لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
دین مجوس :
دین مجوس ، همان آئین زردشتی است که در ایران قبل از اسلام دین رسمی مردم بوده است و البته در هندوستان نیز بطور چشمگیری در بین مردم شیوع داشته است ، و فعلاَ هم در هر دو کشور ـ ایران و هندوستان و بعضی از کشورهای دیگر نیز پیروان فراوانی دارد.
برخی از دانشمندان معتقدند : دین زرتشت ابتدا یک آئین توحیدی و یگانه پرستی بوده است ، و زردشت با زحمات طاقت فرسائی را که متحمل گردید و با کوشش فراوانی را که از خود نشان نداد ، آثار شرک و دوگانه پرستی را که از دیر زمانی در بین مردم ایران معمول بود از میان برد.
ولی از نظر اینکه در متون کتب دینی زردشتی همه جا بطور واضح از دو اصل (خیر و شر) و دو فاعل ـ یزدان و اهریمن ـ که هر دو ضد یکدیگر می باشند ،
سخن به میان آمد ، بسیار مشکل است بر انسان که بتواند ادعا بالا را بپذیرد !
فیلیسین شاله در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ در صفحه 210 » می نویسد : « از نظر فلسفس مزدیسنا طرفدار اصالت دو گانگی است در مقابل اصل نیکی ، اصل بدی « انگر امینو » است که زیان می رساند. و « اهریمن » مشهور است ، در بعضی از مدارک در جوهر وجود اهورا مزدا دو اصل متمایز قرار دارد ن یکی اندیشه نیک و آفریننده حیات است و دیگری ترس و مرگ است که از وجود قادر متعال جدا گشته و بصورت اهریمن جلوه گر می گردد.
مؤلف کتاب ( جاهلیت و اسلام ) بعد از این که می گوید : و داریوش اول (521 ق م ) که یکی از سلاطین هخامنشی می باشد نیز همچون خلقی کثیر به این آیین ( یعنی آئین زردشتی ) گرویدند ، آنگاه در صفحه 34 کتاب نامبرده مینویسد : « اما هنوز از عمر این شریعت قرنی کامل نگذشت که بر اثر عوامل مختلف از مجرای یکتا پرستی و توحیدی خارج و در مجاری « ثنویت » یا دوگانه پرستی قرار گرفت و کم کم پرستش« امشاسپندان » ـ یعنی منزّهان ابدی ـ یا خدایان ششگانه ( خدای حیوانات اهلی و سفید و خدای آتش ، و خدای فلزات ، و خدای زمین ، و خدای آبها و نباتات و خدای سیارات و ثوابت فلکی ) که در آغاز همچون رب النوعها یا فرشتگان موکل و مدبر ، آئین ها و ادیان دیگر ، مورد تقدیس بوده ، اما کم کم از تقدیس به پرستش رسیده ـ و نیز به پرستش خداوندان کوچکتر از « امشاسپندان » یعنی یازاتها یا یزدانها که شمارة آنها زیاد است معتقد شدند …»
یکی از مسائلی که در آئین مجوس ـ و زردشتی ـ مطرح است مسئله آتش پرستی و تاسیسات آتشکده ها می باشد .
زرتشتیان در معبدگاه های خودشان جایگاه مخصوصی را برای آتش و نگاهداری آن اختصاص داده و در مقابل آن به عبادت و کرنش می پردازند ن و در مواقع بروز سوانح و پیش آمدها خودشان را در پناه آن قرار می دهند .
بعضی از دانشمندان زردشتی در مقام معذرت بر آمده میگویند : این عمل یعنی کرنش در مقابل آتش ـ برای این است که چون آتش مظهر تجلّی ذات حق است لذا مردم ما ، رو در روی آن به عبادت می پردازند .
ولی چنانچه واضح است : این توجیه مشکل را حل نمی کند زیرا اولا سایر موجودات نیز مظهر ذات حق می باشند « وفی کل شی له آیه نذل علی انه واحد » و ثانیاً علی فرض صحت این توجیه ، این عمل خود کاشف از یک نوع ثنویت و دوگانه پرستی آشکاری می باشد که ادیان توحیدی هرگز آنرا تایید نمی نمایند .
دانشمندان معاصر مانند پور داود ـ با جدیت فراوان می کوشند تا موضوع ثنویت را از ساحت مذهب زرتشتی بزدایند ، و برای هر یک از آتش پرستی و خورشید و ماه نیایشی ، توجیهاتی را به میان بیاورند ، و مخصوصاً نسبت به دو عامل خیر و شر ـ بنام اهورامزدا، و اهریمن ، میگویند : نه اینست که اهریمن در مقابل اهورامزدا به ضدیت قد علم کرده باشد ، نه بلکه آن در مقابل یکی از مظاهر اهورا مزدا کار شکنی می نماید .
گرچه این توجیهات ـ و مخصوصاً توجیه اخیر ـ تا اندازه ای به حل مشکل کمک می کند ، ولی مشکل اصلی ، محتویات کتاب « اوستا » می باشد که از موارد بطور واضح و صریح اهورامزدا را مبدا و خالق خیر و روشنی معرفی می کند و در مقابل آن یک نیروی دیگری بنام « انگرا مینو یا اهریمن » قرار می دهد که آن آفرینندة شر و تاریکی می باشد . و از لحاظ اینکه این دو مبدا هر یک بطور مستقل در مقابل یکدیگر قرار می گیرند ، لذا انسان با هیچگونه توجیهی نمیتواند به توحیدی بودن این آئین اذعان نماید ؟ .
شخصیت زردشت
شخصیت زردشت و گذارشات احوال او را باید از دیدگاههای مختلف مورد توجه قرار دهیم ، 1ـ وجود تاریخی زردشت 2 ـ تاریخ تولید زردشت 3 ـ جایگاه تولید و محل تبلیغات زردشت 4 ـ موضوع زردشت ، مشروح مطلب :
الف ـ وجود تاریخی زردشت
گرچه بنظر مشکل می رسد : کسی بتواند در وجود تاریخی شخصیتی مانند زردشت ـ که تقریباً شهرت جهانی دارد ـ تشکیک بنماید ولی مع ذلک در کلمات بعضی از دانشمندان مطالبی دیده می شود که انسان را در این خصوص مردد میسازد !
« فیلیسین شاله » در کتاب « تاریخ مختصر ادیان بزرگ ص 209 » در این مورد مینویسد : « و وجود تاریخی او « زردشت » محلّ اختلاف و اعتراض است مفسر فرانسوی اوستا ، « جیمز دار مستتر » از زردشت خدایی می سازد و او را تظاهر هوم ، بشکل انسان میداند « کرن هلندی » او را افسانه ای منسوب به خورشید میشناسد . با وجود این آثاری موجود است که وی را شخصیت تاریخی میدهد !
« سودر بلوم » می نویسد : آئین اوستا خود به خود بوجود نیامده بلکه دارای مؤسس است که از آن طریق مندرجات اوستا را با کیش قدیم آریایی و آئین شرک ایران مقایسه میکند …
سپس شاله ، در ادامه گفتارش می گوید : در هر حال موضوع دانش تاریخ مسلّم نیست ، معمولاً این رای رایج است که زرتشت میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد بوده است » .
ب ـ تاریخ تولد زرتشت :
تاریخ تولد زرتشت به درستی معلوم نیست و چنانچه دیدیم « شاله » رای رایج را در این مورد میان قرن هفتم و ششم قبل از میلاد معرفی میکرد ، و علامه نوری در کتاب ( جاهلیت و اسلام ) تولد زرتشت را مابین قرنهای ششم تا یازدهم قبل از میلاد مسیح حدس زده است . و در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
ورزش ایروبیک
ایروبیک یعنی فعالیتی که عضلات بزرگ را به کار میگیرد حداقل 12 دقیقه با حالت ریتمیک و موزون. در شرایطی که سرعت و شدت تمرین قابل تحمل است و نیاز بدن به استفاده از اکسیژن برای مدتی افزایش مییابد، این فعالیت انجام میگردد. «ایروبیک» جزو فعالیت هوازی ( شدت تمرین بالاست و مدت تمرین پایین است). از نظر پزشکی، این ورزش سیستم قلب، عروق، تنفس را تعلیم میدهد و با سرعت و بازدهی بالا اکسیژن را میگیرد و به قسمتهای مختلف بدن میدهد، تنفس یکنواخت از دهان و بینی توأم انجام میشود و باعث تبادل اکسیژن و دی اکسید کربن، کنترل قند خون، کنترل فشار خون و کم کردن وزن اضافی بدن خواهد شد. ایروبیک وسیلهای مؤثر برای جلوگیری از افسردگی، بیحوصلگی، بیتابی است، چون هورمون اندروفین در بدن تولید میشود و باعث ایجاد نشاط، تمرکز ذهن و بالا رفتن خلاقیت فکری میشود
یکی از تصورات متداول اما کاملاً اشتباه این است که ورزش ایروبیک باعث سفت و منسجم شدن عضلات می شود. حقیقت مطلب این است که این تمرینات تا حدود بسیار کمی بر سفت کردن عضلات تاثیر می گذارد. ورزشی که خیلی در این زمینه مؤثر است، تمرینات استقامتی (تمرینات وزنه) است.
انجام این دو نوع تمرینات به اتفاق هم، بیشترین تاثیر را هم در کاهش چربی بدن، و هم افزیش حجم ماهیچه ای خواهد داشت. اگر قصد کم کردن وزن دارید، تحقیقات نشان می دهد که انجام تمرینات ایروبیک و وزنه به اتفاق هم، تا 56 درصد به کاهش وزن کمک می کند.
درست است که ماهیچه وزن بیشتری دارد، اما اگر حجم عضلانیتان ر ا بالا ببرید، حتی وقتی در حال استراحت هستید، بدنتان قادر خواهد بود میزان بیشتری چربی بسوزاند، زیرا متابولیسم بدنتان افزایش می یابد. یک پوند ماهیچه، 350 تا 500 کالری در هفته می سوزاند، درحالیکه یک پوند چربی فقط 14 کالری. تحقیقات جدید ثابت کرده است که عضله سازی به بدن برای مقابله با بیماری ها نیز کمک می کند.
تمرینات قدرتی برای همه مفید است و به سن یا جنسیت هم بستگی ندارد، و امروزه یکی از مهمترین اجزاء فیتنس و بدنسازی محسوب می شود. تحقیقات اشاره بر این دارد که کاهش حجم عضلانی که در افراد سالخورده دیده می شود، به دلیل کهولت سن ایجاد نمی گردد، بلکه به خاطر کمبود تحرک و فعالیت است. حتی فرد جوانی که به اندازه کافی تحرک نداشته باشد، ممکن است حجم عضلانی و قوای جسمانی خود را از دست بدهد. تمرینات قدرتی مثل وزنه برداری و انجام ورزش های مقاومتی وزنه، به میزان دو بار در هفته هم به شما برای افزایش حجم عضلانی کمک می کند.
تمرینات قدرتی که شامل سِت های مختلف از تکرارهای مختلف با استفاده از وزنه های متوسط است، ممکن است باعث حجیم شدن ماهیچه ها نشود، اما در عوض، تراکم استخوانها و متابولیسم بدن را افزایش می دهد و با سفت و منسجم تر کردن عضلات باعث می شود لاغرتر به نظر بیایید.
انجام تمرینات ایروبیک به همراه تمرینات قدرتی بسیار مفید است. ورزش ایروبیک باعث قدرت بخشیدن به قلب و ریه ها می شود و باعث میشود بدن بهتر از اکسیژن استفاده کند که به برای انجام تمرینات قدرتی و فیتنس عالی است. تمرینات قدرتی نیز به نوبه خود باعث افزایش حجم ماهیچه ها، کاهش چربی بدن، و حفظ تراکم استخوان ها میشود.
ورزش ایروبیک شامل نوعی تمرین است که ضربان قلب و تنفس را برای مدتی مداوم بالا نگاه می دارد. این مسئله باعش می شود قلب و ریه ها بیش از حد معمول کار کنند.
این نوع ورزش انواع مختلفی دارد که شامل دوچرخه، رقص ایروبیک، شنا، پیاده روی، و استپ می شود. انتخاب یکی از این ورزش ها بستگی به وضعیت جسمی، سابقه سلامتی، علایق و اهداف شما دارد. اکثر متخصصین عقیده دارند که برای گرفتن نتیجه بیشتر، بهتر است دو نوع از این ورزش ها را انتخاب کرده و به طور متناوب انجام دهید.
ورزش های ایروبیک به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند، پر فشار و کم فشار. بهتر است که نوع پر فشار این ورزش ها (که فشار بسیار بیشتری بر بدن وارد می کند و آسیب بیشتری می رساند) را با نوع کم فشار آن، (مثل شنا و پیاده روی) به طور متناوب انجام دهید. اینکار باعث می شود احتمال آسیبدیدگی و فشار بیش از حد بر روی یک عضله خاص کمتر شود.
انجام 3 تا 4 روز در هفته به مدت 20 دقیقه ورزش های ایروبیک به نظر مناسب میرسد. اگر قصد کم کردن وزن یا وضعیت جسمانی خوبی دارید، می توانید طول مدن آن را افزایش دهید. 5 تا 6 بار در هفته به مدت 40 تا 60 دقیقه در اینصورت عالی است.
هیچ نیازی نیست که افراط کنید. تعادل همیشه بهترین نتیجه را می دهد و لذت بیشتری نیز از ورزش کردنتان خواهید برد. افراد مبتدی یا آنها که به تازگی از آسیب دیدگی بهبود یافته اند، و همچنین آندسته از افراد که بیش از اندازه اضافه وزن دارند، بهتر است با نوع کم فشار و متوسط کار را شروع کنند.
گرم کردن و سرد شدن در کاهش ناراحتی و احتمال آسیب دیدگی اهمیت بسیار زیادی دارد. برای گرم کردن باید ابتدا با تمرینات سبک تر کار را شروع کرده و تا آخرین سرعت و توان خود پیش روید. از این مرحله به بعد، باز باید تمرینات را سبک تر و آرام تر کنید تا تمرین به اتمام برسد.
مهمترین هدف در ورزش های ایروبیک، تحرک و پویایی است. پس بهتر است ورزشی را انتخاب کنید که به آن علاقه مندید و می تواند برای مدتی ضربان قلب شما را بالا نگاه دارد. به امید سلامتی شما!
یکی از پرسشهایی که اغلب در سمینارها و جلسات مختلف مطرح میشود، این است که چه مقدار تمرینات آئروبیک لازم است؟ پاسخ این پرسش متفاوت بوده از فردی به فرد دیگر تفاوت دارد. زمانی که کسی بپرسد به چه مقدار کالری احتیاج دارد در پاسخ به او باید بگوییم که مقدار کالری مصرفی به چند فاکتور بستگی دارد. نکات مهمی که میتوان متذکر شد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
اخلاق همسرداری
خداوند در قرآن کریم می فرماید: سه چیز مایه آرامش انسان است. یاد خدا ، وجود همسر و وجود شب. اگرانسان به این سه عامل توجه داشته باشد هیچ وقت دچار افسردگی، یاس، ناامیدی، بیماری های روحی، روانی، جسمی و...نمی شود. باتوجه به اینکه خداوند همسر را مایه آرامش انسان قرارداده است چرا اختلافات خانوادگی و طلاق در جامعه بشری بیداد می کند؟ چرا با توجه به انس و مصاحبت با یکدیگر جاذبه و امتیازات هم را نا دیده می گیرند و از ان غافل می شوند؟ علت عمده این اختلافات را می توان در عدم آگاهی آیین همسرداری در جامعه دانست.
تحقیق حاضر در صدد است تا با ارایه راهکارهای عملی و کاربردی به همسران به خصوص به زوج های جوان، گامی مثبت در جهت آموزش اخلاق همسرداری و رفع اختلافات زناشویی بردارد.
بنابراین سئوال اصلی این تحقیق عبارت است از این که: چگونه می توان محیط خانه را آرام و با نشاط نگه داشت و از اختلافات زنا شویی و طلاق در جامعه جلوگیری نمود؟
پاسخی که ما در صدد ارایه آن هستیم عبارت است از این که: با تعلیم و به کار گیری مهارت های زندگی و اخلاق همسرداری می توان علاوه بر جلوگیری از اختلافات ، طلاق ها و نا هنجاری های اجتماعی، محیطی آرام ،لذت بخش و با نشاطی را برای خود و خانواده مهیا کرد و زمینه کسب موفقیت های مادی و معنوی را به وجود آورد، زیرا اگرانسان بخواهد مسلط برزمان باشد مراحلی دارد اولین مرحله، محبت به همسر است.
در این نوشتار سعی شده است راه کارهای عملی و کاربردی ، جهت با نشاط کردن و زیبا کردن زندگی مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس ابتدا ضرورت توجه به اخلاق همسر داری تحت عنوان پیش درآمد ، سپس راه کارهای کاربردی موفقیت در زندگی تحت عنا وین ، اگاهی و یاد گیری ، حفظ موقعیت و تلاش برای بقاء، از میان برداشتن موانع خلاقیت ، محبت به همسر، تسلط بر مهارتهای کلامی ، اهمیت دادن به چیزهایی که برای خانواده می تواند موفقیت آور باشد ، احترام گذاشتن به یکدیگر و در نهایت برنامه ریزی و سازماندهی جهت زندگی مطلوبتر ، تبیین ، و در خاتمه به نتیجه گیری پرداخته خواهد شد.
پیش در آمد
مسئله زوجین و کانون خانوادگى و فلسفه خانوادگى و روح خانوادگى عبارت است از روح مافوق غریزه جنسى که میان دو نفر پیدا مى شود , یعنى شخصیت یکدیگر را دوست دارند و تا سنین پیرى که دیگر مسئله غریزه جنسى به کلى ضعیف یا نابود مى شود علقه خانوادگى و محبت میانشان هست و روز به روز هم شدیدتر مى شود و حتى به گفته علماى جدید مثل ویل دورانت در کتاب (( لذات فلسفه )) علقه زوجین به یکدیگر در اثر معاشرت و تماس زیاد شدت پیدا مى کند و آنقدر اثر مى گذارد که کم کم قیافه هاى آنها شبیه هم مى شود , یعنى تدریجا روحهاى آنها آنقدر با هم انطباق پیدا مى کنند که کم کم اجسام آنها نیز با هم انطباق پیدا مى کنند و قیافه ها به یکدیگر شبیه مى شود . این اولین مرحله اى است که انسان از لاک خودفردى خارج مى شود . و به همین دلیل ازدواج در اسلام جنبه اخلاقى دارد با اینکه یک امر شهوانى است , و این تنها امرى است که با وجود اینکه پایه طبیعى و شهوانى دارد جنبه اخلاقى نیز دارد , یعنى مثلا هیچوقت خوردن جنبه اخلاقى پیدا نمى کند , ولى ازدواج خودش جنبه اخلاقى دارد . و در میان غرایز شهوانى انسان هر غریزه اى که اشباع شود , اشباع آن تأثیرى در معنویت انسان ندارد جز غریزه جنسى . لذا ازدواج از نظر اسلام سنت و مستحب تعبیر شده . علت اساسى اینست که هر مقدار که الفت زوجین به یکدیگر بیشتر باشد , یک قدم از خود فردى خارج شده اند . (( خود )) کمى که بزرگتر شد , رقیقتر مى شود , مثل مایع غلیظ که وقتى آب داخلش کنند رقیق مى شود و توسعه مى یابد . تجربه نشان داده است که افرادى که در تمام عمر به خاطر هدفهاى معنوى , مجرد زندگى کرده و نخواسته اند زن و بچه داشته باشند که مانع رسیدن آنها به معنویات شود ، در همه آنها یک نوع نقص و لو به صورت یک خامى وجود داشته است . گویى انسان یک نوع کمال روحى دارد که آن کمال روحى جز در مدرسه خانواده در هیچ مدرسه اى کسب نمى شود (1)
امام صادق ( ع ) می فرماید: «5 خصلت است هر کدام نباشد زندگی انسان ناقص است عقلش زائل وقلبش مشغول است .
1 ) سلامتی بدن
2 ) امنیت خاطر
3 )وسعت رزق ( که وابسته به اینهاست )
4 ) مونس موافق ، (همسر، فرزند وروش نیک مونس موافق هستند) این یکی اصل همه آنهاست
5 ) وجودهمه این صفات همراه با برنامه نیک است .»
حضرت می فرماید : « اگر میخواهی مونس موافق داشته باشی ( هدف اصلی از انتخاب همسر بحث آرامش است . درسوره نور ونحل ) اول همسرت را راضی نگهدار ، بعد عمره ونماز مستحبی.»
همسر داری اصل است . چرا ؟ میفرماید :« اگر توی خانه آرامش وامنیت نباشد کجا میخواهد باشد .یکی از راههای امنیت وآرامش در خانه بحث توجه به همسر در درجه اول قرار گرفته است .» (2)
راهش چیست ؟
خداوند در سوره بقره میفرماید :« همسر لباس شماست» (3) اگر زیبا باشد شما هم زیبا جلوه میکنید .اگر آبرو وشخصیت داشته باشد شما هم شخصیت دارید. برای داشتن زندگی زیبا و لذت بردن از زندگی زناشویی توجه و عمل نمودن به راه کارهای کاربردی موفقیت در زندگی ضروری است.
راه کارهای کاربردی موفقیت در زندگی
الف- آگاهی و یادگیری آنچه که مبتلا به اند
آگاهی نسبت به تفاوت هایی که بین زن ومرد وجود دارد ( از نظر خواب ، ساعت و شرایط خواب ، از نظر روحی وتکلم ، لذا انتظارات از آنها هم متفاوت خواهد بود،) برنامه ریزی درزندگی، مشورت برای بر نامه ریزی وسازماندهی زندگی و کسب اطلاعات راجع به نقش روانشناختی غذا ها و رنگ لباس ها در کیفیت زندگی.
خداوند درسوره اسراء می فرماید:«از آنچه بدان آگاهی نداری، پیروی مکن...» (4) ماباید بپردازیم به دانش و آگاهی که برای این مسئاله نیازمندیم از طریق مشورت یا ازطریق مطالعه اطلا عاتی در موردش بگیریم با ذهن خالی خیلی مشکلات مشکلتر میشوند .مثل نقد یک فیلم، مسائل زندگی و زناشویی هم همینطور است .
پیامبر اکرم ( ص ) می فرماید : «هر گاه کاری انجام داد ی از روی علم وعقل انجام بده وبرحذر باش از اینکه کاری را بدون آینده نگری وبدون برنامه ریزی انجام بدهی. » (5)
کسی نمی تواند بدون آگاهی و برنامه ریزی درستی و بدون مشاور و مطالعه خوبی توی زندگی توفیقاتی بدست آورد. ممکن نیست آدم چشم بسته به چاه نیفتد .
اسلام با سوختن وساختن مخالف است . چرا که کرامت انسان ارزشش بالاست . کریم فقط به معنای بخشش نیست بلکه به معنای اینست که برای کرامت نفس ارزش قابل باشد برای کرامت نفس تلا ش کرده باشد نه به خود ظلم بکند نه به دیگری . روایتی از امام صادق( ع ) است که می فرمایند :« اگر کسی بگوید باید بسازم و بسوزم این ظلم به خود کرده است واین شخص در کلاس خصوصی خدا راه پیدا نمی کند این دیگر عالم و عارف نمی شود .» (6) پس باید با آگاهی وخلاقیت این زندگی را با نشاط کرد . بنابراین باید بعد از کسب آگاهی و اطلاعات از مسایل زندگی و زناشویی برای بقای زندگی( در مواقع بحران ) تلاش کنیم
ب – حفظ موقعیت و تلاش برای بقاء
حفظ موقعیت و تلاش برای بقای خانواده در زمانی که با اختلاف و بحران در زندگی مواجه هستیم. در سوره انفال خداوند می فرماید :« ازخدا ورسول خدا فرمان ببرید وبا هم کشمکش نکنید چونکه اگر کشمکش کنید سست می شوید وشکوه واقتدارتان را از بین می برید صبرکنید...» (7) اولین مرحله برای بقا صبر است . صبر در چه ؟ خانم ها وقتی که مشکل برایشان پیش می آید باید صبر کنند و به دیگران نگویند. حضرت علی ( ع ) می فرماید:« صبر کنید کلامتان را حفظ کنید تا فرد دیگری از وضع شما اطلاع پیدا نکند .» (8) چرا ؟ درروایتی دیگرحضرت علی ( ع ) می فرماید :« اگر افراد مشکلی داشتند از دو لبشان خارج کردند لبهای دیگر را در برمی گیرد وعاملی می شود برای تضعیف آنها.» (9) زیرا اگرزن وشوهری مشکلی برایشان پیش بیاید وازاین مشکلات برای دیگران بگویند بتدریج بجای آنکه کمکشان کنند تضعیفشان میکنند . در اینجا باید سکوت کرد برای حل مشکل باید با اهلش در میان گذاشت که امانتدار باشد . نکته دوم : صبر دراقدام است میخواهید اقدامی انجام دهید صبر کنید. نکته سوم: اگر بحث به کشمکش کشیده شد باید محیط یاشرایط راعوض کرد( نظیر؛ دعوت کردن مهمان ویا...)خداونددرسوره بقره می فرماید:
«بشارت بدهید به استقامت کنندگان.» (10)
مرحله دوم در بقا این است که وقتی شرایط سخت برای شخصی عارض شد باید تلاش کند برای حفظ موقعیتش و از گذشته خود کمک بگیرد. طوری که دیگرن خیلی شک و پیله نکنند.بعد از حفظ موقعیت باید موانع خلاقیت را برداریم تا زمینه های نشاط در زندگی فراهم گردد.
ج- از میان برداشتن موانع خلاقیت
موانع خلاقیت عبارتند از:
1 ) بعد از نماز بدون دعا بلند شدن ، سرّی در این است . امام هادی ( ع ) می فرمایند :« کسانی که دعا ونیایش بعد از نماز داشته باشند خداوند متعال مجموعه ای از استعداد هایشان را بعنوان فضل و کرمش فعال می کند. » (11)
2 ) عدم توجه حواس وتمر کز ، راه های تمرکز حواس را پیدا کنید و تمرکز حواس کنید . یکی از راههایش اینست که امام صادق ( ع ) می فرمایند: « صرفآ توجه داشته باش چه کار داری میکنی ، چه داری می گویی ، بعد می فرمایند : زندگی در چند کلمه خلا صه است" لحظه ، توجه و توکل" .» لذا می فرماید :« در سایه توجه ، تمرکز حواس بوجود می آید .» (12)
3 ) باور نداشتن خود وتوانمندیهای انسان این مانع خلا قیت است باید باور داشت از 5 هزار الی 10 هزار سلولی که درمغزانسان هست کافی است یک سوم فعال شود .( از 18 میلیارد فایلی که در حافظه انسان است میگویند تا ا لان که بشریت فعالیت کرده 2 % از این توانمندی ها استفاده شده.)
4 ) عدم انصاف مانع رشد وخلاقیت است چون انسان وقتی آ رامش دارد که باانصاف باشد . انصاف یعنی چه؟ انصاف یعنی چیزی را نصف کردن یا به نصف رساندن و در روایط اجتماعی یعنی سود و زیان را میان خود ودیگران نصف کردن و در مقام داوری ، حقوق طرفین دعوی را به طور برابر رعایت کردن . خلاصه انصاف از روح گذشت و احترام به حقوق دیگران ناشی می شود . آنجا که میان خود و مردم به قضاوت می نشبنی از خود مایه گذار و دیگران را صاحب حق بدان و حقوقی را که نسبت به تو دارند رعایت کن (13) حضرت علی (ع) می فرماید: «.. .هر کس با مردم با انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید.» (14) در روایتی دیگر خطاب به مالک اشتر می فرمابد :«... نسبت به اطرافیان و خانواده و زیر دستانت انصاف داشته باش که اگر انصاف پیشه خود نسازی ستم کرده ای و کسی که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست و... » (15)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن
به نظر می رسد که در مقام خلقی و آفرینش پس از حکم امر الهی، زن به عنوان ماهیت برگرفته و با منشاییت مرد پدید آمده است و از نظر خلقی وابستگی تام و تمامی به مرد دارد.
آنچه درپی می آید بیان گوشه هایی از حقوق متقابل زن و شوهر از دیدگاه قرآن است. نویسنده در ابتدای مقاله با تحلیل ماهیت خلقت زن و مرد از چند حق ثابت برای مرد و زن سخن گفته است، که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● ماهیت وابسته خلقی و استقلالی زن
در گزارش قرآن از آفرینش انسان به این نکته اشاره شده است که زن بخشی از نفس مرد است و خداوند در آغاز، نفس یگانه ای آفرید و از همان نفس یگانه همسر و جفتش را خلق کرد، (نساء آیه۱) در آیات قرآنی از این مسئله به عناوینی چون جعل و خلق تعبیر شده است. خلق به معنای آفرینشی خاص و جعل به معنای وضع و قراردادن است ولی در اصطلاح قرآنی جعل به معنای نوعی قرارداد تکوینی است. از این رو هنگامی که خداوند سخن از انی جاعل فی الارض خلیفه می کند به معنای قرارداد تشریعی و قانونی اختیاری نیست بلکه نوعی جعل و وضع تکوینی است و این نقش و مقام برای وی ثابت است. به این معنا که جعل در برخی از آیات به معنای امری تکوینی است که ثابت و برقرار می باشد. شاید به این معنا و مفهوم باشد که مقام و منصب در عالم امر الهی به شکل تکوین و جعل خاص می باشد. از این رو پس از جعل حضرت آدم(ع) به عنوان خلیفه، همگان از فرشتگان و دیگران، مأمور به اطاعت و پیروی از خلیفه شدند و بر این اطاعت به سجده رفتند. حتی ابلیس که به استکبار و غرور خویش از این اطاعت به ظاهر و در مقام تشریع سرباز زد در عمل مطیع آدم است و از نظر تکوینی می بایست تحت خلافت انسان کامل باشد. براین اساس ابلیس را برانسان های کامل قدرت و حکومتی نیست و انسان های صالح بر او حکومت می کنند و پیامبر(ص) نیز می فرماید: اسلم شیطانی بیدی؛ شیطانم به دست من تسلیم شد و اسلام آورد.
● حوا، بخشی از نفس آدم
به نظر می رسد که در مقام خلقی و آفرینش پس از حکم امر الهی، زن به عنوان ماهیت برگرفته و با منشاییت مرد پدید آمده است و از نظر خلقی وابستگی تام و تمامی به مرد دارد. از این رو در آیات دیگر سخن از حوا و خلقت وی به شکل جعل به میان آمده است تا بیان کند مقام وی در عالم آفرینش به عنوان جفت و همسر آدم بوده است. بر اساس این تحلیل قرآنی است که در آیات آفرینش آدم و خلافت الهی او که در سوره بقره آمده است سخن از حوا به معنای جفت و زوج است نه آن که خداوند نخست خلقی به عنوان زن داشته و سپس وی را به عنوان همسر برای او قرار داده است؛ بلکه وجود حوا و زن به عنوان همسر و جفت آدم تعبیر و بیان می شود.
براساس این تحلیل که از آیات قرآنی ارائه شد می توان گفت که در بینش و نگرش قرآنی، حوا بخشی از وجود حضرت آدم(ع) است که در مقام آفرینش و جعل وجودی به عنوان همسر و جفت وی خلق شده است. از این رو سخن از ماهیت مستقل برای حوا نیست و وی از همان آغاز به عنوان بخشی از وجود و نفس حضرت آدم مطرح می شود و بر این اساس سخن از ازدواج وی با آدم امری بیهوده است.
در آیه نخست سوره نساء توضیح داده می شود که دیگر انسان ها از مردان و زنان از همان نفس واحد و یگانه آفریده شده اند و در حقیقت عنصر همگان همان عنصر آدم است و به ویژه آن که همسر و جفت وی نیز از همان عنصر آفریده شده و بخشی از وجودش را تشکیل می داده است. بنابراین توهم این که در این میان عنصری دیگر نیز وارد شده و انسان ها براساس این عناصر دخیل دیگر تفاوت یافته اند امری نادرست است.
در آیات قرآن سخن از ازدواج فرزندان آدم و کیفیت آن به میان نیامده ولی می توان این برداشت را براساس بینش و نگرش کلی و روح قرآن به دست داد که فرزندان نخست با یک دیگر ازدواج کرده اند و این امر که در برخی از روایات وارد شده که در هر دوره بارداری، حوا دوقلو یکی دختر و دیگر پسر زاده است و سپس هر یک از پسران با خواهر دیگری ازدواج کرده اند، امری درست می باشد و حتی می توان گام از این فراتر نهاد و پذیرفت که خواهری با برادری ازدواج کرده است؛ زیرا چنان که حضرت آدم با نفس خود جفت و همسر شده است، اشکالی ندارد که هر برادری با جفت خویش همسر و جفت شود.
این دیدگاه یهودی و تلمودی که می گوید هر یک از فرزندان آدم با فرشته و یا نسناس و موجودات دیگری ازدواج کرده اند امری نادرست است تا توجیه گر نژادپرستی آنان شود؛ زیرا بر این باورند که بنی اسرائیل فرزندان کسانی هستند که با فرشتگان و یا حوریان ازدواج کرده اند و دیگر انسان ها از نسل فرزندانی می باشند که با نسناس ها و موجودات دیگر جفت شده اند.
بنابراین تحلیل درست آن است که براساس قوانین آن زمان هر یک از فرزندان با جفت خویش ازدواج کرده اند و قوانین بعدی براساس نیازها و مقتضیات زمانی پدیدار شده است. چنان که ازدواج با دو خواهر درگذشته جایز بوده و پس از اسلام این جواز برداشته شده است.
به هر حال هدف از این مقدمه طویل آن است که ثابت شود در نگرش قرآنی، زن ماهیت وابسته به مرد دارد و دست کم این مساله در میان آدم و حوا ثابت بوده است. این سخن در حوزه خلقی و جعلی است و نشان می دهد که زنان و مردان به نوعی به هم وابستگی جعلی و خلقی دارند وجفت و زوج شدن امری طبیعی و گرایشی ذاتی و فطری در انسان است.
● ماهیت مستقل زن و مرد
البته ناگفته نماند که این وابستگی و به ویژه ماهیت وابسته حوا به نفس آدم بدان معنا نیست که آنان از نظر روحی و وجود امری دارای ماهیت مستقل نیستند؛ زیرا هر زن و مردی از این نظر کامل هستند و فرمان ها و دستورهای الهی برای هر دو دسته جداگانه وضع می شود و هر یک می بایست به تکالیف و حقوق خود توجه کند و در آخرت نیز پاداش و کیفر مستقل از دیگری خواهد داشت. از این رو قرآن به صراحت بیان می دارد که لاتزر وازره وزر اخری؛ هیچ کسی بار دیگری را به دوش و گناه دیگری را حمل نمی کند. هم چنین قرآن تاکید می کند که برای مردان هر آن چه کسب کرده اند می باشد و برای زنان هم این گونه است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
اقسام توحید
1ـ توحید ذاتی: یعنی برای خداوند شبیه و مانندی وجود ندارد: اخلاص 4ـ1
2ـ توحید صفاتی: یعنی صفات خدوند مانند علم و قدرت و حیات عین ذات اوست:
فاطُِرالسَّمواتِ وَ الاْرضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجًا وَ مِنَ اْلَاَنعامِ اَزْواجًا یَذْرَوُم فیه ِلَیسَ کَمِثِلِهَ شَیٌ وَ هُوالسَّمیعٌ البَصیٌر.(شوری ایه11)
خدا آفریننده زمین واسمانها برای شماآدمیان از جنس خودتان زنان را هم جفت شما قرار دادونیزچهارپایان راجفت (نروماده)آفریدتابه این
(تدبیر)ازدواج شماراخلق بیشمار کند.آن خدای یکتارا هیچ مثل ومانندی نیست واو شنوا وبیناست.
قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد اللهُ الصَمَد لَم یَلِد وَ لَم یوُلَد وَ لَم یَکُنْ لَهُ کُفُوَاً اَحَد
(ای رسول ما به خلق) بگو او خدای یکتاست. آن خدایی که از همه بینیاز و همه عالم به او نیازمند است. نه کسی فرزند او و نه او فرزند کسی است. و نه هیچکس مثل و همتای اوست.
3ـ توحید عبادی: یعنی کسی که به جز خداوند شایسته پرستش نیست:
وَ ما اَرسَلنا مِنْ قَبلِکَ مِن رَسولٍ اِلّا نوحی اِلَیْه اِنَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنا فَاعْبُدوُنِ (الانبیاء آیه25)
و ماهیچ رسولی را به رسالت نفرستادیم جز آنکه به او وحی کریم که به جز من خدایی نیست تنها مرا به یکتایی پرستش کنید بس)
4ـ توحید افعالی: یعنی تمام کارها در جهان هستی به اذن خداوندصورت میگیرد که این قسم از توحید بر دو قسم است.
1ـ توحید خالقیّت: یعنی آفریننده همه موجودات خداوند است:
یا اَیُّها النّاسُ اذْکُروُا نِعْمَتَاللهِ عَلَیکُم هَلْ مِن خالِقٍ غَیرُاللهِ یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الاَرْضِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ فَاَنَّ تُؤفَکونَ (فاطر آیه 3)
ای مردم متذکر شوید که چه نعمتها خدا به شما عطا فرمود آیا جز خدا آفریننده هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد هرگز جز خدای یکتا خدایی نیست پس ای مشرکان چگونه از درگاه حق رو به بتان باطل میآورید.
ذ'لِکُمُ اللهُ رَبُّکُم لا اِلهَ اِلّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ یُدرِکُ الاَبصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ (انعام آیه 102)
این است وصف پرئردگار یکتای شما که ز او هیچ خدایی نیست و آفریننده هر چیز اوست پس او را پرستش کنید که نگهان همه موجودات است.
2ـ توحید ربوبی: یعنی اداره و تدبیر جهان خلقت با خداوند است:
قُلْ اَغَیرَاللهِ اَبْغی رَبّاً وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَلا تَکسِبُ کُلُّ نَفسٍ اَلّا عَلَیها وَ لا تَزِرُوازِرَةٌ وِزرَ اُخر'ی ثُمَّ الی رَبِّکُمْ مَرجِعُکُم فَیُنَبِّئُکُم بِما کُنتُم فیه تَختَلِفونَ (انعام آیه 164)
بگو ای پیغمبر آیا من کسی غیر خدا را به ربوبیت گزینم؟ در صورتی که خدا رب همه موجودات است و هیچکس چیزی ندوخت مگر خود و هیچ نفسی بار دیگری را بر دوش نگیرد (و پس از انتقال از این جهان) بازگشت همه شما به سوی خداست او شما را به آنچه خلاف در آن کردید آگاه خواهدساخت.
قُل مَنْ یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ وَ الاَرضِ اَمَّن یَملِکُ السَّمعَ وَ الاَبصارَ وَ مَن یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتَ وَ یُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ وَ مَن یُدَبِّرُ فَسَیَقُولونَ اللهُ فَقُل اَفَلا تَتَّقونَ (یونس آیه 31)
ای رسول ما به مشرکان را بگو کیست از آسمان و زمین به شما روزی میدهد و کیست به شما چشم و گوش عطامیکند و کیست از مرده زنده و از زنده مرده برمیانگیزد و کیست که فرمانش عالم آفرینش را منظم میدارد تا همه مشرکان معترف شده و گویند قادر بر این امور تنها خدای یکتاست پس به آنها بگو چرا خداترس نمیشوید.
انواع توحید:
توحید به دوقسم است، توحید ربوبیت و توحید الوهیت: توحید در شناخت و اثبات، که به آن توحید ربوبیت نیز گفته شده، عبارت است از اقرار به آفریننده و تنها دانستن الله(ج) در آفرینش، تدبیر و زندهکردن و میرانیدن و جلب خیر و دفع شر؛ این نوع از توحید قسمی است که میشود گفت تقریباً در میان مخلوقات مخالفی ندارد؛ تا آن حد که مشرکین هم با وجود شرکشان، به آن اقرار داشتند و از آن انکار نمیکردند؛ الله متعال در قرآن میفرماید: »بگو چه کسی از آسمان و از زمین به شما روزی میرساند؟ یا چه کسی بر گوش و چشمها توانا است؟ یا چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ یا چه کسی امور را میگرداند؛ خواهند گفت: او الله است؛ پس بگو: آیا نمیترسید و پرهیزگار نمیشوید؟« [یونس/ 31]
آیات بسیاری همانند این آیه وجود دارد، که این موضوع را میرساند و نشان میدهد که مشرکین اقرار به این نوع توحید داشتند و فقط از نوع دوم انکار میورزیدند؛ که عبارت است از توحید الوهیت در عبادت؛ یعنی توحید در یگانهدانستن الله متعال در طلب و قصد و هرآنچه که از بنده در انواع عبادات صادر میشود گفتنی است که این نوع توحید را جملة لا اله الا الله تعبیر مینماید؛ چراکه این کلمه عبادت با تمام انواع آن را برای الله یگانه ثابت میسازد و از غیر الله نفی میکند و از همین جا است، آنگاه که رسولاللهr از مشرکین خواستند به این کلمه باور کنند، آنان از پذیرش آن امتناع ورزیده و چنیین میگویند: »آیا او به جای این همه خدایان، به خدای واحدی معتقد است؟ واقعاً این کاری شگفت است« [ص/5] و این بدان سبب بود که آنها خوب میدانستند که اگر این جمله را بپذیرند، در واقع بطلان عبادت هرچیز غیر از الله را پذیرفتهاند.
چرا که (اله) معنای معبود را افاده میکند و عبادت اسم جامعی است برای هرعملی که الله متعال دوست دارد و از آن خشنود میشود؛ از قبیل کردار و گفتار؛ خواه آشکار باشد خواه پنهان و هرکسی که به این جمله اقرار نماید و سپس به پرستش غیر الله بپردازد؛ تناقضی را در روانش به وجود میآورد.!
رابطه میان توحید ربوبیت و توحید الوهیت رابطة تلازم است؛ به این معنی که اقرار به توحید ربوبیت پذیرش توحید الوهیت را لازم دارد و باید در ظاهر و باطن به آن اقدام نماید؛ از همین جاست که همه پیامبران از پیروان خود همین را مطالبه مینمودند و به توحید ربوبیتِ که آنان اعتراف داشتند استدلال میکردند؛ چنانکه الله متعال میفرماید: »الله پروردگار شما است؛ جز او خدای نیست و او آفرینندة همه چیز است؛ پس وی را باید بپرستید و حافظ و مدبر همه چیز اوست« [انعام/102]. ودر جایی دیگر میفرماید: »اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ خواهند گفت: الله بگو: آیا چیزهایی را که به جز الله به فریاد میخوانید؛ اگر الله بخواهد زیان و گزندی به من برساند؛ آنها میتوانند آن زیان و گزند خداوندی را برطرف سازند؟ و یا اگر الله بخواهد لطف و مرحمتی در حق من روا دارد؛ آنها میتوانندجلو لطف و مرحمتش را بگیرند و آن را باز دارند؟« [زمر/38]
بناءً اقرار به توحید ربوبیت در فطرتها جای دارد و کسی در آن منازعه ندارد و از هیچیک از اقوام جهان، انکار این نوع از توحید ثابت نشده است؛ به استثنای دهریین که منکر آفریننده برای جهان هستند؛ چه به زعم آنها جهان بدون تدبیرکننده در حال حرکت است؛ قرآن در این باره میفرماید: »منکران رستاخیز میگویند: حیاتی جز همین زندهگی دنیایی که در آن بسر میبریم در کار نیست؛ گروهی از ما میمیرند و گروهی جای ایشان را میگیرند و جز طبیعت و روزگار مارا هلاک نمیسازد!« [جاثیه/ 24]
آنان انکار خود را بر برهانی که قابلیت دلیل را داشته باشد استوار نساختند؛ بلکه به مجرد گمان بنا شده و گمان هم در برابر حق ارزشی ندارد؛ همان گونه که ایشان در برابر این فرمودة الله متعال توانایی جوابدادن انکارشان را نداشتند: »آیا ایشان بدون هیچگونه خالقی آفریده شده اند؟ و یا این که خودشان آفریدگاراند؟ یا این که آنان آسمانها و زمین را آفریدهاند؟! بلکه ایشان طالب یقین نیستند« [طور/ 35 ـ 36]
و نیز آیت: »اینها آفریدههای خدایند، شما به من نشان دهید آنانی که جز خدایند چه چیزی را آفریدهاند؟« [لقمان/11]
و یا »بگو: آیا دقت کردهاید در بارة چیزهایی که به جز الله به فریاد میخوانید و میپرستید؟ به من نشان دهید چه چیزی از زمین را آفریدهاند؟ یا اصلاً درآسمانها مشارکتی داشتهاند؟« [احقاف/4]
باید دانست آنانی هم که تظاهر به انکار توحید ربوبیت مینمایند؛ در واقع امر، به آن اقرار دارند. همچون فرعون؛ چنانکه الله متعال میفرماید: «موسی به فرعون گفت: تو میدانی که این معجزههای روشنیبخش را جز صاحب آسمانها و زمین نفرستاده است«[اسراء/102]
و در جای دیگر میفرماید: »ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند؛ هرچند که در دل بدانها یقین و اطمینان داشتند.« [نمل/ 14]
و از امتهای پیشین این گونه یاد میکند: «(قبیلههای) عاد و ثمود، خانه و کاشانة ایشان برای شما نمایان است؛ اهریمن اعمال ایشان را در نظرشان آراست و بدینوسیله ایشان را از راه بازداشت، در حالی که چشم بیناداشتند« [عنکبوت/ 38]
باید خاطرنشان سازم که توحید ربوبیت را همچنان که کسی از فرزندان آدم انکار ننموده؛ به همان ترتیب شرک هم اغلب در آن وارد نشده و همه به این اقرار دارند که الله به آفرینش و تدبیر یگانه است و از هیچیک از طوایف جهان به اثبات نرسیده که قایل به دو آفریدگار برابر در صفات و افعال باشند؛ آن آتشپرستانی که برای جهان دو آفریننده قایلاند ـ آفرینندة خوبی و آفرینندة بدی ـ یا آفرینندة نور و آفرینندة ظلمت؛ باز تاریکی را با روشنی برابر نمیدانند؛ نور در نزدشان اصل است و ظلمت حادث است و آنان اتفاق دارند بر این که نور از ظلمت بهتر است و همچنین نصارا که قایل به تثلیث هستند؛ اما برای جهان به سه رب جدا از هم قایل نیستند؛ بلکه آنان به این متفقاند که آفرینندة جهان یگانه است و میگویند: پدر اله بزرگ است.
به هرحال نتیجه این میشود که: اثبات توحید ربوبیت محل اتفاق است و شرک به آن اندک است؛ اما اقرار به آن به تنهائی برای بنده جهت بدستآوردن اسلام کافی نیست؛ بلکه باید لازم آن را هم با خود داشته باشد که عبارت ازتوحید الوهیت است؛ چرا که امتهای غیر مسلمان هم اقرار به توحید ربوبیت مینمودند، به ویژه مشرکین عرب، آنانی که خاتم پیامبران در بینشان مبعوث گردید؛ با آن هم تا زمانی که توحید الوهیت را نپذیرفتند مسلمان قلمداد نشدند. جستجوگردر آیات قرآن این را به خوبی درک میکند که قرآن خواستار توحید الوهیت است و برای برآوردهشدن این مأمول به توحید ربوبیت استدلال میکند و از مشرکین آنچه را طلب میکند که آنان انکار میورزیدند و استدلال مینماید به آنچه که به آن اقرار داشتند و آنان را دستور به توحیدعبادت میدهد و از اقرارشان به توحید ربوبیت خبر میدهد؛ توحیدعبادت را در سیاق طلب، یادآوری میکند و توحید ربوبیت را، در قالب خبر یادآور میشود!
نخستین فرمانی که در قرآنکریم آمده این است:« ای مردم! خدای خود را بپرستید، آن که شما را و کسانی را آفریده است که پیش از شما بودهاند، تا راه پرهیزگاری گیرید. خدای شما کسی است که زمین را برایتان بگسترد و آسمان را کاخی بیافرید و از آسمان آب فرو فرستاد و با آن، انواع ثمرات