واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد جزوه عربی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 19 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

مقدمه

انا جعلنا قرآن عربیا لعلکم تعقلون

از مدتها پیش در این اندیشه بودم که مطالب، جزوه ها و تست های پراکنده ی خود را قریب چهارده سال در کلاس های تدریس کرده ام، گرد آوری کنم.

از طرفی می دیدم اقبال دانش آموزان و دانش جویان به زبان عربی روز افزون است و کتابهای خرد و کلان، تحت عنوان آموزش عربی به روش سنتی و کهن که پیوسته تالیف و چاپ می شود، پاسخگوی علاقه ی دانش آموزان و دانشجویان عزیز نیست و از سوی دیگر روش تدریس برخی استادان گرامی آنچنان است که چه بسا آسانترین مباحث را گنگ و پیچیده جلوه می دهد و ذهن دانش آموز و دانشجو را خسته و آشفته می نماید.

به تحریض همکاران دانشگاهی و فرهنگی، بر آن شدم روشی جدید و نوین در آموزش ربان عربی ارائه کنم، تا تجربه های مختصر خویش را که حلال چندین سال تدریس به دست آورده ام در دسترس همگان قرار دهم و به نوعی، از استقبال این عزیزان به روش آموزش خویش، قدر دانی کنم.

حروف عربی

حروف زبان عربی: زبان عربی دارای ۲۸ حرف است که عبارت اند از: الف. ب. ت. ث. ج. ح. خ. د. ذ. ر. ز. س. ش. ص. ض. ط. ظ. ع. غ. ف. ق. ک. گ. ل. م. ن. و. ه. ی

بر زبان عربی چهار حرف (گ. چ. پ. ژ) که در زبان فارسی دیده می شود وجود ندارد. به عنوان مثال اگر یک عرب زبان زبان بخواهد بگوید گرگان، آنرا به صورت جرجان تلفظ می کنند یا کشور چین را به صورت حین تلفظ می کند.

حروف شمسی: حروفی که اگر در اول کلمه ای باشد که " اک " بر سر آن قرار گیرد حرف "لام" خوانده نمی شود و آن حرف با تشدید (  ) خوانده می شود مانند حرف ش در کلمه الشمس که از حرف شمسی است. این حروف مجموعا ۱۴ حرف هستند و عبارت اند از: ت. ث. د. ذ. ر. س. ش. ص. ض. ط. ظ. ل. ن.

حروف قمری: حروفی که اگر در اول کلمه ای باشند که «اﻜ» بر سر آن قرار گیرد، حرف لام و اولین حرف آن کلمه، تشدید نمی گیرد. مانند حرف ق در کلمه ی القمر که از حروف قمری است. این حروف مجموعا ۱۴ حرف هستند که عبارت اند از: ا. ب. ج. ح. خ. ع. غ. ف. ق. ک. م. و. ﻫ. ی.

حرکات: حرکات با صداها مهم ترین نقش را در تلفظ حروف دارند. حرکات در زیر یا روی حروف عربی قرار می گیرند مانند کتب- احمد- یجلس

اقسام حرکت:حرکت ها عبارت اند از ( َ ِ ُ ) و سکون یا جزم نیز به شکل های (^  ) می باشد که ضد حرکت تلقی می شود.

تعریف تنوین: تنوین، نون ساکنی است که در آخر بعضی اسم ها خوانده می شود، مانند: کتاب – رجل- جامعه

اقسام تنوین: تنوین بر سه قسمت است: ۱- نصب ( ˝ ) ۲- جر( ٍ ) ۳- رفع( ٌ )

اقسام اعراب: ۱- مرفوع ( ْ ُ ) ۲- منصوب ( ˝ َ ) ۳- مجرور ( ٍ ِ ) ۴- مجزوم ( ْ )

نکته: فتحه کسره ضمه نصب جر رفع و جزم خود اعراب نیستند بلکه حرکاتی اند که اعراب را نمایش می دهند.

نکته: اسم هیچگاه مجزوم و ساکن نمی شود.

اقسام کلمه: کلمه لفظی است که دارای معنی باشد و بر سه قسمت است: ۱- فعل ۲- اسم ۳- حرف

صرف و نحو

صرف و نحو: مجموع قواعد زبان عربی از لحاظ دستوری، صرف و نحو می گویند.

علم صرف: علمی است که به تغییرات ظاهری کلمه و ساختار آن در خارج از جمله می پردازد.

صرف اسم مانند: رجل (مرد)← رجلان (دو مرد)← رجال (مردان)← رجبل (مردک)

صرف فعل مانند: جلس (نشست)← یجلس (می نشیند)← اجلس (بشین)

صرف

مبحث فعل

فعل از لحاظ زمان: بر سه قسمت است: ۱- ماضی ۲- مضارع ۳- امر

فعل ماضی: بر انجام کار یا وقوع حالتی در گذشته دلالت می کند مانند: جلس (نشست) – ضحک (خندید) – علم (دانست)

نمونه ای از صرف ۱۴ صیغه فعل ماضی

جنس

تعداد

شماره صیغه

فعل

فاعل

اعراب (مبنی بر)

معنی

معـــــــــــــایــب

مذکر

مفرد

مثنی

جمع

۱

۲

۳

نصر

نصرا

نصروا

)هو( مستمر

الف

واو

َ

َ

ُ

(آن یک مرد) یاری کرد

(آن دو مرد) یاری کردند

(آن مردان) یاری کردند

مونث

مفرد

مثنی

جمع

۴

۵

۶

نصرت

نصرتا

نصرن

(هی) مستمر

الف

ن

َ

َ

ْ

(آن یک زن) یاری کرد

(آن دو زن) یاری کردند

(آن زنان) یاری کردند

مخــــــــــــاطـــب

مذکر

مفرد

مثنی

جمع

۷

۸

۹

نصرت

نصرتما

نصرتم

ت

تما

تم

ْ

ْ

ْ

(تو یک مرد) یاری کردی

(شما دو مرد) یاری کردید

(شما مردان) یاری کردید

مونث

مفرد

مثنی

جمع

۱۰

۱۱

۱۲

نصرت

نصرتما

نصرتن

ت

تما

تن

ْ

ْْ

ْ

(تو یک زن) یاری کردی

(شما دو زن) یاری کردید

(شما زنان) یاری کردید

متکلم

مذکر و مونث

مفرد مثنی و جمع

۱۳

۱۴

نصرت

نصرنا

ت

نا

ْ

ْ

من یاری کردم (مرد یا زن)

ما یاری کردیم (مردان یا زنان)



خرید و دانلود تحقیق در مورد جزوه عربی


تحقیق در مورد جزوه عربی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 19 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

مقدمه

انا جعلنا قرآن عربیا لعلکم تعقلون

از مدتها پیش در این اندیشه بودم که مطالب، جزوه ها و تست های پراکنده ی خود را قریب چهارده سال در کلاس های تدریس کرده ام، گرد آوری کنم.

از طرفی می دیدم اقبال دانش آموزان و دانش جویان به زبان عربی روز افزون است و کتابهای خرد و کلان، تحت عنوان آموزش عربی به روش سنتی و کهن که پیوسته تالیف و چاپ می شود، پاسخگوی علاقه ی دانش آموزان و دانشجویان عزیز نیست و از سوی دیگر روش تدریس برخی استادان گرامی آنچنان است که چه بسا آسانترین مباحث را گنگ و پیچیده جلوه می دهد و ذهن دانش آموز و دانشجو را خسته و آشفته می نماید.

به تحریض همکاران دانشگاهی و فرهنگی، بر آن شدم روشی جدید و نوین در آموزش ربان عربی ارائه کنم، تا تجربه های مختصر خویش را که حلال چندین سال تدریس به دست آورده ام در دسترس همگان قرار دهم و به نوعی، از استقبال این عزیزان به روش آموزش خویش، قدر دانی کنم.

حروف عربی

حروف زبان عربی: زبان عربی دارای ۲۸ حرف است که عبارت اند از: الف. ب. ت. ث. ج. ح. خ. د. ذ. ر. ز. س. ش. ص. ض. ط. ظ. ع. غ. ف. ق. ک. گ. ل. م. ن. و. ه. ی

بر زبان عربی چهار حرف (گ. چ. پ. ژ) که در زبان فارسی دیده می شود وجود ندارد. به عنوان مثال اگر یک عرب زبان زبان بخواهد بگوید گرگان، آنرا به صورت جرجان تلفظ می کنند یا کشور چین را به صورت حین تلفظ می کند.

حروف شمسی: حروفی که اگر در اول کلمه ای باشد که " اک " بر سر آن قرار گیرد حرف "لام" خوانده نمی شود و آن حرف با تشدید (  ) خوانده می شود مانند حرف ش در کلمه الشمس که از حرف شمسی است. این حروف مجموعا ۱۴ حرف هستند و عبارت اند از: ت. ث. د. ذ. ر. س. ش. ص. ض. ط. ظ. ل. ن.

حروف قمری: حروفی که اگر در اول کلمه ای باشند که «اﻜ» بر سر آن قرار گیرد، حرف لام و اولین حرف آن کلمه، تشدید نمی گیرد. مانند حرف ق در کلمه ی القمر که از حروف قمری است. این حروف مجموعا ۱۴ حرف هستند که عبارت اند از: ا. ب. ج. ح. خ. ع. غ. ف. ق. ک. م. و. ﻫ. ی.

حرکات: حرکات با صداها مهم ترین نقش را در تلفظ حروف دارند. حرکات در زیر یا روی حروف عربی قرار می گیرند مانند کتب- احمد- یجلس

اقسام حرکت:حرکت ها عبارت اند از ( َ ِ ُ ) و سکون یا جزم نیز به شکل های (^  ) می باشد که ضد حرکت تلقی می شود.

تعریف تنوین: تنوین، نون ساکنی است که در آخر بعضی اسم ها خوانده می شود، مانند: کتاب – رجل- جامعه

اقسام تنوین: تنوین بر سه قسمت است: ۱- نصب ( ˝ ) ۲- جر( ٍ ) ۳- رفع( ٌ )

اقسام اعراب: ۱- مرفوع ( ْ ُ ) ۲- منصوب ( ˝ َ ) ۳- مجرور ( ٍ ِ ) ۴- مجزوم ( ْ )

نکته: فتحه کسره ضمه نصب جر رفع و جزم خود اعراب نیستند بلکه حرکاتی اند که اعراب را نمایش می دهند.

نکته: اسم هیچگاه مجزوم و ساکن نمی شود.

اقسام کلمه: کلمه لفظی است که دارای معنی باشد و بر سه قسمت است: ۱- فعل ۲- اسم ۳- حرف

صرف و نحو

صرف و نحو: مجموع قواعد زبان عربی از لحاظ دستوری، صرف و نحو می گویند.

علم صرف: علمی است که به تغییرات ظاهری کلمه و ساختار آن در خارج از جمله می پردازد.

صرف اسم مانند: رجل (مرد)← رجلان (دو مرد)← رجال (مردان)← رجبل (مردک)

صرف فعل مانند: جلس (نشست)← یجلس (می نشیند)← اجلس (بشین)

صرف

مبحث فعل

فعل از لحاظ زمان: بر سه قسمت است: ۱- ماضی ۲- مضارع ۳- امر

فعل ماضی: بر انجام کار یا وقوع حالتی در گذشته دلالت می کند مانند: جلس (نشست) – ضحک (خندید) – علم (دانست)

نمونه ای از صرف ۱۴ صیغه فعل ماضی

جنس

تعداد

شماره صیغه

فعل

فاعل

اعراب (مبنی بر)

معنی

معـــــــــــــایــب

مذکر

مفرد

مثنی

جمع

۱

۲

۳

نصر

نصرا

نصروا

)هو( مستمر

الف

واو

َ

َ

ُ

(آن یک مرد) یاری کرد

(آن دو مرد) یاری کردند

(آن مردان) یاری کردند

مونث

مفرد

مثنی

جمع

۴

۵

۶

نصرت

نصرتا

نصرن

(هی) مستمر

الف

ن

َ

َ

ْ

(آن یک زن) یاری کرد

(آن دو زن) یاری کردند

(آن زنان) یاری کردند

مخــــــــــــاطـــب

مذکر

مفرد

مثنی

جمع

۷

۸

۹

نصرت

نصرتما

نصرتم

ت

تما

تم

ْ

ْ

ْ

(تو یک مرد) یاری کردی

(شما دو مرد) یاری کردید

(شما مردان) یاری کردید

مونث

مفرد

مثنی

جمع

۱۰

۱۱

۱۲

نصرت

نصرتما

نصرتن

ت

تما

تن

ْ

ْْ

ْ

(تو یک زن) یاری کردی

(شما دو زن) یاری کردید

(شما زنان) یاری کردید

متکلم

مذکر و مونث

مفرد مثنی و جمع

۱۳

۱۴

نصرت

نصرنا

ت

نا

ْ

ْ

من یاری کردم (مرد یا زن)

ما یاری کردیم (مردان یا زنان)



خرید و دانلود تحقیق در مورد جزوه عربی


معاد در دین اسلام 16 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

معاد واژه‌ایست عربی به معنای رستاخیز یعنی دوباره برخاستن (پس از مرگ).

معاد در دین اسلام :

باور به رستاخیز (معاد) یکی از اصول دین اسلام است. معاد هم روحانی وهم جسمانی است. معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهم‌ترین آن‌هاست . زیرا نوشته شده است: "امّا در حقیقت مسیح پس از مرگ زنده شد و اولین کسی است که از میان مردگان برخاسته است. زیرا چنانکه مرگ بوسیلهء یک انسان(آدم) آمد، همانطور قیامت از مردگان نیز بوسیلهء یک انسان دیگر(مسیح) فرا رسید. (ماخذ از انجیل )

معاد در دین بهائی :

معاد یا جهان پس از مرگ یکی از عقاید اصلی بهائیان می باشد. بهائیان به بقای روح اعتقاد داشته و هدف از زندگی را پرورش استعدادات روح می‌دانند. بر طبق تعالیم بهائی روح انسانی مستقل از جسم بوده و پس از مرگ و فنای جسم، باقی و برقرار می‌ماند و در عوالم روحانی و الهی داخل گشته و به حیات و تکامل خود ادامه می دهد.

معاد از دیدگاه قرآن :

از دیدگاه قرآن باطن هر کس در این دنیا، عین ظاهر اوست در آخرت- یوم تبلی السرائر؛ روزی که درون ها آشکار می شود؛ سوره طارق آیه 10

مطابق آیات قرآن در روز قیامت نفس را مؤاخذه می کنند نه قوای نفس را. به همین خاطر نفس به قوای خود می گوید: وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا - چرا بر علیه من شهادت می دهید. اعضای بدن می گویند: قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ - خدایی که هر چیزی را به سخن در آورده است ما را به نطق واداشته است.(سوره فصلت- آیه 22)

نظام آخرت کاملترین نظام امکانی است که هر کس به حسب گنجایش وجودی خود هر چه را اراده نماید و بخواهد بی درنگ و بدون شرط به وجود خواهد آمد. خدا در قرآن می فرماید: لَهُم مَّا یَشَاؤُونَ فِیهَا وَلَدَیْنَا مَزِیدٌ- هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست،و نزد ما نعمتهاى بیشترى است (که به فکر هیچ کس نمى‏رسد)- سورةُ ق‏ آیه35

فلسفه معاد از نظر اسلام :

معاد یعنی تجلی کردن نفس با تمام آنچه در درون خود داشته است، یعنی آنچه در زمین وجودت کاشتی قیام می کند. در قیامت نوشته های نفس به اسم شریف "الحی" حیات می یابند.

هر کس زرع و زارع و مزرعه خویش است؛ به عبارت دیگر مهمان سفره خود است. بسیاری از آنچه در آخرت به انسان روی می‌آورد بروز و ظهور صفات و ملکاتی هستند که انسان در مزرعه وجود خویش کاشته است.

دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر / کای نور چشم من بجز از کشته ندروی – سعدی-

جزا در طول علم و عمل بلکه نفس علم و عمل است. لاجرم قیامت هر کسی برپا شده است و هر کس بهشت یا دوزخ خود است.هر کس با ادراکات و افکار و اقوال و اعمالش سازنده خود است و ادراکات او عین هویت و ذات او می گردند.

جایگاه معادمعاد، در عقل و فطرت هر انسانى جایگاه قابل توجّهى دارد، زیرا کیست که نپرسد و یا نخواهد بداند که آینده انسان و جهان چه مى‏شود؟ پایان عمر و تلاش ما به کجا مى‏رسد؟ نتیجه و هدف از زندگى چیست ؟ آرى این سؤالها براى همه مطرح است.در پاسخ به این سؤال‏ها دو جواب داریم:الف: تمام ادیان الهى با استدلالى که در آینده بیان خواهیم کرد، آینده جهان و انسان و نتیجه کارها و تلاش او را بسیار روشن وامیدوار کننده و روح بخش مى‏دانند، قرآن مى‏گوید : «و أنّ اِلى ربّک المنتَهى‏» (1) همانا نهایت و پایان به سوى پروردگارت مى‏باشد.ب: مکتب‏هاى مادّى، آینده جهان و انسان را بن‏بست، تاریک، فانى و نیستى مى‏دانند و این دید بسیار خطرناک و یأس‏آور است، علاوه بر این چنین مکتب‏هایى هیچ گونه دلیل علمى هم براى عقیده خود ندارند.قرآن دراین باره مى‏فرماید: «و قالوا ما هِىَ الاّ حیاتُنَا الدُّنیا نَموتُ و نَحیى‏ و ما یُهلکُنا الاّ الدّهر و ما لَهم بِذلکَ مِن عِلمٍ اِنْ هم الاّ یَظنُّون» (2) کسانى که ایمان به قیامت ندارند گفتند: زندگى جز همین چند روز دنیا نیست که ما هم در آن مرگ وحیاتى داریم وبعد هم روزگار ما را نابود مى‏کند.ولى این انکار و گفته‏ها روى علم و دلیل نیست، بلکه تنها یک سرى وَهم و خیالى باطلى است که آنها دارند.ریشه‏ها و زمینه‏هاى فطرىگرچه افرادى به زبان معاد را نمى‏پذیرند، ولى ناخودآگاه در عمق جان خود احساس ابدیّت براى انسان دارند و گاه وبیگاه از خود علامت‏هایى نشان مى‏دهند که دلیل آن است که با وجود مرگ و پوسیده شدن جسم، حاضر نیستند انسانیّت و شخصیّت واقعى او را نابود و نیست شده بدانند. ما نمونه‏هایى از این علامت‏ها را در اینجا بیان مى‏کنیم:1- تمام منکران معاد به قبر نیاکان خود احترام مى‏گذارند.2- نام شخصیّت‏هاى مرده را بر روى خیابان‏ها و مؤسسات و مدارس و دانشگاه‏ها و... مى‏گذارند.



خرید و دانلود  معاد در دین اسلام 16 ص


متن عربی شهادت بر شهادت 38 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 69

بَابُ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَةِ

3351 قَالَ الصَّادِقُ ع إِذَا شَهِدَ رَجُلٌ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَإِنَّ شَهَادَتَهُ تُقْبَلُ وَ هِیَ نِصْفُ شَهَادَةٍ وَ إِنْ شَهِدَ رَجُلَانِ عَدْلَانِ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَقَدْ ثَبَتَ شَهَادَةُ رَجُلٍ وَاحِدٍ

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 70

3352 وَ رَوَى غِیَاثُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ لَا یُجِیزُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ إِلَّا شَهَادَةَ رَجُلَیْنِ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ‏

3353 وَ رُوِیَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رَجُلٍ شَهِدَ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ فَجَاءَ الرَّجُلُ فَقَالَ إِنِّی لَمْ أُشْهِدْهُ قَالَ تَجُوزُ شَهَادَةُ أَعْدَلِهِمَا وَ إِنْ کَانَتْ عَدَالَتُهُمَا وَاحِدَةً لَمْ تَجُزْ شَهَادَتُهُ‏

3354 وَ سَأَلَ صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَى أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ أَشْهَدَ أَجِیرَهُ عَلَى شَهَادَةٍ ثُمَّ فَارَقَهُ أَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ بَعْدَ أَنْ یُفَارِقَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَیَهُودِیٌّ أُشْهِدَ عَلَى شَهَادَةٍ ثُمَّ أَسْلَمَ أَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُ قَالَ نَعَمْ‏

3355 وَ رَوَى الْعَلَاءُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الذِّمِّیِّ وَ الْعَبْدِ یُشْهَدَانِ عَلَى شَهَادَةٍ ثُمَّ یُسْلِمُ الذِّمِّیُّ وَ یُعْتَقُ الْعَبْدُ أَ تَجُوزُ شَهَادَتُهُمَا عَلَى مَا کَانَا أُشْهِدَا عَلَیْهِ قَالَ نَعَمْ إِذَا عُلِمَ مِنْهُمَا بَعْدَ ذَلِکَ خَیْرٌ جَازَتْ شَهَادَتُهُمَا

3356 وَ رَوَى غِیَاثُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ قَالَ‏

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 71

عَلِیٌّ ع لَا تَجُوزُ شَهَادَةٌ عَلَى شَهَادَةٍ فِی حَدٍّ وَ لَا کَفَالَةٌ فِی حَدٍّ

3357 وَ رُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْبَاقِرِ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِی الْبَلَدِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کَانَ خَلْفَ سَارِیَةٍ وَ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذَا کَانَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یُقِیمَهَا لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ مِنْ أَنْ یَحْضُرَ وَ یُقِیمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَتِهِ‏

3358 وَ رَوَى عَمْرُو بْنُ جُمَیْعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ أَشْهِدْ عَلَى شَهَادَتِکَ مَنْ یَنْصَحُکَ قَالُوا أَصْلَحَکَ اللَّهُ کَیْفَ یَزِیدُ وَ یَنْقُصُ قَالَ لَا وَ لَکِنْ مَنْ یَحْفَظُهَا عَلَیْکَ‏

وَ لَا تَجُوزُ شَهَادَةٌ عَلَى شَهَادَةٍ عَلَى شَهَادَةٍ

بَابُ الِاحْتِیَاطِ فِی إِقَامَةِ الشَّهَادَةِ

3359 رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ غُرَابٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تَشْهَدَنَّ عَلَى‏

من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص: 72

شَهَادَةٍ حَتَّى تَعْرِفَهَا کَمَا تَعْرِفُ کَفَّکَ‏

3360 وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی ع یُشْهِدُنِی هَؤُلَاءِ عَلَى إِخْوَانِی قَالَ نَعَمْ أَقِمِ الشَّهَادَةَ لَهُمْ وَ إِنْ خِفْتَ عَلَى أَخِیکَ ضَرَراً

قَالَ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَکَذَا وَجَدْتُهُ فِی نُسْخَتِی وَ

وَجَدْتُ فِی غَیْرِ نُسْخَتِی وَ إِنْ خِفْتَ عَلَى أَخِیکَ ضَرَراً فَلَا

وَ مَعْنَاهُمَا قَرِیبٌ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ إِذَا کَانَ لِکَافِرٍ عَلَى مُؤْمِنٍ حَقٌّ وَ هُوَ مُوسِرٌ مَلِیٌّ بِهِ وَجَبَ إِقَامَةُ الشَّهَادَةِ عَلَیْهِ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَانَ عَلَیْهِ ضَرَرٌ بِنَقْصٍ مِنْ مَالِهِ وَ مَتَى کَانَ الْمُؤْمِنُ مُعْسِراً وَ عَلِمَ الشَّاهِدُ بِذَلِکَ فَلَا تَحِلُّ لَهُ إِقَامَةُ الشَّهَادَةِ عَلَیْهِ وَ إِدْخَالُ الضَّرَرِ عَلَیْهِ بِأَنْ یُحْبَسَ أَوْ یُخْرَجَ عَنْ مَسْقَطِ رَأْسِهِ أَوْ یُخْرَجَ خَادِمُهُ عَنْ مِلْکِهِ وَ هَکَذَا لَا یَجُوزُ لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یُقِیمَ شَهَادَةً یُقْتَلُ بِهَا مُؤْمِنٌ بِکَافِرٍ وَ مَتَى کَانَ غَیْرُ ذَلِکَ فَیَجِبُ إِقَامَتُهَا عَلَیْهِ فَإِنَّ فِی صِفَاتِ الْمُؤْمِنِ أَلَّا یُحَدِّثَ أَمَانَتَهُ الْأَصْدِقَاءَ وَ لَا یَکْتُمَ شَهَادَةَ الْأَعْدَاءِ

3361 وَ رُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ یُشْهِدُنِی عَلَى الشَّهَادَةِ فَأَعْرِفُ خَطِّی وَ خَاتَمِی وَ لَا أَذْکُرُ مِنَ الْبَاقِی قَلِیلًا وَ لَا کَثِیراً فَقَالَ إِذَا کَانَ صَاحِبُکَ ثِقَةً وَ مَعَکَ رَجُلٌ ثِقَةٌ فَاشْهَدْ لَه‏

الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‏3، ص: 20

یَدْخُلُ فِی الْکَلَامِ وَ یَبْعُدُ مِنْ دُخُولِهِ مَعَ الْبُرُوزِ وَ الْمُشَاهَدَةِ

14 بَابُ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَةِ

1 مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ ذُبْیَانَ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أُکَیْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِی الْبَلْدَةِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کَانَ خَلْفَ سَارِیَةٍ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذَا کَانَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یُقِیمَهَا هُوَ لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ عَنْ أَنْ یَحْضُرَ وَ یُقِیمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةٍ

2 فَأَمَّا مَا رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْخَزَّازِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَا أَقْبَلُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى رَجُلٍ حَیٍّ وَ إِنْ کَانَ بِالْیَمَنِ‏

فَهَذَا الْخَبَرُ یَحْتَمِلُ وُجُوهاً أَحَدُهَا أَنْ یَکُونَ إِرَادَتُهُ لَا یَقْبَلُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى رَجُلٍ مُدَّعًى عَلَیْهِ غَائِبٍ لِأَنَّهُ رُبَّمَا کَانَ مَعَ الْغَائِبِ بَیِّنَةٌ تُعَارِضُ لِهَذِهِ الْبَیِّنَةِ وَ تُبْطِلُهَا وَ ذَلِکَ لَا یَجُوزُ لِأَنَّا قَدْ بَیَّنَّا فِی کِتَابِنَا الْکَبِیرِ وَ نَذْکُرُهُ فِیمَا بَعْدُ إِنْ عَرَضَ ذَلِکَ لِأَنَّ الْغَائِبَ یُحْکَمُ عَلَیْهِ وَ یُبَاعُ مِلْکُهُ وَ یُقْضَى دَیْنُهُ وَ یَکُونُ هُوَ عَلَى حُجَّتِهِ إِذَا حَضَرَ وَ یُؤْخَذُ مِنْ خَصْمِهِ الْکُفَلَاءِ بِالْمَالِ وَ الثَّانِی أَنَّهُ لَا یَقْبَلُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ حَیٍّ وَ إِنْ قَبِلَهُ عَلَى شَهَادَتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ ذَلِکَ أَیْضاً لَا یَجُوزُ لِمَا تَقَدَّمَ فِی الْخَبَرِ الْأَوَّلِ مِنْ أَنَّهُ تُقْبَلُ شَهَادَةٌ عَلَى شَهَادَةٍ وَ إِنْ کَانَ حَاضِراً إِذَا مَنَعَهُ مِنَ الْحُضُورِ مَانِعٌ وَ الثَّالِثُ وَ هُوَ الْأَوْلَى أَنْ یَکُونَ الْمُرَادُ بِالْخَبَرِ أَنَّهُ لَا یَجُوزُ قَبُولُ شَهَادَةِ رَجُلٍ وَاحِدٍ عَلَى شَهَادَةِ رَجُلٍ بَلْ یُحْتَاجُ إِلَى شَهَادَةِ رَجُلَیْنِ عَلَى رَجُلٍ لِیَقُومَا مَقَامَ شَهَادَتِهِ وَ الَّذِی یَدُلُّ عَلَى ذَلِکَ‏

الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‏3، ص: 21

3 مَا رَوَاهُ الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ کَانَ لَا یُجِیزُ شَهَادَةَ رَجُلٍ عَلَى رَجُلٍ إِلَّا شَهَادَةَ رَجُلَیْنِ عَلَى رَجُل‏

تهذیب الأحکام، ج‏6، ص: 256

77 عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ ذُبْیَانَ بْنِ حَکِیمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أُکَیْلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی الشَّهَادَةِ عَلَى شَهَادَةِ الرَّجُلِ وَ هُوَ بِالْحَضْرَةِ فِی الْبَلَدِ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کَانَ خَلْفَ سَارِیَةٍ یَجُوزُ ذَلِکَ إِذَا کَانَ لَا یُمْکِنُهُ أَنْ یُقِیمَهَا هُوَ لِعِلَّةٍ تَمْنَعُهُ عَنْ أَنْ یُحْضِرَهُ وَ یُقِیمَهَا فَلَا بَأْسَ بِإِقَامَةِ الشَّهَادَةِ عَلَى الشَّهَادَة

58 عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ فَقَالَ-

تهذیب الأحکام، ج‏6، ص: 253

إِذَا کَانَ الرَّجُلُ فِی أَرْضِ غُرْبَةٍ وَ لَا یُوجَدُ فِیهَا مُسْلِمٌ جَازَتْ شَهَادَةُ مَنْ لَیْسَ بِمُسْلِمٍ عَلَى الْوَصِیَّةِ

59 أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ شَهَادَةِ أَهْلِ مِلَّةٍ هَلْ تَجُوزُ عَلَى رَجُلٍ مِنْ غَیْرِ أَهْلِ مِلَّتِهِمْ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ لَا یُوجَدَ فِی تِلْکَ الْحَالِ غَیْرُهُمْ فَإِنْ لَمْ یُوجَدْ غَیْرُهُمْ جَازَتْ شَهَادَتُهُمْ فِی الْوَصِیَّةِ لِأَنَّهُ لَا یَصْلُحُ ذَهَابُ حَقِّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ لَا تَبْطُلُ وَصِیَّتُه‏

الخلاف، ج‏5، ص: 46

مسألة 64: لا یثبت حد القذف بشهادة على شهادة، و لا بکتاب قاضٍ إلى قاضٍ.

و به قال أبو حنیفة «4».

و قال الشافعی: یثبت بهما «5».

دلیلنا: إجماع الفرقة على أن الشهادة على الشهادة لا تقبل فی شی‏ء من‏

الخلاف، ج‏5، ص: 47

الحدود. و أما کتاب قاضٍ الى قاضٍ فإنه لا یقبل فی شی‏ء من الأحکام عندنا.

و أیضا فإن الإثبات بهما یحتاج الى شرع، و لا شرع یدل على ذلک.

الخلاف، ج‏6، ص: 266

فإن قیل: یجوز تجدید شهادة على شهادة أبدا.

قلنا: الشهادة على الشهادة لا تجوز عندنا إلا دفعة واحدة، فأما البطن الثالث فلا یجوز على حال، و على هذا یؤدی إلى ما قلناه.

المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏5، ص: 228

لا یقبل الشهادة على الشهادة عندنا فی شی‏ء من الحدود

، و یقبل فی الأموال أو ما المراد به المال و فی القصاص، و قال بعضهم حقوق الآدمیین کلها یثبت بالشهادة على الشهادة و یقبل فیها کتاب قاض إلى قاض، و عندنا لا یقبل فی شی‏ء من الأحکام، قالوا سواء کان مالا أو حدا مثل حد القذف أو قصاصا.

أما حقوق الله تعالى فعندنا لا یثبت بشهادة على شهادة، و لا کتاب قاض إلى قاض و قال بعضهم تقبل و یثبت بذلک.

المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏5، ص: 315

إذا ادعت المرأة أن زوجها أقر بأنه أخوها من رضاع فأنکر

و أقامت المرأة أربع نسوة عدول شهدن بذلک، لم یقبل، لا عندنا و لا عندهم، عندنا لما مضى، و عندهم لأن شهادتهن منفردة إنما تقبل فیما لا یطلع علیه الرجال، و هذا إقرار و لیس الإقرار کالمقر به ألا ترى أنه یقبل فی المال شاهد و امرأتان و لا یقبل فی الشهادة على الشهادة بالمال شاهد و امرأتان.

المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‏8، ص: 126

و لا یقبل شهادة النساء فی کتاب قاض إلى قاض‏

لأن شهادة النساء یقبلن فیما کان مالا أو المقصود به المآل، و لا یطلع علیه الرجال کالولادة و الاستهلال و العیوب تحت الثیاب و الرضاع عندهم، و لیس ههنا واحد منها، و لأنها بمنزلة شهادة على شهادة، و لا مدخل لهن فی الشهادة على الشهادة.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 184

باب الشهادة على الشهادة

«قال الصادق علیه السلام: إذا شهد رجل على شهادة رجل»

(3) الظاهر أنه على سبیل المثال و إلا فالمرأة أیضا کذلک‏

«فإن شهادته تقبل و هی نصف شهادة»

(4) لکنه لا یفید و لا یصح انضمام الیمین إلیه أیضا کما فی شاهد الأصل لکنها جزء العلة: فإذا انضم إلیها شهادة رجل آخر یصیر بمنزلة شاهد واحد لکنهما إذا شهدا على جماعة، یثبت بهما شهادتهم جمیعا.

«و روى غیاث بن إبراهیم»

(5) فی الموثق کالصحیح کالشیخ عن طلحة بن‏

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 185

زید و هو کالسابق.

«و روى عبد الله بن سنان»

(1) فی الصحیح کالکلینی و الشیخ‏

«عن عبد الرحمن»

(2) و الصواب و عبد الرحمن‏

«بن أبی عبد الله»

(3) أیضا فی الصحیح و هما فی القوی کالصحیح عنه‏

«عن أبی عبد الله»

(4) روى الکلینی و الشیخ فی الصحیح عن عبد الله بن سنان کما فی المتن و هما فی القوی کالصحیح عن عبد الرحمن مثله إلى قوله أعدلهما.

و الظاهر أن تبدیل الواو (بعن) من النساخ، و على أی حال فالحدیث صحیح و یدل على أنه لو تعارض الأصل و الفرع یقدم الأعدل، و استشکله بعض الأصحاب بأنه یشترط فی قبول الفرع تعذر الأصل فکیف یجتمع معه، و أجیب بأنه یمکن تعذر الوصول حین الشهادة، فلما شهد حضر الأصل و أنکر و ینبغی أن یقرأ (لم أشهده) بالأفعال لیتحقق التعارض بأن یقول الأصل جزما على سبیل شهادة النفی أو من باب علم یعلم و یکون المراد الجزم أیضا لا أنه لیس فی بالی فإنه حینئذ یقدم الفرع‏

«لم تجز شهادته»

(5) أی الفرع و تسقط للتعارض، و یمکن القول بالقرعة لکنه لم یقل به على الظاهر أحد لکونها على خلاف الأصل فیعمل بالمتیقن.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 186

«و سأل صفوان بن یحیى»

(1) فی الحسن کالصحیح و الشیخ فی الصحیح و یدل على عدم قبول شهادة الأجیر حال کونه أجیرا و قبوله بعد المفارقة ظاهرا للتقریر. و یمکن أن یقال إنه سأل عن حاله بعد المفارقة فقال یجوز بلا کراهیة، و یکفی فی المفهوم هذا القدر مع ضعف دلالة المفهوم. لکن فی الیهودی یصح مفهومه لا من حیث المفهوم بل من الآیة و الأخبار کما تقدم، و لا مناسبة لهذا الخبر مع تالیه بهذا الباب و کان ینبغی ذکرهما سابقا، و الظاهر أن المصنف فهم من قوله (أشهد أجیره) على شهادة ذلک و هو أفصح.

«و روى العلاء»

(2) فی الصحیح‏

«عن محمد بن مسلم (إلى قوله) خیر»

(3) أی عدالة

«جازت شهادتهما»

(4) و هو کالسابق، لکن المفهوم هنا أقوى و یحمل فی العبد على التقیة مع معارضته للمنطوق‏

«و روى غیاث بن إبراهیم»

(5) فی الموثق کالصحیح کالشیخ لأن مبنى الحدود على التخفیف و یؤیده ما رواه الشیخ فی الموثق عن طلحة بن زید عن أبی عبد الله عن أبیه عن علی علیه السلام أنه کان لا یجیز شهادة على شهادة فی حد.

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 187

«و روی عن محمد بن مسلم»

(1) فی القوی کالصحیح، کالشیخ، و یدل على جواز الشهادة على الشهادة و إن کان حاضرا إذا لم یمکنه الإقامة- (فأما) ما رواه الشیخ فی الموثق کالصحیح عن غیاث بن إبراهیم، عن جعفر عن أبیه أن علیا علیهم السلام قال: لا أقبل شهادة رجل على رجل حی و إن کان بالیمن (فمحمول) على التقیة، و یمکن حمله على أنه لا یقبل شهادة رجل واحد، بل یحتاج إلى عدلین على عدل.

«و روى عمرو بن جمیع»

(2) فی الضعیف‏

«اشهد على شهادتک من ینصحک»

(3) أی من یرید الخیر لک‏

«قالوا»

(4) جماعة من الحاضرین‏

«کیف»

(5) أی کیف ینصح‏

«یزید و ینقص»

(6) حتى یکون نافعا عند الأداء کما فی الشهادة على أجر المتعة عندهم و کیف یزید و ینقص مع عدم جوازهما و النصح لا یکون إلا هکذا

«قال لا»

(7) یزید و لا ینقص أو ما أردت ما فهمت‏

«و لکن من یحفظها»

(8) أی الشهادة علیک لیذکرک و لا تنسى‏

«و لا تجوز شهادة»

(9) بمرتبتین یمکن أن یکون من کلام المصنف و هو الأظهر

روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‏6، ص: 188

و أن یکون من تتمة الخبر، و على أی حال عمل به الأصحاب و إن ضعف الخبر أو کان مرسلا لأنها على خلاف الأصل عمل علیه فی المتیقن و هو ما کان بمرتبة واحدة و إن احتمل دخوله فی العموم فإنها أیضا شهادة على شهادة أو انجبر ضعفه بعمل الأصحاب.



خرید و دانلود  متن عربی    شهادت بر شهادت 38 ص


نفت در خاورمیانه عربی 10ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

نفت در خاورمیانه عربی

چندی پیش «دیک چنی» در جریان یک کنفرانس نفت گفت: مشکل این است که منابع عظیم نفت و گاز جهان در کشورهایی که دولت های دموکراتیک بر آن حکومت دارند، قرار ندارد.

دیک چنی که از ریاست شرکت نفتی هالیبرتن به پست معاونت رئیس جمهور آمریکا رسیده ، قصد دارد ناکامی کشورش را در کنترل بازار نفت جهان به گونه ای توجیه کند. شاید دموکراسی و نفت با یکدیگر همخوانی نداشته باشند زیرا اغلب کشورهایی که وابستگی شدید به ذخایر نفتی خود دارند معمولاً غیر دموکراتیک هستند و کمتر از سایر کشورهای توسعه یافته تلاش می کنند و احتمال وقوع جنگ ها و درگیری های داخلی در این کشورها زیاد است. چنین شرایطی در منطقه خاورمیانه عربی به چشم می خورد. ۱۰ کشور از ۱۵ کشوری که در جهان ، اقتصادشان وابستگی شدید به نفت دارند در خاورمیانه واقع هستند. به همین دلیل قبل از انجام هر حرکتی جهت وارد کردن دموکراسی به منطقه باید عوامل مرتبط با نفت را در نظر گرفت.

وجود منابع معدنی عظیم در یک کشور باعث می شود تا دولت چنین کشوری نیازی به دریافت مالیات از شهروندانش احساس نکند. تمام مردم جهان از جمله مردم آمریکا از پرداخت مالیات گله مند هستند. اما مردمی که مالیات می پردازند در آینده ای دور یا نزدیک از دولت خواهند خواست تا در مورد چگونگی هزینه شدن مالیات ها به آنان توضیح و گزارش بدهد.

در حقیقت «مالیات» عامل مهم وقوع انقلاب در آمریکا در قرن هجدهم و عامل اصلی درگیری میان پادشاه چارلز اول و مجلس بود که در نهایت منجر به وقوع انقلاب انگلیس در قرن هفدهم شد.

در کشورهای عرب نفت خیز جهان، مردم یا مالیات نمی پردازند و یا پرداخت مالیات در حجم بسیار ناچیزی صورت می گیرد. در حقیقت، رژیم هایی که صاحب منابع معدنی هستند برای مردم خود گشاده دستی می کنند. به عنوان مثال در قطر، دولت جوانان را به صورت رایگان برای تحصیل به دانشگاههای خارجی اعزام می کند.

در ظاهر، این دولت ها به مردم خود لطف می کنند اما حقیقت این است که دولت ها با چنین هزینه هایی، مردم را در اتلاف منابع ملی که متعلق به خود آنان است، سهیم می کنند.

همچنین دولت ها می توانند با استفاده از ثروت های طبیعی، مخالفان خود را تطمیع کنند و یا با قطع سهمیه شان، آنان را فلج نمایند.

همچنین شواهد متعددی وجود دارد که نفت یکی از عوامل اصلی وقوع درگیری های مذهبی و قومی است.

منابع طبیعی معمولاً در منطقه خاصی از یک کشور قرار دارد که اگر این مناطق تحت کنترل اقلیت های قومی باشد، درگیری ها آغاز می گردد.

به عنوان مثال می توان به ناآرامی های قومی در کنگو و نیجریه و همچنین جنگ یمن شمالی و جنوبی در سال ۱۹۹۴ و درگیری شیعیان، سنی ها و کردها در عراق اشاره کرد.

یکی دیگر از مشکلاتی که کشورهای نفت خیز عربی با آن مواجه می باشند، تلاش نکردن آنان برای توسعه در سایر بخش های اقتصاد است که در نهایت منجر به کندی توسعه اجتماعی و سیاسی نیز می گردد.

در حال حاضر اغلب کشورهای عربی که صاحب منابع سرشار نفت هستند، به این موضوع واقف هستند از سوی دیگر باید نحوه برخورد قدرت های غربی به ویژه آمریکا را با دولت های کشورهای نفت خیز بررسی کرد.

دسترسی به عرضه کنندگان باثبات نفت برای کشورهای صنعتی جهان از اهمیت استراتژیک برخوردار می باشد و تاریخ نشان می دهد که غرب صرف نظر از دموکراتیک و غیردموکراتیک بودن دولت های این کشورها، از آنان حمایت می کند.

در همین حال، کشورهای تولید کننده نفت که سرمایه سرشاری در اختیار دارند، بازار مناسبی برای شرکت های اسلحه سازی غرب به شمار می آیند.

در سال ۲۰۰۲ ، ۲۲ کشور عربی بیش از ۵۰ میلیارد دلار صرف خرید تجهیزات نظامی کردند که ۷۰ درصد این خرید، توسط کشورهای نفت خیز حوزه خلیج فارس صورت گرفت. در حقیقت به همان اندازه که نفت کشورهای نفت خیز برای غرب اهمیت دارد، بازار اسلحه این کشورها نیز برای غربی ها حائز اهمیت می باشد.

به عنوان نمونه، عربستان یکی از بزرگترین مشتریان تجهیزات نظامی انگلیس است. به همین دلیل مقامات انگلیسی همواره مراقب هستند تا به دولت عربستان توهین نکنند.

در نظریه، سیاست جدید آمریکا در زمان ریاست جمهوری جورج بوش، ایجاد دموکراسی در سراسر منطقه خاورمیانه است اما کاملاً مشخص است که برخورد آمریکا با کشورهای نفت خیز عربی بسیار نرم تر از برخوردی است که آنها با کشورهای دیگر دارند.

در ماه نوامبر سال گذشته میلادی، بوش در جریان سخنرانی خود از عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس به دلیل حرکت به سوی اصلاحات تقدیر کرد اما از سوریه (که این کشور نیز گام های بزرگی در زمینه های اصلاحات برداشته) به شدت انتقاد کرد.

این گونه به نظر می رسد که روند ایجاد دموکراسی در خاورمیانه، ابزاری برای تنبیه کشورهایی است که از لحاظ استراتژیکی، منفعت چندانی برای آمریکا ندارند.

جهت همخوان کردن دموکراسی با نفت، کشورهای مصرف کننده نفت باید وابستگی خود را به این محصول استراتژیک کاهش بدهند به ویژه کشور آمریکا که مردم آن در برابر شهروندان انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی نفت بیشتری مصرف می کنند.

همچنین در کشورهای تولید کننده نفت، خصوصی سازی راهکاری برای توسعه همه جانبه این کشورهاست. در این زمینه، قرار دادن کنترل نفت به صورت مستقیم در دستان مردم نیز است چه به صورت فروش سهام شرکت ملی نفت و چه به صورت واگذار کردن بخش نفت کشور به تشکیلاتی که کنترل آن در دست مردم باشد.

در چنین شرایطی، کلیه درآمدهای نفتی میان مردم تقسیم می شود و دولت ها باید هزینه های خود را از محل مالیات ها تأمین کنند.



خرید و دانلود  نفت در خاورمیانه عربی 10ص