واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

دانلود تحقیق آزادی فکر و عقیده در اسلام از دیدگاه شهید مطهری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 42

 

بسم الله الرحمن الرحیم

آزادی فکر و عقیده در اسلام از دیدگاه شهید مطهری

استاد مربوطه: حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای کاوری

تهیه کننده :حسن انوشه

شماره دانشجویی : 8715713005

نام درس : متون اسلامی

آزادی فکر و عقیده در اسلام از دیدگاه شهید مطهری

یکی از انواع آزادیها که از انواع آزادی اجتماعی شمرده می‏شود، به اصطلاح امروز آزادی عقیده و تفکر است.انسان در جمیع شئون حیاتی خود باید آزاد باشد یعنی مانعی و سدی برای پیشروی و جولان او وجود نداشته باشد، سدی برای پرورش هیچیک از استعدادهای او در کار نباشد.یکی از مقدسترین استعدادهایی که در بشر هست و شدیدا نیازمند به آزادی است، تفکر است و فعلا عرض می‏کنیم فکر و عقیده که بعد میان ایندو تفکیک خواهیم کرد.بلکه مهمترین قسمتی از انسان که لازم است پرورش پیدا بکند تفکراست و قهرا چون این پرورش نیازمند به آزادی یعنی نبودن سد و مانع در جلوی تفکر است، بنابر این انسان نیازمند به آزادی در تفکر است.امروز هم می‏بینیم مسئله‏ای بسیار بسیار مهم و قابل توجه به نام آزادی عقیده در جهان مطرح است خصوصا بعد از انتشار اعلامیه‏های حقوق بشر.در مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر اینطور می‏خوانیم: «ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان عقیده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند به عنوان بالاترین آرمان بشری اعلام شده است» .در اینجا عقیده اعم است از عقیده اجتماعی و سیاسی و عقیده مذهبی.پس در واقع بزرگترین آرزوی بشری اینست که جهانی آزاد به وجود بیاید که در آن بیان عقیده هر کسی آزاد باشد، هر کسی حق داشته باشد هر عقیده‏ای را می‏خواهد، انتخاب بکند و نیز در اظهار و بیان عقیده‏اش آزاد باشد .در آن دنیا ترس و فقر هم نباشد، امنیت کامل برقرار باشد، رفاه اقتصادی کامل در کار باشد .چنین دنیایی به عنوان آرمان بشری اعلام شده است.در ماده نوزدهم این اعلامیه چنین می‏خوانیم : «هر کسی حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آنست که از داشتن عقائد خود بیم و اضطرابی نداشته باشد.در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن به تمام وسائل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد» .

ما می‏خواهیم این مسئله را از نظر اسلامی بررسی بکنیم که از نظر اسلام آیا آزادی فکر و عقیده صحیح است یعنی اسلام طرفدار آزادی فکر و عقیده است یا طرفدار آن نیست؟ اینجاست که ما باید میان فکر و آنچه که امروز غالبا عقیده نامیده می‏شود فرق بگذاریم.فرق است میان فکر و تفکر و میان عقیده.تفکر قوه‏ای است در انسان ناشی از عقل داشتن.انسان چون یک موجود عاقلی است، موجودمتفکری است.قدرت دارد در مسائل تفکر کند.به واسطه تفکری که در مسائل می‏کند حقایق را تا حدودی که برایش مقدور است کشف می‏کند، حال هر نوع تفکری باشد، تفکر به اصطلاح استدلالی و استنتاجی و عقلی باشد یا تفکر تجربی.خداوند تبارک و تعالی به انسان چنین نیرویی داده است، به انسان عقل داده است که با آن فکر کند، یعنی مجهولات را کشف کند.انسان، جاهل به دنیا می‏آید.در آن آیه شریفه می‏فرماید: خداوند شما را خلق کرد [در حالی که چیزی نمی‏دانستید] اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا.انسان جاهل به دنیا می‏آید و وظیفه دارد که عالم بشود.چگونه عالم بشود؟ با فکر و درس خواندن باید عالم بشود.این را ما تفکر می‏گوئیم که انسان در هر مسئله‏ای تا حدودی که استعداد آن را دارد باید فکر کند واز طریق علمی آن مسئله را به دست آورد.آیا اسلام یا هر نیروی دیگری می‏تواند چنین حرفی بزند که بشر حق تفکر ندارد؟ نه، این یک عملی است لازم و واجب، و لازمه بشریت است.اسلام در مسئله تفکر نه تنها آزادی تفکر داده است بلکه یکی از واجبات در اسلام تفکر است، یکی از عبادتها در اسلام تفکر است.ما چون فقط قرآن خودمان را مطالعه می‏کنیم و کتابهای دیگر را مطالعه نمی‏کنیم کمتر به ارزش اینهمه تکیه کردن قرآن به تفکر پی می‏بریم.شما هیچ کتابی نه مذهبی و نه غیر مذهبی پیدا نمی‏کنید که تا این اندازه بشر را سوق داده باشد به تفکر، هی می‏گوید فکر کنید، در همه مسائل: در تاریخ، در خلقت، راجع به خدا، راجع به انبیاء و نبوت، راجع به معاد، راجع به تذکرات و تعلیمات انبیاء و.. .که در قرآن کریم زیاد است.تفکر حتی عبادت شمرده می‏شود.مکرر شنیده‏اید احادیث زیادی را که به‏این عبارت است: تفکر ساعة خیر من عبادة سنة، تفکر ساعة خیر من عبادة ستین سنة، تفکر ساعة خیر من عبادة سبعین سنة یک ساعت فکر کردن از یک سال عبادت کردن افضل است، از شصت سال عبادت کردن افضل است، از هفتاد سال عبادت کردن افضل است.این تغییر تعبیرات همان طور که بسیاری از علما گفته‏اند به واسطه اینست که نوع و موضوع تفکرها فرق می‏کند .یک تفکر است که انسان را به اندازه یک سال عبادت جلو می‏برد، یک



خرید و دانلود دانلود تحقیق آزادی فکر و عقیده در اسلام از دیدگاه شهید مطهری


دانلود تحقیق ازادی عقیده 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

مفهوم عقیده:

عقیده از ماده[ عقد] به معنای گره خوردگی است . دراصطلاح عبارت است از وابستگی روانی به یک موضوع . در حقیقت وقتی موضوعی مورداعتقاد و ایمان قرار می گیرد روح آدمی دگرگون می گردد و آثار آن دراعمال و رفتارانسان ظاهر می شود.ان وابستگی روانی انسان در سخن نغزامام صادق(ع) این گونه تصویر شده است

ازادی عقیده :

لازم است ابتداء به این نکته بپردازیم که آزادی عقیده به چه معنی ؟ و تلقی بشرامروزاز آزادی عقیده چیست ؟ پر واضح است که اسناد آزادی به عقیده صحیح نیست مگر به تقدیر یک مضاف که به اعتبار آن مضاف ,این مفهوم پیدا می کند. به عنوان مثال : این که می گوئیم انسان در عقیده آزاداست ممکن است یکی ازاین معانی زیراراده شود:

1. درانتخاب هر نوع عقیده آزاداست ,

2. در داشتن هر عقیده ای آزاداست ،

3. دراظهار عقیده آزاداست ,

4. در تبلیغ و نشر و دفاع از عقیده آزاد است .

مقصوداز آزادی عقیده به معنای رائج امروز آن عبارت است از آزادی انسان درانتخاب و داشتن هر نوع عقیده . آزادی عقیده به این معنی از فرهنگ اروپا و غرب اخذ شده است .اروپائیها مذهب و دین را به عنوان یک نیاز شخصی و وجدانی می دانند. می گویند:انسان به چیزی به عنوان مذهب برای سرگرمی نیازمنداست ,اما حالا چه باشد سلیقه ها متفاوت است , نباید کسی رااجبار کرد که به مذهب خاصی معتقد باشد.انتخاب عقیده همانند رنگ لباس و نوع غذا یک امر شخصی است وانسان هر عقیده ای را بخواهد می تواندانتخاب کند.این گونه طرز تفکر, عقیده و مذهب را نه به عنوان زیربنای حیات انسان و مهمترین مساله وجودی او بلکه همانند لباس پوشیدن وامثال آن از سنت های اجتماعی بشمار می آورد. قبل از پرداختن به نقد و بررسی لازم است به جستجوی منشااین تلقی برداشت از آزادی عقیده بپردازیم .

منشااین تلقی غلطاروپائیان را عقیده و مذهب و تنزل مرتبه آن را دو چیز میتوان یافت

آزادی عقیده در حقوق بشر جهانی و اسلام:

اگر چه از آغاز پیدایش ادیان الهی و مکاتب بشری، حقوق بشر وجود داشته است، ولی امروزه از جانب غرب به دلایل سیاسی به این مقوله به عنوان حربه‌ای جهت مبارزه و محکوم نمودن مخالفینش بیشتر پرداخته می‌شود. و آن‌چه مسلم است، غربیان همیشه از این حربه برای مقابله با اسلام نیز استفاده نموده‌اند، ولی در این مسیر نیز تا کنون موفقیتی به دست نیاورده‌اند و به دست نخواهند آورد، چرا که حقوق بشر در دین مبین اسلام بیشتر و بهتر از آن‌چه که امروزه حقوق بشر نامیده می‌شود و ساخته دست بشر، رعایت شده است.بحث آزادی خصوصاً آزادی عقیده نیز یکی از مقوله‌هایی است که همواره مستمسک غرب بوده و حقوقدانان و سیاست‌مداران آنان سعی داشته‌اند اسلام را ناقض آن معرفی نمایند. ما در این مقال سعی بر آن خواهیم داشت تا حد امکان آزادی عقیده را از دیدگاه حقوق بشر غرب و اسلام بررسی نماییم. ولی هیچ‌گاه قصد مقایسه آنها را نخواهیم داشت، چرا که از نظر ما حقوق بشر در غرب با حقوق بشر در اسلام که واضح آن خداوند متعال است، قابل نخواهد بود.

آزادی چیست؟آزادی کلمه‌ای زیبا است که تمام ملت‌ها، اقوام و افراد بشر، طبعاً خواستار تحقق آن بوده و برای به دست آوردن آن به معنای واقعی، همواره تلاش می‌کرده‌اند.از آزادی تعاریف مختلفی شده است، چنان که عده‌‌ای آن را عبارت از این دانسته‌اند که اشخاص بتوانند هر کاری را که صلاح و مقتضی می‌دانند، انجام دهند، مشروط بر این که اقدامات و عملیات آنها صدمه‌ای به حق دیگران وارد نساخته و با حقوق جامعه منافات نداشته باشد.منتسکیو نیز در روح‌القوانین، ضمن بیان معانی مختلفی که برای آزادی شده است، در پایان این تعریف را می‏پذیرد که «آزادی عبارت از این است که انسان؛ حق داشته باشد، هر کاری را که قانون اجازه داده و می‌دهد، بکند و آنچه که قانون منع کرده و صلاح او نیست، مجبور به انجام آن نگردد.»هرلد لاسکی» در کتاب «آزادی در دولت امروز» می‌نویسد: «منظور از آزادی، نبودن مانع برای اوضاع و شرایط اجتماعی است که وجود آنها در تمدن امروز لازمه خوشبختی فرد است.»و در پایان می‌توان چنین جمع‌بندی کرد که «آزادی عبارت از نبودن مانع؛ در سر راه



خرید و دانلود دانلود تحقیق ازادی عقیده   10 ص


تحقیق درباره عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و 44ادیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و ادیان

انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى، و امید به آینده و استقرار صلح و عدل جاویدان، امرى فطرى و طبیعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرینش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمى شناسد و به هیچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. از این رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مایلند روزى فرا رسد که جهان بشریّت در پرتو ظهور رهبرى الهى و آسمانى و با تأیید و عنایت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات یافته، شور و بلوا در جهان پایان پذیرد و انسانها از وضع فلاکت بار موجود نجات یابند و از نابسامانى و نا امنى و تیره روزى خلاص شوند و سرانجام به کمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى نایل آیند. به همین دلیل، در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحى _ که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنایتها و خیانتهاى ضد انسانی خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنیان خواهد نهاد _ سخن به میان آمده و تمام پیامبران و سفیران الهى در این زمینه به مردم با ایمان جهان، نویدهایى داده اند.

در این زمینه، یکى از نویسندگان معروف چنین مى نویسد:

«موضوع ظهور و علایم ظهور، موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمیّت خاصّى است. صَرفِ نظر از عقیده و ایمان که پایه این آرزو را تشکیل مى دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریّت، و طالب تکامل معنوى وقتى که از همه نا امید مى شود، و مى بیند که با وجود این همه ترقّیات فکرى و علمى شگفت انگیز، باز متأسّفانه، بشریّت غافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى کشاند و از خداوند بزرگ بیشتر دورى مى جوید، و از اوامر او بیشتر سرپیچى مى کند; بنا به فطرت ذاتى خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد یارى مى جوید. از این رو در همه قرون و اعصار، آرزوى یک مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود داشته است. و این آرزو نه تنها در میان پیروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و یهودى و مسیحى و مسلمان، سابقه دارد، بلکه آثار آن را در کتاب هاى قدیم چینیان و در عقاید هندیان، و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتّى در میان مصریان قدیم و بومیان و حتّى مکزیک و نظایر آنها نیز مى توان یافت».( [1] )

آرى! عقیده به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى در پایان جهان، یکى از مسایل بسیار مهمّ و حسّاسى است که نه تنها در آیین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانى، و نه تنها در میان پیروان ادیان و مذاهب بلکه در نزد بسیارى از مکاتب مختلف جهان سابقه دیرین دارد، و تمامى پیروان ادیان بزرگ عالم از مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان گرفته تا پیروان مکتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقیده دارند. ناگفته نماند که پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، و دیگر ملل و اقوام گذشته و مکاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدى موعود منتظر(علیه السلام)»، و پیروان سایر ادیان ومکتبها و ملّتها و توده هاى محروم، وى را «مصلح جهانى» یا «مصلح غیبى»، یا «رهاننده بزرگ» یا «نجات بخش آسمانى» و یا «منجى اعظم» مى نامند; ولى در باره اوصاف کلّى، برنامه هاى اصلاحى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.

جالب توجّه این که حتّى در این اواخر نیز، این عقیده در بین گروهى از دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشکیل حکومت واحدجهانى» درسطح وسیعى مطرح گردیده است:

«در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه اى که در تمام مسایل علمى نصیب بشریّت شده، این ایده و عقیده نیز از مرز ادیان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان یکى از مهمترین مسایل حیاتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است».( [2] )

آرى ! امروز بسیارى از اندیشمندان و فلاسفه مشهور جهان نیز عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژى، زندگى ماشینى، رقابت هاى نا سالم نظامى، بازیهاى خطرناک سیاسى، و احساس یأس و نا امیدى در بین جوامع بشرى براى رهایى از اوضاع نا بسامان کنونى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى لازم و ضرورى است. بنابراین، برغم افکار بیمارگونه کوته نظران کج اندیش که مى پندارند مسأله مهدویّت و انتظار ظهور یک رهبر بزرگ آسمانى در پایان جهان، از مختصّات مسلمانان و یا از عقاید خاص شیعیان است و مى کوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در یک مکتب خاصّ محصور کنند، این مسأله اختصاص به مسلمانان و شیعیان ندارد; بلکه یک اعتقاد عمومى مشترک است که همه اُمّتها و ملّتها و پیروان ادیان ـ و حتّى مکاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان و اندیشمندان واقع بین جهان نیز ـ در این عقیده و مرام باهم شریک اند.

 اصالت اعتقاد به ظهور مُنجى

عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ آسمانى و امید به یک آینده روشن که در آن، نگرانیها و هراسها مرتفع گردد، و به برکت ظهور یک شخصیّت ممتاز الهى همه تاریکیها از پهنه گیتى برچیده شود، و ریشه ظلم و جهل و تباهى از روى کره زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومى ثابت است که همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بین تمام ملّتها شایع و رایج بوده است. بر اساس تحقیقات پژوهشگران مسایل اسلامى، این عقیده در طول دوران زندگى انسانها پیوسته در میان همه ملّتها و پیروان ادیان بزرگ موجود بوده، و حتّى اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نیز معتقدند که سرانجام باید پیشوایى در آخر الزمان ظهور کرده، بى عدالتى ها را از بین برده، حکومت واحد جهانى تشکیل داده، و در بین مردم بر اساس عدالت و انصاف داورى کند. آنچه از تاریخ اُمّتها استفاده مى شود این است که: مسأله عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخر الزمان به نام مُنجى موعود جهانى به قدرى اصیل و ریشه دار است که در اعماق دل ملّتها و پیروان همه ادیان الهى، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جایى که در طول تاریخ بشریّت، انسانها در فراز و نشیب هاى زندگى، با یادآورى ظهور چنین رهبر مقتدرى، پیوسته خود را از یأس و نا امیدى نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پایان جهان، لحظه شمارى مى کنند. براى اثبات این مطلب، کافى است بدانیم که عقیده به ظهور یک «نجات دهنده» حتّى از نظر یهود و نصارى نیز قطعى است. و حتّى این که در میان همه طوایف یهود و همه شاخه هاى مسیحیّت وجود این عقیده قطعى و مسلّم است. اینک براى توضیح بیشتر به مطالبى که در این زمینه مى آوریم، توجه فرمایید.

 انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى

نویسنده آمریکایى کتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش یک «منجى بزرگ جهانى» در میان قوم «یهود» چنین مى نویسد:

«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارک . . . مکرّراً در «زبور» و کتب انبیا، على الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتى که «یحیاى تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وى بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده با خود همى اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ایشان را از دست جور پیشگان و ظالمان رهایى خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّى خواهد کرد».( [3] )

نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در کتاب خود ازیهودیان، زبان به شکایت مى گشاید که دعوت عیساى مسیح را بعد از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعى نپنداشتند و او را با مسیح موعودى که سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسین و مژده اش را کتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنایتکار به ملّت اسرائیل، و تعالیمش را، ضدّ آرمان اساسى کتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاکمه اش فراخواندند و به اعدام محکومش کردند، و همچنان با احساس غبنى جانکاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» و رهایى بخش از رنج و ستم، نشستند. مسیحیان، با این که حضرت عیسى(علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان مى دانستند، چون نسبت به پیروى او احساس ناتمامى کردند، یکباره امیدشان از «زمان حال» برکنده شد; حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسیح» و بازگشت وى از آسمان، در پایان جهان نشستند. طبق نوشته «مستر هاکس» آمریکایى، در کتاب خود «قاموس کتاب مقدس» کلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجیل» و ملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته که فقط 30 مورد آن با حضرت عیسى(علیه السلام) قابل تطبیق است، و 50 مورد دیگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن مى گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد( [4] ).!

 مسیح هاى دروغین

اعتقاد به ظهور یک «منجى بزرگ جهانى» و اشتیاق، به ظهور یک رهبر آسمانى در میان یهود و نصارى، آن چنان اصیل و ریشه دار است که در طول تاریخ این دو ملّت، مدّعیان شگفتى را پدید آورده، و افراد زیادى پیدا شده اند که خود را به دروغ «مسیح موعود» معرّفى کرده اند. به طورى که صاحب کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در باره شماره مدّعیان دروغین «مسیح موعود» مى نویسد: «24 نفر مسیحیان (مسیح هاى) دروغگو در میان بنى اسرائیل ظاهر گشتند که مشهورترین و معروفترین آنها «برکوکبه» است که در اوایل قرن ثانى مى زیست. و آن دجّال معروف ادّعا مى نمود که رأس و رئیس و پادشاه قوم یهود است. و در مائه دوازدهم تخمیناً ده نفر از مسیحیان، ـ یعنى: مسیح هاى دروغگو ـ ظاهر گردیده، جمعى را به خود گروانیده، و این مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعى کثیر نیز در آن معرکه، طعمه شمشیر گردیدند. و آخرین مسیحیان ـ مسیح هاى دروغگو ـ «مردخاى» است. او شخصى بود آلمانى که در سال 1682 میلادى ظهور کرده، اسباب اشتداد فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فرارى گردیده معدوم الاثر شد. نویسنده کتاب «دیباچه اى بر رهبرى» بعد از نقل این جریان از کتاب «قاموس کتاب مقدس» مى نویسد:

«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمریکایى ـ کتاب «قاموس کتاب مقدّس» به زبان فارسى، که سالها نیز ساکن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعیان «مسیحائى» و همچنین درباره آخرین کسى که به عنوان «مسیح موعود» قیام کرده است، نارساست.

شماره این مدّعیان، به مراتب بیشتر از آن است که وى یادآور شده است، همچنین قیام «مردخاى» آلمانى در قرن هفدهم، واپسین قیامى نیست که تاریخ مسیحیّت آن را به یاد مى آورد. تنها طى دو قرن هیجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسیح موعود» ظهور کرده اند، و اغتشاشهایى را هم دامن زده اند، و پاره اى از آنان نیز به کیفر رسیده اند».( [5] ) «البته به موازات دین مسیح، در دین یهود نیز، مسیح هاى دروغین متعدّد ظهور کرده اند. از جمله، یکى از مسیح هاى یهودى، «داود آل روى» از یهودیان ایران است. او در اواسط قرن دوازدهم در میان یهودیان ایران، مدّعى شد که او «مسیح موعود» است».( [6] )

عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود

مسأله عقیده به ظهور مصلحى جهانى در پایان دنیا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص به هیچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ این اعتقاد کهن و ریشه دار، علاوه بر اشتیاق درونى و میل باطنى هر انسان ـ که به طور طبیعى خواهان حکومت حقّ و عدل، و برقرارى نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهاى بى شائبه پیامبران الهى در طول تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است. تمام پیامبران بزرگ الهى در دوران مأموریّت الهى خود به عنوان جزیى از رسالت خویش به مردم وعده داده اند که در آخر الزمان و در پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانى ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بى دینى و بى عدالتى را در تمام جهان ریشه کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. سیرى کوتاه در افکار و عقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران و یونان و نگرش به افسانه هاى دیگر اقوام مختلف بشرى، این حقیقت را به خوبى روشن و مسلّم مى سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقاید و اندیشه هاى متضادّى که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند. اینک براى این که در باره این موضوع سخنى به گزاف نگفته باشیم فهرست مختصرى از بازتاب این عقیده را در میان اقوام و ملل مختلف جهان در اینجا مى آوریم:

1 ـ ایرانیان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاریخى آنان زنده است و در «کابل» خوابیده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى کنند تا روزى که بیدار شود و قیام کند و جهان را اصلاح نماید.

2 ـ گروهى دیگر از ایرانیان مى پنداشتند که: «کیخسرو» پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایى، دیهیم پادشاهى به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا آرمیده تا روزى ظاهر شود و اهریمنان را از گیتى براند.

3 ـ نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.

4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و «ژرمن» را بر دنیا حاکم گرداند.

5 ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «مارکو کرالیویچ» را داشتند.

6 ـ برهمائیان از دیر زمانى براین عقیده بودند که در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید و بر اسب سفیدى سوار شود و شمشیر آتشین بر دست گرفته و مخالفین را خواهد کشت، و تمام دنیا «برهمن» گردد و به این سعادت برسد.



خرید و دانلود تحقیق درباره عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و  44ادیان


تحقیق درباره ازادی عقیده 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

مفهوم عقیده:

عقیده از ماده[ عقد] به معنای گره خوردگی است . دراصطلاح عبارت است از وابستگی روانی به یک موضوع . در حقیقت وقتی موضوعی مورداعتقاد و ایمان قرار می گیرد روح آدمی دگرگون می گردد و آثار آن دراعمال و رفتارانسان ظاهر می شود.ان وابستگی روانی انسان در سخن نغزامام صادق(ع) این گونه تصویر شده است

ازادی عقیده :

لازم است ابتداء به این نکته بپردازیم که آزادی عقیده به چه معنی ؟ و تلقی بشرامروزاز آزادی عقیده چیست ؟ پر واضح است که اسناد آزادی به عقیده صحیح نیست مگر به تقدیر یک مضاف که به اعتبار آن مضاف ,این مفهوم پیدا می کند. به عنوان مثال : این که می گوئیم انسان در عقیده آزاداست ممکن است یکی ازاین معانی زیراراده شود:

1. درانتخاب هر نوع عقیده آزاداست ,

2. در داشتن هر عقیده ای آزاداست ،

3. دراظهار عقیده آزاداست ,

4. در تبلیغ و نشر و دفاع از عقیده آزاد است .

مقصوداز آزادی عقیده به معنای رائج امروز آن عبارت است از آزادی انسان درانتخاب و داشتن هر نوع عقیده . آزادی عقیده به این معنی از فرهنگ اروپا و غرب اخذ شده است .اروپائیها مذهب و دین را به عنوان یک نیاز شخصی و وجدانی می دانند. می گویند:انسان به چیزی به عنوان مذهب برای سرگرمی نیازمنداست ,اما حالا چه باشد سلیقه ها متفاوت است , نباید کسی رااجبار کرد که به مذهب خاصی معتقد باشد.انتخاب عقیده همانند رنگ لباس و نوع غذا یک امر شخصی است وانسان هر عقیده ای را بخواهد می تواندانتخاب کند.این گونه طرز تفکر, عقیده و مذهب را نه به عنوان زیربنای حیات انسان و مهمترین مساله وجودی او بلکه همانند لباس پوشیدن وامثال آن از سنت های اجتماعی بشمار می آورد. قبل از پرداختن به نقد و بررسی لازم است به جستجوی منشااین تلقی برداشت از آزادی عقیده بپردازیم .

منشااین تلقی غلطاروپائیان را عقیده و مذهب و تنزل مرتبه آن را دو چیز میتوان یافت

آزادی عقیده در حقوق بشر جهانی و اسلام:

اگر چه از آغاز پیدایش ادیان الهی و مکاتب بشری، حقوق بشر وجود داشته است، ولی امروزه از جانب غرب به دلایل سیاسی به این مقوله به عنوان حربه‌ای جهت مبارزه و محکوم نمودن مخالفینش بیشتر پرداخته می‌شود. و آن‌چه مسلم است، غربیان همیشه از این حربه برای مقابله با اسلام نیز استفاده نموده‌اند، ولی در این مسیر نیز تا کنون موفقیتی به دست نیاورده‌اند و به دست نخواهند آورد، چرا که حقوق بشر در دین مبین اسلام بیشتر و بهتر از آن‌چه که امروزه حقوق بشر نامیده می‌شود و ساخته دست بشر، رعایت شده است.بحث آزادی خصوصاً آزادی عقیده نیز یکی از مقوله‌هایی است که همواره مستمسک غرب بوده و حقوقدانان و سیاست‌مداران آنان سعی داشته‌اند اسلام را ناقض آن معرفی نمایند. ما در این مقال سعی بر آن خواهیم داشت تا حد امکان آزادی عقیده را از دیدگاه حقوق بشر غرب و اسلام بررسی نماییم. ولی هیچ‌گاه قصد مقایسه آنها را نخواهیم داشت، چرا که از نظر ما حقوق بشر در غرب با حقوق بشر در اسلام که واضح آن خداوند متعال است، قابل نخواهد بود.

آزادی چیست؟آزادی کلمه‌ای زیبا است که تمام ملت‌ها، اقوام و افراد بشر، طبعاً خواستار تحقق آن بوده و برای به دست آوردن آن به معنای واقعی، همواره تلاش می‌کرده‌اند.از آزادی تعاریف مختلفی شده است، چنان که عده‌‌ای آن را عبارت از این دانسته‌اند که اشخاص بتوانند هر کاری را که صلاح و مقتضی می‌دانند، انجام دهند، مشروط بر این که اقدامات و عملیات آنها صدمه‌ای به حق دیگران وارد نساخته و با حقوق جامعه منافات نداشته باشد.منتسکیو نیز در روح‌القوانین، ضمن بیان معانی مختلفی که برای آزادی شده است، در پایان این تعریف را می‏پذیرد که «آزادی عبارت از این است که انسان؛ حق داشته باشد، هر کاری را که قانون اجازه داده و می‌دهد، بکند و آنچه که قانون منع کرده و صلاح او نیست، مجبور به انجام آن نگردد.»هرلد لاسکی» در کتاب «آزادی در دولت امروز» می‌نویسد: «منظور از آزادی، نبودن مانع برای اوضاع و شرایط اجتماعی است که وجود آنها در تمدن امروز لازمه خوشبختی فرد است.»و در پایان می‌توان چنین جمع‌بندی کرد که «آزادی عبارت از نبودن مانع؛ در سر راه اندیشه درست، و اعمال شایسته است.



خرید و دانلود  تحقیق درباره ازادی عقیده   10 ص


مقاله درباره هندسه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

«همانگونه که واژه های زبان، ما را از عقیده دیگران آگاه می کند: نمادهای ریاضی، یعنی نشانه های زبان ریاضی هم، وسیله ای است برای اینکه نظر خود را کامل تر، ساده تر و دقیق تر به دیگران بفهمانیم ومفهوم تازه خود را در برابر دیگران بگذاریم»

لوباچفسکی

مقدمه

هندسه هم مانند حساب، یکی از کهن ترین بخش های دانش ریاضیات است.تاریخ پیدایش آن در ژرفای سده های گذشته است.هندسه در دنیای کهن،بیشتر جنبه کاربردی داشته است و این دوران خود را، که طولانی ترین دوران تکامل آن است، در ایلام، بابل،مصر،چین و در واقع در همه سرزمین های گذرانده است و همه ملت ها در ارتباط بااندازه گیری، به ویژه اندازه گیری زمین های کشاورزی، در ساختن مفهوم های هندسی دخالت داشته اند.

مفهوم اصل،قضیه ودیدگاه اقلیدس:

«اصل» در هندسه، به حکمی گفته می شود که بدون اثبات پذیرفته شود؛ در واقع درستی آن با تجربه سده های متوالی تایید می شود.حکم هایی که به یاری اصل ها ثابت می شوند،« قضیه » نام گرفته اند. اثبات،عبارت از استدلالی است که به یاری آن و به یاری اصل ها، می توان قضیه را ثابت کرد.قضیه،ترجمه ای از واژه یونانی «ته ئورم» که به معنای «اندیشیدن» است.

اصل ها و قضیه ها را برای نخستین بار،دانشمندان یونانی وارد دانش کردند. ارشمیدس(سده سوم پیش از میلاد) در کتاب های خود،بارها از اصل وقضیه استفاده کرده است. تاسرانجام اقلیدس(سده سوم پیش از میلاد) در«مقدمات» خود در سیزده کتاب اصل هاو قضیه های هندسی را منظم کرده است.

«مقدمات اقلیدس» تنها کتابی است که در طول نزدیک دو هزار سال پس از او، هندسه را به دیگران آموخته است.حتی امروز هم، هندسه دبیرستانی بر اساس مقدمات اقلیدس است.

برخی از اصل ها را ،اقلیدس «پوستولا» (خواست)نامیده است. برای نمونه،نخستین پوسترلا در «مقدمات» اقلیدس، به این ترتیب تنظیم شده است: «دو نقطه را میتوان به وسیله خط راست به هم وصل کرد.»

به ظاهر، پوستولاهای اقلیدس،ویژه هندسه است. او اصل هایی را که عمومی ترند ودر دانش های دیگر هم به کار می روند «آکسیوم» می نامد. امروز همه اصل ها(آکسیوم ها وپوستولاها) را «آکسیوم» می نامند که در زبان فارسی، به «اصل موضوع» معروف اند.

معمای اصل پنجم اقلیدس

در طول بیش از دو هزارسال، دانشمندان گمان می کردند که هندسه ای جز هندسه اقلیدسی وجود ندارد. براساس این تصور، ریاضیدانان تلاش می کردند پوستولاهای اقلیدس را از دیگر اصل های موضوع نتیجه بگیرند. تغییر یافته پوستولای پنجم اقلیدس به وسیله «پولی فر» چنین می گوید: از یک نقطه بیرون از یک خط راست، نمی توان دو خط راست موازی با خط راست مفروض رسم کرد.ولی همه تلاش ها برای اثبات این اصل موضوع ناکام ماند.

ریاضیدانان ایرانی از جمله فضل حاتم نیریزی وعمر خیام، در این راه کوشیدند؛ ولی نتیجه این شد که اصل موضوع دیگری را به جای اصل موضوع اقلیدس قرا دادند. خیام در کتاب خود که به این موضوع اختصاص دارد، چهارضلعی های دو



خرید و دانلود مقاله درباره هندسه