لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
سوره اعلى [87].
این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 19 آیه است .
محتواى سوره :
این سوره در حقیقت از دو بخش تشکیل یافته , بخشى که در آن روى سخن به شخص پیامبر(ص ) است و دستوراتى را در زمینه تسبیح پروردگار, و اداى رسالت , به او مى دهد, و اوصاف هفتگانه اى از خداوند بزرگ دراین رابطه مى شمرد.و بـخـش دیـگـرى که از مؤمنان خاشع , و کافران شقى , سخن به میان مى آورد, و عوامل سعادت و شقاوت این دو گروه را بطور فشرده در این بخش بیان مى کند.
و در پـایان سوره اعلام مى دارد که این مطالب تنها در قرآن مجید نیامده است ,بلکه حقایقى است که در کتب و صحف پیشین , صحف ابراهیم و موسى , نیز بر آن تاکید شده است.
فضیلت تلاوت سوره
در حدیثى از پیغمبراکرم (ص ) مى خوانیم : ((هرکس سوره اعلى را بخواندخداوند به عدد هر حرفى که بر ابراهیم (ع ) و موسى (ع ) و محمد(ص ) نازل کرده ده حسنه به او عطا مى فرماید))
و در حـدیث دیگرى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((کسى که سوره اعلى را درفرائض یا نوافل خود بخواند, روزقیامت به او گفته مى شود: از هریک از درهاى بهشت مى خواهى وارد شو ان شااللّه )).
از مـجـمـوعـه روایـاتـى که در این زمینه رسیده استفاده مى شود که این سوره ازاهمیت خاصى برخوردار است , تا آنجا که در حدیثى از على (ع ) مى خوانیم (این سوره محبوب پیغمبراکرم (ص ) بود)).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیه )ـ.
خداوند بزرگ را تسبیح گو!
ایـن سوره که در حقیقت عصاره مکتب انبیا و دعوت پیامبران است از تسبیح و تقدیس پروردگار شروع مى شود و در آغاز روى سخن را به پیامبر(ص ) کرده ,مى فرماید: ((منزه شمار نام پروردگار بلند مرتبه ات را))(سبح اسم ربک الا على ).یـعـنـى ;Š نـام خداوند در ردیف نام بتها قرار داده نشود, و ذات پاک او را ازهرگونه عیب و نقص , و صفات مخلوقها و عوارض جسم و جسمانیت , و هرگونه محدودیت و نقصان منزه بشماریم
تـعـبـیـر به ((اعلى )) بیانگر این حقیقت است که او از هرکس و هر چیز و هر چه تصور کنیم , و هر خیال و قیاس و گمان و وهم , و هرگونه شرک جلى و خفى برتر وبالاتر است
(آیه )ـ و بعد از این دو توصیف (رب , اعلى ) در توضیح آن پنج وصف دیگر را بیان مى کند که همگى شرح ربوبیت اعلاى پروردگار است , مى فرماید(همان خداوندى که آفرید و منظم کرد) (الذى خلق فسوى ).
نـظام عالم آفرینش ـکه از بزرگترین منظومه هاى آسمانى را شامل مى شود تاموضوعات ساده اى همچون خطوط سرانگشتهاى انسان که در آیه 4 سوره قیامت به آن اشاره شده بلى قادرین على ان نسوى بن انه ـ شاهد گویایى بر ربوبیت او, واثبات وجود پروردگار است
(آیـه )ـ بـعـد از مساله آفرینش و نظم بندى خلقت , به موضوع برنامه ریزى براى حرکت تکاملى , و هدایت موجودات در این مسیر پرداخته , مى افزاید: ((وهمان که اندازه گیرى کرد و هدایت نمود)) (والذى قدر فهدى ).
مـنـظـور از ((تـقـدیـر)) همان اندازه گیرى و تعیین برنامه هاى حرکت به سوى اهدافى است که موجودات به خاطر آن آفریده شده اند.
و منظور از ((هدایت )) همان هدایت تکوینى است که به صورت انگیزه ها وقوانینى بر هر موجودى حاکم ساخته ـ اعم از انگیزه هاى درونى و برونى.
فـى المثل از یکسو پستان مادر و شیر آن را براى تغذیه طفل آفریده و به مادرعاطفه شدید مادرى داده و از سـوى دیـگـر در طـفـل انـگیزه اى آفریده که او را به سوى پستان مادر مى کشاند, و این آمادگى و جاذبه دوجانبه در مسیر هدف , در همه موجودات دیده مى شود.
الـبـته در مورد انسان غیر از برنامه هدایت تکوینى , هدایت دیگرى وجوددارد که از طریق وحى و ارسـال انبیا صورت مى گیرد, و هدایت تشریعى نام دارد, وجالب این که هدایت تشریعى انسان نیز در تمام زمینه ها مکمل هدایت تکوینى اوست .(آیـه )ـ در مرحله بعد اشاره به گیاهان و مخصوصا مواد غذائى چهارپایان کرده , مى افزاید: ((و آن کسى که چراگاه را به وجود آورد)) واز دل زمین بیرون فرستاد (والذى اخرج المرعى)
(آیه )ـ و بعد مى افزاید: ((سپس آن را خشک و تیره قرار داد)) )فجعله غثااحوى ).
((غـثـا احـوى )) (گیاهان خشکیده تیره رنگ ) هم بازگوکننده فناى دنیاست و هم منافع زیادى دربردارد هم غذاى مناسبى است براى زمستان حیوانات , و هم وسیله اى است براى سوخت و سوز انسان , و هم کود مناسبى براى زمینها.(آیه )ـ در آیات گذشته سخن از ربوبیت و ((توحید)) پروردگار بود و به دنبال آن در اینجا سخن از قرآن و ((نبوت )) پیامبر(ص ) است , در آیات گذشته سخن از((هدایت عمومى )) موجودات بود, و در ایـنـجـا سـخـن از ((هدایت نوع انسان )) است , وبالاخره در آیات گذشته تسبیح پروردگار ((على اعلى )) آمده بود, و در اینجا از قرآن که بیانگر این تسبیح است سخن به میان مى آورد.
مى فرماید: ((ما به زودى (قرآن را) بر تو مى خوانیم و هرگز فراموش نخواهى کرد)) (سنقرئک فلا تنسى )بنابراین ;هنگام نزول وحى عجله مکن , و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهى مباش , آن کس که این آیات بزرگ را براى هدایت انسانها بر تو فرستاده , هم اوحافظ و نگاهبان آنهاست .
در جـاى دیگر مى فرماید: ((براى خواندن قرآن پیش از آنکه وحى آن بر توتمام شود عجله مکن , و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن )) (طه /114).
(آیه )ـ سپس براى اثبات قدرت خداوند و این که هر خیر و برکتى است ازناحیه اوست , مى افزاید: تو چـیـزى از آیـات الـهـى را فـرامـوش نـمى کنى ((مگر آنچه راخدا بخواهد که او آشکار و پنهان را مى داند)) (الا مـاشااللّه انه یعلم الجهر ومـایخفى )مـفهوم این تعبیر آن نیست که پیامبر(ص ) چیزى از آیات الهى از فراموش مى کند بلکه هدف بیان این حقیقت است که موهبت حفظ آیات الهى را سوى خداست , و لذا هر لحظه بخواهد مى تواند آن را از پیامبرش بگیرد.و ایـن یـکـى از مـعـجـزات پیغمبراسلام (ص ) است که آیات و سوره هاى طولانى را با یکبار تلاوت جبرئیل به خاطر مى سپرد, و همیشه به خاطر داشت , و چیزى رافراموش نمى کرد.
(آیه )ـ سپس پیامبر(ص ) را دلدارى داده , مى افزاید: ((و ما تو را براى هرکار خیر آماده مى کنیم )) (ونیسرک للیسرى ).و بـه تعبیر دیگر هدف بیان این حقیقت است که در راهى که تو در پیش دارى مشکلات و سختیها فـراوان است , هم در راه گرفتن وحى و حفظ آن , و هم در تبلیغ *رسالت و اداى آن , و هم در انجام کارهاى خیر و عمل به آن ما در تمام این امور(دریافت وحى و ابلاغ و نشر و تعلیم و عمل کردن به آن ) به تو یارى مى دهیم ومشکلات را بر تو آسان مى سازیم .(آیه )ـ بعد از بیان موهبت وحى آسمانى به پیغمبراکرم (ص ), و وعده توفیق و تسهیل امور براى او, بـه ذکر مهمترین وظیفه او پرداخته , مى فرماید: ((پس تذکر ده اگر تذکر مفید باشد)) (فذکر ان نفعت الذکرى ).
مـنـظـور این است که تذکر به هر حال سودمند است , و افرادى که به هیچ وجه از آن منتفع نشوند کمند, به علاوه حداقل موجب اتمام حجت بر منکران مى شود که این خود منفعت بزرگى است .
و لذا پیغمبراکرم (ص ) براى تبلیغات و تذکرات خود هیچ قید و شرطى قائل نبود و همگان را وعظ مى کرد و انذار مى نمود.(آیه )ـ سپس به عکس العمل مردم در برابر تذکر, وعظ و انذار پرداخته , وآنها را به دو گروه تقسیم مـى کند, مى فرماید: ((و به زودى کسى که از خدا مى ترسد (واحساس مسؤولیت مى کند) متذکر مى شود)) (سیذکر من یخشى ).آرى ! تا روح ((خشیت )) و ترس و یا به تعبیر دیگر روح ((حق طلبى )) و((حق جوئى )) که مرتبه اى از تـقـواسـت در انسان وجود نداشته باشد از مواعظ الهى وتذکرات پیامبران نفعى نمى برد, لذا در آغاز سوره بقره قرآن را مایه هدایت براى پرهیزگاران شمرده مى گوید: هدى للمتقین .
(آیـه )ـ و در ایـن آیـه بـه گـروه دوم پـرداخـتـه , مـى افزاید: ((اما بدبخت ترین افراد از آن دورى مى گزیند)) (ویتجنبها الا شقى )
(آیه )ـ در این آیه سرنوشت گروه اخیر را چنین بیان مى کند((همان کسى که در آتش بزرگ وارد مى شود)) (الذى یصلى النار الکبرى )
(آیـه )ـ ((سپس در آن آتش (براى همیشه مى ماند) نه مى میرد, و نه زنده مى شود))! (ثم لا یموت فیها ولا یحیى ).یـعـنـى ;Š نه مى میرد که آسوده گردد, و نه حالتى را که در آن است مى توان زندگى نام نهاد, بلکه دائما در میان مرگ و زندگى دست و پا مى زند, و این بدترین بلا ومصیبت براى آنهاست.
تـوصـیـف آتـش جـهـنم به ((کبرى )) در مقابل آتش ((صغرى )) یعنى آتشهاى این دنیا مى باشد, هـمـان گـونه که در حدیثى آمده که امام صادق (ع ) فرمود: ((این آتش شماجزئى از هفتاد جز از آتش دوزخ است , که هفتاد مرتبه با آب خاموش شده , بازشعله ور گردیده و اگر چنین نبود هیچ انسانى قدرت تحمل آن را نداشت ونمى توانست در کنار آن قرار گیرد.(آیـه )ـ در آیات قبل اشاره اى به مجازات سخت کفار معاند, و دشمنان حق شده بود, و در اینجا به نـجـات اهـل ایمان و عوامل این نجات اشاره کرده ,مى فرماید: ((به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد),
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
سوره اعلى [87].
این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 19 آیه است .
محتواى سوره :
این سوره در حقیقت از دو بخش تشکیل یافته , بخشى که در آن روى سخن به شخص پیامبر(ص ) است و دستوراتى را در زمینه تسبیح پروردگار, و اداى رسالت , به او مى دهد, و اوصاف هفتگانه اى از خداوند بزرگ دراین رابطه مى شمرد.و بـخـش دیـگـرى که از مؤمنان خاشع , و کافران شقى , سخن به میان مى آورد, و عوامل سعادت و شقاوت این دو گروه را بطور فشرده در این بخش بیان مى کند.
و در پـایان سوره اعلام مى دارد که این مطالب تنها در قرآن مجید نیامده است ,بلکه حقایقى است که در کتب و صحف پیشین , صحف ابراهیم و موسى , نیز بر آن تاکید شده است.
فضیلت تلاوت سوره
در حدیثى از پیغمبراکرم (ص ) مى خوانیم : ((هرکس سوره اعلى را بخواندخداوند به عدد هر حرفى که بر ابراهیم (ع ) و موسى (ع ) و محمد(ص ) نازل کرده ده حسنه به او عطا مى فرماید))
و در حـدیث دیگرى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((کسى که سوره اعلى را درفرائض یا نوافل خود بخواند, روزقیامت به او گفته مى شود: از هریک از درهاى بهشت مى خواهى وارد شو ان شااللّه )).
از مـجـمـوعـه روایـاتـى که در این زمینه رسیده استفاده مى شود که این سوره ازاهمیت خاصى برخوردار است , تا آنجا که در حدیثى از على (ع ) مى خوانیم (این سوره محبوب پیغمبراکرم (ص ) بود)).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیه )ـ.
خداوند بزرگ را تسبیح گو!
ایـن سوره که در حقیقت عصاره مکتب انبیا و دعوت پیامبران است از تسبیح و تقدیس پروردگار شروع مى شود و در آغاز روى سخن را به پیامبر(ص ) کرده ,مى فرماید: ((منزه شمار نام پروردگار بلند مرتبه ات را))(سبح اسم ربک الا على ).یـعـنـى ;Š نـام خداوند در ردیف نام بتها قرار داده نشود, و ذات پاک او را ازهرگونه عیب و نقص , و صفات مخلوقها و عوارض جسم و جسمانیت , و هرگونه محدودیت و نقصان منزه بشماریم
تـعـبـیـر به ((اعلى )) بیانگر این حقیقت است که او از هرکس و هر چیز و هر چه تصور کنیم , و هر خیال و قیاس و گمان و وهم , و هرگونه شرک جلى و خفى برتر وبالاتر است
(آیه )ـ و بعد از این دو توصیف (رب , اعلى ) در توضیح آن پنج وصف دیگر را بیان مى کند که همگى شرح ربوبیت اعلاى پروردگار است , مى فرماید(همان خداوندى که آفرید و منظم کرد) (الذى خلق فسوى ).
نـظام عالم آفرینش ـکه از بزرگترین منظومه هاى آسمانى را شامل مى شود تاموضوعات ساده اى همچون خطوط سرانگشتهاى انسان که در آیه 4 سوره قیامت به آن اشاره شده بلى قادرین على ان نسوى بن انه ـ شاهد گویایى بر ربوبیت او, واثبات وجود پروردگار است
(آیـه )ـ بـعـد از مساله آفرینش و نظم بندى خلقت , به موضوع برنامه ریزى براى حرکت تکاملى , و هدایت موجودات در این مسیر پرداخته , مى افزاید: ((وهمان که اندازه گیرى کرد و هدایت نمود)) (والذى قدر فهدى ).
مـنـظـور از ((تـقـدیـر)) همان اندازه گیرى و تعیین برنامه هاى حرکت به سوى اهدافى است که موجودات به خاطر آن آفریده شده اند.
و منظور از ((هدایت )) همان هدایت تکوینى است که به صورت انگیزه ها وقوانینى بر هر موجودى حاکم ساخته ـ اعم از انگیزه هاى درونى و برونى.
فـى المثل از یکسو پستان مادر و شیر آن را براى تغذیه طفل آفریده و به مادرعاطفه شدید مادرى داده و از سـوى دیـگـر در طـفـل انـگیزه اى آفریده که او را به سوى پستان مادر مى کشاند, و این آمادگى و جاذبه دوجانبه در مسیر هدف , در همه موجودات دیده مى شود.
الـبـته در مورد انسان غیر از برنامه هدایت تکوینى , هدایت دیگرى وجوددارد که از طریق وحى و ارسـال انبیا صورت مى گیرد, و هدایت تشریعى نام دارد, وجالب این که هدایت تشریعى انسان نیز در تمام زمینه ها مکمل هدایت تکوینى اوست .(آیـه )ـ در مرحله بعد اشاره به گیاهان و مخصوصا مواد غذائى چهارپایان کرده , مى افزاید: ((و آن کسى که چراگاه را به وجود آورد)) واز دل زمین بیرون فرستاد (والذى اخرج المرعى)
(آیه )ـ و بعد مى افزاید: ((سپس آن را خشک و تیره قرار داد)) )فجعله غثااحوى ).
((غـثـا احـوى )) (گیاهان خشکیده تیره رنگ ) هم بازگوکننده فناى دنیاست و هم منافع زیادى دربردارد هم غذاى مناسبى است براى زمستان حیوانات , و هم وسیله اى است براى سوخت و سوز انسان , و هم کود مناسبى براى زمینها.(آیه )ـ در آیات گذشته سخن از ربوبیت و ((توحید)) پروردگار بود و به دنبال آن در اینجا سخن از قرآن و ((نبوت )) پیامبر(ص ) است , در آیات گذشته سخن از((هدایت عمومى )) موجودات بود, و در ایـنـجـا سـخـن از ((هدایت نوع انسان )) است , وبالاخره در آیات گذشته تسبیح پروردگار ((على اعلى )) آمده بود, و در اینجا از قرآن که بیانگر این تسبیح است سخن به میان مى آورد.
مى فرماید: ((ما به زودى (قرآن را) بر تو مى خوانیم و هرگز فراموش نخواهى کرد)) (سنقرئک فلا تنسى )بنابراین ;هنگام نزول وحى عجله مکن , و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهى مباش , آن کس که این آیات بزرگ را براى هدایت انسانها بر تو فرستاده , هم اوحافظ و نگاهبان آنهاست .
در جـاى دیگر مى فرماید: ((براى خواندن قرآن پیش از آنکه وحى آن بر توتمام شود عجله مکن , و بگو: پروردگارا! علم مرا افزون کن )) (طه /114).
(آیه )ـ سپس براى اثبات قدرت خداوند و این که هر خیر و برکتى است ازناحیه اوست , مى افزاید: تو چـیـزى از آیـات الـهـى را فـرامـوش نـمى کنى ((مگر آنچه راخدا بخواهد که او آشکار و پنهان را مى داند)) (الا مـاشااللّه انه یعلم الجهر ومـایخفى )مـفهوم این تعبیر آن نیست که پیامبر(ص ) چیزى از آیات الهى از فراموش مى کند بلکه هدف بیان این حقیقت است که موهبت حفظ آیات الهى را سوى خداست , و لذا هر لحظه بخواهد مى تواند آن را از پیامبرش بگیرد.و ایـن یـکـى از مـعـجـزات پیغمبراسلام (ص ) است که آیات و سوره هاى طولانى را با یکبار تلاوت جبرئیل به خاطر مى سپرد, و همیشه به خاطر داشت , و چیزى رافراموش نمى کرد.
(آیه )ـ سپس پیامبر(ص ) را دلدارى داده , مى افزاید: ((و ما تو را براى هرکار خیر آماده مى کنیم )) (ونیسرک للیسرى ).و بـه تعبیر دیگر هدف بیان این حقیقت است که در راهى که تو در پیش دارى مشکلات و سختیها فـراوان است , هم در راه گرفتن وحى و حفظ آن , و هم در تبلیغ *رسالت و اداى آن , و هم در انجام کارهاى خیر و عمل به آن ما در تمام این امور(دریافت وحى و ابلاغ و نشر و تعلیم و عمل کردن به آن ) به تو یارى مى دهیم ومشکلات را بر تو آسان مى سازیم .(آیه )ـ بعد از بیان موهبت وحى آسمانى به پیغمبراکرم (ص ), و وعده توفیق و تسهیل امور براى او, بـه ذکر مهمترین وظیفه او پرداخته , مى فرماید: ((پس تذکر ده اگر تذکر مفید باشد)) (فذکر ان نفعت الذکرى ).
مـنـظـور این است که تذکر به هر حال سودمند است , و افرادى که به هیچ وجه از آن منتفع نشوند کمند, به علاوه حداقل موجب اتمام حجت بر منکران مى شود که این خود منفعت بزرگى است .
و لذا پیغمبراکرم (ص ) براى تبلیغات و تذکرات خود هیچ قید و شرطى قائل نبود و همگان را وعظ مى کرد و انذار مى نمود.(آیه )ـ سپس به عکس العمل مردم در برابر تذکر, وعظ و انذار پرداخته , وآنها را به دو گروه تقسیم مـى کند, مى فرماید: ((و به زودى کسى که از خدا مى ترسد (واحساس مسؤولیت مى کند) متذکر مى شود)) (سیذکر من یخشى ).آرى ! تا روح ((خشیت )) و ترس و یا به تعبیر دیگر روح ((حق طلبى )) و((حق جوئى )) که مرتبه اى از تـقـواسـت در انسان وجود نداشته باشد از مواعظ الهى وتذکرات پیامبران نفعى نمى برد, لذا در آغاز سوره بقره قرآن را مایه هدایت براى پرهیزگاران شمرده مى گوید: هدى للمتقین .
(آیـه )ـ و در ایـن آیـه بـه گـروه دوم پـرداخـتـه , مـى افزاید: ((اما بدبخت ترین افراد از آن دورى مى گزیند)) (ویتجنبها الا شقى )
(آیه )ـ در این آیه سرنوشت گروه اخیر را چنین بیان مى کند((همان کسى که در آتش بزرگ وارد مى شود)) (الذى یصلى النار الکبرى )
(آیـه )ـ ((سپس در آن آتش (براى همیشه مى ماند) نه مى میرد, و نه زنده مى شود))! (ثم لا یموت فیها ولا یحیى ).یـعـنـى ;Š نه مى میرد که آسوده گردد, و نه حالتى را که در آن است مى توان زندگى نام نهاد, بلکه دائما در میان مرگ و زندگى دست و پا مى زند, و این بدترین بلا ومصیبت براى آنهاست.
تـوصـیـف آتـش جـهـنم به ((کبرى )) در مقابل آتش ((صغرى )) یعنى آتشهاى این دنیا مى باشد, هـمـان گـونه که در حدیثى آمده که امام صادق (ع ) فرمود: ((این آتش شماجزئى از هفتاد جز از آتش دوزخ است , که هفتاد مرتبه با آب خاموش شده , بازشعله ور گردیده و اگر چنین نبود هیچ انسانى قدرت تحمل آن را نداشت ونمى توانست در کنار آن قرار گیرد.(آیـه )ـ در آیات قبل اشاره اى به مجازات سخت کفار معاند, و دشمنان حق شده بود, و در اینجا به نـجـات اهـل ایمان و عوامل این نجات اشاره کرده ,مى فرماید: ((به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد),
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تفسیر سوره تحریم (1)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها النبى لم تحرم ما احل الله لک تبتغى مرضات ازواجک و الله غفور رحیم.قد فرض الله لکم تحلة ایمانکم و الله مولیکم و هو العلیم الحکیم.و اذ اسر النبى الى بعض ازواجه حدیثا فلما نبات به و اظهره الله علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض فلما نباها به قالت من انباک هذا قال نبانى العلیم الخبیر.ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبکما (1) .
سوره تحریم هم مثل سوره طلاق با«یا ایها النبى»شروع شده است.ما در قرآن سه سوره داریم که با«یا ایها النبى»شروع مىشود:سوره تحریم و سوره طلاق و سوره احزاب که قبل از یس بود.سوره تحریم سورهاى است که ابتدا مىشود در حالى که اشارهاى دارد به جریانى که میان پیغمبر اکرم و بعضى از زنهاى ایشان واقع شده است.آنچه که از قرآن فهمیده مىشود-و خیلى جهاتش را تاریخ بیان کرده است و قسمتهاى کوچکى از آن هم هست که از نظر تاریخ خیلى روشن نیست-این است که پیغمبر اکرم یک چیزى را که بر خودش حلال بوده است،بر خود به موجب یک قسم حرام کرده است.این فى حد ذاته یک کار جایزى است.جزء چیزهایى که ما داریم عهد و نذر و قسم است،یعنى انسان به موجب یک نذر مىتواند چیزى را بر خود واجب یا حرام کند،که در باب نذر به شرط رجحان مىشود این کار را کرد،یا یک امر مباح یا مستحب را مىتواند به موجب یک قسم بر خودش واجب کند،یا یک مکروه را بر خودش حرام کند و یا یک مباح را بر خودش حرام کند.مثلا آدمى سیگار مىکشد،مرتب تصمیم مىگیرد که سیگار نکشد،نمىتواند،بعد قسم مىخورد که براى مدت موقتیا براى همیشه سیگار نکشم.همین قدر که قسم خورد،دیگر کشیدن سیگار بر او حرام مىشود،یعنى اگر بخواهد بکشد باید کفاره بدهد،با یک تفاوت مختصرى که در فقه میان نذر و عهد و قسم مطرح است.
مفاد آیات
به هر حال یکى از مسائلى که در فقه مطرح است این مساله است که انسان با قسم مىتواند مستحبى یا مباحى را بر خود واجب کند،مکروهى یا مباحى را بر خود حرام کند.آیه همین قدر نشان مىدهد که پیغمبر اکرم یک امرى را که بر او حلال و مباح بود به موجب قسم بر خودش حرام کرد و این کار را براى جلب رضاى بعضى از زنهاى خودش کرد،حال«براى جلب رضاى بعضى از زنها»یعنى چه؟آیا به این شکل که مثلا آن زن تمایلى نداشت و پیغمبر اکرم براى اینکه میل او را جلب کند[این کار را کرد؟]یا نه،تحت فشار اذیت زنهاى خودش قرار گرفته بود و براى رهایى از آزار آنها این حلال را بر خودش حرام کرد.از آیات استفاده مىشود که این دومى است،چون به دنبال آن فورا به آن دو زن خطاب مىکند:امر شما دائر است میان توبه کردن و ادامه دادن به کار خود.اگر توبه کنید،باید هم توبه کنید که دلهاى شما فاسد شده،ولى اگر بخواهید ادامه بدهید(تهدید مىکند)خدا به حمایت پیغمبر بر مىخیزد.پس معلوم مىشود که مساله مساله آزار بعضى از زنها بوده است،آنهم دو زن بوده است،چون کلمه«ان تتوبا»دارد.و باز از آیه استفاده مىشود که پیغمبر رازى را به یکى از زنها گفت و از او پیمان گرفت که این راز را به کسى نگوید و این زن بر خلاف پیمانى که با پیغمبر داشت رفت به آن دیگرى-که با یکدیگر خیلى رفیق و دوست بودند-گفت.بعد پیغمبر اکرم به حکم وحى الهى آگاه شد که سر میان این دو نفر بازگو شده است.به او فرمود:چرا رفتى این را به او گفتى؟ او تعجب کرد،گفت:چه کسى به تو گفت که من به او گفتهام؟فرمود:خداى آگاه به من خبر داد که تو این راز را فاش کردهاى.
حال در قرآن ضمن اینکه به اصولى در این قضیه تصریح شده است،خصوصیات به ابهام گذاشته شده است:پیغمبر چیزى را به موجب سوگند بر خود حرام کرد،ولى آن چیز چه بود، بیان نشده.پیغمبر به بعضى از زنهاى خودش رازى را گفت و او افشا کرد و به دیگرى گفت.آن که راز به او گفته شده بود چه کسى بود که به دیگرى گفت؟(ولى اجمالا معلوم است که رازى بوده است)و راز چه بود؟این را هم باز قرآن مشخص نکرده است.آنها دو تن بودند که قرآن به شدت به آنها حمله مىکند،یعنى نشان مىدهد آنها در وضعى بودند که علیه پیغمبر توطئه مىکردند،تظاهر مىکردند(تظاهر از ماده ظهر است،یعنى پشت به پشتیکدیگر داده علیه پیغمبر اقدام مىکردند).قرآن مىگوید:شما یا باید از این راهتان برگردید و توبه کنید،که باید هم توبه کنید که دلهاى شما منحرف شده است،و اگر نکنید خدا با قدرت الهى،جبرئیل به قدرت وحى(حتى قدرت اصلى و قدرتهاى وسط را هم ذکر مىکند)،صالحترین فرد مؤمنین و تمام فرشتگان به حمایت او هستند.قرآن آنچنان موضوع را مهم گرفته است که معلوم مىشود وضع خیلى خطرناک بوده است.در عین اینکه تصریح مىکند که اینها دو نفر بودهاند، ولى نمىگوید آن دو زن کدام دو زن بودهاند.آنگاه مىگوید:آن زنى که فاش کرد و بعد پیغمبر به او اطلاع داد که تو فاش کردى،و او حیرت زده شد و گفت:چه کسى به تو خبر داد؟از کجا فهمیدى؟و فرمود:خدا خبر داد،بعد پیغمبر قسمتى از راز را به آن زن گفت و قسمت دیگر را کتمان کرد،یعنى وقتى که به روى او آورد،قسمتى از مطلب را به روى او آورد،قسمت دیگر را کریمانه صرف نظر کرد،آن کارهاى زشتى که آنها کرده بودند،کارهایى از قبیل توطئه، قسمتى از آن کارها را پیغمبر به روى او آورد و قسمت دیگر را به روى او نیاورد(عرف بعضه و اعرض عن بعض)،به تعبیر امیر المؤمنین عمل کریمانه انجام داد.حال آن قسمتى که گفت چه بود و قسمتى که نگفت چه بود،باز قرآن بیان نکرده است.
توضیحات تاریخ و حدیث
پس،از این آیات قرآن ما یک قسمتهایى را در کمال صراحت مىفهمیم ولى یک قسمتهاى دیگر را قرآن به اجمال و ابهام گذرانده و بیان نکرده است.حال که قرآن بیان نکرده است تاریخ چطور؟تاریخ و حدیث و اقوال مفسرین آیا قضیه را افشا کرده استیا نه؟آنچه که از نظر مفسرین،اعم از شیعه و سنى،مسلم و قطعى است این است که آن زنى که پیغمبر به او رازى گفت و فرمود:افشا نکن،حفصه دختر عمر بود،و آن زنى که حفصه راز پیغمبر را به او افشا کرد عایشه بود،و آن دو زنى که قرآن به اینها مىگوید:یا دست از توطئه چینى علیه پیغمبر بردارید و یا توبه کنید،به اتفاق شیعه و سنى حفصه و عایشه بودند.چنین نیست که بگوییم شیعه یک حرف مىزند،سنى حرف دیگرى،در این جهت اختلافى نیست.یکى و دو تا هم حدیث و روایت و تاریخ نیست،از مسلمات است.یکى از احادیثش حدیثى است که در صحیح مسلم و صحیح بخارى و جامع ترمذى-در این سه تا که من مىدانم و از معتبرترین کتب حدیث اهل تسنن است-آمده است،و من به مناسبتى در کتاب مساله حجاب آن را از دو کتاب اول نقل کردم.
داستان این است که ابن عباس مىگوید:من خیلى میل داشتم که یک وقت از خود عمر بپرسم آن دو زنى که قرآن در سوره تحریم مىگوید: ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبکما و ان تظاهرا علیه چه کسانى بودند،تا در یک سفر از سفرهاى حج من همراهش بودم.در یک جایى که عمر پایین آمد و مىخواست به اصطلاح تطهیر و تجدید وضو کند،وقتى که آمد وضو بگیرد،من ابریقى نزد او بردم،من آب مىریختم و او وضو مىگرفت.من این فرصت را نیمتشمردم (2) و گفتم یا امیر المؤمنین!اینکه در قرآن مىگوید: ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبکما آن دو زنى که قرآن اینچنین از آنها انتقاد مىکند کیستند؟رویش را برگرداند و گفت: عجب است از تو که چنین سؤالى مىکنى،عایشه است و حفصه.بعد خود عمر داستان مفصلى را نقل کرد،که البته در این داستان خیلى جهات را روشن نکرده است،ولى قدر مسلم این است که این یک جهت را در کمال صراحت بیان کرده است.
عمر مقدمهاى براى ابن عباس ذکر مىکند،مىگوید:ما زمانى که در مکه بودیم بر زنهایمان مسلط بودیم،زنهایمان در مقابل مردها جرات نداشتند.خلاصه آنجا مرد سالارى حاکم بود، زنها خیلى زبون و ذلیل بودند.در مدنیها قضیه بر عکس بود،زنهایشان بر آنها مسلط بودند و آن اطاعتى را که زنهاى مکه از شوهران داشتند،نداشتند و روزى من دیدم که زن خودم به روى من برگشت(عمر با آن خشونتش،زنش بر گردد،دیگر خیلى کار مشکل است).من حرف زدم،دیدم به من حمله کرد و چند و چون کرد.گفتم:عجب!این اخلاق زنهاى مدینه اخلاق شما را فاسد کرده،در مقابل من این جور حرف مىزنى؟!گفت:زنهاى پیغمبر هم با پیغمبر همین طور حرف مىزنند.گفتم:راست مىگویى؟گفت:بله.گفتم:واى به حال دخترم حفصه. بعد آمدم به مدینه نزد دخترم،گفتم:دخترم!شنیدم که شما پیغمبر را اذیت مىکنید و چنین حرفهایى مىزنید،مثلا با پیغمبر تندى مىکنید و گاهى قهر مىکنید.این کار را نکن،این کار برایتخطر دارد.
اما داستانى که او نقل کرده است این است که مىگوید:من خانهاى داشتم در اوالى مدینه یعنى بالاشهر مدینه (3) .همسایهاى داشتم و چون راه دور بود ما نمىتوانستیم هر روز به مرکز مدینه و مسجد مدینه و خدمت پیغمبر برویم.با آن همسایه نوبت گذاشته بودیم،یک روز او مىرفت،تا غروب در شهر بود و بر مىگشت و تمام خبرها را براى من مىگفت،یک روز من مىآمدم و خبرها را به او مىدادم.در آن ایام خبرهایى که به ما مىرسید خبرهاى وحشتناکى از شمال بود(یعنى از قسمت غسانیها که در سوریه فعلى بودند) (4) .خبرهایى مىرسید که غسانیها دارند مجهز مىشوند،اسبهایشان را نعل مىبندند و براى حمله به مدینه آماده مىشوند.آنها خیلى نیرومند بودند و شوخى نبود.مرتب خبرهاى وحشتناک مىرسید.یک روزى که نوبت رفیق من بود،من در خانه بودم،یک وقت دیدم که در به شدت کوبیده مىشود. بچهها رفتند پشت در که کیست؟دیدم صداى رفیقم است مىگوید:در خانه است، در خانه است؟یعنى من را مىخواهد.دیدم وحشت زده است.آمدم بیرون،گفتم چه خبر است؟گفت: قضیه خیلى مهم و بزرگى است.گفتم:غسانیها حمله کردند؟گفت:نه،از این هم بزرگتر.وقتى که همسایه من این حرف را گفت،گفتم:حفصه بدبختشد،من قبلا به او گفتم این کار را نکن.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 4 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ترتیب نزول سوره های قرآن و در صورت امکان ترتیب نزول آیات آن را بیان کنید.السور المکیهترتیب النزول السوره ترتیب المصحف1 العلق 962 القلم 683 المزمل 734 المدثر 745 الفاتحه(1) 16 المسد 1117 التکویر 818 الاعلی 879 اللیل 9210 الفجر 8911 الضحی 9312 الشرح 9413 العصر 10314 العادیات 10015 الکوثر 10816 التکاثر 10217 الماعون 10718 الکافرون 10919 الفیل 10520 الفلق 11321 الناس 11422 التوحید 11223 النجم 5324 عبس 8025 القدر 9726 الشمس 9127 البروج 8528 التین 9529 قریش 10630 القارعه 10131 القیامه 7532 الهمزه 10433 المرسلات 7734 ق 5035 البلد 9036 الطارق 8637 القمر 5438 ص 3839 الاعراف 740 الجن 7241 یس 3642 الفرقان 2543 فاطر 3544 مریم 1945 طه 2046 الواقعه 5647 الشعراء 2648 النمل 2749 القصص 2850 الاسراء 1751 یونس 1052 هود 1153 یوسف 1254 الحجر 1555 الانعام 656 الصافات 3757 لقمان 3158 سبا 3459 الزمر 3960 غافر 4061 فصلت 4162 الشوری 4263 الزخرف 4364 الدخان 4465 الجاثیه 4566 الاحقاف 4667 الذاریات 5168 الغاشیه 8869 الکهف 1870 النحل 1671 نوح 7172 ابراهیم 1473 الانبیاء 2174 المؤمنون 2375 السجده 3276 الطور 5277 الملک 6778 الحاقه 6979 المعارج 7080 النبا 7881 النازعات 7982 الانفطار 8283 الانشقاق 8484 الروم 3085 العنکبوت 2986 المطففین 83السور المدنیه87 البقره 288 الانفال 889 آل عمران 390 الاحزاب 3391 الممتحنه 6092 النساء 493 الزلزال 9994 الحدید 5795 محمد 4796 الرعد 1397 الرحمان 5598 الانسان 7699 الطلاق 65100 البینه 98101 الحشر 59102 النصر 110103 النور 24104 الحج 22105 المنافقون 63106 المجادله 58107 الحجرات 49108 التحریم 66109 الجمعه 62110 التغابن 64111 الصف(2) 61112 الفتح 48113 المائده(3) 5114 برائت 9(التمهید، ج 1، صص 135 _ 138)البته اختلاف جزئی در برخی منابع هست که در پی نوشت به آن اشاره شده است.پی نوشت:1. سقطت الفاتحه من روایه ابن عباس، فأثبتناها علی روایه جابربن زید: الاتقان: ج 1، ص 25 و علی نص تاریخ الیعقوبی: ج 2، ص 26.2. جعل الزرکشی فی البرهان سورة الصف بعد التحریم و قبل الجمعة.3. قدم الزرکشی فی البرهان البراءة علی المائدة، و جعل هذه الاخیرة آخر السور.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سوره المائده
آیه 6
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلى الصلَوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلى الْمَرَافِقِ وَ امْسحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا وَ إِن کُنتُم مَّرْضى أَوْ عَلى سفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صعِیداً طیِّباً فَامْسحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُرِیدُ لِیُطهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکمْ تَشکُرُونَ(6)
ترجمه :
6 - اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دستها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشوئید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکى از شما از محل پستى آمده (قضاى حاجت کرده ) یا با زنان تماس گرفته باشید (آمیزش جنسى کرده اید) و آب (براى غسل یا وضو) نیابید با خاک پاکى تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانى ) و دستها بکشید، خداوند نمى خواهد مشکلى براى شما ایجاد کند بلکه مى خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید شاید شکر او را بجا آورید.
تفسیر :
پاک سازى جسم و جان
در آیات سابق ، بحثهاى گوناگونى درباره ((طیبات جسمى و مواهب مادى )) مطرح شد، در این آیه به ((طیبات روح )) و آنچه باعث پاکیزگى جان انسان مى گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظهاى از احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفاى روح است ، تشریح گردیده ، نخست خطاب به افراد با ایمان کرده ، احکام وضو را به این ترتیب بیان مى کند:
((اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوئید و قسمتى از سر و همچنین پا را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید.
(یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق و امسحوا برؤ وسکم و ارجلکم الى الکعبین ).
در آیه حدود صورت ، که باید در وضو شسته شود توضیح داده نشده ولى در روایات ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) که وضوى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مشروحا بیان کرده اند.
1 - حد صورت از طرف طول از رستانگاه مو تا چانه و از طرف عرض آنچه در میان انگشت وسط و ابهام (انگشت شست ) قرار مى گیرد، ذکر شده و این در حقیقت توضیح همان معنائى است که از کلمه ((وجه )) در عرف فهمیده مى شود، زیرا وجه همان قسمتى است که انسان به هنگام برخورد بر دیگرى با آن مواجه مى شود.
2 - حد دست که باید در وضو شسته شود، تا آرنج ذکر شده ، زیرا مرافق جمع ((مرفق )) به معنى ((آرنج )) است ، و چون هنگامى گفته شود دست را بشوئید ممکن است به ذهن چنین برسد که دستها را تا مچ بشوئید، زیرا غالبا این مقدار شسته میشود، براى رفع این توهم مى فرماید: تا آرنج بشوئید
(الى المرافق ).
و با این توضیح روشن مى شود، کلمه ((الى )) در آیه فوق تنها براى بیان حد شستن است نه کیفیت شستن ، که بعضى توهم کرده اند و چنین پنداشته اند که آیه مى گوید: باید دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئید (آنچنانکه در میان جمعى از اهل تسنن رائج است ).
توضیح اینکه این درست به آن میماند که انسان به کارگرى سفارش میکند دیوار اطاق را از کف تا یک متر، رنگ کند، بدیهى است منظور این نیست که دیوار از پائین به بالا رنگ شود، بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود نه بیشتر و نه کمتر.
بنابراین فقط مقدارى از دست که باید شسته شود در آیه ذکر شده ، و اما کیفیت آن در سنت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که بوسیله اهلبیت به ما رسیده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان .
باید توجه داشت که ((مرفق )) هم باید در وضو شسته شود، زیرا در اینگونه
موارد به اصطلاح غایت داخل در مغیا است یعنى حد نیز داخل در حکم ((محدود)) است .
3 - کلمه ((ب)) که در ((برؤ وسکم )) مى باشد طبق صریح بعضى از روایات و تصریح بعضى از اهل لغت به معنى ((تبعیض )) مى باشد، یعنى قسمتى از سر را مسح کنید که در روایات ما محل آن به یکچهارم پیش سر، محدود شده و باید قسمتى از این یکچهارم هر چند کم باشد با دست مسح کرد - بنابراین آنچه در میان بعضى از طوائف اهل تسنن معمول است که تمام سر و حتى گوشها را مسح مى کنند، با مفهوم آیه سازگار نمى باشد.
4 - قرار گرفتن ((ارجلکم )) در کنار ((رؤ وسکم )) گواه بر این است که پاها نیز باید مسح شود نه اینکه آن را بشویند (و اگر ملاحظه مى کنیم ((ارجلکم )) بفتح لام قرائت شده بخاطر آن است که عطف بر محل ((برؤ وسکم )) است نه عطف بر ((وجوهکم ))).
5 - کعب در لغت بمعنى برآمدگى پشت پاها و هم بمعنى مفصل یعنى نقطه اى که استخوان ساق پا با استخوان کف پا مربوط میشود آمده است .
سپس به توضیح حکم غسل پرداخته و چنین مى فرماید: ((و اگر جنب باشید غسل کنید)).
(و ان کنتم جنبا فاطهروا).
روشن است که مراد از جمله ((فاطهروا)) شستن تمام بدن مى باشد، زیرا اگر شستن عضو خاصى لازم بود مى بایست نام آن برده شود، بنابراین هنگامى که مى گوید خود را شستشو دهید، مفهومش شستشوى تمام بدن است ، نظیر این در سوره نساء آیه 43 نیز آمده است که میگوید: حتى تغتسلوا.
((جنب )) - همانطور که در جلد سوم تفسیر نمونه ذیل آیه 43 سوره نساء اشاره کرده ایم - مصدرى است که بمعنى ((اسم فاعل )) آمده ، و در اصل بمعنى ((دور شونده )) است زیرا ریشه اصلى آن که ((جنابت )) بمعنى ((بعد)) و دورى است ، و اگر شخص ((جنب )) به این عنوان نامیده مى شود بخاطر آن است که باید در آن حال ، از نماز و توقف در مسجد و مانند