین جست و جوگر قردن هجدهم تبدیل کرد. [همان طور که] خود وی بیان می‌دارد: « نه تنها قصد دارم که به دورتر از نقاطی که پای انسان‌ها به آن‌ها رسیده، بلکه به دورتین نقاطی که فکر می‌کنم برای انسان امکان رفتن به آن‌ها وجود دارد، سفر کنم».

سفر دریایی اول به اقیانوس آرام

سفر نخست کوک (71-1768) سفری مخاطره‌آمیز تخت نظر فرماندهی نیروی دریایی و جامعه سلطنتی بود. هدف اصلی در این سفر، سازماندهی مأموریتی عملی به قصد مشاهده عبور نصف‌النهاری (حرکت یک سیاره یا ماه از برابر جسمی بزرگ‌تر مثل خورشید) سیاره ونوس (ناهید) از جزیره ماهیتی بود و البته این هدف ضمیمه دستورات دیگری مبنی بر جست و جوی قاره پهناور جنوبی، Terra Australis Incognita بود که موقعیت آن توجه دریانوردان و پژوهشگران اروپایی را از قرن 16 به خود جلب کرده بود و تعجب آنان را نیز برانگیخته بود.

کوک را که در ان زمان ناو سروان (ستوان نیروی دریایی) بود گیاه‌شناسی به نام جوزف نبکس و ستاره‌شناسی به نام چارلز گرین و گروه کوچکی از دستیاران علمی و هنرمندان همراهی می‌کردند.

کشتی کوک، Eneavour (به معنای تلاش) یک کشتی ساخت و ؟؟؟ (شهری در کانادا) بود که مخصوص حمل زغال طراحی شده بود و شکل بیرونی دیواره آن انحنا داده شده بود و به این دلیل انتخاب شده بود ه قدرت و قابلیت ذخیره‌سازی بالا داشت و کف آن تا عمق کمی از آب پایین می‌رفت. البته در کشتی باید تغییراتی صورت می‌گرفت اما نیازی به تغیر نوع آن نبود. کشتی سفرهای دوم و سوم، Resolution (به معنای عزم و اراده مستحکم) نیز همین ساختار راداشت و حتی در همان کارخانه کشتی‌سازی سازنده Enoleavour، ساخته شده بود. در مورد ویژگی‌های این کشتی کوک می‌نویسد:

«به وسیله‌ی کشتی بود که من کشفیات خود را در آن دریاها بیش از هر کس دیگری ادامه دادم».

«... کوک بیش از 5000 مایل از سواحلی را که پیشتر ناشناخته بودند، به نقشه اضافه کرد».

کوک ابتدا به تاهیتی سفر کرد تا مشاهدات ستاره‌شناسی را که هدف اولیه سفرش بود، به انجام برسند، پیش از آن که به سمت جنوب تغییر مسیر دهد، جایی که در دستورالعمل‌هایی که به او داده شده بود قید شده بود که «دلیلی وجود دارد که ممکن است خشکی یا قاره‌ای پهناور در آن جا کشف شود». کوک پس از رسیدن به عرض جغرافیایی 40 درجه‌ی جنوبی، بدون آن که نشانی از آن خشکی بیابد تغییر مسر داد، جایی که در آن کمی بیشتر از شش ماه صرف نقشه‌برداری از مناطق آن کرد که آن‌ها در واقع آن گونه که تصور می‌شد بخشی از قاره جنوبی نبودند.

از ان جا کوک Endeavour را به سمت مناطق شرقی کشف نشده‌ی هلند جدید (نامی که هلندی‌ها در قرن هفدهم به استرالیا داده بودند) هدایت کرد. کوک در امتداد سواحل نیوسوث ولز و کوئنیزلند کنونی به سمت شمال حرکت کرد و در همین حال از این سواحل نقشه‌برداری هم می‌کرد.

پس از فرار از خطرات وحشتناک منطقه Great Barrier Reef (منطقه‌ای در شمال شرقی استرالیا و کوئنینر لند) به کناره‌های شمالی استرالیا در Cape York رسید، جایی که ساحل شرقی‌اش را که متعلق به هیچ کس نبود(terra nullisis) تصاحب نمود.

با عبور از تنگه‌ی Porres (تنگه‌ای به عرض 80 مایل/ 129 کیلومتر میان جزیره‌ی گینه جدید و کناره‌های شمالی Capy York استرالیا) به بحث برسد متصل یا منفصل بودن هلند جدید (استرالیا) و گینه جدید پایان داد. کوک تنها به وسیله‌ی یک کشتی توانست بیش از 500 مایل از سواحلی که پیش از آن ناشناخته بودند به نقشه بیفزاید. جوایز دوقلوی نیوزیلند، سواحل شرقی استرالیا و تنگه Porres بالاخره از میان مه ابهام بیرون آمدند.

سفر دوم به اقیانوس آرام

سفر دریایی دوم کوک (75- 1772) مکمل منطقی مکان‌هایی که در اولین سفر جست و جو کرده یا نکرده بود، به حساب می‌آمد. دوباره نیز همان هنرمندان و دانشمندان او را همراهی می‌کردند و برای اولین بار از کرونومترها نیز استفاده شد که یکی از آن‌ها نسخه kendal (منطقه‌ای در شمال غربی انگلستان) کرونومتر دریایی معروف شماره4، «جان هرسیون» بود. این ابزار عالی زمان زیادی در زیر آسیب‌های احتمالی بر اثر سفرهای دریایی طولانی دوام می‌آورد و راه حل عملی جدید را بر مشکل تعیین طول جغرافیایی ارائه می‌کرد.

در این سه سال دوری، کاپیتان کوک که تازه ترفیع درجه گرفته بود به قاره فرضی جنوبی (قطب جنوب) بیش از هر کس دیگری نزدیک شد و سرزمین‌های بسیاری را از نزدیک دید. تاهیتی و نیوزیلند برای بار دوم و برای بار اول جزیره‌ی شرقی (Easter Island) جزایر مارکس (Marquesas Island) پونکا (Ponga) و نیوهبرایو (New Hebride??)

«... در دو مأموریت دریای اولش، اجزا ضروری نقشه مدرن اقیانوس آرام جنوبی را کنار هم چیده بود».



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ کاپیتان کوک 8ص