لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
فعل :چیزی که در فعل است ،مانند اجرا شدن فرمان و نفوذ حکم، چیزی که در انفعال است :مانند احساس محسوسات ملایم با طرح، همانند شنیدن آواز خوش.
خیرات یا در معقولاتند یا در محسوسات .
اقسام سعادت: چنان که گفته شد سعادت خیر نسبی است و به اختلاف موارد مختلف می شود و سعادت تمام کارهای خیر و مقصد و هدف آنهاست که آدمی از روی اختیار انجام می دهد و شیئی تمام و کمال به چیزی می گویند که وقتی انسان به او رسید به چیز دیگری محتاج نباشد از این رو سعادت برترین و بالاترین خوبیهاست ولی در این خیر تمام و کمال که هدف کامل است به سعادتهای دیگری نیازمندیم که در بدن یا در خارج بدن است به این معنی که اگر انسان در امور مربوط به بدن و دنیا راحت باشد می تواند سعادت روحانی به دست بیاورد.
ارسطو می گوید : نمی شود انسان کار خوبی انجام دهد یعنی ببخشد، به کامیابی برسد، برای خود دوستان فراوان داشته باشد اما از سلامت جسمانی و ثروت و مال بی بهره باشد از این رو می گوید: ظهور شرافت و مقام حکمت نیاز به ابزار قدرت ندارد و خوشبختی خالص آن موهبتی است که در شریفترین منازل و بالاترین درجات خیرات از سوی خداوند و به انسان برسد و آن ویژه ی انسان کامل است اما کسانی چون کودکان یا کسانی که به کمال نرسیده و عملشان رشد نکرده است از این موهبت بی بهره اند.
اقسام پنجگانه سعادت به گفته ی ارسطو: ارسطو سعادت را پنج قسم می داند به شرح زیر:1- سعادتی که به تندرستی و اعتدال مزاج و سلامتی نیروها و مشاعر مربوط است مانند درستی اعضا و قوای پنجگانه ی ظاهری (سامعه، باصره ،لامسه، شامه، ذائقه)که سالم بودن آنها نوعی از سعادت است.
2-مال و ثروت در صورتی که بخشیده و انفاق شود، کسی که مال را در جای خود، خرج کند و به افراد مستحق بویژه دانشمندان بسیار ببخشد در این صورت یاد خیر او در میان مردم شایع می شود و از او به نیکی یاد می کنند.
3-سعادت مربوط به شهرت :کسی که در میان مردم به خوبی مشهور است و ذکر خیر او در میان فضلا و دانشمندان به خاطر احسان و بخشش منتشر می شود و او بسیار می ستایند از بخشی از سعادت برخوردار است.
4-سعادتی که به آرزوها مربوط است یعنی در هر کاری که وارد شود و به اتمام آن موفق شده به هوش برسد.
5-سعادتی که به اندیشه مربوط است: یعنی در عقاید دینی و کلیه علوم و معارف دارای عقیده ای درست و اندیشه ای سالم بوده و از اشتباه بدور باشد و در رایزنی اندیشه ای نو داشته باشد و خیراندیشی و خیر خواهی کند. به اعتقاد این حکیم، خوشبخت واقعی کسی است که اقسام پنجگانه سعادت که یاد شد در او جمع باشد و هر کس، بعضی از آنها را نداشته باشد به همان اندازه فاقد سعادت است.
حکمای پیش از ارسطو ،مانند فیثاغورث، بقراط، سقراط، افلاطون و نظایر آنها به اتفاق گفته اند: تمام فضیلتها و آنچه مربوط به سعادت است در نفس انسان تحقق می یابد و اموری را که خارج از نفس است از اقسام سعادت نمی شمارند و دارنده ی آن را سعادتمند نمی دانند از این رو ،آنگاه که حکما سعادت بشر را تقسیم می کنند تمام آن را در قوای نفسانی و جنبه های روحانی قرار می دهند چنان که ما نیز در اول کتاب گفتیم سعادت بشر در (حکمت و شجاعت و عفت و عدالت)است و نیز تمام حکما معتقدند که سعادت بشر در همین ملکات چهارگانه ای است که بر شمریم و کفایت می کند و اگر صاحب آن ملکات شد دیگر در سعادتمند شدن به فضیلت مربوط به بدن و خارج آن محتاج نخواهد بود پس معلوم است که هر فردی موفق و متصف به ملکات فوق شود، تمام سعادت نصیب او شده و میتوان او را سهیل کامل نامید و اگر بیمار و گرفتار بلاها شود یا نقصی در ب دنش باشد به سعادتش آسیبی نمی رسد مگر آن که بیماری و گرفتاری او بگونه ای باشد که در روحیه ی او تاثیر منفی بگذارد مثلاً حواس او را مختل سازد و گرفتار کند ذهنی و سست خردی شود. اما در نظر حکمای یاد شده ،فقر و گمنامی ،نقص اعضا و دیگر چیزها که خارج از نفس و روح انسان است با سعادت منافاتی ندارد .رواقیون و جمعی از طبیعیون ،بدن را جزئی از انسان می دانند نه ابزار روح ،و گفته اند :سعادت نفسانی و روحی کامل نمی شود مگر آنگاه که همراه با سعادت بدنی یا خارج بدن باشد که با تلاش و یا شانس به دست می آید. لیکن محققان از فلاسفه به بخت و شانس و امثال آن توجهی ندارند و نام آنها را سعادت نمی گذارند زیرا سعادت را امری ثابت و نامتغیر می دانند و بزرگترین و والاترین چیزها، شیئی ثابت و دائمی است و پست ترین اشیاء آن است که متغیر و غیر ثابت باشد.
از این دو پست ترین اشیاء را که متغیر است و با فکر و اندیشه به دست نمی آید و فضیلتی ندارد، سعادت نمی شمارند از این دیدگاه است که پیشینیان در سعادت بزرگ اختلاف کرده اند و گروهی پنداشته اند که سعادت بزرگ برای انسان حاصل نمی شود مگر پس از آن که روح از بدن و تمام امور مادی جدا شود. اینان همان گروهی هستند که از آنان نقل کردیم که سعادت بزرگ تنها و روح می دانند و انسان را تنها همان جوهر روحانی می شناسند نه به داشتن بدن از این دو حکم کرده اند که روح تا در بدن است و به طبیعت و تیرگیها و آلودگیهای بدن و نیازهای جسمانی و مادی پیوستگی دارد سعادتمند مطلق نیست(سعادتمند نسبی است).همچنین چون دیده اند که نفس تا زمانی که در تاریکی ماده پنهان است و عقل وی به طبیعت پای بند است ،نمی تواند امور عقلانی را ادراک کند از اینرو نه کامل می شود و نه به سعادت کامل می رسد لذا پنداشته اند هرگاه نفس از تیرگیهای مادی جدا شود از نادانیها نیز جدا می شود و به صفا و خلوص و روشنی می رسد و نورانیت الهی می پذیرد یعنی عقل کامل می شود. و به اعتقاد این گروه سعادت کامل انسانی فقط پس از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
زنان طلاق و فرزندانشان
کودکان قر بانیان بی گناه طلاق هستند آنها در مرکز و کانون مبارزه و کشمکش بر سر موضوعاتی مانند حق حضانت حمایت های مالی و برنامه ملا قات قرار می گیرد
دشوار تر از همه زمانی است که باید بین افرادی که به آنهاعشق می ورزند خط جدایی بکشند .
طلاق به گونه های مختلف بر کودکان تاثیر می گذارد :
والدین به آنها نمی اندیشند با از دست دادن سبک زندگی که می شناخته اند مواجه می گردند طلاق به مفهومی دیگر یعنی ملاقاتهای آخر هفته با پدر زندگی با مادر مضطرب وآشفته وکاهش منابع مالی برای گذراندن امور زندگی .
این شرایط واقعیتهائی است که نمی توانید آنها را تغییر دهید اما می توانید محبت و حمایتهای غیر مشروط خود را در اختیار کودکانتان قرار دهید تا بتوانید با شرایط جدید خو بگیرند.
به دلیل واکنشهای گوناگون فرزندانتان نسبت به طلاق ممکن است بعضی اوقات توانایی خود را به عنوان "مادر"مورد تردید قرار دهید .این واقعیت می تواند بویژه زمانی رخ دهد که همسر سابق شما ناگهان در خصوص هر چه که برای کودکانتان انجام می دهید انتقاد کنید .
این معمولا یک جنگ قدرت است که می تواند اعتماد به نفس شما را به عنوان یک مادر از بین ببرد .این مسئله را جدی نگیرید صحبت کردن با مادران دیگر می تواند هم در باز یافتن قدرت عمل به شما وهم در خصوص برخورد با استرس تربیت و پرورش کودکان به شما کمک کند .
پرورش کودکان ماهیتا وفی نفسه امری دشوار می باشد وطلاق می تواند مجموعه جدیدی از قواعد و مقررات را به وظایف مادر بیفزاید .
علاوه بر پر داختن به مسائل عاطفی کودکانتان شما باید مقررات خاص کودکانتان (کودکان) و امور رفاهی آنها نیزدست و پنجه نرم کنید . یک برنامه خوب می تواند در کاهش فشارها ی عصبی کودکان به شما کمک کند.همانطور که خود را برای مسئله طلاق آماده می کنید
پرشسهای زیر را مد نظر قرار دهید :
وضعیت حضانت کودکان چگونه خواهد بود ؟
آنها دو چند وقت یکبار باید پدرشان را ملاقات کنند؟
چقدر نفقه دریافت خواهید کرد واگر همسر سابقتان نفقه را پرداخت نکند چه اتفاقی خواهد افتاد؟
مهم تر از همه چگونه می توانید از نظر عاطفی با کودکانتان سازگار شوید؟
وقتی که دچار سر در گمی و پریشانی می شوی به یاد داشته باش که تو مقاوم تر وقوی تر از آنی هستی که می اندیشی تو وفرزندانت سرانجام از این مشکلات نجات پیدا خواهید کرد.
لذا دستورالعمل های ذیل به شما بینش بیشتری در رابطه با مشکلات پس از طلاق ارائه می کند .
راههای مقابله با استرس ناشی از طلاق
آیا استرس ناشی از طلاق شما را به فردی زود رنج عصبی و پریشان تبدیل کرده است ؟
اگر نمی توانید تمامی استرس های ناشی از این پدیده را فوری ریشه کن کنید می توانید راهکارهای مقابله با این فشارها را یافته وبه تدریج به آرامشی که نیاز دارید دست یابید.
1_ استراحت و تغذیه مناسب.
اولین گام تعدیل میزان خواب استزیرا پس از رخداد طلاق "فرایند خواب" آشفته می شود بنابراین بدن و ذهن وقتی بهترین عملکرد را دارند که به اندازه کافی استراحت کرده باشید . داشتن رژیم غذایی خوب با مصرف مقدار زیادی سبزیجات وویتامینهای تکمیلی از بهترین کارهایی است که می توانید برای بهبود بخشیدن به تمرکز حواس و کاهش فراموشی انجام دهید.
2_ مراقبت از خود .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 46
فهرست
رابطه اخلاق با آزادی 2
مفهوم اخلاق 2
مفوم آزادی 4
دلایل ضرورت آزادی 6
آزادی، چونان روش و ارزش 8
موانع و محدودیتها 8
جمعبندی و نتیجهگیری 11
منابع 12
رابطه اخلاق و آزادی
پرسش از نسبت اخلاق و آزادی را می توان از منظرهای مختلف معرفتشناختی مطرح ساخت. از این رو پرسشهای متنوع و متکثری پیش روی پژوهشگر نهاده و از هر زاویه بحثی گشوده می شود. از جمله می توان به طور کلی این پرسش را مطرح کرد که اساساً چه نوع رابطهای میان اخلاق و آزادی وجود دارد؟ آیا اخلاق و ارزشهای اخلاقی در دستیابی به آزادی و پایداری و استمرار آن تأثیرگذار است یا در از دست دادن و مقید شدن آزادی؟ آیا آزادی میتواند برای رسیدن به یک جامعه اخلاقی به انسانها مساعدت نماید یا اینکه رسیدن به جامعه ضد اخلاقی را تسریع میکند؟ مبانی و معیارهای مفهوم اخلاق و آزادی کدام است؟ آیا آزادی میتواند و یا باید بر مبانی اخلاقی استوار باشد یا تحقق اخلاق در جامعه به تحقق آزادی در آن جامعه بستگی دارد؟در نسبتی دیگر و از منظری دیگر میتوان پرسشهای مذکور را به گونهای دیگر نیز طرح کرد. از جمله اینکه: آیا نهال اخلاق در فضا و بذر آزاد به بار مینشیند و یا برعکس، این آزادی است که خود را با قامت اخلاق متناسب مینماید؟ آیا بدون آزادی و آزاداندیشی میتوان معرفت اخلاقی کسب نمود و یا اینکه اعتبار آزادی نیز بر پیشدانستهها و مبانی اخلاقی مبتنی است؟ آیا اساساً آزادی میتواند ارزشهای اخلاقی را تقویت نماید یا اینکه وجود فضای آزاد باعث کاهش تأثیر ارزشهای اخلاقی در جامعه میشود و چه بسا اخلاق را از میان میبرد؟در جامعهای که استبداد در آن حاکم است و شیوههای استبدادی و توتالیتری در آن مقدم بر اخلاق و آزادی است، هم آزادی غایب و هم اخلاق جامعه منحط و فاسد است. اخلاق مناسب و درخور یک جامعه که مبتنی بر مبانی معرفتشناختی و انسانشناختی و هستیشناختی معتبر باشد تنها در جامعهای رخ مینماید که بهرهای از آزادی داشته باشد و تملق و چاپلوسی و... در آن راه به جایی نبرد و اخلاق و ارزشهای اخلاقی حاکم باشد. هنگامی که تملق و چاپلوسی در سطح جامعه رواج داشته باشد و کارها بر مبنای آن پیش رفته و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مفهوم عدالت در حقوق
الف) مفهوم عدالت
تعریف عدالت
«عدالت» مفهومی است که بشر از آغاز تمدن خود میشناخته و برای استقرار آن کوشیده است.([۱]) مشاهده طبیعت و تاریخ رویدادها، و اندیشه در خلقت، از دیرباز انسان را متوجه ساخت که آفرینش جهان بیهوده نبوده و هدفی را دنبال میکند.([۲]) انسان نیز در این مجموعه منظم و با هدف قرار گرفته و با آن همگام و سازگار است. بنابراین، هر چیزی که در راستای این نظم طبیعی باشد، درست و عادلانه است.حقوق نیز از این قاعده بیرون نبوده و مبنای آن در مشاهده موجودات و اجتماعهای گوناگون است. پس، از ملاحظه «آنچه هست» میتوان به جوهر «آنچه باید باشد» دست یافت. به بیان دیگر، در شیوه ارسطویی جستجوی عدالت، واقعگرایی و پایه آن مشاهده و تجربه است. ([۳])
این مقاله جای تفصیل برای ملاحظه سیر تاریخی عقاید نیست، ولی تعریفهای مهمی از عدالت را بیان میکند.
افلاطون و عدالت اجتماعی
افلاطون در کتاب «جمهوری» به تفصیل از عدالت سخن میگوید. ([۴]) به نظر او عدالت آرمانی است که تنها تربیتیافتگانِ دامان فلسفه به آن دسترسی دارند و به یاری تجربه و حس نمیتوان به آن رسید. عدالت اجتماعی در صورتی برقرار میشود که «هر کس به کاری دست زند که شایستگی و استعداد آن را دارد، و از مداخله در کار دیگران بپرهیزد». پس، اگر تاجری به سپاهیگری بپردازد، یا یک فرد سپاهی، حکومت را به دست گیرد، نظمی که لازمه بقا و سعادت اجتماع است به هم خواهد ریخت و ظلم جانشین عدلخواهی شد.
حکومت، شایسته دانایان و خردمندان و حکیمان است و عدل آن است که هر کسی بر موضع خود قرار گیرد و، به جای پول و زور، خرد بر جامعه حکومت داشته باشد.
بی گمان، مقصود افلاطون طبقاتی کردن جامعه به شیوه خوانسالاران نبوده. زیرا، در جامعه آرمانی او اوصاف سپاهیگری، حکمت و تجارت اکتسابی است نه ارثی، و معیار توصیف اشخاص، زمان اشتغال است نه ولادت. با وجود این، بر او خرده گرفتهاند که چرا وضع شغل و معلومات شخص، او را به حکم طبیعت، تنها سزاوار کاری معین میکند، چندان که تجاوز از آن ستمگری باشد. وانگهی، تقسیم میان آزادمردان و بردگان نیز در این طبقهبندی میگنجد: چنان که ارسطو بر همین پایه ادعا کرد که بعضی از مردم به حکم طبیعت، بردهاند و باید در همین وضع باقی بمانند.([۵])
نفس آدمی نیز به عدالت نیازمند است، و هنگامی این فضیلت به دست میاید که هر یک از قوا در جای خود قرار گیرند و نظمی خاص بر روابط آنها حکمفرما باشد. تمام قوای انسانی، مانند خشم و شهوت، باید زیر فرمان عقل قرار گیرند و هر کدام عهدهدار وظیفه خود شوند. ([۶]) مانند این مضمون را در ادبیات و حکمت و فقه نیز فراوان میتوان دید، که نشانه نفوذ افکار حکیم دانای یونانی است. از جمله در مثنوی مولوی میخوانیم: عدل چه بود وضع اندر موضعش ظلم چه بود وضع در ناموقعش نیست باطل هر چه یزدان آفرید از غضب و زحلم و زنضج و مکید خیر مطلق نیست زینهار هیچ چیز شر مطلق نیست زینها هیچ چیز نفع و ضر هر یکی از موضع است علم از این رو واجبست و نافعست([۷]) همچنین از شیخ طوسی از کتاب مبسوط نقل شده است که : «ان العدل فی اللغه، ان یکون الانسان متعادل الاحوال متساویا»([۸]) در تفسیر «المیزان» (ج ۱، ص ۳۷۱) عدالت با این عبارت تعریف شده است: «و هی اعطاء کل ذی حق من القوی حقه، و وضعه فی موضعه الذی ینبغی له» و این مضمونها نفوذ اندیشههای افلاطون را در این زمینه نشان میدهد. چنان که گفته شد، افلاطون، که مفهوم عدالت را در جامعهای با فضیلت جستجو میکند، عدالت اجتماعی را در حاکمیت دانشمندان و خردمندان میبیند و تجاوز از آن را ظلم میشمارد. ارسطو و اعطای حق به سزاوار آن به نظر ارسطو، عدالت دارای دو معنی خاص و عام است: ([۹]) عدالت به معنی عام شامل تمام فضایل است. زیرا هر کس به کار ناشایستهای دست زند، ستم کرده است. سعادت واقعی از آن کسی است که با فضیلت باشد و از دستورهای عقل اطاعت کند. فضیلت انسان دو آفت بزرگ دارد: افراط و تفریط، که بایستی از هر دو پرهیز کرد. میانهروی و اعتدال، میزان تشخیص رذایل از فضایل است؛ پس تهور و ترس هر دو مذموم و حد وسط بین آنها یعنی شجاعت فضیلت است؛ همچنان که سخاوت میانه بخل و تبذیر، و مناعت و تواضع، اعتدال میان تکبر و زبونی است. در آخرین تحلیل، میتوان گفت: عدالت به معنی عام، «تقوای اجتماعی» است. ([۱۰]) در نظر ارسطو انسان، به حکم طبیعت، نه خواهان فضیلت و کمال است، نه گریزان از آن. فطرت انسان بسیط است و فضیلت و عدالت اکتسابی؛ منتها، طبیعت او به گونهای است که میتواند خود را با آنچه کسب کرده سازگار کند و با خو کردن به آن، به کمال یابد. این مفهوم عدالت نیز در اخلاق و حکمت اسلامی نفوذ کرده است: از جمله در کتاب اخلاق عالم آرا (محسنی) میخوانیم که: «عدالت جامع فضایل است و مانع رذایل» و در توجیه آن مینویسد: «به جهت وحدت تناسبی است که در میان اجرای متباینه به هم میرسد و کثرت را به صورت وحدانی جلوه میدهد و آنجا که حضرت خیر الانام به کلام معجز نظام (خیر الامور اوسطها) به خیریت اوساط تصریح فرموده، شرف عدالت را بر وجهی ابلغ بیان نموده....» (ص ۳۴) . خواجه نصیر الدین طوسی نیز در کتاب اخلاق ناصری مینویسد: «اما انواعی که در تحت جنس عدالت است دوازده است: اول صداق، دوم الفت، سوم وفا، چهارم شفقت، پنجم صله رحم، ششم مکافات، هفتم حسن شرکت، هشتم حسن قضا، نهم تودد، دهم تسلیم، یازدهم توکل، دوازدهم عبادت...». ([۱۱]) عدالت، به معنی خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. هدف عدالت همیشه تامین تساوی ریاضی نیست. مهم این است که بین سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعایت شود. پس، در تعریف عدالت میتوان گفت: «فضیلتی است که به موجب آن باید به هر کس آنچه را که حق اوست داد.» ارسطو عدالت را به معاوضی و توزیعی تقسیم میکند: مقصود از عدالت معاوضی، تعادل میان دو عوض در معامله است، به گونهای که یکی از دو طرف قرارداد نتواند به بهای فقر دیگری، ثروتمند شود یا هر دو عوض را به دست آورد. این مفهوم عدالت خود به خود در قرارداد به دست میاید، ولی ضمانت اجرای آن، جبران خساراتی است که زیان دیده را به وضع متعادل بازگرداند و برابری را تامین کند. بر عکس، عدالت توزیعی، مربوط به تقسیم ثروت و مناصب اجتماعی و ناظر به زندگی عمومی و نقش دولت است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
فصل اول : معرفی محل کارورزی
شرکت همراه سیستم درگز مرکب از یک شرکت کامپیوتری وIsp خط E1 این شهرستان می باشد.این شرکت خصوصی بوده و وابسته به هیچ سازمان دیگری نمی باشد که مدیر عامل وصاحب آن جناب آقای مهندس آرش اقبالی می باشد.عموم کارهایی که در این شرکت صورت می گیرد بطور کلی کارهای کامپوتری من جمله طراحی ، آموزش، فروش وتعمیرکامپیوتروکلیه کارهای کامپیوتری دیگر میباشد.علاوه براین دارای کافی نت وگیم نت نیز می باشد. این شرکت مرکزIsp خط E1 شهرستان درگز نیز می باشد که شهرستان را تحت پوشش خود دارد.سرعت این خطKb 128 می باشدکه پرسرعت ترین خط دیتا درگز می باشد. به عنوان اولین شهرستان غیر مرکزی ایران می باشد که اینترانت تبیان درآن افتتحاح شده است. مسلما فروش اکانت و مابقی مسائل مربوطه نیز دراین شرکت به طبع Isp بودنش نیز صورت می گیرد.از دیگر کارهای متفرقه شرکت ایجاد شبکات اداری ،ارائه خدمات من جمله بانک cd وطراحی صفحات web ،طراحی های گرافیکی ،متنی و... نیز می باشد.
فصل دوم :گزارشات هفتگی
هفته اول
این هفته آغاز دوره کارورزی در مورخ3 /5 / 85 بود . در اولین روز کارورزی طی جلسه ای با مدیریت شرکت آقای اقبالی مقرر شد صبح ها از ساعت 9 الی 13 و عصرها ز ساعت 18 الی 21 در شرکت حاضر شوم . به علت این که من قبلا در این شرکت در دوره های خاصی کار کرده بودم نیازی به معارفه یا تعیین موقعیت وجایگاه ونوع مسئولیت نبود. البته این هفته مصادف بود با مرخصی آقای حقی مسئول کارهای سخت افزار شرکت یعنی همه کاره شرکت در نبود آقای آرش اقبالی .. در این هفته من در نبود آقای حقی یک سیستم اسمبل کردم یه سیستم پنتیوم 5 .. کمی سخت بود ولی بدلیل تجربه ای کم و بیش تونستم بخوبی از عهده کارها بربیام.
البته این کارو از ساعت 8 تا 11 شب انجام دادم که یه رکورد خوب واسه شروع بود.
هفته دوم
این هفته بر عکس هفته قبل خیلی خوب نبود چون آقای حقی اومده بود و در واقع یه آقا بالاسر واسه یکی که یه عمل جراحی 3 ساعته انجام داده خیلی بد بود این کارو بکن اون کارو بکن هی چرا بیکار نشستی و .. درست بلایی که هفته اول باید سر همه بیاد سر ما هفته دوم اومد تازه واسه یه کسی که یه عمل جراحی 3 ساعته را با موفقیت کامل پشت سر گذاشته.. البته من و آقای حقی با هم دوستیم و اون از این موقعیت واسه حال گیری استفاده میکرد. خلاصه کارهای سخت که میگن رو دوش ما بود البته از لحاظ یادگیری هفته خوبی بود چون خیلی چیزها از آقای حقی یاد گرفتم .. البته همه این کارها رو با نظارت اون انجام میدادم و از تجربه اون هم استفاده میکردم خلاصه واسه شروع به طور کامل آموزش اسمبل کردن اصولی و رعایت نکات کوچک اما فاجعه آمیز بررسی ریسک ها و مواجه شدن با ابهامات رو کارکردیم البته همه این کارها در قالب انجام کارهای روزانه انجام میشد.
هفته سوم
هفته بدی نبود ویندوز تمام سیستمهای کافی نت عوض شد و اطلاعات اضافی از روی سیستمهای حذف شد کار آموزشی خوبی بود چون هشت تاسیستم با قطعات سخت افزاری مختلف و در واقع کار با setup های مختلف باعث شد نکات جدیدی یاد بگیرم درکنار اینکارهاتونستم شبکه کردن رو تقریبا کامل یاد بگیرم این شامل نصب کارتهای شبکه ، وارد کردن ipهاو تست اتصال ، نصب Easy cafe وراه اندازی آن بر روی سیستم های کافی نت،کار سختی نبودالبته همه این کاره در کنار کارهای روزانه از جمله اسمبل کردن سیستم های جدید ، نصب ویندوز و نظافت بود.
هفته جهارم