لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
خدیجه، (محدث، متوفى سال 10 ه) دختر خویلد، بانویى با فضیلت از بانوان شرافتمند و بزرگوار، اولین کسى بود که اسلام آورد و همواره حامى و پشتیبان همسرش رسول خدا صلى الله علیه و آله بود و از بذل جان و مال در راه دین خدا و پیامبرش دریغ نداشت.
وى 68 سال قبل از هجرت (پانزده سال قبل از عام الفیل) به دنیا آمد.مادرش فاطمه دختر زائدة است.خدیجه بانویى تاجر و شرافتمند و ثروتمند بود.وى مردان را به اجاره مىگرفت و به آنها سرمایه مىداد که به مضاربه تجارت کنند.عموهاى پیامبر صلى الله علیه و آله که قصد داشتند همسرى براى آن حضرت بگیرند، نزد خدیجه رفتند و از وى خواستند تا سرمایهاى در اختیار نبى گرامى که آنزمان جوانى پاک و ستوده بود قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از این تجارت ازدواج کند.
خدیجه چون به صفات حضرت واقف شد، وى را براى تجارت به شام فرستاد.در طى سفر میسره (غلام خدیجه) معجزات و کراماتى از حضرت مشاهده کرد و از راهبى شنید که وى پیغمبر خداست.میسره پس از بازگشت همه آنچه را که شنیده بود به اطلاع خدیجه رساند.شوق و رغبت خدیجه به حضرت بیشتر شد و در نهایت به رسول الله صلى الله علیه و آله ارادت و علاقه خویش را ابراز داشت و پیشنهاد ازدواج داد و به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: «به سبب خویشاوندیت با من، و شرف و بزرگى و امانتداریت در میان قوم، و اخلاق نیکو و راستگویىات، مایلم با تو ازدواج کنم.»
تنها همین شرف و بزرگى وى را بسنده است که مادر دخترى چون فاطمه زهرا علیها السلام است .او به امام على علیه السلام نیز علاقه داشت، علامه مجلسى درباره حب و علاقه حضرت خدیجه علیها السلام نسبت به على علیه السلام مطلبى نقل کرده که مضمون آن چنین است: پس از ازدواج خدیجه علیها السلام با پیامبر صلى الله علیه و آله، على علیه السلام به دنیا آمد.رسول خدا صلى الله علیه و آله با خدیجه علیها السلام درباره دوستى و محبت على علیه السلام صحبت فرمود.خدیجه علیها السلام به على علیه السلام محبت فراوان داشت و براى آنحضرت به وسیله خدمتکارانش، لباس، زیور آلات و ملزومات مىفرستاد.مردم مىگفتند: این (على علیه السلام) برادر و محبوبترین افراد نزد او و نور چشم خدیجه است.سعادت از همه سو به آن حضرت روى آورده بود.الطاف و محبتهاى خدیجه روز و شب، صبح و عصر به خانه ابوطالب روان بود.از دیگر مناقب خدیجه علیه السلام، قبول ولایت على علیه السلام و اولادش بود.آن را قبول و اظهار مىداشت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: خدیجه را از طرف پروردگارش و من سلام برسان و او را به خانهاى از جواهر در بهشت که هیچ رنجى در آن نیست بشارت ده.
حضرت خدیجه پس از بازگشت از دوران محاصره سخت مکیان در شعب ابى طالب، در رمضان سال دهم، در سن 64 سالگى وفات یافت، آن سال را عام الحزن (سال اندوهها) نامیدند.
زینب، (محدث، متوفى سال 20 ـ 21 ه) دختر جحش، ام المؤمنین، مادرش امیمة دختر عبد المطلب، و کنیهاش ام الحکم، زنى مؤمن و مطیع فرمان الهى بود.از مهمترین فضایل این بانوى گرامى آن است که خداوند عقد وى را در آسمانها با رسول الله صلى الله علیه و آله بست.
او زنى صالح، بسیار روزهگیر، بسیار نمازگزار و زیاد صدقه دهنده به بینوایان بود و رسول خدا صلى الله علیه و آله وى را بسیار دوست مىداشت.او در اولین روزهاى دعوت رسول خدا صلى الله علیه و آله اسلام آورد و در پى هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله، او نیز به مدینه هجرت کرد.رسول الله صلى الله علیه و آله نام او را که برة بود به زینب تغییر داد و او را براى زید بن حارثه (1) خواستگارى نمود، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «من به این ازدواج رضایت مىدهم» .
بعد از این صلاحدید پیامبر زندگى مشترک آن دو شروع، ولى پس از مدتى زید تصمیم به طلاق او گرفت و وى را طلاق داد.و چون عده اش سرآمد، پیامبر صلى الله علیه و آله به فرمان الهى براى بر هم زدن حکم جاهلیت که همسر پسر خوانده به پدر محرم است و نمىتواند با او ازدواج نماید و بر اساس حکم آیات قرآن، با زینب ازدواج کرد.رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از ازدواج با ام سلمه در اواخر سال پنچم هجرى، با زینب دختر عمهاش ازدواج کرد.
عایشه در رثاى او گفته است: «ذهبت حمیدة فقیدة مفزع الیتامى و الارامل...» ، زن ستوده مرحومهاى که پناه یتیمان و بینوایان بود، درگذشت.من زنى به خوبى او در دین و پاکیزه ومتقىتر از او نسبت به خداى عز و جل و راستگوتر از وى در گفتار ندیدم...
ام المؤمنین زینب، زنى صبور و بسیار دست و دل باز بود، پوست دباغى مىکرد و مىفروخت و پول آن را صدقه مىداد.هنرهاى دیگرى هم داشت که عواید حاصل از آنها را به فقرا مىبخشید .با آنکه درآمد خوبى داشت، هنگام مرگ چیزى به ارث نگذاشت و همه را به بینوایان داده بود .بانو زینب نمونه یک زن مسلمان و مؤمن است که (با هنرهایى که داشت) کار مىکرد و براى خود درآمد داشت و این مال، هرگز سبب فخرفروشى و خودبینى وى نشد.او همه را در راه خدا انفاق کرد و براى خود چیزى اندوخته نساخت و زیورى نخرید.زینب در سال 20، به قولى در سال 21 ه و در 53 سالگى دنیا را وداع گفت.علامه مامقانى مىنویسد: «انى اعتبرها من اعلى الحسان» از لحاظ حسن بودن او را در بالاترین درجه مىدانم. (2)
سوده، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر زمعة بن قیس، مادرش شموس دختر قیس است.شیخ طوسى در رجالش و ابن عبد البر، ابن منده، ابو نعیم، ابن اثیر و دیگران وى را از اصحاب و راویان رسول الله صلى الله علیه و آله شمردهاند.علامه مامقانى دربارهاش مىگوید: «انى اعتبرها من الحسان و اعتمد على روایتها» : من او را از احسان (3) مىشمارم و بر روایتش اعتماد دارم.سوده پنج حدیث از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت کرده که یکى از آنها را صحیحین ذکر نمودهاند.
سوده چون اسلام آورد و با رسول الله صلى الله علیه و آله بیعت کرد، شوهرش سکران بن عمر نیز که پسر عمویش بود مسلمان شد و این دو با هم به حبشه مهاجرت کردند.پس از رحلت خدیجه علیها السلام و فوت سکران و قبل از ازدواج پیامبر صلى الله علیه و آله با عایشه، حضرت با وى ازدواج کرد ولى فرزندى به دنیا نیاورد.از ابن عباس روایت شده که سوده مىترسید رسول خدا صلى الله علیه و آله او را طلاق دهد، از این رو عرض کرد: مرا طلاق ندهید و نوبت مرا براى عایشه قرار دهید، مىخواهم روز قیامت در زمره همسرانتان محشور شوم، و رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین کرد.این آیه شریفه درباره او نازل شد: «و ان امرأة خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا...»
سوده داراى اخلاقى ستوده بود، عایشه از وى تعریف کرده و گفته است: کسى نزد من محبوبتر از سوده نبود.
ابن سیرین در روایتى مىگوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله براى حجة الوداع همه همسران خویش را برد، و بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله زنان آن حضرت حج به جاى آوردند، اما سوده به حج نرفت و مىگفت: حج من این است که از خانه بیرون نروم.این خصلت سوده بیانگر نهایت اطاعت و عفت اوست.
حرة، (محدث، متوفى قرن 1 ه) دختر حلیمه سعدیه، خواهر رضاعى رسول الله صلى الله علیه و آله، یکى از بانوان عالم، مؤمن و معتقد به ولایت على بن ابى طالب علیه السلام که با سخن و زبان خویش جهاد کرد و در برابر سلطان جائرى همچون حجاج بن یوسف، کلمه حق را ادا نمود.
وى در حضور حجاج بن یوسف، برابرش ایستاد.حجاج گفت: تو حره دختر حلیمه سعدیه هستى؟
حره جواب داد: از فرد بى ایمانى، فراست و هوشیارى ظاهر شده (که مرا شناخته است) .حجاج گفت: خدا تو را به اینجا آورد، مى گویند که تو قائل به برترى على بر ابوبکر و عمر و عثمان هستى؟
حره گفت: آن که گفته من او را تنها بر اینها برترى مىدهم، دروغ گفته است.
حجاج گفت: مگر از غیر اینها هم او را برتر مىدانى؟
حره گفت: او را بر آدم و نوح و لوط و ابراهیم و داود و سلیمان و عیسى برترى مىدهم.
حجاج گفت: واى بر تو، او را بر صحابه برترى دادى، و هفت پیامبر اولى العزم را هم اضافه کردى؟ اگر بر گفته خود دلیل نیاورى، گردنت را مىزنم.
حره گفت: من او را برتر نمىدانم، بلکه خداوند عز و جل او را در قرآن فضیلت داده است .
او سپس شواهد و آیات قرآنى خود را در این باره بیان کرد و حجاج را به تعجب و تحسین واداشت .
صفیه، دختر عبد المطلب، (محدث، متوفى 20 ه) مادرش هالة دختر وهیب است.او در اوائل دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله اسلام آورد و با رسول الله صلى الله علیه و آله بیعت نمود و به مدینه هجرت کرد.از رسول خدا صلى الله علیه و آله روایت کرده و در جنگهاى احد و خندق و خیبر شرکت داشت.وى زنى صبور و بسیار شجاع بود و در شهادت برادرش حمزه صبر و پایدارى زیاد از خود نشان داد.وى از شاعران بسیار خوب عرب بود و در مصیبت از دست دادن پدرش عبد المطلب و برادرش حمزه و رسول خدا صلى الله علیه و آله اشعار خوبى سروده است.
شیخ صدوق به اسناد خود از فاطمه بنت الحسین از اسماء بنت ابى بکر از صفیه بنت عبد المطلب روایت مىکند که فرمود: «لما سقط الحسین من بطن امه و کنت ولیتها قالالنبى صلى الله علیه و آله یا عمة هلمى الى ابنى.فقلت: یا رسول الله انا لم ننظفه بعد، فقال: یا عمة انت تنظفینه؟ ان الله تبارک و تعالى قد نظفه و طهره» .
همچنین با همین سند از صفیه بنت عبد المطلب آورده است که فرمود: «لما سقط الحسین من بطن امه فدفعته الى النبى صلى الله علیه و آله فوضع النبى صلى الله علیه و آله لسانه فى فیه (فمه) و اقبل الحسین على لسان رسول الله صلى الله علیه و آله یمصه، قالت: فما کنت احسب رسول الله صلى الله علیه و آله یغذوه الا لبنا او عسلا قال: فبال الحسین علیه فقبل النبى (ص) بین عینیه ثم دفعه الى و هو یبکى و یقول: لعن الله قوما هم قاتلوک یا بنى، یقولها ثلاثا.قالت: فقلت: فداک ابى و امى و من یقتله؟ قال: بقیة (تقتله) الفئة الباغیة من بنى امیة لعنهم الله.»
هنگامى که حسین علیه السلام به دنیا آمد، او را به پیامبر صلى الله علیه و آله دادم، آن حضرت زبانش را در دهان حسین گذاشت و حسین زبان رسول خدا را مىمکید.صفیه گوید: گمان نمى کردم که رسول خدا صلى الله علیه و آله به جز شیر یا عسل چیزى به او بدهد.نوزاد را در آغوش پیامبر بود که لباس او را خیس کرد [ولى] پیامبر صلى الله علیه و آله میان دو چشم حسین را بوسید، سپس او را به من داد ولى بسیار محزون و گریه مىکرد و مىفرمود: پسرم، خدا لعنت کند قومى را که قاتل تو هستند و سه بار تکرار فرمود.صفیه گوید: گفتم : پدر و مادرم فدایت، چه کسانى او را مىکشند؟ فرمود: گروه سرکش از بنى امیه، که خدا لعنتشان کند.
ابن سعد به سند خود نقل مىکند: هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله براى جنگ با دشمنان از مدینه خارج شد، همسرانش و زنان را در حصار حسان بن ثابت گذاشت.مردى یهودى (جاسوسى) به طرف حصار آنها آمد.صفیه به حسان گفت: این یهودى را بکش.گویا حسان مىترسید، صفیه عمودى (میله آهنى) گرفت و از حصار پایین آمد، در آهسته آهسته باز شد و به مرد یهودى حمله کرد و او را با عمود به قتل رساند.صفیه در جاهلیت با حارث بن حرب ازدواج کرد و بعد از وى به عقد عوام بن خویلد (برادر خدیجه علیه السلام) در آمد و زبیر و سائب و عبد الکعبه را به دنیا آورد.اعیان الشیعه مىنویسد: صفیه ادیب، عاقل و شاعر فصیح بود.او در 73 سالگى از دنیا رفت و در بقیع مدفون شد.
فاطمه، دختر اسد بن هاشم، (محدث، متوفى قرن 1 ه) مادرش فاطمه بنت هرم بن رواحه است.وى نخستین زنى است که پس از حضرت خدیجه علیها السلام مسلمان شد و اولین بانویى است که با پاى پیاده هجرت کرد و در مدینه بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد.تنها کسى است که دیوار کعبه برایش شکافته شد و در خانه خدا وضع حمل کرد.فاطمه بنت اسد اولین زن هاشمى است که فرزند هاشمى به دنیا آورد.فاطمه بنت اسد داراى فضیلتها وصفات بى شمارى است: او مادر على علیه السلام، بلکه مادر همه ائمه علیه السلام است.در حق پیامبر صلى الله علیه و آله مادرى کرد و آن حضرت را بر فرزندان خود مقدم داشت.آنگاه که خدیجه علیها السلام از دنیا رفت و فاطمه زهرا علیها السلام خردسال بود فاطمه بنت اسد براى زهرا علیها السلام نیز مادرى کرد.
مرحوم کلینى حدیثى به اسناد خویش از مفضل بن عمر نقل مىکند که گفت: از ابا عبد الله علیه السلام شنیدم که فرمود: وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله متولد شد، سفیدى مملکت فارس و کاخهاى شام براى آمنه (مادرش) نمایان شد.فاطمه بنت اسد، خندان نزد ابو طالب رفت و آنچه را آمنه گفت بود به او خبر داد.ابو طالب گفت: تعجب کردى؟ تو نیز وصى و وزیر او را حامله خواهى شد و به دنیا مىآورى.این حدیث علاوه بر فضیلت فاطمه بنت اسد،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
حیات برزخی
پس از مرگ تا قیامت کبری
اگر چیزی میان دوچیز دیگر حائل و فاصله باشد، آن چیز را «برزخ» مینامند.
قرآن کریم از زندگی پس از مرگ تا قیامت کبری با کلمه «برزخ»تعبیر کرده است.در سوره مؤمنون آیه 99 و 100 میفرماید: حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحافیما ترکت، کلا انها کلمة هو قائلها و من و رائهم برزخ الی یوم یبعثون.
تا آنگاه که یکی از آنها را مرگ فرا میرسد میگوید: پروردگارا!مرابازگردان، باشد کار شایستهای در زمینههایی که نکردهام انجام دهم.ابدا، این صرفا سخنی است که او گویندهآن است و از جلو آنها(از حین مرگ)تا روزی که مبعوث شوند برزخ و فاصلهای است.
صفحه : 515
این آیه تنها آیهایاست که فاصله میان مرگ و قیامت را «برزخ» خوانده است.
علمای اسلام از همین جا اقتباس کرده ونام عالم بعد از دنیا و قبل از قیامت کبری را «عالم برزخ» نهادهاند.
در این آیه از ادامه حیات بعد از مرگ، همین قدر سخن آمدهاست که انسانهایی پس از مرگ اظهار پشیمانی میکنند و درخواست بازگرداندن به دنیا مینمایند و به آنهاپاسخ منفی داده میشود.این آیه کاملا صراحت دارد که انسان پس از مرگ دارای نوعی حیاتاست که تقاضای بازگشت(رجوع)میکند ولی تقاضایش پذیرفته نمیشود.
آیاتی که دلالت میکند که انسان در فاصلهمرگ و قیامت از نوعی حیات برخوردار است و در آن حال شدیدا احساس میکند، گفت و شنود دارد، لذت و رنج و سرور و اندوهدارد و بالاخره از نوعی زندگانی سعادت آمیز[یا شقاوت آلود] برخوردار است، زیاد است.مجموعا در حدود 15 آیه است که در قرآنکریم به نحوی از انحاء یک جریان حیاتی را یاد کرده است که میرساند انسان در فاصله بینمرگ و قیامت از یک حیات کامل برخوردار است.این آیات بر چند گونه است: 1.آیاتی که جریان یک سلسله گفت و شنودها میان انسانهایصالح و نیکوکار و یا انسانهای فاسد و بدکار را با فرشتگان الهی یاد میکند که بلافاصله بعد از مرگ صورت میگیرد.اینگونه آیات زیاد است.آیه 97 از سوره نساء و آیه 100 از سوره مؤمنون - که قبلا هر دو آیه را نقل و ترجمه کردیم - از این گونه آیات است.
2.آیاتی که علاوه بر مضمون آیات بالا رسما میگویندکه فرشتگان پس از آن گفت و شنودها به صالحان و نیکوکاران میگویند از این پس از نعمتهای الهی بهره گیرید،یعنی آنها را در انتظار رسیدن قیامت کبری نمیگذارند.دو آیه ذیل مشتمل بر این مطلب است: الذین تتوفیهم الملائکة طیبینیقولون سلام علیکم ادخلوا الجنة بما کنتم تعملون (1).
آنان که در حالی که پاکیزهاند فرشتگان آنان را تحویل میگیرندو فرشتگان به آنها میگویند: درود بر شما!همانا به موجب کردارهای شایستهتان وارد بهشت گردید.
.............................................................. 1.نحل/32.
صفحه : 516
قیل ادخل الجنة قال یالیت قومی یعلمون.بماغفر لی ربی و جعلنی من المکرمین (1).
(پس از مرگ)به او گفته شد: داخل بهشتشو!او گفت: ایکاش مردم من که سخن مرا نشنیدند اکنون میدانستند که چگونه پروردگارم مرا آمرزید و مرا جزء بندگان مکرم خویش قرار داد.
در آیات قبل از این آیه جریان محاوره این مرد مؤمن(مؤمنآل یس)با قومش نقل شده که مردم را به پیروی رسولانی که در شهر انطاکیه مردم را به ترک پرستش غیرخدا و پرستش مخلصانه خدا میخواندند دعوت میکند و سپس ایمان و اعتقاد خویش را اظهارمیدارد و از آنها میخواهد که سخن او را بشنوند و به راه او بروند.
در این آیات میگوید: ولی آن مردم سخن او را نشنیدند تا آنگاهکه او به جهان دیگر رفت.در آن جهان در حالی که مغفرت و کرامت الهی را درباره خویشتن مشاهده کرد، آرزو کردکه ای کاش قوم من که هنوز در دنیایند از وضع سعادتمندانه من در این جهان آگاه میشدند.بدیهی است که همه این جریانهاقبل از قیامت کبری است، زیرا در قیامت کبری همه اولین و آخرین جمعاند و کسی در روی زمین باقی نیست.
ضمنا این نکته را باید بدانیم که آنچهپس از مرگ برای اهل سعادت آماده شده، بهشتهاست نه بهشت، یعنی انواع بهشتهاست.بهشتها در آخرت به حسب مقاماتقرب الهی متفاوتاند.بعلاوه همان طور که در اخبار و روایات اهل بیت (علیهم السلام)رسیده است بعضی از این بهشتها مربوط بهعالم برزخ است نه عالم قیامت.علیهذا اینکه در دو آیه فوق کلمه بهشت آمده است نباید سبب اشتباه شود که مربوط به قیامت است.
3.دسته سوم آیاتی است که در آن آیات سخنی از گفت و شنودفرشتگان با انسانها در میان نیست بلکه مستقیما از حیات انسانهای سعادتمند و نیکوکار یا انسانهای بیسعادتو بدکار و تنعم دسته اول و عذاب و رنج دسته دوم در فاصله مرگ و قیامتیاد شده است.دو آیه ذیل از این گونه است: و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون.فرحین بما آتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف
.............................................................. 1.یس/26 و 27.
صفحه : 517
علیهم و لا هم یحزنون (1).
گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند،بلکه نزد پروردگار خویش زندهاند و روزی داده میشوند، بدانچه خدا از فضل و رحمتخویش به آنها عنایت کرده شادماناندو آرزو میکنند که بشارت شهادت دوستان دنیاشان به آنها برسد تا آنها را با خود در این شهادت شریک ببینند.
و حاقبآل فرعون سوء العذاب النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یومتقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب (2).
عذاب ناراحت کننده، آتش، بر فرعونیان احاطه کرد، هر بامداد و شامگاهبر آن عرضه میشوند.آنگاه که قیامت بپا شود(گفته میشود)فرعونیان را در شدیدترین عذاب داخل نمایید.
این آیه کریمه دو نوع عذاب برای فرعونیان ذکر میکند:یکی قبل از قیامت که ز آن به «سوء العذاب» تعبیر شده است و آن این است که روزی دو بار بر آتش عرضه شوند بدونآنکه وارد آن گردند، دوم بعد از قیامت که از آن به «اشد العذاب» تعبیر شده است که فرمان میرسد که آنها را داخل آتشنمایید.در مورد عذاب اول، از بامداد و شامگاه نام برده شده است بر خلاف عذاب دوم.همان طور که امیر المؤمنین علی(علیهالسلام)در توضیح و تفسیر این آیه فرموده است، بدین جهت است که عذاب اول مربوط است به عالم برزخ و در عالمبرزخ به تبع عالم دنیا صبح و شام و هفته و ماه و سال هست، بر خلاف عذاب دوم که مربوط به عالمقیامت است و در آنجا صبح و شام و هفته و ماه و غیره وجود ندارد.
در روایات و اخباری که از رسول اکرم(ص)و امیر المؤمنین علی(علیهالسلام) و سایر ائمه اطهار(علیهم السلام)رسیده است، درباره عالم برزخو حیات اهل ایمان و اهل مصیبت در این دوره، فراوان تاکید شده است.
رسول خدا در جنگ بدر پس از فتح مسلمین وکشته شدن گروهی از سران متکبران قریش و انداختن بدنهای آنها در یک چاه حوالی بدر، سر به درون چاه برد و
.............................................................. 1.آل عمران/169 و 170. 2.مؤمن/45 و 46.
صفحه : 518
به آنها رو کرده، گفت: ما آنچه را خداوند به ما وعده داده بودمحقق یافتیم، آیا شما نیز وعدههای راستخدا را به درستی دریافتید؟بعضی از اصحاب گفتند: یا رسول الله!شما با کشته شدگان و مردگان سخن میگویید!مگر اینها سخن شما را درک میکنند؟! فرمود: آنها اکنون از شما شنواترند.
از این حدیث و امثال آن استفاده میشود که با آنکه با مرگ میانجسم و جان جدایی واقع میشود، روح علاقه خود را با بدن که سالها با او متحد بوده و زیست کرده بکلی قطع نمیکند.
امام حسین(علیه السلام)در روز دهم محرم پس از آنکه نمازصبح را با اصحاب به جماعتخواند، بر گشت و خطابه کوتاهی برای اصحاب و یاران ایراد کرد.در آن خطابه چنین گفت: «اندکی صبر و استقامت،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
چهره زن در طنز سنتی (مشروطه)
زن در طنز مشروطه،چهره ای دوگانه دارد:چهره ای برزخی و معلق میان سنت و مدرنیته،میان آن چه در چهارچوب مناسبات فرهنگی و اجتماعی جامعه سنتی شکل گرفته،و آن چه پیامد آرمانخواهی مشروطه است.در این دوره است که شکل بندی و نوع برخورد با مسایل جنسیتی در طنز دستخوش تحول می شود.تحولی که در گذر از نگرش ابزاری و هجوآمیز،به طرح انتقادی هویت و جایگاه زنان می رسد و از مولفه های اصلی انتقاد اجتماعی حرکت مشروطه به شمار می آید.این تحول،در دگرگونی خاستگاه اجتماعی و جنسیتی طنز ریشه دارد.اگر تا پیش از آن تاریخ، طنزنویسی، رنگ تفنن داشت که یا از سوی خواص و یا برای خوشامد خواص وحکام آفریده می شد،در مشروطه،طنز، بیشتر هنر طبقه متوسط است که در پی آشنایی با حقوق و آزادی های جوامع مدنی در غرب وبرخورداری از نگاه نو به شئون سیاسی و اجتماعی ،در صدد ارائه اندیشه های خود به مردم است .از این رو طنز این دوره،رنگی تجدد طلبانه دارد،ژورنالیستی است ومخاطب عام را هدف قرار می دهد،مسایل مردم را باز می گوید و نقشی کمابیش کارکردگرایانه در طرح و پی جویی اندیشه های تجدد طلبی می یابد.میرزا فتعلی آخوند زاده که اولین نظریه پرداز این جریان به شمار می آید، در 25 مارس 187(تقویم روسی)،در نامه ای به میرزا جعفر،مترجم اثر خود(تمثیلات)،می نویسد که نصایح و مواعظ در بهترین صورت تاثیر چندانی در اصلاح جامعه و اخلاق مردم ندارند و می افزاید:"به تجارب حکمای یوروپا و به براهین قطعیه به ثبوت رسیده است که قبایح و ذمایم را از طبیعت بشریه هیچ چیز قلع نمی کند ،مگر کریتیکا و استهزا و تمسخر." و هم او هدف از نگارش آثار طنزآمیز را تهذیب اخلاق می داند.(آخوند زاده،ص206) در این میان،توجه به مسایل زنان،به عنوان یکی از اندیشه های محوری عصر روشنگری،به یکی از کلیدواژه های آثار طنز تبدیل می شود.دغدغه برابری خواهی زنان که وامدار اندیشه مدرنیزاسیون است،بیش از آن که استبداد سیاسی را نشانه رود،در پی ستیزش با بنیادهای فکری فرهنگ سنتی جامعه است و قالب چالش با استبداد فکری متحجران را دارد.این امر،یکی از تفاوتهای مهم طنز مشروطه با آثار طنزآمیز پس از این دوره ،در برخورد با مسایل زنان است.
نقد دوسویه در برخورد با مسایل زنان جامعه مشروطه،اگرچه دغدغه مدرنیزاسیون دارد،ولی هنوز اندیشه های دگرگون سازی موقعیت زنان در آن عینی نشده و روند نوگرایی در آغاز راه است.شیوه آموزش،روابط فردی و خانوادگی،و امر قضا،برخاسته از باورها و هنجارهای فروترانگاری زنان است.از این رو، پرسوناژهای زن در آثارطنزنویسهای عصر مشروطه،با اجحافی دو سویه مواجهند:یکی از سوی فرهنگ مردسالار جامعه که زنان را به عنوان جنس دوم وسیله بهره برداری می داند و دیگر،از سوی فرهنگ سنتی و قشری،که راه آموزش و ارتقای فکر را بر زنان می بندد.در آثار برجسته طنز این دوره،زن ایرانی،موجودی است خرافی،نادان و ناآگاه به ابتدایی ترین دستاوردهای دانش و فرهنگ نو و کهن،که این جهل،مقدمه اجحاف بر او از سوی مردان نیز هست.این است که می بینیم در برجسته ترین آثار طنز این دوره،چرندپرند علامه دهخدا،زن،"کمینه اسیرالجوالی"است که وقتی فرزندش بیمار می شود،فکر می کند چشم خورده و برای دعا-دواکردن،پیش رمال و دعانویس می رود.زنی که عامی است و اعتقاد دارد شلوار مرد که دوتا شد،به فکر زن نو می افتد و از این رو،تا شوهرش سرکار می رود،زن های همسایه را صدا می زند تا هم خوشگذرانی کند،هم آب به مال شوهرش ببندد.آثار دیگر طنزنویسان این دوره نیز از این نگاه متاثر است.آخوند زاده در حکایت"موسی ژوردان حکیم نباتات و مستعلی شاه مشهور به جادوگر"پرسوناژهای زن نمایش را دست به دامان جادو و جنبل می کند تا شهر پاریس را خراب و ویران کنند و نگذارند نامزدشان به فرنگ برود.(ملک پور،جمشید،ص131( اگر هم زن درآثار طنز در موقعیتی برابر با مرد قرار دارد،دست به دست او می دهد تا ویران سازد و خراب کند!میرزاآقا تبریزی در پرده دوم از نمایشنامه"طریقه حکومت زمانخان"(سرگذشت دهباشی قاسم و کوکب)،برای بازتاب فساد اداری عصر ناصری،از چنین تصویری کمک می گیرد:فراشباشی از طریق کوکب،زنی که اخلاق درستی ندارد،سعی می کند یکی از تاجرهای بزرگ را به دام بیاندازد تا قدری رشوه بگیرد.
یک استثنا و دهها قاعده! نگاه فرودست انگار به زنان،در حالی است که 20سال پیش از شکل گرفتن مشروطه،زنی به نام بی بی فاطمه استرآبادی،برای اولین بار با رساله"معایب الرجال"در دفاع از حقوق زنان به عرصه طنز آمده و بافت جنسیتی طنزنویسی را دگرگون ساخته است.بی بی فاطمه استرآبادی،زنی از طبقه متوسط،در پاسخ به رساله تادیب النسوان نوشته یکی از شاهزادگان قاجار که در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پادشاهان هخامنشی
کوروش یکم
کوروش یکم شاه پارس و آنشان بود.اَنشان یا انزان نام بخشی از حوزهٔ تمدن عیلام وهمچنین نام مرکزآن بودهاست. پادشاهان عیلامی خود را "شاه انشان و شوش" مینامیده اند. در قرن هفتم پیش از میلاد این شهر به دست پارسها افتاد. کوروش بزرگ در سنگنبشتهها، از پدر و نیاکان خود (کمبوجیه اول، کوروش اول و چیشپیش) به عنوان شاه انشان یاد میکند. نظرات مختلفی در مورد محل منطقه و شهر انشان ابراز شدهاست. در سال ۱۳۴۹، یافتههای باستانشناسی در منطقهٔ تپه مالیان(۳۶ کیلومتری شمال غربی شیراز) در دشت بیضای استان فارس این گمان را پیش کشید که تپه مالیان محل شهر گمشدهٔ انشان باشد. با یافتن پارهآجرهایی با خط میخی عیلامی در این جایگاه، این گمان تقویت شد. این نوشتهها که به نام یک شاه عیلامی در هزارهٔ دوم پیش از میلاد است از هدایای او به معبد انشان نام میبرد. با توجه به این یافتهها، منطقه انشان شمال غربی استان فارس را در بر میگیرد.
کوروش دوم ( کوروش بزرگ یا کوروش کبیر ۵۷۶-۵۲۹ ق . م)
کوروش دوم ،شاه پارسی ، بهخاطر بخشندگی ، بنیان گذاشتن حقوق بشر ، پایه گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شدهاست. کوروش نخستین شاه ایران و بنیانگذار دورهٔ شاهنشاهی ایرانیان میباشد.
بردیا
بَردیا نام پسر کوچکتر کوروش بزرگ هخامنشی و برادر کمبوجیه دوم بود. (521 ق . م ) کوروش بزرگ ، دربسترمرگ ،بردیارابه فرماندهی استانهای خاوری شاهنشاهی ایران گماشت. کمبوجیه دوم پیش ازرفتن به مصرازآنجا که از احتمال شورش برادرش میترسید دستور کشتن بردیا را داد. مردم از کشته شدن او خبر نداشتند و در سال 522 ق . م شخصی به نام گئوماته مغ خود را به دروغ بردیا نامید و بر کوهی نزدیک شهر ایرانی پیشیاوادا اعلام شاه بودن کرد. در متون تاریخی از وی به عنوان «بردیای دروغین» یاد شده است.
کمبوجیه (۵۲۱ ق . م )
پسر بزرگ کوروش بزرگ هخامنشی بود که به نامهای کمبوجیه دوم، کمبوزیه و کامبیز نیز معروف است. طبق گفته هرودوت مادر وی کساندانه بوده است، اما کتزیاس نقل کرده که مادر وی امتیس نام داشته است. کمبوجیه پس از کوروش، پدرش، به سلطنت رسید. وی برادری به نام بردیا داشت.کمبوجیه قصد لشگرکشی به مصر را داشت،اما از بیم اینکه برادرش در غیاب او پادشاهی او را بدست آورد، بردیا را مخفیانه به قتل رساند.او به مصر لشگر کشید و این کشور را فتح کرد.به همین دلیل به وی در تاریخ لقب فاتح مصر را داده اند.در زمانیکه کمبوجیه در مصر حضور داشت خبر به سلطنت رسیدن برادرش بردیا را به وی دادند در حالیکه او بردیا را پیش از این کشته بود. اما شخصی که در ایران تاج پادشاهی را به سر گذاشته بود گئومات از تبار مادیان بود و خود را بردیا معرفی کرده بود. کمبوجیه در بازگشت از مصر به ایران فوت کرد. ولی برخی دلیل مرگ وی را بیماری و برخی دیگر توطئه اطرافیان میدانند اما مسلم است که وی در مسیر بازگشت از مصر مرده است ولی دلیل آن تا کنون مکتوم باقی مانده است.
گئومات
گئومات یا گومات نام مغی بود که در غیاب کمبوجیه پادشاه هخامنشی (کمبوجیه آن زمان در مصر بود) به عنوان بردیا برادر کمبوجیه بر تخت نشست وخود را شاه خواند. بنا به روایتی که در کتیبهٔ بیستون داریوش بزرگ آمدهاست، کمبوجیه پیش از رفتن به مصر برادر خود، بردیا، را کشته بود لیکن مردم از این موضوع خبر نداشتند. از این رو گئومات توانست خود را در نزد عامه بردیا جا زند و بعد از نشستن بر تخت درپارس به کشتن نزدیکان که از این راز اطلاع داشتند پرداخت. کمبوجیه پیش از آنکه بتواند این بردیای دروغین را به زیر کشد درگذشت. سرانجام داریوش بزرگ به کمک دیگر نجبای پارسی در طی کودتایی گئومات را کشت و خود بر تخت نشست.
آرشام
آرشام نام پدربزرگ داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی بوده است. آرشام نامی است از زبان پارسی باستان به معنای دارنده دست نیرومند.
ویشتاسپ (هخامنشی)
ویشتاسپ فرزندآرشام ، پدر داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی بود. وی را نباید با ویشتاسپ اوستا (گشتاسپ کیانی) اشتباه گرفت. صورت فارسی نو نام وی گشتاسپ است لیکن برای اشاره به پدر داریوش معمولاً از صورت کهنتر نام استفاده میشود.
داریوش بزرگ
پسر ویشتاسپ ملقب به داریوش بزرگ یا داریوش اول، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی با کمک دیگر نجبای پارسی با کشتن فرزند کوروش بزرگ بردیا که به عنوان مغ گئومات بر تخت نشسته بود سلطنت را به خاندان هخامنشی بازگرداند. پس ازآن شورشهای داخلی را سرکوب کرد. نظام شاهنشاهی رااستحکام بخشید وسرزمینهایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود. از دیگر کارهای او حفر ترعهای بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن طریق به دریای مدیترانه پیوند میداد. مقبرهٔ او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت شیراز است . شهرت او در غرب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مشاوره تحصیلی
مقدمه
این نوع از مشاوره اختصاص به دانش آموزان مدارس و دانشجویان دارد. که برای کمک و راهنمایی آنها در زمینه انتخاب رشته تحصیلی در دوره دبیرستان ، انتخاب رشته تحصیلی دانشگاهی ، اطلاع از مقررات و شرایط و قوانین مدرسه یا دانشگاه و یا هر مساله و مشکلی که در محیط تحصیل برای آنها ممکن است پیش بیاید دارد. رفع این نوع مسائل یا مشکلات به عهده مشاوران تحصیلی است.
تاریخچه مشاوره تحصیلی در ایران
مشاوره تحصیلی قبل از پیروزی انقلاب
در ایران مساله راهنمایی و مشاوره و تهیه مقدمات آن بین سالهای 1337 تا 1350 شروع شد و جریان پیدا کرد. از سالهای 1337 با برگزاری سمینارهای متعددی طرح مشاوره و راهنمایی در آموزش و پرورش مطرح شد و نیز تربیت نیروی مشاوره در دانشگاهها و تهیه ابزار کار مشاوران ، دورههای کارآموزی ضمن خدمت ، تهیه وظایف و طرح و جاانداختن آن از جمله اقدامات بعدی در این دوره بوده است. برای پیشرفت و گسترش این طرح اقدامات متعددی انجام شد. دورههایی ترتیب داده شد تا دست اندرکاران تعلیم و تربیت با برنامه راهنمایی آشنا شوند. اعزام مشاوران به مدارس ، تهیه مقالات و بروشورهای مختلف ، تهیه پروندههای تحصیلی و تربیتی ، تهیه پرسشنامههای مختلف و ایجاد مراکز مشاوره و راهنمایی در برخی از مراکز استانها از جمله اقداماتی است که در این دوره به عمل آمد. در سالهای 1337 و 1338 کنفرانسهایی که در مشهد و آبادان تشکیل یافتند لزوم راهنمایی در مدارس را تاکید کردند. تا اینکه در سالهای 1344 و 1345 در دانشسرای عالی تهران درس مشاوره و راهنمایی جزء دروس رسمی قرار گرفت. از مهر ماه 1350 که اولین کلاس دوره راهنمایی تحصیلی تشکیل شد تا 22 بهمن 1357 که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید در زمینه اجرای برنامه راهنمایی ، فعالیتهای زیادی صورت گرفت که آشنا ساختن والدین و مربیان و دانش آموزان با برنامههای مشاوره و راهنمایی به اعزام مشاورین به مدارس ، تهیه پرونده تحصیلی ، تست و اجرای آنها از آن جمله میباشد.
مشاوره تحصیلی بعد از پیروزی انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برنامه راهنمایی با توجه به اهداف جدید مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت و نتیجه آن سیستم معلم - مشاور بود که هم به تدریس و هم به مشاوره میپرداختند. پس مدتی برای تهیه هدفهای هماهنگ با اهداف انقلاب برنامه راهنمایی و مراکز مشاوره حذف و تحلیل گردید. و به جای آن طرح مربیان پرورشی با عنوان متولیان انقلاب در مدارس طرح ریزی و اجرا شد. این طرح به تدریج مسئولان را متوجه نیاز به مشاوره و راهنمایی در مدارس نمود. تا اینکه در سال 1364 هستههای مشاوره و راهنمایی مجددا در مناطق آموزش و پرورش تاسیس گردید. در حال حاضر برنامههای مشاورهای مدارس به سمت تخصصی شدن و خدمات مشاورهای سوق داده شده است و طرحهایی چون "طرح احیا نقش مشاورهای معلمان" در حال اجرا است.
مشاوره تحصیلی در زمینه انتخاب رشته و راهنمایی شغلی
در این زمینه مشاور به دانش آموز کمک میکند با اطلاع از ویژگیها و شرایط خود ، رشتهها و شرایط جامعه تصمیم مناسبی در مورد انتخاب رشته تحصیلیاش اتخاذ کند. چنین فرایندی چه در سال اول دبیرستان و برای انتخاب رشته تحصیلی دوره متوسط صورت بگیرد و چه برای انتخاب رشته دانشگاهی تفاوت چندانی نمیکند. آشنایی مشاور با ویژگیها و مقررات موجود مربوط به هر دوره (متوسط یا دانشگاهی) بسیار حائز اهمیت است. مشاور تلاش میکند علاوه بر اینکه مراجع را از جنبههای مختلف هوشی ، استعداد و علایق شناسایی کند بلکه این شناخت را با شناختهای خود دانش آموز درهم میآمیزد و با در نظر گرفتن مقررات بیرونی و شرایط ویژه جامعه اقدام به تصمیم گیری کنند. ویژگیهای خود دانش آموز که باید شناسایی شوند عبارتند از: میزان بهره هوشی ، نمرات تحصیلی او ، تعیین نقاط قوت و ضعف او در دروس مختلف ، بررسی علایق و استعدادهای او در زمینه رشتهها و مشاغل. برای اینکار گاهی مشاور از آزمونهایی چون تست هوش ، آزمون رغبت سنج و آزمونهای سنجش استعداد کمک میگیرد. از سوی دیگر باید دانش آموز شناخت کاملی نیز از خود رشته تحصیلی بدست آورد. اینکه چه دروسی در آن مطالعه میشوند، آینده شغلی آن چیست؟ و ... .
مشاوره تحصیلی در زمینه بررسی افت تحصیلی
برخی از دانش آموزان ممکن است دچار افت تحصیلی شوند. برخی از این دانش آموزان خود به مشاوره تحصیلی مراجع میکنند و برخی توسط مسئولین مدرسه به مشاور مدرسه معرفی میشوند. در هر حال مشاور تحصیلی به بررسی عمل مختلف افت تحصیلی میپردازد. برای بررسی احتمال وجود عمل خانوادگی از خود دانش آموز و خانواده او کمک میگیرد. عوامل مدرسه را نیز مورد بررسی قرار میدهد و همچنین به بررسی سلامت جسمی و روانی دانش آموز میپردازد. شناخت و پیدا کردن علت افت تحصیلی در گام اول قرار دارد. بعد از پیدا کردن علت ، مشاور به کمک دانش آموز و در صورت لزوم خانواده او و مسئولین مدرسه به رفع آن علت اقدام میکنند. یا اینکه راهنماییهایی به دانش آموزان برای رفع علت ارائه میشود و پیشرفت او مورد پیگیری قرار میگیرد. از جمله این راهنمایی شامل شیوه افزایش انگیزش دانش آموز ، آموزش شیوههای صحیح مطالعه ، آموزش شیوههای مواجهه با تغییرات اساسی و غیره خواهد بود.
مشاوره تحصیلی در زمینه آموزش شیوههای صحیح مطالعه و روشهای بهسازی حافظه
برخی از دانش آموزان با وجود اینکه افت تحصیلی نشان نمیدهند، اما ممکن است نیاز به آموزش شیوههای صحیح مطالعه و روشهای بهسازی حافظه داشته باشند. آموزش چنین روشهایی میتواند به جلوگیری از اتلاف وقت دانش آموز و بالا بردن بهره وری او کمک کند. برنامه ریزی برای مطالعه ، رعایت اصول یادگیری در برنامه ریزی برای مطالعه ، رعایت ویژگیهای حافظههای مختلف میتواند به دانش آموز کمک کند تا روش مطالعه صحیحی داشته باشد و نتیجه بهتری کسب نماید.
مشاوره تحصیلی در زمینه کاهش اضطراب امتحان
اغلب افراد در جلسه امتحان و یا قبل از آن درجاتی از اضطراب را دارا هستند. داشتن مقداری اضطراب در شرایط امتحانی کاملا طبیعی و گاهی حتی ضروریست. چون موجب بالا نگه داشته شدن سطح انگیختگی فرد شده و عملکرد او را بهبود میبخشد. اما در صورتیکه میزان این اضطراب از حد طبیعی بالا برود باعث مختل شدن عملکرد فرد خواهد شد. بنابراین مشاور تحصیلی تلاش میکنند با