لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
نکاح دراسلام
رمضان المبارک 1426 هجری قمری
میزان 1384 هجری شمسی
اکتوبر 2005 مسیحی
بنام خدای بخشاینده مهربان
آن خدائی که زن را لباس مرد و مردرا لباس زن آفرید
پیشگفتار
رساله یی که در اختیار شما خواننده عزیز قرار دارد به خواهش برادر نهایت ارجمند و گرامی ام محمد فرهاد کاظمی به رشته تحریر درآمد.
این رساله نه تنها ثمره مطالعات اسلامی اینجانب بلکه ثمره پانزده سال تجربه در عقد نکاح برادارن و خواهران مسلمان اعم از کشور خودم و همچنان ایران و مصر به زبان های فارسی/ دری و انگلیسی میباشد. قابل یادآوری میدانم اینکه نکاح خط را که من برای عقد یک برادر ایرانی ترتیب کرده بودم و بسیار مطالب را که در نکاح نامه های مروج گنجانیده نشده، درج کرده بودم، قونسلگری ایران در واشنگتن به آن مهر تصدیق زد و نکاح آن دو جوان را به رسمیت شناخت.
این رساله کوچک به طور مختصر اجرای عقد را در زندگانی امروز مخصوصا در غرب مد نظر گرفته است نه همه احکام که در فقه نکاح آمده است. طور مثال نکاح صغیرو صغیره در جهانی که زندگی داریم جنبه عملی ندارد. و اما بیان و یاد آوری مطالب که در این نوشتار می خوانید در زندگی امروز بی نهایت ضروری است زیرا ما درهر جا باشیم در یک قرن نو با ساخت و بافت اجتماعی نو زندگی داریم.
در طول این مدت من چند مطلب را آموختم: اول اینکه مجلس نکاح بهترین محل است برای تبلیغ اسلام در جامعه غرب، مخصوصأ برای جوانان ما که درین دیار بزرگ شده اند. ازین لحاظ، و چنانچه علمای کرام گفته اند " اختلف الاحکام بالاختلاف الزمان" یعنی احکام نظر به شرایط زمان تفاوت می کند، همیشه کوشش به عمل آمد ه تا مسایل حقوقی روابط زن و مرد در بیان نکاح در شروع به عبارت عام فهم تشریح شود. دوم مسایل روز را که در زندگی عصر حاضر مطرح است در محفل نکاح و در حاشیه عقد نکاح بمنظور رهنمائی بیشتر و توضیح حقوق ذکر کرده ام. طور مثال در وقت ایجاب و قبول به شوهر پیشنهاد کرده ام که در محیط غرب بیمهء صحت در نفقه شامل است. سوم تشریح حقوق زن و مرد را بدون اینکه از نص قرآن پاک و احادیث معتبر رسول کریم (ص) خارج شده باشم در نکاح مطرح کرده ام. طور مثال بی احترامی به زن wife abuse و یا توهین و اهانت به زن که در اسلام روا نیست و در عین زمان در مقررات ازدواج ایالات متحده امریکا خلاف قانون خانوادگی است و یا نا فرمانی از شوهر مومن و عواقب حقوقی آنرا هنگام عقد نکاح توضیح داده ام. این همه نو آوری ها باعث شد تا مسلمانانی که اسلام را واقعأ دوست دارند و آرزو دارند تا اسلام را به آن شکلی معرفی شود که جوابگوی نیازمندی های عصر حاضر باشد از من نه تنها از ایالت کلیفورنیا بلکه ایالات دیگر امریکا و نیز کشور های اروپا و کانادا دعوت کردند تا افتخار عقد نوردیده های شانرا داشته باشم که بدین وسیله از همه برادران و خواهران که بنده را افتخار بخشیدند و آنهایکه از خدمات من پشتیبانی کردند صمیمانه تشکر میکنم. از استادان گرانپایه کشورم جناب دکتور عبدالستار سیرت و جناب دکتور روان فرهادی که به من افتخار بخشیدند و این رساله را نظراندازی کردند و از نظرات سودمند شان مرا مستفید ساختند، قلبأ سپاسگزارم. از برادر ارجمندم محمد فرهاد کاظمی که نه تنها مرا تشویق به نوشتن این رساله نمودند بلکه مصارف چاپ اول آنرا عهده دار شدند سپاس فراوان می کنم. خداوند اجر این عمل خیر این برادر ما را برای خودش و خانواده اش عنایت فرماید. از برادربی نهایت گرانقدرم استاد فضل غنی مجددی که افتخار چاپ نسخه اول این رساله را در مجله فقه به من دادند و همیشه از روز اول آشنائی من را در کارم تشویق کرده اند ابراز امتنان و سپاس می نمایم. و بالاخره از برادر بی نهایت عزیزم حاجی محمد شریف یاسین که از آوان جوانی باهم دوست هستیم و اخوت در فرهنگ دین مبین اسلام این دوستی را در عالم هجرت تقویه کرد ابراز شکران زیاد می نمایم از اینکه چاپ این رساله را در نیویارک برای مطالعه افغانان مقیم نیویارک عهده دار شده اند. ازینکه در راه تبلیغ دین کمک میکند خداوند به خودش و خانواده عزیزش اجر دارین نصیب گرداند.
امید وارم تا این رساله کوچک جوابگوی نیازمندی های معنوی و عقیدتی جوانان ما در عالم هجرت باشد و دعا می کنم آن عده جوانان ما که ازین سنت خجسته حضرت رسول اکرم (ص) یعنی نکاح پیروی میکنند، زندگی سعادتمند داشته باشند و بتوانند چناچه اسلام حکم میکند خانواده مسلمان را به بار بیاورند.
دکتور محمد فرید یونس
رمضان المبارک 1426 هجری قمری
میزان 1384 هجری شمسی
اکتوبر 2005 مسیحی
بی پاینت، کلیفورنیا، ایالات متحده امریکا
به نام آن خدائی که مرد و زن را از نفس واحد آفرید
نکاح از نکح گرفته شده و عقد معنی میدهد. از نگاه شرع اسلام سنت رسول کریم (ص) می باشد چناچه در "احیاء علوم الدین" اثر گرانبهای محمد حامد غزالی طوسی میخوانیم: پیغامبر (ص) فرمود " نکاح از سنت من است، پس هر که مرا دوست دارد باید که بر سنت من بود" و باز فرمود " هر که از سنت من روی بگرداند از من نیست، و از سنت من نکاح است، پس هر که مرا دوست دارد باید که بر سنت من رود" یعنی که نکاح کند. و در حدیث دیگر آن، حضرت (ص) در همین کتاب میخوانیم "هر که توانگر است و بر دادن مهر قادر است، باید که نکاح کند"
از نگاه قانون مدنی اسلام نکاح یک عقد فاضل اجتماعی است مگر مانند مسیحیت یک پیمان مقدس نیست. به خاطری عقد فاضل است که از نص قرآن و روش سید المرسلین (ص) پیروی میشود. و برای این عقد اجتماعی است که زن و مرد داخل یک قرارداد اجتماعی میشوند و در مقابل هم مسوولیت دو طرفه دارند. پس مجلس نکاح یک مجلس بسیار با فضلیت است و باید در بهترین محل صالون پذیرائی و یا محل مناسبی با رعایت استعداد مالی طرفین عقد تر تیب گرفته شود و زن و مرد، مخصوصأ جوانان دعوت شوند تا به جریان آن گوش فرا دهند و ازین مجلس خجسته مستفید گردند.
تا وقتیکه هر دو جانب مسئولیت های خود را در مقابل همدیگر بدانند و به آن عمل کنند نکاح شان مقبول است و اگر دوام مزاوجت به یکی غیر قابل تحمل شود ( که احکام آن در شرع اسلام آمده است) مرد حق دارد طلاق دهد و زن نیز حق دارد طلاق خود را بخواهد که آنرا خلع گویند. از همین لحاظ قرارداد ازدواج را در زبان عربی "کتاب" می گویند. چیزیکه کتابت منحیث یک قرار داد در آن صورت میگیرد. طور مثال نفقه بالای مرد است اگر در دادن نفقه مرد عاجز و مقصر گردد، زن حق دارد طلاق بخواهد. و یا طور مثال یک مسوولیت زن تربیه سالم و اسلامی اولاد در کنار و با همکاری شوهرش است. اگر شوهر احساس کند که این همکاری صورت نمی گیرد و در طول روز که برای نفقه در بیرون کار میکند و اولادش از تربیه اسلامی محروم مانده است حق دارد زن را طلاق گوید.
در جامعه غربی زن و مرد مسلمان میتوانند که در مرکز بلدی شهر محل اقامت شان زن و شوهر شوند تا مزاوجت شان نزد مقامات دولتی، رسمی حساب شود و اما سوال درین است که وقتیکه در نزد قانون رسمی کشور که زندگی دارند زن و شوهر ثبت شده اند، پس چرا بازهم باید مطابق سنت اسلامی نکاح کنند؟
زن و مرد مسلمان به استناد شرع اسلام عقد می کنند برای اینکه در هر کشور که باشند باید زندگی خانوادگی شان به اساس اسلام باشد. زیرا خانواده مهم ترین هسته یک جامعه و زندگانی اسلامی است با اینکه در کشور مسلمان اقامت نداشته باشند و اساسأ اسلام در محیط خانواده شروع شد. زمانیکه حضرت رسول کریم (ص) اولین وحی را گرفت، به خانواده خود آمد و آنرا به همسرش بی بی خدیجه کبرا خبر داد و
بی بی خدیجه کبرا اولین فرد و اولین زن در تاریخ اسلام است که بی دغدغه اسلام را قبول کرد و به رسالت محمد (ص) ایمان آورد و اقتدا کرد. پس هسته اساسی زندگی و ایمان به خدا و زیربنای فرهنگ اسلامی خانواده است.
آز آنجائیکه قانون اسلام باید در خانواده پا بر جا باشد اگر یکی از طرفین از قانون اسلام خارج میشود باید در اول به همدیگر امر معروف کنند. در خانواده اسلامی زن و مرد مسلمان در مقابل همدیگر مسوولیت اخلاقی مشترک دارند. وقتیکه قرآن مجید به وضاحت می گوید "زن لباس مرد است و مرد لباس زن است" و پیامبر کریم (ص) می فرماید: "مرد شبان است در اهل خود و مسئول رعیت خود و زن شبان است در خانه شوهر و مسئول رعیت خود"؛ پس زن و مرد نه تنها که در خانواده حقوق مساوی دارند، مسئولیت مشترک هم دارند. طور مثال اگر مرد از قانون اسلام خارج میشود و مشروبات الکهلی صرف میکند، زن حق دارد او را امر به معروف کند یعنی متوجه بسازد که این عملش مغایر احکام اسلامی است. و یا اگر زن از اخلاق یا حکم اسلامی پیروی نمی کند مثلاء لباس بی ستر و نادرست می پوشد شوهر باید او را امر به معروف کند که مراتب آن در قرآن مجید تذکار رفته است و در یک رساله جداگانه انشاالله مورد بحث در آینده قرار خواهد گرفت.
دلایل نکاح در اسلام:
هیچگاه زن و مرد مسلمان به همدیگر حلال نمی شوند تا نکاح صورت نگیرد. پس اولین دلیل عمده حلال شدن زن و مرد به همدیگر است.
دوم: نظر به آیه قرآن مجید " زن لباس مرد است و مرد لباس زن"
( سوره بقره آیه 187 ) که این آیه در باب خانواده است. زن و مرد مسلمان آبرو و عزت، پشتیوانه و حامی، دوست و همراز و دلسوز همدیگر هستنتد. همچنان از نگاه قانون خلقت هیچ زن و مردی به تکامل انسانی نمی رسند تا ازدواج نکنند. زیرا زن و مرد در اسلام مکمل همدیگرند و از نگاه اجتماعی خانواده جامعه کوچک است و با بنیان نهادن خانواده مرد و زن مسلمان، رسم زندگی اجتماعی را که عبارت از تسلسل نسل بشری، انسجام در امور، سازمان دهی مراتب اصول زندگی، صفت رهبری، اقتصاد و روابط باهمی را می آموزد.
سوم: از دید علمای کرام فرزند صالح به وجود نیاید مگر با نکاح. دلیل این مطلب این است که چون همه خلقت از آن خداوند است، پس خداوند برای جمیع مخلوقات خود قانون و اصول گذاشته است و قانون تولید نسل آدمی از طریق نکاح است. همچنان با نکاح نه تنها که پایه یک زندگی اسلامی را مسلمان بنیان می نهد، در عین زمان قانون خدا را در زمین منحیث خلیفه آن ذات الهی پیاده می کند.
چارم: با نکاح دامن فحشا از جامعه بر چیده میشود. زنا نه تنها مغایر اخلاق انسانی است و برباددهی کانون خانواده است، در عین زمان خلاف قانون خداوند است. فرد مسلمان، خانواده مسلمان، جامعه مسلمان وقتی متزلزل میشود که خلاف قانون خداوند اقدام کند. اسلام در حالیکه زنا را حرام دانسته و شدیدأ آنرا تقبیح میکند روابط جنسی بین زن و مرد را از راه مشروع یعنی نکاح نه تنها مجاز دانسته بلکه زنان و مردان را بحیث جفت باساس مناکحه به داشتن روابط جنسی اجازه میدهد. قرآن مجید درین زمینه می فرماید: " زنان شما کشتزار شما هستند. پس از هر جا ]وهرگونه[ که خواهید به کشتزار خود ]در[ آیید، و پیش فرستید برای خویش (یعنی اعمال صالحه را) و بترسید از خداوند و بدانید که به لقای او خواهید رسید و مژده بده ( به این لقاء) مومنان را. (سوره بقره آیه 223 ).
پنجم: از دید اسلام، مسلمان نظر به قانون اسلام به دنیا می آید زیرا قانون خدا و قانون طبیعت در اساس یکی است و قانون طبیعت تابع قانون خداست، باید با قانون خداوند زندگی کند و با قانون خدا این جهان را ترک می گوید. بنابرین با نکاح کردن مسلمان قانون خدا را که برای اصول سعادت نسل بنی آدم وضع شده در زمین پیاده می کند. ازین جاست که پیامبر کریم (ص) فرموده است که: مسلمان با نکاح نصف دین خود را تکمیل میکند.
کسانی که نکاح با ایشان روا نیست:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
دانشگاه: دانشکده علوم قضایی و خدمات اداری
موضوع تحقیق
وقف بر نفس
از دیدگاه فقه و قانون مدنی
گردآورنده :
علی خسروی فارسانی
استاد:
آقای مولایی نیا
نیمسال اول سال تحصیلی 86-85
فهرست مطالب
موضوع صفحه
مقدمه
چکیده
بخش اول: وقف بر نفس از دیدگاه فقهای غیر شیعه
1- وقف بر نفس از دیدگاه فقهای خنفیه
2- وقف بر نفس از دیدگاه فقهای شافعی
3- وقف بر نفس از دیدگاه فقهای ؟؟
4- وقف بر نفس از دیدگاه فقهای مالکیه
5- وقف بر نفس از دیدگاه فقهای زندیه
6- وقف بر نفس از دیدگاه فقهای ظاهریه
7- خلاصه آزاد
بخش دوم- وقف بر نفس از دیدگاه فقهای شیعه
1- قول شهید اول
2- قول شهید ثانی
3- قول محقق ملی
4- قول ابوسعید احمد بن سلمان
5- قول علی اصغر مروارید
6- قول امام خمینی (ره)
7- قول صاحب جواهر
8- قول آیت الله احمد حسینی شیرازی
9- نظر نگارنده
بخش سوم: وقف بر نفس از دیدگاه قانون مدنی
نتیجه
منابع و ماخذ
مقدمه:
باتوجه به توصیههای ائمه اطهار بروقف و نیز اهداف بالایی که وقف در جامعه ممکن است داشته باشد. رسیدگی و تجزیهو تحلیل این امر در جامعة امروزی ما که ؟؟ به این امر است امری ضروری به نظر میرسد و از آنجا که وقف نهادی بسیار گسترده و احکام مفصل و کاملی را هم در فقه و هم در قانون به خود اختصاص داده است لذا رسیدگی و بررسی همة احکام آن بسیار کاربر است و از حوصلة این مقاله خارج است در ضمن پرورش یک موضوع جزئی می تواند آثار مفیدتری داشته باشد چون ابعاد گوناگون را می توان مورد بحث قرار داد لذا ما در این تحقیق کوتاه بر آن شدیم که موضوع وقف بر نفس که یک جزء کوچک از مسائل مربوط را به به وقف را تشکیل می دهد به طور مفصل هم از دیدگاه قانون مدنی و هم از دیدگاه فقه اعم از عامه و شیعه تحلیل کنیم و در نهایت به یک نتیجهگیری برسیم که ما را در بحث قضا، وکالت یا هر حرفة دیگر که مربوط به این امر است یاری دهد، انشاء الله که چنین باشد.
در احکام و شرایط وقف در یک دستهبندی به شرایط موقوف علیهم پرداخته می شود از آن جمله اینکه موقوف علیهم باید موجود باشند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
نسبت وصیت و ارث در فقه اسلامی
ارث در میان غربیها تابع وصیت و داخل در باب وصیت است، در صورتی که می دانیم ارث در اسلام غیر از وصیت است. وصیت حق مالک است و ارث حکم فرضی الهی خارج از اختیار مورث. در غرب یک شخص می تواند تمام دارایی خود را به شخص دلخواه خود حتی به سگ خود یا گربه عزیز خود به عنوان ارث منتقل کند، اما در اسلام اینچنین آزادی وجود ندارد و ثروت خواه ناخواه به نسبتهای معین میان فرزندان و پدر و مادر و همسر، تقسیم و تجزیه می شود. از قانون ارث تنها یک عده از بستگان آنهم روى حساب معینى بهره مند مى شوند در حالى که شاید عده دیگرى از فامیل، و احیانا بعضى از دوستان و آشنایان نزدیک، نیاز مبرمى به کمکهاى مالى داشته باشند.و نیز در مورد بعضى از وارثان گاه مبلغ ارث پاسخگوى نیاز آنها نیست، جامعیت قوانین اسلام اجازه نمى دهد که این خلاها پر نشود، به همین جهت در کنار قانون ارث قانون وصیت را قرار داده و به مسلمانان اجازه مى دهد نسبت به یک سوم از اموال خود (براى بعد از مرگ) خویش تصمیم بگیرند.
از اینها گذشته گاه انسان مایل است کارهاى خیرى انجام دهد اما در زمان حیاتش به خاطر نیازهاى مالى خودش موفق به این امر نیست، منطق عقل ایجاب مى کند که او از اموالى که زحمت تحصیل آن را کشیده براى انجام این کارهاى خیر لا اقل براى بعد از مرگش محروم نماند.مجموع این امور موجب شده است که قانون وصیت در اسلام تشریع گردد و آن را با جمله حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ تاکید فرموده است.خداوند در قرآن می فرماید:«کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ (بقره،180) :بر شما نوشته شده، هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر چیز خوبى از خود بجاى گذارده، وصیت براى پدر و مادر و نزدیکان بطور شایسته کند، این حقى است بر پرهیزکاران.در این آیه به جاى کلمه" مال" کلمه" خیر" گفته شده است فرموده اگر" چیز خوبى" از خود به یادگار گذارده وصیت کند.
این تعبیر نشان مى دهد که اسلام ثروت و سرمایه اى را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع به کار گرفته شود خیر و برکت مى داند و بر افکار نادرست آنها که ذات ثروت را چیز بدى مى دانند خط بطلان مى کشد و از زاهد نمایان منحرفى که روح اسلام را درک نکرده و زهد را با فقر مساوى مى دانند و افکارشان سبب رکود جامعه اسلامى و پیشرفت استثمارگران مى شود بیزار است.ضمنا این تعبیر اشاره لطیفى به مشروع بودن ثروت است، زیرا اموال نامشروعى که انسان از خود به یادگار مى گذارد خیر نیست بلکه شر و نکبت است.
از بعضى از روایات نیز استفاده مى شود که از تعبیر" خیر" چنین به دست مى آید که اموال قابل ملاحظه اى باشد، و الا اموال مختصر احتیاج به وصیت ندارد، همان بهتر که ورثه آن را طبق قانون ارث در میان خود تقسیم کنند، و به تعبیر دیگر مال مختصر چیزى نیست که انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصیت جدا کنند « تفسیر نور الثقلین جلد 1 صفحه 159».مقید ساختن وصیت در آیه فوق با قید" بالمعروف" اشاره به این است که وصیت باید از هر جهت عقل پسند باشد، زیرا" معروف" به معنى شناخته شده براى عقل و خرد است.
خداوند در سوره نساء آیات 11 تا 12 می فرماید:«یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ فَإِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ إِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ کانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِی بِها أَوْ دَیْنٍ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ لا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً (نساء،11) وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ أَزْواجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَیْنٍ وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصى بِها أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ وَصِیَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ (نساء،12): خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش میکند که (از میراث) براى پسر به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما (دو دختر و) بیش از دو دختر بوده باشد دو سوم میراث از آن آنها است و اگر یکى بوده باشد نیمى (از میراث) از آن او است، و براى پدر و مادر او (کسى که از دنیا رفته) هر کدام یک ششم میراث است اگر فرزندى داشته باشد و اگر فرزندى نداشته باشد و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
اثر متقابل فقه و اخلاق در یکدیگر
داود الهامى
نیروى اخلاقى; ضامن اجراى احکام فقهى
بـراى عمل شدن بـه قانون, تـنها اعلان حکم و وجود قوه اجرائیه کافى نیست, بلکه آنچه قانون را در سطح فرد و جامعه در هر شرائط منشإ اثر مى سازد, وجود نیروى اخلاقى و تـعهد فردى و جمعى است و این نوع ضامن اجرا در درون ذات افراد و پیوسته بـا ایشان همراه است.
قوانینى که در دنیا موجـود هستـند, از لحاظ غرض و هدف بـر دو گونه است:
1 - قوانینى که غایت آنها رفع هرج و مرج و حـفظ امنیت جـامعه است.
2 - قوانینى که غایت و غرض آنها, علاوه بـر امنیت جامعه, وصول بشر است به نهایت درجه سعادت.
فقه اسلامى یکى از اینگونه قوانینى است که بـه نام قانون الهى به جامعه بشرى اعطإ شده و عمل بـه این قانون سعادت حقیقى بـشر را از هر لحاظ تإمین مى کند 1.
از اینجـاست که اهمیت ((قانون دینى)) بـر ((قانون مدنى)) بـه خوبى آشکار مى گردد در واقع, ((حکم)) در دین بـه صورت ((وظیفه)) درمىآید و در ((قانون)) بـه صـورت ((مقـررات)) اجـرإ مى شـود و معلوم اسـت که رعایت مقرراتـى که قانون تـعـیین مى کند بـا اداى وظیفه اى که دین تـکلیف مى کند, چه اندازه متـفاوت است و از همین تفاوت اختلاف فاحشى نیز در تـإمین سعادت جوامع پـدیدار مى گردد.
این است که دادستان اسبق دیوان کشور ایالات متحده آمریکا نظر به همین مزیت است که پـیروان این شریعت اطاعت از دستـورات دینى را یک نوع فریضه وجـدانى و واجـب دینى مى شناسند و احکام آن را بـه دیده قداست و احترام مى نگرند در صورتى که قوانین وضعى و نظامات بشرى در نظر مردم هیچگونه قداست و روحانیتى ندارند و چه بـسا که بـسـیارى از احـکام و مقررات آن را بـه عنوان بـارى گران تـلقى مى کنند و به هر وسیله و از هر راه که میسر باشد, از زیربـار آن مى گریزند ولى شریعت آسمانى اسلام, در نظر پیروان آن, پرتو اراده و مظهر رضاى خالق است و از این جهت تخلف از احکام آن بـه عقیده مسلمانان, گناهى بزرگ و مستوجب کیفر است چنانکه دکتر
((عبدالفتاح عبدالباقى)) که یکى از اعلام حقوق و رجال قانون عصر حاضر مى باشد, به همین مناسبت مى گوید:
((در قوانین وضعى سزاى جرم همراه جـرم است الا این که این سزا همیشه سزاى دنیوى اسـت زیرا واضع قانون وضعى; طبـعا مالک آخـرت نیست و نتیجه اینگونه کیفر دادن این است که هرکس بتواند خود را به گریزگاه قانون برساند, مجرم محسوب نمى شود)) 2.
و نیز دکتر ((محمد یوسف موسى)) در کتاب ((الفقه الاسلامى)) پـس از نقل این بیان مى افزاید:
((اما قانون آسمانى, که عالیترین نمونه آن فقه اسلامى است, در خـصـوص سـزاى اعمال راه و رسـمى دیگر دارد زیرا هم در این دنیا پـاداش و کیفر مى دهد و هم در آخرت. و جزاى اخروى همیشه بـزرگتر از جزاى دنیوى است و بـه همین جهت شخص معتـقد همیشه وجود پـلیس سرى را در نهاد خـود احـساس مى کند که خـود را از اطاعت اوامر و نواهى او ناگزیر مى بـیند هرچـند که در این دنیا فـرار از کیفـر براى او میسر باشد...)) 3.
از این جـاسـت که دادسـتـان دیوان کشـور ایالات متـحـده آمریکا ((رابـرت هوگوت جکسون)) در مقام مقایسه میان احکام دینى اسلام و حقوق مدنى آمریکا, مى گوید:
((قانون در آمریکا فقط یک تماس محدودى بـا اجراى وظایف اخلاقى دارد, در حـقیقت یک شخـص آمریکائى در همان حـال که ممکن است یک فرد مطیع قانون بـاشد, ممکن است یک فرد پست و فاسدى هم, از حیث اخـلاق بـاشد. ولى بـرعکس آن, در قوانین اسلامى, سرچـشمه و منبـع قانون اراده خدا اسـت اراده اى که بـه رسـول او محـمد(ص)مکشوف و عیان گردیده اسـت این قانون و این اراده الهى, تـمام مومنان را جـامعه واحـدى مى شناسـد, در اینجـا مذهب, نیروى صحـیح و سـالم, التـصـادق دهنده جـماعـت مى بـاشـد نه ملیت و حـدود جـغرافیایى.
در اینجا خود دولت هم مطیع و فرمانبر دار قرآن است... به نظر مومن, این جهان دهلیزى است به جهان دیگر که جهان بـهتر بـاشد و قرآن قواعد و قوانین و طرز سـلوک افراد را نسـبـت بـه یکدیگر و نسبت به اجتـماع آنها معین مى کند تـا آن تـحول سالم را, از این عالم بـه عـالم دیگر, تـإمین نماید. غیر ممکن اسـت تـئوریها و نظریات سیاسى و یا قضایى را از تـعلیمات پـیامبـر تـفکیک نمود, تعلیماتى که طرز رفتار را نسبت به اصول مذهبى و طرز زندگى شخصى و اجتـماعى و سیاسى همه را تـعیین مى کند. این تـعلیمات بـیشتـر وظیفه و تکلیف براى انسان تـعیین مى کند تـا حقوق. یعنى تـعهدات اخلاقى که فرد ملزم به اجراى آن مى بـاشد, بـیشتر مطمع نظر است و هیچ مقامى هم, در روى زمین نمى تـواند فرد را از انجـام آن معاف بدارد و اگر از اطاعت سرپیچى کند, حیات آینده خود را به مخاطره انداخته است)) 4.
زمینه سازى براى پذیرش احکام
براى این که قانونگذار, از وضع قانون بـه نتیجه مطلوب بـرسد, تنها دقت در تحسین و تحکیم قانون کافى نیست, بلکه علاوه بر این, لازم اسـت که قانونگذار از طرف کسـانى که قانون بـراى ایشان وضع شده, اطمینان حاصل نماید بـه این معنى که ضامن اجـرائى در داخل قلوب و نفوس ایشان بـگمارد و شک نیسـت که ضامن اجـراى هر قانون ایمان مردم بـه عدالت قانون و خشنودى از مقررات آن است. چنانکه از قرآن و سنت استفاده مى شود, تشریعات اسلامى بیش از هر شریعت و قانون از این مزیت برخوردار است زیرا احکام و تکالیف خود را بر پـایه هاى محکم و ایمان و اعتقاد اشخاص استوار ساخته است و علاوه بـر این, زمینه سازى کلى بـه منظور جلب قبـول و کسب پذیرش مردم, بـراى یکایک احکام بـه