لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ورود اندیشه های نو
مهدی نوریروشنفکران ایراندر عصر مشروطیتنویسنده؛ لطف الله آجدانیناشر؛ اخترانقیمت؛ 2400تومانوسط هیاهوی تحریریه و اره بده، تیشه بگیرهای مطبوعاتی، لطف الله آجدانی تلفن کرد. می خواست بگوید کتاب «روشنفکران ایران در عصر مشروطیت» اش را اختران منتشر کرده است و البته خبرش چندان تازه نبود. کتابش را دیده بودیم و قرار بود معرفی اش کنیم. اما آجدانی در اقدامی غیرقابل انتظار، اصرار و ابرام کرد که هرچه می توانید کتاب مرا نقد کنید. ما هم نه برای اینکه از خجالت او درآییم، که به خاطر اینکه بگوییم صفحه کتاب اگر نقد نکند به کاری نمی آید، اندکی جدی تر از معمول با کتابش برخورد کرده ایم. فقط امیدواریم جوابیه اش آنقدر بلند نباشد که مجبور باشیم ویژه نامه کتاب منتشر کنیم. به امید روزی که هر نویسنده یک تلفن به تحریریه یک روزنامه بزند و...
دوره قاجار گذشته از فراز و نشیب های بسیاری که داشت، فصول جدیدی را در تاریخ ایران گشود. یکی از این فصول پیدایش روشنفکرانی بود که ضمن انتقاد از جامعه استبدادزده ایران تلاش می کردند تا آن را از بن بستی که گرفتارش شده بود رها سازند. داستان این روشنفکران و تلاش هایشان و مخالفت هایی که از هر طرف با آنها می شد، از بخش های خواندنی و در عین حال دردناک تاریخ ایران در عصر قاجار است. در سال های اخیر پژوهش های بسیاری در مورد این طبقه نوظهور صورت گرفته و کتاب «روشنفکران ایران در عصر مشروطیت» نیز تلاشی در این راستاست. لطف الله آجدانی در فصول هفت گانه کتاب خود کوشیده تا ضمن بررسی دیدگاه های این روشنفکران و تلقی آنها از مفاهیمی همچون حکومت و آزادی، تقابل آنها با دیگر طبقات اجتماع، علی الخصوص روحانیون را مورد کند و کاو قرار دهد. آن طور که خود آجدانی در مقدمه کتاب ذکر کرده، تلا ش اش این است که با بررسی انتقادی اسناد، مدارک و منابع، ضمن یافتن پاسخ برخی از پرسش ها و طرح پرسش های جدید، دریچه ای بر شناخت مبانی فکری و نقش سیاسی روشنفکران ایران در عصر مشروطه بگشاید. اما این کتاب کاستی هایی دارد که به دو نمونه از آن اشاره می شود. البته پیش از پرداختن به این دو مورد این نکته نیز باید گفته شود که کتاب به رغم حجم نسبتاً کمی که دارد، پر از تکرار مکررات است. آنچه در فصل اول کتاب «درآمدی بر جنبش تجدد و اصلاحات در عصر قاجاریه» گفته شده با اندکی تغییر در فصل چهارم «غرب از دیدگاه روشنفکران ایران» نیز آمده است. این تکرارها به حدی است که مثلاً پاراگراف دوم صفحه 17 که پاراگرافی نسبتاً طولانی است، عیناً در صفحه 93 نیز آمده و البته باید توجه داشت که گفته های خود مولف است و نه نقل قول. اما برخی از نقل قول ها هم به کرات در کتاب تکرار شده است.1- آنچه در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم ویژگی جامعه ایران به شمار می آمد، عقب ماندگی در همه زمینه ها بود. نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همه ناکارآمد بودند و گویی ایران به سیاهچال تاریخ افتاده بود. در همین زمان بورژوازی غربی راه پیشرفت را به سرعت طی می کرد و علم و تکنولوژی در حال شکوفایی بود. در چنین شرایطی جنگ های ایران و روس تلنگری بود برای دولت قاجار تا دست به اصلاحاتی در ساختار خود بزند.از سوی دیگر در همین زمان است که نخستین گروه از «اندیشه گران» ایرانی با سفر به برخی از کشورهای اروپایی و کشورهایی همچون هند و عثمانی که تحت تاثیر فرهنگ غربی قرار داشتند، زمینه ای برای آگاهی از غرب و پیشرفت های آن فراهم کردند. عبداللطیف موسوی شوشتری، میرزاابوالحسن ایلچی، سلطان الواعظین و میرزاصالح شیرازی از جمله مهم ترین این پیشگامان بودند. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که ما از نخستین کسانی که راهی غرب شده و مشاهدات خود از فرنگ را برای ما به یادگار گذاشته اند، چه انتظاری داریم؟ آجدانی در کتابش آورده که مثلاً عبداللطیف شوشتری به پیشرفت های علمی غرب در زمینه های مختلفی چون پزشکی، صنایع، امور نظامی و اصلاحات مذهبی اشاره کرده یا مثلاً ابوالحسن ایلچی از شیوه های نوین اداری انگلیس و حکومت دموکراسی پارلمانی در غرب و نقش مردم و نمایندگان آن در تصمیم گیری های حکومت سخن به میان آورده است. آجدانی با ارجاعات فراوان به عبدالهادی حائری از این گروه پیشگام خرده گرفته که چرا به رویه استعماری غرب توجه نکرده اند، چرا به مبانی پیشرفت غرب توجه نکرده اند و چراهای دیگر. بهتر است قسمتی از گفته های مولف را عیناً نقل کنیم؛ «در واقع آنان، هم از شناخت و آگاهی لازم و بسنده درباره علل و عوامل عقب ماندگی ایران و هم از علل و ریشه های پیشرفت غرب و مقدمات و بستری که آن پیشرفت ها در آن زایش و پویش گرفت و هم از شناخت نقادانه از ماهیت و مبانی فرهنگ و تمدن غرب بازماندند و نتوانستند سرمایه درخشانی در این زمینه برای ایران و ایرانیان روزگار خود و پس از آن برجای نهند.»این قضاوت مولف است نسبت به کسانی که از جامعه بسته و استبدادزده ایران، بدون هیچ گونه شناخت نسبت به غرب راهی آن سرزمین ها شدند و آنقدر جسارت داشتند که نام کتاب خود را «حیرت نامه» بگذارند. پرسش این است که آیا این اشخاص با مسوولیت روشنفکری راهی غرب شدند که امروز از آنها خرده می گیریم که چرا غرب را درست و اساسی نشناخته اند. این اشخاص در روزگار سیاهی که در آن زندگی می کردند، بالاتر از آنچه از آنها انتظار می رفت انجام دادند و این از عدم درک ما نسبت به موقعیت آنان است که ما امروز به این شکل غیرعلمی به نقد آنها بپردازیم. آجدانی بارها به انتقاد از میرزاابوالحسن ایلچی پرداخته که دچار غرب زدگی شده و دائم به توصیف زیبارویان انگلیسی پرداخته، اما نکته جالب اینجاست که گفته شده میرزاابوالحسن ایلچی هم در فرنگستان کلی طرفدار داشته و ظاهراً زنان انگلیسی هم در برخورد با جناب ایلچی شرق زده شده بودند، پس این به آن در.2- لطف الله آجدانی در کتاب خود ضمن بیان اینکه روشنفکران قاجار مشروطیت پارلمانی را نظامی مناسب برای جایگزینی استبداد مطلقه می دانستند، آخوندزاده، طالبوف، ملکم خان و مستشارالدوله را اصلی ترین نظریه پردازان و حامیان مشروطیت پارلمانی می داند و در بخش های مختلف کتاب به بررسی و نقد آرای آنها می پردازد. تکلیف میرزافتحعلی آخوندزاده که روشن است. او همان طور که آجدانی گفته «یک سکولار مصمم و از مدافعان سرسخت قانون اساسی دنیوی و هوادار جدی تفکیک مطلق سیاست و دیانت از یکدیگر و مخالف نفوذ و دخالت شرعی و روحانی در حکومت و سیاست بود.» آخوندزاده حاضر نبود از مواضع خود عقب نشینی کند و حتی با آن دسته از روشنفکران که تلاش می کردند با تقلیل مفاهیم و نهادهای جدید سیاسی آن را با اسلام هماهنگ سازند، به شدت مخالفت می کرد.اما انتقادهای مولف به ملکم خان و یوسف خان مستشارالدوله کمی تامل برانگیز است. او انتقاد می کند که دفاع آنها از نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی غربی بر شالوده محافظه کاری مصلحت اندیشانه و البته توام با برخی گرایش های غیرواقع بینانه برای تطبیق اسلام و دموکراسی غربی است. آجدانی در پایان کتاب خود به نتیجه ای پرسش برانگیز رسیده است؛ «اگر پاره ای افراطی گری در شیوه فکری روشنفکرانی چون میرزافتحعلی آخوندزاده با برانگیختن واکنش متقابل عالمان دینی سنت گرای و نیز ایجاد بیم و نگرانی و گاه برانگیختن احساسات ضدروشنفکری در میان گروه هایی از نیروهای مذهبی معتدل، هرگونه امکان معرفی صحیح مفاهیم و نهادهای جدید در جامعه ایران را سلب کرد و با دشواری روبه رو ساخت، همانندسازی ها و تطبیق دادن های غیرواقعی و بی بنیاد آن مفاهیم و نهادها با قوانین و احکام شرعی که از سوی روشنفکرانی چون مستشارالدوله و ملکم خان مطرح شد و مورد استقبال گروه هایی از علمای دینی و نیروهای مذهبی مشروطه طلب ایران نیز قرار گرفت، صورت دیگری از بدفهمی تجدد بود که بسیاری از روشنفکران ایران را، تا حدود زیاد، و با درجاتی متفاوت، از امکان شناخت و نقد هرچه صحیح تر سنت و تجدد در ایران، دور ساخت.» امروز ما می توانیم پرسش های روشنفکران آن روز ایران را به شکل زیرا صورت بندی کنیم؛پرسش اول؛ آیا جامعه ایران نیاز به خونی تازه در رگ های فرسوده اش داشت یا خیر؟ قطعاً بله، با توصیفی که آجدانی هم از وضعیت ایران کرده، تجدد و ورود اندیشه های نو بسیار ضروری بوده است.پرسش دوم؛ آیا حکومت قاجار خود می توانست بانی این اصلاح شود؟بله، اما از آنجا که برای حاکمان قاجار، حفظ قدرت بالاتر از هرچیز بود، نتایج این اصلاحات چندان چشمگیر نبود.پرسش سوم؛ آیا علما به عنوان یکی از جریان های تاثیرگذار در روند تحولات اجتماعی، تجدد و ورود اندیشه های تازه را مثبت قلمداد می کردند؟قطعاً خیر.پرسش چهارم؛ این اندیشه های نو و تجددطلبانه از کجا باید گرفته می شد؟ ظاهراً از غرب، زیرا در آن زمان کشورهای «راقیه» همه غربی بودند.حالا شما تصور کنید که کسانی همچون ملکم خان و یوسف خان مستشارالدوله آگاهند که باید تغییرات اساسی در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران به وجود بیاید، آنها غرب را دیده اند و می دانند که در شرایط حاضر الگوی مناسب برای ایران نظام دموکراتیک مغرب زمین است. از سوی دیگر آگاهند که حکومت استبدادی قاجار موانع اساسی در مقابل این پروژه نوسازی هستند. پس چاره چیست؟ آیا باید همه چیز را کنار گذاشت؟ چاره را مستشارالدوله در نامه ای که به میرزافتحعلی آخوندزاده نوشته این طور دیده است؛ «کتاب روح الاسلام غیک کلمهف ان شاءالله تا دو ماه تمام می شود... خوب نسخه است. یعنی به جمیع اسباب ترقی و سیویلیزاسیون، از قرآن مجید و احادیث صحیح، آیات و براهین پیدا کرده ام که دیگر نگویند فلان چیز مخالف آیین اسلام یا آیین اسلام مانع ترقی و سیویلیزاسیون است.» آقای آجدانی نوشته که این تقلیل مفاهیم باعث شد که در دوران مشروطه برخی از علما و روحانیون مشروطه خواه نیز در تعریف مفاهیم جدید گرفتار اشتباه شوند اما ایشان مشخص نکرده اند که این اندیشه های نو باید چگونه وارد می شدند که نه با مقاومت همه جانبه روبه رو شوند و نه دچار کج فهمی شوند. آیا وضعیت دردناک ایران در دوره قاجار اجازه می داد که این روشنفکران ابتدا به شناخت درست غرب و رویه های چندگانه آن - اعم از رویه دموکراتیک و تکنولوژیک و رویه استعماری - بپردازند و سپس جامعه ایران و سنت های حاکم بر آن را به خوبی بشناسند و آنگاه این پروسه تجدد و اصلاح را با توجه به فضای اسلامی جامه عمل بپوشانند؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 109 صفحه
قسمتی از متن .doc :
امروزه صنعت خودروسازی در تمامی کشورهای صنعتی پیشرفته از جمله صنایع اساسی ومهم است. به عنوان مثال 10 درصد از ارزش افزوده صنعتی و همچنین 10 درصد اشتغالصنعتی کشورهایی مانند ژاپن و آمریکا از قبل این صنعت ایجاد میگردد.
با توجه به اهمیت این صنعت و وجود عوامل عدیده رشد و پویایی صنعت خودروسازی همچونتقاضای کافی در مقیاس اقتصادی، صنایع جانبی و حامی، تکنولوژی مرتبط و... در ایران امیدمیرود با همت و تلاش دستاندکاران و پشتیبانی مسؤولان محترم نظام مقدس جمهوریاسلامی ایران، صنعت خودروسازی در روند رشد شتابان خود علاوه بر پاسخگویی مناسب بهتقاضای بازار داخلی و بازارهای خارجی به خصوص جماهیر تازه استقلال یافته آسیای میانه وحوزه خلیج فارس به صنعتی شدن و ورود فعالانه کشور به بازارهای جهانی کمک موثر نماید وبا صدور قطعات و محصولات صنعتی میتوانیم کشور را از وابستگی با ارز نفت که دایم درنوسان است، نجات دهیم.
شرکت سایپا یکی از این شرکتها میباشد که برای بهبود جامعه و مواردی که در بالا ذکر شد درجامعه تلاش میکند.
تاریخچه سایپا:
بخش اول: ورود خودرو به ایران
کلیات: با اختراع موتورهای چهار زمانه درون سوز در نیمه دوم قرن 19 و تکمیل آن متناسب باپیشرفتهای دانش بشری و سرانجام تولید انبوه انواع خودروها در اوایل قرن بیستم، موارداستفاده اتومبیل به عنوان وسیلهای لوکس و تجملی جهت گشت و گذار آخر هفته و نشان دادنبرتری و منزلت اجتماعی مالک آن تغییر یافت و به صورت وسیلهای ضروری برای رتق و فتقمشکلات روزمره زندگی بخصوص در شهرهای رو به گسترش درآمد و گسترش زندگیشهرنشینی نیز بر ضرورت تولید بیشتر و متنوعتر انواع خودرو تأثیر نهاد.
در ایران نیز متناسب با افزایش ارتباط خارجی و توسعه زندگی شهرنشینی، مورد استفادهاتومبیل به عنوان یک کالای لوکس و سپس با تأخیر نسبتاً طولانی به عنوان یک کالای ضروریمشهود است. براساس اطلاعات موجود، مظفرالدین شاه اولین پادشاهی بود که اقدام به خریداتومبیل کرد. او در نخستین سفرش به فرنگ، دستور خرید اتومبیل مورد علاقهاش را صادرمینماید و سعدالدوله وزیر مختار ایران در بلژیک را مسؤول این امر میگرداند. به هر حالاتومبیلی با سلیقه شاه ایران خریداری و به همراه راننده بلژیکی که به همین منظور استخدام شدهبود، از راه دریا ارسال میگردد تا قبل از مراجعت شاه به پایتخت، او سوار بر این اتومبیل واردتهران شود. هرچند که این اتومبیل اولین خودرو وارد شده به خاک ایران نبود اما تمایل و رغبتشاه به اتومبیل، موجب ترغیب سایرین به خصوص متمولان و دربار ایران به خرید اتومبیلجهت ابراز برتری اجتماعی گردید. عدم وجود راههای مناسب برای تردد خودروها در ایران وحتی در تهران، قیمت نسبتاً بالای اتومبیل و آشفتگیهای مالی و اقتصادی ایران آن روز، از جملهموانع عمده ورود خودرو به میزان زیاد در عهد قاجاریه بود. واردات خودرو به ایران پس از سال1300 با توجه به افزایش ارتباط بینالمللی و بهبود راههای مواصلاتی تا حدودی رشد یافت امارشد بیشتر روند واردات خودرو مربوط به سالیان پس از جنگ جهانی دوم بود، به طوری کهبراساس آمار و ارقام موجود واردات خودرو به ایران طی سال 1334 بالغ بر ده هزار دستگاهخودرو با ارزش دو میلیارد و دویست و پنج میلیون ریال بوده است.
تولید اتومبیل به صورت مونتاژ
از سال 1337 به دنبال افزایش روز افزون تقاضای خرید خودرو، اندیشه ساخت اتومبیل البته بهصورت مونتاژ در کشور نضج گرفت، اما اقدامات عملی در این زمینه با صدور تصویبنامهایدر سال 1342 از سوی وزارت اقتصاد در خصوص چگونگی شرایط صدور پروانه ساختخودرو صورت پذیرفت. پس از صدور تصویبنامه مزبور افرادی با مشارکت برخی ازشرکتهای خودروساز خارجی تقاضای صدور پروانه تأسیس شرکت سهامی تولید خودرو. رانمودند. از تقاضای پذیرفته شده در آن زمان میتوان به صدور پروانه تأسیس برای شرکتهایایران ناسیونال (ایران خودروی فعلی) شرکت سهامی ایران تولید اتومبیلهای سیتروئن(سایپای فعلی) و جنرال موتورز ایران (پارس خودرو فعلی) اشاره نمود.
تأسیس شرکت سهامی ایران
تولید اتومبیلهای ستروئن
شرکت سهامی ایرانی تولید اتومبیلهای سیتروئن در سال 1344 در زمینی با مساحت 240 هزارمتر مربع و زیربنای 20 هزار متر با سرمایه اولیه 160 میلیون ریال تأسیس گردید. این شرکت درتاریخ 15 اسفندماه 1345 تحت شماره 1331 در اداره ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی تهران ثبتو در اواخر 1347 با شماره پروانه 32109 با مشارکت شرکت ستروئن فرانسوی به مرحله بهرهبرداری رسید.
به موجب پروانه تأسیس صادره از سوی وزارت اقتصاد در سال 1344 با تأسیس کارخانهساخت و بهره برداری اتومبیل سواری بیابانی به ظرفیت سالیانه چهار هزار و پانصد دستگاه وپس از اجرای کامل ضوابط ساخت تولید در حد نیازمندیهای بازار موافقت گردیده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ورود اندیشه های نو
مهدی نوریروشنفکران ایراندر عصر مشروطیتنویسنده؛ لطف الله آجدانیناشر؛ اخترانقیمت؛ 2400تومانوسط هیاهوی تحریریه و اره بده، تیشه بگیرهای مطبوعاتی، لطف الله آجدانی تلفن کرد. می خواست بگوید کتاب «روشنفکران ایران در عصر مشروطیت» اش را اختران منتشر کرده است و البته خبرش چندان تازه نبود. کتابش را دیده بودیم و قرار بود معرفی اش کنیم. اما آجدانی در اقدامی غیرقابل انتظار، اصرار و ابرام کرد که هرچه می توانید کتاب مرا نقد کنید. ما هم نه برای اینکه از خجالت او درآییم، که به خاطر اینکه بگوییم صفحه کتاب اگر نقد نکند به کاری نمی آید، اندکی جدی تر از معمول با کتابش برخورد کرده ایم. فقط امیدواریم جوابیه اش آنقدر بلند نباشد که مجبور باشیم ویژه نامه کتاب منتشر کنیم. به امید روزی که هر نویسنده یک تلفن به تحریریه یک روزنامه بزند و...
دوره قاجار گذشته از فراز و نشیب های بسیاری که داشت، فصول جدیدی را در تاریخ ایران گشود. یکی از این فصول پیدایش روشنفکرانی بود که ضمن انتقاد از جامعه استبدادزده ایران تلاش می کردند تا آن را از بن بستی که گرفتارش شده بود رها سازند. داستان این روشنفکران و تلاش هایشان و مخالفت هایی که از هر طرف با آنها می شد، از بخش های خواندنی و در عین حال دردناک تاریخ ایران در عصر قاجار است. در سال های اخیر پژوهش های بسیاری در مورد این طبقه نوظهور صورت گرفته و کتاب «روشنفکران ایران در عصر مشروطیت» نیز تلاشی در این راستاست. لطف الله آجدانی در فصول هفت گانه کتاب خود کوشیده تا ضمن بررسی دیدگاه های این روشنفکران و تلقی آنها از مفاهیمی همچون حکومت و آزادی، تقابل آنها با دیگر طبقات اجتماع، علی الخصوص روحانیون را مورد کند و کاو قرار دهد. آن طور که خود آجدانی در مقدمه کتاب ذکر کرده، تلا ش اش این است که با بررسی انتقادی اسناد، مدارک و منابع، ضمن یافتن پاسخ برخی از پرسش ها و طرح پرسش های جدید، دریچه ای بر شناخت مبانی فکری و نقش سیاسی روشنفکران ایران در عصر مشروطه بگشاید. اما این کتاب کاستی هایی دارد که به دو نمونه از آن اشاره می شود. البته پیش از پرداختن به این دو مورد این نکته نیز باید گفته شود که کتاب به رغم حجم نسبتاً کمی که دارد، پر از تکرار مکررات است. آنچه در فصل اول کتاب «درآمدی بر جنبش تجدد و اصلاحات در عصر قاجاریه» گفته شده با اندکی تغییر در فصل چهارم «غرب از دیدگاه روشنفکران ایران» نیز آمده است. این تکرارها به حدی است که مثلاً پاراگراف دوم صفحه 17 که پاراگرافی نسبتاً طولانی است، عیناً در صفحه 93 نیز آمده و البته باید توجه داشت که گفته های خود مولف است و نه نقل قول. اما برخی از نقل قول ها هم به کرات در کتاب تکرار شده است.1- آنچه در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم ویژگی جامعه ایران به شمار می آمد، عقب ماندگی در همه زمینه ها بود. نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همه ناکارآمد بودند و گویی ایران به سیاهچال تاریخ افتاده بود. در همین زمان بورژوازی غربی راه پیشرفت را به سرعت طی می کرد و علم و تکنولوژی در حال شکوفایی بود. در چنین شرایطی جنگ های ایران و روس تلنگری بود برای دولت قاجار تا دست به اصلاحاتی در ساختار خود بزند.از سوی دیگر در همین زمان است که نخستین گروه از «اندیشه گران» ایرانی با سفر به برخی از کشورهای اروپایی و کشورهایی همچون هند و عثمانی که تحت تاثیر فرهنگ غربی قرار داشتند، زمینه ای برای آگاهی از غرب و پیشرفت های آن فراهم کردند. عبداللطیف موسوی شوشتری، میرزاابوالحسن ایلچی، سلطان الواعظین و میرزاصالح شیرازی از جمله مهم ترین این پیشگامان بودند. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که ما از نخستین کسانی که راهی غرب شده و مشاهدات خود از فرنگ را برای ما به یادگار گذاشته اند، چه انتظاری داریم؟ آجدانی در کتابش آورده که مثلاً عبداللطیف شوشتری به پیشرفت های علمی غرب در زمینه های مختلفی چون پزشکی، صنایع، امور نظامی و اصلاحات مذهبی اشاره کرده یا مثلاً ابوالحسن ایلچی از شیوه های نوین اداری انگلیس و حکومت دموکراسی پارلمانی در غرب و نقش مردم و نمایندگان آن در تصمیم گیری های حکومت سخن به میان آورده است. آجدانی با ارجاعات فراوان به عبدالهادی حائری از این گروه پیشگام خرده گرفته که چرا به رویه استعماری غرب توجه نکرده اند، چرا به مبانی پیشرفت غرب توجه نکرده اند و چراهای دیگر. بهتر است قسمتی از گفته های مولف را عیناً نقل کنیم؛ «در واقع آنان، هم از شناخت و آگاهی لازم و بسنده درباره علل و عوامل عقب ماندگی ایران و هم از علل و ریشه های پیشرفت غرب و مقدمات و بستری که آن پیشرفت ها در آن زایش و پویش گرفت و هم از شناخت نقادانه از ماهیت و مبانی فرهنگ و تمدن غرب بازماندند و نتوانستند سرمایه درخشانی در این زمینه برای ایران و ایرانیان روزگار خود و پس از آن برجای نهند.»این قضاوت مولف است نسبت به کسانی که از جامعه بسته و استبدادزده ایران، بدون هیچ گونه شناخت نسبت به غرب راهی آن سرزمین ها شدند و آنقدر جسارت داشتند که نام کتاب خود را «حیرت نامه» بگذارند. پرسش این است که آیا این اشخاص با مسوولیت روشنفکری راهی غرب شدند که امروز از آنها خرده می گیریم که چرا غرب را درست و اساسی نشناخته اند. این اشخاص در روزگار سیاهی که در آن زندگی می کردند، بالاتر از آنچه از آنها انتظار می رفت انجام دادند و این از عدم درک ما نسبت به موقعیت آنان است که ما امروز به این شکل غیرعلمی به نقد آنها بپردازیم. آجدانی بارها به انتقاد از میرزاابوالحسن ایلچی پرداخته که دچار غرب زدگی شده و دائم به توصیف زیبارویان انگلیسی پرداخته، اما نکته جالب اینجاست که گفته شده میرزاابوالحسن ایلچی هم در فرنگستان کلی طرفدار داشته و ظاهراً زنان انگلیسی هم در برخورد با جناب ایلچی شرق زده شده بودند، پس این به آن در.2- لطف الله آجدانی در کتاب خود ضمن بیان اینکه روشنفکران قاجار مشروطیت پارلمانی را نظامی مناسب برای جایگزینی استبداد مطلقه می دانستند، آخوندزاده، طالبوف، ملکم خان و مستشارالدوله را اصلی ترین نظریه پردازان و حامیان مشروطیت پارلمانی می داند و در بخش های مختلف کتاب به بررسی و نقد آرای آنها می پردازد. تکلیف میرزافتحعلی آخوندزاده که روشن است. او همان طور که آجدانی گفته «یک سکولار مصمم و از مدافعان سرسخت قانون اساسی دنیوی و هوادار جدی تفکیک مطلق سیاست و دیانت از یکدیگر و مخالف نفوذ و دخالت شرعی و روحانی در حکومت و سیاست بود.» آخوندزاده حاضر نبود از مواضع خود عقب نشینی کند و حتی با آن دسته از روشنفکران که تلاش می کردند با تقلیل مفاهیم و نهادهای جدید سیاسی آن را با اسلام هماهنگ سازند، به شدت مخالفت می کرد.اما انتقادهای مولف به ملکم خان و یوسف خان مستشارالدوله کمی تامل برانگیز است. او انتقاد می کند که دفاع آنها از نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی غربی بر شالوده محافظه کاری مصلحت اندیشانه و البته توام با برخی گرایش های غیرواقع بینانه برای تطبیق اسلام و دموکراسی غربی است. آجدانی در پایان کتاب خود به نتیجه ای پرسش برانگیز رسیده است؛ «اگر پاره ای افراطی گری در شیوه فکری روشنفکرانی چون میرزافتحعلی آخوندزاده با برانگیختن واکنش متقابل عالمان دینی سنت گرای و نیز ایجاد بیم و نگرانی و گاه برانگیختن احساسات ضدروشنفکری در میان گروه هایی از نیروهای مذهبی معتدل، هرگونه امکان معرفی صحیح مفاهیم و نهادهای جدید در جامعه ایران را سلب کرد و با دشواری روبه رو ساخت، همانندسازی ها و تطبیق دادن های غیرواقعی و بی بنیاد آن مفاهیم و نهادها با قوانین و احکام شرعی که از سوی روشنفکرانی چون مستشارالدوله و ملکم خان مطرح شد و مورد استقبال گروه هایی از علمای دینی و نیروهای مذهبی مشروطه طلب ایران نیز قرار گرفت، صورت دیگری از بدفهمی تجدد بود که بسیاری از روشنفکران ایران را، تا حدود زیاد، و با درجاتی متفاوت، از امکان شناخت و نقد هرچه صحیح تر سنت و تجدد در ایران، دور ساخت.» امروز ما می توانیم پرسش های روشنفکران آن روز ایران را به شکل زیرا صورت بندی کنیم؛پرسش اول؛ آیا جامعه ایران نیاز به خونی تازه در رگ های فرسوده اش داشت یا خیر؟ قطعاً بله، با توصیفی که آجدانی هم از وضعیت ایران کرده، تجدد و ورود اندیشه های نو بسیار ضروری بوده است.پرسش دوم؛ آیا حکومت قاجار خود می توانست بانی این اصلاح شود؟بله، اما از آنجا که برای حاکمان قاجار، حفظ قدرت بالاتر از هرچیز بود، نتایج این اصلاحات چندان چشمگیر نبود.پرسش سوم؛ آیا علما به عنوان یکی از جریان های تاثیرگذار در روند تحولات اجتماعی، تجدد و ورود اندیشه های تازه را مثبت قلمداد می کردند؟قطعاً خیر.پرسش چهارم؛ این اندیشه های نو و تجددطلبانه از کجا باید گرفته می شد؟ ظاهراً از غرب، زیرا در آن زمان کشورهای «راقیه» همه غربی بودند.حالا شما تصور کنید که کسانی همچون ملکم خان و یوسف خان مستشارالدوله آگاهند که باید تغییرات اساسی در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران به وجود بیاید، آنها غرب را دیده اند و می دانند که در شرایط حاضر الگوی مناسب برای ایران نظام دموکراتیک مغرب زمین است. از سوی دیگر آگاهند که حکومت استبدادی قاجار موانع اساسی در مقابل این پروژه نوسازی هستند. پس چاره چیست؟ آیا باید همه چیز را کنار گذاشت؟ چاره را مستشارالدوله در نامه ای که به میرزافتحعلی آخوندزاده نوشته این طور دیده است؛ «کتاب روح الاسلام غیک کلمهف ان شاءالله تا دو ماه تمام می شود... خوب نسخه است. یعنی به جمیع اسباب ترقی و سیویلیزاسیون، از قرآن مجید و احادیث صحیح، آیات و براهین پیدا کرده ام که دیگر نگویند فلان چیز مخالف آیین اسلام یا آیین اسلام مانع ترقی و سیویلیزاسیون است.» آقای آجدانی نوشته که این تقلیل مفاهیم باعث شد که در دوران مشروطه برخی از علما و روحانیون مشروطه خواه نیز در تعریف مفاهیم جدید گرفتار اشتباه شوند اما ایشان مشخص نکرده اند که این اندیشه های نو باید چگونه وارد می شدند که نه با مقاومت همه جانبه روبه رو شوند و نه دچار کج فهمی شوند. آیا وضعیت دردناک ایران در دوره قاجار اجازه می داد که این روشنفکران ابتدا به شناخت درست غرب و رویه های چندگانه آن - اعم از رویه دموکراتیک و تکنولوژیک و رویه استعماری - بپردازند و سپس جامعه ایران و سنت های حاکم بر آن را به خوبی بشناسند و آنگاه این پروسه تجدد و اصلاح را با توجه به فضای اسلامی جامه عمل بپوشانند؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ورود اندیشه های نو
مهدی نوریروشنفکران ایراندر عصر مشروطیتنویسنده؛ لطف الله آجدانیناشر؛ اخترانقیمت؛ 2400تومانوسط هیاهوی تحریریه و اره بده، تیشه بگیرهای مطبوعاتی، لطف الله آجدانی تلفن کرد. می خواست بگوید کتاب «روشنفکران ایران در عصر مشروطیت» اش را اختران منتشر کرده است و البته خبرش چندان تازه نبود. کتابش را دیده بودیم و قرار بود معرفی اش کنیم. اما آجدانی در اقدامی غیرقابل انتظار، اصرار و ابرام کرد که هرچه می توانید کتاب مرا نقد کنید. ما هم نه برای اینکه از خجالت او درآییم، که به خاطر اینکه بگوییم صفحه کتاب اگر نقد نکند به کاری نمی آید، اندکی جدی تر از معمول با کتابش برخورد کرده ایم. فقط امیدواریم جوابیه اش آنقدر بلند نباشد که مجبور باشیم ویژه نامه کتاب منتشر کنیم. به امید روزی که هر نویسنده یک تلفن به تحریریه یک روزنامه بزند و...
دوره قاجار گذشته از فراز و نشیب های بسیاری که داشت، فصول جدیدی را در تاریخ ایران گشود. یکی از این فصول پیدایش روشنفکرانی بود که ضمن انتقاد از جامعه استبدادزده ایران تلاش می کردند تا آن را از بن بستی که گرفتارش شده بود رها سازند. داستان این روشنفکران و تلاش هایشان و مخالفت هایی که از هر طرف با آنها می شد، از بخش های خواندنی و در عین حال دردناک تاریخ ایران در عصر قاجار است. در سال های اخیر پژوهش های بسیاری در مورد این طبقه نوظهور صورت گرفته و کتاب «روشنفکران ایران در عصر مشروطیت» نیز تلاشی در این راستاست. لطف الله آجدانی در فصول هفت گانه کتاب خود کوشیده تا ضمن بررسی دیدگاه های این روشنفکران و تلقی آنها از مفاهیمی همچون حکومت و آزادی، تقابل آنها با دیگر طبقات اجتماع، علی الخصوص روحانیون را مورد کند و کاو قرار دهد. آن طور که خود آجدانی در مقدمه کتاب ذکر کرده، تلا ش اش این است که با بررسی انتقادی اسناد، مدارک و منابع، ضمن یافتن پاسخ برخی از پرسش ها و طرح پرسش های جدید، دریچه ای بر شناخت مبانی فکری و نقش سیاسی روشنفکران ایران در عصر مشروطه بگشاید. اما این کتاب کاستی هایی دارد که به دو نمونه از آن اشاره می شود. البته پیش از پرداختن به این دو مورد این نکته نیز باید گفته شود که کتاب به رغم حجم نسبتاً کمی که دارد، پر از تکرار مکررات است. آنچه در فصل اول کتاب «درآمدی بر جنبش تجدد و اصلاحات در عصر قاجاریه» گفته شده با اندکی تغییر در فصل چهارم «غرب از دیدگاه روشنفکران ایران» نیز آمده است. این تکرارها به حدی است که مثلاً پاراگراف دوم صفحه 17 که پاراگرافی نسبتاً طولانی است، عیناً در صفحه 93 نیز آمده و البته باید توجه داشت که گفته های خود مولف است و نه نقل قول. اما برخی از نقل قول ها هم به کرات در کتاب تکرار شده است.1- آنچه در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم ویژگی جامعه ایران به شمار می آمد، عقب ماندگی در همه زمینه ها بود. نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همه ناکارآمد بودند و گویی ایران به سیاهچال تاریخ افتاده بود. در همین زمان بورژوازی غربی راه پیشرفت را به سرعت طی می کرد و علم و تکنولوژی در حال شکوفایی بود. در چنین شرایطی جنگ های ایران و روس تلنگری بود برای دولت قاجار تا دست به اصلاحاتی در ساختار خود بزند.از سوی دیگر در همین زمان است که نخستین گروه از «اندیشه گران» ایرانی با سفر به برخی از کشورهای اروپایی و کشورهایی همچون هند و عثمانی که تحت تاثیر فرهنگ غربی قرار داشتند، زمینه ای برای آگاهی از غرب و پیشرفت های آن فراهم کردند. عبداللطیف موسوی شوشتری، میرزاابوالحسن ایلچی، سلطان الواعظین و میرزاصالح شیرازی از جمله مهم ترین این پیشگامان بودند. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که ما از نخستین کسانی که راهی غرب شده و مشاهدات خود از فرنگ را برای ما به یادگار گذاشته اند، چه انتظاری داریم؟ آجدانی در کتابش آورده که مثلاً عبداللطیف شوشتری به پیشرفت های علمی غرب در زمینه های مختلفی چون پزشکی، صنایع، امور نظامی و اصلاحات مذهبی اشاره کرده یا مثلاً ابوالحسن ایلچی از شیوه های نوین اداری انگلیس و حکومت دموکراسی پارلمانی در غرب و نقش مردم و نمایندگان آن در تصمیم گیری های حکومت سخن به میان آورده است. آجدانی با ارجاعات فراوان به عبدالهادی حائری از این گروه پیشگام خرده گرفته که چرا به رویه استعماری غرب توجه نکرده اند، چرا به مبانی پیشرفت غرب توجه نکرده اند و چراهای دیگر. بهتر است قسمتی از گفته های مولف را عیناً نقل کنیم؛ «در واقع آنان، هم از شناخت و آگاهی لازم و بسنده درباره علل و عوامل عقب ماندگی ایران و هم از علل و ریشه های پیشرفت غرب و مقدمات و بستری که آن پیشرفت ها در آن زایش و پویش گرفت و هم از شناخت نقادانه از ماهیت و مبانی فرهنگ و تمدن غرب بازماندند و نتوانستند سرمایه درخشانی در این زمینه برای ایران و ایرانیان روزگار خود و پس از آن برجای نهند.»این قضاوت مولف است نسبت به کسانی که از جامعه بسته و استبدادزده ایران، بدون هیچ گونه شناخت نسبت به غرب راهی آن سرزمین ها شدند و آنقدر جسارت داشتند که نام کتاب خود را «حیرت نامه» بگذارند. پرسش این است که آیا این اشخاص با مسوولیت روشنفکری راهی غرب شدند که امروز از آنها خرده می گیریم که چرا غرب را درست و اساسی نشناخته اند. این اشخاص در روزگار سیاهی که در آن زندگی می کردند، بالاتر از آنچه از آنها انتظار می رفت انجام دادند و این از عدم درک ما نسبت به موقعیت آنان است که ما امروز به این شکل غیرعلمی به نقد آنها بپردازیم. آجدانی بارها به انتقاد از میرزاابوالحسن ایلچی پرداخته که دچار غرب زدگی شده و دائم به توصیف زیبارویان انگلیسی پرداخته، اما نکته جالب اینجاست که گفته شده میرزاابوالحسن ایلچی هم در فرنگستان کلی طرفدار داشته و ظاهراً زنان انگلیسی هم در برخورد با جناب ایلچی شرق زده شده بودند، پس این به آن در.2- لطف الله آجدانی در کتاب خود ضمن بیان اینکه روشنفکران قاجار مشروطیت پارلمانی را نظامی مناسب برای جایگزینی استبداد مطلقه می دانستند، آخوندزاده، طالبوف، ملکم خان و مستشارالدوله را اصلی ترین نظریه پردازان و حامیان مشروطیت پارلمانی می داند و در بخش های مختلف کتاب به بررسی و نقد آرای آنها می پردازد. تکلیف میرزافتحعلی آخوندزاده که روشن است. او همان طور که آجدانی گفته «یک سکولار مصمم و از مدافعان سرسخت قانون اساسی دنیوی و هوادار جدی تفکیک مطلق سیاست و دیانت از یکدیگر و مخالف نفوذ و دخالت شرعی و روحانی در حکومت و سیاست بود.» آخوندزاده حاضر نبود از مواضع خود عقب نشینی کند و حتی با آن دسته از روشنفکران که تلاش می کردند با تقلیل مفاهیم و نهادهای جدید سیاسی آن را با اسلام هماهنگ سازند، به شدت مخالفت می کرد.اما انتقادهای مولف به ملکم خان و یوسف خان مستشارالدوله کمی تامل برانگیز است. او انتقاد می کند که دفاع آنها از نظام سیاسی مشروطیت پارلمانی غربی بر شالوده محافظه کاری مصلحت اندیشانه و البته توام با برخی گرایش های غیرواقع بینانه برای تطبیق اسلام و دموکراسی غربی است. آجدانی در پایان کتاب خود به نتیجه ای پرسش برانگیز رسیده است؛ «اگر پاره ای افراطی گری در شیوه فکری روشنفکرانی چون میرزافتحعلی آخوندزاده با برانگیختن واکنش متقابل عالمان دینی سنت گرای و نیز ایجاد بیم و نگرانی و گاه برانگیختن احساسات ضدروشنفکری در میان گروه هایی از نیروهای مذهبی معتدل، هرگونه امکان معرفی صحیح مفاهیم و نهادهای جدید در جامعه ایران را سلب کرد و با دشواری روبه رو ساخت، همانندسازی ها و تطبیق دادن های غیرواقعی و بی بنیاد آن مفاهیم و نهادها با قوانین و احکام شرعی که از سوی روشنفکرانی چون مستشارالدوله و ملکم خان مطرح شد و مورد استقبال گروه هایی از علمای دینی و نیروهای مذهبی مشروطه طلب ایران نیز قرار گرفت، صورت دیگری از بدفهمی تجدد بود که بسیاری از روشنفکران ایران را، تا حدود زیاد، و با درجاتی متفاوت، از امکان شناخت و نقد هرچه صحیح تر سنت و تجدد در ایران، دور ساخت.» امروز ما می توانیم پرسش های روشنفکران آن روز ایران را به شکل زیرا صورت بندی کنیم؛پرسش اول؛ آیا جامعه ایران نیاز به خونی تازه در رگ های فرسوده اش داشت یا خیر؟ قطعاً بله، با توصیفی که آجدانی هم از وضعیت ایران کرده، تجدد و ورود اندیشه های نو بسیار ضروری بوده است.پرسش دوم؛ آیا حکومت قاجار خود می توانست بانی این اصلاح شود؟بله، اما از آنجا که برای حاکمان قاجار، حفظ قدرت بالاتر از هرچیز بود، نتایج این اصلاحات چندان چشمگیر نبود.پرسش سوم؛ آیا علما به عنوان یکی از جریان های تاثیرگذار در روند تحولات اجتماعی، تجدد و ورود اندیشه های تازه را مثبت قلمداد می کردند؟قطعاً خیر.پرسش چهارم؛ این اندیشه های نو و تجددطلبانه از کجا باید گرفته می شد؟ ظاهراً از غرب، زیرا در آن زمان کشورهای «راقیه» همه غربی بودند.حالا شما تصور کنید که کسانی همچون ملکم خان و یوسف خان مستشارالدوله آگاهند که باید تغییرات اساسی در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران به وجود بیاید، آنها غرب را دیده اند و می دانند که در شرایط حاضر الگوی مناسب برای ایران نظام دموکراتیک مغرب زمین است. از سوی دیگر آگاهند که حکومت استبدادی قاجار موانع اساسی در مقابل این پروژه نوسازی هستند. پس چاره چیست؟ آیا باید همه چیز را کنار گذاشت؟ چاره را مستشارالدوله در نامه ای که به میرزافتحعلی آخوندزاده نوشته این طور دیده است؛ «کتاب روح الاسلام غیک کلمهف ان شاءالله تا دو ماه تمام می شود... خوب نسخه است. یعنی به جمیع اسباب ترقی و سیویلیزاسیون، از قرآن مجید و احادیث صحیح، آیات و براهین پیدا کرده ام که دیگر نگویند فلان چیز مخالف آیین اسلام یا آیین اسلام مانع ترقی و سیویلیزاسیون است.» آقای آجدانی نوشته که این تقلیل مفاهیم باعث شد که در دوران مشروطه برخی از علما و روحانیون مشروطه خواه نیز در تعریف مفاهیم جدید گرفتار اشتباه شوند اما ایشان مشخص نکرده اند که این اندیشه های نو باید چگونه وارد می شدند که نه با مقاومت همه جانبه روبه رو شوند و نه دچار کج فهمی شوند. آیا وضعیت دردناک ایران در دوره قاجار اجازه می داد که این روشنفکران ابتدا به شناخت درست غرب و رویه های چندگانه آن - اعم از رویه دموکراتیک و تکنولوژیک و رویه استعماری - بپردازند و سپس جامعه ایران و سنت های حاکم بر آن را به خوبی بشناسند و آنگاه این پروسه تجدد و اصلاح را با توجه به فضای اسلامی جامه عمل بپوشانند؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
روند ورود سرمایه ی خارجی به کشور ایران
ورود سرمایههای خارجی به بورس تهران و واگذاری سهام شرکتهای دولتی به متقاضیان سرمایهگذاری در ایران با استقبال کارشناسان بازار مواجه شده است.ابتدای هفته جاری، سازمان مسوول خصوصیسازی در کشور از تمایل سرمایهگذاران شش شرکت اروپایی و آسیایی برای سرمایهگذاری در ایران خبر داده بودند. همچنین یک مسوول شرکت مخابراتی ایران از تمایل یکمیلیاردر روسی برای خرید بخشی از سهام شرکت مخابرات ایران پرده برداشت.انتشار اینگونه اخبار، افزون بر توجه دولت به موضوع سرمایهگذاری خارجی در کشور در این هفته با استقبال فعالان بازار سهام کشور، روبهرو شده است.
ورود ایدههای نو یک عضو شورایعالی انجمن حسابداران خبره ایران، ورود سرمایههای خارجی را عامل ایجاد تحول بزرگی در بازار دانست و گفت: ورود سرمایههای خارجی میتواند اثرات بسیار مثبتی در بازار سهام داشته و عامل ایجاد تحولات بعدی شود. هوشنگ خستویی در ادامه گفت: از سوی دیگر ورود افکار و ایدههای جدید مدیریتی نتیجه بعدی ورود سرمایههای خارجی به کشور است. وی فراهم کردن بسترها و زیرساختها را ضروری دانست و گفت: بعید است که بدون فراهم کردن زیرساختهای لازم، سرمایهگذار خارجی تمایل زیادی به انتخاب بازار ایران داشته باشد. در عین حال باید کوشش کرد که به دلیل نبود این زیرساختها، امتیاز زیادی به سرمایهگذاران داده نشود.ضابطهمند شدن بازار وی درباره اثرات مثبت ورود سرمایههای خارجی بر روند بازار سرمایه گفت: عناصر عدیدهای در روند بورس دخالت دارند. ولی به هر حال ضابطهمند کردن هرچه بیشتر بازار، اولین دستاورد عینی ورود این سرمایهها به بازار سرمایه کشور است. وی تصریح کرد: باید قوانین و مقررات لازم را برای فعالیت بهتر و راحتتر سرمایهگذاران خارجی براساس معیارهای جهانی تدوین کرد.
اثر روانی اما یک کارشناس بازار سرمایه اثر روانی حاصل از ورود سرمایههای خارجی را بسیار مهم عنوان کرد و گفت: برگشتن دوباره خوشبینی و امید به بورس، اثر غیرمستقیمی است که سرمایههای خارجی برای بازار ما دارند.علی لطفی تاکید کرد: با توجه به اینکه شاخص کل در چند سال اخیر روند منفی داشته، این امر به بازگشت دوباره سرمایهگذاران خارج شده از بازار کمک شایانی خواهد کرد.کمرنگ شدن شکست P/E شرکتهاوی کم شدن نقدینگی بازار را در اثر ورود سهام شرکتهای مشمول اصل 44، حایز اهمیت دانست و گفت: با توجه به اینکه سهام عرضه شده شرکتهای مشمول صدر اصل 44 هم از حیث سرمایه و هم از حیث عرضه در مقیاس بالایی قرار دارد، بنابراین بخش زیادی از نقدینگی موجود در بازار را به سمت خود کشیدهاند. وی تصریح کرد: ولی با ورود سرمایههای خارجی ضمن تزریق شدن نقدینگی جدید به بازار، از کاهش هرچه بیشتر P/E شرکتها جلوگیری میشود.تغییر جریان سرمایهاین کارشناس بازار تغییر جریان سرمایه را اثر مثبت دیگر ورود سرمایه خارجی ذکر کرد و گفت: طی چند سال گذشته و بهخصوص از سال 82 به بعد، جریان سرمایه در بازار منفی شده است. ولی با ورود سرمایههای خارجی میتوان به تغییر هرچه بیشتر این جریان امیدوار بود.ایجاد بورس علمیلطفی در ادامه گفت: علمیتر و منطقیتر شدن بورس اثر دیگر ورود سرمایههای خارجی به بازار کشور است. چرا که کمبود دانش در بین سرمایهگذاران ایرانی و حتی در بین سهامداران حقوقی بسیار دیده میشود. وی تاکید کرد: ضعف نهادهای تحلیلگرا و آگاه در بازار سرمایه با ورود سرمایهگذاران خارجی تا حد زیادی مرتفع میشود. چرا که سرمایهگذاران خارجی بر مبنای تحلیل و تیوری فعالیت میکنند و این امر میتواند به بقیه بازار تسری یابد.فراهم کردن زمینههای قانونی همچنین مدیرعامل صندوق توسعه صادرات فرآوردههای نفتی کشور در مورد الزامات موردنیاز برای ورود سرمایههای خارجی گفت: یکی از نیازها و الزامات اصلی برای تامین منابع ارزی برای ورود به بازار سرمایه، ایجاد فضاهای قانونی و امنیت سرمایهگذاری است. حسین وکیلی اضافه کرد: این امنیت باید در ابعادی چون قضایی و قانونی به طور کامل فراهم شود تا سرمایهگذاران آرامش لازم برای فعالیت خود را داشته باشند. وی تدوین قوانین و مقررات مناسب را برای بهرهگیری هرچه بیشتر از سرمایههای خارجی اساسی ذکر کرد و ادامه داد: تدوین قوانین و مقررات باید به شکل روشنی بحثهای حمایتی را نیز در برداشته باشد تا سرمایهگذاران با امنیت هرچه بیشتر به فعالیت در بازار بپردازند.تحرک تازه در طرحهای توسعه این کارشناس بازار رونق و تحرک دوباره طرحهای توسعه شرکت فعال بازار را دور از دسترس ندانست و اضافه کرد: با ورود سرمایههای خارجی، طرحهای توسعه شرکتهایی که به دلیل کمبود سرمایه و موانع هزینهای اجرا نشده، روند فعالی را به خود میگیرد. وی در عین حال گفت: این سرمایهها همچنین میتوانند برای توسعه واحدهای جدید چه در بحث صنعت و چه به عنوان عوامل مالی بسترساز برای توسعه کشور تاثیرگذار باشند. وی نتیجه چنین سرمایهگذاری را در نهایت، افزایش تولید و اشتغال از یکسو و توزیع عادلانه کالا و خدمات از سوی دیگر برشمرد.هدفمند شدن نظام یارانههااز سوی دیگر یک کارشناس بازار سرمایه اجرای قانون جذب و حمایت از سرمایهگذاری خارجی را در رونق بورس اساسی ذکر کرد و گفت: اشتغالزایی، رشد و توسعه اقتصادی با همراهی سرمایهگذاران خارجی رونق و شدت بیشتری میگیرد. جواد عبادی در ادامه این مطلب گفت: ورود سرمایهگذار خارجی فرصت لازم را برای شفاف شدن و هدفمندی هر چه بیشتر ساختار یارانهها در کشور فراهم میکند. وی خاطرنشان کرد: با این اقدام میتوان کارآیی عملکردها را به درستی مورد سنجش قرار داده و با واحدهای مشابه نیز مقایسه کرد. وی تصریح کرد: با تقویت سرمایهگذاری خارجی میتوان خطر نهادینه شدن نبود کارآیی و پرداخت یارانه در درازمدت را از یک طرف و تبدیل شدن آن به عنصر ساختاری نظام اقتصادی را از طرف دیگر مرتفع کرد.